PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هـوش چيست؟ وارتباط ان در امور تربيتي



Borna66
05-30-2009, 10:02 PM
تعريف هوش به سه دسته تقسيم مي شوند :

1)تربيتـي : كيفيتي است كه سبب موفقيت تحصيلي مي شود از اين رو آن را يك نوع استعداد تحصيلي تلقي ميكنند و مربيان تربيتي مدعي اند كه كودكان باهوش نمرات بهتري در دروس خود كسب مي كنند و پيشرفت تحصيلي آنان نسبت به كودكان كم هوش چشمگيرتر است.

2)تحليلـي : هوش به بخشهاي تشكيل دهندهاش تقسيم مي شود (تحليل مي شود).

3)كـاربردي : هوش پديده اي است كه از طريق آزمونهاي هوش سنجيده مي شود.

از ديدگاه ديگر هوش تقسيم مي شود به :

1-آمـوزشي : (ديدگاه وكسلر، ترمن، بينه و سيمون، پياژه و فراگرد هوش)

2-فيـزيولوژيكي ( هب، كتل، دو سطحي جنس )

1- ديدگاه آموزشي ( الف ) – وكسلر : از ديد وكسلر هوش نتيجه ي تأثير دايمي و متقابل فرد با محيط است و هوش توانايي كلي و جامع فرد براي اين كه به طور هدفمند رفتار كند و به طور منطقي بيانديشد و به طور مؤثر با محيط خود به مبادله بپردازد.

( ب ) – تـرمن : ظرفيت فرد در تفكر انـتزاعي است.

( ج ) – بيـنه و سيـمون : قابليت عمومي درك و استدلال است . درست قضاوت كردن، درست درك كردن و درست استدلال كردن فعاليتهاي بنيادي هوش هستند و هوش از 4 استعداد، تركيب يافته است :1 - فهم- 2- ابتكار - 3- انتزاع 4- توجيه فكر.

( د ) : پيـاژه : استعداد انطباق با محيط است.

( ه ) : نظريه ي فراگرد هوش : پيچيدگي خيلي زياد در يك وضعيت به عدم اطمينان و ناراحتي

مي انجامد. افراد تيزهوش قادرند اطلاعات خود را به روشهايي سازمان دهند كه عدم اطمينان را كاهش مي دهد. (كاهش پيچيدگي) پس هوش شامل كاهش پيچيدگي از طريق انتخاب، دسته بندي و ساخت دهي و اطلاعات مي شود و افراد تيزهوش كساني هستند كه زودتر و كارآمدتر از ديگران اين كار را انجام مي دهند.

2- ديدگاه فيزيولوژيستي : ( الف ) : هوش BوA ( هِب ) :

كودك هنگام تولد توانايي بالقوه اي براي رشد ذهني را دارا است چنانچه محيط براي به فعل درآمدن اين توانايي فراهم نباشد در روند رشد ذهني وقفه ايجاد خواهد شد. چنانچه توانايي بالقوه ذهني در سطح پاييني باشد، محيط نمي تواند ضريب هوشي بالايي را براي فرد تدارك ببيند از اين رو توارث دامنه رشد هوشي را مشخص مي كند.

با توجه به اين تعاريف هوش A :

توانايي ذاتي فرد براي رشد استعداد ذهني است و هوش B سطحي است كه رشد ذهني به آن خواهد رسيد؛ هوش A قابل اندازه گيري نيست، چون كنش ذهني نوزاد قابل اندازه گيري و مشاهده نمي باشد از اين رو ضريب هوشي، فقط هوش B را اندازه مي گيرد هوش AوB به طور كامل و مستقل از يكديگر نيستند و هوش A به رشد هوش B كمك مي كند و يكي از عوامل لازم در تشكيل آن تلقي مي شود.

ب). هوش سيال و متبلور ( كتل ) : كتل وجود دو جزء عمده در فعاليت هوشي را تحت عنوان هوشي سيال و هوش متبلور فرض كرده است.

هوش سيال : ظرفيت كلي ادراك است كه معرف هوش بالقوه فرد است، مستقل از اجتماعي شدن و آموزش و پرورش فرد است. كه شامل پادگيري هاي تصادفي و تجارب بدون برنامه است. در محيط و در همه فرهنگ ها تقريباً مشتركند. (تواناي بنيادي)

هوش متبلور : بازتاب تجارب و تماس هاي فرهنگي فرد نظير تجارب رسمي آموزشي است كه مهمترين آنها دانش و مهارتهايي است است كه در مدرسه تدريس مي شود مانند مهارتهاي عددي ...

# - هوش متبلور سالها بعد از پايان يافتن دوران آموزشي به رشد خود ادامه مي دهد. در حالي كه هوش سيال در حدود 14 سالگي به اوج خود مي رسد پس به فلات در مي آيد و در بعد از 20 سالگي سير نزولي طي ميكند.

ب). نظريه دو سطحي جنس : جنس براي هوش داراي دو سطح Ι و Π قايل مي شود:

توانايي كه در سطح Ι قرار دارند، شكل پاسخ ضرورتاً مشابه و همنواخت با شكل محرك است براي نمونه فرد ياد ميگيرد كه حاصل ضرب 2×2 مي شود 4 و يا از تركيب حرف گ_‌ر_ب_ه كلمه ي گـربـه حاصل ميشود. كه اين نوع يادگيري تا حدي به منـزله ي كسب پيوند ميان محرك و پاسخ با يادگيري S-R است.اما در مورد توانايي هاي مربوط به سطح Π اعمال پيچيده تري مورد نياز است به اين معني كه محرك ارايه شده به ارگانيسم مورد تعبير و تفسير قرار مي گيرد و در نتيجه تغيير شكل پيدا ميكند و جامعيت بيشتري مي يابد. انواع تواناييهايي كه براي دست يافتن به حل مسايل، تعريف كلمات انتزاعي و براي درك ضرب المثلها لازمند،‌ نمونه اي از تواناييهاي سطح Π هستند.

تعريف خلاقيت

تعريف خلاقيت بر مسائل مختلف متمركز شده است. برخي از تعاريف، ويژگي هاي شخصيتي افراد را محور قرار داده و برخي ديگر بر اساس فرايند خلاق و تعاريف ديگر بر حسب محصول خلاق، به خلاقيت نگريسته اند.

-گيلفورد معتقد است كه خلاقيت مجموعه اي از توانايي ها و خصيصه هايي است كه موجب تفكر خلاق ميشود. (برحسب شخصيت)

-تعريف ديگر خلاقيت كه بر فرايند خلاقيت مبتني است؛ مدنيك مي گويد كه خلاقيت عبارت است از شكل دادن به عناصر متداعي به صورت تركيب هاي تازه كه با الزامات خاص مطابق است يا به شكلي مفيد است و هر چه عناصر تركيب جديد غير مشابه تر باشد، فرايند حل كردن خلاق تر خواهد بود.

گيزلن بر اساس محصول به خلاقيت توجه مي كند و معتقد است كه خلاقيت ارائه كيفيت هاي تازه اي از مفاهيم و معاني است. به طور كلي خلاقيت يك توانايي همگاني است كه هم ناشي از عوامل مختلف فردي و شخصيتي است و هم ناشي از عوامل اجتماعي، و هم به عنوان فرايند مطرح است و هم به عنوان محصول ملاك خلاق بودن يك فعاليت به عوامل ذيل بستگي دارد :

1 ). سيالي ( فراواني ) : توانايي پاسخ هاي متعدد به يك سؤال

2 ). تازگي ( جديد بودن ) : توانايي ارائه پاسخ به كاربردهاي جديد به يك سؤال

3 ). مفيد بودن ( اصالت ) : ارائه پاسخ هاي بي نظير به يك سؤال

ويژگيهاي كودكان خلاق

تمايل به تجربه و آزمايش – گرايش دروني به ارزشيابي – توانايي بازي با عقايد و نظرات – تمايل به ريسك كردن – تمايل و ترجيح دادن پيچيدگي – گرايش به امور مبهم و عمل آنها – خودپنداري و بالا – توانايي چسبيدن به كار.

معمولاً از معلم خيلي فرمانبرداري نمي كنند- ترجيح مي دهند به تنهايي درس بخوانند، معلمان و برخي كودكان درسخوان از چنين دانش آموزاني به عنوان كودكي كه نظم كلاس را رعايت نمي كنند شكايت مي كنند.

اصطلاحات مرتبط با تيزهوش

1.نبوغ : Genius : كلمه اي كه گاه در مورد استعدادها و يا توانايي هاي خاص در زمينه هاي مختلف به كار مي رود. مثلاً فرد قدرت هوش فوق العاده اي از خود نشان مي دهد.

2.بصيرت : Insight : استعداد تجزيه يا تركيب اطلاعات به طريقي نو، خلاقانه و يا مفيد. جدا ساختن اطلاعات درست يا نادرست.

3.پيشرفته : Advanced : در مورد كودكي به كار مي رود كه نسبت به سنش در درس يا حوزۀ بخصوصي جلو است.

4.خلاقيت : Creativing : توانايي باراز افكار نو و مفيد، درك و تشخيص روابط جديد و مهم، طرح سؤالات بي سابقه و مهم.

تعاريف خلاقيت از ديدگاههاي مختلف

برخي از تعاريف خلاقيت بر ويژگي هاي شخصيتي افراد، برخي براساس فرايند خلاق و برخي ديگر برحسب محصول خلاق به خلاقيت نگريسته اند.

1-تعريف گيلفورد ( بر اساس شخصيت ) : خلاقيت مجموعه اي از توانايي ها و خصيصه هايي است كه موجب تفكر خلاق مي شود گيلفورد خلاقيت را كاربرد تفكر واگرا در حل مسأله دانسته است.

-تفكر واگرا : توانايي ارايه پاسخ هاي متعدد و متفاوت كه به صورت بالقوه براي يك سؤال وجود دارد.

-تفكر همگرا : تلاش براي رسيدن به يك پاسخ كه مي تواند درست يا نادرست ارزيابي شود.

2-تعريف مونيك ( بر اساس فرايند خلاقيت ) : خلاقيت عبارت است از شكل دادن به عناصر متداعي به صورت تركيبهاي تازه كه با الزامات خاص مطابق است يا به شكلي مفيد است و هر چه عناصر تركيب شده جديدتر و غير مشابه تر باشد، فرايند حل كردن خلاق تر خواهد بود.

3-گزلين ( بر اساس محصول ) : خلاقيت ارايه ي كيفيت هاي تازه اي از مفاهيم و معني است.

#- به طور كلي خلاقيت يك توانايي همگاني است كه هم ناشي از عوامل مختلف فردي و شخصيتي است و هم ناشي از عوامل اجتماعي و هم به عنوان فرايند و هم به عنوان محصول مطرح است.