PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جايگاه زن درنظام پاداش ازديدگاه قرآن بخش اول



hasti-m
05-30-2009, 05:23 PM
زن ، قرباني تاريخي افراطها و تفريطها

نگاه انساني به نوع زن ، در طول تاريخ با زياده‌رويها و کم‌کاريهاي ويرانگري همراه بوده است ؛ در مقاطعي از حيات بشري اين نگاه تا اندازه‌اي کوته‌فکرانه و نابخردانه بوده است که زن را از مقام انساني خود خلع نموده و تا سقف ابزاري در راستاي تحقق اهداف مردانه تنزل داده است و در مقاطعي نيز – اي‌بسا براي جبران آن نگاه مذکور – اگرچه تلاش گرديده است تا حقوق پايمال‌گشته زن باز پس گرفته شود ليکن در بسياري موارد اين کوشش با آفت بزرگي همراه بوده و آن سنگيني سايه حضور مرد بر زن است ؛ به اين معنا که تلاشگران حقوق زن در قياسي آميخته به خطا ، به مقايسه حقوق زن با حقوق مرد پرداخته‌اند و به جاي آنکه زن را به عنوان آفريده‌اي مستقل - با خصوصيات روحي و جسمي خاصي که مختص به خود اوست و نه هيچ آفريده ديگر که نازها و نيازهاي ويژه خود را داراست - بررسي نمايند با اهتمامي عبث در جهت برابرسازي جايگاه زن با مرد کوشيده‌اند که اين خود به منزله تاييدي غيرمستقيم بر نگاه تبعيض‌آميز نسبت به زن بوده است ؛ اين دسته از منتقدين با تمامي نيت خيري که در سر داشته‌اند هرگز نتوانسته‌اند از سيطره حضور مرد در کنار زن خارج شوند و لذا بسياري از تلاشهايشان به جاي آنکه در جهت احقاق حقوق حقه زن باشد در راستاي مردستيزي بوده است و اين درحاليست که مردستيزي با زن‌اثباتي بسيار متفاوت بوده و کاستن از حدود و سقور قدرت مردانه الزاما گسترش کارامد اين مرزها را براي جنس زن به ارمغان نخواهد آورد .

قرآن و نگاهي متفاوت به زن
نگاه قرآن به جنس زن اما نگاهي متفاوت است که اگرچه با نفرينها و آفرينهاي متفاوتي روبرو بوده است ليکن هنوز هم پس از گذشت سالها از نزول قرآن و بويژه پيشرفت دانش بشري در سده‌هاي اخير ، دلايلي متقن بر ناکارامدي و بويژه تبعيض‌آميز بودن نگاه قرآن به نوع زن ارائه نگرديده است و ادله‌هاي بيان‌شده از سوي نافيان قرآن با پاسخهاي حاميان آن بي‌اثر گرديده است ؛ کمشکشهاي ادامه‌دار پيرامون بحث عدم منافات حجاب زن مسلمان و حضور وي در عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي در کشورهاي متمدن غربي – از جمله فرانسه – مبين اين حقيقت است که جبهه منتقدان زن قرآني ، همچنان علي‌رغم بهره‌گيري از اهرمهاي مادي‌نگرانه خود ، حصول پيروزي ننموده است که اگر دلايل اينان موافق عقل و خرد مي‌بود ، فطرت خردمدار مسلمانان جهان ، آن را مدتها پيش پذيرفته بود .
در قرآن – کتاب آسماني ما مسلمانان – از زوايا و جوانب گوناگوني به نوع زن پرداخته شده است ؛ در اين نوشتار موضع قرآن را در باب نظام پاداش زن و افقي که براي کمال معنوي زن قائل است را مورد بررسي و تحقيق قرار مي‌دهيم :

نظام پاداش الهي ؛ مستقل و مجرد از جنسيت ، رنگ ، نژاد و ثروت
وعده پاداش اخروي و حتي دنيوي در قبال ايمان و عمل صالح در بسياري از آيات قرآن به مومنين داده شده است ؛ به عنوان نمونه ، خداوند در آيه ذيل پاکيزه‌زيستي اين دنيا و نيک‌فرجامي آن دنيا را به بانيان اعمال صالحه بشارت مي‌دهد :


الَّذِينَ آمَنُواْوَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِطُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ
آنان که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند پاکيزه‌ترين نصيب آنهاست و بهترين سرانجام (سوره رعد آيه 29)

و يا در آيه‌اي ديگر و از منظري اجتماعي – روانشناسي به صالحان نويد داده مي‌شود که مهرشان در دل سايرين افکنده خواهد شد :


إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواوَعَمِلُواالصَّالِ حَاتِسَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا
همانا کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند خداوند رحمان محبتي براي آنها در دلها مي‌نهد (سوره مريم مقدس ، آيه 96)

و يا در آيه ذيل که بشارتي کاملا مادي و دنيوي به نيکوکاران داده مي‌شود و خط بطلاني مي‌کشد بر ادعاي نابخردان که بر اين باورند که : «اسلام قدرت مادي و معنوي را مغاير يکديگر دانسته و اگر هم بپذيريم که سخنش راست باشد سعادت را تنها در آن دنيا براي مسلمانان به ارمغان خواهد آورد و لذا آنها را حواله به نسيه و امري که تحققش حتمي نيست مي‌نمايد» :


وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنکُمْوَعَمِلُواالصَّالِ حَاتِلَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىلَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَايُشْرِکُونَ بِي شَيْئًا
خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده و کارهاى شايسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهدکه قطعا آنان را حکمران زمين خواهد کرد ، همان گونه که به پيشينيان آنها خلافتروى زمين را بخشيد و دين و آيينى را که براى آنان پسنديده‏ پابرجا و ريشه‏دارخواهد ساخت‏ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مى‏کند ، آنچنان که تنها مرا مى‌پرستند و چيزى را شريک من نخواهند ساخت‏

در آيات فوق و آيات مشابه ديگر ، اگر چه در ساختار آيات از ضمير مذکر استفاده گرديده ليکن به صورت عيني از جنس ، طيف ، نژاد و قومي خاص نام برده نمي‌شود و شرط پاداش را تنها ايمان و عمل صالح فرد مي‌داند بدون اينکه مشخصه‌هاي آن انسان مومن از اهميت و تاثيرگذاري بر ميزان اين پاداش برخوردار باشد . ليکن خداوند در آياتي از قرآن به صورت عيني و مشخص از جنسيت سخن مي‌گويد ولي نه با هدف تبيين نوعي تبعيض بلکه به عکس ، براي برطرف نمودن اين شبهه که جنسيت مومن – اعم از زن و مرد – در تعلق‌گيري پاداش به وي کوچکترين تاثيري نخواهد گذارد ؛ اين آيات که در آنها واژگان «رجل» و «انثي» دوشادوش يکديگر به کار رفته‌اند مانيفست ديدگاه قرآن پيرامون جايگاه زن در نظام پاداش ، به شمار مي‌آيند . آياتي که به شدت طعنه مي‌زنند بر آن دسته مرداني که در طول تاريخ و حتي در دوران معاصر ، جايگاه معنوي زن را در دنيا و آخرت نازلتر و پايينتر از مرد تصور مي‌نمايند و با تاويل نابخردانه خود از کليت آيات قرآني در پي يافتن دستاويزي براي حقير نمودن شخصيت زن مسلمان و غيرمسلمان برمي‌آيند .

آيه اول : آيه 195 سوره آل عمران
الف – متن آيه :


َجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍأَوْأُنثَىبَعْضُکُم مِّن بَعْضٍفَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِيوَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْوَلأُدْخِلَ نَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنعِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ
خداوند درخواست آنها را پذيرفت‏ [و فرمود :] من عمل هيچ عمل‏کننده‏اى از شما را ،زن باشد يا مرد ، ضايع نخواهم ساخت ؛ شما همنوعيد و از جنس يکديگر ! آنها که در راهخدا هجرت کردند و از خانه‏هاى خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند و جنگکردند و کشته شدند به يقين گناهانشان را مى‏بخشم‏ و آنها را در باغهاى بهشتى‏ کهاز زير درختانش نهرها جارى است‏ وارد مى‏کنم‏ ؛ اين پاداشى است از طرف خداوند وبهترين پاداشها نزد پروردگار است‏ !

ب- شان نزول آيه :
براي پژوهش در فحواي آيات ، بررسي شان نزول آنها از اهميت خاصي برخوردار است ؛ زيرا با دانستن دليل و علت نزول آيه بهتر و دقيقتر مي‌توان مقصود و مراد از مفاهيم بيان شده در آن آيه را استنباط نمود ؛ در باب آيه 195 سوره آل عمران ، دانشمند محترم آقاي ناصر مکارم شيرازي در تفسير نمونه چنين آورده است :
نقل شده است که ام سلمه (يکى از همسران محمد رسول‌الله) خدمت پيامبر عرض نمود : « در قرآن از جهاد و هجرت و فداکارى مردان فراوان بحث شده ، آيازنان هم در اين قسمت سهمى دارند ؟! » در پاسخ بدين پرسش ، آيه فوق نازل گرديد .
در روايت ديگري نيز نقل شده که على (ع) هنگامى که با فواطم - فاطمه بنت اسد ، فاطمه دختر پيامبر و فاطمهدختر زبير سيف‌الاسلام - از مکه به مدينه هجرت نمود و ام ايمن يکى ديگر از زنان با ايمان در بينراه به آنان پيوست ، آيه فوق نازل گرديد .
ج – شرحي بر شان نزول :
از مفاد آيه به روشني استنباط مي‌شود که اين جملات در جهت تبيين و روشن‌سازي نکته و نقطه مبهمي در باب جايگاه زنان نازل گرديده اند ؛ چرا که در آن زمان – که با عصر جاهليت هم‌مرز بوده است – هنوز هم ابهاماتي تبعيض‌ و تحقيرآميز نسبت به نوع زن وجود داشته و آنجا که مي‌فرمايد : «بعضکم من بعض / شما همنوعيد و از جنس يکديگر» به روشني برمي‌آيد که اين خطاب براي آن است که مردان مسلمان بدانند زنان مسلمان نيز همانند آنها بوده و در پاداش و کيفر تفاوت و تمايزي ميانشان وجود ندارد !
د – بضاعت يکسان مرد و زن در کسب مراتب معنوي
در ذيل اين آيه و در تبيين عبارت فوق در تفسير نمونه چنين آمده است :
« اين آيات و آيات فراوان ديگر در عصر و زمانى نازل گرديد که بسيارى از ملل دنيا درانسان بودن جنس زن ترديد داشتند و آن را يک موجود نفرين‌شده و سرچشمه گناه وانحراف و مرگ مى‌دانستند ! بسيارى از ملل پيشين حتى معتقد بودند که عبادات زن درپيشگاه پروردگار مقبول نيست ؛ بسيارى از يونانيان زن را موجودي پليد و از عمل شيطان مى‌دانستند ؛ روميان و برخي يونانيان معتقد بودند که اصولا زن داراى روح انسانى نيستو بنابراين روح انسانى منحصرا در اختيار مردان است !
جالب اينجاست که تا همين اواخر، علماى مسيحى در اسپانيا در اينباره بحث مي‌نمودند که آيا زن مثل مرد روح انسانىدارد و روح او بعد از مرگ جاودان خواهد ماند يا نه ؟ و پس از مباحثاتى به اين نتيجهرسيدند که چون روح زن برزخى است ميان روح انسان و حيوان ، جاويدان نيست به جز روحمريم مقدس !
از اينجا روشن مى‌شود اظهارات پاره‌اى از افراد بى‌اطلاع که گاهى اسلام رامتهم مى‌نمايند که اسلام دين مردهاست و نه زنها تا چه اندازه از حقيقت دور است ؛ به طورکلى اگر در پاره‌اى از قوانين اسلام به دليل تفاوتهاى جسمى و عاطفى که ميان زن و مردوجود دارد تفاوتهايى از نظر مسئوليتهاى اجتماعى ديده مى‌شود به هيچ عنوان به ارزشمعنوى زن لطمه نمى‌زند و از اين حيث زن و مرد با يکديگر تفاوتى ندارند و درهاىسعادت به ميزاني يکسان بر روى هر دو نوع باز است ... » (تفسير نمونه ، جلد سوم ، صفحه 256)
همچنين علامه طباطبايي (ره) در ذيل اين آيه در تفسير الميزان ، اين حقيقت را به زباني ديگر اين گونه تشريح نموده است :
« مشاهده و تجربه اين معنا را ثابت نموده که مرد و زن دو فرد ازيک نوع و از يک جوهرند ، جوهرى که نامش انسان است ؛ زيرا تمامى آثارى که از انسانيت درنوع مرد مشاهده شده در نوع زن نيز مشاهده شده است (اگر در مردان فضايلى از قبيل سخاوت ، شجاعت ، علم ، خويشتن‌دارى و امثال آن مشاهده شده در زنان نيز ديده شده است) آن همبدون هيچ تفاوت ؛ به طور مسلم ظهور آثار نوع ، دليل بر تحقق خود نوع است پس نوع زن نيزانسان است ؛ درست است که اين دو صنف در بعضى از آثار مشترکه (نه آثار مختصه از قبيل باردارگشتنو امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ليکن صرف شدت و ضعف در بعضى از صفاتانسانيت باعث آن نمى‌شود که بگوييم نوعيت در صنف ضعيف باطل گشته و او ديگر انساننيست و با اين بيان روشن مى‌شود که رسيدن به هر درجه از کمال که براى يک صنف ميسرو مقدور است براى صنف ديگر نيز ميسور و ممکن است و يکى از مصاديق آن استکمالهاىمعنوى ، کمالاتى است که از راه ايمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مى شود؛ با اين بيان کاملا روشن مى‌گردد که در افاده اين بحث ، بهترين کلام و جامعترين و درعين حال کوتاهترين کلام همين عبارت انى لا اضيع عمل عاملمنکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض است و اگر خواننده محترماين کلام را با کلامى که در تورات در اين‌باره وارد شده مقايسه نمايد روشن م‌گردد که قرآن کريم در چه سطحى است و تورات در چه افقى ! در سفر جامعه تورات اينگونه آمده است که :من و دلم بسيار گشتيم (من با کمال توجه بسيار گشتم) تا بدانم از نظر حکمت و عقل، جرثومه شر يعنى جهالت و حماقت و جنون چيست و کجاست ؟ ديدم از مرگ بدتر و تلخ‌تر ،زن است که خودش دام و قلبش طناب دام است و دستهايش قيد و زنجير است تا آنجا که مىگويد من در ميان هزار نفر مرد يک انسان پيدا مى‌کنم اما ميان هزار نفر زن يک انسانپيدا نمى کنم ! ... » (ترجمه تفسير الميزان ، جلد چهارم ، صفحه 141)

ادامه دارد ...