PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : همه چيز به اندازه، حتی محبت



Borna66
05-30-2009, 04:41 PM
يكي از احتياجات اساسي رواني افراد برخورداري از محبت ديگران است. كودكي كه در سال هاي اول زندگي از محبت پدر و مادر محروم باشد در خانه احساس ناامني مي كند، از زندگي لذت نمي برد، اغلب سرد وخشن و نسبت به ديگران بي مهر است و كمتر مقيد به اصول و قوانين اخلاقي خواهد بود. برعكس كودكي كه از محبت پدر ومادر برخوردار است، قدرت سازگاري بيشتري دارد، احساس سكون و آرامش مي كند، اعتماد به خويشتن در او قوي است و نسبت به ميزان هاي اخلاقي حساس است.

گاهي يكي از والدين نسبت به كودك بي مهر است، اما ديگري جبران مي كند،در اين صورت بچه كمتر احساس ناراحتي خواهد كرد.عشق و محبت واقعي پدر ومادر نسبت به بچه، امري ضروري وقابل تقدير است، اما محبت بي مورد گاهي مانع رشد شخصيت بچه مي شود. والدين بايد متوجه رشد بچه هم باشند. امكانات،احتياجات، تمايلات و استعداد بچه را در هر مورد در نظر بگيرند و در هر مرحله از رشد به مقتضاي آن عمل كنند.اغلب گفته مي شود كه والدين مخصوصاً مادرها، بچه خود را دوست دارند و اين امر را به عنوان يك اصل مسلم و غيرقابل انكار در مورد تمام مادرها صادق مي دانند، اما بايد توجه داشت كه اين امر عموميت ندارد. گاهي ديده مي شود پدر يا مادر از بچهٌ خود تنفر دارند، اين تنفر ممكن است معلول عوامل مختلف باشد.

مثلاً بودن بچه مانع شود از اين كه پدر و مادر به هدف خود برسند، يا پدر و مادر را از كار بيشتر و تحصيل درآمد زيادتر وادارد. گاهي تولد بچه باعث تغيير شغل مادر مي شود يا اين كه مادر مجبور مي شود شغل خود را از دست بدهد. گاهي پدر و مادر بر اثر ضعف خود نمي توانند به هدف هاي خويش برسند و بچه را عامل شكست فرض مي كنند و او را مورد تنفر قرار ميدهند. پدر و مادري كه خود از محبت والدين محروم بوده اند، اغلب نسبت به بچه هاي خويش بي مهر هستند.والديني كه از طرف پدر و مادر طرد شده اند، نسبت به فرزندان خود بي علاقه هستند. گاهي بي مهري والدين به بچه ها معلول عدم آشنايي آن ها به احتياجات اساسي رواني كودكان است. چنانچه اشاره شد بچه هايي كه از محبت والدين محروم هستند اغلب متزلزل و ناراحت هستند.

والدين به صورت هاي مختلف ممكن است بچه را مورد بي مهري قرار دهند و او را به اصطلاح طرد كنند. گاهي بي مهري پدر ومادر نسبت به بچه در رفتار خشونت آميز آن ها ظاهر مي شود. در بعضي موارد والدين براي اين كه از بچه دور شوند او را به وسيله اسباب بازي سرگرم مي كنند و از اين راه بي مهري خود را به او نمايان مي سازند. بعضي از پدر ومادرها، خوب ازبچه ها مواظبت مي كنند و به موقع به آن ها غذا مي دهند و آن ها را تميزنگاه مي دارند، اما دررفتار آن ها بي حوصلگي ديده مي شود، همين امر ممكن است دليل بر بي مهري آن ها نسبت به بچه باشد. در موارد خاصي بي مهري والدين به صورت بهانه جويي از بچه يا عدم تاييد اعمال خوب ظاهر مي شود. عكس العمل بچه ها نيز درمقابل بي مهري والدين به صورتهاي گوناگون ظاهر مي شود. گاهي بچه هاي محروم از محبت والدين دچار بيماري هاي روان تني مي شوند. اين بيماري ها آثار بدني دارد، اما منشأ آن ها رواني است. پيدايش پاره اي از آلرژي ها در ميان بچه ها معلول همين امر است. بچه هايي كه دچار تب و تشنج مي شوند، اغلب از طرف پدر ومادر طرد شده اند يا مدتي از آن ها دور بوده اند.

گاهي اين دسته از بچه ها سركش و پرخاشجو بار مي آيند، در انجام كارهاي بد احساس تقصير نمي كنند، نسبت به زندگي بدبين هستند و ديگران را دشمن خود فرض مي كنند و نسبت به اعمال آن ها هميشه اعتراض خواهند كرد. در بعضي موارد بچه هاي محروم از محبت والدين، حالت تسليم به خود مي گيرند. رفتار زننده والدين راتحمل كرده و به جاي اعتراض با روي خوش در مقابل اعمال آن ها عكس العمل نشان مي دهند و از اين راه كوشش مي كنند محبت آن ها را به طرف خود جلب كنند.

بعضي ازبچه ها خود را تسليم تخيلات مي كنند و از برخورد به عالم واقع خودداري مي كنند. بچه هايي كه باهوش هستند و خوب بي مهري پدر ومادر رااحساس مي كنند، اغلب خود را به ناداني مي زنند، گاهي محبت ديگران نسبت به بچه بي مهري والدين او را جبران مي كند و شخصيت او كمتر دچار تزلزل مي شود. محبت والدين نسبت به بچه ها گاهي به صورت مراقبت هاي زياد ظاهر مي شود. بچه هايي كه بيش از حد تحت مراقبت پدر ومادر قرار دارند مانند بچه هاي مطرود دچار ناراحتي مي شوند. مراقبتهاي شديد والدين معلول عوامل خاصي است،گاهي والدين يك فرزند خود را از دست داده اند و در نتيجه بيش از اندازه از فرزندان خود مراقبت مي كنند.

پدر ومادري ممكن است براي چند سال بچه دار نشده باشند و همين امر سبب شود كه فرزند تازه خود را زياد تحت مراقبت قرار دهند.گاهي پدر ومادر نمي توانند احتياجات عاطفي يكديگر را تامين كنند، روي اين اصل بچه را مركز عواطف و احساسات خود قرار مي دهند. زني كه از محبت شوهر محروم است فرزند خود را جانشين شوهر مي كند و نسبت به او بيش از حد مهر مي ورزد. گاهي علاقه شديد مادر به بچه دليل بر تنفر او از بچه است، اين مادر براي اين كه تنفر خود را از بچه پنهان نگاه دارد و از ترس اين كه مبادا ديگران متوجه اين تنفر شوند بيشتر بچه را مورد محبت قرار مي دهد. مراقبت زياد از بچه و محبت بي مورد نسبت به او مانع رشد طبيعي وي خواهد شد. بچه اي كه موردمحبت بيش از حد پدر و مادر است، بيشتر وقت خود را با ايشان صرف مي كند و نمي تواند با بچه هاي هم سن آميزش كند،در نتيجه رشد اجتماعي او عقب مي افتد. مراقبت هاي بيش از حد از بچه سبب مي شود كه والدين بيش از اندازه در كارهاي او دخالت كنند و مانع از اين شوند كه او مستقلاً كارهاي خود را انجام دهد.

بچه در اينگونه موارد به صورت برده درمي آيد و هميشه منتظر دستور پدر و مادر است و طرز فكر و قضاوت و ميزان هاي اخلاقي و اجتماعي او تابع چيزي است كه پدر و مادر به او مي گويند. عكس العمل بچه ها در مقابل مراقبت شديد والدين نيز به صورت هاي مختلف ظاهر مي شود. گاهي بچه ها بر اثر مراقبت شديد حالت اطاعت و تسليم درمقابل والدين به خود مي گيرند و استقلال خود را از دست مي دهند. زماني در مقابل آنها حالت طغيان و سركشي ظاهر مي سازند. اين دسته ازبچه ها معمولاً نمي توانند با بچه هاي ديگر به سر برند. بعضي از اين بچه ها كمرو وخجالتي هستند و در بعضي موارد از طرف گروه همسن خود طرد مي شوند، زيرا آشنا به مهارت هاي اجتماعي نيستند. گاهي اين بچه ها در كار تحصيل موفقيت خوبي كسب مي كنند، زيرا مراقبت والدين از آنها سبب پيشرفت معلومات آنها مي شود. معلمان در ارتباط با اينگونه بچه ها بايد احتياط بيشتري به خرج دهند. اين دسته از بچه ها متوقع هستند، معلم مانند پدر و مادر آنها را مورد محبت شديد قرار دهد. روي همين نظر معلم بايد توجه بيشتري نسبت به اينگونه بچه ها بنمايد و بدون اينكه سايرين آگاه شوند بيشتر آنها را تحت مراقبت قرار دهد.


" بي مهـــــري و محبت زياد، شخصيت كـــــودكان را نامتعادل مي كند. "