PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آمار اختلالات روانی در جامعه : حتما مطالعه کنید



Borna66
05-29-2009, 09:01 PM
براي آگاهي از اين موضوع که چه طيفي از خدمات روان پزشکي براي يک جامعه مورد نياز است ، دانستن نکات زير ضرورت دارد:
1)ميزان بروز اختلالات رواني در جمعيت مورد نظر
2)اينکه چطور بيماران مبتلا به اين اختلالات با مراکز خدمات بهداشتي تماس برقرار مي کنند.
شيوع منطقه اي اختلالات رواني از نقطه اي به نقطه ديگر متفاوت است، اما مي توان با توجه به پژوهش هاي ملي به يک برآورد تخميني دست يافت. در جدول 1 تخميني از ميزان شيوع اين اختلالات بر اساس يک پژوهش وسيع جمعيتي در بريتانيا درج شده است. از ارقام اين جدول مي توان دريافت که اختلالات روان پزشکي ، بيماريهاي شايعي هستند.

Borna66
05-29-2009, 09:01 PM
از اين مطالعه و ساير مطالعات چنين برمي آيد که بين 1 تا 4 تا از 1 از 5 مغز از جمعيت در معرض خطر ، در عرض يک سال به چنين اختلالاتي مبتلا مي شوند. شيوع بالاي اختلالات نوروتيک در افرادي يافت مي شود که مشخصات زير را دارا باشند:

-زوج هاي طلاق گرفته و يا جدا از هم
-فرزندان بدون پدر يا مادرگ
-افراد بي کار
-افراد مقيم در شهرهاي بزرگ يا کوچک
شيوع بالاي اختلالات روان پريشي در افراد زير ديده مي شود:
-افراد بيخانمان
-افراد مقيم در قسمت هاي مرکزي شهر
اختلالات روان پزشکي در سطوح مختلف مراقبت بهداشتي

Borna66
05-29-2009, 09:01 PM
شيوع اختلالات روان پزشکي در سطوح مختلف مراقبت بهداشتي نيز متفاوت است. اين اطلاعات را مي توان براي تخمين ميزان نياز به مراکز خدمات بهداشت رواني و همچنين تعيين محل درمان قسمت اعظم اين اختلالات مورد استفاده قرار داد.
جدول 1: شيوع تقريبي اختلال روان پزشکي در جامعه ( شيوع يکه فته اي در 1000نفر جمعيت ؛ طيف سني : 16 تا 65 سال )

مردان زنان

200
100
50
30
20
10
5
20
15
125
50
40
20
10
10
5
75
30


اختلالات فوق بشرح زیر است

هر نوع اختلال رواني به غير از روان پريشي
اختلال نوروتيک غيراختصاصي
اختلال اضطرابي فراگير
اپي زود افسردگي
اختلال وسوتاسي –اجباري
اختلال وحشت زدگي
روان پريشي عملکردي
وابستگي به الکل
وابستگي به دارو

Borna66
05-29-2009, 09:01 PM
ارتباط بين مراقبت بهداشتي اوليه و ثانويه
براي تعيين نسبت بيماريهاي مختلف رواني که در سطوح گوناگون خدمات بهداشتي ديده مي شوند، الگويي که به طور شايع مورد استفاده قرار مي گيرد، متعلق هب گلدبرگ و هاکسلي مي باشد که خط سير مراقبت روان پزشکي را ترسيم نموده اند( جدول 2)
بيماريهايي مانند اضطراب و اختلال افسردگي که شدت کمتري دارند، در سطح مراقبت بهداشتي اوليه بسيار شايع مي باشند. تخمين زده شده است که در حدود 5% افرادي که به پزشک عمومي مراجعه مي کنند، از يک اختلال افسردگي عمده رنج مي برند. در سطح مراقبت تخصصي روان پزشکي اختلالات شديدتر مانند اسکيزوفرنيا شيوع بيشتري دارند.

Borna66
05-29-2009, 09:01 PM
اختلالات روان پزشکي در سطح بيمارستان هاي عمومي
شيوع اختلالات روان پزشکي در بيمارستان هاي عمومي نيز هم در بيماران مبتلا به بيماري جسمي و هم در بيماران مبتلا به اختلالات سوماتوفرم بالاست.
ارايه خدمات بهداشت روان
اصول پايه مربوط به ارايه خدمات بهداشت روان مشابه ساير خدمات بهداشتي است. اين اصول عبارتند از:
1)قابليت دسترسي به تمامي افراد استفاده کننده
2)تناسب آن با نيازهاي کل جامعه
3)کارآيي
4)توزيع عادلانه
5)دارا بودن مقبوليت اجتماعي
6)موثر به صرفه بودن

Borna66
05-29-2009, 09:01 PM
اين بررسي انواع مختلف خدماتي را که براي افراد مبتلا به اختلال رواني در دسترس هستند ، شرح خواهيم داد.
جدول 2:‌خط سير مراقبت روان پزشکي و شيوع تقريبي اختلالات رواني در جمعيت و در سطوح مراقبت بهداشتي
سطح 1: اختلال رواني در جامعه
200 در هر 1000 نفر جمعيت سنين 16 تا 65 سال
********** 1: تصميم به مشاوره با يک پزشک
سطح 2: اختلالات رواني در بيماران مراجعه کننده به مراکز مراقبت بهداشتي اوليه
200-180 در هر 1000 نفر جمعيت سنين 16 تا 65 سال
سطح 3: اختلالات رواني تشخيص داده شده در سطح مراقبت بهداشتي اوليه
100 در هر 1000 نفر جمعيت سنين 16 تا 65 سال
********** 3: ارجاع به سطح خدمات بهداشت رواني ثانويه
سطح 4: تمامي اختلالات روان پزشکي در بيماران مراجعه‌کننده به سطح دوم مراقبت بهداشتي
20 در هر 1000 نفر جمعيت سنين 16 تا 65 سال
********** 4: پذيرش در بيمارستانهاي روان پزشکي
سطح 5: بيماران بستري در بيمارستان هاي روان پزشکي
کمتر از 5 در هر 1000 نفر جمعيت سنين 16 تا 65 سال

Borna66
05-29-2009, 09:02 PM
چه چيزي باعث مي شود که فرد مبتلا به بيماري رواني در جستجوي کمک برآيد؟تمامي افراد مبتلا به اختلال روان پزشکي در صدد مراجعه به پزشک برنمي آيند. بعضي افراد دچار واکنش هاي خفيف عاطفي به استرس هستند از خانواده ، دوستان يا مراکز مشاوره غيرپزشکي کمک مي طلبند . بسياري از افراد مبتلا به مشکلات مربوط به سوء مصرف مواد، در جستجوي هيچ نوع کمکي برنمي آيند . با وجود اين در بريتانيا تقريباً 9 نفر از هر 10 نفر بيمار مبتلا به اختلال رواني به پزشک عمومي مراجعه مي کند؛ هر چند بسياري از آنها مستقيماً از علايم روان شناختي شکايت ندارند . اينکه يک فرد داراي اختلال روان پزشکي مهم از لحاظ باليني به پزشک عمومي مراجعه کند يا نه، به چندين عامل بستگي دارد( ضميمه 1 را ببينيد) سوء تفاهم ها و برچسب زني ها در مورد اختلالات رواني ، در ميان عموم جمعيت بسيار گسترده است. به عنوان مثال اکثريت مردم اعتقاد دارند که افسردگي صددرصد ناشي از وقايع ناگوار زندگي است . بهترين درمان آن مشاوره بوده و داروهاي ضدافسردگي اعتيادآور هستند. اخيراً تلاش هايي براي بهبود سطح آگاهي عموم مردم انجام گرفته است، ولي کارآييي چنين اقداماتي همچنان مورد ترديد مي باشد.

Borna66
05-29-2009, 09:02 PM
ضميمه : عوامل موثر بر تصميم شخص براي مراجعه به پزشک

-شدت و طول مدت اختلال
-نگرش بيمار به اختلال روانپزشکي ، بعضي از افراد از داشتن اختلال رواني شرمگين بوده و در جستجوي کمک برنمي آيند
-نگرش ها و دانش ها خانواده و دوستان: در صورتي که اين افراد در صدد همدردي با بيمار برنيايند، احتمال اينکه فرد مبتلا مشکل خود را پذيرفته و به خاطرآن در جستجوي کمک برآيد، کمتر است.
-دانش بيمار در مورد کمک احتمالي به وي؛ در صورتي که بيمار از وجود کمک احتمالي اطلاع نداشته باشد و يا انتظارات وي از درمان فراتر از واقع باشد، ممکن است در پي کمک به خود برنيايد.
-دريافت شخص از نگرش پزشک در مورد اختلال روان پزشکي ؛ در صورتي که پزشک نسبت به بميار دلسوز به نظر نرسد، احتمال اينکه شخص در جستجوي کمک برآيد، کمتر است.

Borna66
05-29-2009, 09:02 PM
اختلال روان پزشکي در سطح مراقبت اوليه
شناسايي اختلال روان پزشکي
بيشتر افراد مبتلا به اختلال روان پزشکي که در جستجوي کمک از يک پزشک عمومي برمي آيند، داراي نشانه هاي اضطراب يا افسردگي مي باشند. همه اين بيماران نشانه هاي روان پزشکي خود را به پزشک معالج خود نمي گويند؛ بسياري از آنها از نشانه هاي جسمي شکايت دارند. ايننشانه هاي جسمي ممکن است مربوط به يک بيماري جسمي مختصر باشد که همزمان وجود دارد و يا ممکن است جزء نشانه هاي سوماتيک اضطراب ( مانند تپش قلب ) و يا افسردگي ( مانند خستگي ) به شمار مي رود. بيماران به دو دليل به جاي نشانه هاي رواني با نشانه هاي جسمي مراجعه مي کنند. بعضي بيماران به اندازه نشانه هاي جمي بر نشانه هاي عاطفي خودآگاهي دارند، اما از اينکه پزشک به درخواست کمک آنها براي نشانه هاي روان شناختي پاسخي دلسوزانه بدهد، اطمينان کافي ندارند؛ آنها اميد دارند که خود پزشک اين نشانه ها را در آنها شناسايي کند. ساير بيماران از اين موضوع بي اطلاع هستند که نشانه هاي جسمي آنها يک علت روان شناختي دارد. تا يک سوم بيماراني که به پزشک عمومي مراجعه مي کنند در يکي از دو دسته گفته شده جاي مي گيرند. پزشکان عمومي از نظر ميزان توانايي در شناسايي اختلالات مخفي روان پزشکي با هم تفاوت دارند.

Borna66
05-29-2009, 09:02 PM
موفقيت پزشک عمومي در شناسايي اختلال روان پزشکي بستگي به دو عامل زير دارد:
1)هميشه احتمال يک اختلال رواني را در مراجعات خود در نظر بگيريد.
2)مهارت هاي مصاحبه اين مهارت ها شامل جلب اعتماد بيمار ( و قادر ساختن وي به افشاي نشانه هاي روان پزشکي ) و شناسايي هر عامل روان شناختي است که به برو زنشانه هاي جسمي بيمار کمک مي کند. پزشکان عمومي مي توانند با پرسيدن سئوالات غربال کننده و يا ارائه پرسشنامه به بيماران و بهبود مهارت هاي خود در مصاحبه ، توانايي خويش را در شناسايي اختلالات شايع روان پزشکي مانند افسردگي افزايش دهند.

Borna66
05-29-2009, 09:02 PM
درمان اختلال روان پزشکي در سطح مراقبت اوليه
بخش اعظم اختلالات روان پزشکي شناسايي شده ، توسط خود پزشکان عمومي تحت درمان قرار مي گيرد. بنابراين اين پزشکان با تقريباً تمامي اختلالات سازگاري ، بخش اعظم اضطراب ها و اختلالات افسردگي و با بسياري از مشکلات مربوط به سوء مصرف الکل سروکار پيدا مي کنند. آنها تقريباً 5 تا 10 درصد بيماراني را که به عنوان بيمار مبتلا به اختلال روان پزشکي شناسايي شده اند ، به روان پزشک ارجاع مي کنند که از ميان آنها به ويژه بيماران مبتلا به اختلالات افسردگي شديد، اسکيزوفرنيا ، دمانس و ساير اختلالات در صورت شدت يافتن و طولاني شدن قابل ذکر است

Borna66
05-29-2009, 09:03 PM
براي اختلالات افسردگي ، درمان دارويي معمولاً انديکاسيون پيدا مي کند. شواهدي وجود دارد مبني بر اينکه اختلالات افسردگي در سطح مراقبت اوليه چه از نظر دوزدارو و چه از لحاظ مدت درمان به طور کامل تحت درمان قرار نمي گيرند. نشان داده شده است که اگر اختلالات افسردگي در سطح مراقبت اوليه به درستي درمان شود، نتيجه آن بسيار بهتر خواهد بود. کاستي در درمان ،‌اغلب مربوط به عدم شناسايي اختلالات افسردگي و همچنين اين باور غلط است که وقتي خلق پايين شخص ناشي از وقايع ناگوار زندگي باشد، ضد افسردگي ها بي‌تاثير هستند و بنابراين اين کاستي تا حدود زيادي قابل درک مي باشد. تکنيک هاي حل مسئله نيز ممکن است در اختلال افسردگي خفيف تا متوسط موثر باشند و زماني که بيمار درمان روان شناختي را ترجيح مي دهد و در صورت در دسترس بودن ، يک روش جايگزين به شمار مي رود .

Borna66
05-29-2009, 09:03 PM
براي بسياري از اختلالات سازگاري و اضطرابي ، درمان هاي روان شناختي مهتر از داروها هستند . بيشتر پزشکان عمومي براي ارائه درمان هاي روان شناختي در افراد نيازمند به آن فرصت کافي ندارند. ممکن استلازم شود براي سرکوب نشانه هاي بيمار در کوتاه مدت ، داروهاي ضد اضظراب براي وي تجويز گردد، مگر اينکه روش ديگري براي حصول به نتيجه درماني مناسب وجود داشته باشد . راه ديگري که تيم مراقبت اوليه در پيش رو دارد، بکارگيري افرادي است که قادر به ارائه درمان هاي روان شناختي کوتاه مدت به بيماران باشند. بسياري از تيم هاي مراقبت اوليه داراي يک مشاور رواني هستند که ممکن است يکي از درمان هاي روان شناختي اختصاصي و کوتاه مدت را ارائه دهد اما در اغلب مواد تنها به برگزاري جلسات مشاوره غيراختصاصي بسنده مي کنند. بيماراني که به درمان پاسخ نمي دهند، دچار بيماري شديد هستند و با نياز به درمان هايي دارند که در سطح مراقبت اوليه در دسترس نيست، لازم است به مراکز تخصصي روان پزشکي ارجاع شوند. در تصميم گيري براي ارجاع به روان پزشک چندين عامل تعيين کننده وجود دارد