PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بررسی علل افسردگی در زنان : + مباحث آماری



Borna66
05-29-2009, 08:32 PM
مقدمه

افسردگی از جمله بیماریهایی است که سن و سال نمی شناسد.در هر سن و دوره ای با هر شکل و نوعی بروز می کند.
پولدار ، بی پول ، تحصیل کرده ، بی سواد و ...... نمی شناسد.
چیزی که مطرح است این است که افسردگی و شیوع آن در زنان 2 برابر بیشتر از مردان است.
حال آنکه چنین چیزی از طرف برخی دیگر رد می شود و دلیل این آمار را این میدانند که زنان به لحاظ خصوصیات عاطفی شکننده تر بیشتر مشکلات خود را بروز می دهند و مردان کمتر.
لذا این آمار در هر دو جنس یکسان است.اما چه می شود کرد که فعلا توسط تمامی محافل جهانی این امار 2 برابر بیشتر در خانم ها ذکر می شود.

Borna66
05-29-2009, 08:32 PM
جامعه شناس افسردگی در زنان را زاییده یکسری عوامل اجتماعی، اقتصادی در جامعه دانست .

به گزارش ایونا ، امان الله قرایی مقدم ، جامعه شناس و استاد دانشگاه در پاسخ به سووال خبرنگار ایونا مبنی بر اينكه علل افسردگی در زنان چیست، گفت : وقتی در جامعه زن باید دوشادوش مرد برای تأمین مایحتاج زندگی و ازدواج و اشتغال کار کند و فشار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روحی و روانی شوهر و فرزندان را در جامعه تحمل کند، چون زن حساس تر، عاطفی تر است و با درد و رنجی که مرد پخته می شود کمتر برخورد می کند، در نتیجه بیشتر در معرض افسردگی قرار دارد .


وی وجود افسردگی در زنان را زاییده عوامل متعدد اجتماعی و اقتصادی دانست و افزود: افسردگی ذاتی و فطری نیست بلکه عوامل اجتماعی از قبیل رنگ پوشش، رفتار مردان به زنان، رفتار جامعه با زنان، مسایل حقوقی و قضایی که نسبت به زن در جامعه وجود دارد همه باعث می شود که زنان بیشتر به افسردگی دچار شوند .


قرایی مقدم تصریح کرد: زنان به علت احساسی و عاطفی بودن بیشتر دچار افسردگی می شوند و هر چه زمان می گذرد، افسردگی در زنان حادتر می شود و یکی از عوامل خودکشی در زنان همان افسردگی است .

وی از دیگر عوامل افسردگی در زنان را ازدواج های اجباری، رفتارهای بد خانواده با زنان دانست و گفت: در برخی استان های کشور به دلیل رفتارهای بد خانواده و سنتی برخورد کردن با زنان میزان افسردگی در بین زنان بیشتر است .



به گزارش ایونا ، این جامعه شناس در ادامه بیان داشت: وقتی زن باید با حداقل درآمد شوهر مدیریت خانه را به نحو احسن انجام دهد و هرگونه رفتاری را از سوی شوهر و یا فرزندان و اطرافیان تحمل کند و سنگ صبور همه باشد، ولی کسی که به حرف او گوش ندهد معلوم است که افسردگی در بین این قشر بیشتر می شود .

وی افزود: زنانی که از طبقه اشراف و متمول جامعه هستند نیز به افسردگی دچار می شوند زیرا افسردگی دیگران را می بینند و طبق مطلب اصالت و خود می گوید من شادی آنها را احساس می کنم بدون اینکه غمی داشته باشم .

قرایی مقدم در پایان از جمله راهکارهای کاهش افسردگی در جامعه و در بین زنان را متعادل کردن عوامل گوناگونی دانست که افسردگی را در زنان تشدید می کند و خاطرنشان کرد: برنامه های تلویزیون، رادیو، کتاب های درسی همه باید به سمتی بروند که زن را در جایگاه اصلی اش به جامعه معرفی کنند .

Borna66
05-29-2009, 08:32 PM
افسردگی زنان ایران چهار برابر بیش از حد معمول است .

عضو هیأت مدیره‌ ی انجمن زنان مدیر كارآفرین كشور گفت: براساس تحقیقات انجمن روانشناسی ایران، میزان افسردگی زنان ایرانی بین سه تا چهار برابر بیش از حد معمول است.

به گزارش ایرنا، دكتر اكرم منتظرالظهور در همایش روزملی دختران افزود: این در حالی است كه استاندارد افسردگی زنان، بین پنج تا هفت درصد است.

وی، دلیل این میزان افسردگی را نداشتن خودباوری و خودشناسی، ناسازگاری شخصیتی و الگوهای زندگی دختران دانست.

عضو اولین موسسه مشاوره غیردولتی زنان استان اصفهان، مشكلات امروز جامعه ی زنان را تاریخی اعلام دانست و تصریح كرد:خود زنان بوجود آورنده ی برخی از این مشكلات بوده‌اند.

به ‌گفته ی ‌این استاد روانشناسی دانشگاه ‌اصفهان،زنان باید به ضمیر وجودی خودشان بنگرند و به ‌یكدیگر رشد و آگاهی دهند تا آسیبها و چالشهای موجود برطرف شود.

دكتر منتظرالظهور گفت: بر اساس آخرین تحقیقات موسسه گالوپ در آمریكا ‪۹۸‬ درصد زنان آمریكایی خواهان بازگشت حقیقی به‌ كانون گرم خانواده هستند كه این نشان‌دهنده ی به بن بست رسیدن زنان جامعه غرب است.

وی خودپنداری ضعیف، اعتماد به نفس پایین و نداشتن مهارتهای ارتباطی را سه عامل گرایش به مواد مخدر دانست و گفت: زمینه ی بروز این عوامل در خانواده‌ها فراهم می‌شود.

منبع : همشهری آنلاین

Borna66
05-29-2009, 08:32 PM
احتمال ارثی بودن افسردگی در زنان




بی تردید ژنها ی موثر در ابتلا به افسردگی شدید در زنان نقش مهمتری دارند.
به گزارش مدلاین پلاس ، پیش از این مطالعات دو تفاوت ژنتیکی را بین مردان و زنان نشان داده اند که شامل تفاوت کمی (نقش کلی ژن ها و تفاوت های محیطی) و اختلافات کیفی (ژنهای مستعد بودن) بوده است.
اکنون در یک بررسی برای افزایش یافته ها محققان اطلاعات مربوط به افسردگی شدید در 42161 دوقلو را مورد بررسی قرارداده و دریافتند که ارثی بودن استعداد فرد برای ابتلا به افسردگی شدید در زنان به میزان قابل ملاحظه ای بیشتر است و اینکه ژنهای موثر در افسردگی در دو جنس به هم مرتبطند اما عینا مانند هم نیستند.
بنظر می رسد بطور متوسط اثر ژنها اساسا درزنان مهم تر از مردان است. همچنین ممکن است ژنهایی وجود داشته باشند که احتمال افسردگی را در زنان در پاسخ به محیط هورمونی متغیرشان ، تغییر دهند.






مدارک مستدلی در دست است که نشان می دهد گروهی از زنان بویژه در دروان پس از زایمان و طی فاز پیش از قاعدگی مستعد افسردگی هستند.
این نوع افسردگی در خانواده ها وجود دارد اما مردان را تحت تاثیر قرار نمی دهد چراکه آنها بهاین تغییرات هورمونی دچار نمی شوند.

Borna66
05-29-2009, 08:32 PM
افسردگی در زنان بدلیل نزدیک شدن به یائسگی

مطالعات نشان میدهد احتمال مواجه شدن با اولین دوره افسردگی در زنان با نزدیک شدن به دوران یائسگی بشدت افزایش می یابد.
به گزارش یاهونیوز محققان در یکی از این مطالعات با اندازه گیری میزان هورمونها دریافتند شانس دچار شدن به افسردگی در یک زن با تغییر هورمونی افزایش می یابد.
اکثر زنان بدون آنکه دچار افسردگی شوند به یائسگی می رسند اما برخی از آنها به این تغییر حساس هستند.
گروهی از زنان به علل مختلف نسبت به آن آسیب پذیر ترند.
این مطالعه نشان داده است با نزدیک شدن به یائسگی احتمال افسردگی در زنانی که سابقه سندرم پیش از قاعدگی (pms) داشته اند بیشتر است.






زنانی که دچار افسردگی می شوند واقعا به درمان بصورت گفتار درمانی یا دارو درمانی و یا به هردو نیاز دارند.

Borna66
05-29-2009, 08:32 PM
بررسي علل و عوامل افزايش افسردگي زنان


زنان و دختران چرا به افسردگي مي رسند؟
* وقتي اجتماع و خانواده، زنان و دختران را تنها مي گذارد؟ آنان افسردگي را مي آموزند



آمارها مي گويند ميزان افسردگي در زنان و دختران افزايش يافته است البته بازگفتن علل اين افزايش در شرح وظايف آمار و ارقام نيامده است، اما كارشناسان خبره اين علل را برمي شمارند. مشكلات اقتصادي و شكافهاي عظيم طبقاتي، افزايش آگاهي هاي زنان و نتيجتاً افزايش مطالبات سياسي و اجتماعي آنان از يك سو و عدم دريافت پاسخ مناسب، اين مطالبات از سوي ديگر، سهيم شدن زنان در مناسبات اقتصادي جامعه و برخورد با تنش ها و نوسانات معمول آن و … اينها و علل و عوامل بسيار ديگر ناشي از پيچيده شدن روزافزون روابط اجتماعي وحضور گسترده زنان در اين روابط، در افزايش افسردگي زنان دخيلند.
خانم سيما فردوسي پور روانشناس باليني در اين مورد نظرات جالب توجهي دارد كه در اين گفت وگو مي خوانيد:
• افسردگي چيست و به چه صورت در زنان و دختران نمود پيدا مي كند؟
• • افسردگي يك اختلال عاطفي است كه در بعد عواطف فرد اختلال ايجاد مي كند. افسردگي مي تواند هم دلايل بيروني و محيطي و هم علل ژني و دروني داشته باشد. به لحاظ ژني هورمونها تغييراتي در بدن ايجاد مي كند.

Borna66
05-29-2009, 08:32 PM
آنجا كه زنان به سبب طبيعت شان بيشتر از مردان در معرض تغييرات هورموني هستند، طبيعتاً بيشتر از آنها دچار افسردگي مي شوند. دوران بلوغ، ازدواج، بارداري، شيردهي و حتي سقط جنين شرايطي ايجاد مي كند كه زن را در معرض بيماري افسردگي قرارمي دهد. نمودهاي جسماني اين افسردگي عبارتند از: كمردرد، سردرد، سرگيجه، تغيير در ميزان خواب و اشتها و نمودهاي رواني آن نيز لذت نبردن از فعاليتهاي روزمره زندگي، خلق تحريك پذير، ميل به خودكشي و مرگ (در حد انديشيدن) هستند. اما در بسياري از موارد افسردگي زنان كاملاً زاييده محيط بيروني شان است. زماني كه زن احساس كند در زندگي به بن بست رسيده است و توان و امكان تغيير اين شرايط و همچنين راه حلي براي آن ندارد، چاره يي جز افسردگي براي او باقي نمي ماند. زنان، خواه خانه دار و خواه شاغل، در سمتهاي مختلف استاد، مدير، مادر، همسر و… ايفاي نقش مي كنند اما جامعه و بويژه خانواده زنان را تنها گذاشته اند. همه اين طور فكر مي كنند كه تربيت فرزندان تنها در گرو دستان توانمند مادران است و پدران عملاً نقشي ندارند و اين زن است كه در همه مسؤوليت ها به تنهايي بار دشوار فرزند پروري را بردوش دارد. حالا كه ما او را اينچنين در بحرانهاي خانوادگي، مشكلات اقتصادي، فرزندپروري و مسائلي كه نياز به حضور زن و مرد در كنار يكديگر است تنها مي گذاريم و عملاً جاي مردان و اعضاي ديگر خانواده در اين ميان خالي است، زنان ياد مي گيرند افسرده باشند.

Borna66
05-29-2009, 08:33 PM
تأثيراتي كه افسردگي دختران جوان و زنان مي تواند در بعد خانواده و اجتماع داشته باشد چيست؟
• • يك زن افسرده نمي تواند در فعاليتهاي زندگي بخوبي عمل كند و با فرزندان و همسر خود ارتباط مناسب داشته باشد.
فرزندان تحت تأثير اين حالات روحي مادر تفكر منفي پيدا خواهند كرد و نظام فكري آنها مبتني بر بدبيني رشد مي يابد و بر فعاليتهاي مدرسه يي، در رفتار و بازي با همسالان و … تأثير منفي برجاي خواهد گذاشت. ضمن آنكه منشأ بسياري از اختلافات خانوادگي و جدايي ها به افسردگي زنان و دختران برمي گردد. افسردگي ابعاد بسيار گسترده يي دارد و در طرز تفكر افراد به جهات مختلف اثر مي گذارد. ممكن است بسياري از رفتارها از فرد سر بزند اما احساس نكنيم كه ناشي از افسردگي است. چه بسيار دختران افسرده كه از خانه و مدرسه فرار مي كنند و يا دست بر اعمال خلاف اجتماع، خشونت، قتل و خودكشي مي زنند.

Borna66
05-29-2009, 08:33 PM
ما ، در سبب شناسي بسياري از مسائل به افسردگي برمي خوريم.

نقش چه افراد و چه مسائلي در خانواده و اجتماع مي تواند زمينه ساز افسردگي زنان باشد؟
• • پدر، همسر و بطوركلي افرادي كه نقش جنس مخالف را در زندگي افراد دارند در ايجاد افسردگي مؤثرند.
ازدواجها و زندگي هاي تحميلي و ظلم به زنان در محيط خانواده زنان را افسرده خواهد كرد. ناهماهنگي بين ارزشهاي اجتماعي و ارزشهاي حرفه يي زنان شاغل مي تواند عامل ديگري در تشديد افسردگي آنها باشد. درصد بالايي از مشاغل جامعه را زنان عهده دار هستند. براي اينكه بيشترين بهره وري را از اين نيروي عظيم كار در جامعه داشته باشيم بايد بين اين ارزشها هماهنگي ايجاد شود. اگر استادي شغل مقدسي است بايد به همان اندازه به نقش زن شاغل در اين حرفه اعتبار دهيم.
در اجتماع بسياري از مردان هستند كه حالت زن ستيزي دارند و زن را به عنوان شهروند درجه دوم به حساب مي آورند. اين موضوع به نوع تربيت مردان در دوران كودكي (پسرسالاري) و نقص فرزند پروري خانواده برمي گردد بسياري از مردان هستند كه نمي توانند با زنان خوب حرف بزنند يا در مشكلات به جاي ايستادگي حالت قهر و پرخاش به خود مي گيرند و حتي در بعد اجتماعي بسياري از مشاغل برعهده زنان گذاشته نمي شود كه اين خود نوعي زن ستيزي است

Borna66
05-29-2009, 08:33 PM
به دليل همين شرايط كه در اجتماع ايجاد مي كنيم و بطوركلي وقتي از لحاظ اجتماعي عاطفي و مدني با زنان برخورد درستي نمي شود، در چنين شرايطي زمينه افسردگي براي زنان فراهم مي شود.
• فكر مي كنيد دليل اينگونه برخوردها با زنان و دختران بجز نقص تربيتي به چه چيز برمي گردد؟
• • ندانستن روانشناسي زن، عدم شناخت نيازها، احساسات و موجوديت او عامل مهمي در بروز برخوردهاي ناصحيح اجتماعي نسبت به جنس زن است. ما نبايد فقط به تشابهات فكر كنيم بايد تفاوتهاي زن و مرد را در ابعاد دروني، سرشتي و روانشناسي شناخت درك اين تفاوت ها، برخورد سازنده با اين فطرت و شرايط جسماني و روحي را فراهم مي كند.
• سهم اجتماع بويژه نگاه جنسيتي آن به زن در ايجاد و گسترش افسردگي تا چه ميزان است؟
• • اگر آمارها بيانگر افزايش افسردگي در ميان زنان و دختران كشورمان است بايد به عوامل رواني و اجتماعي بيشتر توجه كنيم. آيا به اندازه كافي در عرصه اجتماعي به زنان ارزش و بها داده ايم؟ آيا از لحاظ تفريح و ورزش و فراهم آوردن وسايل انبساط خاطر به آنها توجه شده است؟ آيا نگرش جامعه نسبت به زن تغيير كرده است.
اگر پاسخ مثبت است آيا زنان اين تغيير را احساس مي كنند. آيا جامعه به شناخت توانمنديهاي زن رسيده است؟ تنها يك روز را در تقويم به نام روز زن ثبت كردن كافي نيست. ببينيم در اجتماع آنجا كه زن به لحاظ حقوق اجتماعي و معنوي مورد ظلم قرارمي گيرد كدام مرجع بجزدادگاه و شكايت به او پناه خواهد داد؟

Borna66
05-29-2009, 08:33 PM
عدم شناخت نيازهاي زن، سختگيري و محدوديتهاي افراطي جز افسردگي و منزوي كردن بيشتر زنان نتايج ديگري ندارد. توجه به استفاده از رنگهاي شاد در پوشش زنان در شادابي آنها مؤثر خواهد بود اما تا زماني كه يك زن از درون شاد نباشد و از زن بودنش وحقوق فردي و اجتماعي خويش رضايت نداشته باشد رنگ سفيد هم چاره ساز نيست. بايد كمتر لبه انتقاد و حمله را متوجه زنان كنيم. در رسانه هاي گروهي به جاي نقش زن منفعل گريان، نمايشگر زنان موفق باشيم و به تمام ابعاد وجودي اين موجود توجه كنيم.
• فكر مي كنيد چه راهكارهايي مي تواند در خانواده و اجتماع در نظر گرفته شود تا افسردگي زنان و دختران كاهش يابد؟
• • تغيير تفكرمردان نسبت به زنان با آموزش آنها درارتباط با شناخت موجوديت يك زن، تجديدنظر در روشهاي فرزندپروري، شناخت نيازهاي زن در عرصه اجتماع و ارزشگذاري مقام زن به وسيله وارد كردن او در جامعه دادن مسؤوليت بيشتربه مردان در خانواده، ضمن آنكه ما مي توانيم با كاهش ساعات كار زنان شاغل بدون تغيير در دستمزد يا بازنشستگي زودهنگام با حقوق كامل و مزايا اجبار به استفاده از امكانات ورزشي و تفريحي ادارات و سازمانها و وجود مشاوران متمركز در ادارات و تخصيص بودجه ويژه زنان توسط دولت در اين زمينه قدم برداريم چرا كه خانواده متعلق به اجتماع است افسردگي زنان هم در اجتماع و هم در بعد خانواده در كنش وري عملكرد و بازدهي زنان و به تبع آن ديگر افراد جامعه تأثيرگذار است اگر جامعه يي داراي افراد افسرده باشد جامعه سالمي نيست و در درازمدت دچار عقب ماندگي در مرحله توليد، صنعت و فن آوري خواهد شد.

Borna66
05-29-2009, 08:33 PM
افسردگی در زنان از دیدگاهی دیگر




در تمامی جوامع دنیا، زنان بیش از مردان دچار افسردگی می شوند. این اختلاف می تواند ناشی از عوامل گوناگون زیستی، روان شناختی، محیطی، فرهنگی و یا ترکیبی از آنها باشد. به لحاظ زیستی این اختلاف ممکن است به علت مصرف داروهای رژیمی، آرام بخش ها، قرص های ضد بارداری، مصرف دخانیات و الکل باشد که میزان ترشح انتقال دهنده های عصبی را مختل می کند. از طرف دیگر، زنان ممکن است به دلیل تداخل عمل هورمون های جنسی بدن شان مستعد ابتلا به افسردگی باشند.



به لحاظ روان شناختی نیز این احتمال وجود دارد که زنان تمایل بیشتری دارند که مشکلات خود را بپذیرند و درصدد درمان آنها برآیند.




به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز زنان بیشتر از مردان می کوشند تا ارتباط خود را با دیگران توسعه دهند و حفظ کنند، اما در فرهنگی که به استقلال و خودکفایی بها می دهد، تمایل به دلبستگی نوعی ضعف تلقی می شود و همین امر، یعنی ناهماهنگی بین رفتارهای زنان و ارزش های فرهنگی منجر به کاهش عزت نفس و حس ارزشمندی در زنان می شود.</span>


در برخی موارد نیز این طور به نظر می رسد که زنان بیش از مردان علایم و شکایات خود را از افسردگی بیان می کنند و یا آنکه مردان در برابر مشکل افسردگی خود بیشتر مقاومت می کنند و راه حل های دیگری غیر از مراجعه به پزشک برای درمان خود برمی گزینند.

Borna66
05-29-2009, 08:33 PM
به لحاظ محیطی نیز، زنان بیش از مردان در معرض انواع استرس ها و اضطراب هایی قرار می گیرند که تاثیر خود را بر سیستم عصبی آنان و هورمون های بدن شان می گذارد. تجربه های روزمره نیز می توانند همچون شوک ها و فشارهای عصبی مولد استرس باشند و موجب ابتلای افسردگی بیشتر در زنان- نسبت به مردان- شوند.



افسردگی بر جسم و ذهن فرد تاثیر می گذارد. فرد افسرده احساس درماندگی، ناامیدی و یأس فراوان می کند. او علاقه اش را به تمامی فعالیت هایی که موجب شادمانی اش می شود به تدریج از دست می دهد؛ میل به خوردن در او کاهش می یابد، دچار بی خوابی می شود، تمرکز حواس و توجه اش را نسبت به امور عادی روزانه از دست می دهد و در بدترین حالت به مرگ و نیستی فکر می کند.
افسردگی دارای طیف وسیعی از خلق پایین تا افسردگی مزمن است. افسردگی مزمن دارای علایمی از کمبود انرژی و توان جسمانی، بدبینی، حس عدم ارضا و احساس ناامیدی شدید است. فردی که از افسردگی شدید در رنج است، ممکن است در طول یک سال دو بار تجربه افسردگی کوتاه مدت داشته باشد.

Borna66
05-29-2009, 08:34 PM
پژوهشگران دریافته اند، زنانی که دچار افسردگی مزمن می شوند، بیشتر در معرض خطر پوکی استخوان قرار می گیرند، زیرا مجبور به مصرف داروهایی هستند که بر بافت استخوانی آنها تاثیری منفی می گذارد. علاوه بر آن، افسردگی می تواند عاملی برای ابتلا به بیماری مزمنی مثل دیابت، ناراحتی های قلبی- عروقی و... شود.



افسردگی پس از زایمان یکی از رایج ترین احساس هایی است که اغلب زنان بعد از تولد نوزاد در خود حس می کنند. اختلالات افسردگی، نوسانات خلقی و هیجان های مکرر و استرس آور این دوران کاملاً طبیعی و عادی و البته موقت است. هر چند برای برخی از زنان علایم قدری پایدارتر، جدی تر و طولانی تر است، اما معمولاً بین ۶ - ۳ هفته بعد از زایمان به تدریج کاهش می یابد و به ندرت طولانی مدت (برای مثال یک سال) می شود.
تقریباً ۱۵ درصد از زنانی که زایمان دارند، علایمی از افسردگی بعد از زایمان از خود نشان می دهند. چنانچه این اختلال در مادر ماندگار بماند، می تواند تاثیری بسیار منفی بر روابط با کودک و توانایی نگهداری از او گذارد. علایم باید هر چه زودتر برای بررسی دقیق تر با پزشک معالج، درمیان گذاشته شود.

Borna66
05-29-2009, 08:34 PM
سندرم پیش از قاعدگی؛ افسردگی ناشی از پریودهای ماهیانه نیز یکی دیگر از افسردگی های رایج در بین زنان است که معمولاً در بین روزهای ۱۰- ۷ پریود به طور کوتاه مدت ظاهر می شود. علت اصلی این نوسان خلقی ترشح هورمون های زنانه است که موجب برهم خوردن تعادل خلق و خوی آنها می شود. این سندرم در ۷ - ۵ درصد زنان مشاهده می شود و دارای علایم بسیار گوناگونی است. در برخی به صورت بی حوصلگی، خلق پایین و گرفتگی و در برخی دیگر همراه با دردهای جسمانی (مثل سردردهای شدید میگرنی) گزارش می شود.
افسردگی های فصلی نیز گاهی به صورت غمگینی، ناامیدی و در خود فرورفتگی گروهی از زنان را به خود مبتلا می کند.

حدود </span>۳ - ۱ درصد از زنان در فصل زمستان دچار افسردگی های کوتاه مدت و گذرا می شوند. پژوهشگران بر این باورند که تغییرات هورمونی و بیوشیمیایی مغز در بدن برخی زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگی در آنان می شود که به تدریج نیز با پایان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بین می رود. این افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به افسردگی بالینی هستند.

اختلال افسردگی دو قطبی نیز یکی دیگر از انواع اختلالات افسردگی است که علایمی از شیدایی - افسردگی حاد در طول دوره ای مشخص دارد. زمانی که فردی در چرخه افسردگی به سر می برد، تمامی علایم خلق پایین (مثل کمبود اشتها، بی خوابی، احساس درماندگی و عدم لذت) را دارد و زمانی که در چرخه شیدایی به سر می برد، تمامی علایم شیدایی را (مثل پرحرفی، هجوم افکار، افزایش توان جسمی، فعالیت زیاد و پرانرژی بودن) از خود نشان می دهد.

Borna66
05-29-2009, 08:34 PM
زنانی که دچار اختلال دو قطبی می شوند، معمولاً چرخه افسردگی طولانی تری دارند.</span>



افسردگی های دوران یائسگی؛ در اغلب زنان، یائسگی می تواند همراه با علایمی از تغییر خلق و خو، حساسیت های بیش از حد، تزلزل روحیه و خستگی باشد. این نوع از افسردگی می تواند ناشی از تغییرات غدد داخلی در میانسالی و یا باورهای منفی و درونی شده زنان درباره عدم باروری آنان باشد. در مطالعات گوناگونی مشخص شده است که افسردگی ناشی از یائسگی در قشر تحصیلکرده زنان و آنهایی که ازدواج نکرده بودند، کمتر مشاهده می شود.

Borna66
05-29-2009, 08:34 PM
● علایم تشخیص افسردگی در زنان




تاکنون پژوهشگران نتوانسته اند علت اصلی بروز افسردگی را در افراد شناسایی کنند. نارسایی های هورمونی (عدم تعادل هورمون های مترشحه از قسمت های مختلف مغز مثل سوتونین، دوپامین، نوراپی نفرین)، عوامل ژنتیکی و سابقه خانوادگی، عوامل محیطی (زنانی که مواد مخدر مصرف می کنند، زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، زنانی که همسران شان فوت می کنند و یا از همسران خود جدا می شوند) و عوامل فرهنگی گوناگونی می توانند علت افسردگی های زنانه باشند. از آن جایی که افسردگی تا حدی رایج است، هر فردی ممکن است علایم اولیه افسردگی را بشناسد و یا خود شخصاً آن را تجربه کرده باشد. متاسفانه فقط حدود ۵۰ درصد از علایم اولیه افسردگی قابل شناسایی و درمان هستند و زنان در این بین شاید نتوانند این علایم را در خود به وضوح تشخیص دهند. علایم عمده افسردگی شامل:




▪ جنبه های عاطفی (خلق غمگین و احساس بی ارزش بودن)




▪ جنبه های شناختی (کاهش احترام به خویشتن و منفی نگری نسبت به خود و آینده خود)




▪ جنبه های انگیزشی (عدم تحرک و بی انگیزگی برای انجام دادن کارها و فعالیت های روزمره)




▪ جنبه های رفتاری (اختلالات مربوط به خوردن مثل پرخوری، بی اشتهایی و اختلالات خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی عدم علاقه به روابط جنسی، احساس خستگی و عدم تمرکز) است.




▪ زمانی که پزشک عمومی در مرحله اول نسبت به اختلال افسردگی شخصی دچار شک شود، ابتدا از او می خواهد با یک روانپزشک یا روانشناس بالینی مشاوره ای داشته باشد. از جمله پرسش های اولیه ای که ممکن است یک متخصص بهداشت روانی از بیمار بپرسد، عبارت است از:




- آیا مدت زیادی است که احساس غم و اندوه می کنی؟




- آیا مرتب گریه می کنی؟




- آیا اخیراً تجربه های دردناک عاطفی داشته ای؟




- آیا دچار عدم تمرکز حواس شده ای؟




- آینده را چطور می بینی؟




- آیا دچار اشکال در تصمیم گیری شده ای؟




- آیا علاقه ات را به آنچه که در گذشته برایت مهم بوده است، از دست داده ای؟




- آیا دچار خستگی و بی حالی می شوی؟




- آیا احساس شکست و گناه می کنی؟




- آیا به مرگ و نیستی فکر می کنی؟

Borna66
05-29-2009, 08:34 PM
زمانی که این گونه علایم حدود شش ماه در فرد به صورت پایدار مشاهده شود، او را مستعد ابتلا به افسردگی می دانند و اگر حداقل ۵نشانه از علایم زیر را در مدت حداقل دو هفته داشته باشد، می توان او را افسرده بالینی تشخیص داد. این علایم عبارتند از:






۱) داشتن خلق افسرده در طول روز و یا بیشتر اوقات روز






۲) عدم توانایی از لذت بردن اوقات شادی بخش زندگی






۳) افزایش و یا کاهش قابل توجه اشتها، وزن و یا هر دو






۴) اختلال در خواب مثل بی خوابی، خواب آلودگی در طول روز و یا پرخوابی






۵) داشتن علایم جسمانی مثل سردرد، سرگیجه و دل درد که هیچ علامت بهبودی نیز در قبال خوردن داروهای مسکن نشان نمی دهد.






۶) نداشتن میل جنسی






۷) احساس بی علاقگی، بی حوصلگی و کسالت شدید






۸) فقدان انرژی (خستگی ممتد در طول روز)






۹) احساس گناه و بی ارزش بودن در تمام شرایط






۱۰) گریه کردن های طولانی مدت






۱۱) عدم توانایی در تمرکز حواس (تقریباً در تمام طول روز)






۱۲) داشتن افکار منفی درباره مرگ و نیستی

Borna66
05-29-2009, 08:34 PM
بدیهی است زمانی که فردی سوگوار است، تمامی علایم و یا بخشی از علایم بالا را داشته باشد، اما برای تشخیص افسردگی، فرد باید این علایم را ۶ - ۳ ماه به طور پیوسته و بدون کاهش و بهبودی داشته باشد. به بیانی دیگر، فرد سوگواری که این علایم را بیشتر از ۶ ماه در خود داشته باشد، باید برای درمان های لازم به پزشک و متخصص بهداشت روانی مراجعه کند.




● روش های درمان افسردگی



افسردگی مزمن می تواند بر اعمال حیاتی بدن و سیستم ایمنی آن، مثل فشارخون ، ضربان قلب، ترکیبات هورمونی بدن و... تاثیری منفی گذارد. تقریباً ۱۵ درصد از افراد مبتلا به افسردگی درصدد درمان خود بر نمی آیند. آنها بر این باورند که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به آنها کمک کند.



اغلب زنانی که مبتلا به اختلال افسردگی هستند، خودشان را افسرده و مغموم نمی دانند؛ زیرا برخی از علایم افسردگی با دیگر بیماری ها مشترک است و اغلب ناشناخته باقی می ماند. در حالی که زمانی که فرد افسرده نتواند دست از خلق افسرده خود بردارد و اجازه دهد احساس ناامیدی و غم بر زندگی روزمره اش سایه افکند، تا حدی که تمام جنبه های زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد، باید درصدد یافتن راهی برای درمان و بهبودی خود باشد.


اولین اقدامی که پزشک متخصص در این زمینه انجام می دهد، تشخیص بین افسردگی مزمن (شدید) و خلق افسرده (خفیف) است. اگر افسردگی فرد در حد پایینی باشد، احتمال دارد با تجویز داروهای ضدافسردگی، روان درمانی و مشاوره های روانشناسی افسردگی او بهبود یابد، و اگر افسردگی او شدید تشخیص داده شود، ممکن است پزشک متخصص یک دوره درمان های روانپزشکی و روانشناسی را توام با بستری شدن فرد در بیمارستان تجویز کند.


پژوهش ها نشان می دهند که بیمارانی که در مراحل ابتدای ابتلا به مراکز روان درمانی مراجعه کرده اند تا ۷۰ درصد بهبودی کامل داشته اند.

متاسفانه گروهی از بیماران به پزشک متخصص مراجعه نمی کنند و همین امر موجب می شود تا افسردگی آنها درست تشخیص داده نشود. علاوه بر آن، آنان داروهایی دریافت می کنند که گاه عوارض جانبی آنها موجب بروز اختلال های دیگری در بدن شان می شود.</span>

Borna66
05-29-2009, 08:34 PM
بسیار مهم است، زمانی که بیمار برای درمان مشکلش به پزشک مراجعه می کند علایم بیماری خود را درست برای او بازگو کند تا پزشک نیز بتواند تشخیصی درست بدهد. اغلب بیمارانی که به افسردگی مزمن مبتلا هستند، به دارو درمانی و روان درمانی پاسخ مثبت می دهند و طی ۴-۳ ماه درمان تا ۸۰-۷۰ درصد بهبودی پیدا می کنند. روان درمانی به تنهایی برای افسردگی های خفیف می تواند موثر باشد.

دو روش روان درمانی (درمان های شناختی - رفتاری و درمان های فردی) به همراه داروهای ضدافسردگی می توانند اثرات درمانی بالایی بر بیماران افسرده بالینی گذارند.</span>



● پیشگیری از افسردگی


از جمله روش های موثر مقابله با بروز افسردگی و حفظ بهداشت روانی افراد، شیوه های خودیاری هستند که عبارتند از:


۱) انجام ورزش های ایروبیک (هوازی) مثل قدم زدن، آهسته دویدن، کوهنوردی و... است که می تواند خلق و خوی فرد را تا حد چشمگیری افزایش دهد. انجام این ورزش ها به ویژه به زنانی که از افسردگی خفیف و ملایمی در رنج هستند، توصیه می شود.


ورزش های دیگری مثل برداشتن وزنه های یک کیلوگرمی موجب تنفس بهتر، افزایش اشتها، خواب، کاهش خلق گرفته و احیای احساسات و هیجانات شادی بخش در فرد می شود. لازم به توضیح است که قبل از آغاز هر گونه ورزش جدیدی بهتر است با پزشک معالج تان مشورتی انجام دهید.


۲) مشورت کردن؛ مشکلات عادی و روزمره خود را با کمک یک دوست، همسر و یا مشاور بررسی کنید. سعی کنید منابع استرس آور خود را بشناسید و درصدد رفع آنها برآیید. چنانچه احساسات و هیجان های درونی خود را مورد موشکافی قرار دادید و توانستید عامل اصلی نگرانی ها و ناراحتی های خود را شناسایی کنید، از شیوه های مختلفی که برای کاهش خلق و خوی افسرده پیشنهاد می شود، استفاده کنید.


۳) صحبت کردن با خود؛ در برخی موارد گفت وگوهای درونی فرد با خودش می تواند به او در شناخت مشکل اصلی کمک کند (تنها باید توجه داشته باشید که لحنی انتقادآمیز، غیرواقع بینانه و منفی نسبت به خود و رفتارهایتان نداشته باشید). سعی کنید بر نقاط قوت خود، توانایی ها و اهدافی که قصد دارید به آنها برسید تمرکز داشته باشید.


۴) نوشتن و به تحریر درآوردن؛ درباره مشکلات و آنچه که موجب ناراحتی تان می شود، بنویسید. در خیلی از موارد نوشتن احساسات دردناک و آزرده کننده موجب آرامش روحی افراد می شود. برای شروع می توانید ابتدا وقایعی را که در طول روز و یا هفته شما را افسرده و غمگین می کند، بنویسید. اگر تجربه احساسی منفی و یا مثبتی داشته اید، سعی کنید جزئیات مختلف آن را و تاثیری که بر شما گذاشته است بررسی کنید و سپس با تجزیه و تحلیل نوشته های خود و مفاهیمی که به کار برده اید، علت اصلی ناراحتی و یا شادی خود را تشخیص کنید.


۵) خودیاری و کمک گرفتن از گروه های حمایتی؛ درباره مشکل خود با دیگر افرادی که مشابه شما هستند صحبت کنید. در این گونه گروه های حمایتی سعی می شود با صحبت کردن با افراد و بررسی دقیق مشکل شان، شرایطی را که موجب ناراحتی و افسردگی آنان می شود شناسایی و موجب کاهش تاثیرات آن بر فرد را فراهم آورد.


۶) مراجعه به مشاور؛ اگر فردی از بودن شرایط و موقعیت خاصی دچار علائم آشکار افسردگی می شود، می تواند قبل از آنکه اوضاع وخیم تر شود، درباره مشکلش با یک مشاور و یا روانشناس صحبت کند.

Borna66
05-29-2009, 08:35 PM
چه کارهایی باید کرد؟





به مواردی که ممکن است ناشی از احساس غم، ناراحتی و حتی خشم باشد که بتواند موجب افسردگی در شما شود، خوب فکر کنید. برخی از این موارد عبارتند از؛ بی خوابی، بی اشتهایی، بدغذایی، استرس، غم و اندوه، سوگواری، مصرف سیگار، الکل و برخی داروها.








سعی کنید تغییراتی در برنامه روزانه خود بدهید و عواملی که موجب سلامت و بهداشت روانی تان می شود (مثل تغذیه سالم، خواب کافی، ورزش و فعالیت بدنی) را جایگزین عوامل استرس آور و ملال انگیز (مثل انزواطلبی، مسئولیت پذیری بیش از اندازه و بی تحرکی) کنید. اجازه دهید اعضای خانواده و دوستان و آشنایان به شما کمک کنند.