PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خشونت علیه زنان



tania
05-20-2012, 09:45 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/05/794.jpg

خشونت آنگونه که در افکار عمومی تصور می شود تنها محدود به پرخاشگری و تعرضات جسمی و فیزیکی نیست. اکثر مردم، کتک زدن و زخمی کردن و درگیریهای فیزیکی را به عنوان مظهر خشونت معنا میکنند در حالیکه دامنه تعریف و وجوه عینی خشونت لایه های گسترده تری از رفتار انسانی را در بر میگیرد. لایه های درونی آدمی که پس کردار او پنهان می ماند و به شکل ناخودآگاه در ساختار زبانی خود را لو می دهد...


...خشونت ابتدا در ذهن شکل می گیرد و بر اساس گفتمان فرهنگی جامعه بنیان نهاده می شود .در واقع هویت وریشه یابی خشونت ورزی راباید در ساختار فکری فرهنگی جامعه جستجو کرد. خشونت گرچه در مناسبات اجتماعی و فردی انسانها بروز می یابد اما بیش از آن در الگوی رفتاری و ساختار فرهنگی جامعه به رسمیت شناخته و مبتنی بر انسان شناسی و فلسفه اجتماعی هر جامعه و البته تجربیات تاریخی یک تمدن خاص بنا می شود. اگرچه خشونت جنسیت نمی شناسد اما همواره دو گروه از آدمیان یعنی زنان و کودکان بیش از مردان قربانی خشونت شده اند. شاید خشونت به کودکان را بتوان ذیل تفاوت قدرتهای جسمی تفسیر کرد اما خشونت علیه زنان را باید در جایگاه انسانی و اجتماعی آنان در بستر تاریخ پی گرفت. تاریخ مذکر در ذات خویش پرورنده فرهنگ خشونت بر علیه زنان است د ردامن این تاریخی که زن طفیلی وجود مرد است و تنها رویکرد کارگردگرایانه به زن حاکم است. خشونت لازمه زیست زنانه می شود و کتک زدن به مقام ابزار تادیب و تربیت ارتقا می یابد. اما به هر حال با توسعه و رشد تمدن بشری و گسترش فرهنگ مدرن، خشونت عریان علیه زنان کمتر شد و دست کم قوانین و مقرراتی برای محدود کردن و کنترل خشونت فیزیکی علیه آنان تدوین شد و اقدامات جنبش های طرفدار حقوق زن تا حدود زیادی توانست خشم بی منطق علیه زنان را تعدیل کند اما معضلات عمیق فرهنگی همواره ریشه در لایه های پنهان و ذاتی یک ساختار ظالمانه دارد. امری که توجه کمتری به آن شده است و شاید مدافعان حقوق بشر و زنان کمتر به آن توجه کرده اند خشونت کلامی و روانی علیه آنان است. خشونتی بی رحم، تحقیرآمیز و ضدکرامت انسانی که در پشت خشونتهای ظاهری به فراموشی سپرده شده است. خشمی که دایره قلمرو آن تا جایی گسترش می یابد که هرگونه تعرض و تعدی به شخصیت و کرامت زنان را خشونت علیه آنان قلمداد می کند این خشم به ظاهر نرم، زخمی به عمق جان آدمی دارد که گفته اند زخم زبان از تیغ شمشیر نیز برنده تر است و از زهرمار تلخ تر! و تلخ تر آنکه این وجهه از خشونت، نادیده انگاشته می شود و بی مهری به زنان، خود مورد بی مهری قرار گرفته است این نوع از خشونت به مثابه دردی است که به دلیل پنهان بودن علاوم بیماری شناخته نمی شود که مورد معالجه قرار گیرد. به همین دلیل خشونت کلامی و روانی، طیف بیشتری از زنان را به دام آسیب های خود می کشاند.

نتایج یک پژوهش ملی نشان می دهد زنان ایرانی درمیان انواع ۹گانه خشونت خانگی، بیشتر تحت خشونت های روانی و کلامی قرار دارند. ۷/۵۲ درصد از کل پاسخگویان اعلام کرده اند که از اول زندگی مشترک تاکنون قربانی این نوع خشونت که شامل به کارگیری کلمات رکیک ودشنام، دادو فریاد بهانه گیری های پی درپی و ... است بوده اند ده بار است. رتبه بعد، خشونت فیزیکی از نوع دوم است که ۸/۳۷ درصد از زنان ایرانی از اول زندگی مشترک خود، آن را تجربه کرده اند که شامل سیلی زدن، زدن با مشت یا چیز دیگر، لگدزدن و... است. متوسط میزان تجربه این نوع خشونت ها برای زنان درگیر در خشونت خانگی برابر با ۴۶/۲ بار است. رتبه سوم با رقم ۷/۲۷ درصد متعلق به خشونت های ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که شامل ایجاد محدودیت ار ارتباط های فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از کاریابی و اشتعال و ایجاد محدودیت در ادامه تحصیل و مشارکت در انجمن های اجتماعی است که ۳/۷۲ درصد از زنان اظهار کرده اند که از اول زندگی مشترک تا کنون در معرض این نوع از خشونت همسران خود نبوده اند.
بخش دیگری از خشونت پنهان بر علیه زنان، خشونت های جنسی و ناموسی است که شامل مجبور کردن به دیدن عکس و فیلم های مبتذل یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیر متعارف می شود با رقم ۲/۱۰ درصد رتبه پایینی را به خود اختصاص داده است. آمارهایی که ابعاد میزان وقوع خشونت خانگی را در سطح ملی نشان می دهد حاکی است که ۸/۸۹ درصد زنان ایرانی گفته اند در طول زندگی مشترک خود هرگز قربانی خشونت های جنسی و ناموسی نبوده اند. همچنین اکثر افراد درگیر در خشونت های جنسی و ناموسی اعلام کرده اند که در حد پایین و خیلی پایین در معرض این نوع خشونت ها بوده اند. بنابراین نتایج پژوهش بررسی خشونت خانگی در ۲۸ مرکز استان نشان می دهد که وقوع خشونت های جنسی و ناموسی در سطح ملی در مقایسه با خشونت های دیگر ، کمتر گرازرش شده است. این نوع از خشونت ها به دلیل فرهنگ ایرانی و نزاکت و حجب و حیای زنانه دچار خود سانسوری از سوی آنان میشود و قطعا این مساله بررسی و تحقق دقیقتر خشونت های جنسی را دچار مشکل می سازد اما از سویی دیگر و براساس یافته های روانشناسی زن، خشونت روانی کلامی بیش از خشونت های فیزیکی بر روح زنان تاثیر می گذارد و لایه های عمیق و حساستر یاز درون آنان را تهدیدمی کند. خشونتی که کمتر به چشم می آید و اساس به دلایل فرهنگی در بسیاری از موارد به رسمیت شناخته نمی شود. این شکل از خشونت ورزی علیه زنان طیف وسیعتری از مردان راشامل می شود و بسیاری از زندان تحصیل کرده و مدرن را نیز در بر می گیرد و به همین دلیل نیازمند فرهنگ سازی در پروسه تاریخی بیشتری است. اگرچه در دنیای جدید خشونت فیزیکی کمتر از گذشته به چشم می خورد اما خشونت های روانی کلامی همواره در ساختار فرهنگی جامعه پنهان مانده است و قربانیان زیادی می گیرد، قربانیانی که صدای خورد شدن استخوانهایشان شنیده نمی شود اما در د به استخوانشان رسیده است این خشم خاموش بیش از فریادهای خشمگین، آتشین است .
گرچه امروز این چهره از خشونت علیه زنان درحال بروز درسطح عمومی استدرگیری لفظی برخی از زوجها در خیابان وارتباط آشکار مرد با زنی دیگر وقتلهای ناشی از این اختلافات گواه ادعای ماست وباید پذیرفت صرفا بر اساس تدوین قوانین و آیین نامه نمی توان شعله خشونت علیه زنان را خاموش کرد تنها با روشن کردن چراغ آگاهی می توان از چنگ این ظلمت پنهان، رهایی جست.
این سوژه تکراری است. به شدت نخ نما و کلیشه ای. آنقدر قدیمی که قدمت اش به اولین ضجه زن می رسد و آنقدر کلیشه ای که حالا برای بسیاری از روزنامه نگاران و خوانندگان نه تنها جذابیت ندارد، کسل کننده هم هست. اما این سوژه تکراری برای زنانی که در معرض آنند هر روزه تازه و زنده می شود. تازه مثل زخمی شکفته روی صورت "زهره م" که برای سومین روز پیاپی در راهروی نیمه تاریک مجتمع قضایی خانواده پیگیر شکایتش است و زنده مثل کابوس "مهدیه" و سنگینی دست های همسری که به هر بهانه ای هر روز در هوا موج می زنند و بر صورتش فرود می آیند.
تلخ است باور کردن این حقیقت که در کشور ما بر اساس آمارها بیش از ۶۶ درصد زنان در زندگی مشترک خود حداقل یکبار هم که شده در معرض خشونت خانگی قرار گرفته اند و برای نیمی از آنان این خشونت روزمره بوده و مدام تکرار می شود. به زبان ساده از هر سه زن یک زن هر روز از دست همسرش کتک می خورد و برای دومی هم این اتفاق دیر یا زود حتی برای یکبار هم شده روی می دهد. فرقی نمی کند این زنان باسواد و دانشگاهی باشند یا بی سواد.

tania
05-20-2012, 09:48 PM
نمونه زنان باسواد گرفتار در این آسیب زهره است. او که فارغ التحصیل حسابداری است و هیچگاه نخواسته جزو این دو دسته باشد اکنون با زخم روی لب و صورت کبود جزو دسته دوم است و هنوز هم نمی تواند باور کند مورد ضرب و شتم همسری تحصیلکرده قرار گرفته که دوران دانشجویی شان این رفتارها را متاثر از بی سوادی و بی فرهنگی شوهر می دانست.

می گوید: دوران دانشجویی و نامزدی همیشه از حقوق زن ها حرف می زد و رفتارهای بدوی مردهای بی سواد را تقبیح می کرد و برای دخترهای دانشکده نمونه کامل یک همسر روشنفکر بود!
او حالا با پوزخندی تلخ از آن روزها یاد می کند و زل زده به موزاییک های چرک کف راهرو می گوید: حالا می دانم مردها فقط بیرون از خانه و در مورد زنان دیگر روشنفکرند اما محیط خانه و زندگی شخصیتشان انگار متاثر از فرهنگ مردسالار عرصه دیکتاتوری حقیر و کوچکشان است.
او که تنها یکسال از ازدواجش می گذرد برخلاف قرارهای قبلی اکنون برای اشتغال در بازار کار هم با مخالفت همسرش رو به روشده و با وجود داشتن مدرک تحصیلی و نیاز مالی نمی تواند مشغول بکار شود.
این ممانعت همسرش هم اگر چه از سوی جامعه شناسان در زمره مصداق های خشونت علیه زنان قرار گرفته است اما به اعتقاد پدر زهره که معلمی بازنشسته است نه تنها خشونت نبوده که به عنوان یک لطف تلقی می شود.
پدر زهره همراه با مادرش از او می خواهند از شکایت منصرف شود. پدر از آبروی سی ساله معلمی می گوید و اینکه ممکن است آشنایی در دادگاه ببیندشان. مادرش اما ساکت است و گاهی در تایید حرفهای پدر سر تکان می دهد. او و دخترش البته خوب می دانند این چرخه پیشتر در زندگی مادر هم تکرار شده است.
حالا البته آنها رفته اند و نیم ساعتی می شود در دادگاه تنها نشسته و منتظر نوبت رسیدگی است تا صدایش می زنند.
می گوید: پدرم از آبروریزی می ترسد و تاکید کرده باید برگردم. هنوز هم خوب یادم میآید بارها خودش مادرم را کتک زده و همیشه هم قول داده تکرار نشود. شاید سرنوشت همه دختران همانند مادرانشان است. "
اینها را زن جوان برای دادیار پرونده می گوید. همسرش کارمند بانک است و با هم توی دانشکده حسابداری آشنا شده اند. آنها با ۲۰ و ۳۰ سا ل سن نماینده نسل جدید و درس خوانده اند اما انگار میراث خشونت به آنها هم رسیده است.
خشونت علیه زنان زخمی است کهنه که هر روز در زندگی بیش از ۳۰ درصد از زنان جامعه سر باز می کند و با هق هق و بغض و گره می آمیزد. بنای تمدن انسانی با همه پیشرفت ها در این زمینه کارنامه ای تاریک دارد و در و دیوارهایش هنوز هم آمیخته با خراش ناخنها و شتک خون زنان در معرض خشونت است. انسان متمدن گاهی دختران را زنده به گور کرده, گاهی زنان را با شوهران مرده زنده و سالم دفن کرده و هنوز هم خرید و فروش می کند.
اگر هزاره های گذشته بازار برده فروشان شام و بغداد و اندلس گیج صدای گریه کنیزان و زنان برده بود امروز کانتینرهای چند صد تنی در اسکله های ریز و درشت دنیا محمل تاریک لیلی هایی است که از برکت دنیای مدرن تنها بارکد دارند و تاریخ مصرف اما باز هم خریدنی اند.
این آسیب گسترده اجتماعی محدود به فرهنگ یا منطقه خاصی از دنیا نیست. نه جهان اولیست و نه جهان سومی. اما فاصله ای معنی دار بین آمارها در کشورهای توسعه یافته و مناطقی نظیر آفریقا و خاور میانه وجود دارد و در این میان تاسف آورتر آن است که در ایران اسلامی و دارای فرهنگ غنی ملی آمارهای خشونت خانگی در بسیاری موارد با کشورهای فقیر آفریقایی برابری می کند.
در مجتمع قضایی خانواده زنانی مثل زهره کم نیستند و برخی آن قدر به این ساختمان رفت و آمد کرده اند که حتی نگهبان جلوی در هم آنها را می شناسد و گاهی به همدردی از وضعیت شکایتشان می پرسد. اینجا حتی می توانی مادرانی سالخورده را ببینی که دیگر تاب نیاورده اند و ...
بر اساس آمارهای رسمی ۶۶ درصد از زنان ایرانی از آغاز زندگی مشترکشان، حداقل یکبار در معرض انواع خشونت خانگی قرار گرفته اند.
بنا به گفته "بهروز سپیدنامه" جامعه شناس و استاد، ابعاد خشونت خانگی علیه زنان در ایران، مساله تاسف انگیزی است که همواره در نشست ها و کنگره های مختلف بررسی شده و راهکارهای رفع آن در جامعه تبیین شده اما نتیجه ای آنچنان موثر به همراه نداشته است.
این کارشناس مسایل اجتماعی می گوید: برای مردانی که همسرانشان را کتک می زنند این انگار قانون نانوشته ای است که تخطی از آن می تواند صلابت مردانه را از بین ببرد. آنها تلاش می کنند با دست زدن به این اقدام انگار جایگاه تهدید شده خود را در خانواده محکم کنند بی خبر از آنکه اگر چه زخم پیکر همسرانشان در گذر زمان بهبود می یابد اما زخم روحشان را هیچ بهبودی نیست.
او می افزاید: خشونت علیه زنان تنها چالش جوامعی مثل ایران نیست و در همه جای دنیا اکنون زنگ های خطر به صدا درآمده است و تلاش های بسیاری برای حذف این ناهنجاری از جوامع انسانی صورت گرفته است.
سپیدنامه تربیت خانوادگی، تجربه های دوران رشد و فرهنگ محیطی که فرد در آن پرورش می یابد را هم در سوق دادنش نسبت به خشونت در خصوص همسرش در بزرگسالی مهم و موثر می داند.
این کارشناس خشونت علیه زنان را در سنین گوناگون متفاوت ارزیابی می کند و معتقد است: خشونت علاوه بر اینکه انواع گوناگون دارد در سنین مختلف از نوزادی تا کهنسالی بر زنان روا داشته می شود.
به گفته او، تحمیل برخی رفتار و اعمال جنسی، اجبار فیزیکی و حتی احساسی، ازدواج قبل از سن بلوغ، ازدواج اجباری و ... را می توان از انواع خشونت علیه زنان دانست و این خشونت حتی در دوران جنینی با انتخاب جنسیتی نوزاد و سقط فرزند دختر در کشوری مثل چین بر جنس مونث اعمال می شود.
بهروز سپیدنامه می گوید: با وجود تبلیغات منفی علیه کشورهای جهان سوم این امر در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته نیز کاملا مشهود است اما ما در کشوری زندگی می کنیم که روز زن و روز مادر در آن یک مناسبت مهم و مورد سفارش بزرگان دین و حتی آموزه های شریعتمان است و نباید خشونت علیه زنان در ایران به این حد باشد.
این کارشناس اجتماعی رفع این معضل را تنها منوط به فرهنگسازی در خانواده و آگاهی بخشی به نسلهای متمادی می داند و می گوید: خشونت خانگی علیه زنان باید با اجرای طرحهای ملی و فرهنگی و مدت دار ریشه یابی شده و رفع گردد.
او امید وار است فرهنگسازی مبتنی بر آموزه های دینی و فرهنگی در رازمدت به تغییر دیدگاه های مردسالارانه افراطی در جامعه منجر شده و از این آسیب کاسته شود زیرا تنها تعریف مصادیق خشونت و حتی تنها صدور حکم های تنبیهی نمی تواند جامعه را از این خشونت خانگی تهی کند.
یکی از بزرگ ترین و مهم ترین پژوهش ها در باره خشونت علیه زنان در ایران، یک طرح ملی است که در سال های نخستین دهه هشتاد توسط دفتر امور اجتماعی وزارت کشور و مرکز مشارکت امور زنان ریاست جمهوری، اجرا شد و تعدادی از جامعه شناسان ایرانی با آن همکاری داشتند.
دستاوردهای میدانی و تحقیقی منتشر شده این طرح ملی، برای توصیف ابعاد خشونت خانگی علیه زنان در ایران، انواع مختلف آن را در هشت گروه تقسیم بندی کرده است: خشونت های زبانی، روانی، فیزیکی، حقوقی، جنسی، اقتصادی، فکری و آموزشی و مخاطرات.
براساس این طرح انواع مختلف خشونت علیه زنان به صورت های زیر توصیف و دسته بندی شده است.
خشونت فیزیکی نوع اول که این خشونت ها شامل گاز گرفتن، گرفتن و بستن، زندانی کردن، چنگ انداختن و کشیدن مو، اخراج از خانه، کتک کاری مفصل، محروم کردن از غذا و ... می شود.
در این طرح "سیلی ، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن، محکم کوبیدن در، به هم زدن سفره و میز غذا و شکستن اشیای منزل" را خشونت فیزیکی نوع دوم نام داده اند.
خشونت های روانی و کلامی نوع دیکری از خشونت هایی است که در خانه علیه زنان استفاده می شود که عبارت اند از: به کاربردن کلمات رکیک و دشنام، بهانه گیری های پی در پی، داد و فریاد و بد اخلاقی، بی احترامی، رفتار آمرانه و تحکم آمیز و دستور دادن های پی در پی، قهر و صحبت نکردن و ...
بر اساس یافته های" پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی " تعدادی از مردان ایرانی با استفاده از تهدید و برقراری محدودیت برای همسران خود مخاطره ایجاد می کنند.
رفتارهایی از قبیل تهدید و شکایت به پلیس و دادگاه علیه زن و اقوامش، تهدید به آزار و اذیت و یا تهدید به کشتن زن و فرزندان، تهدید به طلاق و یا ازدواج مجدد، تصاحب، مخفی کردن و از بین بردن مدارک شخصی و مورد نیاز زن مانند شناسنامه، دفترچه پس انداز، اوراق مالکیت و ... بیگاری کشیدن از زن در انجام امور و وظایفی که مربوط به او نیست مانند: تیمارداری پدر شوهر و مادر شوهر و بالاخره تحت نظر قرار دادن و ایجاد محدویت در تماس های تلفنی و رفت و آمدهای روزانه برای زن.

تعدادی از مردان ایرانی با استفاده از عوامل اقتصادی و مالی زنان را مورد خشونت قرار می دهند. این مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگیری و در اموال شخصی آنها دخل و تصرف می کنند و با ندادن خرجی خانه و پول کافی برای زنان مضیقه های مالی ایجاد می کنند.
این پژوهشگران خشونت های حقوقی را شامل امتناع مرد از طلاق بر خلاف اصرار زن به متارکه، ازدواج مجدد شوهر و جلوگیری از نگهداری فرزندان توسط زن دانسته اند.
پژوهشگران ایرانی نوع دیگری از خشونت را نیز مورد توجه قرار داده اند: " خشونت های ممانعت از رشد اجتماعی، فکری و آموزشی " که عبارت است از ایجاد محدویت در ارتباط فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از تحصیل، کاریابی و اشتغال.
بر اساس یافته های این طرح پژوهشی خشونت روانی و کلامی ، در ایران رتبه نخست را در بین انواع خشونت ها داراست.
زنان ایران در میان انواع ۹ گانه خشونت خانگی ، بیشتر تحت خشونت های روانی و کلامی قرار دارند. ۵۲/۷ درصد از کل پاسخگویان در پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی دقیقا اعلام کرده اند که از اول زندگی مشترک تاکنون قربانی این نوع خشونت که شامل به کاربردن کلمات رکیک ، دشنام ، داد و فریاد، بهانه گیری های پی درپی و... است ، بوده اند.
میانگین وقوع این نوع خشونت برای زنانی که درگیر آن بوده اند، ۱۰ بار است . رتبه بعدی از آن خشونت فیزیکی از نوع دوم است که ۳۷/۸ درصد از زنان ایرانی از اول زندگی مشترک خود، آن را تجربه کرده اند که شامل سیلی زدن ، زدن با مشت یا چیز دیگر، لگد زدن و... است . متوسط میزان تجربه این نوع خشونت ها برای زنان درگیر در خشونت خانگی ، برابر با ۲/۴۶ بار است . رتبه سوم با رقم ۲۷/۷ درصد متعلق به خشونت های ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که شامل ایجاد محدویت در ارتباط های فامیلی ، دوستانه و اجتماعی ، ممانعت از کاریابی و اشتغال و ایجاد محدویت در ادامه تحصیل و مشارکت در انجمن های اجتماعی است که ۷۲/۳ درصد از زنان اظهار کرده اند که از اول زندگی مشترک تا کنون در معرض این نوع از خشونت همسران خود بوده اند.
خشونت های جنسی و ناموسی که شامل مجبور کردن به دیدن عکس و فیلم های مبتذل یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیر متعارف می شود، با رقم ۱۰/۲ درصد رتبه پایینی را به خود اختصاص داده است. آمارهایی که ابعاد میزان وقوع خشونت خانگی را در سطح ملی نشان می دهد، حاکی است که ۸۹/۸ درصد از زنان ایرانی گفته اند در طول زندگی مشترک خود هرگز قربانی خشونت های جنسی و ناموسی نبوده اند. همچنین اکثر افراد درگیر در خشونت های جنسی و ناموسی اعلام کرده اند که در حد پایین و خیلی پایین ، در معرض این نوع خشونت ها بوده اند. بنابر این ، نتایج پژوهش بررسی خشونت خانگی در ۲۸ مرکز استان نشان می دهد که وقوع خشونت های جنسی و ناموسی در سطح ملی در مقایسه با خشونت های دیگر، کمتر گزارش شده است .
این پژوهش نشان می دهد که تعداد دفعه های ضرب و شتم شوهر با تعداد فرزندان ارتباط مستقیم دارد و هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد، خشونت جسمی علیه زنان هم بیشتر شده است . ضمن اینکه بین دفعات ضرب و شتم شوهر و گرایش قربانیان به طلاق و جدایی ارتباطی دیده نشده است . پژوهش ملی بررسی خشونت خانگی میزان تاثیر شغل ، درآمد ماهیانه خانوار، زبان مادری و محل بزرگ شدن را بر خشونت خانگی مورد ارزیابی قرار داده است که روشن شد ارتباط معناداری بین آنها وجود دارد.
"پریچهر فتحی" شهروندی ۳۲ ساله و معلم یکی از آموزشگاه های شهرتهران است. او که در وبلاگش از آسیب های اجتماعی و معضلات زنان می نویسد در جواب این سوال که چگونه می توان از تبعات این آسیب کاست و دامنه های آن را در خانواده ها محدودتر کرد، می گوید: به منظور رفع هر گونه تبعیض و مبارزه با مسئله خشونت علیه زنان باید همه زنان و حتی مردان فعال اجتماعی در بهبود نگاه جنسیتی به زنان و رفع مشکلات آنان به جامعه آگاهی بدهند. او می گوید: این آسیب تنها زنان جامعه را تحت تاثیر قرار نمی دهد و همه دلسوزان خانواده ایرانی باید در برای برابری حقوقی و رفع تبعیض های جنسیتی و دستیابی به جامعه ای سالم، انسانی و عاری از خشونت، فقر و بی عدالتی بکوشند زیرا زنان خشونت دیده بی شک فرزندانی آسیب پذیر تر و بی اعتماد به نفس به فردای ایران تحویل می دهند. این معلم با اشاره به تیتر روزنامه ها و سایت های خبری می گوید: کیست که روزانه مصادیقی از انواع خشونت علیه زنان را لابه لای صفحات روزنامه نخواند. متاسفانه انگار این موضوع فقط مخصوص پر کردن صفحات روزنامه و مخاطب بیشتر است.

او می گوید: من به عنوان یک معلم، شما به عنوان یک روزنامه نگار و حتی کسی که دارد این سطرها را می خواند باید بداند معتقد به دینی است که زنان را همواره ارج نهاده و در آموزه هایش آمده حتی اگر جایی به ناروا زنی نامسلمان در معرض آسیب بود باید از او دفاع کنند.
نظریات اجتماعی همواره در معرض خشونت بودن را نقطه آغاز دست زدن به خشونت عنوان کرده اند و مصداق عینی آن صفحات پرونده های قطور همسرکشی با عاملیت زنانی است که در اعترافات خود از آسیب های روحی و جسمی از سوی همسرانشان به ستوه آمده اند...