shima_glk
04-26-2012, 01:52 PM
شبیه سازی انسان
مفهوم صحيح همانندسازي
اصطلاح همانندسازي يا كلونينگ (cloning) به سه روند كاملاً مجزا از يكديگر اطلاق ميشود. متأسفانه تصور مردم از اين عمل برگرفته از فيلمهاي غيرواقعي است كه در آنها انسانهايي با قدرت خارقالعاده براي شركت در يك جنگ جهاني توليد ميشوند.
اما در واقع، در همانندسازي، برخلاف روند طبيعي توليدمثل دو والدي، دانشمندان از نقشة ژنتيكي يعني DNA يك جاندار براي توليد موجود ديگري استفاده ميكنند.
جاندار توليدشده از لحاظ ژنتيكي كاملاً مشابه والد خود است. همانندسازي پديدة جديدي نيست. دوقلوهاي همسان نوعي موجودات همانندسازيشده بهشمار ميروند. از يك سلول، دو سلول مشابه ايجاد ميشود كه ذخيرة ژنتيكي كاملاً يكساني دارند. بنابراين، دوقلوهاي همسان ميتوانند از تمام اعضاي بدن يكديگر براي پيوند موفق اعضا استفاده كنند.
دكتر مسعود هوشمند، عضو هيئت علمي مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي، متداولترين نوع همانندسازي را شكل جنيني آن ذكر ميكند. وي ميگويد: «يك سلول تخم به دو سلول تقسيم ميشود. هر كدام از دو سلول جديد، در صورت قرار گرفتن در رحم مادر و طي دوران جنيني، انساني مشابه ديگري ايجاد خواهد كرد. ميتوان يكي از اين دو سلول را در حالت انجماد حفظ كرد و سالها بعد، در صورت تمايل والدين، در رحم مادر گذاشت. به اين ترتيب، فرزندان خانواده كاملاً به هم شبيه ميشوند و تنها از لحاظ سني با يكديگر اختلاف مييابند. در نوع ديگر همانندسازي، از سلول بالغ استفاده ميشود. هستة يك سلول لقاحيافته را خارج ميكنيم و هستة سلول بالغي را به جاي آن قرار ميدهيم. هريك از سلولهاي بدن انسان اطلاعات لازم را براي ساخت انسان ديگر در خود دارد، اما سلولهاي هر بافت فقط از اطلاعات مربوط به فعاليت همان بافت استفاده ميكنند. براي مثال، سلول پوست، با وجود برخورداري از تمام اطلاعات ژنتيكي يك انسان كامل، تنها از دادههاي مربوط به بافت پوست استفاده ميكند و ژنهاي مرتبط با ساير بافتها خاموش هستند. هرگاه هستة اين سلول بالغ در داخل تخم لقاحيافته قرار داده شود، ژنهاي خاموش فعال ميشوند و انساني با مشخصات ژنتيكي فرد بالغ توليد خواهند كرد. پس از تعويض هسته و تثبيت آن با كمك مواد شيميايي و جريان الكتريسيته، سلول تخم در داخل رحم مادر قرار داده ميشود.
جنين حاصل، ديوارة سلولي و مواد داخل آن ـ بهجز DNA ـ را از مادر دريافت كرده است و پس از طي دورة نهماهة بارداري، به روش زايمان طبيعي يا سزارين به دنيا خواهد آمد. نوع سوم شبيهسازي شيوة درماني آن است. كاربردهاي پزشكي اين روش بسيار است. برخي از سلولها، مانند سلولهاي عصبي، خاصيت تكثير خود را پس از بلوغ از دست ميدهند. با استفاده از روش سوم همانندسازي ميتوان سلول پوست فردي را كه نياز به سلول عصبي دارد چنان برنامهريزي كرد كه سلول عصبي بسازد. بدن اين فرد هيچگاه چنين سلولي را در پيوند پس نخواهد زد زيرا از لحاظ خصوصيات ژنتيكي دقيقاً يكسان هستند.»
بسياري از دانشمندان هدف از همانندسازي را به نتيجه رساندن نوع سوم آن، يعني شبيهسازي درماني، ميدانند. روشي كه در آن ميتوان سلولهايي براي مبتلايان به بيماريهاي مرگبار ساخت، سلولهايي كه ديگر با تهاجم بدن بيمار مواجه نميشوند چراكه از نظر ژنتيكي كاملاً مشابه سلولهاي خود فرد هستند. چند سلول از بدن فرد مبتلا به ديابت گرفته ميشود و هستة سلول بيمار به جاي هستة يك سلول تخم قرار ميگيرد. سلول تخم حاصل در رحم زني كاشته ميشود و فردي با خصوصيات ژنتيكي شخص مبتلا به ديابت بهوجود ميآيد. اگر به جاي اين كار، سلول تخم حاصل را در آزمايشگاه رشد دهيم، در ميان سلولهاي بهوجود آمده، انواعي از سلول به نام سلولهاي بنيادي يافت خواهند شد. سلولهاي بنيادي از قابليت تبديل به بافتهاي مختلف بدن برخوردار هستند. در فرد مبتلا به بيماري قند، دانشمندان سلولهاي بنيادي را به سلولهاي سازندة انسولين تبديل ميكنند. جايگزين كردن سلولهاي مذكور در بدن بيمار سبب بهبود وي خواهد شد.
دكتر فروزنده محجوبي، متخصص سيتوژنتيك مولكولي پزشكي، مفهوم همانندسازي را بسيار فراتر از شبيهسازي انساني ميداند. وي دربارة ساير كاربردهاي مفيد همانندسازي ميگويد: «ژن مورد نظرمان را از سلول يك موجود زنده خارج ميكنيم و در داخل سلول ديگري جاي ميدهيم. براي مثال، ژن توليد شير در گاو را جدا ميكنيم و آن را درون سلول يك مخمر تكسلولي فعال ميكنيم. در نتيجه، براي توليد شير، نيازي به نگهداري از حيوان بزرگي با جثة گاو نيست. يك تكسلولي كوچك كار ترشح شير را انجام خواهد داد. اين روند در صنايع غذايي انقلاب بزرگي ايجاد ميكند.»
تاريخچه همانندسازي
سابقة همانندسازي به حدود 20 سال قبل بازميگردد. در آن زمان، نخستين نوزاد آزمايشگاهي به دنيا آمد. روش باروري آزمايشگاهي شيوة جديدي را براي توليدمثل در اختيار محققان گذاشت.
متخصصان لقاح آزمايشگاهي (IVF) روشهاي تازهاي براي تكثير جنين يافتند. اين مطالعات زمينهساز همانندسازي بود.
در جولاي 1997، گروهي از دانشمندان اسكاتلندي موفق به شبيهسازي نخستين پستاندار زنده شدند. گوسفندي به نام دالي با استفاده از روش انتقال هستة سلولي به دنيا آمد. دالي تمام مشخصهها و توانمنديهاي ژنتيكي گوسفند اصلي را داشت.
دكتر محجوبي در اينباره معتقد است: «شايد در مورد نخستين موجود همانندسازيشده، هدف دانشمندان ارزيابي تواناييهاي تكنيكي بشر و قابليت سلولها براي خلق يك جاندار كامل بود. نبايد از ياد برد كه اطلاعات دانشمندان در مورد موجودات همانندسازيشده ناقص است. اينكه گوسفند شبيهسازيشده در طول حيات خود چه تفاوتي با ساير حيوانات خواهد داشت، نياز به بررسيهاي بيشتري دارد.»
در اوت 2001، گاوي كه با استفاده از سلولهاي موجود در مايع مترشحه از غدد پستاني همانندسازيشده بود، در ژاپن زايمان كرد و نخستين گوساله از اين نوع را به دنيا آورد. گوسالة مذكور چهل كيلوگرم وزن داشت و به هنگام تولد كاملاً طبيعي به نظر ميرسيد. در همين ماه، در يك تجربة غيرعادي ديگر، نخستين بزي كه در كشور چين از طريق شبيهسازي سلولهاي يك بز بالغ بهوجود آمده و زنده مانده بود، دو بزغاله به دنيا آورد. جالب آنكه پدر بزغالهها نيز از شبيهسازي سلولهاي جنيني يك بز بهوجود آمده بود. اين آزمايش ثابت كرد بزي كه از سلولهاي يك بز بالغ شبيهسازي شده ميتواند با بزي كه از سلولهاي يك جنين همانندسازي شده آميزش كند. در بهمن همان سال نيز دومين و سومين گوسالة شبيهسازيشده و نخستين دوقلو از اين نوع در كشور چين به دنيا آمدند. يكي از گوسالهها جان خود را از دست داد ولي وضعيت گوسالة دوم رضايتبخش اعلام شد.
در ديگر سوي جهان، دانشمندان تگزاسي دست به شبيهسازي يك گربة خانگي زدند و تا پايان سال 2002، اين تكنيك در اغلب گونههاي حيواني آزموده شد.
شبيهسازي انسان
به گزارش بيبيسي، دكتر بريژيت بواسليه، مدير شركت امريكايي كلونايد، تولد نخستين انسان شبيهسازيشده را اعلام كرد. اين نوزاد دختر با استفاده از سلول پوست تن زن امريكايي 31 سالهاي بهوجود آمده و در روز 27 دسامبر 2002 با زايمان سزارين متولد شده است. «حوا» هنگام تولد 3 كيلو و 200 گرم وزن داشت. كمي بعد، در سوم ژانوية 2003، دومين نوزاد همانندسازيشده به دنيا آمد. در پي انتشار اين اخبار، ادعاهاي ديگري نيز از جانب كشورهاي مختلف اروپا و امريكا در مورد جنينهاي شبيهسازيشده مطرح شد.
دكتر محجوبي در مورد ادعاي شركتهاي امريكايي و موفقيت آنها در همانندسازي انسان ميگويد: «تا زماني كه DNA نوزادان همانندسازيشده در اختيار متخصصان قرار نگيرد، نميتوان صحت اين ادعا را تأييد كرد. تكنولوژي همانندسازي در بسياري از مراكز تحقيقاتي دنيا وجود دارد، همچنين قانوني براي منع آن در برخي كشورها وضع نشده است. بنابراين قبول يا رد اين ادعا آسان نيست.»
اما به اعتقاد دكتر هوشمند، همانندسازي انسان مدتها پيش از اعلام عمومي آن به وقوع پيوسته است: «پيشرفت سريع علم ژنتيك بشر كنجكاو را در بسياري از زمينهها توانا ساخته و به احتمال زياد، اين انسانها سالها قبل به دنيا آمدهاند. پيش از تولد موفق اولين نوزاد همانندسازيشده، تعداد زيادي نوزاد ناقص بهوجود آمده و از بين رفتهاند كه دانشمندان، به علت ترس از مخالفتهاي جهاني، از اعلام خبر آن خودداري كردهاند. همانندسازي در عمل كار سادهاي نيست. براي خلق دالي، گوسفند همانندسازيشده، 277 مورد تلاش در مرحلة آزمايشگاهي صورت گرفت و تنها 13 مورد آنها به حاملگي گوسفند مادر ختم شد. در نتيجه، يك گوسفند همانندسازيشده به دنيا آمد.»
مفهوم صحيح همانندسازي
اصطلاح همانندسازي يا كلونينگ (cloning) به سه روند كاملاً مجزا از يكديگر اطلاق ميشود. متأسفانه تصور مردم از اين عمل برگرفته از فيلمهاي غيرواقعي است كه در آنها انسانهايي با قدرت خارقالعاده براي شركت در يك جنگ جهاني توليد ميشوند.
اما در واقع، در همانندسازي، برخلاف روند طبيعي توليدمثل دو والدي، دانشمندان از نقشة ژنتيكي يعني DNA يك جاندار براي توليد موجود ديگري استفاده ميكنند.
جاندار توليدشده از لحاظ ژنتيكي كاملاً مشابه والد خود است. همانندسازي پديدة جديدي نيست. دوقلوهاي همسان نوعي موجودات همانندسازيشده بهشمار ميروند. از يك سلول، دو سلول مشابه ايجاد ميشود كه ذخيرة ژنتيكي كاملاً يكساني دارند. بنابراين، دوقلوهاي همسان ميتوانند از تمام اعضاي بدن يكديگر براي پيوند موفق اعضا استفاده كنند.
دكتر مسعود هوشمند، عضو هيئت علمي مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي، متداولترين نوع همانندسازي را شكل جنيني آن ذكر ميكند. وي ميگويد: «يك سلول تخم به دو سلول تقسيم ميشود. هر كدام از دو سلول جديد، در صورت قرار گرفتن در رحم مادر و طي دوران جنيني، انساني مشابه ديگري ايجاد خواهد كرد. ميتوان يكي از اين دو سلول را در حالت انجماد حفظ كرد و سالها بعد، در صورت تمايل والدين، در رحم مادر گذاشت. به اين ترتيب، فرزندان خانواده كاملاً به هم شبيه ميشوند و تنها از لحاظ سني با يكديگر اختلاف مييابند. در نوع ديگر همانندسازي، از سلول بالغ استفاده ميشود. هستة يك سلول لقاحيافته را خارج ميكنيم و هستة سلول بالغي را به جاي آن قرار ميدهيم. هريك از سلولهاي بدن انسان اطلاعات لازم را براي ساخت انسان ديگر در خود دارد، اما سلولهاي هر بافت فقط از اطلاعات مربوط به فعاليت همان بافت استفاده ميكنند. براي مثال، سلول پوست، با وجود برخورداري از تمام اطلاعات ژنتيكي يك انسان كامل، تنها از دادههاي مربوط به بافت پوست استفاده ميكند و ژنهاي مرتبط با ساير بافتها خاموش هستند. هرگاه هستة اين سلول بالغ در داخل تخم لقاحيافته قرار داده شود، ژنهاي خاموش فعال ميشوند و انساني با مشخصات ژنتيكي فرد بالغ توليد خواهند كرد. پس از تعويض هسته و تثبيت آن با كمك مواد شيميايي و جريان الكتريسيته، سلول تخم در داخل رحم مادر قرار داده ميشود.
جنين حاصل، ديوارة سلولي و مواد داخل آن ـ بهجز DNA ـ را از مادر دريافت كرده است و پس از طي دورة نهماهة بارداري، به روش زايمان طبيعي يا سزارين به دنيا خواهد آمد. نوع سوم شبيهسازي شيوة درماني آن است. كاربردهاي پزشكي اين روش بسيار است. برخي از سلولها، مانند سلولهاي عصبي، خاصيت تكثير خود را پس از بلوغ از دست ميدهند. با استفاده از روش سوم همانندسازي ميتوان سلول پوست فردي را كه نياز به سلول عصبي دارد چنان برنامهريزي كرد كه سلول عصبي بسازد. بدن اين فرد هيچگاه چنين سلولي را در پيوند پس نخواهد زد زيرا از لحاظ خصوصيات ژنتيكي دقيقاً يكسان هستند.»
بسياري از دانشمندان هدف از همانندسازي را به نتيجه رساندن نوع سوم آن، يعني شبيهسازي درماني، ميدانند. روشي كه در آن ميتوان سلولهايي براي مبتلايان به بيماريهاي مرگبار ساخت، سلولهايي كه ديگر با تهاجم بدن بيمار مواجه نميشوند چراكه از نظر ژنتيكي كاملاً مشابه سلولهاي خود فرد هستند. چند سلول از بدن فرد مبتلا به ديابت گرفته ميشود و هستة سلول بيمار به جاي هستة يك سلول تخم قرار ميگيرد. سلول تخم حاصل در رحم زني كاشته ميشود و فردي با خصوصيات ژنتيكي شخص مبتلا به ديابت بهوجود ميآيد. اگر به جاي اين كار، سلول تخم حاصل را در آزمايشگاه رشد دهيم، در ميان سلولهاي بهوجود آمده، انواعي از سلول به نام سلولهاي بنيادي يافت خواهند شد. سلولهاي بنيادي از قابليت تبديل به بافتهاي مختلف بدن برخوردار هستند. در فرد مبتلا به بيماري قند، دانشمندان سلولهاي بنيادي را به سلولهاي سازندة انسولين تبديل ميكنند. جايگزين كردن سلولهاي مذكور در بدن بيمار سبب بهبود وي خواهد شد.
دكتر فروزنده محجوبي، متخصص سيتوژنتيك مولكولي پزشكي، مفهوم همانندسازي را بسيار فراتر از شبيهسازي انساني ميداند. وي دربارة ساير كاربردهاي مفيد همانندسازي ميگويد: «ژن مورد نظرمان را از سلول يك موجود زنده خارج ميكنيم و در داخل سلول ديگري جاي ميدهيم. براي مثال، ژن توليد شير در گاو را جدا ميكنيم و آن را درون سلول يك مخمر تكسلولي فعال ميكنيم. در نتيجه، براي توليد شير، نيازي به نگهداري از حيوان بزرگي با جثة گاو نيست. يك تكسلولي كوچك كار ترشح شير را انجام خواهد داد. اين روند در صنايع غذايي انقلاب بزرگي ايجاد ميكند.»
تاريخچه همانندسازي
سابقة همانندسازي به حدود 20 سال قبل بازميگردد. در آن زمان، نخستين نوزاد آزمايشگاهي به دنيا آمد. روش باروري آزمايشگاهي شيوة جديدي را براي توليدمثل در اختيار محققان گذاشت.
متخصصان لقاح آزمايشگاهي (IVF) روشهاي تازهاي براي تكثير جنين يافتند. اين مطالعات زمينهساز همانندسازي بود.
در جولاي 1997، گروهي از دانشمندان اسكاتلندي موفق به شبيهسازي نخستين پستاندار زنده شدند. گوسفندي به نام دالي با استفاده از روش انتقال هستة سلولي به دنيا آمد. دالي تمام مشخصهها و توانمنديهاي ژنتيكي گوسفند اصلي را داشت.
دكتر محجوبي در اينباره معتقد است: «شايد در مورد نخستين موجود همانندسازيشده، هدف دانشمندان ارزيابي تواناييهاي تكنيكي بشر و قابليت سلولها براي خلق يك جاندار كامل بود. نبايد از ياد برد كه اطلاعات دانشمندان در مورد موجودات همانندسازيشده ناقص است. اينكه گوسفند شبيهسازيشده در طول حيات خود چه تفاوتي با ساير حيوانات خواهد داشت، نياز به بررسيهاي بيشتري دارد.»
در اوت 2001، گاوي كه با استفاده از سلولهاي موجود در مايع مترشحه از غدد پستاني همانندسازيشده بود، در ژاپن زايمان كرد و نخستين گوساله از اين نوع را به دنيا آورد. گوسالة مذكور چهل كيلوگرم وزن داشت و به هنگام تولد كاملاً طبيعي به نظر ميرسيد. در همين ماه، در يك تجربة غيرعادي ديگر، نخستين بزي كه در كشور چين از طريق شبيهسازي سلولهاي يك بز بالغ بهوجود آمده و زنده مانده بود، دو بزغاله به دنيا آورد. جالب آنكه پدر بزغالهها نيز از شبيهسازي سلولهاي جنيني يك بز بهوجود آمده بود. اين آزمايش ثابت كرد بزي كه از سلولهاي يك بز بالغ شبيهسازي شده ميتواند با بزي كه از سلولهاي يك جنين همانندسازي شده آميزش كند. در بهمن همان سال نيز دومين و سومين گوسالة شبيهسازيشده و نخستين دوقلو از اين نوع در كشور چين به دنيا آمدند. يكي از گوسالهها جان خود را از دست داد ولي وضعيت گوسالة دوم رضايتبخش اعلام شد.
در ديگر سوي جهان، دانشمندان تگزاسي دست به شبيهسازي يك گربة خانگي زدند و تا پايان سال 2002، اين تكنيك در اغلب گونههاي حيواني آزموده شد.
شبيهسازي انسان
به گزارش بيبيسي، دكتر بريژيت بواسليه، مدير شركت امريكايي كلونايد، تولد نخستين انسان شبيهسازيشده را اعلام كرد. اين نوزاد دختر با استفاده از سلول پوست تن زن امريكايي 31 سالهاي بهوجود آمده و در روز 27 دسامبر 2002 با زايمان سزارين متولد شده است. «حوا» هنگام تولد 3 كيلو و 200 گرم وزن داشت. كمي بعد، در سوم ژانوية 2003، دومين نوزاد همانندسازيشده به دنيا آمد. در پي انتشار اين اخبار، ادعاهاي ديگري نيز از جانب كشورهاي مختلف اروپا و امريكا در مورد جنينهاي شبيهسازيشده مطرح شد.
دكتر محجوبي در مورد ادعاي شركتهاي امريكايي و موفقيت آنها در همانندسازي انسان ميگويد: «تا زماني كه DNA نوزادان همانندسازيشده در اختيار متخصصان قرار نگيرد، نميتوان صحت اين ادعا را تأييد كرد. تكنولوژي همانندسازي در بسياري از مراكز تحقيقاتي دنيا وجود دارد، همچنين قانوني براي منع آن در برخي كشورها وضع نشده است. بنابراين قبول يا رد اين ادعا آسان نيست.»
اما به اعتقاد دكتر هوشمند، همانندسازي انسان مدتها پيش از اعلام عمومي آن به وقوع پيوسته است: «پيشرفت سريع علم ژنتيك بشر كنجكاو را در بسياري از زمينهها توانا ساخته و به احتمال زياد، اين انسانها سالها قبل به دنيا آمدهاند. پيش از تولد موفق اولين نوزاد همانندسازيشده، تعداد زيادي نوزاد ناقص بهوجود آمده و از بين رفتهاند كه دانشمندان، به علت ترس از مخالفتهاي جهاني، از اعلام خبر آن خودداري كردهاند. همانندسازي در عمل كار سادهاي نيست. براي خلق دالي، گوسفند همانندسازيشده، 277 مورد تلاش در مرحلة آزمايشگاهي صورت گرفت و تنها 13 مورد آنها به حاملگي گوسفند مادر ختم شد. در نتيجه، يك گوسفند همانندسازيشده به دنيا آمد.»