PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اي بكرترين مهرباني ... !



fr.chemi3t
04-09-2012, 12:39 PM
گاهي يك پرنده ام با بالهاي از نام تو در زمزمه هايي كه عطر صدفهاي دريايي را دارنداوج ميگيرم و روي يك شاخه مواج از درختان وحشي مي نشينم و به سوي تو پرپر مي شوم .
گاهي يك كودكم و شادمانه بر گيلاسهاي سوزان بوسه مي زنم ؛ و پيراهن نارنجها را پاره مي كنم و از نگاه ابريشمين تو سرازير مي شوم . گاهي يك اشتياق نوارني ام ، در آستانه شكوفه شدن . روبروي تو مي ايستم و حرفهايم را با صبح در مي آويزم . و مسافر گيسوان پر پيچ و خم تو مي شوم .
و گاهي يك كاغذ مچاله شده ام در جاده هاي باد ، بي هدف ، مي غلتم و از تو دور مي شوم . از تو مي گريزم و تو ناگهان مهربانانه درختان را فرو مي فرستي تا سر راهم سبز شوند ، مگر به خودم باز گردم .
چه لحظه هاي قشنگي كه به دست من تباه شد !
چه ديروزهايي كه مي توانست چون بركه هاي شاداب ، بي دلشوره بگذرد !
چه فرداهايي كه مي توانست سرشار از نيلوفر و باران و گلبرك باشد ، بي هراسي از تگرگ و مرگ !
به دستهايم مي نگرم ، همچنان در خوابند. كجاست سپيد و سليسي كه از بوي شير سرمست مي شد ؟ كجاست روزهاي ترش لواشك ؟!
كجاست عطر هاي گل كوچك در خيابان فطرت ؟!
كجاست شبهايي كه پيچيده در لالايي مادر بود ؟!
كجاست زمستانهايي كه به شوق پدر ، در ايوان كوچك خانه مي ايستاده ام و روي انتظارم برف مي باريد ؟! كجاست " باز باران با ترانه "؟! كجاست " تصميم كبري "؟!
روزگارم چقدر بي رحم مي گذرد ! دره اي متروك بين من و دل متروك بين و دل نشسته است .
نفسهاي چه كسي پل خواهد ؟
اي بكرترين مهرباني ! اي بلند ترين آسمان ! آيا مي توانم يكبار ديگر بادكنكهاي ستاره گون آشتي را در آسمان بخشنده تو رها كنم ؟ آيا دهان غافل مرا به آوازهاي ساده تو راهي هست ؟
آيا استخوان هاي سرگردانم لياقت سرودن تورا دارند ؟
آيا پاهاي رو به انقراض ، چكاد لطف تو را خواهند ديد ؟
آيا مي توان در يك سحرگاه شيشه اي پيش از شبنم ها چشم به جهان بگشايم ؟
آيا مي توانم كودك وار با فرشتگان تو همبازي شوم ؟ آيا ....
آسمان را نگاه مي كنم ... لبخند تو قطره قطره مي بارد !