PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کوزه شکسته



fr.chemi3t
03-27-2012, 12:29 PM
کودکی کوزه ای شکست و گریست

که مرا پای خانه رفــتـن نــیست

چه کــنــم ، اوسـتاد اگر پــرســــد

کوزه ی آب ازوست،ازمن نیست

زین شکسته شدن دلم بشکست

کار ایام جـز شـکـسـتــن نـیــسـت

گر نکوهش کند که کوزه چه شد

سـخـنـیـم از بــرای گـفـتـن نیست

چـیـزهـا دیـده ام و نـخـواسـته ام

دل مـن هـم دلـست ،آهــن نـیـست

روی مــادر نــدیـده ام هـرگــز

چـشـم طـفـل یـتیم ، روشن نیست

لعل من چیست ، عقده های دلم

عقد خونین ، به هیچ مخزن نیست

تـرسـم آنـگـه دهـنـد پـیـرهـنـم

که نـشـانـی و نـامـی از تـن نـیست

کودکی گفت مسکن تو کجاست؟

گفتم آنـجـا که هـیـچ مـسکن نیست