PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اسدالله خان علم امير قاينات



sunyboy
02-28-2012, 11:50 PM
اسدالله علم
اسدالله خان علم امير قاينات، مرداد ۱۲۹۸ بیرجند - ۱۵ فروردين ۱۳۵۷تهران، يکی از مهم‌ترين چهره‌های سياسی دوران محمدرضاشاه پهلوی. نخست وزير ایران از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۴۲ خورشيدی. پسر محمد ابراهیم خان علم امير قاينات «شوکت الملک دوم».

http://up.pnu-club.com/images/7u7ils4hv67k0y9i557j.png (http://up.pnu-club.com/images/7u7ils4hv67k0y9i557j.png)
اسدالله علم

امير اسدالله در دانشکده کشاورزی کرج آموزش دید. در سال ۱۳۱۸ با ملک تاج، دختر قوام الملک شيرازی ، عقد زناشويی بست. پیش از آن پسر قوام الملک با اشرف پهلوی ازدواج کرده بود. در سال ۱۳۲۵ امير اسدالله فرماندار سيستان و بلوچستان شد، در سال ۱۳۲۹ وزير کشاورزی و چندی بعد وزير کشور شد. از سال ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۴۱ شغلهای مختلف دولتی داشت. از ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ نخست وزير بوده. از سال ۱۳۴۲ تا سال ۱۳۴۵ رئیس دانشگاه پهلوی شيراز بود. از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ امير اسدالله وزير دربار ایران بوده. وی در فروردين سال ۱۳۵۷ درگذشت.
امير اسدالله از نوجوانی به دربار آمد و شد داشت و با محمدرضا پهلوی آشنا بود. به گفتهٔ برخی او تنها دوست شاه بود. علم در دوره نخست‌وزیری محمد مصدق به شاه کاملاً وفادار بود.در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علم نقش فعالی ایفا کرد و پس از کودتا نیز به گفته ارتشبد فردوست : سهم اساسی در برکناری سپهبد زاهدی از مسند نخست‌وزیری داشت. در دوره نخست وزيری خود، در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ تظاهرات طرفداران روح الله خمينی را با موفقيت سرکوب نمود.

مهم‌ترین وقایع دوران نخست‌وزیری او تصویب طرح لایحه انجمن ایالتی و ولایتی، اعتراض روحانیون و لغو این لایحه، رفراندوم ششم بهمن و همچنین سرکوب قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ و تبعید روح الله خمینی بود. علاوه بر وقایع فوق انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی و دوره چهارم مجلس سنا را پس از دو سال فترت انجام داد. اسدالله علم پس از استعفا از نخست‌وزیری، ریاست دانشگاه پهلوی شیراز را برعهده گرفت و در آبان ۱۳۴۵ به وزارت دربار منصوب شد. تاجگذاری محمدرضا پهلوی و جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در دوران وزارت دربار او انجام شد.
علم به علت بیماری سرطان خون و ترک کشور جهت معالجه از سوی شاه کنار گذاشته شد و به جای او امیرعباس هویدا به وزارت دربار منصوب شد. علم در ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ درگذشت. او از دوستان بسیار نزدیک و محرم اسرار محمدرضا پهلوی بود که از خود یادداشت‌های محرمانه‌ای به جا گذاشته است. این یادداشت‌ها به عنوان گزارشی دقیق از وضعیت دربار پهلوی و شخص شاه اعتبار زیادی دارد. يادداشت‌هایی که سال‌ها بعد دکتر علی نقی عاليخانی آن‌ها را ویرایش کرد و کتاب «يادداشت های علم» را درآورد.

اسدالله علم كيست‌؟
امير اسدالله علم‌در 1298 شمسي در بيرجند متولد شد. پدرش ابراهيم علم معروف به «شوكت الملك‌» ـ از خوانين قائنات و سيستان ـ در كودتاي 1299 ش. متحد رضاخان بود. او در پي اين كودتا حكمران قائنات و سيستان و بلوچستان شد و چند دوره نيز وزارتخانه پست و تلگراف وتلفن را برعهده داشت‌. علم تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند، همزمان نيز به فراگيري زبانهاي انگليسي و فرانسه پرداخت‌. زماني كه ابراهيم علم توسط رضاشاه به تهران فراخوانده شد، اسدالله نيز در 15 سالگي به تهران آمد و در مدرسه عالي كشاورزي كرج به تحصيل مشغول شد. او در پنجم مرداد 1321 ليسانس (مهندسي كشاورزي‌) گرفت و سپس با دختر ابراهيم قوام ـ قوام الملك شيرازي ـ از رجال دوره رضاخان ازدواج كرد. اميراسدالله با اعمال نفوذ پدرش‌، در 1323، پيشكار مخصوص محمدرضا شاه شد و اين سمت را تا اواسط 1326 ش‌. حفظ كرد. در اين سال از سوي قوام السلطنه به فرمانداري كل سيستان وبلوچستان منصوب شد; در 1327 ش‌. در كابينه دوم ساعد مراغه‌اي سمت وزارت كشاورزي را عهده‌دار شد. او اين سمت را در كابينه رجبعلي منصور نيز حفظ كرد ودر كابينه رزم‌آرا وزير كار شد.
با قتل رزم‌آرا ونخست وزيري مصدق‌، علم از سوي شاه سرپرست اداره املاك ومستغلات پهلوي شد. او درجريان كودتاي 28 مرداد 1332 كه به سقوط دولت مصدق انجاميد، با عوامل جاسوسي انگليس ازجمله برادران رشيديان و شاپور ريپورتر هماهنگ بود و پس از كودتا وقدرت گرفتن شاه نيز در حلقة مشاوران شاه درآمد.

پس از كناره‌گيري سپهبد فضل الله زاهدي در فروردين 1334، علم در كابينه حسين علاء وزير كشور شد. او در اين سمت كه تا فروردين 1336 ادامه داشت‌، استانداران و فرمانداران سراسر كشور را تعويض كرده و عناصر مورد اعتماد شاه را جايگزين ساخت‌. وي در همين دوره انتخابات مجلس نوزدهم را برگزار كرد. كنترل و جلوگيري از انتشار مطبوعات مخالف از ديگر اقدامات وي در مقام وزارت كشور بود. لايحه تأسيس ساواك نيز در همين دوره تهيه و تقديم مجلس شد.
پس از تشكيل كابينه دكتر منوچهر اقبال در فروردين 1336، علم در 27 ارديبهشت همان سال «حزب مردم‌» را درچارچوب تحقق سياست‌هاي انگليس در ايران تشكيل داد. اما رياست وي بر اين حزب تنها تا پايان دوران نخست وزيري اقبال ـ شهريور 1339 ـ دوام يافت و به دنبال افتضاحات انتخابات تابستان 1339 ـ مجبور به استعفا از دبيركلي حزب مردم شد.
اميراسدالله علم پس از عزل علي اميني از مقام نخست وزيري‌، در تير 1341 مأمور تشكيل كابينه شد و تا اسفند سال بعد عهده‌دار اين سمت بود.
مهمترين رويداد اين دوره تصويب لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي بود. اين لايحه به دليل آنكه ماهيت ضداسلامي داشت مورد اعتراض شديد روحانيون به ويژه امام خميني‌(ره‌) قرار گرفت و اوجگيري مخالفت‌هاي مردمي سبب شد تا علم از اصرار بر تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي عقب نشيني كرده و لغو آن را در آذر 1341 اعلام نمايد.

برگزاري رفراندم ششم بهمن 1341 و تحريم آن توسط مردم‌، كشتار طلاب در مدرسه فيضيه قم در فروردين 1342، بازداشت حضرت امام خميني در 15 خرداد 1342 و سپس سركوب خونين قيام پانزده خرداد از ديگر رويدادهاي عمده دوران نخست وزيري علم بود.
علم پس از استعفا از نخست وزيري‌، در اسفند 1342، به رياست دانشگاه پهلوي شيراز منصوب شد واين سمت را تا 1345 حفظ كرد . او در اين سمت مفاسد اخلاقي و اداري فراواني را مرتكب شد كه خشم دانشجويان را بر انگيخت .وي سپس در 19 آبان اين سال وزير دربار شد. وي همزمان چندين مقام تشريفاتي ديگر از جمله آجوداني مخصوص محمدرضا شاه‌، نمايندگي ويژه شاه در هيأت مديره بنياد پهلوي‌، عضويت درهيأت مديره بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، مديريت عامل كميته پيكار با بيسوادي‌، عضويت در هيأت مديره سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي و دبيركلي «حزب مردم‌» را به تدريج برعهده گرفت‌. با اين حال وزارت دربار مهمترين شغل سياسي وي بود.
باانتصاب علم به وزارت دربار، دولت هويدا تا حد زيادي از تصميم‌گيري‌هاي مهم و سياست گذاري‌هاي كلان كشور كنار نهاده شد و نقش آن تنهابه امور اجرائي كشور تنزل يافت‌. علم در دوران حاكميت خود بر وزارت دربار در بسياري از تصميم‌گيري‌هاي كشور دخالت مي‌كرد. او در اين سمت محرك شاه در بركناري سرلشكر پاكروان رئيس ساواك و انتصاب سپهبد نصيري به رياست اين سازمان بود. با اين انتصاب‌، سازمان اطلاعات و امنيت كشور به مراتب بيشتر از گذشته تحت كنترل و نظارت مستقيم دربار شاه درآمد. در مراحل بعد به تدريج وزارتخانه‌هاي خارجه‌، دفاع‌، كشور و نفت نيز تحت نفوذ و كنترل مستقيم دربار درآمدند. علم به عنوان تنظيم كننده اين نوع ارتباط، در تمام سال‌هاي وزارت خود در دربار، رابطه با مأموران سياسي و اطلاعاتي انگليس را در ايران حفظ كرد. او در اين سالها عامل تحكيم منافع انگليس در ايران بود و بادولتمردان و سفراي امريكا نيز رابطه صميمانه‌اي برقرار كرده بود.

علم ازعوامل فعال يكي ازشبكه‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي بود كه توسط وي و «شاپور ريپورتر» در همسوئي با اقدامات امريكا و انگليس‌، ساقط كردن دولت مصدق را برعهده داشت‌. اين شبكه تحكيم پايه‌هاي سلطنت پهلوي را هدف خود قرار داده بود و در دو دهه پاياني عمر رژيم پهلوي نقشي فعال‌، اما پنهان‌، در عرصه سياسي و اجتماعي و اقتصادي كشور داشت‌. علم در اين فعاليت‌ها از تجارب پدر و پدرزنش بهره فراوان برد. وي در شبكه «بدامن‌» توانست با تطميع‌، بسياري از عناصري را كه در مسائل احزاب و گروه‌هاي سياسي صاحبنظر بودند تحت نفوذ خود درآورد. شبكه «بدامن‌» به مرور چنان گسترش يافت كه با شبكه‌هاي جاسوسي امريكا (سيا)، انگليس (اينتليجنس سرويس‌) و اسرائيل (موساد) پيوند خورد و در كليه شئون سياسي واقتصادي و فرهنگي كشور نقش خود را ماهرانه ايفا نمود.
اين شبكه زمينه‌ساز توسعه نفوذ صهيونيست‌ها در ايران و عامل افتتاح سفارت اسرائيل در تهران بود. در 1356 نيز كه علم براي معالجه بيماري خود بارها مجبور به ترك كشور كند و بستري شدن در بيمارستان‌هاي اروپا بود، به عنوان وزير دربار، مسائل سياسي ـ اجتماعي كشور را پيگيري مي‌كرد. روند بيماري سرطان خون علم كه نهايتاً منجر به مرگ وي شد، ازاواخر دهه 40 و اوايل دهه 1350 آغاز شده بود. اولين باري كه علم به يك نوع بيماري ناشناخته در وجود خود اشاره كرد تيرماه 1349 بود كه علايم آن كاهش تدريجي وزن بدنش بود. با توجه به وخامت اوضاع علم‌، بالاخره شاه با پيشنهاد كناره‌گيري وي موافقت كرد و از آبان سال 1356 علايم مرگ‌آور بيماري وي نمايان شد. 19 آبان در حالي كه در بيرجند به استراحت مشغول بود دچار خونريزي داخلي شد و جهت ادامه معالجه به تهران انتقال داده شد. روز بعد به پاريس اعزام شد و پس از مسافرتي كوتاه به ايران بازگشت‌. اما در اواخر دي 56 در بيمارستان‌هاي پاريس بستري شد. پس از آن كه به رغم چند عمل جراحي حال وي همچنان رو به وخامت نهاده بود، جهت مراقبت و معالجه بيشتر در اواخر سال 1356 به امريكا اعزام شد و در بيمارستان شهر نيويورك بستري گرديد. در آن زمان پيش‌بيني پزشكان امريكايي كه معتقد بودند علم زنده نمي‌ماند، صحيح از آب درآمد و سرانجام وي در ساعت 11 روز جمعه 25 فروردين 1357 در بيمارستاني در نيويورك درگذشت‌. روز بعد جسدش به تهران انتقال يافت و روز يكشنبه 27 فروردين 1357 در اقامتگاه خانوادگي خاندان علم در حرم مطهر حضرت رضا(ع‌) به خاك سپرده شد.

اسدالله علم؛ یار غار شاه
از بیش از هزار سال پیش نام علم با آنچه امروزه مرزهای شرقی ایران نامیده می‌شود، آمیخته شده است. منصور دومین خلیفه عباسی یکی از سردارانش موسوم به خازم بن خزیمه را مأمور سرکوبی شورش در ایالت خراسان کرد. خازم و طایفه‌اش پس از آنکه مأموریت خود را با موفقیت انجام دادند، ‌در قهستان واقع در بخش جنوبی این ایالت اقامت گزیدند و خود او و اعقابش بر مناطق نیمه بیابانی قائنات، پیرامون شهر کنونی بیرجند حکومت کردند. در اواخر قرن هیجدهم سه تن از رؤسای این طایفه پی در پی نام امیرعلم‌خان را بر خود نهادند و بدین سان به پیدایش شاخه‌ای از این طایفه کمک کردند که نام علم را بر خود نهاد،‌ در حالی‌که شاخه اصلی نام خزیمه را حفظ کرد.
اسدالله علم در زمان كودتاي 28 مرداد 1332

هنگامي كه دكتر مصدق به نخست‌وزيري رسيد اسدالله علم بر املاك و دارايي‌هاي شاه موسوم به املاك و موقوفات پهلوي مديريت مي‌كرد. با روند رو به افزايش اختلاف دكتر مصدق و شاه، اسدالله علم هم به جرگه مخالفان نخست‌وزير پيوست و در رهبري و هدايت بخشهايي از مخالفان مصدق نقشي درجه اول برعهده گرفت و تا واپسين ماههاي عمر كابينه بر اين مهم باقي بود. به دنبال گسترش اختلاف ميان دربار و دولت طي ماههاي تير و مرداد 1332 دكتر مصدق جهت در هم شكستن قدرت مخالفان در مركز كشور تصميم گرفت اسدالله علم را از تهران تبعيد كند. در آغاز گفته مي‌شد علم به اروپا خواهد رفت اما اين شايعه و نيز طرح تبعيد او به بندرعباس هم منتفي شد و در همان حال دكتر مصدق كه زماني خود در دوره سلطنت رضاشاه به امير شوكت‌الملك علم پدر اسدالله علم در بيرجند پناه برده و از مجازات رهايي يافته بود، به علم تكليف كرد به بيرجند برود و از توطئه بر ضد دولت او اجتناب ورزد. با تبعيد علم به بيرجند روابط او با مخالفان مصدق در تهران از طريق رابطينش برقرار بود و او كماكان در هدايت و سازماندهي بخشهايي از مخالفان نخست‌وزير (مصدق) فعال بود و با برخي از مهمترين چهره‌هاي طرفدار دربار كه مدت زمان كوتاهي بعد در كودتاي 28 مرداد 1332 سهيم شدند در تماسي دائمي بود. در همان حال علم بالاخص در قائنات و بيرجند و نيز مشهد از هيچ تلاشي براي ضربه زدن به دولت مصدق فروگذار نكرد و طرفداران و اعضاي عمله او در اين منطقه طبق آموزه‌هاي او اركان و طرفداران دولت در بيرجند و بخشهاي جنوبي خراسان را مورد آزار و اذيت دائمي قرار مي‌دادند. علم به ويژه در بيرجند گروهي مسلح ترتيب داده بود كه هر آن آماده بودند به مراكز تحت كنترل طرفداران دولت مصدق حمله كنند. ضمن اينكه با هدايت علم طرفدارانش در بيرجند و نيز مشهد در روند امور جاري دوائر دولتي و غيره هم موانعي ايجاد مي‌كردند و با ايجاد رعب و وحشت طرفداران نخست‌وزير را از هر اقدامي بر ضد شاه و دربار و طرفداران محلي آنان برحذر مي‌داشتند. درباره اقدامات مخرب اسدالله علم و طرفداران او بر ضد دولت دكتر محمد مصدق به دو گزارش كه شعبه حزب ايران در بيرجند به ترتيب طي روزهاي 6 مرداد و 21 مرداد 1332 خطاب به نخست‌وزير و رئيس ستاد ارتش ارسال كرده است اكتفا مي‌كنيم:

ــ گزارش 1:
جناب آقاي نخست‌وزير ـ به طوري كه از حزب ايران شهرستان بيرجند گزارش مي‌دهند آقايان اسدالله علم و [اميرحسين خان] خزيمه علم در نواحي جنوب خراسان مشغول تحريك و اغواي مردم ساده‌لوح و عناصر ناراضي مي‌باشند كه در موقع حساس و بحراني عليه دولت و نهضت بلوا و آشوب فراهم آورند. مخصوصاً مقارن با طرح استيضاح اقليت در مجلس در حدود 200 نفر از رعاياي طرفدار خود را به بيرجند آورد به اين اميد كه در تهران دولت ملي آن جناب مواجه با مشكلات و خطراتي خواهد شد و آنان خواهند توانست در آن حدود انقلابي برپا ساخته و كشور را متشنج و دولت را ضعيف و ناتوان جلوه دهند. تصور مي‌رود نقشه آنان جزئي از نقشه عمومي ايادي استعمار و اقليت مجلس شوراي ملي است كه در تمام ايران و به دست اشخاص مختلف طرح گرديده است كه خوشبختانه توفيق خرابكاري و اخلال نصيب آنها نگرديد. مراتب را براي استحضار حضرتعالي به عرض عالي مي‌رساند تا مقرر فرمايند توجه دقيقي به وضع بيرجند و قائنات و عمليات ضد ملي آقايان علم‌ها معمول دارند....

ــ گزارش 2:
رياست محترم ستاد ارتش ـ به موجب گزارش تلگرافي حزب ايران بيرجند استوار ضيايي كه از نزديكان آقاي علم است براي دفع ملخ با عده‌اي سرباز به قريه زهان رفته و براي اينكه در آن منطقه مرزي ايجاد بلوا و آشوب نمايد نسبت به مردم فحاشي و تيراندازي نموده كه اگر بردباري و متانت مردم نمي‌بود هر آينه وضع خطرناكي پيش‌آمد كرده منجر به خونريزي و كشتار مي‌گرديد چون آقاي علم كه از عناصر ضد ملي است و به طوري كه مشهود است با ضعف دولت ملي و ايجاد اغتشاش در آن حدود مرتباً در حال فعاليت و مشغول توطئه و دسيسه‌بازي است، خواهشمند است مراتب تلگرافاً از لشكر خراسان استعلام و نسبت به استقرار نظم و حسن سلوك مأمورين و ارتش با مردم دستورات لازم را صادر فرمايند....