PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : القا



alamatesoall
02-05-2012, 06:27 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/02/270.jpg








در حال انتقال نوعی معمول هرگونه القا آتی را می پذیرد. اولین و آسان ترین القاء خیالی که بکار می برند اینست که شما می خوابید، چشمها را باز می کنید، بلند می شوید، راه می روید همین که معمول بعضی از این قسم احکام رااطاعت نمود آن وقت این خیال را به او القاء می کنید که تغییر نوع داده یعنی اگر مرد بوده زن شده و بالعکس یا اینکه تغییر شغل یا شخصیت داده است. اگر معمول زن باشد ابتدا او را در باغی که پر از گل و ریحان و مرغان خوش الحال باشد گردش می دهند و در این هنگام مشاهده می شود که وضع راه رفتن و حالت او درست مطابق با خیالی است که به او القاء کرده اند.


اگر این معمول را به یک نفر سلطان قشونی مبدل نمایند درست مطابق عنوانی که به او داده اند رفتار می کند و کاملاً رل یک نفر صاحب منصب قشون را بازی می کند. همچنین ممکن است معمول به کمترین حکمی از سرما بلرزد یا از گرما غرق عرق شود اگر چه حرارت به درجه متوسط باشد.
حدس می زنیم اول کسی که القاء را بکار برده است (آبه فاریا) است. فنجانهای آب خالص را به دست گرفته و انگشتان خود را روی آن منبسط کرده موافق میل خود بهترین شرابها را نشان می داد.


القاء افکار در بعضی معمولین بقدری مؤثر و مسلط می شود که دیده شده است سیب زمینی را مثل اینکه گلابی خیلی لذیذی باشد خورده یا آن که زردک را به عقیده اینکه هلو است با کمال لذت تناول کرده است.


اتفاق افتاده است که تکه کاغذ ساده را روی پوست بدن معمول چسبانیده و به واسطه اثر القاء نتایج مادی یک قطعه مشمع را حاصل نموده اند. القا آت برای هر وقت که فرمان بدهند در همان وقت انجام می گیرد. اگر چه در آن موقع معمول بیدار و آن القاء نیز بر خلاف میل او باشد.
بعضی امتحانات را همه کس می تواند بدون خطر و زحمت معمول انجام دهد مثل اینکه موافق تغیراتی که در احکام خود می دهد معمول را وادار به تمام حالات و اقسام خنده بکند.


جذبه مذهبی قشنگ ترین حالات را تولید می نماید و از روی همین قاعده (معمولی) به واسطه القاآت مکرره به بلندترین مقام جذبه می رسید. به او می گفتند صدای موزیک آسمانی را می شنوید. شما میان فرشتگان هستید. تازه می رفت که اثر بشاشت در چهره او پیدا شود که به توسط فرمان دیگری به این طریق : شما خدا را می بینید وضع و حالت صورت او تغییر می یافت و در چهره او که خیال می کرد غیر مادی شده است یک وجاهت آسمانی احداث می شد که تولید آن بدون اثر القاء مهال بود.


اگر به زنی القاء کنند که وزغ یا ماری را می بیند در جای خود چسبیده اظهار وحشت زیاد می کند یا به عجله فرار می کند. اما نباید اینگونه القاآت وحشیانه را بکار برد و بهتر اینست که همیشه در معمولین خیالات مسرت آور تولید کنند. یکی از ساده ترین تجربیات و القاآت را شرح می دهیم و آن اینست که ممکن است به معمول القاء نمود که پایش به زمین چسبیده یا اینکه او را از عبور خط معینی ممانعت نمایند یا عدد ساده ای مثلاً عدد هفت را از خاطر او ببرند و حتی می توان اسم خود او را نیز از خاطرش محود نمود.


پروفسور شارکوت تجربه ای در باب القاء نموده است که ذیلاً شرح می دهیم: دانشمند فوق الذکر زنی را خوابانده صفحه کاغذ سفیدی را به او داده و گفت این عکس من است ببینید خوب شبیه من هست یا خیر؟ معمول پس از لحظه ها تردید جواب داد بلی این عکس شماست می توانید آن را به لطف کنید؟
آن وقت پروفسور شکل سر و رنگ لباسها را برای او بیان کرده و تمام جزئیات و خصوصیات عکس موهوم را در خیال او خطور داد بعد آن کاغذ را در میان چند کاغذ شبیه یا مختلف روی میزی قرار داده به معمول گفت بین این کاغذها بگردید ببینید هیچکدام را می شناسید. زن کاغذها را یده و آن کاغذ مخصوص را که قبلاً نشان غیرمرئی در او گذاشته بودند بیرون آورده و گفت بفرمائید این عکس شماست.
معمول را بیدار کرده و مجدداً امتحان را تکرار نمودند. با وجود انکار و خنده های حضار همان موفقیت اول حاصل گردید. اینگونه اتفاقات ممکن است موافق فرمان عامل چند روز طول بکشد.


بسیاری از مؤلفین حکایات مختلفه و امثال متعدده راجع القاآت ذکر کرده اند که در ردیف مطالب فوق الذکر است. یک امتحان تفریحی را که معروفست ذیلاً ذکر می نمائیم و آن اینست که دو انگشت را رویهم سوار کرده گلوله کوچکی را با سر هر دوی انگشتان لمس کنند عوض یک گلوله احساس دو گلوله خواهند نمود. امتحان ذیل را که در ردیف امتحانات جدی علمی است نیز شرح می دهیم : چندین نفر دکتر که مشغول تحقیق و مطالعه در اثرات خیال بودند محکوم به اعدامی را به القاء این خیال که خون از بدن او می رود تلف نمودند.


وقتی که محکوم را با چشمهای بسته به طرف اطاقی که محل امتحان مزبور بود بردند دستها و پاهای او را با نیشتر کوچکی خراش دادند به طوری که مقدار کمی خون آمد. در این حال از چهار شیر نیز آب جاری ساخته و مقصر صدای آب را می شنید بهتصور این که رگهای او را زده اند و این صدای خون اوست که در طشتی می ریزد غش کرده عرق سرد فراوانی از اندامش جاری شده پس از یک اضطراب و پریشانی فوق العاده در تشنجات حقیقی مرد.
پس در حقیقت جلاد واقعی او فقط خیال و تصورات خود او بوده است.
بنابر آنچه گفته شد می توان القاء را این طور تعریف نمود (زود باوری که به منتها درجه رسیده باشد).
ممکن است در حال القاء معمول را بی حس نمود. هر چند که طبیعتاً بی حس نباشد. به قسمی که بتوانید زیر دماغ یا چشمهای باز او کبریت مشتعل را ببرید یا پوست بدنش را با سوزی سوراخ کنید و او نفهمد.