PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقدمه اي بر هنر كاشي كاري



sunyboy
01-24-2012, 12:47 AM
مقدمه اي بر هنر كاشي كاري


صنعت كاشي سازي و كاشي كاري كه بيش از همه در تزيين معماري سرزمين ايران، و به طوراخص بناهاي مذهبي به كار گرفته شده، همانند سفالگري داراي ويژگي هاي خاصي است. اين هنر و صنعت از گذشته ي بسيار دور در نتيجه مهارت، ذوق و سليقه كاشي ساز در مقام شيئي تركيبي متجلي گرديده، بدين ترتيب كه هنرمند كاشيكار يا موزاييك ساز با كاربرد و تركيب رنگ هاي گوناگون و يا در كنار هم قرار دادن قطعات ريزي از سنگ هاي رنگين و بر طبق نقشه اي از قبل طرح گرديده، به اشكالي متفاوت و موزون از تزيينات بنا دست يافته است. طرح هاي ساده هندسي، خط منحني، نيم دايره، مثلث، و خطوط متوازي كه خط عمودي ديگري بر روي آنها رسم شده از تصاويري هستند كه بر يافته هاي دوره هاي قديمي تر جاي دارند، كه به مرور نقش هاي متنوع هندسي، گل و برگ، گياه و حيوانات كه با الهام و تأثير پذيري از طبيعت شكل گرفته اند پديدار مي گردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت كار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترين موضوع مورد توجه است.

اين نكته را بايد يادآور شد كه مراد كاشي گر و كاشي ساز از خلق چنين آثار هنري هرگز رفع احتياجات عمومي و روزمره نبوده، بلكه شناخت هنرمند از زيبايي و ارضاي تمايلات عالي انساني و مذهبي، مايه اصلي كارش بوده است. مخصوصاً اگر به ياد آوريم كه هنرهاي كاربردي بيشتر جنبه ي كاربرد مادي دارد، حال آن كه خلق آثار هنري نمايانگر روح تلطيف يافته انسان مي باشد، همچنان كه «پوپ» پس از ديدن كاشي كاري مسجد شيخ لطف الله در «بررسي هنر ايران» مي نويسد، «خلق چنين آثار هنري جز از راه ايمان به خدا و مذهب نمي تواند به وجود آيد».
هنر موزاييك سازي و كاشي كاري معرق، تركيبي از خصايص تجريدي و انفرادي اشياء و رنگ هاست، كه بيننده را به تحسين ذوق و سليقه و اعتبار كار هنرمند در تلفيق و تركيب پديده هاي مختلف وادار مي سازد. تزيينات كاشي بر روي ستون هاي معبدالعبيد در بين النهرين باقي مانده از سال هاي نيمه ي دوم هزاره ي دوم ق.م. نشانگر اولين كار برد هنركاشي كاري در معماري است. اين شيوه تزييني كه با تركيب سنگ هايي الوان و قرار دادن آنها در كنار يكديگر و با نظم و تزييني خاص هم چنين با استفاده از اشياء رنگين مانند صدف، استخوان و ... ترتيب يافته، بيشتر شبيه به شيوه ي موزاييك سازي است تا كاشي كاري، كه به هر حال اولين تلفيق اشياء الوان تزييني است كه با نقوش مختلف هندسي زينت بخش نماي بنا شده، و پايه اي جهت تداوم هنر كاشي كاري به خصوص نوع معرق آن در آينده گرديده است. هم چنين اولين تزيينات آجرهاي لعابدار و منقوش نيز بر ديواره هاي كاخ هاي آشور و بابل به كار گرفته شده است.

در ايران مراوده فرهنگي، اجتماعي، نظامي، داد و ستدهاي اقتصادي و رابطه صنعتي، گذشته از ممالك همجوار، با ممالك دور دست نيز سابقه تاريخي داشته است. اين روابط تأثير متقابل فرهنگي را در بسياري از شئون صنعتي و هنري به ويژه هنر كاشي كاري و كاشي سازي و موزاييك به همراه داشته، كه اولين آثار و مظاهر اين هنر در اواخر هزاره ي دوم ق.م. جلوه گر مي شود. در كاوش هاي باستان شناسي چغازنبيل، شوش و ساير نقاط باستاني ايران، علاوه بر لعاب روي سفال، خشت هاي لعابدار نيز يافته شده است. فن و صنعت موزاييك سازي يعني تركيب سنگ هاي رنگي كوچك و طبق طرح هاي هندسي و با نقوش مختلف زيبا در اين زمان به اوج ترقي و پيشرفت خود رسيده كه ساغر بدست آمده از حفريات مارليك را مي توان نمونه عالي و كامل آن دانست. اين جام موزاييكي كه از تركيب سنگ هاي رنگين به شيوه ي دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فني به «هزار گل» معروف است و از لحاظ كيفيت كار در رديف منبت قرار دارد.

تزيينات به جاي مانده از زمان هخامنشيان حكايت از كاربرد آجرهاي لعابدار رنگين و منقوش وتركيب آنها دارد، بدنه ي ساختمان هاي شوش و تخت جمشيد با چنين تلفيقي آرايش شده اند، دو نمونه جالب توجه از اين نوع كاشي كاري در شوش به دست آمده كه به «شيران وتيراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعايت تناسب كه در تركيب اجزاء طرح ها به كار رفته، نقش اصلي همچنان حكايت از وضعيت و هويت واقعي سربازان دارد. چنان كه چهره ها از سفيد تا تيره و بالاخره سياه رنگ است، وسايل زينتي مانند گوشواره و دستبندهايي از طلا در بردارند و يا كفش هايي از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزيينات كاشي هم چنين براي آرايش كتيبه ها نيز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلي كاشي هاي دوره ي هخامنشيان اغلب زرد، سبز و قهوه اي مي باشد و لعاب روي آجرها از گچ و خاك پخته تشكيل شده است.

نمونه هاي ديگري از اين نوع كاشي هاي لعابدار مصور به نقش حيوانات خيالي مانند «سيمرغ» و يا «گريفن» داراي شاخ گاو، سر و پاي شير و چنگال پرندگان نيز طي حفريات چندي به دست آمده است. قطعاتي از قسمت هاي مختلف كاشي كاري متنوع زمان هخامنشيان در حال حاضر در مجموعه ي موزه لوور و ساير موزه هاي معروف جهان قرار دارد.
در دوره ي اشكانيان صنعت لعاب دهي پيشرفت قابل ملاحظه اي كرد، و به خصوص استفاده از لعاب يكرنگ براي پوشش جدار داخلي و سطح خارجي ظروف سفالين معمول گرديد، وهم چنين غالباً قشر ضخيمي از لعاب بر روي تابوت هاي دفن اجساد كشيده مي شده است. در اين دوره به تدريج استفاده از لعاب هايي به رنگ هاي سبز روشن و آبي فيروزه اي رونق پيدا كرد. بنا به اعتقاد عده اي از محققان، صنعت لعاب سازي در زمان اشكانيان در نتيجه ارتباط تجاري و سياسي بين ايران و خاور دور به چين راه يافته، و سفالگران چين در زمان سلسله هان (206ق م –220 ميلادي) از فنون لعاب دهي رايج در ايران براي پوشش ظروف سفالين استفاده مي كرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهي به علت ناشناخته ماندن معماري دوره اشكاني در ايران، گمان مي رود در اين دوره هنرمندان استفاده چنداني از لعاب براي پوشش خشت و آجر نكرده و نقاشي ديواري را براي تزيين بناها ترجيح داده اند. ديوار نگاره هاي كاخ آشور و كوه خواجه سيستان يادآور اهميت و رونق نقاشي ديواري در اين دوره است.
طرح هاي تزييني اين دوره از نقش هاي گل و گياه، نخل هاي كوچك، برگ هاي شبيه گل «لوتوس» و تزيينات انساني و حيواني است، كه در آرايش دوبناي ياد شده نيز به كار رفته است.
اميد است در كاوش هاي آينده در نقاط مختلف كاشي هاي بيشتري از دوره اشكانيان يافت شود كه امكان مطالعه و بررسي دقيق در اين زمينه را فراهم آورد.


در عصر ساسانيان هنر و صنعت دوره ي هخامنشيان مانند ساير رشته هاي هنري ادامه پيدا كرد، و ساخت كاشي هاي زمان هخامنشيان با همان شيوه و با لعاب ضخيم تر رايج گرديد.
نمونه هاي متعددي از اين نوع كاشي ها كه ضخامت لعاب آن ها به قطر يك سانتيمتر مي رسد در كاوش هاي فيروز آباد و بيشابور به دست آمده است. در دوره ساسانيان علاوه بر هنر كاشي سازي هنر موازييك سازي نيز متداول گرديد. مخصوصاً پوشش دو ايوان شرقي و غربي بيشابور ازموزاييك به رنگ هاي گوناگون وتزيينات گل و گياه و نقوشي از اشكال پرندگان و انسان را در بر مي گيرد. كيفيت نقوش موزاييك هاي مكشوفه در بيشابور گوياي ادامه سبك و روش هنري است كه در دوره ي اسلامي به شيوه معرق در كاشي سازي و كاشي كاري تجلي نموده است. رنگ آميزي هاي متناسب، ايجاد هماهنگي و رعايت تناسب از ويژگي هاي كاشي كاري هاي اين دوره مي باشد.


پس از گسترش اسلام، به مرور هنر كاشي كاري يكي از مهمترين عوامل تزيين و پوشش براي استحكام بناهاي گوناگون به ويژه بناهاي مذهبي گرديد. يكي از زيباترين انواع كاشي كاري را در مقدس ترين بناي مذهبي يعني قبةالصخره به تاريخ قرن اول هجري مي توان مشاهده كرد.
از اوايل دوره ي اسلامي كاشي كاران و كاشي سازان ايراني مانند ديگر هنرمندان ايراني پيشقدم بوده و طبق گفته ي مورخين اسلامي شيوه هاي گوناگون هنر كاشي كاري رابا خود تا دورترين نقاط ممالك تسخير شده - يعني اسپانيا- نيز برده اند.
هنرمندان ايراني از تركيب كاشي هاي با رنگ هاي مختلف به شيوه موزاييك، نوع كاشي هاي «معرق» را به وجود آوردند وخشت هاي كاشي هاي ساده و يكرنگ دوره ي قبل از اسلام را به رنگ هاي متنوع آميخته و نوع كاشي «هفت رنگ» را ساختند. همچنين ازتركيب كاشي هاي ساده با تلفيق آجر و گچ، نوع كاشي هاي «معقلي» را پديد آوردند. و به اين ترتيب از قرن پنجم هجري به بعد كمتر بنايي را مي توان مشاهده كرد كه با يكي از روش هاي سه گانه فوق و يا كاشي هاي گوناگون رنگين تزيين نشده باشد.
در اين مختصر سعي خواهد شد تحول هنر كاشي سازي ازاوايل دوره اسلامي تا عصر حاضر مورد بررسي قرار گيرد، و هم چنين به طور اجمال نحوه تزيين وكاربرد آن در قرون مختلف اسلامي شرح داده شود


هنر سفالگـري، پـيش از اسلام


کهـنـترين ظرفي که در ايران يافت شده است، ظرف سياه دود آلوديست هـمانـند قـديمي تـرين ظروف سفالي کهن که در جاهـاي ديگـر پـيـدا شده است و متعلق به هزاره چهارم پيش از ميلاد است.
در شش هزار سال پيش ازميلاد اولين نشانه پيدايش کوره پخت، درصنعت سفال ديده مي شود و در سه هزار و پانصد سال پيش از ميلاد چرخ سفالگري ساده اي که با دست حرکت مي کرد ساخته شد. پيدايش چرخ سفالگري تحوّل بزرگي را در ين صنعت به وجود آورد.
از آغاز نيمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زيادي ظروف سفالي و اشياء ديگـر در منطقه اي از مشرق ايران تا عراق و از قـفـقاز تا دره سند را از زير خاک بـيـرون آوردند. سفالهـاي پـيش از تاريخ که در اين مـنطقه وسيع يافت شده در شيوه و سبک ساختـن، تـقـريـبا با مخـتصر تـغـيـير يکـنواخت و در سطح فـني به طرز اعـجاب انگـيزي پـيـشرفـته است. نخستين نمونه هاي آن از شوش - در ايلام - که اولين سکونت گـاه ايرانيان در پاي فلات ايران بود بـدست آمد. سـفالهـاي شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالينه هـايي که از تـپه موسيان در 160 کيلومتري شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربي هـندوستان و بلوچستان، يا از فلات ايران در تـپه گـيان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سيلک، يا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسيه است، جزو طبقه سفالهاي شوش ناميده مي شود. سفالهـايي که بـه نام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زماني است در حدود 3500تا 2500سال پـيش از ميلاد مسيح مي باشد. در اينجا بايد متـذکـر شد که مردماني با تـمدن نوسنگـي نيز در ايالت کانسوي چـين پـيدا شدند و ظروف سفالي آنهـا ويـژگـيهـايي هـمانـند ظروف سفالي شوش از لحاظ روش و فنِّ توليد دارد.
نخـستيـن ظرفـهـاي سفالي که با روش کربن 14 تاريخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـيش از ميـلاد مسيح است ،در بـين النهـرين يافت شده است. کهـنـترين ظرفي که در ايران يافت شده است، ظرف سياه دود آلوديست هـمانـند قـديمي تـرين ظروف سفالي کهن که در جاهـاي ديگـر پـيـدا شده است و آن هم متعلق به هزاره چهارم پيش از ميلاد است؛ اين ظرف دست ساز ِ نسبتـاً ابتدايي، به دنـبال خود ظرفي سرخ با لکـه هاي سـيـاه نـاشي از پـخـت ناقـص داشت که باعث پـيـشرفت فـني در حرفه کوزه گري گرديد و سبب به وجود آمدن سبک جـديـدي شد، اين سبک با تـغـيـيرات و وقـفـه هايي که داشت بـيش از 2000سال در بعـضي از مناطق فلات ايران دوام کرد.


معـروفـتـرين پـيـشرفـتهاي فـني در رشته سفالينه سازي از اين قـرار است:
1 - بـدنه اي از خاک رس ظريف که بدون تـرديد آبـديـده شده است. اين ظرف در کوره پـخـته مي شد و رنگ آن ليموئي، کرم، زرد، صورتي يا گـاهـي اوقات سرخ تـيـره بود. تـيـغـه هاي کـرم يا ليمويي رنگ که پـيـدا شده است نشان مي دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـيا کـنـنده اي انجام شده است.
2- تمام ظروف داراي ضخامت يکـنواخت است، آنهـايي که بـلنـديـشان بـيش از 10 سانـتـيمتر بود 3/0 سانـتيمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترين آنها که پـيـدا شده است 30 سانتي متر ارتـفاع و 95/0سانتي متر ضخامت داشت.
3- گـردي کامل و بعـضي عـلاماتي که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان مي دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـري با سرعـت کم که پـيـش درآمد چرخـهـاي فعـلي کوزه گـري است به کار برده مي شده است.
4 - تمام ظروف پـيدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـيار نـرمي فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اينـقـدر صاف کرده است.
5 - يک ماده رنگي که از گـرد اسيد آهـن آبـدار و اکسيد منگـنـز ساخته شده بود درآميخـته ي فوق به کـار بـرده مي شد. در پـخـت دوم اين رنگـهـا سياه و قهـوه اي سير مي شد.
6 - پـيش از پـايان هـزاره چـهـارم قـبـل از ميـلاد چرخ کـندر و کوزه گـري بصورت چرخ تـند امروزي درآمد. لااقـل اين موضوع در مورد سفالهـايي که در سيلک، مرکـز ايران و تـپـه حصار در شمال شرقي ايران پـيدا شده است، صدق مي کـند.
7 - تـقـريـباً در هـمان زمان نوعـي از کوره در ايران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زير محـل سفالهـا بود و يک در ِ آجري آنهـا را از هـم جـدا مي کرد، کوره ها بايد از اين نوع باشـند. تا نظارت و بـررسي اتـمسفـر لازم براي توليد رنگـهـاي کرم و نخودي عـملي باشد. اين نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده مي شود و هـنوز هـم رنگ نخودي را براي آجر تـرجـيح مي دهـند.

8 - سفالهـاي قالبي در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ايران پـيـدا شده است. در قـسمتهـاي مخـتـلف کشور قالبهـاي گـلي پخـته شده براي توليد زياد مجسمه هاي متعـلق به سالهـاي 2500 تا 1750 سال قـبل از مسيح بدست آمده است.
9 - سفالينه هاي خاکستري رنگ با لعـاب سياه درخشان ابـتـدا در حدود 2000 پـيش از مسيح در تـپـه حصار و در سيلک بوجود آمد. اين سفالهـا که در کوره ي احيا کـنـنده پـخـته شده اند، اولين نوع سفالسازي لعـابي است که از آن اطلاع داريم. اينجا بجاست يادآور شويم که لعـابکـاري سفال در قرون وسطي در کاشان مـتـداول گـرديد، و کاشان تـنـها چـند کيلومتر دورتر از سيلک است.
تـمام اين پـيـشرفـتهـاي فـني در مـدت کـوتاهـي سفالسازي را يکي از حـرفـه هاي سامان يافـته کـرد و از آن تاريخ تا کـنون به هـمين نحـو باقـي مانده است. اما مهـارت و استادي کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـني نبوده است، زيـبايي اين فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـيزه هاي اکسيدي با قـلم مـو با حرکات متـوالي کاملاً مشهـود است. تـزئينات نقـش حـيوانات و نباتات را تـقـريـباً با طرح هـندسي دقيق نشان مي دهـد.

منبع:
کتاب تاريخ هنر- نوشته انور الرفاعي