PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کندوان گوهر پنهان آذربايجان



Borna66
05-10-2009, 11:18 PM
بله ، واقعيت دارد. اين کران هاي مخروطي شکل که اعجاز همنشيني انسان و طبيعت را نمايش مي دهد، نه يک جاذبه گردشگري ارث رسيده از پدرانمان که يک تاريخ است.
تاريخ گوياي 3 هزار ساله اي که در دامنه سهند خفته و سهند تنها تکه اي از طبيعت بکر و بي نظير آذربايجان است و آذربايجان سرزمين نور، رنگ و آبادي ، سرزمين گندم ، آب و خورشيد است. سرزمين بادهاي بهاري در چله تابستان.
جغرافياي شور و شعور و اشتياق. اشتياق به بودن.
ميل به زندگي ، جاودانگي. اينجا کندوان ، مرواريد آذربايجان است ؛ سرزمين گندمزارهاي بي پايان. رودهاي هميشه جاري و مردمي به پاکي دشت و بزرگواري خورشيد. سرزمين درختان به فلک رسيده تبريزي با برگهايي که بازيچه باد و سرسپرده خورشيدند. کشتزارهاي بيکران و کشاورزاني همه مشغول.
کاشت و داشت و برداشت در آذربايجان خلاصه مي شود. سرزمين بابک خرم دين و اساطير جاودان. زادگاه زرتشت. موطن مشروطه و مقاومت و ايستادگي. آذربايجان را بايد به حق ، تاج ايران دانست. عتيقه اي مانده در دوران و ميراث هزاران ساله پدرانمان. بله ، واقعيت دارد. اين کران هاي مخروطي شکل و دوک مانند دامنه کوههاي سهند که راوي ساده و صادق تمدن 3 هزار ساله آشتي انسان و تمدن و طبيعتند، واقعيت دارد. پا را که بر بلنداي اولين راهروي سنگي باريک پيش رويم مي گذارم ، شعري از دور در ذهنم چون باد خنک دامنه کوهساري دور نم نمک وزيدن مي گيرد ؛ شعري که روزگاري پيش از اين سيدعلي صالحي گفته بود:
تو بايد سنگها کشيده باشي
تا سبک از ترس اين گردنه بگذري
اينجا کندوان است ؛ روستايي شگفت آور و حيرت انگيز از هزاران روستاي شگفت آوري که در گوشه و کنار ايران زمين چون گوهري در صدف فراموشي و خاموشي پنهان مانده اند. براي رسيدن به کندوان بايد از اسکو بگذري ؛ اسکو و باغهاي حيرت انگيز گردويش. اسکو و مردم با صفاي دامنه سهند. اينجا کندوان است ؛ روستايي با بيش از 117 خانوار که در 20 کيلومتري جنوب اسکو و 42 کيلومتري جنوب غربي تبريز دور از چشم اغيار آرام گرفته است. در کندوان هر چه هست سنگ است و صخره. مردم کندوان زندگي خود را در حفره هايي سر مي کنند که معماري حيرت آورش نام اين روستاي کوچک را زبانزد جهانيان کرده است و افسوس که کسي را دغدغه آن نيست تا اين روستاي شگفت را آنچنان که هست به ديگران معرفي کند و مي دانم اگر چنين شود ميليون ها نفر حالا پيش از رسيدن ما صف کشيده بودند و انگشت حيرت به دهان مي گزيدند.محلي ها کندوان را کندجان مي گويند؛ استعاره از شباهت خانه هاي کله قندي شان به کندوي عسل. آنها خانه هايشان را هم کران مي نامند.
کران هاي بي نظيري که نمونه اش تنها در گورمه ترکيه ديده مي شود و حالا به شکل بي رحمانه اي به محاصره تيرهاي برق و سيم هاي زمخت و سياهشان درآمده اند و به دليل افزايش جمعيت روستا، اهالي مجبور شده اند با ساختن خانه هايي از آجر و سيمان نظم طبيعي اش را به هم بزنند و کسي نيست که از اين ناهمخواني دهشتناک و بي معنا دلش به درد نيايد. گرچه به امکانات توريستي کندوان تا حدودي توجه شده و سنگفرش خيابانش بازسازي شده است و براي آب شفا بخشش چاره اي انديشيده اند، اما اين مقدار براي اين ميراث 3 هزار ساله نياکان بسيار کم و بي مقدار است.
کندوان از منظر آن سوي رودخانه اش کله قندهايي را مي ماند که روي سفره سبز رنگي چيده شده باشند. دکتر حميد صبري و دکتر علي اسلامي از محققان اين روستا درباره اش مي نويسند: «کرانهاي مخروطي شکل و دوک مانند دامنه کوههاي سهند که يکي از بهترين مناظر طبيعي سرزمين ايران را به تصوير مي آورد روستاي کندوان و يا در اصطلاح محلي کندوجان را در دل خود جاي داده است.»
فلسفه سکونت


در کندوان شکل خارق العاده و چشمگير و خاص طبيعت است که انسان را به سوي خود مي کشد بخصوص انساني را که سرگردان شده و براي دفاع از زندگي خود در جستجوي پناهگاه امني است. در اين مورد احتمالا حمله مغولان سبب شد مردم روستاهاي اطراف و بخصوص حيله ور از موقعيت طبيعي کران ها استفاده کرده بتدريج درون کران ها را خالي کنند و در آنها جايگزين شوند. به اين ترتيب ، هم خود را از نظر مقابله با بيگانگان در امان بينند، هم سکونت در کران ها را در تابستان و زمستان از مقابله با سرما و گرما کاملا مطبوع بيابند.شيارهاي متعدد در روستا کران ها را از يکديگر جدا و شکل طبيعي کوچه هاي روستا را ايجاد کرده است. روي بعضي شيارها پلهايي از چوب ساخته اند که کراني را به کران ديگر مربوط مي کند. روستاي کندوان مسجد، حمام ، مدرسه و آسيا دارد و کران مسجد يکي از بزرگترين کران هاي روستا را تشکيل داده است. بنابر شکل مخروطي بيشتر کران هاي چند طبقه از طبقات داخل با يکديگر ارتباط ندارند، کران ها عموما دو طبقه هستند. در بعضي موارد سه و حتي چهار طبقه نيز در آنها ايجاد کرده اند.
ارتباط طبقات بالايي کران ها با خارج از طريق پلکان بسيار زيبايي از بدنه خود کران تامين شده است. طبقه همکف ، بيشتر اصطبل و طبقات دوم و سوم و چهارم مسکوني است و در بعضي موارد از طبقه چهارم به عنوان انبار نيز استفاده کرده اند. آبريزها در کنار معابر و خارج از کران ها و محيط مسکوني قرار دارد، هر چند خانواده به طور مشترک يک آبريز دارند. آبريزها داراي چند محل نشيمن انباره هستند که به شيب زمين بستگي دارد. به علت قطر و ضخامت زياد کران ها، ايجاد نورگير در طبقات پايين کار بسيار مشکلي است. به اين دليل نورگيرها بيشتر در طبقات بالا واقع است. جنس پنجره ها از چوب و به شکل شطرنجي قطعات کوچک شيشه در آنها تعبيه شده است. هنوز آثار معماري صخره اي در بيشتر نقاط جهان به چشم مي خورد، ولي معماري صخره اي از نوع کندوان فقط در يک منطقه ديگر روي زمين ايجاد شده و آن در دره زيباري گورمه ترکيه است ؛ البته وسعت منطقه معماي صخره اي در دره گورمه حدود 15الي 20 برابر کندوان آذربايجان است (کندوان ، بهشت گمشده ، دکتر حميد صبري و دکتر علي اسلامي).
درباره تعداد خانه ها شايد به علت پيوستگي نتوان تعداد دقيق آنها را حدس زد، اما به نظر مي رسد خانه هاي اين روستا در حدود 100 واحد باشند که در هر کدام دو يا سه طبقه خانه ساخته شده و در هر طبقه معمولا يک خانواده زندگي مي کنند. در بعضي خانه ها علاوه بر اتاقها، با دقت و حوصله بالکن وسيع و کشيده اي نيز جلوي پنجره ها کنده و درست کرده اند. درها و پنجره هاي باريک به اين بالکن ها باز مي شوند و زنان با ذوق روستا در قسمتهايي از اين بالکن ها گلدان هاي شمعداني قرار داده اند و در مواقعي بندي بر اين بالکن ها کشيده اند و لباس هاي رنگارنگشان را روي آن پهن مي کنند تا خشک شود.
تقريبا تمام خانه ها را با تيشه دستي کنده اند، ولي چنان با ظرافت و دقتي اين کار را کرده اند که باور کردني نيست. ديوارها، تاقچه ها، جاي درها و پنجره ها چنان استادانه کنده شده اند که بيشتر به وهم مي ماند تا واقعيت. خوشبختانه جنس سنگها چنان محکم است که با تراشيدن آنها باز هم مي توانند چند طبقه روي هم را دوام بياورند.بعضي خانه ها هم در کوههاي بزرگ و به هم چسبيده و به صورت پشت به پشت يا پهلو به پهلوي هم ساخته شده اند که در مواردي ، اين خانه ها با يک دريچه کوچک به يکديگر متصلند و ساکنان از طرق همين گذرگاه ها با يکديگر ارتباط دارند.
سمفوني رنگ ها


همه پوشش ها و زيراندازهاي خانه ها اعم از فرشها، گليم ها، پالازها، چهل تکه ها و پرده ها محصول دستان هنرمند زنان روستاست. هر صبحي که فرا مي رسد، خانمها شروع به آب و جارو و خانه تکاني مي کنند. گليم ها و چهل تکه هاي رنگارنگ ، در بلنداي ستيغ کوههاي سهندبر دست زنان روستا تکان مي خورد و سمفوني تکرار ناپذير رنگها را به تصوير مي کشند. در همان زمان اگر در کوچه هاي تنگ و باريک کندوان گذر کني ، بوي نان محلي در فضا متراکم است.
جالب اينجاست که بيشتر آشپزخانه ها در کندوان ، به علت نبودن دودکش و فضاي کافي در محوطه داخل خانه ها و براي پرهيز از دود تنور، بيرون کندوها و در دامنه هاي کوه ساخته شده اند. همين جا ياد آوري کنم که بيشتر زنان روستاي کندوان با سواد هستند و درصد بيسوادان اين روستا حتي از تبريز و آذربايجان هم کمتر است.
روستا مسجد، حمام ، مدرسه و آسياب دارد و کران مسجد تقريبا بزرگترين کران روستاست. در اينجا آرامشي باورنکردني به انسان دست مي دهد. وقتي به اين موضوع فکر مي کنم که چگونه اين انسانها، طبيعت سخت را به تسخير خود درآورده اند، به عنوان يک انسان در خود قدرتي مهار نشدني حس مي کنم که تمام همنوعان من در طول تاريخ براي مهار طبيعت از آن بهره برده اند.
ساکنان نخستين


در تاريخ اين منطقه ، اين گونه نقل شده است که نخستين کساني که به کندوان پا گذاشته اند، ساکنان روستايي به نام حيله ور- که در دو کيلومتري غرب کندوان واقع بوده است - بوده اند که در قرن هفتم هجري براي در امان ماندن از حمله مغولها به دشتي در مقابل کندوان فعلي مهاجرت کرده اند و در طول مدت زماني به تدريج درون کرانها را حفاري کرده و پناهگاهي امن براي خود ساخته اند. گويا اين روستا علاوه بر زيبايي خيره کننده اکنونش ، زماني نيز پناهگاه و خانه اميد انسان هايي درمانده و بي پناه بوده است. از شگفتي هاي ديگر روستاي کندوان ، آب اين چشمه ها است.
مسافراني که پيش از ما به اين روستا آمده اند معتقدند آب کندوان در از ميان بردن سنگ کليه تاثير بسزايي دارد.
حتي راننده ما از آب اين چشمه حکايت ها تعريف مي کند که راست و دروغش با خودش. اين چشمه ها سالانه گردشگران فراواني را روانه اين روستا مي کند. کندوان علاوه بر اينها به خاطر لبنيات مرغوب و عسل طبيعي اش نيز شهرت دارد ؛ همچنين محيط آرامش بخش و سکوت شبانگاهي روستا توام با نسيم دلپذيري که از سهند زيبا مي وزد، انسان را مجذوب اين روستا مي کند.


چشمه هاي آب معدني

کندوان با اشکال و بافتهاي معماري باستاني از جمله نمونه هاي منحصر به فرد بناهاي صخره اي در جهان است که در نزديکي شهر تبريز در دامنه کوههاي زيباي سهند واقع است. سهند به خاطر برف و باران فراوان سرچشمه رودهاي متعددي است که يا جلگه هاي داخلي را مشروب مي کند يا به درياچه اروميه مي ريزد. آب و هواي خوش اين منطقه سبب حاصلخيزي خاک اطراف روستاي کندوان مي گردد. مرغوب ترين کشتزارهاي اهالي کندوان در مقابل روستا، بر روي دشتي مرتفع و زير بنا قرار دارد. دره شمالي جنوبي سرسبز کندوان يکي از خوش آب و هوا ترين و زيباترين نقاط کوهستاني ايران به شمار مي رود که علاوه بر نهر نسبتا بزرگ داراي چشمه هاي آب معدني نيز هست که داراي خواص پزشکي فوق العاده بوده و احتمالا در دفع سنگ کليه بي تاثير نيست مراتع سرسبز کوههاي سهند از مهمترين مراکز دامداري و دامنه هاي اطراف کندوان يکي از بهترين نقاط پرورش دام در ايران به شمار مي رود.