PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رازهایی درباره ناصر عبداللهی که نمی‌دانستید (+عکس)



O M I D
12-22-2011, 06:37 PM
http://pnu-club.com/imported/2011/12/1239.jpg
نوید پسر بزرگ ناصر عبداللهی در آستانه پنجمین سالگرد فوت پدر، از رابطه صمیمی‌اش با پدر می‌گوید. در حالیکه هنوز چنان از این حادثه ناگوار متاثر است که هنگام سخن گفتن....


آذرماه هرسال برای اهالی موسیقی یادآور درگذشت تاسف بار ناصر عبداللهی، صدای تكرار نشدنی خطه جنوب است. خواننده ای که مردم داری اش، وی را برای همیشه در ذهن مردمی كه حتی به موسیقی هم علاقه نداشتند، جاودان کرد. ناصر عبدالهی در سوم آذرماه ۱۳۸۵ پس از به جا گذاشتن آثاری ماندگار، در بندرعباس به دلایل نامشخصی به كما رفت و پس از گذراندن ۲۷ روز در كما سرانجام در ۲۹ آذر ۱۳۸۵ در ۳۶ سالگی چشم از جهان فرو بست.

رضا کریمی‌ مدیر برنامه های ناصر عبداللهی که حدود 350 برنامه مشترک با وی اجرا کرده است، در گفتگویی از رازهای زندگی شخصی و حرفه ای وی چنین می‌گوید:


http://pnu-club.com/imported/2011/12/1240.jpg

• موسیقی برایش اصل بود نه هدف، هیچ وقت از شلوغی و استقبال و هجوم مردم به سمت برنامه هایش جو گیر نمی‌شد. ناصر تنها خواننده ای بود که اگر فقط یک نفر هم در سالن بود برنامه اجرا می‌کرد.
• او همیشه در گفتارش رک بود. بعضی اوقات به او می‌گفتم این قدر صریح بودن خوب نیست. او هیچ ابایی از بازگو کردن برخی مسائل به هر مقامی‌نداشت.
• ناصر حتما باید در آن برهه می‌رفت. آدم ها ظرفیت وجودیشان از قبل تعین شده و هرکار و اتفاقی هم که می‌افتد، باید در آن لحظه اتفاق می‌افتاد. مرگ ناصر هم از توجهات خاص خدا بود.
• در دوره ای که هر خواننده ای که آلبوم ندهد از خاطره مردم می‌رود، پس از 5 سال هنوز هر روز طرفدارن ناصر بیشتر می‌شوند.
• قبول ندارم که ناصر در جنوب محبوب نبود. شاید توقع بندری ها از ناصر بیشتر بود.
• 6 یا 7 بهمن برای برگزار شدن مراسم بزرگداشت وی پیشنهاد شده است، هرچند ناصر نیازی به این بزرگداشت ها ندارد.
• شایعه ها پیرامون مرگ وی از زمانی شروع شد که یک پزشکی در یک برنامه ی تلویزیونی گفت که مرگ ناصر به خاطر یک مسمومیت خونی بوده است. من بارها گفته ام که وقتی کسی در ده قدمی‌ناصر سیگار می‌کشید خون دماغ می‌شد.


http://pnu-club.com/imported/2011/12/1241.jpg


ناصر عبدالهی خواننده پاپ كشور متولد دهم دی ماه سال ۱۳۴۹ محله مسجد بلال شهر بندرعباس بود. وی که از ۱۳ سالگی به موسیقی علاقه نشان می‌داده كار حرفه‌ای خود را در عرصه موسیقی به طور جدی از سال ۱۳۷۴ آغاز كرد. ناصر عبدالهی در سوم آذرماه ۱۳۸۵ پس از به جا گذاشتن آثاری ماندگار، در بندرعباس به دلایل نامشخصی به كما رفت و پس از گذراندن ۲۷ روز در كما سرانجام در ۲۹ آذر ۱۳۸۵ در ۳۶ سالگی چشم از جهان فرو بست.


http://pnu-club.com/imported/2011/12/1242.jpg


نوید پسر بزرگ ناصر عبداللهی در آستانه پنجمین سالگرد فوت پدر، از رابطه صمیمی‌اش با پدر می‌گوید. در حالیکه هنوز چنان از این حادثه ناگوار متاثر است که هنگام سخن گفتن از پدرش صدایش می‌لرزد.

مهمترین گفته های نوید در گفتگو با تماشا را در زیر بخوانید:
• دور‌ترین تصویری که از پدر دارم قطعا‌‌ همان لحظه‌ای که بابا را داشتیم به بیمارستان می‌بردیم. لحظه خیلی سختی بود و هیچوقت از ذهن‌ام پاک نخواهد شد.
• من آلبوم «بوی شرجی» بابا را خیلی دوست دارم. چون خود بابا هم علاقه زیادی به این آلبوم داشت و همیشه نسبت به آن ابراز علاقه زیادی می‌کرد.
• در ضبط بعضی کار‌ها که در خانه انجام می‌شد بابا از من می‌خواست که کمک‌اش کنم و آن لحظه‌ها را که حس می‌کردم بابا به نوعی به من اعتماد کرده، را خیلی دوست داشتم. تلخ‌ترین خاطره‌ای هم که از بابا در ذهن من مانده هم حواشی تلخی بود که پس از فوت‌اش در جامعه پیچید و ضربه بدی به من و خانواده‌ام زد.
• همیشه با خودم می‌گفتم که چقدر خوب شد که بابا بلند نشد و این حرف‌ها را که پشت سرش زدند را نشنید و در آرامش رفت. وگرنه زود‌تر دق می‌کرد. واقعا اگر بابا آن حرف‌ها را می‌شنید زود‌تر دق می‌کرد.
• به نظرم ادبیات خاص الهی بابا باعث محبوبیت روز افزون‌اش شده. بابا حرف‌هایش در عین سادگی، خیلی هم پر مغز بود. هیچوقت در آثارش شاهد کارهای معمولی و سخیف نبوده‌ایم. مگر اینکه تهیه کننده به او فشار می‌آورد. وقتی می‌گویند چیزی که از دل بر آید بر دل می‌نشیند، واقعا درست است.
• در همه این سال‌ها هیچکس نپرسیید نوید کجاست؟ نازنین کجاست؟ نامی‌کجاست؟... کسی حتی یک بار برای دلخوشی ما هم که شده نیامد بپرسد که بچه‌های ناصر چطور و چگونه زندگی می‌کنند؟ کجا زندگی می‌کنند؟ سبک زندگیشان به چه شکلی است؟ ناراحت نیستم و این‌ها هم گلایه نیست. من بعد از فوت بابا بود که یاد گرفتم مرد خانه شدن را. ما الان روی پای خودمان ایستاده‌ایم و زیر نظر هیچ ارگانی نیستیم و از هیچ جا هم حمایت نمی‌شویم. روی زانوهای خودمان و به اعتبار اسم پدرمان ایستاده‌ایم. دیگر هیچ توقعی هم واقعا از کسی نداریم. بعد از ۵ سال واقعا مضحک است که بگوییم فلان ارگان باید فلان کار را می‌کرد و نکرد.
• همه آنهایی که با نام و آثار پدرم سعی در سوء استفاده از احساسات مردم دارند، را به خدا واگذار می‌کنم. خیلی‌ها بدون اجازه قطعات بابا را بازخوانی کردند. رادیو و تلویزیون هم که قطعا در این سوء استفاده پیشرو همه بوده. دین ما می‌گوید که این سوء استفاده‌ها حرام است. ای مسئولینی که صدای من را می‌شنوید. این آثار بدون رضایت خانواده عبداللهی در رسانه‌های مختلف پخش می‌شود و ما راضی نیستیم. خدا جواب همه آن‌ها را خواهد داد.
• در همه این پنج سال هیچکدام از دلتنگی‌هایم را نگفتم و همیشه همه چیز را در دلم نگه داشتم. امشب نمی‌دانم چرا این موقع شب دلم می‌خواهد همه این حرف‌ها را به تو بگویم. بابا من وقتی زنده بود خیلی باز و شفاف زندگی کرد. اگر کسی از او یک کمک کوچک می‌خواست، او کمک بزرگ می‌کرد. نه کمک مادی صرفا. هر جوری که حس می‌کرد می‌تواند به کسی کمک کند با آغوش باز جلو می‌رفت. ولی به محض اینکه رفت، انگار همه چیز تمام شده بود. من هیچ محبتی و هیچ کمکی از کسی ندیدم. انگار تا ناصر بود بچه‌های ناصر هم بودند. مینا بود، نامی‌بود، نازنین بود، نوید بود... بعد از فوت بابا خیلی‌ها از زندگی ما کنار رفتند.