PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مختصری از تاریخ جغرافیا



Borna66
05-09-2009, 11:45 PM
مختصری از تاریخ جغرافیا

نوسنده: مهدی غلامی

قسمت اول:

مکتب جغرافیای المان : الکساندر فن همبلت : جغرافیای قرن 19 به بعد باظهور برخی جغرافیدانان المانی اغاز میگردد و همبلت از چهره های بزرگ در تاریخ جغرافیای کلاسیک است او تحت تاثیر استادش ارفروستر قرار داشت و به همراه او مسافرت های زیادی به خارج از مرزهای المان داشت او با جریان انطباق و تنظیم مشاهداتش در مورد پدیده های طبیعی با علم جغرافیا مرتبط شد و در اثارش از جمله کاسموس یا جهان به بسط علم پراکندگی فضایی و پدیده های سطح زمین و جهان پرداخت و انرا علم کیهان شناسی یا کاسمو لوژی نامید دیدگاهها و نظرات همبلت را میتوان به شرح زیل خلاصه کرد : او معتقد بود که جغرافیا یا جغرافیای طبیعی بخش خاکی کره ی زمین را مطالعه میکند و هدف نهایی ان وحدت بخشی به پدیده های متنوع از طریق ترکیب اندیشه ها و نظرات است به روش تحقیق تجربی و مطالعه ی تطبیقی پدیده ها و از این رو به جغرافیای تطبیقی اهمیت خاصی می داد انسان را به عنوان بخشی از طبیعت مورد توجه قرار می داد و لذا این دید گاه او را به دیدگاه اکولوژیک نزدیک می ساخت به نمایش گرافیکی اطلاعات اهمیت و عنایت داشت و بعد ها ایزوترم یا خطوط هم دما را برای مطالعه ی تفسیری و تطبیقی اقلیم ابداع کرد و از این مقاطع و نیم رخ ها برای نشان دادن کمربندهای گیاهی و ارتفاعی استفاده کرد کارل ریتر: جغرافیدان المانیست که در نگرشهای جغرافیایی خود عقاید مذهبی را دخالت می داد در تبیین پدیده های سطح زمین از فلسفه ی غایت انگاری پیروی می کرد و روابط فضایی میان پدیده ها تاکید داشت او همچنین یک نقشه از سرزمینهای اروپایی را ترسیم نمود در سال 1817 اولین جلد از کتاب خود را تحت عنوان ارکوند در مورد قاره ی افریقا و جلد دوم انرا یک سال بعد در مورد اسیا منتشر کرد ( ارکوند یعنی علم زمین در ارتباط با پدیده های بشری ) ریتر دیدگاه گترر را در مورد جغرافیای محض رد کرد ولی مفاهیم و اندیشه های زون را که بسیط تر و منطقی تر به نظر می رسید قبول داشت او زمین را به عنوان مدلی اموزشی برای توسعه و تکامل انسان با هدف و غایتی الهی تلقی می کرد او شکل قاره ها را تصادفی نمی دانست بلکه امری معین از جانب خدا با هدفی مشخص برای توسعه ی انسان می دانست وی که به پدر جغرافیای انسانی شهرت یافت معتقد بود زمین و ساکنانش رابطه ی متقابل ونزدیکی با یکدیگر دارند و یکی بدون دیگری نمیتواند به درستی ایفای نقش کند از این رو تاریخ و جغرافیا همیشه غیر قابل تفکیک است در زمینه روش تحقیق شیوه کار و مطالعه فورستر را دنبال کرد و در توسعه ی علم جغرافیا به عنوان یک علم تجربیگرد اوری دقیق مشاهدات را اولین کار اساسی می دانست او تدوین گر و تنظیم کننده بزرگی بود و اهمیت شیوه ی تحقیق تجربی و تطبیقی رابا استدلال ثابت کرد و معتقد بود که پدیده های سطح زمین تحت قوانینی اداره می شوند و این قوانین زمانی ظاهر می شوند که همه ی قواعد و روابط در قسمت های مختلف زمین مشاهده شود لذا نظریه پردازی شتابزده را رد می کرد او نظرات ناهماهنگ جغرافیدانان قرن 17 را اخذ کرد و انها را اصلاح نمود و به گونه ایی ساخته و پرداخته کرد که هنوز به عنوان مفاهیم جغرافیایی معتبر هستند . فروبل : یکی از منتقدان مفهوم تطبیقی کارل ریتر فروبل بود او تعریفی برای مفهوم تطبیق طلب می کرد اما پاسخ ریتر معنای انرا به وضوح بیان نمی کرد و در واقع این یک مفهوم برای تمییز دادن جغرافیا از سایر علوم در قرن 19 بود فروبل چنین استدلال می کرد که مقایسه یک منطقه با یک منطقه دیگر مثل مقایسه اناتومیکی یک پا با یک بازوست علم طتبیقی مناطق زمین فقط به عنوان یک موضوع قابل توجیح و بررسی است و ان هم تشخیص و تعیین مقایسه ایی زمین با سایر سیارات است او معتقد است که جغرایا به عنوان علم مطالعه سطح زمین از مقایسه و تطبیق فقط در بررسی جزئیات می تواند استفاده کند مثلا در مقایسه دو دشت با هم . فروبل غایت انگاری ریتر را رد کرد و تاکید داشت که جغرافیا نمی تواند به زمین به عنوان مکان خاص سکونت انسان نگاه کند چنان که گیاه شناس نمی تواند این نظریه را بپذیرد که گیاهان فقط برای تغذیه دامها بوجود امده اند او ادعا می کرد که جغرافیا علم طبیعی از سطح زمین با شیوه ی تحقیق نظامند و با موضوعات بر جسته و مهم اقلیم پوشش گیاهی حیات جانوری و انسان در یک سیکل به هم مرتبط و دارای تعاملات متقابل است او تاکید داشت که جغرافیدانان ابتدا باید کل منطقه یا ناحیه ی مورد مطالعه را به دقت ببینند و سپس انرا در بخش های مجزا و کوچکتر مورد تحلیل قرار دهند در واقع به نظر می رسد فروبل در درک دیدگاه ریتر ناموفق بود چرا که فرایند ترکیبی ریتر بر تجزیه و تحلیل پیشنهادی فروبل مقدم بود . فردیناند فن ریشتوفن : از دنیای علم زمین شناسی المان شخصیت معروف دیگری به نام ریشتوفن عهده دار کرسی جغرافیای دانشگاه بن بوداو سفرهای بسیاری به اسیای شرقی و امریکا کرد و مطالعات زمین شناسی بسیاری در الپ ، چین ، کالیفرنیا و گبی انجام داد او معتقد بود هدف مشخص جغرافیا تمرکز بر ظواهر مختلفی است که در روابط متقابل درونی عوامل و عوارض سطح زمین اتفاق می افتد و مهمترین هدف علم جغرافیا را کشف مناسبات انسان و طبیعت و عوارض زیستی به همراهی پدیده های طبیعی میدانست او همچنین بیان کرد که علاوه بردر نظر گرفتن جهان به صورت یک کل و سیتسم مطالعه ی قطعات کوچک سطح زمین نیز یک ضرورت است فردریک را تزل : تردید های به وجود امده به ویژه در مورد مکان و جایگاه انسان در علم جغرافیا سر انجام در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط راتزل و شاگردانش به ثبات نسبی رسید راتزل در تفکرات جغرافیایی خود با توجه به شرایط ان زمان المان بیشتر تحت تاثیر افکار هگل فیلسوف المانی قرار داشت کتاب جغرافیا ی انسانی او به مطالعه ی همه ی خصایص و پدیده های انسانی سطح زمین اختصاص دارد البته او از وجود نیرو های محیطی و طبیعی غافل نماند و حتی ابتدا مطالعات خود را بر روی خلیج های باریک و پوشش برفی کوهای المان شروع کرد راتزل از افکار و نظریه تکامل داروین متا ثر بود و از انسان به عنوان محصول نهایی فرایند تکامل یاد می کرد راتزل بر خلاف ریتر انسان را محصول محیطش می دانست بنابراین افکارو نوشته هایش رنگ بوی جبر گرایی و ماتریالیسم را بروز می داد . او در سال 1897 کتاب جغرافیای سیاسی را منتشر کرد که در ان نظریه ی دولت ملی او در سیاست گذاری کشورهای استعماری به ویژه المان موثر افتاد از دیگر نتایج تبعات فکری راتزل ثبات و اهمیت یا فتن بیشتر مطا لعا ت نظامند در مقابل مطالعات منطقه ایی و ناحیه ای در جغرافیا بود. الفرد هتنر : او از جمله ی جغرافیدانانی بود که اعتقاد داشت با نظرات کانت نزدیکی خاصی دارد او هدف و رسالت اصلی علم جغرافیا را شناخت و مطالعه ی صفات مشخص نواحی و مکانها و روابط متقابل میان نواحی کوچک و بزرگ در مقیاسهای مختلف می دانست به این ترتیب هتنر دیدگاه جغرافیا را به عنوان علم تفاوت های ناحیه ایی را تکمیل و گسترش داد این مفهوم بیشتر توسط جغرافیدانان امریکایی بویژه ریچارد هارتشورن و الفرد هتنر از جمله کسانی بودند که در مطالعه ی علم جغرافیا مفهوم بررسی تقسیمات علم جغرافیایی را به کار بردند به این معنا که هدف از بررسی علمی تقسیمات جغرافیایی شناخت شخصیت مناطق و مکانها از طریق درک روابط و مناسبات مشترک بین قلمروهای مختلف موقعیت مکانی و شناخت سطح زمین به عنوان یک کل به ترتیب در قاره ها مناطق بزرگ و کوچک است عقاید هتنر در این زمینه در طول چند دهه مسیر جغرافیای المان را تحت تاثیر قرار داد و از نتایج ان تمرکز توجهات بر ارتباط محیطهای طبیعی با شرایط زیستی انهاست.

Borna66
05-09-2009, 11:48 PM
قسمت دوم:

جغرافیا در قرن 18



یک قرن بعد از وارنیوس ( قرن 18) بیشتر علایق علمی بر علوم طبیعی متمرکز و معطوف بود این دوره ای بود که حجم عظیم از اطلاعات تجربی گرد امده و تحت هدایت اکادمی های علمی درامدند و به صورت نظام مند سازماندهی شدند در قرن 18 مطالعه ساختار و منشاء کوه ها و اقلیم انها و کمربندهای پوشش گیاهی و خصایص یخچالهای طبیعی توسعه یافت از پیشرفتهای مهم برای جغرافیا مطالعات " اخن وال " و " زوس میل"

در سالهای 1747و 48 م در زمینه ی جمعیت های انسانی و " منتسکیو" و " هردر" در مورد تاثیر محیط برانسان بود روشن شدن ماهیت پدیده های فیزیکی و بیو لوژیکی در علوم طبیعی توضهی علمی تر برای طبیعت سطح زمین و مسئله مکان انسان در طبیعت و اینکه زمین باید در خدمت پیشرفت انسان و فرهنگ او باشد را فراهم اورد



اوسکار پشل و فردریک پوشینگ :

جغرافیا به تدریج توانست مکان و جایگاه واقعی خود را به عنوان یک علم مستقل بیابد به طوری که در خدمت تاریخ بودن خارج و معلم ان قلم داد شد در واقع توان و نیروی پیش بینی کننده ی جغرافیا قدرت تخمین و براورد مسائل اینده را برای ان بالا می برد راز این استقلال علمی را می توان مدیون برخی اندیشمندان المانی از جمله " پشل" دانست بهترین جغرافیدان المانی که توانست اطلاعات مختلفی را از متون انگلیسی و فرانسوی استخراج کند و در سال 1754 م پایان انحطاط و بی مایعیگی جغرافیا و گشودن باب جدیدی بران را خاطر نشان سازد به طوری که تا 150 سال بعد جغرافیا تقریبا یک علم المانی محض بشمار می امد پشل به همراه پوشینگ الگوی توصیفی محض بر مبنای امار و حدود و مرز های سیاسی ارائه کردند و به این ترتیب این دسته از جغرافیدانان را مکتب سیاسی اماری نامیدند اما اجزای سیاسی المان در قرن 18 م به وضوح نشان می داد تا زمانی که جغرافیدانان خود را محدود و محسور به مرز های سیاسی و اداری کنند نمی توان توسعه ی سالمی را انتظار داشت نوشته های پوشینگ در زمینه ی جغرافیا در یازده جلد تنظیم شد او روشهای اماری را با مطالعات جغرافیایی به ویژه جمعیت نواحی پیوند داد و بخشهای مختلف زمین را با معیار واحد سیاسی مورد بررسی قرار داد .



گترر و زون :

به تدریج جغرافیدانان مرز های سیاسی و اداری را نادیده گرفته و از حدود طبیعی برای مطالعه ی نواحی استفاده کردند در سال1775 م گترر و بعد از او زرن از جمله جغرافیدانانی بودند که از مرزهای جدید طبیعی برای تقسیم جهان به مناطق مختلف استفاده کردند و اولین بار در نوشته های انها تعابیری چون شبه جزیره ی پیرنه ، اراضی بالتیک ، مناطق الپ غربی و...دیده شد کار این دوره در واقع حرکت به سوی جغرافیای محض بود در این راه بر مناطق و حوزه های طبیعی و حیاط گیاهی ، جانوری و انسانی درون انها متمرکز شده بودند انها علاوه بر رشته کوهها از خطوط تقسیم ابها نیز به عنوان مرزهای طبیعی برای مناطق گیاهی و جانوری وانسانی بهره گرفتند و به دنبال کشف رابطه درونی این جوامع با یک دیگر بودند



ارفروستر و جی فروستر:

خدمت ار فروستر به علم جغرافیا در واقع شیوه ای است که او در تنظیم داده ها و اطلاعات گرداوری کرده ی خود به کار گرفت او با داشتن مشاهده و بینش قوی علمی توانست حقایق را گرد اوری کرده و سپس مقایسه و طبقه بندی کند و در نهایت نتایج کلی قابل تعمیم را حاصل کرده و توضیح علت دار برایشان جستجو کند مجموعه اطلاعات تنظیم و طبقه بندی شده او تحت 6 عنوان منتشر شده که عبارتند از زمین و خشکی ، اب واقیانوس ، اتمسفر ، موجودات زنده (جانوران وگیاهان) ، متغیر های سیاره ای و انسان . خدمت بزرگتره ارفروستر به علم جغرافیا در زمینه جغرافیای انسانی بود او رابطه نزدیک انسان و محیط را مورد تصدیق وتایید قرار داد و از اولین محققانی بود که سعی و تبیین ان باشد او به حرکت انسانها و علل ویژگی طبیعی و فرهنگی انها تمایل خاصی نشان داد . جی پسر ارفروستر که علاوه بر تداوم کار و شیوه پدر در گرد اوری و تنظیم اطلاعات با فن همبلت نیز رابطه ی عملی داشت و اشنایی دیرینه او به تاثیر عمیق بر تکامل اندیشه ای همبلت منجر شد جی فروستر با مطالعه ی دقیق منطقه ای راین سفلی شیوه ی پدرش را ادامه داد و بدین ترتیب موجب توسعه ی نظامند جغرافیای ناحیه ای شد .



کانت :

کانت از سال 1756 م تا سال 1796 م به مدت 40 سال دروس مختلف جغرافیای طبیعی را تدریس می کرد کانت معتقد بود که جهان انگونه که به وسیله حواس درونی ادراک می شود روح یا انسان و انگونه که از طریق حواس بیرونی درک میشود ماهیت و طبیعت است انسان شناسی روح یا خود انسان را و جغرافیای طبیعی طبیعت یا ماهیت را مطالعه می کنند و لذا جغرافیای طبیعی اولین گام در شناخت جهان و در واقع مقدمه اساسی شناخت و ادراک ما از جهان هستی است وی جغرافیا را شرح و توضیح پدیده ها در مکان می دانست در حالی که تاریخ را ضبط وقایعی می پنداشت که در زمان به وقوع می پیوستند در نظر کانت جغرافیا همگام با تاریخ است اما بدان وابسته نیست کانت در مورد تقدم جغرافیا و تاریخ می گوید جغرافیا در تمامی اعصار و دوره ها وجود دشته و پایه ساختاری تاریخ را تشکیل می دهد چرا که همیشه وقایع در مکان مشخصی وقوع می یابد به این ترتیب وی جغرافیای طبیعی را شرح کلی طبیعت و نه تنها بنیان تاریخ بلکه اساس سایر موضوعات جغرافیایی می داند و این موضوعات را چنین معرفی می کند :

1 – جغرافیای ریاضی ( که شکل و اندازه و حرکت سیاره زمین و موقعیتش را در منظومه شمسی بررسی می کند )

2 – جغرافیای اخلاقی ( که از اداب و رسوم و عقاید متفاوت انسانی بحث می کند )

3 – جغرافیای سیاسی ( به مطالعه روابط میان واحدهای سیاسی و سابقه و زمینه طبیعی انها می پردازد )

4 – جغرافیای تجارت ( که دلایل فراوانی برخی کالاها و مواد را در برخی کشورها و کمبود انها را در بعضی دیگر و نیز موجبات برقراری روابط تجاری میان انها را مورد مطالعه قرار می دهد )

5 – جغرافیای مابعد الطبیعه ( که تغییرات اصول مابعد الطبیعی یا دینی را در محیط های مختلف مورد بررسی قرار می دهد برای نمونه : مقایسه تطبیقی شکل مسیحیت در شرق دور با اروپا .

کانت همچنین به رابطه متقابل انسان و محیط به طور محدودی اشاره دارد و ضرورت مطالعه متغیرهای طبیعی را که به زمین استقلال و ماهیت خاصی می بخشد خاطر نشان می سازد به طور کلی کار جغرافیدانان اواخر قرن 18 م برجسته و در خور توجه است جدال و مباحثه اکادمیک بین جغرافیدانان مکتب سیاسی اماری و مکتب جغرافیای محض مرزهای جغرافیای سنتی را تعدیل کرد . فروستر شیوه یی جدید در تحقیق و بررسی جغرافیایی رایج کرد و کانت زمینه و ماهیت جغرافیا را به وضوح تعیین و تعریف کرد و به این ترتیب اساس و بنیان ساختار جغرافیای علمی طی 50 سال تشکیل و تدوین یافت این رسالت و کار عظیم با کار دو محقق دیگر یعنی همبلت و کارل ریتر تکمیل شد و دوره ایی به نام عصر کلاسیک در تکامل تفکر جغرافیایی مطرح شد .

Borna66
05-09-2009, 11:49 PM
قسمت سوم:

جغرافیا از رنسانس تا قرن 18 میلادی :



در این دوره یک نهضت علمی ادبی که عمدتا بر احیای میراث فرهنگی یونانی –رومی استوار بود اغاز شد واز میان موضوعات جغرافیایی مورد اهتمام متفکران این دوره بیشتر موضوعات زیر بوده است :

1 – پراکندگی خشکی ها و ابها در سطح زمین

2 – رابطه انسان و طبیعت

3 – ثبت نتایج اکتشافات بزرگ بر روی نقشه ها

به نظر جغرافیدانان تقسیم زمین به خشکی و اب مسئله مهمی است که از زمانهای باستان مطرح بوده است متفکران عصر رنسانس معتقد بودند که حجم دریاها هزار برابر حجم خشکی های اباد کره ی زمین است از جمله انها جان کالدریا و ابلار بودند که هر دو اعتقاد داشتند در نیم کره ی شمالی زمینهایی وجود دارند که اب انها را نپوشانده است ولی در نیم کره ی جنوبی این مسئله بر عکس است مرکاتور در سال 1569میلادی نظریه معروف تعادل را مطرح ساخته است که طبق ان میزان خشکی در دو نیم کره ی زمین متوازن و متعادل است این دیدگاه تا کشف قطب جنوب که توسط جیمز کوک که خطای نظریه تعادل را ثابت کرد تفوق و برتری داشت موضوع دیگری که ذهن بسیاری از اندیشمندان این عصر را به خود مشغول کرده بود ارتباط میان انسان و طبیعت از جمله انها بودین معتقد به جبر جغرافیایی بود و اینکه میان اب و هوا و اخلاق مردم رابطه وجود دارد و وی در کتاب جمهوری خود اظهار داشت که شکل جمهوری بایستی با ویژگی های گوناگون انسان مطابقت داشته باشد او ساکنین مناطق گرم جنوبی را مثال زد که دارای قدرت شناخت حق از باطل هستند ولی اخلاق انتقام جویانه ایی دارند در حالی که ساکنین مناطق معتدله باهوشتر از ساکنین شمال و پر کار تر از ان ساکنین جنوبی هستند و از تئانایی رهبری بالاتری برخوردارند منتسکویو مولف کتاب " روح القوانین " که در قرن 18 میلادی می زیست معتقد به جبر جغرافیایی و تاثیر اب و هوا بر اخلاقیات انسانی است و کوشید تا میان ویژگی های انسانی و طبیعت پیوندی بر قرار کند او از تاثیر دشت و کوه بر خلقیات انسانها و نظام سیاسی انها سخن گفت و میان دشتهای حاصلخیز و برپایی جوامع روستایی و اشرافی ارتباط بر قرار کرد و معتقد بود که دشت محل سکونت جنگ اوران است و لذا پایگاه و مرکز حکومتهای مستبد می شود ولی مملکت کوه نشینان دارای ارامش سیاسی است زیرا قوی و شجاع هستند به این ترتیب نویسندگان واندیشمندان این دوره قبل از اینکه به بررسی زمین و محیط جغرافیایی جماعات بشری بپردازند بیشتر به بررسی خلقیات ملتها همت می گماشتند در مورد موضوع ثبت نتایج اکتشافات بر روی نقشه ها گفتنی است که انواعی از نقشه ها در قرن 15 میلادی ترسیم شد که توپوگرافی کشورها را به تصویر کشانده و متکی به اطلاعات و توضیحات حاصله از نقشه های دریایی قدیمی بود از انجایی که مجاری رودخانه ها از راههای مهم داخلی برای مسافران و مکتشفان بود رسم تعیین مسیر ئ و جهت انها از مسلمات کارتوگرافی شناخته شد همچنین روش تصویری یا نشانه های برجسته در ترسیم ویژگی های توپوگرافی سطح متداول شد و بعضی از مبانی هندسی که مورد توجه و بررسی اختر شناسان بود و در نقشه های این دوره به کار گرفته شد در این دوره نقشه سازان می کوشیدند تا از جهان گردان عقب نمانند دانشگاه وین در اتریش محل تجمع پژوهشگران نجوم و اخترشناسی بود که جغرافیا را از دریچه شناخت نجوم مورد بررسی قرار دادند و موفق شدند که موقعیت های مختلف نقاط سطح زمین را بر روی نقشه ها مشخص کنند یکی دیگر از کشور های دانش پرور در این دوره هلند بود که با وجود جنگ با اسپانیا یکی از مراکز مهم علمی در جهان به شمار می امد سیمون استیون اولین کسی بود که موفق به ساخت نوعی کشتی بادی سریع شد و توانست در ناحیه ی فنلاندریک مکتب جغرافیایی ایجاد کند که در ان افرادی مانند مرکاتور تربیت یافتند مرکاتور توانست دستگاه جدید نقشه برداری دریایی را ابداع کند و بهترین کرات جغرافیایی اسمانی و زمینی را بسازد وی در سال 1550میلادی به سمت منجم و نقشه کش مخصوص دوک دوکلو انتخاب شد و دستگاه مخصوص تصویر را که نامش بر ان ثبت شد اختراع کرد کتاب معروف او " نقشه های مرکاتور " دارای اطلاعات وسیعی است که دریانوردی را تصحیح میکرد به این معنا که همه نصف النهارات را با یکدیگر موازی و همه مدارات رابا خطوط مستقیم و هر دو دسته خطوط را عمود بر یکدیگر نشان داد در سال 1585میلادی شروع به انتشار اطلس بزرگ خود کرد که در ان 50 نقشه منطقه ایی با دقت بی سابقه ایی ترسیم شده بود و سراسر زمین را به صورتی که تاان زمان شناخته شده بود شرح داد او با همکاری دوستش ابراهام پرتلیموس جغرافیا را از انقیاد هزار ساله بطلمیوسی رها ساختند و به سبب خدمات این افراد بود که هلند تقریبا انحصار نقشه کشی را تا یک قرن حفظ کرد همچنین در این دوره یسوعیان همانقدر به علوم علاقه مند بودند که به مذهب و سیاست علاقه داشتند ماتینو ماتینی جغرافیادان یسوعی در سال 1650 میلادی کتاب اطلس چین خود را که حاوی کاملترین توصیفات جغرافیایی چین است منتشر کرد لویی چهاردهم پادشاه فرانسه نیز شش دانشمند یسوعی مذهب خود را با تجهیزات کامل برای ترسیم مجدد نقشه چین به ان دیار روانه کرد و انان در سال 1718 میلادی نقشه پهناوری در 120 شیت از چین ، منچوری ، مغولستان و تبت کشیدند که تا دو قرن بعد اساس نقشه ها بود اعجاز نقشه نگاری این عصر نقشه ایی بود که جیوانی کاسینی و دستیارانش به قطر 7 متر و 30 سانتیمتر و با مرکب کشیدند و در ان نقاط مهم دنیا را دقیقا با طول و عرض جغرافیایی نشان داده بودند در این مقطع زمانی جغرافیدانان فرانسوی خدمات در خور توجهی به علم جغرافیا ارائه دادند در سال 1700 میلادی یکی از جغرافیدانان فرانسوی به نام گیلوم دلیسل نقشه های جهان نمای منحصر به فردی ترسیم کرد و با حذف اضافات نقشه های قبلی فقط انچه شناخته شده و واقعی بود را مورد تأکید قرار داد جغرافیدان فرانسوی دیگر جین پیکارت و جمعی از اختر شناسان روش سه بعدی دقیقی را رایج کردند و نقشه های برجسته با خطوط مشخص فاصله ایی را ترسیم کردند اگر چه در قرون 16 و17 میلادی نقشه نگاری ناحیه ایی و کیهان نگاری توسعه بسیاری یافتند و اختر شناسی و جغرافیای عمومی هنوز با یکدیگر مخلوط بودند ولی پیشرفت های اولیه در جغرافیای المان نیز دیده شد جغرافیدان المانی پتروس اپیانوس اطلاعات بسیاری از نوشته های ریاضیدانان و جغرافیدانان از جمله والد سیمولر و جانز شونر اقتباس کردند ولی از الگوی بطلمیوسی در شناخت و تمییز جغرافیا از نقشه نگاری ناحیه ایی تبعیت کرد و چارچوب های خاصی را در کیهان نگاریش به کار گرفت همچنین اولین کتابهای علمی در جغرافیای انگلستان به احتمال زیاد دو کتاب جغرافیایی نانتیل کارپنتر است

وی بیشتر بر جنبه های عمومی و طبیعی جغرافیا تأکید داشت با این فرض که کیهان نگاری جغرافیا و ناحیه نگاری و توپوگرافی فقط در مقیاس از هم متفاوت می باشند وی به عنوان جغرافیدان روشن اندیشی در قرن 17 میلادی در برابر جزمیت نظریه ی سیستمی خود را مطرح کرد بدین مضمون که مجموعه سیاره زمین به منزله یک نظام هماهنگ طبیعی با عناصر و بخش های مختلف دارای تعاملات است وی تجربه را منبع اصلی در اثبات واقعیت های جغرافیایی می دانست و به دنبال علت یابی انها بود وی شاید از اولین جغرافیدانان در تاریخ جغرافیاست که انسان را به عنوان یک عامل ویرانگر در ادبیات جغرافیا وارد کرده است در اواخر قرن 17 مطالعه اثار یونانی در جغرافیا از سر گرفته شد اما روح تحقیق و بررسی کلاسیک همچنان احیا نشده بود رنسانس به عنوان یک حرکت مذهبی - فرهنگی بیشتر در جهت حفظ اطلاعات و اثار گذشته و نه گسترش انها قرار داشت بدین ترتیب انتقال از جغرافیای قرون وسطی به جغرافیای جدید به کندی صورت گرفت به تدریج دیدگاههای جدید در علم جغرافیا به اشکار شدن حدود و مرزهای جهان مسکون و غیر مسکون منجر شد و نیز تلاشهایی برای طبقه بندی اطلاعات و ترسیم انها با دقت بالا صورت گرفت که توسعه زیادی را در کارتوگرافی پدید اورد شیوه جدیدی که در طبقه بندی و تألیف اطلاعان قابل شناسایی به کار رفت در واقع پایان عصر سنت گرایی و اغاز دوره ی خرد گرایی و تجدد را نشان می دهد یکی از این اثار تحت عنوان " مقدمه ایی بر جغرافیای عمومی " توسط کلاوریوس نویسنده المانی نوشته شد و در سال 1626منتشر شد که با یک مقدمه و گزارش از جغرافیای ریاضی اغاز می شود و سپس با توصیف منطقه ایی کشورهای جهان ادامه می یابد توصیفات جالب کلاوریوس با اشاره به زمینه های تاریخی اهمیت خاصی یافت و شیوه ایی که او در جغرافیای منطقه ایی پدید اورد تا مدتهای مدیدی متداول بود بیشترین تأثیر در پیشبرد افکار جغرافیایی را وارنیوس المانی داشت او عمیقا کارهای کپرنیک ، کپلر و گالیله را مورد مطالعه و تأکید قرار داد و جغرافیا را به عنوان شاخه ایی از ریاضی تعریف کرد و انهایی را که جغرافیا را محدود به توصیف مناطق و کشورهای مختلف می کردند مورد سرزنش قرار می داد تقسیم بندی او از جغرافیای عمومی خود به سه بخش تقسیم می شد :

1 – بخش مطلق یا طبیعی ( که در ان زمین به عنوان یک کل به همراه شکل ، اندازه و مجموعه شرایط طبیعی ان مورد بررسی قرار می گیرد )

2 – بخش نسبی یا کیهانی ( که در ان زمین نسبت به سایر سیارات مورد توجه قرار می گیرد )

3 – بخش مقایسه ایی ( که در ان توصیفی کلی از زمین ، موقعیت نسبس مکانهای روی سطح زمین و ارتباط انها بایکدیگر ارائه می دهد ) .

Borna66
05-09-2009, 11:50 PM
قسمت چهارم:

جغرافیا در روم :



اغلب می گویند رومی ها ملتی اهل عمل بودند و کمتر به تفکر می پرداختند و چنانچه معماری های عظیم انها را مشاهده کنیم به این نکته بیشتر پی می بریم رومی ها علاقه خاصی به ایجاد و گسترش شهر ها داشتند و عامل اصلی گسترش راههای ارتباطی شهر های روم به اروپا بودند چنانچه راههایی به شمال و غرب المان و نیز به فرانسه و بریتانیا احداث کردند بیشتر خیابانهای شهری را با قلوه سنگ بستر رودخانه ها می پوشاندند تا اینکه در اواخر قرن دوم بعد از میلاد سطح انها را با سنگهای گدازه ایی پوشش دادند زهکشی شهرها و سکونت گاهها و خشکاندن باتلاقهای اطراف انها را در همین زمان اغاز کردند قابل ذکر است که همه دانش و مهارت علمی و نظری رومیان در واقع جلوه و نمادی از فرهنگ و تمدن یونانی بود به طوری که خود رومیان چنین می گفتند : انچه از یونان به شهرهای ما روان شدند جویباری باریک بلکه رودی پهناور از فرهنگ و دانش بود .





برخی جغرافی دانان رومی :



استرابون :

قسمت اعظم انچه را که اساتید جغرافیا فکر می کردند در مورد جغرافیای باستان می دانند از استرابون سر چشمه گرفت اغلب کتاب هایی که به وسیله اساتید پیشین نوشته شده همگی از بین رفته و یا فقط قسمت هایی از ان باقی مانده است بیشتر اندیشه های تاریخ جغرافیا در یونان و روم باستان که در مأخذها باقی مانده اند باید به صورت قطعه قطعه در کنار هم قرار گیرند اما کارعظیم استرابون در جغرافیا تا حدودی دست نخورده پیدا شد که قسمت های خیلی کمی از ان از بین رفته است و خوشبختانه اولین قسمت از نوشته های استرابون مروری بر چیزهایی است که دیگر جغرافیادانان چون هومر انجام داده بودند کار استرابون مثال دیگر از چیزی است که غالبا به صورت تجربه استاندارد در امده است اعلام یک مؤلف که چه چیزی تالیف کرده است در حقیقت یک جغرافیای جدید است کتاب جغرافیای استرابون سرشار از نوشته های متقدمین وی می باشد او از دانش جغرافیای هومر با وسعت نظر دفاع می کند و نظرات هردوت را اغلب قبول نداشته است او سفرهای پی تیاس به شمال غرب اروپا را مردود می شمارد و همچنین مناطق سکونتی ارسطو را که توسط اراتوستن تعریف شده قبول دارد و بعد ادعا می کند که محدوده ی ممکن برای زندگی انسان به طرف استوا در عرض 5/12 درجه ی شمالی قرار دارد که اصول و علت انرا بازگو نمی کند او همچنین محدوده ی شمالی زمین را برای زیست تا 640 km فاصله از دریای سیاه می داند او بالا ترین دما را در سراسر منطقه حاره مردود می شمارد محاسبه ی محیط کره ی زمین را که توسط پوسیدونیوس انجام شده را تایید میکند از طرف دیگر استرابون نیز توصیف درستی از سیل های نیل دارد و انها را به بارانهای سنگین اروپا –اتیوپی نسبت می دهد که ظاهرا دارای انگیزه های سیاسی بود ولی از هر فرصتی برای گرد اوری اطلاعات جغرافیایی استفاده می کرد استرابون می گفت : توسعه امپراتوری روم سبب وسعت یابی دانش جغرافیا شده است ولی معتقد بود که قاره های کشف نشده هنوز در ان سوی اقیانوس اطلس وجود دارد او اظهار داشت سواحل همواره بر اثر ابروبی یا فوران در تغییرند و احتمالا متلاشی شدنهای قسمت های زیرین زمین ممکن است روزی تنگه سوئز را شکافته و دو دریا را یکی کند کتاب جغرافیای او 17 جلد بود که محفوظ مانده است این اثر عمدتا توصیف دایرة المعارف گونه ایی از دنیای شناخته شده در زمینه ی تشریح تفاوتهای فرهنگی ، انواع حکومت ، شرایط طبیعی و اداب و رسوم نواحی مختلف است .



بطلمیوس :

ستاره شناس ، ریاضیدان و جغرافیدان معروف حوزه ی اسکندریه است که حدود قرن 2 میلادی به کار مطالعه در حوزه ی اسکندریه مشغول بود این دانشمند در ناحیه ایی واقع در کنار رود نیل به دنیا امد که نامش منسوب به انجاست کتاب های او " المجسطی" و "تحقیقات جغرافیایی" نام دارد در کتاب تحقیقات جغرافیایی معلومات موجود رد باره ی سطح کره ی زمین را خلاصه و جمع بندی کرده است این کتاب در قرن 16 میلادی چندین بار تجدید چاپ شد و به زبانهای مختلف از جمله به عربی ترجمه شده است اطلاعات بطلمیوس در این کتاب عمدتا از اراتوستن ، استرابون و مارینوس است در عهد او امپراطوری روم به حد اکثر وسعت خود رسید لذا جهان شناخته شده ی او بسیار بزرگتر از گذشته بود نقشه ترسیمی بطلمیوس از این جهان که تا قرن 18 میلادی مورد استفاده جهان گردان و سیاحان بود تمام سرزمینهای بین جبل الطارق و چین را نمایش می داد بطلمیوس منابع و سرچشمه های رود نیل را به خوبی توصیف کرده و معتقد بود که این رود از دو دریاچه که خط عرضی حدود 21 درجه شمالی با هم تلاقی می کنند سرچشمه می گیرد که این فزض به حقیقت نزدیک است چرا که محل خروج دریاچه برت در خط عرضی مذکور است به نظر می رسد اطلاعات نسبتا دقیق او از نیل از تجار شرق افریقا کسب شده است نه از ساکنان مستقر در مجاورت رودخانه نیل در مورد اروپا نیز اطلاعات جغرافیایی او از جزایر بریتانیا و سرزمینهای جنوب دریای بالتیک از اطلاعات قبلی دقیقتر بود زیرا موقعیت جزیره ی تول را در عرض 63 درجه شمالی نزدیک جزایر شت لند تعیین کرده است همچنین وی نخستین کسی است که در جغرافیا واژه ی مدار و نصف النهار را به کار برده است و در نقشه هایش یک سطح کروی را روی یک سطح صاف با موقعیت ترسیم کرد .