PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روستای هجیج



Borna66
05-09-2009, 11:02 PM
اورامان در غرب استان کرمانشاه قرار دارد که رودخانه خروشان " سیروان " در آن ، دره های بسیار عمیقی ایجاد کرده است . به همین دلیل رفت و آمد ، کشاورزی و دامداری به سختی ممکن است . مردم " هجیج " در بسیاری مواقع صخره های سینه کوه را تراشیده و گود می کنند و آنگاه در آن خاک و کود می ریزند . در آن سیب زمینی و صیفی و حتی درخت می کارند و گاهی تعدادی سبد را همانند گلدان جلوی بالکن کوچک ساختمان می گذارند و در آن پیاز و سبزی کشت می کنند .

دام های روستا را اکثراً بز تشکیل می دهد که از مناطق صعب العبور عبور می دهند تا به علف های نقاط بالاتر از کوهستان دسترسی یابند . بدین گونه است که مردم " هجیج " روستائیانی هستند صنعتگر . تنها وسیله نقلیه در این مناطق قاطر است که باید آن را حیوانی پرطاقت و کم توقع دانست .
بنابر اعتقادات محلی بنیان گذاری روستای " هجیج " توسط مردی مقدس از خاندان ائمه اطهار بود که ربای مبارزه علیه ظلم خلفای عباسی به این منطقه آمد و در عبور از هر روستائی یک نفر صنعتگر را با خود همراه کرد . نخستین هنرمندی که به وی پیوست آهنگری بود از روستای " شرکان " و پس از آن نجاری از روستای " سرخه کوت " که با آنها هم قدم شد .

کوه های هفت کشان ، کوه تخت ، شاهو ، دازانی و زرده در نوردیده شد تا بتواند ایرانی دیگر همانند معماری از روستای " دیوزپا " و " گیوه کشی " از منطقه پاوه و جولابافی از روستای بدرآباد ماهیدشت و گیوه بافی از روستای طویله به انها بپیوندند و جامعه کاملاً صنعتی روستای " هجیج " را پایه گذاری کنند .
روستای هجیج در دست نیافتنی ترین قسمت کوهستان اورامان و در پس گردونه " کلنگ چین " و نزدیکترین قسمت به چشمه زیبای " بل " پایه گذاری شد که آن از منابع مهم رودخانه سیروان است و روش معماری آن را از همان ابتدا بر مبنای مصالح محلی چون سنگ و خاک و چوب قرار دادند . با توجه به اینکه سنگ های ناهموار را همچون آجر تراشیدند و با ملاط ساده گل محلی روی هم چیدند و بنابر تجربه در فواصل مختلف بین تخته سنگ های دیوارها ، الوارهای چوبی خاصی جهت جلوگیری از لغزش بر اثر زلزله یا جذب رطوبت هوا قرار دادند .

به علت کمبود زمین ، پشت بام هر منزلی حیاط منزل پشتی محسوب می شود ، طبعاً محل بازی بچه ها و تفرجگاه والدین است . مجموعه روستای " هجیج " یکی از شگفت انگیزترین روستاهای جهان است با مجموعه ای از خیابان های نیم دایره و ردیف ساختمان های یک رو به دره عمیق و رودخانه زیبای سیروان .

مسجد مرکزی روستا نمونه کاملی از معماری کهن ایرانی است با ستون های چوبی و تزئینات زیبای کنده کاری و در و پنجره های استادانه که توسط نجارانی ساخته شده که خود را از نسل همان هنرمندی می دانند که همراه کوسه هجیج به این مکان آمده اند و به همین گونه آهنگ هنرمند روستا خود را از نسل یاران آن مرد می داند و همچنان به ساخت وسایلی که لازمه زندگی مردم اورامان است می پردازند . تعدادی از وسایل ساخته شده در هجیج همچون گیوه و شال و لوج ( نوعی بافتنی ) حتی تا شهرهای بزرگ و بسیار دور افتاده فرستاده می شد .
زبان سخنوری مردم هجیج کردی اورامی است که یکی از ریشه های کهن زبان ایرانیان است . گرچه لهجه اورامی با سایر لهجه های کردی مثل روسانی تفاوت دارد ولی مانع از هم ریشه بودن این زبانها با فارسی و لری و خراسانی و غیره نمی شود .

کردی اورامی هجیج که یکی از اصیل ترین لهجه ها به شمار می آید قرابت زیادی با زبان اوستایی و پهلوی دارد . به طوری که اگر متنی از پهلوی را برای یک اورامی زبان بخوانند لغات بی شماری از آن را می تواند دریابد . ولی آنچه بیشتر در زبان اورامی چشمگیر است نزدیکی این زبان با فارسی است که در وهله اول سخت بیگانه و غیر قابل لمس به نظر می آید چون کلمات اصیل فارسی آنچنان با زیر و زبر لهجه کردی آمیخته است که تا گوش به آن آشنا نشود نمی توان این نزدیکی را دریافت .

اکثر لغات همان لغات فارسی قدیمی است که با اندک تغییری به شکل اورامی در آمده است و این به آن منظور نیست که اورامی ها واژه های فارسی را گرفته و آن را به میل خویش تغییر داده اند بلکه باید گفت لغات اصیل فارسی که اکنون بیشترین آن از بین رفته است در زبان اورامی مردم هجیج همچنان به قوت خویش باقی مانده است . لهجه اورامی به عنوان زبان ادبی تمام مناطق کرد زبان به شمار می آید و به خاطر وسعت و شیوائیش ظرفیت زیادی برای پذیرش شعر دارد و از این رو اکثر شعرای کرد به این زبان ، شعر سروده اند . حتی این سابقه شعری به کهن ترین دوران تاریخ ایران می رسد . تمام مفاهیم عرفانی و حماسی و عاشقانه را در ترانه های دل انگیز اورامی " سیاه چمانه " می توان یافت . یکی از هنرمندانی که همراه آن مرد مقدس به پایه ریزی جامعه اقتصادی هجیج همت گماشت پارچه بافی بود که زیباترین صنعت مردم این روستا را پایه گذاری کرد به طوری که عمامه های با نقوش زرد رنگ را نه تنها بر تارک مردان هجیج بلکه در اکثر نقاط استان کردستان و کرمانشاه می بینیم و خود این بافنده ها مدعی هستند که کالای آنها در گذشته ای نه چندان دور مشتریان بسیاری در دمشق و بغداد داشته است .


مراسم ویژه محلی :
مراسم پیرشهریار ( شالیار )

مراسم فوق در اواخر تابستان و به مدت یک هفته انجام می شود . مردم منطقه ابتدا در فصل تابستان ، گردوهای درخت ها را می چینند و خشک می کنند و به منظور استفاده در این مراسم نگهداری می کنند . سپس در زمان انجام مراسم ، بچه ها به نمایندگی از جانب چند تا از بزرگان منطقه به درب منازل رفته و جهت تهیه آش مخصوص از مردم آرد و گوشت قربانی ( گوسفند یا گاو ) و مواد لازم دیگر را جمع آوری نموده و در ظروف خالی شده اجناس جمع آوری شده آن ها ، تعدادی گردو می ریزند .

سپس با ارد جمع آوری شده نان می پزند و مقداری از گردوهای سائیده شده را با خمیر نان نخلوط می کنند . معمولاً خانمها هر روز به میزان قابل توجهی نان می پزند و در اختیار مردان جهت صرف ناهار و شام قرار می دهند . صبح خیلی زود تعدادی از مردان آشپز ، دیگ ها را روی اجاق ها گذاشته و مقدار زیادی گوشت و سایر مواد داخل آن ها می ریزند و آش مخصوص می پزند و هنگام نهار و شام بین اهالی احسان می کنند .

هر روز پس از صرف نهار ، مردها روی شت بام وسیع یکی از منازل به رقص های گروهی عرفانی می پردازند . شیوه اجرای این رقص بدین شکل است که کلیه مردها دست ها را به کمر یکدیگر حلقه می کنند و آرام آرام می چرخند . تعدادی مابین 3 تا 8 نفر نیز در وسط گروه رقص ، دایره وار می چرخند و مرتباً سرهایشان را تکان می دهند و موهای بلند خودشان را آشفته می کنند و آنقدر این حرکات تکرار می شود که معمولاً چندتایی از آن ها از خود بیخود شده و چاقو ، قیچی ، سیخ کباب و . . . را در بدن خود فرو می کنند . برای اینکه اشخاص آسیبی به خود نرسانند دیگران جلو این افراد را به سرعت می گیرند . پس از پایان رقص ، شب هنگام وارد خانه ای که گویا خانه پیر بوده می شوند و به خواندن اشعاری در وصف پیر می پردازند و آنگاه لنگه کفشی را که در صندوق یکی از اتاق هاست و معتقدند به پیر شالیار تعلق دارد را درمی آورند و دست به دست می دهند و با احترام خاص می بوسند و سپس در صندوق نگهداری می کنند .

روز آخر انجام مراسم ، ماست و نان تهیه می کنند و به صورت گروهی به سمت آرامگاه پیر می روند و به محض ورود به محوطه باز آرامگاه ، کفش ها را از پا درمی آورند و پای برهنه زمین را می بوسند و آنگاه به زیارت پیر مشغول می شوند و دستمال هایی نیز جهت گرفتن حاجت به دیوار ها و درخت های محوطه آرامگاه می آویزند و سپس به خوردن نان و ماست می پردازند و برای خوردن آن تلاش زیاد می نمایند تا از خوردن آن بی بهره نمانند زیرا معتقدند خوردن نان و ماست روز آخر در جوار آرامگاه پیر ، تبرک است و در درمان بیماریها نیز موثر است . غروب همان روز مراسم پایان می پذیرد .