PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ๑۩۞۩๑ زبان شناسی و دستور زبان فارسی ๑۩۞۩๑



Fahime.M
05-07-2009, 12:31 PM
به نام خدا

زبان فارسی كنونی بازمانده ی زبانی است كهن، كه شاید هم اكنون كم تر از پنج درصد از آن دست نخورده و سره مانده باشد. البته این گفته به آرش (معنی) آن نیست كه نود و پنج درصد دیگر از آن زبان های بیگانه و جدا از آن زبان كهن است. شاید گفتن این جمله كه بخش بزرگی از زبان فارسی كنونی را شالوده ی همان زبان تشكیل داده است خرسندتان كند.

به هر روی زبان فارسی دچار دگرگونی های بسیاری بوده است كه یكی از چرایی (دلیل) های آن ارتباط نزدیك با مردمان دیگر به خاطر گسترش ایران از یونان تا هند و دیگری تاخت و تاز تازیان (عربان) و مغولان كه آن را تا مرز نابودی كشاند ؛ و اگر تلاش بزرگانی چون "فردوسی" نامدار كه خطر نابودی كامل فرهنگ ایرانی را با از میان رفتن زبان فارسی حس كردند نبود، بی گمان نابودی زبان فارسی رخ می داد.

می توان با قاطعیت گفت تنها مردمی كه كشورشان به دست تازیان افتاد ولی زبانشان را به دلیل نفوذ بسیار زبان عربان به واسطه ی پشتیبانی دینی از آن از دست ندادند ایرانیان بودند؛ هر چند كه خودفروختگی و بیگانه پرستی برخی دبیران (نویسندگان و كاتبان و مدعیان دانش و ادب) مایه ی (باعث) خدشه دار شدن این افتخار شد و واژگان بسیاری را از زبان تازیان به فارسی آوردند ولی آن اندازه نبوده است كه نتوانیم با گذشت زمان آن را بازسازی كنیم.

همان گونه كه می بینیم تلاش فرهنگ دوستان ارجمندی كه از چند ده سال پیش به بازسازی و پالايش زبان فارسي پرداخته اند هوده (نتیجه) ای شگرف داشته است.

برای نمونه اگر تلاش آنان نبود هم اكنون مانند شصت هفتاد سال پیش به "آشپزخانه" و "هواپیما" می گفتیم "مطبخ" و "طیاره" و یا مانند چند ده سال پیش به "وزارت فرهنگ و هنر" می گفتیم "وزارت صنایع مستظرفه".

Fahime.M
05-07-2009, 12:33 PM
چگونه پارسی سخن بگوییم .

آموختن چگونگی فارسی تر سخن گفتن را از چهار دیدگاه می توان بررسی كرد:

1. آموختن شیوه های بازشناخت واژه های فارسی از بیگانه ها

2. فراگیری و یادآوری برابرهای فارسی واژگان بیگانه

3. آموختن پرهیز از به كار بردن دستورزبان زبان های دیگر

4. آموختن ترفندی به عنوان آخرین گزینه


در زیر به بازشكافی چهار دیدگاه نامبرده می پردازیم :

Fahime.M
05-07-2009, 12:34 PM
ديدگاه نخست - شيوه های بازشناختن واژگان فارسی از بيگانه ها (http://farsi-sare.khorshidvash.com/06/ausgabe1/mappe/1.html)
(http://farsi-sare.khorshidvash.com/06/ausgabe1/mappe/1.html)
راه های گوناگونی برای بازشناسایی واژگان فارسی از واژگان بیگانه هست كه در زیر به گفتن 5 روش كارآمد تر و كاربردی تر می پردازیم:

1. هفت واج شوم 2. واژه های مشتق دار 3. آموختن دستورهای ساخت واژه در فارسی
4. شناختن واژگان اروپایی و مغولی 5. شیوه های دیگر بازشناسایی واژگان عربی


1. هفت واج شوم :

هفت واج (حرف) در دبیره (رسم الخط) فارسی هست كه برای نوشتن واژه های فارسی نیازی به آن ها نیست و تنها كاربرد آن ها در نوشتن واژه های عربی به شیوه ی عربان است:

" ح - ق - ص - ض - ث - ط - ظ - "

هرچند این واج ها كمك بسیاری به ما می كنند تا واژه های عربی را از فارسی بازبشناسیم ولی از سوی دیگر كار آموختن زبان فارسی را برای آنان كه زبان مادریشان فارسی نیست بسیار سخت كرده است. حتی ما فارسی زبانان نیز در نوشتن برخی از واژه ها دچار اشتباه می شویم ، مانند واژه ی "طمانینه" كه آن را می توان به شكل "تمانینه" یا "تمعنینه" یا "طمعنینه" هم نوشت و یا واژه های "ثواب" و "صواب" كه به ترتیب معنای "پاداش" و "درست" می دهند یكسان خوانده می شوند ولی متفاوت نوشته می شوند.
همچنین برای نوآموزان زبان فارسی نوشتن آن ها به شكل "سواب" چندان دور از انتظار نیست.
99% از واژگانی كه در فارسی كنونی به كار میروند و دست كم یكی از واج های نامبرده را دارا هستند وارد شده از زبان عربی هستند. البته شمار كمی از واژگان سره ی فارسی نیز برخی از این واج ها را دارا هستند كه به نادرست این گونه نوشته می شوند؛
مانند : صدا ، پرتقال ، صابون ،‌ طهماسب ،‌ طهمورث ، صد ، قفس ، حوله
گفتنی است این دسته از واژگان فارسی بسیار بسیار كم هستند و كارایی این روش را كم نمی كنند.


2. واژه های مشتق دار :

كمابیش همه ی واژگان عربي از یك ریشه ی سه واجی ساخته شده اند، مانند "ف-ع-ل" كه ریشه ی واژه های "فاعل"، "مفعول"، "فعل" و ... است یا "ك-ر-م" كه ریشه ی واژگان "كریم"، "مكرمت"، "كرامت" و ... است. این ویژگی واژگان عربی كمك بسیار بزرگی به ما می كند تا آن ها را از واژگان فارسی بازبشناسیم.
در بیش از 99% واژگانی كه در فارسی كنونی به كار می روند این دستور كاربرد دارد؛ یعنی برای نمونه چون واژه ي "لباس" با واژه ی "ملبس" هم خانواده است یعنی دارای ریشه ی یكسانی است واژه ای عربی است؛ و یا واژه های "كتاب"، "مكتب"، "كتابت"، "مكتوب" و "مكاتبه" دارای ریشه ای یكسان هستند (ك-ت-ب) پس از زبان عربی به پارسی راه یافته اند.
هرچند همان گونه كه پیش از این گفتم این دستور برای بیش از 99% واژگان كاربرد دارد و نه همه! چرا كه واژگان بسیاری هم از زبان فارسی به عربی راه یافته اند و آنان با استفاده از آن واژه و با دستورزبان خودشان واژگان دیگری را از آن مشتق كرده اند.
برای نمونه واژه ی "دین" كه مشتق های "متدین"، "تدین" و "دیانت" را دارد و یا واژه ی "نگر" [= نظر] كه دارای مشتق های "نظارت"، "منظره"، "مناظره"، "ناظر"، "منظور"، "متناظر" و ... است از آن جمله اند. البته با دانستن این كه واژه ی "نگر" [=نظر] و "دین" فارسی هستند شناسایی مشتق های آن ها كار دشواری نخواهد بود.
شوربختانه (متاسفانه) كاری كه ما درباره ی وارد كردن واژه های بیگانه به زبانمان كرده ایم به طور كامل متفاوت از كاری است كه تازیان كردند. آن ها یك واژه را از زبانی دیگر مانند فارسی گرفته اند و با ساخت های زباني خودشان چندین واژه را از آن یك واژه ساخته اند و مشتق گرفته اند ولی ما یك واژه را به همراه هم خانواده های آن واژه كه با دستور زبان عربی ساخته شده اند به زبان خودمان آورده ایم و با این كار یكی از بزرگ ترین زیان ها را به زبان خود زده ایم.
بنابراین حتی به كار بردن واژه هایی مانند "ناظر" و "متدین" كه ریشه ی آن ها یك واژه ی فارسی است به هیچ روی سفارش (توصیه) نمی شود.


3. آموختن دستور های ساخت واژه در زبان فارسی :

روشن است كه آموختن دستورهای ساختن واژه در زبان فارسی شناختی گسترده تر نسبت به ریخت و شكل كلی واژگان فارسی به ما می دهد. از این رو به شما سفارش می كنم كه با خواندن بخش ساخت واژه در كتاب های زبان فارسی این شناخت را به دست آورید.
ولی برای آن كه به طور كلی با روح واژگان فارسی آشنا شوید ویژگی جالب زبان فارسی كه "ویژگی تركیبی زبان فارسی" نامیده می شود را برایتان بازگو می كنم:

زبان فارسی، در شمار زبان های تركیبی است، بر خلاف زبان عربی كه از زبان های اشتقاقی است؛ بدین معنی كه در زبان عربی برای نمونه اگر بخواهند واژه هایی از واژه ی "علم" بسازند، طبق ساختارهایی خاص آن را به قالب هایی می برند و با افزودن واج یا واج هایی به آغاز، میان و پایان آن، واژه هایی مشتق پدید می آورند كه اغلب صورت خود واژه شكسته می شود و "علم" در واژه های تازه، به طور سالم دیده نمی شود؛ چنان كه در واژه های:
"علم- علوم، عالم، علماء، علیم، معلوم، اعلام، استعلام، تعلیم، تعلم، علامه، اعلم، معلم، معلمه، معلومات، متعلم، عَلَم، اَعلام"
این نكته دیده می شود.
ولی در زبان فارسی،
نخست آن كه : دایره ی مشتق ها بسیار محدود است،
و دیگر آن كه :روش ساختن واژگان نو مانند زبان عربی نیست، بلكه اغلب با آوردن پیشوند یا پسوند یا واژه ای دیگر به آغاز یا پایان واژه، واژه ای نو پدید می آورند كه در هیچ یك از آن ها صورت اصلی واژه (و در مشتق ها صورت اصلی بن فعل) شكسته نمی شود؛ چنان كه در برابر "علم" عربی، "دانش" فارسی به كار میرود كه خود از مشتق هاست و از بن مضارع "دان" و "ش" اسم مصدری تركیب یافته و مشتق های دیگر این بن به جز فعل های مضارع و دستوری ( می دانم، بدانم، بدان)عبارتند از دو صفت فاعلی "دانا" و "داننده"؛ و مشتق های بن ماضی آن یعنی "دانست" افزون بر فعل های گذشته و آینده، منحصر است به صفت مفعولی "دانسته" و مصدر "دانستن"؛ در صورتی كه واژه های مركب از همان واژه ی "دانش" فراوان است؛ مانند : دانش آموز، دانشجو، دانشمند، دانشگاه، دانشكده، دانش دوست، دانش پژوه، دانشنامه، دانشیار، دانشسرا، بی دانش.
دیگر تركیب های مشتق های دیگر فعل "دانستن" نیز كم نیستند و از آن جمله است: فیزیك دان، قدردانی، حقوق دان، همه چیزدان، نادان، ندانسته، ندانم كاری (اصطلاح مردمی)؛ و مشتق های فعل های دیگر هم همین حالت را دارند با اندكی اختلاف.

برای آن كه ویژگی تركیبی زبان فارسی و اهمیت و تنوع و گستردگی آن به خوبی آشكار شود، برای نمونه تركیب های مهم و آشنای "دل" را كه در همه ی آن ها واژه ی "دل" به همان صورت مانده است را می آوریم:

1- با افزودن بن مضارع یا صفت های مشتق یا جامد به پایان آن؛

دلارا (ی)، دل آرام، دل آزار، دل آزرده، دل آسا، دل آشوب، دل آگاه، دل آگنده، دلاور، دلاویز، دل افتاده ،‌ دل افروز(=دلفروز)، دل افسرده، دل افكار، دل انگیز، دل انگیزان (آهنگی از موسیقی)، دل باخته، دلباز، دلبر، دل بسته، دلبند، دلپذیر، دل پرور، دل پسند، دل پیچه، دل جو، دل خراش، دلستان، دل سوخته، دلسوز، دل شده، دل شكر، دل شكسته، دل شكن، دلفریب، دلكش، دلگشاد ( به معنی طرب و نشاط)، دلگیر، دل مانده، دل مرده، دل نشان، دل نشین، دلنواز، دل بر، دلتنگ، دل چركین، دلخوش، دل زنده، دلسرد، دل سیاه، دلشاد، دلگران، دلگرم، دل مشغول.

2- با افزودن اسم به پایان آن؛

دل پیچه، دل پیشه، دلخون، دل درد، دل دزد، دل رحم، دل ریش.

3- با افزودن مصدر به پایان آن؛

دل آزردن، دل باختن، دل بردن، دل بستن، دل بركندن، دل دادن، دل داشتن، دل دربستن، دل سپردن، دل شكستن، دل كندن، دل گرفتن، دل نمودن، دل نهادن.

4- با افزودن صفت به آغاز آن؛

آزرده دل، آگنده دل، افسرده دل، بد دل، تیره دل، پر دل، تنگ دل، چركین دل، خوشدل، دو دل، زنده دل، سوخته دل، شكسته دل، روشن دل، سیاه دل (=سیه دل)، صاحب دل، كوردل، گرفته دل، مرده دل، مشغول دل، یكدل.

5- با افزودن اسم به آغاز آن؛

سنگ دل، رحم دل، شیردل، بزدل، مرغ دل.

6- با افزودن پیشوند و پسوند؛

دلیر، بی دل ، همدل.

7- به صورت تركیب های گوناگون از حاصل مصدر و جز آن؛

دل سوزگی، دلسوزه، دل از كف داده، دل خوش كنك، دل دل زدن، از ته دل،‌ دل دل كنان، دلواپس، دل و دین باخته، داغ در دل، دو دله، یكدله.


كمابیش از همه ی تركیب هایی كه مفهوم وصفی دارند می توان با افزودن "ی" یا "گی" اسم مصدر ساخت، مانند: دلاوری، دلخوشی، دلدادگی.
نیز با افزدون "نا" به آغاز و "انه" به پایان برخی از آن تركیب ها، قید یا صفت مركب دیگری پدید می آید: نادلشاد، نادلخواه، نادل چسب، دلاورانه، دلیرانه.
همچنین از تركیب آن با مصدرهای فعل های عام از قبیل كردن، نمودن، ساختن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن، مصدرهای مركبی به دست می آید: دلسرد كردن، دلخوش نمودن، آزرده دل ساختن، شكسته دل شدن، رحم دل بودن، دلشاد گشتن، دلریش گردیدن.
- و به این ترتیب ده ها واژه ی مركب دیگر بر تركیب ها افزوده می شود.

به همه ی این ها باید تركیب ها و عبارت های بی شماری را كه "دل" در آن ها به كار می رود افزود؛ همچون : دل در گرو عشق كسی داشتن، ترس و وحشت به دل راه دادن، عنان عقل به دل سپردن...
بدیهی است كه این گونه تركیب ها منحصر به "دل" نیست و از واژه های دیگر نیز واژگان مركب گوناگونی پدید می آید.

امروزه با پیشرفت صنعت و تمدن نوین، در برابر واژه های بیگانه برای مفهوم های دانشی، صنعتی، سیاسی، فرهنگي اجتماعی، فلسفی، اقتصادی، حقوقی، و جز آن، اصطلاح هایی ساخته شده است كه همه یا بیشتر آن ها از سوی همگان پذیرفته شده است و به اصطلاح، جا افتاده است؛ از آن دسته است تركیب ها و اصطلاح هایی چون:

بزرگ راه، ایستگاه،‌ فرودگاه، هواپیما، ماهواره، فضانورد،‌ هواشناسی، كودكستان، دبیرستان، هنرستان، دانش آموز، دانشجو، دانشكده، دانشگاه، دانشسرا، دانشیار، دانشنامه،استادیار، شهرداری، شهربانی، بخشدار، استاندار، دهدار، دهبان، دریابان، دریادار، دریاسالار، راهنمایی رانندگی، راننده، خودرو، دادگستری، دادگاه، دادسرا، دادستان، دادرسی، پاسگاه، هنرسرا، هنرجو، سبك شناسی، واژه شناسی، ریشه شناسی، آزمون شناسی، زیست شناسی، گیاه شناسی،‌ جانورشناسی، كان شناسی، آسیب شناسی،‌ باستان شناسی، ایران شناسی، خاورشناسی، جامعه شناسی، زیباشناسی، روان شناسی، روان كاوی، روان پزشكی، دندان پزشكی، دام پزشكی، دامپروری، دامداری،
سرشماری، آمارگیری، ماشین سازی، اسلحه سازی، داروسازی، نوسازی، رادیوسازی، گروه بان، سرگرد، سرتیپ، سرلشگر، ارتشبد، آموزش و پرورش، بهداشت، بهداری، بهیار، بهسازی، بیمارستان، تیمارستان، درمانگاه، نمایشگاه، فروشگاه، زایشگاه، آزمایشگاه، پرورشگاه، آسایشگاه، اندرزگاه، كارگشایی، كانون جهان گردی، بیگانه پرستی، میهن فروشی، میهن دوستی، خود كم بینی، آتش نشانی
و صد ها اصطلاح و تركیب دیگر كه در فارسی امروز به كار می رود.
همچنین تركیب ها و اصطلاح ها ی عامیانه ، چون: بشور بپوش، ورپریده، پاچه ور مالیده، دست پاچه شدن و ...؛ كه هر روز ده ها بلكه صدها نمونه از آن ها را می شنویم.


4- واژگان اروپایی و تركی مغولی و ... :

این بخش سخت ترین بخش بازشناسایی واژگان فارسی سره از بيگانه هاست، چرا كه دادستان (قانون) خاصی برای بازشناسایی واژگان اروپايي و مغولي نداریم ولی چنانچه آشنایی نسبی ای با زبان های اروپایی پیدا كنیم، می تواند بازشناخت واژگان را برایمان آسان كند. چند نمونه از واژگانی كه ممكن است گمان كنید فارسی هستند ولی این گونه نیست عبارتند از:
كادو : فرانسوی، یورش: مغولی، فلسفه: یونانی، ساك: فرانسوی، قاشق: تركی، آقا: تركی، خانوم: تركي.
كه برابر فارسی آن ها به ترتیب عبارتند از:
ارمغان، تاخت، --، كوله پشتی، كفچه(چمچه)، خواجه، بانو.


5- شيوه های دیگر بازشناسایی واژگان عربی :

به جز "هفت واج شوم" و "واژه های مشتق دار" چند روش دیگر هست كه می توان از آنان یاری گرفت:

آ) واژه های فارسی تشدید دار بسیار اندك اند. و واژگان فارسی تشدید دار كنونی نیز با گذشت زمان تشدید دار شده اند، مانند: دوّم، سوّم، امّید، ... كه البته شایسته است تشدید را به كار نبریم. بنابراین چنانچه واژه ای تشدید دار بود احتمال ان كه فارسی نباشد بیشتر است.
ب) واژه های تنوین دار نیز همین گونه است و گذشته از آن به كار بردن واژگان فارسی با تنوین به شدت نادرست است، چرا كه با افزودن تنوین به واژه ای فارسی و ساختن واژه ای دیگر یعنی پذیرفتن دستور زبان زبانی دیگر كه با این كار بنیان زبان نابود می شود.
از جمله واژگان انگشت شمار فارسی كه شوربختانه تنوین گرفته ی آن ها رایج شده است عبارتند از: دوماً، سوماً، خواهشاً، گاهاً.
ولی از آن جا كه شمار این واژگان نیز بسیار كم است واژگان تنوین دار نیز در دسته ی واژگان عربی جای می گیرند.
پ) واژگانی كه در آغازشان "ال" دارند، مانند:السلام علیك، الان، السّاعه، الغرض، القصّه و ... آمده از زبان عربیند پس آن ها نیز در دسته ی واژگان عربی جای دارند.

Fahime.M
05-07-2009, 12:37 PM
دیدگاه دوم - فراگیری و یادآوری برابرهای فارسی واژگان بیگانه

هر يك از ما به فراخور آن كه چند سال از زندگيمان گذشته باشد و يا اين كه در چه زمينه هايی كار و فعاليت می كنيم گنجينه ای از واژگان در ياد (ذهن) خويش داريم. اين گنجينه همچنان كه از واژگان فارسی سره ی بي شماری انباشته است دارای واژگان بيگانه ی بسياری نيز هست و جداسازی آن ها از يكديگر با آموزش های اين دفتر و تلاش شما شدنی خواهد بود. همچنين همزمان با اين جداسازی می توان واژگان فارسی سره ی ديگری را نيز بياموزيم.
با تلاش همرهان ديگر اين راه گنجينه ای دارای 1700 واژه ی فارسی كه شوربختانه برابر عربی يا اروپايی و مغولی آن ها رايج گشته، گرد آمده است. ما می توانيم با فراگيری اين واژگان افزون بر آن كه گنجينه ی واژگان فارسی سره ی خود را پربارتر كنيم بيش از پيش با ريخت و شكل واژگان فارسی آشنا شويم و فرايند جداسازی واژگان فارسی از بيگانه ها با شتاب بيشتری انجام می شود.

Fahime.M
05-07-2009, 12:39 PM
ديدگاه سوم - آموختن ترفندی به عنوان آخرين گزينه


براي توضيح اين ديدگاه نمونه اي را مي آوريم:
بازی هاي كامپيوتری ابزارهاي فرهنگی هستند در انتخاب آن ها دقت كنيد.

در اين جمله به جز واژه های "كامپيوتر"، "انتخاب" و "دقت" واژه های ديگر همگی فارسی سره هستند. بر پايه ی اين كه در چه موقعيتی می خواهيم اين جمله را بگوييم می توان واژه های برابر فارسی را جايگزين 1 يا 2 يا 3 تای آن ها نمود.
در بدترين حالت يعنی موقعيتی كه گفتن واژه ی "رايانه" به جای "كامپيوتر" سنگين به نظر مي آيد بايد از اين جايگزينی صرف نظر كنيم و به جای "انتخاب" بگوييم "گزينش"، براي واژه ی "دقت" هم برابر فارسی كه نامانوس نباشد نداريم پس تنها مي توان گفت: "بازی های كامپيوتری ابزارهای فرهنگی هستند، در گزينش آن ها دقت كنيد."
در حالت ميانه جايگزين كردن رايانه به جای كامپيوتر شدنی است: "بازی هاي رايانه ای ابزارهای فرهنگی هستند، در گزينش آن ها دقت كنيد."
در بهترين حالت بايد بتوانيم برای "دقت" نيز برابری فارسی بيابيم ولي همان گونه كه گفته شد برابر فارسی ای كه نامانوس نباشد براي "دقت" نداريم و بايد راهی ديگر يافت؛ "بازی های رايانه ای ابزارهای فرهنگی هستند، در گزينش آن ها هشيار باشيد."
شايد در نخستين نگاه "هشيار بودن" هم معنی "دقت كردن" نباشد و تنها كمی به آن نزديك باشد، ولی مهم ترين وظيفه ی زبان رساندن مفهوم است و چنانچه بتوان مفهوم را به طور كامل رساند هم معنی نبودن "هشيار بودن" و "دقت كردن" كاستی به شمار نمی آيد.
پس چنانچه مي توانيد مفهومی را با واژگان فارسی سره ای كه معنيشان با معنی واژگان جمله ی مورد نظرتان يكی نيستند ولی مفهوم را می رسانند بيان كنيد، به عنوان آخرين گزينه انجامش دهيد.
منبع:تا اینجای مطالب برگرفته از سایت فارسی سره بوده است .

Fahime.M
05-07-2009, 12:39 PM
هر زبانی باید مرزی داشته باشد


زبانهایی که ما امروز می شناسیم و از هر یکی کم یا بیش آگاهی داریم هرکدام در آمیخته و پدید آمده از چند زبان باستان می باشد که آن زبانها امروز لز میان رفته. مانند زبان فرانسه از درآمیختن لاتین با زبان بومی گال پدید آمده سپس کلمه های دیگر بر آن افزوده شده. زبان انگلیسی از در آمیختن زبان انگلوساکسن با لاتین پیدا شده. زبان ارمنی از سه ریشه بالکانی و ارارتو و در بیشترین سهم از زبان پارسی باستان بهره جسته است. تاریخچه زبان فارسی هم آنست که مردم «ایر» یا آریاییها آن را پدید آوردند و بدینسان ایرانیان و زبان ایرانی پدید آمده. مقصود از این گفته ها آنکه یکزبانی می تواند از در آمیختن چند زبان پدید آید. چیزیکه هست چون آن چند زبان بهم در آمیخت و زبان نوینی پدید آمد این زبان نوین باید استقلال پیدا کند و جداگانه باشد بدینسان که دیگر درهای خود را به روی زبانهای بیگانه بسته کلمه نپذیرد اگر چه از آن زبانهای مادر خود باشد(مگر با شرطهای ویژه ای).
مانند زبان فرانسه که گفتیم از لاتین و زبان بومی گالان پدید آمده امروز دیگر نمی تواند کلمه های بیگانه پذیرد اگر چه از لاتین یا از زبان گال باستان باشد بلکه باید بهمان کلمه هایی که تاکنون دارد بسنده نماید.
خواهید گفت: جهت چیست: ... می گویم جهت چند چیز است یکی استقلال زبان. زیرا هر زبانی که درهای خود را بروی کلمه های بیگانه نه بست از استقلال بی بهره می شود. چنانکه هر مردمی که درهای کشور خود را بروی بیگانگان نه بست استقلال خود را از دست م یدهد.
برای مثال: زبان فرانسه امرزو برای خود دستور(گرامر) خاصی دارد و سی هزار کمابیش هم کلمه دارد. پس اگر کسی به آموختن آن زبان پرداخت دستور آن را خوانده از کلمه ها نیز همگی را یا به اندازه ای که در سخن گفتن و کتاب خواندن لازم دارد یاد می گیرد. ولی اگر درهای آن زبان به روی زبان آلمانی یا انگلیسی باز باشد که هر نویسنده یا گوینده فرانسه ای بتواند به هر اندازه که می خواهد کلمه ها و جمله های آلمانی یا انگلیسی در گفتگو یا در نگارشهای خود بیاورد در چنین حالی بی گفتگوست که یادگیرنده زبان فرانسه باید انگلیسی یا آلمانی را نیز یاد گرفته باشد و رنه از زبان فرانسه بهره ای نخواهد برد.
جهت دیگر آنکه هر زبانی باید کرانه پذیر(محدود) باشد که گوینده و شنونده هر دو به کلمه های آن آشنا باشند و بدینسان مقصود یکدیگر را به راحتی دریابند. ولی اگر زبانی کرانه ناپذیر بود و هر گوینده ای حق داشت که درگفتگوی خود پیاپی کلمه های نوینی از زبانهای بیگانه در آورد در چنین حالی ناگزیر است که شنونده از فهم مقصود در می ماند.
این گرفتاریهایی که امروز در زبان فارسی پدید آمده ما را از دلیل دیگر بی نیاز می گرداند. زیرا در نتیجه آنکه درهای این زبان به روی کلمه های عربی باز است زبان ما از استقلال افتاده. و این است که هر کسی که امروز می خواهد فارسی بیاموزد تنها با خواندن دستور فارسی و یادگرفتن کلمه های فارسی بسنده نمی تواند بکند بلکه ناگزیر است که صرف و نحو عربی را هم نیک یاد گرفته مقدار انبوهی از کلمه های عربی را دانسته باشد. و این خود رنج بزرگی است که همه کس از عهده آن بر نمی آید. و از اینجاست که کسانی پس از چهل سال زندگی باز هم فارسی را غلط می نویسند و هر روز کشاکش پس از غلطو درست در میان می باشد. هنوز در وزارتخانه ها گفتگو درباره چگونگی کلمه های «» و «تماشا» و «تمنا» و «مایوس» و مانند اینها برپاست و کار به «متحد المآل» می انجامد. هنوز برخی مدیران روزنامه «قطاع الطریق» را مفرد دانسته و جمع آن را «قطاع الطریقها» ذکر می کنند. هنوز به جای «غیظ» به معنی خشم کلمه «غیض» به کار می برند. هنوز مدیر مدرسه یک دبستان به جای «ثقه الاسلام» «سقط الاسلام» می نویسد.
از سوی دیگر چون زبان کرانه ناپذیر گردیده این است که در خور فهم نیست و هر کتابی را جداگانه باید یاد گرفت. کلیله و دمنه بهرامشاهی را با شاهنامه حکیم فردوسی پهلوی هم بگذارید. آیا می توان گفت که زبان هر دو به یک مقدار برای مردم قابل فهم است؟
آیا کسی که فارسی را از روی شاهنامه یاد گرفته می تواند کلیله را هم براحتی بخواند و بفهمد؟ اکنون هم تکلیف چیست؟ آیا کسی که در آرزوی فارسی آموختن است فارسی کلیله را بیاموزد یا فارسی شاهنامه را؟ اگر شاهنامه فارسی است پس کلیله چیست؟ آیا یک کسی تا چند سال درس بخواند که هم شاهنامه را بفهمد و هم کلیله دمنه را؟
داستان یک زبانی با کلمه های بیگانه داستان یک مردمی است با مردمان بیگانه. چنانکه یک مردمی سرحدهایی برای میهن خود بر پاکرده کسان بیگانه را به میان خود راه نمی دهند مگر با شرط هایی، هر زبانی نیز باید با کلمه های بیگانه همان رفتار را پیش گیرد و درهای خود را به روی آن کلمه ها باز نگذارد.
هر زبان یکی از میراث جهانی است که همانطور باید نگهداری شود و با قواعد و دستور همان زبان باعث رشد و بالندیش شویم نه از واژه های بیگانه بهره گیریم.
نا گفته پیداست که دو چیز جداگانه از هم باید با هم در نیامیزند. به طور مثال خاک چین با ژاپن سرحدی در میانه دارد و آمد و شد از این سوی به آنسوی مگر با داشتن گذرنامه مقدور نیست. اگر کسی ایراد گرفته بگوید این سرحد برای چیست؟! برای چه سرحد را بر نمی دارند که مردم آزادانه آمد و شد کرده در آمیزند. پاسخ چنین ایرادی آنست که تا چین چین و ژاپن ژاپن است باید آن سرحد باشد و اگر سرحد از میان برداشته شد دیگر نه ژاپن ژاپن است و نه چین چین است.
درباره فارسی و عربی نیز تا این دو زبان از هم جداست باید در میانه سامانی باشد و گرنه فارسی فارسی نخواهد بود. به همان دلیل که عبدالحمید کاتب(مترجم کلیله بهرامشاهی) خود را آزاد دانسته که دست به قاموس عربی یازیده نوشتهای فارسی خود را پر از کلمه های عربی سازد کسانی هم امروز می توانند دست بدیکسیونر فرانسه یازیده نگارشهای فارسی خود را از کلمه های فرانسه پر سازند. آنروز دوره عرب بود امروز هم دوره اروپاست و دوره رایانه و زبان انگلیسی این هر دو اشتباه است باید واژه های بیگانه را از زبان زدود.
آیا کسانی که بر عبدالحمید کاتب ایراد ندارند بر این کسان چه ایرادی خواهند داشت؟
راستی اگر در آغاز مشروطه دانشمندانی جلوگیری از جوانان بلهوس نمی کردند امروز یک نیم بیشتر کلمه های زبان ما اروپایی است(البته شاهد این هستیم در تلویزیون ایران به طور چشمگیری از واژه های بیگانه استفاده می شود به ویژه در برنامه های طنز مانند پاورچین که بد جوری زبان محاوره را ازبین می برد هر چه هم می گذرد استفاده اینها از این واژگان بیشتر است شما خود این ده سال را در نظر بگیرید واژه هایی مانند End و مچ و ... وارد زبان ما شده است و در این چند سال چه اثرات غیر جبرانی را به بدنه فرهنگ امروز وارد کردند). آرزو دارم بدانم که دانشمند گرامی آقای میرزا محمد خان قزوینی که باز بودن درهای فارسی را به روی عربی عیب می دانند و بهترین نگارش پارسی آن را می شمارند که سراپای آن کلمه عربی باشد و بر نگارشهای من(احمد کسروی) و دیگران ایراد می گیرند آیا ایشان چه ایرادی به این جوانان دارند؟ در جاییکه خود ایشان به مناسبت آشنایی به زبان عربی حق خود می دانند که نه تنها کلمه های عربی بلکه جمله های عربی نیز در نگارشهای پارسی به کار برند، آیا جوانی که به زبان فرانسه یا روسی یا انگلیسی آشناست حق نخواهد داشت که در نگارشهای خود کلمه های این زبانها را به کاربرد؟ آیا در چنین حالی از فارسی چه نشانی باز خواهد ماند؟ (البته بر عکسش هم صادق است برخی که در گفتار و نوشتار خود زبان عربی را تا حدود زیادی حذف می کنند و به جایشان از واژهای غربی استفاده می کنند این هم زیان آور تر است. مانند تشکرو ممنون عربی را از گفتار حذف و به جایش از مرسی فرانسوی بهره می گیرند.)
زبان نه هر چیز دیگر: همین که سامانی برای خود ندارد نابود خواهد شد. کسی یک من شیر خریده و در دیگی به خانه آورده آن شیر تا هنگامی شید است که در دیگ بسته باشد و کسی چیزی به آن در نیامیزد و گرنه اگر در دیگ باز باشد وکودکان یکی یک کاسه آب به روی وارونه کند و دیگر چند مشت خاک بریزد و سومی شیره یا سرکه به آن در آمیزد آیا باز شیر خواهد بود. اگر زبان برای فهمانیدن معنی هاست این چگونه می تواند بود که هر روز دسته دیگری از کلمه های بیگانه در آن پدیدار شود؟
گذشته از همه اینها آیا همه مردمان اروپا با زبانهای خود چه رفتاری می کنند؟ همانطور که می دانیم بزرگترین فرهنگستان زبان از آن فرانسوی ها می باشد. آیا زبان فرانسه که گفتیم از لاتین و زبان بومی گال پدید آمده امروز هم می تواند درهای خود را به روی کلمه های لاتین باز نماید. بدینسان که هر نویسنده ای حق داشته باشد بهر اندازه که می خواهد کلمه های نوینی از لاتین برداشته پیاپی جمله های لاتین به کار برد؟ اگر یک نویسنده این چنین کاری کرد او را دیوانه نمی خوانند؟
دنباله این نوشتار از در آمیختگی فارسی با کلمه های عربی توضیح داده خواهد شد.
منبع:
نوشته های کسروی در زمینه ی زبان فارسی به کوشش حسین یزدانیان

Fahime.M
05-07-2009, 12:40 PM
معادل فارسی کلمات رايانه ای!


معادل فارسی کلمات رايانه ای!
فرهنگستان زبان وادب فارسی برای کلمات حوزه ی IT و کامپیوتر معادل فارسی ارائه کرده است. اگر در جایی به این کلمات برخوردید خیلی تعجب! نکنید!!
فا (فناوری اطلاعات) به جای IT
فاوا (فناوری اطلاعات و ارتباطات) به جای ICT
درگاهک به جای Port
اشکال به جای BUG
پرده بان به جای Screen Saver
نشانی قرارداد اینترنتی به جای IP Address
آوا-3 به جای MP3
نماوا به جای Mpeg
نمادیس به جای Jpeg
روزآمد به جای Update
ارتقا به جای Upgrading