PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرهنگ، رسانه و ارتباط



alamatesoall
11-07-2011, 07:50 PM
http://pnu-club.com/imported/2011/11/215.jpg


انجمن جامعه‌شناسی ايران با حضور دکتر هادی خانيکی، به موضوع فرهنگ، رسانه و ارتباط پرداخت.
در اين جلسه که در دانشکده علوم اجتماعي و ارتباطات دانشگاه علامه ‌طباطبايی برگزار شد، دکتر هادی خانيکی، عضو هيات علمي اين دانشگاه، به سخنرانی و ارائه‌ نظريات خود پرداخت و در ادامه‌ بحث و پرسش و پاسخ در اين زمينه صورت گرفت.

دکتر هادی خانيکی این عضو هيات علمي اين دانشگاه در مورد فرهنگ، رسانه و ارتباط ، ، به سخنرانی و ارائه‌ نظريات خود پرداخت و در ادامه‌ بحث و پرسش و پاسخ در اين زمينه صورت گرفت.

وی در ابتدای بحث خود، به دو مقدمه درباره‌ی "فرهنگ" و "رسانه" پرداخت و در بيان مقدمه‌ی اول، به تبار شناسی واژه‌ی "فرهنگ" در ايران و غرب اشاره كرد و گفت: آن‌چه كه ما امروز به آن‌رسيديم اين است كه مقصود از "فرهنگ" يك منبع معنابخشی است و از طبيعت دور شده‌است؛ به ويژه برداشت‌های رسانه‌ای كه از پديده‌ی فرهنگ مي‌شود و اوج آن را مي‌توان در كارهای "كاستلز" ديد، اين است كه از منازعه بر سر "تسلط بر طبيعت"، به "قدرت فرهنگ" می‌رسيم. يعنی اگر در گذشته مد نظر بود كه چه‌‌طور انسان بر طبيعت مسلط می‌شد، امروز مطرح می‌شود كه "قدرت" فی نفسه، چه اصالتي دارد وچه حوزه‌ی تاثيرگذاری دارد.

خانيكی ادامه داد: ما امروز به "فرهنگ" به عنوان منبع "معنا دهی" توجه جديدی داريم و مدعای علمی آن‌ هم، اين است‌كه به ‌ميزانی كه خودِ فرهنگ، بنياد‌های اجتماعی دارد، به‌همان ميزان اجتماع هم بنيادهای فرهنگی دارد؛ بنيادهايی كه حتي به ذائقه‌های زيستي نيز معنا می‌دهد. درنتيجه در مي‌يابيم كه در مورد فرهنگ، فقط آن وجه تاريخی، اجتماعي و آن وجه ثابت فرهنگ كه عادات اجتماعي و روش‌های زندگی است، مورد توجه نيست. بلکه وجه ديگری كه با رسانه پيوند بيش‌تری دارد، وجه برانگيزانندگی در حوزه‌های رفتاری است.

وي "سير تحول معناي فرهنگ" را به شش گروه دسته بندي كرد و آن‌را چنين برشمرد: فرهنگ به مثابه كل جامعه و فراگير، فرهنگ به مثابه ارثيه‌ی اجتماعی، فرهنگ به مثابه طرح زندگی، فرهنگ به مثابه ابزارهاي حل مسايل، فرهنگ به مثابه سازمان‌های اجتماعی و الگوهای اجتماعی و فرهنگ به مثابه ترويج(؟) حيات اجتماعي.

بنابرنظرخانيكی، تعاريف فرهنگی به سمت انتزاع از رفتارها رفته ‌است؛ يعنی تمايلی وجود دارد كه فرهنگ و رفتار را به نوعی از يك‌ديگر منفك بكند.

سخنران اين نشست، در ادامه، به "رسانه" به‌عنوان ‌دومين مقدمه‌ی بحث خود پرداخت. وی با بيان اين‌كه منظور از رسانه‌ها يك نظام فناورانه است كه داده‌های فرهنگی و خبری را پخش می‌كند، گفت كه در مطالعات فرهنگی ، جنبه‌های نمادين فرهنگ با جنبه‌های خبری رسانه‌ها به هم گره می‌خورد.

وی با قايل شدن تمايز بين فرهنگ تراوش شده از رسانه‌ها با فرهنگ نخبگان، تاکيد کرد: اساسا فرهنگ نخبگان، فرهنگ تمايز يافته‌ای است؛ منبع اصلي تغذيه‌ی آن سنت‌ها و آموزش‌هاي رسمی است؛ دارای تجانس و پيوستگی است و نخبگان و سرآمدان جامعه، آفرينندگان چنين فرهنگی هستند؛ در حالی‌كه دربرابر، فرهنگ رسانه‌ای، فرهنگی نامتجانس، ناپيوسته، بی‌نظم و فرهنگی موزاييكی است و اين فرهنگ به گونه‌ای مترادف است با "فرهنگ توده".

او دو نقش رسانه‌ها را در تحولات جامعه‌ی جديد را چنين برشمرد: نخست، نشر فرهنگ توده و دوم، تغذيه‌ی نخبگان جامعه جهت نوآوری و ابداع؛ يعني رسانه‌ها حلقه‌ی اتصال محيط‌های بزرگ يا جامعه‌ی "ماكرو" با محيط‌های كوچك يا جامعه‌ی "ميكرو" هستند.

خانيكی پس از بيان اين دو مقدمه، مدار شش‌گانه‌ای را از فرهنگ و رسانه ترسيم كرد و حلقه‌های مدار فرهنگي را برشمرد. وي گفت: اولين حلقه‌ی يك مدار فرهنگي، اين است كه چه‌گونه در جامعه ظرفيت توليد فرهنگی می‌تواند بالا برود؛ يعنی اگر توليد در عرصه‌ی فرهنگ بالا برود، می‌شود گفت كه ما توانسته‌ايم نقش‌آفرينی فرهنگی نيز انجام بدهيم.

وی افزود: دومين حلقه‌ی مدار فرهنگی، ابزارهای خاص سرآمدان و نخبگان فرهنگی است و ابزارهای خاص و رسانه‌های مورد استفاده‌ی سرآمدان فرهنگی، مثل كتب، نشريات تخصصی و مطبوعات انديشمندانه، با رسانه‌های مورد توجه عموم تفاوت دارد؛ است.

وی با بيان اين‌كه حلقه‌ی سوم اين مدار چه‌گونگي برقراری ارتباط بين رسانه‌های جمعی با رسانه‌های خاص است؛ به اهميت حلقه‌ی چهارم و پنجم اين مدار پرداخت و در توضيح نقش حلقه‌ی چهارم گفت: نقش اين حلقه قابليت عمومی كردن و قابل فهم كردن توليدات فرهنگی است. كه خود اين امر يك وضعيت پارادوكسيكال است. به عبارت ديگر بايد كاری بكنند كه مصرف كننده "عامه" باشد، در حالی‌كه توليد كننده از "خواص" است.

دكتر خانيكی مرحله‌ی پنجم را تغيير ذائقه‌ی نخبگان دانست و در اين‌باره چنين توضيح داد: رسانه‌ها می‌توانند به‌گونه‌ای دغدغه‌ی نخبگان را تغيير دهند كه آنها مسايل مطرح شده را از آن خود بدانند.

وی افزود: درگير كردن ذهن مولدان فرهنگي در جامعه با مسايل مبتلا‌به، يكي از كاركردهای رسانه‌ها است و اين امر می‌تواند به حلقه‌ی ششم مدار فرهنگی كه "غنای جديد جامعه" است، برسد.

عضو گروه ارتباطات دانشگاه علامه‌ طباطبايی، در نتيجه‌گيری از بحث خود، گفت: رويداد مهمي كه در عصر اطلاعات رخ داده، اين است كه جامعه‌‌ زير پوشش رسانه‌اي بيش‌تری قرار گرفته و پوشش رسانه‌ای بيش‌تر، سه اتفاق هم‌زمان را سامان‌داده‌است.

يكی از اين اتفاق‌ها، فشرده كردن "زمان"، "مكان" و "فضا" است. اين اثر فراتر از خود حوزه‌ی رسانه‌است؛ فاصله‌ها به مراتب كوتاه شده، عمر دانش پايين آمده و متوسط عمر دانش در كم‌تر از چهار سال تعريف می‌شود؛ در نتيجه، زمان کوتاه و "فاصله‌ي ما با گذشته و آينده كم شده‌است" . فشردگی مكاني هم مشخص است؛ در خود تهران مي‌توانيد تركيبي از "سنت" و "مدرنيته" را با هم ببينيد اما مهم‌تر از همه‌ی اين‌ها درهم‌آميختگی فضاها است؛ چنان‌چه ما ديگر مرزهای متمايز كننده‌ای در حوزه‌های مختلف مانند فرهنگ، سياست، اقتصاد و ... نداريم.

خانيكی هم‌چنين گفت: خود پديده‌ی فشردگی "زمان"، "مكان" و "فضا"، سه مشخصه‌ی ارتباطاتی-فرهنگی را برجسته كرده‌؛ از جمله اين‌که ويژگي نمادين زندگي اجتماعي كاركرد دوباره پيدا كرده‌است.اين ويژگي نمادين، در آثار پست مدرن‌هايی مانند "بودريار" و "تامسون" تا آنجا پيش می‌رود كه در همه چيز ترديد ايجاد می‌كند. گرچه به نظر من، در تاثير رسانه‌ها غلو می‌شود. من معتقدم رسانه‌ها در آفرينش چنين شرايطی، نه تواناي مطلق هستند و نه ناتوان مطلق.

وی دومين محصول رشد و فراگيری رسانه‌ها را تغيير سازمان شيوه‌های مبادله‌ی اطلاعات دانست و بيان كرد كه نحوه‌ی توليد، نحوه‌ی توزيع و نحوه‌ی مصرف اطلاعات در جامعه تغيير پيدا كرده‌ است. او ادامه داد: از اين مساله، كسانی مانند "تافلر" به‌عنوان "موج سوم" ياد مي‌كنند. آنها معتقدند ‌كه آن‌چه در اين عصر مبادله می‌شود، دانش بوده و دانش جای سرمايه و زور را گرفته ‌است. البته منتقدينی مثل "پورتمن" هم كاملا معكوس اين نظريه، نظر داده‌اند.

خانيكی ادامه داد: سومين مساله‌اي كه به‌خصوص در مطالعات فرهنگی خيلي بايد مورد توجه قرار بگيرد، بازسازی شيوه‌های ارتباطی و طرح موضوع ارتباطات ميان‌فرهنگی و نقش رسانه‌ها در دامن زدن به‌آن است.

وی افزود: به تعبير از نظريه‌ی اجتماعي رسانه‌ها، بحث هرمنوتيك رسانه‌ها مطرح شده‌است. برخي معتقدند آن‌چه كه انجام می‌پذيرد، تعامل رسانه‌ای نيست، بلكه يك شبه تعامل رسانه‌ای است و يك فاصله‌ی عملی با زندگی روزمره وجود دارد. به همين دليل آن ميزان كه از پيام منتقل می‌شود، واحد اندازه‌گيری است.

دكتر خانيكی نتيجه‌گيری كرد كه نوع جديدی از اجتماع در حال شكل‌گيری است. وی افزود: اين نوع جديدی از "همگانيت" يا "اجتماع" موضوع مطالعه‌ي مشترك بين "رسانه" و "فرهنگ" است.

خانيكی گفت: يكي از مسايلی كه در فرهنگ جديد برجسته شده، مساله‌ی "اوقات فراغت" است؛ دومين مساله‌ای كه خيلي مهم شده‌، "سبك زندگي" است، سومين مساله نيز بخش‌هايی هستند ‌كه اصطلاحا "زباله" شناخته می‌شد و در گذشته به‌حساب نمي‌آمد و امروز اهميت پيدا كرده و چهارمين مساله، "فرهنگ مجازی" يا "فضای سايبر" است كه اهميت زيادی پيدا كرده است.

وی با بيان اين نكته كه پيدايش فضاهای باز، چند ذهنی و متكثر، موضوع كانوني در "فرهنگ رسانه‌ای" است، چند مشخصه را برای اين امر در جامعه‌ی ايران مورد توجه قرار داد‌ وگفت: يكی از موضوعات، تغيير الگوی مصرف فرهنگ است. به عنوان مثال، در جامعه‌ی ما نرخ كتاب‌خواني تقريبا ثابت مانده است و7/6 دقيقه از شبانه روز را به خود اختصاص می‌دهد.

وضع مطبوعات نيز خيلی بهتر از كتاب نيست؛ در حدود20دقيقه از شبانه‌روز. 156 دقيقه را تلويزيون و 35 دقيقه را راديو به خود اختصاص می‌دهد. در مجموع، سرانه‌ی زماني رسانه‌ها 235 دقيقه از شبانه روز يعني 63 درصد از زمان فراغت را به خود اختصاص می‌دهد. اين بدان معنی است كه زمان فراغت ما رسانه‌ای شده‌است.

خانيكی ادامه داد: يكی ديگر از تغييرات مهم، تغيير رويكرد نسبت به عوامل مختلف فرهنگی در جهان است. در دنيا توجه به بخشی از كالاهای فرهنگي(مانند موسيقی و بازی‌های كامپيوتری) افزايش‌ يافته و توجه به بخشی از كالاهای فرهنگی(مانند كالاهای چاپی؛ كتاب و روزنامه)، كاهش پيدا كرده است. اين امر می‌تواند آن درد كم بودن سرانه‌ی كتاب‌خوانی در ايران را كمی تسلی دهد. گرچه من فكر می‌كنم كه اين كم بودن سرانه در ايران خيلی بيش‌تر از اين چيزها احتياج به تسلی داشته باشد.

دكتر خانيكی تغيير ديگر را افزايش ميزان استفاده از فضاهای مجازی دانست وگفت: اين‌كه زبان فارسی در زبان‌های وبلاگ‌نويسان به مرتبه‌ی سوم دنيا می‌رسد، معرف گسترش يافتن فضاي مجازی در ايران است.

وی نزديكی سبك مصرف محصولات فرهنگی ايران به سبك مصرف محصولات فرهنگی جهانی را از ديگر تغييرات معرفی کرد و گفت: تغيير مهم ديگري كه با آن روبه‌رو هستيم، اين است كه تقريبا به‌صورت جدی، فرهنگ رسمی به حاشيه رفته است. ما شاهد شكل‌گيری فرهنگ غير رسمی در حوزه‌های وسيعی هستيم؛ چه در حوزه‌های زبانی، چه در حوزه‌های‌اجتماعی و چه در حوزه‌های فرهنگی.

و اين فرهنگ غير رسمی در مقابل فرهنگ رسمی، وضعيت فرهنگی را نامتقارن می‌سازد. در چنين شرايطی، "پاد گفتمان‌"های ويژه‌ی فرهنگی پديد آمده و شاهد شكل‌گيری خرده فرهنگ‌های "هويت‌گرا" هستيم. دكتر خانيكی ادامه داد: كنش‌های فرهنگی كم‌دامنه ولی موثر در زندگی اهميت پيدا كرده که اين مساله‌ در "رسانه‌ای شدن فرهنگ" خيلی برجسته است. به جای فرهنگ والا و فاخر دير اثر گذاری كه خيلی دير ازبين می‌رود، فرهنگ‌های متغير منعطف، می‌آيند و اثر خود را می‌گذارند و ممكن است به سرعت ازبين بروند.

خانيكی در اين بخش از سخنانش به نتيجه‌گيری در مورد ايران پرداخت و گفت: به دليل فقدان يا ضعف مناطق حايل فرهنگي يا حوزه‌های گفت‌وگويی فرهنگی در جامعه‌ی ما و به‌دليل ضعف ساختار‌های دموكراتيكی كه وجود دارد، امكان تعامل بين توليدات فرهنگی، فرهنگ نخبه و فرهنگ عامه كم است و درنتيجه به تقابل و قطب‌های فرهنگی می‌رسد و اين قطب‌های فرهنگي می‌توانند خطرناك باشند؛ چنان‌چه در يك‌طرف گرايش‌های فوق‌العاده سنت‌گرا و هويت‌گرا و در طرف ديگر گرايش‌های فوق‌العاده ضد سنت و ضد باورها و ارزش‌های دينی و ملی در جامعه را احيا مي‌كنند.

وی افزود: مساله‌ی دوم اين است‌كه در هم‌آميختگی يا درهم فشردگی فضاها به گونه‌ای به وجود آمده‌ و درنتيجه‌ی آن، زبان سياست‌ورزی، زبان فرهنگ‌ورزی و زبان دانشوری را خيلي نزديك‌تر از گذشته می‌بينيم. در ايران سنگينی وزن سياست، می‌تواند كنش‌ها و واكنش‌های فرهنگی را به واكنش‌هايی سوق دهد كه در ذات خود سياسی است؛ اگرچه از زبان سياسی برخوردار نيست، ولی نتيجه و اثر سياسی دارد.

دكتر خانيكی در خاتمه گفت: آن‌چيزی كه مي‌تواند يك هشدار باشد فقر يا ضعف ساختارها و نهادهای دموكراتيكی است كه امكان گفت‌وگو و امكان رويارويی بين گفتمان‌های فرهنگي و پادگفتمان‌ها را كم می‌كند. اگر اين امكان گفت‌وگو وجود نداشته باشد، نوعی انقطاع و پولاريزاسيون فرهنگی شكل مي‌گيرد و صورت‌های قطبی از فرهنگ بروز پپدا می‌كند و در واقع پروزني و پرهزينگی در حوزه‌ی سياست، بار خود را به عرصه‌ی فرهنگ تحميل مي‌كند.


دکتر هادی خانيکی