PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جريان سرمايه گذاري خارجي در کشورهاي توسعه نيافته



Borna66
05-06-2009, 03:45 PM
چکيده:

اغلب کشور هاي در حال توسعه براي رونق دهي به اوضاع اقتصادي، ايجاد اشتغال و دستيابي به رشدو توسعه اقتصادي پايدار با مشکل کمبود منابع سرمايه گذاري روبرو هستند. کمبود در آمد هاي ارزي ناشي از صادرات و نرخ ناعادلانه مبادله که اغلب به زيان صادر کنندگان کالاها و مواد اوليه خام در حال تغيير است و انبوه جمعيت و مصرف به نسبت بالا از عواملي است که منابع پس انداز قابل تبديل به سرمايه گذاريهاي مولد در اين گونه کشور ها را بشدت محدود مي سازد .

جبران عقب ماندگي و دستيابي به توسعه پايدار، نيازمند سرمايه گذاري براي بهره جويي از مزيتهاي نسبي و تواناييهاي بالقوه اقتصادي است. در فرآيند جهاني شدن، سرمايه نيز با سهولت قابل نقل و انتقال است.اما سرمايه گذاران به دنبال کسب سود بيشتر و مکاني امن براي سرمايه گذاري هستند . با اشباع سرمايه گذاري در کشور هاي پيشرفته صنعتي، نرخ بازده سرمايه گذاري در اين کشورها رو به نزول مي‌رود و سرمايه گذاران همواره در صدد بهره جويي از فرصتهاي با بازده بيشتر هستند .

چنانچه امنيت سرمايه گذاري در کشور هاي در حال توسعه و اقتصادهاي در حال گذار تضمين شده و بستر قانوني لازم فراهم شود، سرمايه گذاران بين المللي ميل و رغبت بيشتري براي حضوردراين گونه بازارها خواهند داشت. اين امر به کشور هاي ميزبان نيز فرصت بهره گيري از مزيتهاي نسبي، رشد اقتصادي، اشتغال زايي و دستيابي به دانش و فناوري روز براي توليد کالاهاي رقابتي در عرصه بين‌المللي را مي دهد.بنابراين، تسريع در ورود سرمايه گذاري هاي خارجي، منافع متقابلي را براي کشور هاي ميزبان و سرمايه‌گذاران بين‌المللي بدنبال خواهد داشت.

در اين مقاله، سرمايه گذاري خارجي و منافع و تهديدات بالقوه پيرامون آن مورد بررسي قرار مي گيرد. همچنين، انگيزه هاي لازم براي سرمايه گذاري خارجي، دلايل مخالفان و طرفداران سرمايه گذاري خارجي، موانع سرمايه گذاري خارجي تشريح شده و درپايان راهکارهاي جذب سرمايه گذاري خارجي ارائه مي شود.

مقاله حاضر از نوع توصيفي است و ابزار جمع آوري اطلاعات آن به روش کتابخانه اي است. نتايج حاصل از اين تحقيق مي تواند مورد استفاده سياست گذاران مالي واقتصادي، تصميم گيرندگان بازار سرمايه، سرمايه گذاران داخلي و مديران شرکتها قرار گيرد.





مقدمه

کمبود سرمايه در مباحث اقتصادي به عنوان يکي از مهمترين عوامل توسعه نيافتگي مطرح شده است. به عبارت ديگر، رشد و توسعه اقتصادي بدون انباشت سرمايه امکان پذير نخواهد بود؛ به گونه اي که بسياري از متفکران دليل توسعه نيافتگي بسياري از کشورها را کمبود در آمد و پس انداز و در نتيجه سرمايه گذاري نا کافي مي دانند.

سرمايه مي تواند بخش توليد را تحرک ببخشد و باافزايش توليد، موجب رشد تجارت، بهبود سطح زندگي مردم و رشدو توسعه اقتصادي شود . فقدان سرمايه يکي از علل اصلي گرفتار آمدن بسياري از کشورها در دورباطل فقر و توسعه نيافتگي شناخته شده است و علاوه بر آنکه بيکاري گسترده را بدنبال دارد، موجب عقب ماندگي سطح توليد مالي مي شود ودر مرحله بعد به فقر اقتصادي مي انجامد . در مباحث مربوط به توسعه اقتصادي، راه حل اصلي فائق آمدن بر مشکل کمبود سرمايه و خروج از دور باطل فقرو توسعه نيافتگي، استفاده کشور هاي در حال توسعه از سرمايه هاي انباشته شده در کشور هاي توسعه يافته عنوان شده است .

به عبارت ديگر،آنچه استفاده از سرمايه گذاري خارجي را بويژه براي کشور هاي در حال توسعه ضروري مي سازد، وجود شکاف ميان پس انداز و سرمايه گذاري در اين کشور هاست که از يک سو به دليل ناکافي بودن پس انداز ملي واز سوي ديگر، براثر توسعه نيافتگي بازارهاي مالي در کشور‌هاي مزبور، پديده عام کمبود سرمايه و گرايش به جذب سرمايه گذاري خارجي را شکل گرفته است.

سرمايه گذاري خارجي معمولادردو قالب سرمايه گذاري خارجي درسبدمالي(foreign portfolio investment)=(FPI) وسرمايه گذاري مستقيم خارجي (FDI=foreign direct investment) صورت مي گيرد.



انواع سرمايه گذاري خارجي

سرمايه گذاري خارجي به تحصيل دارايي شرکتها، موسسات وافرادکشورهاي خارجي تعبير مي شود. سرمايه گذاري خارجي به دو صورت قابل تفکيک است:

سرمايه گذاري مستقيم که کشور يا سرمايه گذار خارجي مستقيما و يا با مشارکت سرمايه گذاران داخلي مبادرت به سرمايه گذاري مي کند(FDI) و سرمايه گذاري غير مستقيم که معمولا از طريق خريد سهام واوراق قرضه در بورس توسط سرمايه گذاران خارجي صورت مي گيرد.(FPI)

صندوق بين المللي پول، سرمايه گذاري مستقيم خارجي رادر شرکتهايي موثر مي داند که به نحو موثري توسط افراد يا موسسات خارجي کنترل مي شوند . شکل عمومي اين سرمايه گذاري عبارت است از سرمايه گذاري در شعبه ها و واحد هاي تابعه شرکتهاي فرامليتي.

تعيين اينکه يک شرکت توسط خارجيان بطور موثري کنترل مي شود يا نه،کار چندان ساده اي نيست. از اين لحاظ، ضوابطي براي اين منظور در نظر گرفته مي شود که عبارتنداز:

- مالکيت 50درصد يا بيشتر از سهامي که حق راي دارد توسط خارجيان.

- مالکيت 25 درصد يا بيشتر سهام توسط يک فرد يا بنگاه خارجي.

- حضور گروه هاي خاص خارجي در هيئت مديره.

سرمايه گذاري مستقيم مي تواند به صورت سرمايه گذاري جديد، سرمايه گذاري مجددازدرآمدها و ياوام از يک شرکت مادر يا شرکت تحت کنترل آن باشد. سرمايه گذاري مستقيم را مي توان به کمک اين ضابطه که براي کسب منافع پايدارونيز قدرت لازم در مديريت بنگاه صورت مي‌گيرد، از سرمايه گذاري غير مستقيم باز شناخت.اما خصوصيت بارز اين سرمايه‌گذاريها آن است که اين سرمايه گذاريهاي خارجي صرفا يک سرمايه گذاري نيست، بلکه انتقال تکنولوژي، تجربيات و مهارتهاي مربوط به مديريت و بازاريابي و حضور در بازارهاي جهاني را نيز مي تواند به همراه داشته باشد که ممکن است اهميت آن براي کشور پذيراي سرمايه‌گذاري مهمتر از ورود سرمايه صرف باشد .

در سرمايه گذاري مستقيم، کشور يا شرکت سرمايه گذار مسئوليت امور مالي شرکت توليدي و يا تجاري رادر کشور سرمايه پذير بر عهده دارد واداره و کنترل شرکت جزء وظايف شرکت سرمايه گذار محسوب مي شود .

سرمايه گذاري در سبد مالي(غير مستقيم) تمام سرمايه گذاريهاي يک شخصيت حقيقي يا حقوقي مقيم در يک کشور در اوراق بهادار يک بنگاه مقيم در کشور ديگر را در بر مي گيرد. هدف از اين نوع سرمايه گذاري تحصيل حداکثر سود از طريق تخصيص بهينه سرمايه در يک پرتفوي بين المللي است. سرمايه گذار در جهت نيل به اين هدف با خريد اوراق قرضه و سهام شرکتها در معاملات بورس و حتي سپرده گذاري بلند مدت در بانکهاي ديگر کشورها، اقدام به تخصيص بهينه ثروتش مي کند تا بدين ترتيب، ريسک سرمايه گذاري ثروتش را کاهش دهد و درآمد زيادتري بدست آورد. در اين نوع از سرمايه گذاري خارجي، بر خلاف سرمايه گذاري مستقيم خارجي، سرمايه گذار در اداره واحد توليدي نقش مستقيم نداشته و مسئوليت مالي نيز متوجه وي نيست.



سرمايه­گذاري مشترک

شرکت سرمايه گذاري خارجي ممکن است سرمايه مورد نظر را خود راسا تامين کند (سرمايه گذاري مستقل) يا فعاليتهاي اقتصادي خود را در قالب سرمايه گذاري مشترک انجام دهد. سرمايه گذاري مستقل خارجي از نظر حقوقي همان شرکتهاي فرعي با مالکيت 100 درصد خارجي هستند.شرکتهاي فرعي معمولاداراي تابعيت کشور ميزبان هستندولي تمامي و يا اکثريت سهام وسرمايه آنها متعلق به شرکت خارجي است‌.

در سرمايه گذاري خارجي ازنوع مشترک، هزينه هاي سرمايه گذاري و منافع حاصله ازآن به تناسب بين سرمايه گذاران داخلي و خارجي تقسيم مي شود.امروزه، بيشتر کشورهاي در حال توسعه اين نوع سرمايه گذاري خارجي رابه دليل منافعي که برآن مترتب است بر ساير اشکال سرمايه‌گذاري خارجي ترجيح مي دهند.

مزاياي عمده سرمايه گذاري خارجي مشترک را مي­توان به شرح زير بر شمرد:

- امکان ادغام سرمايه گذاري داخلي و خارجي در نظام اقتصادي- اجتماعي کشور ميزبان و فراهم کردن زمينه توليد صنعتي مدرن و بهره مند شدن سرمايه گذارداخلي از تخصص شرکت سرمايه گذاري در فعاليتهاي صنعتي مدرن و تکنولوژي جديد.

- سرمايه گذار محلي مي تواندازمديريت کارآيي مشترک بهره مند شود و تجربه لازم را بدست آورد .

- امکان سرمايه گذاري مجدد از سود حاصله شرکت در کشور ميزبان فراهم مي شود.

- مهمتر از همه اينکه، سرمايه گذارخارجي در سود و زيان سرمايه گذاري مشترک سهيم است و تنها وقتي که بنگاه مورد سرمايه گذاري به بازده مثبت و سودآوري رسيده باشد، از آن بهره مند مي شود.

- برداشت توسط سرمايه گذار خارجي امکان پذيراست واگر دچار زيان شود به سرمايه گذار خارجي پرداختي صورت نمي گيرد.از اين جهت فشار مالي اينگونه سرمايه گذاريها براي کشور هاي در حال توسعه به مراتب کمتر از اخذ وام و اعتبار بوده که درهرصورت دريافت کننده مسئول باز پرداخت اصل و بهره آن است .



انگيزه سرمايه گذاري خارجي

بي ترديد در عين حالي که انگيزه اصلي هر سرمايه گذار خارجي تحصيل حداکثر سود است، اما هدفهاي ديگري بهمراه دارد که ازآن جمله مي توان مواردزيررانام برد.

1- حصول اطمينان از قوام تامين مواد اوليه.

2- بهره گيري از نيروي کار و احتمالا مواد معدني و ساير مواد اوليه ارزان قيمت.

3- اقدام به فعاليتي نظير بانکداري و بيمه گري که در عين سود آوري، شرکتهاي خودي يا کشور موطن راحمايت کنند.

4- کمبود فرصتهاي سرمايه گذاري و وجودرقابت شديددرموطن اصلي ويابالابودن نرخ مالياتها.



موافقان: فاصله ها پر مي شود

درباره آثار سرمايه گذاري خارجي در اقتصادکشورهانظرات متفاوتي ارائه مي‌شود. بررسي اين نظرات متفاوت نشان مي دهد که اختلاف بيشترمربوط به برداشتهاي کاملا متفاوتي است که هريک از کشورها براي مفهوم توسعه قائل هستند.

در اينکه سرمايه گذاري خارجي مي‌تواند دربعضي از پارامترهاي اقتصادي کلان مانند توليد ناخالص داخلي، حجم سرمايه گذاري، ميزان پس انداز، نرخ رشد تراز پرداختها، حجم بازرگاني خارجي و نرخ ارز اثرگذار باشد، چندان مخالفتي نيست. معمولااختلاف در چگونگي اين تاثيروميزان زيانهاي احتمالي وهزينه هاي متقابل آن است.

موافقان سرمايه گذاري خارجي تاکيد بر پر کردن فاصله هادارندوسرمايه گذاري خارجي را راهي براي ازميان بر داشتن تفاوت ميان مقاديرموجودومقاديرلازم براي رسيدن به هدفها و نيازهاي توسعه ملي مي دانند. طبق باور اين عده سرمايه گذاري خارجي بر کميتهايي مانند پس انداز، ذخايرارزي، دريافتيهاي دولت، تحصيل مهارتهاودانش فني، تامين بازار، حضوردراقتصادجهاني وبازارهاي مالي و بين المللي و .... اثر مثبت دارد.

در مورد تامين ارز، بي ترديد سرمايه‌گذاري خارجي تنها مي توانددرکوتاه مدت کسري حساب جاري تراز پرداختها را کاهش دهد و اگرسرمايه گذاريهاي بلند مدت باامکان نسبي لازم صورت گرفته باشد، مي تواند به توليدوصادرات کالابيانجامدوکسري رااز ميان برداردو بالاخره، لازم است به فاصله مربوط به مديريت، تکنولوژي، مهارت و تصدي امور بازرگاني خارجي اشاره کرد .

سرمايه گذاري خارجي درحدسرمايه گذاري مالي متوقف نمي شود، بلکه با خود مجموعه اي از عناصر و عوامل را بهمراه دارد که خصوصاازنظر کشورهاي در حال توسعه، بويژه باشرايط امروز اقتصاد جهاني از اهميت زيادي بر خوردار است.اينگونه تجارب در کشورهاي در حال توسعه کمتر وجود داردودرنتيجه، سرمايه گذار خارجي با پر کردن اينگونه فاصله ها مي تواند تحول بزرگي رادر راه توسعه اقتصاد کشور در حال توسعه ايجاد کند .

برنامه هاي آموزشي و يادگيري ازطريق انجام کار با سرمايه گذاري خارجي نبايد دست کم گرفته شود.در کنار اين موضوع، کشور هاي در حال توسعه به کمک اين سرمايه گذاريها مي آموزند که چگونه با بازارها، بانکهاو منابع تامين مالي خارجي بايد رفتار کنند.

سرمايه گذاري خارجي با خود تکنولوژي توليد، ماشين آلات و تجهيزات مدرن را به ارمغان مي آورد که اين امردرصورت هوشياري کشور ميزبان،به انتقال تکنولوژي ومهارت ودانش مي انجامد، بخصوص که تحولات تکنولوژيک در جهان امروز با چنان سرعتي پيش مي رود که بدون همکاري وبهره گيري ازدانش کشورهاي صنعتي انتقال آن به درون غير ممکن است.



مخالفان: سرمايه گذاري خارجي، قيمتها را افزايش مي دهد

در مخالفت با سرمايه گذاري خارجي نيز دلايلي ذکر مي شود. مخالفان سرمايه‌گذاري خارجي مي گويند سرمايه گذاري خارجي با وجود تامين سرمايه در بلند مدت با ايجاد حالت انحصاري وممانعت از رقابت عملا موجب کاهش پس انداز و سرمايه گذاري در کشور در حال توسعه مي شود؛ زيرابخش اعظم سود حاصل از سرمايه گذاري خارجي به جاي سرمايه گذاري مجددازکشورخارج مي‌شود. بعلاوه، درآمد اين سرمايه گذاريها عايد گروههايي مي شود که ميل به پس انداز کمتري دارند و سرمايه گذاريهاي خارجي به جاي افزايش سرمايه گذاري موجب نقصان آن و با افزايش تقاضا موجب افزايش قيمتها مي شود.

در رابطه با بهبود وضع ارزي نظر مخالفان آن است که اين وضعيت موقتي است و در درازمدت حالت معکوس به خود مي گيرد.

دليل ديگر مخالفان با سرمايه گذاري خارجي، دو قطبي شدن اقتصاد است . به اين معني که اين سرمايه گذاريها باعث مي شود تعداد محدودي از شاغلان در بخشهاي مدرن اقتصاد مشغول شوند و ازدريافتي نسبتا خوب نيز برخوردار شوند. در نتيجه اختلاف ميان دريافتي آنان با ساير شاغلان شدت مي‌يابد. در اثر سرمايه گذاري خارجي منابع محدودازاحتياجات اساسي به سمت توليد محصولات لوکس و مدرن که تنها نياز گروه خاصي را برطرف مي کند، منحرف مي شود، بخصوص آنکه گرايش اين سرمايه‌گذاريها به سمت مناطق شهري است و از اين لحاظ، فاصله شهري و روستايي را افزايش مي دهد‌.

بالاخره، سرمايه گذاري خارجي الگوي مصرف را تغيير مي دهدوجامعه را به سوي مصارفي سوق مي دهد که ريشه در توليد دروني ندارند . ضمن انکه تکنولوژي بکار رفته نيز از نوع تکنولوژي سرمايه طلب است و براي اشتغال در کشور هاي در حال توسعه که مشکل اصلي اين کشورهاست، اهميتي قائل نمي شود.



منافع حاصل از سرمايه گذاري خارجي

در يک نگاه کلي، اثرات سرمايه گذاري خارجي از جهاتي قابل بررسي است که در زير به چندي از آنها اشاره مي شود:

1- ساختار و عملکرد صنعتي

برخي مطالعات نشان داده اند که سرمايه گذاريهاي خارجي مخصوصا از طريق شرکتهاي فراملي موجب مي‌شوند تا توليد کنندگان کارآمد جانشين توليد کنندگان ناکارآمد شوند .

شواهد تجربي حاکي از اين است که در کشورهايي که در راه تجارت وسرمايه گذاري درآنها،موانع مخصوص وجود نداشته و محيط اقتصادي براي فعاليتهاي بخش خصوصي (اعم از داخلي و خارجي) مساعد بوده است ، شرکتهاي فراملي آثار مثبتي بر تخصيص منابع داشته اند . از طرف ديگر سرمايه گذاري خارجي مي تواند باعث ايجاد سرمايه و هدايت آن به سمت واحد‌هاي فعال و مولد شده و سبب افزايش توليد و کنترل تورم شود.

2- رشد اشتغال و سرمايه انساني

سرمايه گذاريهاي خارجي داراي اثرات متعددي براشتغال وتوسعه نيروي انساني است و اين موضوع لزوم بررسي دقيقتر طرحهاي پيشنهادي اين شرکتها توسط دولت و نيزوضع مقررات براي استخدام کارکنان توسط شرکتهاي فراملي و برنامه‌هاي آموزش کارگران را مطرح مي سازد .

مطالعات نشان مي دهد که اگر در يک کشور در حال رشد، بيکاري عمدتا علت ساختاري داشته باشد و هيچ منبع سرمايه‌گذاري نيز موجود نباشد، در اين صورت سرمايه گذاريهاي خارجي موجب افزايش اشتغال خواهد شد. از سوي ديگر، چنانچه سرمايه گذاري خارجي جانشين سرمايه گذاري داخلي باشد،اثر اشتغال آن ناچيز و حتي منفي خواهد بود .

شواهد تجربي نشان داده اند که شرکتهاي فراملي بيش از شرکتهاي محلي به تکنولوژي‌هاي سرمايه بر گرايش دارند.از طرف ديگر، شرکتهاي فراملي به واسطه پيوندهايي که با صنايع بالا دست يا پايين دست دارند و از طريق اثرات مثبت يا منفي که بر ميزان استخدام رقيب مي گذارند، مي‌توانند بطور غير مستقيم برامراشتغال تاثير داشته باشد .

3- افزايش نقدينگي بازارهاي سرمايه محلي

سرمايه گذاري خارجي نقدينگي بازارهاي سرمايه محلي را افزايش مي دهد و همچنين مي تواند به بهبود کارايي بازار کمک کند. سرمايه گذاري خارجي به دو صورت مستقيم وغير مستقيم به افزايش نقدينگي بازار کمک مي کند. با حضور سرمايه گذاران خارجي، پول اضافي وارد بازار سرمايه مي‌شود و در نتيجه حجم معاملات و قدرت نقد شوندگي بازار افزايش مي يابد.از سوي ديگر، با حضور فعال و مستمر سرمايه گذاران خارجي، جذابيت بازار سرمايه بيشتر مي شود ودر نتيجه انگيزه و تمايل سرمايه گذاران داخلي براي سرمايه گذاري در بازار سرمايه افزايش مي يابد و بدين گونه، اين پديده بصورت غير مستقيم نيز به افزايش نقدينگي بازار منجر مي‌شود. همچنين سرمايه گذاران خارجي با تقاضاي اطلاعات شفاف، به موقع و با کيفيت، به افزايش کارآيي بازار نيز کمک مي‌کنند. در بازار کارآ قيمت اوراق بهادار به ارزش ذاتي خود نزديک تر مي شود و قيمت تعيين شده در بازار، شاخص مناسبي براي ارزش واقعي اوراق بهادار است.

از ديگر منافع سرمايه گذاري خارجي، بهبود زير ساختهاي بازار است . آنها از طريق تقاضا براي استانداردهاي حسابداري با کيفيت، قوانين و مقررات مناسب و نيروهاي واجد شرايط و قابل اعتماد،به بهبود زير ساختهاي بازار کمک مي کنند. آنها همچنين با تقاضاي ابزارهاوخدمات مالي متنوعتر، به افزايش عمق بازارنيزکمک مي کنند .





4- پيوند اقتصاد ملي با اقتصاد بين المللي

يکي از اثرات مهم شرکتهاي فراملي بر کشورهاي ميزبان، ايجاد پيوندوارتباط بين اين کشورهاواقتصاد بين المللي است.اين روابط دراکثرموارد و درمجموع نتايج مثبتي در بر دارندواز طريق سرمايه گذاري خارجي، تجارت وانتقال تکنولوژي برقرار مي‌شوند. عمليات شرکتهاي فراملي همچنين مي توانددرافزايش کارايي وکاهش هزينه توليدموثرباشدوازاين طريق موقعيت رقابتي يک کشوررادر بازارهاي بين المللي ارتقا بخشد، ودرنهايت به نفع مصرف کنندگان باشد .

5- موازنه پرداختها و تشکيل سرمايه

شواهد موجود حاکي ازآن است که سرمايه گذاريهاي خارجي در زمان سرمايه گذاري، تاثير مثبت ناچيزي بر موازنه پرداختهاوتشکيل سرمايه مي گذارد. ولي با گذشت زمان اين تشکيل سرمايه مي تواند از طريق سهم سود، سودهاي انباشته و برگشت سرمايه تاثير بيشتري داشته باشد.از نظر دولتها، کنترلي که شرکتهاي فراملي بر سرمايه هاي خود اعمال مي کنند در بسياري از موارد به اين شرکتها امکان مي دهد که بر سياستهاي داخلي اين کشورها تاثير بگذارندواين مطلب يکي از دلايل موافقت نکردن با اين قبيل سرمايه‌گذاريهاست‌. هرچندادعا مي شود که در بسياري از موارد داراييهاي که شرکتهاي فراملي وارد اقتصاد کشوري مي کنند، منحصر به سرمايه نيست و اهميت عواملي چون تکنولوژي، مديريت دستيابي به بازارها و دستيابي به صادرات اگرازاهميت سرمايه بيشتر نباشد، کمتر نيست.

6- دستيابي به بازارهاي صادراتي

باوجود مشکلات حال وآينده بازارهاي صادراتي، نياز کشورهاي در حال رشد به توسعه صادراتشان همچنان پا بر جاست . يکي از وسايل رسيدن به اين هدف استفاده از سرمايه گذاريهاي خارجي است.شرکتهاي فراملي مي توانند تکنولوژي لازم جهت توليد محصولاتي با کيفيت صادراتي وتضمين عواملي چون تحويل بموقع و کيفيت مطلوب و قابل اعتماد که لازمه بازاريابي صادراتي هستندوبالاخره اطلاعات مربوط به بازارهاي صادراتي و دسترسي به آنها را با خود به کشور ميزبان بياورند.



تهديدهاي بالقوه سرمايه گذاري خارجي

همانطوري که بحث شد، سرمايه گذاري خارجي منافع زيادي را بهمراه دارد.اما داراي خطرات يا تهديدهاي بالقوه اي نيز هست که توجه نکردن به آنها مي تواند زيانهاي جبران ناپذيري را بهمراه داشته باشد.

از آنجايي که سرمايه گذاري خارجي، بسيار فرار بوده به تغييرات و بحرانهاي داخلي و بين المللي بسيار حساس است، مي تواند به افزايش نوسانات و ناپايداري در اقتصاد کشور ميزبان منجر شود.

به عبارت ديگر، چون سرمايه گذار خارجي(در صورت وجود نداشتن قوانين و مقررات مناسب)درهر لحظه قادر است سرمايه اش را به کشور خود يا کشور ثالث منتقل کند، در نتيجه در شرايطي که وضعيت اقتصادي کشور ميزبان رو به وخامت گذارد و وارد دوره رکود شود و يا سطح بازدهي سرمايه کاهش يابد، معمولا اين نوع سرمايه گذاري به سرعت از کشور ميزبان خارج شده و اين امر باعث تشديد نابساماني اقتصادي در اين کشور خواهد شد.

علاوه بر موارد فوق، مي توان به خطر افزايش مالکيت و کنترل خارجيان بر شرکتهاي داخلي، افزايش نوسانات نرخ ارزونرخ بهره وخطر گسترده ترشدن دامنه رفتار مخرب سرمايه گذاران خارجي بدليل دنباله روي سرمايه گذاران داخلي از رفتار آنها، بعنوان ديگر تهديدات بالقوه سرمايه گذاري خارجي نيز اشاره کرد . تمامي موارد فوق مي تواند بطور قابل ملاحظه اي از سرمايه گذاري داخلي و خارجي جلوگيري کند و نهايتا براي اقتصاد کشور بسيار مضر باشد.

Borna66
05-06-2009, 03:46 PM
موانع سرمايه گذاري خارجي

سرمايه را اقتصاددانان به جيوه تشبيه مي کنندکه لغزان است و با کوچکترين تکاني جابه‌جا مي شود. برخي ديگر معتقدند که سرمايه زودتر از «جان آدمي» از معرکه مي گريزد و به عبارت ديگر صاحبان اندوخته و سرمايه به محض مشاهده و احساس خطر قبل از اينکه به فکر نجات جان خود باشند، ابتدا، سرمايه را از خطر نجات مي دهند تا امنيت را براي خود در جايي ديگر تامين کنند.

بايد به اين نکته توجه شود که سرمايه گذاري خارجي براي ورود به يک عرصه اقتصادي با چه موانعي روبه رو است و چگونه مي شود اين موانع را از ميان برداشت:

1- باور و ذهنيت منفي نسبت به سرمايه‌گذاري و سرمايه خارجي همواره القا کننده يک تصور و احساس غلط و با کمترين تعقل نسبت به خطرات آن است.اين ذهنيت بويژه در کشورهاي جهان سوم، بنوعي تحت تاثير تفکر و انديشه افرادي است که بطور کلي اقتصاد دولتي را به اقتصاد آزاد ترجيح مي دهند.

تجربه رشد و توسعه کشورهاي نو توسعه يافته در سه دهه گذشته نشان داد که اين تفکر چندان با معيارهاي عقلي و کارکردهاي واقعي مطابقت نداشته و دنيا در اين سه دهه شاهد کشورهايي بوده است که با تداوم رشد سرمايه داري به قدرتهاي بزرگ تبديل شدند. کشورهايي که چارچوب هاي اقتصاد بازار را پذيرفتند بتدريج در زمره ممالک توسعه يافته درآمدند و فاصله خود را با عقب ماندگي و فقر بيش از پيش افزون کردند.

2- دومين مانع برخاسته از اولين مانع است؛ تصويب قوانين و مقرراتي که تا آنجا که ممکن است مسير سرمايه گذاري و ميل و انگيزه نسبت به آن را دشوار و تضعيف مي کند. در کشورهاي در حال توسعه غالبا تصميم گيرندگان سياسي و اقتصادي تحت تاثير جوي قرار مي گيرند که نسبت به سرمايه‌گذار نگاه نامساعد و ناسازگار دارند‌. از سويي ديگر، گاهي وجود انحصارها و اقتدارها نيز بر تصميمهاي سياسي و اقتصادي حاکمان سايه مي اندازد و تصميمهاي آنان تحت تاثير قرار مي گيرد،چراکه صاحبان قدرت در اين کشورها. کليه اهرمهاي اقتصادي سود آور را به سود خود به انحصار در مي آورند و حضور رقيب تازه اي را ( چه داخلي و چه خارجي) بر نمي تابند. اين گروه بسادگي مي توانند با دادن شعار ها و جملات فريبنده و احساساتي، مردم را نيز با خود هماهنگ و همنوا سازندو در مواقع ضرورت از نيروي آنها براي تحکيم قدرت مالي و سود آوري خويش استفاده کنند. قوانيني که در اين دسته از کشورها وضع مي شود غالبا داراي چند ويژگي به شرح زير است:

- کند کننده حرکتهاي اقتصادي – توليدي مردمي

- تقويت کننده نظام اقتصاد دولتي

- کاهنده انگيزه ها و تمايلات سر مايه گذاري مولد

- طرفدار بازرگاني وارداتي

- غير شفاف شدن کارکردها.

در قوانين اين کشورها ماليات بيشتر متوجه فعاليتهايي است که نقش توليدي و ايجاد ارزش افزوده آنها قابل توجه است . به عبارت ديگر، توجه اصلي سازمانهاي وصول ماليات در اين کشورها بر فعاليتهاي آشکار و شفاف است و از اين طريق با دريافت ماليات کلان و گاه به ناحق اين گونه فعاليتها رادچار دشواري مي سازند و از عرصه کار و تلاش خارج مي کنند.

همچنين در قوانين اين کشورها کنترل‌هاي متعددي بر نرخها و قيمتها - ظاهرا به عنوان حمايت از مصرف کنندگان داخلي - اعمال مي شودو توفيقهاي کوچک سازمان کنترل کننده در تحقق هدفهاي انتخاب شده، بزرگ و موثر نشان داده مي شود. در حالي که، اگر در محتواي آنها دقت شود مشاهده خواهد شد که عملا کمتر موفقيتي در کنترل قيمتها بدست آمده است .

قوانين در اين کشورها همچنين براي سرمايه گذاران نگران کننده و تهديد کننده است، ضمن آنکه محدوديت آور نيز هست. به عبارت ديگر، باوجود اينکه در سياستها و استراتژي ها نسبت به سرمايه گذاري عبارتهاي موافق و تشويق کننده اي ديده مي شود، قوانين و مفاد آنها به ترتيبي است که هر گونه تجاوز و تسلط بر سرمايه گذاران عمده را مجاز مي شمارد و به اهرمهاي سياسي اجازه مي دهد که در هر زمان که مصلحتهاي خود انديشيده شان و منابع اقليتها اقتضا کند، نسبت به سرمايه گذاران تصميمهاي خاصي اتخاذ کنند.

3- مانع سوم مربوط به بوروکراسي بسيار پيچيده و پر افت وخيز در نظام دولتي کشورهاي کمتر توسعه يافته است. در اين کشورها زمان به انجام رسيدن طرحها بسيار طولاني است . بعضي آمارها حاکي از اين است که اين زمان در کشورهاي پيشرفته از سه تا چهار سال تجاوز نمي کند. ولي در کشورهاي کمتر توسعه يافته هفت سال و در کشورهاي عقب مانده تا چهارده سال به طول مي انجامد و عملا، هزينه طرح را به دو يا سه برابر برآورد اوليه خود افزايش مي دهد.طرحهاي توليدي و يا زيربنايي در اين کشورها در طي اجرا با تغييرات شديدي در مصوبات دولتي و قانوني مواجه مي شوندکه سازگار شدن با آنها، هزينه طرح را به ناچار بالا مي برد و در بيشتر موارد طرح در پايان کار، صرفنظر از کهنه بودن تکنولوژي و فناوري، اساسا توجيه خود را از جهت تامين نياز جامعه از دست مي دهد و به عبارت بهتر بدون «توجيه اقتصادي» مي شود.

در اين کشورها، آيين نامه ها و دستور العملها غالبا از حدود قانون خارج شده و محدوديتهاي بيشتري را برقرار مي کنند و چنان موانعي را در مسير سرمايه گذاري قرار مي دهند که طي آنها به يک تحمل و حوصله و نيروي مضاعف نيازمند است و همين امر براي سرمايه گذاران خارجي ، که در کشور خود کمتر با آن برخورد مي کنند و يا اصلا با آن بيگانه اند، يک اثر منفي و ضد انگيزه باقي مي گذارد. بورو کراسي همچنين از طريق تغيير مقررات و مبهم بودن مفاد آنها تشديد مي شود. طبيعي است که به جز بعضي افراد معدود در سطح دولت، کمتر کسي از چند و چون اين تغييرات آگاه مي شود و همين امر وسيله اي در اختيار مجريان بدنه پايين دولت قرار مي دهد تا به هر ترتيب که مقتضي بدانند کارها را پيچيده‌تر و طولاني تر کنند . تغيير بي وقفه و مداوم در ضوابط و مقررات و دستور العملها يکي از عوامل عمده نبود «امنيت اقتصادي» است که با رفتارها و تصميمهاي مغاير و نا هماهنگ و قانون گريزي و رعايت نکردن قوانين و مقررات توام مي شود و يک نوع بي اطميناني و بي اعتمادي را در سرمايه‌گذاران بر مي انگيزد.

4- يکي ديگر از موانع سرمايه گذاري، فقدان يا ضعف مديريت اقتصادي است که قادر نيست، با تدبير با مشکلات و تغييراتي که بروز مي کند بموقع مواجه شود و آنها را از ميان بر دارد. اين مديريت با کمبود علم، تجربه و کارآمدي رو به رو است و کنکاش براي دستيابي به راهکارهاي سنجيده را در وظيفه خود نمي داند. او سعي مي کند که فقط خود و منصب خويش را حداقل يک روز بيشتر حفظ کند و در تمييز بين بد و بدتر، خوب و خوبتر، تمييز بين زمان حال و آينده و تفاوت بين دولتي و غيردولتي، با دشواري روبه رو است و از مجموع امکانات نمي تواند سود جويد.مخالفان سرمايه گذاران خارجي معتقدند که سرمايه گذاري خارجي باعث حضور و نفوذ بيشتر خارجيان بر اقتصاد کشور مي شود و منابع ملي را تاراج و به سود خود مصادره مي کند. آنها هم چنين معتقدند که ورود سرمايه گذاران خارجي بازار رقابت را نابرابر مي سازد، حالت انحصاري ايجاد مي کند و بالاخره جامعه را به مصرف بيهوده عادت مي دهد.

اين مخالفان هم چنين بر اين باورند که سرمايه گذار خارجي هرگز بر مردم کشوري که در آن سرمايه گذاري کرده است، دل نمي‌سوزاند و بيشتر در پي سود آوري خود است.

تجربه و ارقام و اعدادي که دردست است، ضعف اين استدلال را بخوبي نشان مي دهد. چرا که اگر کشوري هوشيارانه و با خرد و عقل در زمينه سرمايه گذاري خارجي عمل کند و مصلحتها را درست تشخيص دهد، هرگز اسير مطامع و هدفهاي غير منطقي ديگران نخواهد شد و بخوبي خواهد توانست سرمايه ها را به سويي حرکت دهد که آينده کشور را تضمين کند.

نکته ديگر اينکه باوجود ادعاي اين که بازار رقابت نا برابر خواهد شد . در صورتي که مديريت بنگاههاي توليدي بهينه شود و با دستيابي به روشها و الگوهاي مناسب خود را تجهيز کند، خواهد توانست در عرصه رقابت با خارجيان هم سنگ و برابر شود و گاه با استفاده از جو مناسب داخلي که همواره يک ميل ميهن پرستي در آن جريان دارد، قادر خواهد شد که موازنه رقابت را به سود خود سنگين کند.

راهکارهاي جذب سرمايه هاي خارجي

بطور کلي علل و انگيزه هاي جريان سرمايه بين کشورهاي مختلف تا حدود زيادي با علل و انگيزه هاي انتقال سرمايه بين بازارهاي مختلف در داخل يک کشور يکسانند. انگيزه هاوعوامل تسهيل کننده اي را که باعث انتقال سرمايه مي شوندمي توان به صورت زير طبقه بندي نمود.

1- عوامل اقتصادي.مالي.فني

2- عوامل حمايتي

3- عوامل سياسي

4- عوامل جغرافيايي





1- انگيزه هاي اقتصادي. مالي و فني

1 -1- سود و بازدهي

در انتقال سرمايه، اصلي ترين عاملي که بايستي بدان توجه شود، بازدهي مورد انتظار است. از آنجايي که کشورهاي در حال توسعه داراي نيروي کار فراوان، مواد اوليه ارزان و بازارهاي مصرفي اشباع نشده هستند، توجيه اقتصادي مناسب براي انتقال سرمايه به اين کشورهامشروط به وجود سايرعوامل، وجود خواهد داشت .

2-1 -تغييرات نرخ ارز

مسئله نرخ ارز يکي از عوامل تعيين کننده در محاسبه سودآوري و کارآيي پروژه هاي سرمايه گذاري است و اين موضوع مي تواند کل فرآيند سرمايه گذاري و انتقال وجوه سرمايه به داخل اقتصاد کشورهاي در حال توسعه را تحت الشعاع قرار دهد.ثبات نرخ ارز باعث اطمينان در محيط اقتصادي داخلي مي شود ودرنتيجه سرمايه گذاران مي توانند با سهولت بيشتري در مورد سرمايه گذاري در زمان حال و آينده تصميم گيري کنند.

3-1 - کسري بودجه

وضعيت مالي دولت از جمله عوامل ديگري است که سرمايه گذاري وجريان سرمايه را تحت تاثير قرار مي دهد.چنانچه دولت با کسري مواجه باشد و آن را با انتشاراسکناس تامين کند، فشارهاي تورمي بوجود خواهد آمد و اگر از طريق فروش اوراق قرضه واستقراض از خارج باشد نيز خروج سرمايه ازکشورراتشويق مي کند، زيرا فروش اوراق قرضه و استقراض از خارج جزء تعهدات کشور است که بايد در آينده باز پرداخت شود.

4-1 - اثرات مالياتهاي داخلي

هنگامي که يک شرکت چند مليتي تصميم به سرمايه گذاري مي گيرد، به دنبال تخصيص سرمايه بين مناطق مختلف، به گونه اي است که بتواند حداکثر سود خالص را بعد از کسرمالياتها کسب کند و بدنبال تامين اين اهداف، تمامي شرايط رادرانتخاب کشورميزبان(کشوري که درآن سرمايه گذاري خواهد کرد)و کشور مالک(کشوري که شرکت چند مليتي آن راموطن خودقلمدادمي کند) مورد ارزيابي قرارمي دهد.

يکي ازمهمترين عواملي که مي تواند تصميمات شرکت چند مليتي راتحت تاثير قراردهد، نظام مالياتي است که کشورميزبان وکشورمالک براساس آن سودحاصل ازفعاليتهاي شرکت چندمليتي ماليات را تعيين مي کنند .



2- عوامل حمايتي

علاوه بر انگيزه هاي اقتصادي، مالي و فني، سرمايه گذاري تابع عوامل حمايتي نيز هست. عمده ترين عواملي که موجب تقويت انگيزه هاي حمايتي مي شوند عبارتند از:

1 -2- بيمه سرمايه گذار

از جمله عواملي که سرمايه گذاري بويژه سرمايه گذاري خارجي راتحت تاثيرقرارمي دهد و مي تواند باعث تشويق آن شود، بيمه سرمايه گذار در مقابل خطرات احتمالي در آينده است . به طور کلي، اگر حتي انگيزه هاي اقتصادي، مالي و فني براي سرمايه گذاري کاملا مساعد باشد، اما سرمايه گذار با خطراتي از قبيل سلب مالکيت و عدم امنيت جان ومال مواجه باشد، وي اقدام به سرمايه گذاري نخواهد کرد .

2 -2- حمايتهاي دولت

يکي ازمهمترين عوامل جذب سرمايه‌هاي خارجي، سياستهاي حمايتي دولت است.نحوه سرمايه گذاري دولت در بخشهاي اقتصادي نقش مهمي را در حيطه عمل بخش خصوصي(چه داخلي يا خارجي) بازي مي کند .

سرمايه گذاريهاي دولت بايد بنحوي باشد که باعث تشويق بخش خصوصي به سرمايه گذاري شود. در واقع سرمايه گذاريهاي دولت بايد بلند مدت و زير بنايي بوده و مکمل سرمايه گذاري بخش خصوصي باشد.از طرف ديگر، امتياز خروج سود ويژه سرمايه گذار خارجي براي او انگيزه سرمايه گذاري بيشتري را ايجاد خواهد کرد، چرا که يک سرمايه گذار خارجي نه تنها به سودآوري پروژه مي‌انديشد، بلکه قابل انتقال بودن آن را نيز در نظر مي گيرد. بطور خلاصه، فقدان رقابت بين سرمايه گذاري دولتي و سرمايه گذاري خصوصي خارجي، رفع تبعيض در دستگاههاي دولتي بين خارجيان و اتباع داخلي، مشخص بودن زمينه هاي فعاليت در سرمايه گذاري خارجي و امکان انتقال سود هاي حاصل از سرمايه گذاري خارجي،از جمله عوامل حمايتي است که مستقيما تحت تاثير سياستهاي دولت است .

3-2 - سياستهاي تجاري و ارزي مناسب

سياستهاي ارزي، سياستهاي تجاري و سرمايه گذاري درکشورمقوله هاي تفکيک ناپذير هستند و با همديگرارتباط مستقيم دارند.وجود معافيتهاي گمرکي بر ورود کالاهاي سرمايه اي وواسطه اي مورد نياز کشورهاي در حال توسعه و عوارض گمرکي بالا بر ورود کالاهاي مصرفي، سياستي است که شرکتهاي چند مليتي را به جاي فروش کالاهاي نهايي تشويق به سرمايه گذاري در کشورهاي در حال توسعه مي کند .

از طرف ديگر نرخ بازده داخلي هر پروژه سرمايه گذاري که اثرمستقيم برتصميم سرمايه گذار دارد، تابع مستقيمي از هزينه سرمايه است که هزينه سرمايه به نسبت ارزبري آن، کاملا درارتباط بانرخ ارزمقررشده براي واردات تجهيزات سرمايه اي است .

بطور خلاصه، ملاحظه مي شود که نظام ارزي مشخص،سياستهاي تجاري با ثبات در خصوص واردات مواد اوليه و صدور کالا و قوانين گمرکي با ثبات از جمله مهمترين عوامل زمينه ساز جذب سرمايه هاي خارجي اند . هرقدر اين سياستها پايدار و براي زمان طولاني ثابت باشد، سرمايه گذاري و بويژه سرمايه گذاري خارجي افزايش خواهد يافت.

4 -2- بازارهاي پولي و مالي

از جمله نهادهاي حمايت کننده سرمايه‌گذاري، بازارهاي پولي ومالي اند که از مهمترين عوامل در جريان و انتقال سرمايه به شمار مي‌روند.هر چه بازارهاي پولي و مالي منسجمتر، وسيعتر، موانع و محدوديتها کمتر، تکنولوژي‌هاي ارتباطي قويتر و تاسيسات مالي مناسبتر باشد، جريان نقل و انقال سرمايه بسادگي و با شدت بيشتر صورت مي پذيرد.



3- عوامل سياسي

ثبات اجتماعي، ثبات سياسي، ساختار سياسي جامعه، نوع حکومت، قدرت دولت و نحوه تصميم گيري، نظم سازماني و... در جذب سرمايه هاي خارجي داراي اهميت زيادي هستند .

يک کشور بعنوان ميزبان سرمايه گذاريهاي خارجي زماني که دچار بي ثباتي سياسي، ساختاري و مديريتي باشد هر چند از جهت عوامل اقتصادي در شرايط بهينه‌اي قرار داشته باشد، محل خوب و مطمئني براي سرمايه گذاري خارجي نخواهد بود . بطور قطع ثبات سياسي و اجتماعي يکي از عوامل تمايز بين چند گزينه سرمايه گذاري براي سرمايه گذاري خارجي خواهد بود.



4- عوامل جغرافيايي

منظورازعوامل جغرافيايي در اينجا موقعيت جغرافيايي کشور است. موقعيت جغرافيايي کشوراز جمله آب وهوا، ناهمواريها، نوع گياهان، مسائل جمعيتي، مکان استقراردرحيات انساني و دسترسي به گذرگاههاي تجاري از عوامل تشويق و تحديدکننده سرمايه‌گذاريهاي خارجي است



نتيجه گيري

از مهمترين عوامل موثر بر رشد اقتصادي کشورها و بخصوص کشور هاي در حال توسعه، فراهم آوردن سرمايه بمنظور تامين مالي طرحهاي سرمايه گذاري است. بسياري از کشورهاي جهان بواسطه کافي نبودن منابع داخلي براي سرمايه گذاري، تمايل شديد به جذب سرمايه هاي خارجي دارندوسرمايه گذاران خارجي نيز بمنظور کسب سود و بازده بيشتر متمايل به سرمايه گذاري در ساير کشورهاشده اند.

چنانچه شرايط سرمايه گذاري در کشور‌هاي در حال توسعه و اقتصادهاي در حال گذار تضمين شود، سرمايه گذاران بين‌المللي ميل و رغبت بيشتري براي حضور در اين گونه بازارها خواهند داشت.اين امر به کشور هاي ميزبان نيز فرصت بهره گيري از مزيتهاي نسبي، رشد اقتصادي، اشتغال‌زايي و دستيابي به دانش و فناوري روز براي توليد کالاهاي رقابتي در عرصه بين‌المللي را مي دهد.بنابراين، تسريع جريان ورود سرمايه گذاري خارجي منافع متقابلي را براي کشورهاي ميزبان و سرمايه گذاران بين المللي فراهم مي سازد . با توجه به آنچه گذشت به منظور کسب بيشترين منفعت از سرمايه گذاري خارجي و همچنين کاهش تهديدات بالقوه آن، تامين ثبات سياسي و امنيت اقتصادي، بهبود زير ساختها، وضع و اجراي قوانين و مقررات مناسب لازم و ضروري است. بديهي است در رشد اقتصادي هر کشوري نمي توان اهميت توجه همه جانبه به انطباق فرهنگي، مزيتي، رقابت منافع ملي و ....... را ناديده گرفت.



منابع

1- ابزري، مهدي و علي صفري، جهاني شدن بورس اوراق بهادار:چالشهاو فرصتهاي پيش روي مديران مالي،دومين کنفرانس بين المللي مديريت، جلد اول، 1383، ص427-418.

2- بهکيش، محمد مهدي، اقتصاد ايران در بستر جهاني شدن، چاپ اول، تهران، چاپ سعدي،1380.

3- مرادي، بهنام و مهدي ايران‌پرست، سرمايه گذاري خارجي، موانع و راهکـــارهاي آن ، برگرفته از www.Google.com.1385.

4- سرمايه هاي فيزيکي خارجي و روشهاي جذب آن، چاپ اول، تهران، وزارت امور اقتصادي و دارايي، 1374 .

5- ابزري، مهدي و محسن مهدوي نيا، سرمايه گذاري خارجي در بورس اوراق بهادار، فرصت و تهديدهاي بالقوه، سومين کنفرانس بين المللي مديريت، جلد اول،1384 ،ص 210-199

6- Evans , Kimberly , Foreign Portfolio Investment and Direct Investment , 2002,Retrieved from : Organisation for Economic Co-operation and Development (http://www.OECD.org)