PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سيره عملي پيامبر اعظم (ص) در اداره بيت المال



Borna66
05-06-2009, 03:45 PM
چکيده:

پيامبر اعظم (ص) علاوه بر ماموريت هدايت انسانها، رسالت هدايت و ساختن جامعه را نيز برعهده داشتند و زمانيکه موقعيت و امکانات به حضرت اجازه داد به تشکيل حکومت و اداره جامعه نيز پرداختند. ايشان در اين امر اهتمام ويژه اي داشتند و پس از ورود به مدينه اقدام به تشکيل حکومت اسلامي کردند.تلاش هاي پيامبر(ص) و اصحابشان سبب شد تا جامعه اسلامي بنا نهاده شود و مسلمانان در راه تداوم آن حکومت زحمات فراواني را متحمل شدند و در نتيجه جامعه اسلامي، به تمدني بزرگ مبدل شد. يکي از ويژگي هاي مهم آن جامعه اسلامي شيوه مديريت بيت المال مسلمين توسط پيامبر(ص) بود. گرچه دوران حکومت پيامبر(ص) و به تبع آن، اداره امور بيت المال از ناحيه آن حضرت محدود به 10سال بود و از طرفي منابع تامين کننده بيت المال و مصارف آن محدود به مدينه و اطراف آن بوده است، ولي با اين وجود شيوه آن حضرت در گردآوري، حفظ و نگهداري، تقسيم و مصرف بيت المال در موارد خاص خود داراي جايگاه خاصي است. همچنين اينکه سيره عملي و علمي آن حضرت نشان از حضور قطعي قدرت سياسي و مديريتي ايشان در اداره امور مالي مسلمانان مي باشد. در نهايت اين سيره عملي پيامبر(ص) مي تواند سرمشق مناسبي براي تمام مديران بيت المال جامعه اسلامي کنوني ما باشد.

کليد واژگان: سيره عملي ، پيامبر اعظم(ص) ، بيت المال ، اداره امور مالي مسلمانان



1- مقدمه:

پيامبر اعظم اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص) که نبوت به او پايان يافت، در سال 570 بعد از ميلاد متولد شد، در چهل سالگي به نبوت مبعوث گشت، سيزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و سختي ها و مشکلات فراوان متحمل شد، و در اين مدت گروهي زبده تربيت کرد و پس از آن به مدينه مهاجرت نمود و آن جا را مرکز قرار داد. در اين زمان بود که دولت و حکومت اسلامي به دست پيامبر اعظم(ص) تأسيس گرديد و آن حضرت علاوه بر آموزش و تربيت و تزکية نفوس، شخصاً عهده دار سرپرستي و رهبري جامعة اسلامي گشت و به ادارة نظام اجتماعي و حکومتي مسلمانان در ابعاد مختلف قضايي ، فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي و نظامي پرداخت. پس از ده سال همه جزيره العرب مسلمان شدند. آيات کريمه قرآن تدريجا در مدت بيست و سه سال بر آن حضرت نازل شد، مسلمين شيفتگي عجيبي نسبت به قرآن و هم نسبت به شخصيت رسول اعظم نشان مي دادند. رسول اعظم در سال يازدهم هجري يعني، يازدهمين سال هجرت از مکه به مدينه، که بيست و سومين سال پيامبري او و شصت و سومين سال از عمرش بود، در گذشت؛ در حالي که جامعه اي نوبنياد و مملو از نشاط روحي و مومن به يک ايدئولوژي سازنده که احساس مسئوليت جهاني مي کرد، تاسيس کرده و باقي گذاشته بود. آنچه به اين جامعه ي نو بنياد روح، وحدت و نشاط داده بود دو چيز بود: قرآن کريم که همواره تلاوت مي شد و الهام مي بخشيد و ديگر شخصيت عظيم و نافذ رسول اعظم که خاطرها را به خود مشغول و شيفته نگه مي داشت.

در آيه «انا ارسناک شاهدا ومبشرا ونذيرا وداعيا الي الله وسراجا منيرا» سخن از مبشر ومنذر عالم، حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (ص) از زبان الکن واماندگان و حيرت‌زده‌‌گان در مقام و شان رفيع آن وجود نوراني، سخني بس ثقيل است. همو که واصفان در وصفش ، عارفان در معرفتش، سالکان در طريق سلوکش و عالمان در حقيقت علمش، واماندگانند، تنها خداي محمد است که عارف به حقيقت مقدس و نوراني احمديه اوست. وجود چنين رحمتي براي امت اسلامي تکليفي بس سنگين را بر دوش جامعه مسلمين مي‌گذارد تا با تاسي به آن اسوه‌ي حسنه به سوي حيات طيبه ره‌سپارد.

در زماني که معاندان در تلاش‌اند به زعم خود از درخشش آن خورشيد عالم‌تاب بکاهند و يا دل‌هاي جهانيان را از او منصرف کنند، با نام‌گذاري سال 1385 به‌نام پيامبر اعظم (ص) توسط رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه‌اي، عطر ياد و نام پيامبر گرامي اسلام بيش از پيش جهان اسلام را فراگرفته و رجوع به سيره آن بزرگوار، محور مطالعات و گفت‌گو‌هاي محافل علمي جهان گرديده است.



2- ادبيات نظري تحقيق

کلمه بيت المال مرکب از دو واژه ((بيت)) و ((مال)), به معناي خانه دارايي و خزينه مال است. و در اصطلاح به دو معنا ميآيد: گاهي به معناي اموال عمومي و حکومتي و هر آنچه که مردم به نحوي در آن حق دارند, استعمال مي شود و گاهي به معناي مکاني که اموال عمومي در آن نگهداري مي شود. معناي اول قائم به اموال است و معناي دوم قائم به مکان است. با نگاهي در منابع روايي و تاريخي به دست ميآيد که لفظ بيت المال و استعمال آن در زمان پيامبر اعظم(ص) وجود نداشته است. بلکه اين اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت, خصوصا در زمان حکومت علي(ع) رواج يافته است. بنابراين اگر اين اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومي در زمان پيامبر اعظم(ص) به کار برده مي شود, از باب حکايت از معناي آن خصوصا معناي اول آن است, نه اين که اين لفظ در گفتار پيامبر(ص) و صحابه در زمان حکومت آن حضرت استعمال شده باشد(1)







3- اهميت و ضرورت تحقيق

گرچه دوران حکومت پيامبر(ص) و به تبع آن, اداره امور بيت المال از ناحيه آن حضرت، محدود به ده سال بود و از طرفي منابع تإمين کننده بيت المال و مصارف آن محدود به مدينه و اطراف آن بوده است، ولي با اين حال شيوه آن حضرت در گردآوري، حفظ و نگهداري، تقسيم و مصرف آن در موارد خاص خود داراي جايگاه خاصي است. چه اين که سيره علمي و عملي آن حضرت نشان از حضور قطعي قدرت سياسي و مديريتي وي در اداره امور مالي مسلمانان مي باشد. همان طور که حضرت علي(ع) خود را ملزم به تبعيت از آن حضرت در مديريت بيت المال مي داند و سيره آن حضرت را سرمشق رفتارهاي خود قرار مي دهد، اين سيره عملي پيامبر(ص) مي تواند سرمشق مناسبي براي تمام مديران بيت المال باشد. چنانچه اميرالمومنين(ع) مي فرمايد: (( و اني حاملکم علي منهج نبيکم(ص) و منفذ فيکم ما امرت به ان استقمتم لي و بالله المستعان الا ان موضعي من رسول الله(ص) بعد وفاته کموضعي منه ايام حياته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه(2)-من شما را به راه و روش پيامبر (ص) خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ي شما عمل خواهم کرد. اگر به آنچه مي خواهم[ تن سپرديد و] مستقيم شديد و[ البته] از خدا بايد ياري جست. بدانيد که موضع من نسبت به رسول الله(ص) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگي اوست. پس نسبت به آنچه امر مي شويد، ملتزم و نسبت به آنچه نهي مي شويد متوقف شويد.)) و نيز مي فرمايد: ((محوت دواوين العطايا و اعطيت کما کان رسول الله(ص) يعطي بالسويه و لم إجعلها دوله بين الاغنياء؛ (3) -دفاتر حقوق و عطايا را[که به دستور عمر طبق ملاک هاي طبقاتي تعيين شده بود] از بين بردم، و مانند رسول خدا(ص) که به طور مساوي تقسيم مي کرد، آن را به مساوات تقسيم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.))

امام صادق(ع) نيز بر تاسي از سيره پيامبر(ص) بسيار تاکيد کرده اند و شيوه آن حضرت را به عنوان حکم خداوند مطرح مي کند. نمونه اش جواب به سوالي درباره نحوه تقسيم بيت المال است که مي فرمايد: ((هذا هو فعل رسول الله(ص) في بدو امره(4); اين[ تساوي در حقوق] همان شيوه رسول خدا(ص) در[ همان] ابتداي حکومتش است)).

از جمله اوصاف مهدي موعود(عج) نيز اداره امور بيت المال به شيوه پيامبر(ص) ذکر شده است. عبدالله بن مسعود از پيامبر(ص) در مورد اوصاف منجي عالم بشريت(عج) نقل مي کند که: ((يقسم المال بالسويه و يجعل الله الغني في قلوب هذه الامه؛ (5) -[مهدي (عج)] مال را طبق مساوات تقسيم مي کند و خداوند قلب هاي اين امت را لبريز از بي نيازي خواهد کرد.))

لذا ضروري به نظر مي رسد که مديران بيت المال در حکومت اسلامي بايد به طور کامل با سيره عملي پيامبر اعظم(ص) در اداره تمام امور مربوط به بيت المال آشنايي داشته باشند تا بتوانند با الگوگيري مناسب در انجام مسئوليت خود توفيق داشته باشند.



4- منابع مالي بيت المال در حکومت پيامبر اعظم(ص)

4-1- انفال

انفال عبارت است از هر مالي که اختصاص به مقام نبوت و ولايت امر دارد.(6) خداوند در آيه اول سوره انفال مي فرمايد: ((يسئلونک عن الانفال قل الانفال لله وللرسول; -[اي پيامبر] از تو در مورد انفال سوال مي کنند، بگو: انفال مال خدا و رسول اوست)). زمين هاي باير، سواحل درياها، جنگل ها، کوه ها، اموال پادشاهان، غنائم برجسته و مال بي وارث از مصاديق انفال هستند که پيامبر اعظم(ص) طبق مصلحت اسلام و مسلمين، از آن ها بهره برداري مي کردند و به مصرف مي رساند.(7)

4-2- خمس

نخستين درآمد مالي که به امر خداوند عمل گرديد، خمس غنايم بود؛ سپس جزيه و خراج و آخرين آن زکات بود که از منابع ديگر ثبات بيشتري داشت. پيامبر اعظم (ص) براي اداره درآمدها، اداره مالي را براي حکومت اسلامي تاسيس کرد. اعضاي اين اداره را کارگزاران مالي، نگهبانان، کتاب (حسابداران) و همه کساني که وجود آنها براي اداره امور مالي لازم بود تشکيل مي‏داد. اداره اموال حکومت اسلامي گام به گام بر حسب رشد و تنوع درآمدهاي حکومت اسلامي و مصارف آن، گسترش يافت.

خمس عبارت است از يک پنجم درآمد سالانه و بعضي اموال ديگر که به حاکم اسلامي تحويل داده مي شود. خداوند در آيه 41 سوره انفال مي فرمايد: ((واعلموا إنما غنمتم من شييء فإن لله خمسه و للرسول؛ -اي مومنان بدانيد که هر چه به شما غنيمت رسد خمس آن، مال خدا و رسول اوست)). منفعت کسب، معدن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، غواصي و غنيمت جنگي از مواردي است که خمس به آن تعلق مي گيرد.(8) البته در زمان پيامبر اعظم(ص) طبق تصريح مورخان و مفسران و فقهاء، خمس اختصاص به غنيمت هاي جنگي داشته است و در غير آن، پيامبر(ص) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضي از عالمان گفته اند که خمس در زمان پيامبر اعظم(ص) اختصاصي به غنايم جنگي نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است، و مستند خود را نامه هاي آن حضرت به قبايل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن که جنگي ميان پيامبر اعظم(ص) و قبيله اي باشد و يا قبيله اي به اذن آن حضرت جهادي کرده باشد، پيامبر اعظم(ص) از آن ها مطالبه خمس کرده است. براي مثال نمايندگان اعزامي قبيله عبد قيس به پيامبر(ص) عرض کرند: ميان ما و شما، مشرکان قبيله مضر قرار دارند و ما جز ماه هاي حرام وقت ديگري نمي توانيم به خدمت تو برسيم؛ به ما دستوري بده که اگر به آن عمل کرديم، داخل بهشت شويم و ديگران را نيز به آن دعوت کنيم. پيامبر اعظم(ص) در پاسخ آن ها فرمود: شما را به چهار چيز امر و از چهار چيز نهي مي کنم: شما را امر مي کنم به اين که به خدا ايمان بياوريد...؛ و سپس در مقام توضيح به آن ها فرمود: شهادت به وحدانيت خدا و اين که محمد فرستاده اوست، اقامه نماز، دادن زکات و ديگر اين که يک پنجم آنچه به دست شما مي رسد بپردازيد. پيامبر اعظم(ص) از فرزندان عبد قيس نمي خواست خمس غنايم جنگي را بپردازند زيرا آن ها جهاد نکرده بودند تا غنيمت هاي جنگي به دست آورند، حتي از ترس مشرکان قبيله مضر قادر نبودند جز در ماه هاي حرام از منطقه ي خود خارج شوند. بنابراين منظور از غنيمت در اين گونه از روايات نبوي(ص) همان مطلق درآمد است. (9)

در هر صورت خمس در زمان آن حضرت, چه اختصاص به غنيمت ها داشته است و يا به مطلق در آمد تعلق مي گرفته, از منابع مهم مالي بيت المال محسوب مي شده است. چه اين که در طول ده سال حکومت آن حضرت, ده ها جنگ با مشرکان و اهل کتاب اتفاق افتاد که در بيشتر آن ها غنيمت هاي فراواني به دست آمد و پيامبر اعظم(ص) خمس آن غنيمت ها را به نفع حکومت اسلامي از رزمندگان اخذ مي کرد.

4-3- زکات

زکات نيز يکي از منابع مالي تامين بيت المال در زمان پيامبر اعظم(ص) بوده است که بر گاو، گوسفند، شتر، خرما، گندم، جو، کشمش، طلا و نقره ي سکه دار تعلق مي گيرد.(10) در اين باره خداوند در آيه 103 سوره توبه مي فرمايد: ((خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکيهم...» اي رسول، تو از مؤمنان صدقات را دريافت کن تا بدان صفات، نفوس آنان را (از پليدي و حب دنيا) پاک و پاکيزه سازي و آنها را به دعاي خير ياد کن که دعاي تو موجب تسلي خاطر آنان شود که خدا (به دعاي مخلصان) شنوا و (به مصالح مؤمنان) داناست. ))

در حقيقت زکات مالياتي است که فقط بر روي ثروتي که از سرمايه گذاري و رشد سرمايه حاصل شده است وضع مي‏شود. بنابراين، ثروت و دارايي‏هايي که براي نيل به هدف‏هاي مختلف; از جمله مصارف شخصي مورد استفاده قرار مي‏گيرند، مشمول پرداخت اين ماليات نمي‏شوند. نکته دوم در باب زکات اين‏که پيامبر نصاب زکات را با توجه به تعداد حيوانات تعيين کرد، نه بر اساس ارزش پولي آنها و وقتي به اين نرخ ها بر حسب تعداد حيوانات توجه شود، ملاحظه مي‏گردد که بسيار نظام گرا هستند. نکته سوم، از آنجا که زکات بر ارزش خالص افراد (ثروت خالص) در آخر سال وضع گرديده است، بنابراين اين نوع ماليات از کالاهايي که در مبادلات تجاري شرکت دارند، گرفته نمي‏شود. اين امر موجب مي‏شود که هزينه‏هاي معاملاتي را کاهش و گردش ثروت را تشويق نمايد.

4-4- جزيه

جزيه يک نوع مالياتي است که از اهل کتاب در برابر مسئوليتي که دولت اسلامي به منظور تامين امنيت جاني، ارضي و مالي آن ها را به عهده مي گيرد، دريافت مي شود و طبق مصالحي که حاکم اسلامي معين مي کند، مصرف مي شود. در اين باره خداوند در آيه 29 سوره توبه مي فرمايد: ((قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الکتاب حتي يعطوا الجزيه عن يد و هم صاغرون; اي اهل ايمان، با هر که از اهل کتاب که ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده، حرام نمي داند و به دين حق نمي گرود، کارزار کنيد تا آن گاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند)).



4-5- خراج

خراج در اصطلاح فقهي عبارت است از مال الاجاره اي که حاکم اسلامي از طريق اجاره دادن اراضي مفتوح عنوه وصول مي کند. اراضي مفتوح عنوه به زمين هايي گفته مي شود که مسلمانان به امر معصوم(ع) و به وسيله ي جنگ از کفار مي گيرند که شامل باغ ها, تأسيسات و ساختمان هاي موجود در آن اراضي نيز مي شود.(11) سرزمين خيبر از اين قبيل است که پيامبر اعظم(ص) بعد از فتح و گرفتن آن از دست يهوديان ساکن در سال هفتم هجري بنابر پيشنهاد يهوديان، آن سرزمين را در اختيار يهوديان قرار داد و در عوض، آن ها مي بايد نيمي از درآمد حاصل از زمين ها و باغ هاي آن سالانه به پيامبر(ص) بپردازند.(12) عبدالله رواحه که بعدها در جنگ موته به شهادت رسيد، هر سال از طرف پيامبر(ص) براي ارزيابي محصول خيبر و تنصيف آن, به آن جا سفر مي کرد و او پس از تخمين محصول، سهميه ي مسلمانان را جدا و به مدينه انتقال مي داد.(13) در مقابل زمين مفتوح عنوه، زمين هايي است که بدون آن که جنگي در گرفته باشد ساکنان کافر آن زمين ها، آن را رها کرده و يا به ميل خود، در اختيار مسلمانان قرار داده باشند. اين زمين ها جزو انفال و در اختيار امام مسلمين است.(14)

زمين هاي قبيله ي يهودي بني نضير که بدون جنگ با مسلمين و از ترس آنان، به دست مسلمانان افتاد از اين قبيل است که طبق آيه قرآن کريم متعلق به شخص پيامبر است و او هر گونه صلاح بداند, در مصالح اسلام صرف کند. خداوند در آيات 6 و 7 سوره حشر در اين باره مي فرمايد: ((و ما افإ الله علي رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا رکاب ولکن الله يسلط رسله علي من يشإ و الله علي کل شيء قدير. ما افإ الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول...؛ و آنچه را که خدا از مال آن ها (يهوديان بني نضير) بازگشت داد متعلق به رسول اوست که شما سپاهيان اسلام بر آن هيچ اسب و استري نتاختيد و لکن خدا, رسولانش را بر هر که بخواهد مسلط مي گرداند و خدا بر هر چيز تواناست.و آنچه خدا از اموال کافران ديار به رسول خود غنيمت داد, آن متعلق به خدا و رسول اوست...)). سرزمين فدک نيز از همين قبيل است که يوشع بن نون رئيس آن سرزمين، ملکيت آن را به عهده داشت و بدون جنگ و خون ريزي آن جا را تسليم پيامبر(ص) نمود و طبق فرمان الهي (و آت ذالقربي حقه....)(15) پيامبر(ص) آن را به حضرت فاطمه (س) واگذار نمود.(16)

پيامبر صلي الله عليه و آله براي خراج که نوعي ماليات بر زمين بود، سوادبن غزيه انصاري را عامل خراج خيبر کرد. هنگام تعيين خراج، ارزيابي کننده بايد عناصر زير را در نظر مي‏گرفت: کيفيت زمين، نوع محصول برداشت‏شده و نوع آبياري. برابر نظريه ماوردي، وقتي در مورد مبلغ خراج، بر اساس عوامل فوق; يعني سازگاري با شرايط زمين تصميم‏گيري شد، بهترين شيوه رداخت‏خراج يکي از راه‏هاي زير است: ماليات زمين، مکان کشت‏شده، تسهيم در محصول. (17)



5- گردآوري اموال بيت المال

پيامبر اعظم(ص) با تدابير خاص و مديريت شايسته ي خود از راه هاي مختلف به جمع آوري و استحصال اموال بيت المال از منابع آن اقدام مي کرد که از جمله ي اين راه ها تشويق مردم به رعايت حقوق بيت المال و اداي حقوق آن و نصب استانداري و مسئولان لايق و کارآمد بوده است و علاوه بر آن، عاملان فراواني را از انصار و مهاجران براي جمع آوري زکات، خمس، خراج و جزيه ي بلاد مختلف گسيل مي داشت; مثل حضرت علي(ع) که به سوي نجران، علأ بن حضرمي به بحرين، زيادبن لبيد به حضرموت، ابن ابي اميه به صنعا، مالک بن نويره به بني حنظله، بازان به يمن، عدي بن حاتم به طي و بني اسد، خالد بن سعيد به صنعا، مهاجربن اميه به کنده، ابوموسي اشعري به زبيد و عدن و ساحل و.... گسيل داشت؛ که به آن ها "مستوفي" نيز مي گفتند. آن حضرت علاوه بر ارسال کارگزاران براي جمع آوري اموال، مردم را نيز تشويق مي کرد تا با آن ها همکاري داشته باشند و در بسياري از موارد، خود مردم اموال را به پيامبر اعظم(ص) تحويل مي دادند.(18)



6- شيوه هاي پيامبر(ص) در اداره بيت المال

1- عدم ذخيره سازي

اموالي که به دست پيامبر(ص) مي رسيد اگر حق جنگ جويان و يا فقيران و امثال آن هابود، در اسرع وقت بين آن ها تقسيم مي کرد و سعي داشت چيزي از اموال عمومي نزد آن حضرت باقي نماند. غنيمت هاي جنگي را در همان ميدان جنگ تقسيم مي کرد; در جنگ خيبر بعد از انجام جنگ، دستور داد تا غنيمت ها را در همان جا گرد آورده و تقسيم کنند. البته گاهي صلاح مسلمانان در آن بود که بعد از خروج از ميدان جنگ و در محل ديگر، غنيمت ها را تقسيم کنند. نمونه اش جنگ بدر است که آن حضرت با نخستين اختلاف ياران خود در نحوه ي تقسيم غنيمت ها رو به رو گرديد، چرا که هر کسي خود را سزاوارتر از ديگري مي دانست؛ کساني که از جان پيامبر(ص) حفاظت کرده بودند عمل خود را مهم تر از عمل ديگري مي دانستند و کساني که در ميدان جنگ بودند خود را بر ديگران در استحقاق غنيمت ها مقدم مي پنداشتند. در اين وقت پيامبر اعظم(ص) براي رفع اختلاف و عدم دو دستگي، تمام غنيمت ها را به عبدالله بن کعب سپرد و عده اي را مإمور نگهداري و حمل و نقل آن اموال نمود تا اين که در نزديکي مدينه آن ها را به طور مساوي بين رزمندگان تقسيم کرد.



2- مساوات در تقسيم

آن حضرت در تقسيم غنيمت ها و ساير اموال بيت المال، قانون عدل و انصاف را رعايت مي کرد و به همه مردم به طور يکسان سهم مي داد؛ امتيازات شخصي، قوميتي، سني، سبقت در قبول اسلام، شرکت در جنگ بدر، سفيد و سياه، آزاد و برده و امثال آن ها را در کسب سهم از اموال بيت المال، دخالت نمي داد.(19) بدين وسيله، ديدگاه طبقاتي و مناسبات ستمگرانه ي برخاسته از آن را، باطل اعلام کرد و انسان ها را کنار هم و در يک صف متحد قرار داد. سعد بن ابي وقاص در تقسيم غنائم بدر به پيامبر(ص) اعتراض کرد و گفت: آيا مرا که از اشراف بني زهره ام، با اين آبکش ها و باغبان هاي يثرب، يکسان مي بيني؟ آن حضرت از شنيدن اين سخن، سخت آزرده گرديد و فرمود: هدف من از اين جنگ، حمايت از بيچارگان در برابر زورمندان است. من براي اين برانگيخته شدم که تمام تبعيضات و امتيازات موهوم را ريشه کن سازم و تساوي در برابر حقوق را، در ميان مردم جايگزين آن نمايم. (20)



3- محافظت از بيت المال

پيامبر اعظم(ص) براي حفاظت از بيت المال خصوصا در جنبه ي احقاق حقوق و رعايت حريم آن توسط مردم، شيوه هاي تبليغاتي و عملي مختلفي به کار مي برد. اين شيوه هاي صيانت از بيت المال توسط آن حضرت را مي توان به صورت زير بيان کرد:

الف. ابلاغ

آن حضرت براي آن که مردم حقوق بيت المال را رعايت کنند، آنان را با وظايف خود در خصوص بيت المال آشنا مي کرد. گاه اصل حکم شرعي را ابلاغ مي کرد و گاه تفصيل و جزئيات حکم شرعي را بيان مي کرد؛ و در بعضي اوقات با نامه نگاري به تعليم احکام و وظائف مردم نسبت به بيت المال مي پرداخت. مثل ارسال نامه به سوي سعد هذيم ـ والي جذام ـ که در آن احکام زکات تشريح شده و به مردم دستور داده شده است که زکات و خمس را به فرستاده آن حضرت تحويل دهند.(21)

ب. تبشير و انذار

يکي ديگر از شيوه هاي آن حضرت در حفاظت از حريم بيت المال و احقاق حقوق آن، بشارت به ثواب و ذکر آثار خوب اداي حقوق بيت المال مثل خمس، زکات و امثال آن است و گاه انذار مسلمانان از تمرد و سرپيچي از انجام وظائف خود نسبت به حقوق بيت المال و ذکر آثار سوء عدم اداي حقوق آن است. پيامبر بعد از فتح خيبر و بعد از جمع آوري غنيمت ها در نقطه ي خاصي, به يکي از رزمندگان دستور داد که بگو: بر هر مسلماني که غنيمت به دست آورده و اگر چه نخ و سوزني باشد بايد آن را تحويل دهد زيرا خيانت، مايه ننگ در دنياست و در روز قيامت آتش بر جانش مي شود. (22) پيامبر(ص) در روايات متعددي بر اين نکته تأکيد کرده اند که از جمله آن مي توان به دو روايت زير استناد کرد: ((لا تزال امتي بخير مالم يتخاونوا و ادوا الامانه و اتوا الزکاه و اذا لم يفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنين;(23) امت من هيچ وقت از خير و برکت جدا نمي شوند مادامي که به يکديگر خيانت نکنند و امانت را ادا کنند و زکات [ اموالشان را] ادا نمايند و اگر چنين نکردند به قحطي و خشکسالي مبتلا خواهند شد)). و همچنين روايتي که مي فرمايد: ((خمسه لعنتهم ـ و کل نبي مجاب ـ الزائد في کتاب الله و التارک لسنتي و المکذب بقدر الله و المستحل من عترتي ما حرم الله والمستإثر بالفيء المستحل له(24);پنج کس اند که من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اي آن ها را لعنت کرده ايم، آن کس که در کتاب خدا آيه اي را زياد گرداند؛ کسي که سنت و روش مرا رها کند؛ کسي که قضا و قدر خدا را تکذيب کند؛ کسي که حرمت اهل بيت ما را نگه ندارد و کسي که اموال عمومي را به خود منحصر سازد و [ تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد)).

ج. توبيخ و مجازات

آن حضرت متجاوزان به بيت المال را به صورت هاي مختلف لفظي و عملي توبيخ و مجازات مي کرد. پيامبراعظم(ص) مردي از قبيله ازد را ـ که او را ابن ليثيه نيز مي گفتند ـ براي گرفتن زکات طايفه اي از مسلمانان مأمور کرد، او مأموريت را انجام داده و اموال را به مدينه نزد پيامبر(ص) آورد و به دروغ عرض کرد: اين زکات اموال است و اين يکي هديه اي است که به خود من داده اند. پيامبر(ص) به منبر رفت و پس از حمد خداوند، فرمود: همانا من کسي را براي کاري مي فرستم و او ميآيد و مي گويد اين زکات و آن ديگر هديه اي است که به من داده اند! پس چرا در خانه ي پدر و مادر خود نمي نشينند تا ببينند آيا هديه اي براي او ميآورند؟ به خدايي که جان من در دست قدرت اوست، کسي که چيزي از زکات را بردارد روز قيامت بر گردن او [ به صورت آتش] پيچيده مي شود.(25) در برخوردي ديگر آن حضرت پنج نفر را از مسجد بيرون کرد و فرمود: ((اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فيه و انتم لا تزکون;(26) از مسجد ما خارج شويد و در آن نماز نخوانيد چون شما زکات نمي دهيد)).

د. طرد افراد نالايق از مسئوليت بيت المال

يکي از ياران آن حضرت عرض کرد: آيا يکي از پست ها را به من واگذار مي کني؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: ((انک ضعيف و انها امانه (و الامانه ثقيله) و انها يوم القيامه خزي و ندامه الا من اخذها بحقها و إدي الذي عليه فيها(27); تو ضعيفي و مسئوليت، امانت است [ و بار امانت سنگين است] و آن مسئوليت، روز قيامت بدبختي و پشيماني است مگر آن که به حق گرفته شود و حق آن ادا شود)).

هـ . ثبت اموال

آن حضرت براي حفاظت از حريم بيت المال، به ثبت اموال مي پرداخت. زبير و جهم بن صلت را مأمور ثبت ورود و خروج زکات کرد همان طور که معيقب بن ابي فاطمه را مأمور ثبت اموال غنيمت هاي جنگي نمود. (28) و نيز اگر قطعه زمين يا چشمه و ديگر اموال غير منقول را به فرد يا گروهي واگذار مي کرد، علاوه بر ثبت آن ها، به آن ها سندي که مجوزي بر حق تصرف آن ها بود، نيز عطا مي کرد. که اين عمل نشانگر دقت و تدبير آن حضرت در اداره امور بيت المال و نظم محوري ايشان و اهميت به حقوق بيت المال مي باشد. و گاه ثبت اموال به وسيله علامت گذاري و نشانه گذاشتن بوده است. و آن حضرت شتر و ستوران ديگر را که جزو بيت المال بودند يا خود به وسيله آهن، داغ مي زدند و يا با نظارت خود دستور مي داد آن ها را داغ بزنند تا از ساير حيوانات که جزو بيت المال نبودند، قابل تشخيص باشند و آن ها را در چراگاه هاي مخصوص نزديک بقيع در محلي به نام حمي، نگاه مي داشت تا به مصرف جنگ و يا حقوق مأموران وصول زکات و فقراء و مانند آن برساند. (29)

و. نصب مأموران حفاظتي

آن حضرت در موارد متعدد، افرادي را مأمور حفاظت از اموال بيت المال مي نمود. نمونه آن، عبدالله بن کعب و همکاران او هستند که در جنگ بدر و بعد از آن، مأمور حفاظت از اموال غنيمتي و خمس بودند.(30)

ز. مبارزه با زمين خواري

پيامبر اعظم(ص) راه ديگري را نيز براي حفاظت از حريم بيت المال پيمود و آن وضع قوانين جامع و روشن در بهره برداري عموم مردم و قطع دست سودجويان فرصت طلب و زورمداران از دامن بيت المال ـ خصوصا در بخش انفال ـ است. آن حضرت فرمود: ((من احيي ارضا مواتا فهي له(31)؛ هر کسي زمين بايري را آباد کند, مال خود اوست)). ميزان بهره برداري هر کس را بر ملاک استعداد و توانايي او در توليد و فايده رساني و ارائه خدمات به جامعه قرار داد. و با قانون لغو "حمي" دست زمين خواران را از حريم انفال کوتاه کرد و فرمود: ((لا حمي الا لله و لرسوله (32); هيچ حمايي نيست مگر براي خداوند و رسولش.)) "حمي" اصطلاحا به معناي اين است که يک بخشي از زمين يا مرتع را بدون آن که احيائش کنند و يا ساير شرايط ملکيت را دارا باشند، آن را در قرق خود قرار دهند که پيامبر(ص) با قانون مذکور، از اختصاص انفال به گروه خاصي همانند زورمداران جلوگيري کرد و آن را در اختيار همه مردم قرار داد.(33)

ح. نظارت عمومي

پيامبر اعظم(ص) با ايجاد حس مسئوليت در وجود اقشار مختلف مردم، يک نوع نظارت غير مستقيم و دائم و همه گير را ايجاد نمود و فرمود: ((کلکم راع و کلکم مسئول... ))(34); همه شما ديده بان و نگهبان و همه شما مورد سوال هستيد...)) "نظارت" از ارکان مديريت به شمار مي آيد چرا که به وسيله آن، دستگاه ها ـ از جمله بيت المال ـ از انحراف و فساد به دور خواهند بود و پيامبر(ص) با نظارت مستقيم و غير مستقيم، از حريم بيت المال حفاظت نموده،, فساد و انحراف را از آن دور کردند.



7- مصرف بيت المال

اموالي که بيت المال و اموال عمومي محسوب مي شوند در برخي موارد مصرف آن مشخص گرديده است. مانند غنيمت جنگي که مالک آن بعد از جدا کردن خمس آن، رزمندگان اسلام اند و بايستي بين آن ها تقسيم شود که پيامبر(ص) نيز بعد از پايان يافتن جنگ ها، اين کار را انجام مي داد. و گاهي هم موارد مصرف آن عام است. مثل خمس که مالک آن مقام نبوت است و در مواردي که پيامبر اعظم(ص) مصلحت اسلام و مسلمين را در آن ببيند، هزينه مي شوند. همانند هزينه براي امور زيربنايي، کمک به نيازمندان جامعه و امثال آن. پيامبر(ص) قسمتي از اموال به دست آمده از قبيله بني نضير را در جهت تجهيز رزمندگان به اسب و سلاح جنگي، مصرف مي کرد؛ و قسمت ديگري از آن را در جهت فقر زدايي بين مهاجراني که در مضيقه بودند, تقسيم مي کرد. وگاه از خمس همچون زکات، براي تأليف قلوب و محبت تازه مسلمانان استفاده مي کرد. همان طور که ايشان خمس غنيمت هاي به دست آمده از جنگ طائف را ميان سران قريش که تازه مسلمان شده بودند، از قبيل ابوسفيان, معاويه, حکيم بن حزام, حارث بن حارث, حارث بن هشام, سهيل بن عمرو و عده ي ديگري تقسيم کرد و طبق شأن هر کدام تعدادي شتر به آن ها عطا کرد.(35)

به طور کلي احتياجات عمومي در زمان پيامبر(ص) بر دو گونه بود: يکي مخارج برنامه هاي حکومت اسلامي و ديگري بالا بردن سطح زندگي همه مردم که نتيجه آن ايجاد تعادل و توازن اجتماعي بود. آن حضرت با هزينه صحيح و دقيق بيت المال، عقب ماندگي شديد اقتصادي را که مانع پيشرفت و تحقق اهداف مقدس اسلامي بود مرتفع ساخت. از اين رو نيمي از محصول اراضي خيبر را جهت فقرزدايي و نيمي ديگر را براي هزينه هاي حکومتي از قبيل تجهيز سپاه و هيإت هاي نمايندگي و ديگر مخارج حکومتي به کار برد. آن حضرت بيت المال را جهت تأمين اجتماعي اقشار بي بضاعت به کار مي برد و اعلام کرد: ((هر بدهکاري که نزد والي يي از واليان مسلمين برود و براي والي يي روشن شود که او در اداي دينش ناتوان است، در اين جا بر والي مسلمين است که دين او را از اموال مسلمين اداکند.))(36) پيامبر(ص) همين طور براي فراهم کردن مقدمات ازدواج جوانان، از بيت المال استفاده مي کرد. مثلا از اموال خمس ـ که در اختيار حضرت بود ـ هزينه ازدواج عبدالمطلب بن ربيعه و فضل بن عباس را پرداخت کرد.(37)



8- مسئولين بيت المال

پيامبر اعظم(ص) مسئولين بيت المال را بر اساس دارا بودن تقوا انتخاب مي کرد. از اين رو هنگام ابلاغ حکم مسئوليت به آن ها بر حفظ تقوا در تمام موارد،تأکيد مي کرد. همان طور که در عهد نامه خود به عمرو بن حزم، هنگام گسيل داشتن وي به استانداري يمن و مديريت بيت المال، او را به رعايت تقوا در انجام وظايفش سفارش مي کند.(38) همچنين آن حضرت زهد و پاکدامني از طمع را که زمينه رعايت حقوق بيت المال و صاحبان حق است، شرط مسئولين بيت المال مي داند. بر شايسته سالاري که از اصولي ترين شرايط براي انتخاب عاملان و کارگزاران است, تأکيد فراوان مي کند. چنانچه در سيره آن حضرت آمده است که از ميان تمام مسلمان ها جوان بيست ساله اي را به نام عتاب بن اسيد براي فرمانداري مکه برگزيد و فرماني برايش صادر کرد و به او فرمود:((يا عتاب تدري علي من استعملتک؟ علي اهل الله عزو جل و لو اعلم لهم خيرا منک استعملته عليهم; اي عتاب! آيا مي داني تو را فرماندار کدام گروه قرا دهم؟بر اهل الله عزوجل (تو را بر اهل حرم خدا و ساکنان مکه والي نمودم. و اگر در ميان مسلمانان کسي را براي اين مقام شايسته تر از تو مي يافتم اين کار را به او مي سپردم)). همان طور که مي فرمايد: ((من استعمل عاملا من المسلمين و هو يعلم إن فيهم من هو اولي بذلک منه و إعلم بکتاب الله و سنه نبيه, خان الله و رسوله و جميع المسلمين ، هر کس کارگزاري از مسلمين را به کار بگيرد و حال آن که مي داند در بين مسلمانان کسي هست که از او شايسته تر و داناتر به کتاب خدا و سنت رسولش است, به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خيانت کرده است.))



منابع و مؤاخذ:

1 ـ المنجد و لغت نامه دهخدا ، واژه بيت المال

2 ـ ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، دارالاحيإ الکتب العربيه 1378هـ.ق ، جلد 7 ، ص36

3 ـ محمد بن يعقوب کليني ، فروع الکافي ، دارالاضوإ بيروت ، جلد 8 ، ص 51

4 ـ شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ، جلد 11 ، ص 8

5 ـ محمد باقر مجلسي ، بحارالانوار ، جلد 51 ، ص 84

6 ـ شيخ محمد حسن نجفي ، جواهر الکلام ، جلد 16 ، ص 116

7 ـ روح الله الموسوي الخميني قدس سره ، تحريرالوسيله ، جلد 1 ، ص 368

8 ـ روح الله الموسوي الخميني قدس سره ، تحرير الوسيله ، جلد 1 ، ص 356

9 ـ جعفر سبحاني ، مباني حکومت اسلامي ، انتشارات توحيد ، قم ، ص 689

10 ـ وسائل الشيعه ، جلد 6 ، ص 34

11ـ جعفر سبحاني ، فروغ ابديت ، دفتر تبليغات اسلامي قم ، جلد 2 ، ص 263

12ـ جعفر سبحاني ، فروغ ابديت ، دفتر تبليغات اسلامي قم ، جلد 2 ، ص 264

13ـ شيخ محمد حسن نجفي ، جواهر الکلام ، جلد 16 ، ص 116

14- جعفر سبحاني ، فروغ ابديت ، دفتر تبليغات اسلامي قم ، جلد 2 ، ص 264

15ـ سوره مبارکه اسرإ ، آيه 26

16ـ جعفر سبحاني ، فروغ ابديت ، دفتر تبليغات اسلامي قم ، جلد 2 ، ص 272

17ـ اقتصاد ، نشريه دانشکده علوم اقتصادي و سياسي دانشگاه شهيد بهشتي تهران ، شماره 6 بهار 76 ، صفحات‏110 - 109

18- جعفر سبحاني ، فروغ ابديت ، دفتر تبليغات اسلامي قم ، جلد 2 ، ص 261

19- جعفر سبحاني ، فروغ ولايت ، انتشارات صحيفه ، ص 348

20- جعفر سبحاني ، فروغ ابديت ، دفتر تبليغات اسلامي قم ، جلد 1 ، ص 514

21- شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ، جلد 6 ، ص 13

22- ابو محمد عبدالملک بن هشام ، سيره رسول الله ، ترجمه و تصحيح اصغر مهدوي ، انتشارات بنياد فرهنگ ايران ، جلد 3 ، ص 373

23ـ شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ، جلد 6 ، ص 13.

24ـ شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ، جلد 11 ، ص 341.

25ـ محمدتقي سپهر ، ناسخ التواريخ ، مکتبه الاسلاميه ، تهران 1363 ، جلد 3 ، ص 159

26ـ شيخ حر عاملي ، وسايل الشيعه ، جلد 6 ، ص 12.

27ـ مسلم بن حجاج نيشابوري ، صحيح مسلم ، دارالفکر بيروت ، جلد 8 ، ص 134

28ـ رسول جعفريان ، تاريخ سياسي اسلام ، ص 16

29ـ جرجي زيدان ، تاريخ تمدن اسلام ، انتشارات اميرکبير ، تهران 1369ش ، جلد 2 ، ص 219

30ـ عبدالحي کتاني ، التراتيب الاداريه (نظام الحکومه النبويه) ، دارالکتاب العربي ، بيروت ، جلد اول ، ص 411.

31ـ تهذيب الاحکام ، دارالکتب الاسلاميه ، جلد 7 ، ص 152

32ـ مسند احمد بن حنبل ، دارالصادر ، بيروت ، جلد 4 ، ص 38

33ـ محمد بن حسين فرإ ، الاحکام السلطانيه ، دفتر تبليغات اسلامي قم ، جلد 2 ، ص 222

34ـ صحيح بخاري ، جلد 3 ، باب النکاح

35ـ البدايه و النهايه ، جلد 4 ، ص 362

36ـ جعفر هادي ، الشئون الاقتصاديه في نصوص الکتاب و السنه ، کتابخانه امام اميرالمومنين علي(ع) ، اصفهان ، ص 502

37ـ علامه طباطبائي ، تفسير نمونه ، جلد 7 ، ص 185

38ـ عبد الحسين اميني ، الغدير ، دارالکتب العربي ، بيروت ، جلد 8 ، ص 291