PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تغییر اجتماعی



alamatesoall
07-02-2011, 05:39 PM
تغییر اجتماعی

از زمان پیدایش جامعه شناسی تاکنون ، غالب جامعه شناسان به این امرمعترف بوده اند که تغییر اجتماعی در میان سایر پدیده های اجتماعی از اهمیت در خور ملاحظه ای برخوردار است ، ولی تنها ا زقرن نوزدهم و نیمة قرن بیستم است که بحث در این زمینه مورد توجه جدی جامعه شناسان قرار گرفته است . اگوست کنت برای اولین بار جامعه شناسی را به دو بخش عمده ایستا و پویا تقسیم کرد . موضوع جامعه شناسی ایستا ، نظم حاکم بر جامعه است یعنی شیوه ای که بر اساس آن افراد یک جامعه در بین خود نوعی تفاهم بوجود می آورند که د ر حقیقت ضامن وجود و ادامة حیات و عملکرد آن جامعه است و اما موضوع جامعه شناسی پویا پیشرفت و توسعه است یعنی مطالعه تکامل جوامع از ورای تاریخ بشریت و در واقع بر اساس همین نظریه است که اگوست کنت قانون مراحل سه گانه خود را ارائه داده است . از نظر وی جامعه شناسی پویا بسیار پراهمیت تر از جامعه شناسی ایستا است و به همین علت در کتاب خود به این جنببه اهمیت بیشتری داده است :
جامعه شناسی اگوست کنت بر سه اصل مهم زیر استوار است :



مطالعه و تجزیه و تحلیل یک جامعه در یک زمان معین عملی نیست مگر آنکه در رابطه با تاریخ آن جامعه و در سطح وسیعتری یعنی در رابطه با تاریخ بشریت صورت گیرد و بر این اساس اگوست کنت بیشتر متوجه تحولات جوامع در زمان است و به همین لحاظ می توان گفت که جامعه شناسی وی بیشتر یک جامعه شناسی مقایسه ای است که چهار چوب عمومی آن تاریخ بشریت است .




اصل دوم جامعه شناسی اگوست کنت متکی بر مطالعة پیشرفت و توسعة شناخت انسان در مسیر تاریخ جامعه است زیرا رفتار بشر بر اساس شناخت و معرفت خود اوست و روابطش با دنیا و سایر انسانها به آنچه که او ازطبیعت و از جامعه می شناسد بستگی دارد .




با توجه به سیستم عصبی و ترکیب بیولوژیکی ، انسانها در تمام نقاط دنیا و در طول تاریخ همه به یک شکل اند و بنابراین جامعه جهانی بر اساس روش واحد و به یک شکل تحول می یابد و بشریت نیز به صورت واحدی به سمت یک نوع جامعه پیشرفته تری گام برمی دارد ازمیان متفکران دیگر ، مارکس و انگلس را می توان صاحب نظریة جامعه شناسی تغییر تلقی نمود ، ولی بدیهی است که این جامعه شناسی را باید با دید و وسعت بیشتری مورد مطالعه قرار داد .


مارکس و انگلس بر آن بودند که ریشه تحولات جامعه سرمایه داری را تشریح و تبیین کنند و اعتقاد داشتندکه تشدید مبارزه بین طبقه صاحب وسایل و ابزار تولید و طبقة کارگر ، موجب نابودی و اضمحلال نظام سرمایه داری و تبدیل آن به یک نظام کمونیستی بدون طبقه می گردد .
آثار برجستة عده ای دیگر از جامعه شناسان در جهت مطالعه د ر تغییر اجتماعی مشهود است . این گرایش رامی توان ناشی از سه عامل زیر دانست :



بیداری جهان سوم : کوشش کشورهای جهان سوم برای رهائی از عقب ماندگی ، تغییرات اقتصادی ، ---------- ، اجتماعی و فرهنگی ایجاد شده در این کشورها ، توجه بسیاری از جامعه شناسان را بخود معطوف کرده است .




بحران در کشورهای پیشرفته : تقریباً از بعد از جنگ دوم جهانی ، جوامع پیشرفته با بحرانهای اساسی عمیقی روبرو گردیدند و اشکال جدیدی از ایدئولوژیهای افراطی به ظهور پیوست . گروههائی از چپ و راست برای برقراری نظمی جدید به خشونت و شدت عمل دست زدند . جوانان به عنوان اعتراض به جامعه صنعتی مبتنی بر دیوانسالاری و سرمایه گذاری و به جانبداری از یک جامعه مبتنی بر عدالت دست به شورش می زدند ، تضاد شدید ارزشها ، تجدید نظر در ایدئولوژیهای حاکم و تغییرات بنیانی نیز از جمله پدیده های دیگر در حال تکوین این عصر محسوب می شود .




تاءثیر جامعه شناسی مارکس : تا چند دهة پیش تعداد بسیار کمی از جامعه شناسان سهم و نفوذ نظرات مارکس را در تفکرات تاریخ جامعه شناسی قبول داشتند . مارکس را به عنوان یک فیلسوف یا یک اصلاح طلب می شناختند ولی به عنوان یک جامعه شناس ، در حالیکه امروزه جامعه شناسان کنونی اعم از مارکسیست و غیر مارکسیست سعی کرده اند که نظم فکری مارکس را بشناسند و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند . بدین ترتیب جامعه شناسی مارکس ، در عدة زیادی از جامعه شناسان تمایل جدیدی را در جهت مطالعه مشکلات و مسائل تئوریک و تجربی در ارتباط به تحولات اجتماعی چون مبارزه طبقاتی ، جنبشهای انقلابی ، تغییرات ساختی جامعه و ... بوجود آورد .

alamatesoall
07-02-2011, 05:40 PM
تغییر و تحول اجتماعی
معمولاً تحول اجتماعی را مجموعه ای از تغییرات می دانند که در طول یک دوره طولانی طی یک یا شاید چند نسل در یک جامعه رخ می دهد . بنابراین تحول اجتماعی بر اساس تعریف فوق مجموعه فرایندهائی است که در یک مدت زمان کوتاه نمی توان آن را ملاحظه کرد . تحول اجتماعی را می توانیم به مثابه منظرة واحدی بدانیم متشکل از توده ای از جزئیات که جز از ارتفاع زیاد قابل رویت نیست .

تعییر اجتماعی بر عکس عبارت است از پدیده های قابل رویت و قابل بررسی در مدت زمانی کوتاه به صورتی که هر شخص معمولی نیز در طول زندگی خود یا در طول دورة کوتاهی از زندگیش می تواند یک تغییر شخصاً تعقیب نماید ، نتیجة قطعی اش را ببیند و یا نتیجة موقتی آن را دریابد . علاوه بر این تغییر اجتماعی در محدوده یک محیط جغرافیائی و اجتماعی معینی صورت می پذیرد و در این مورد تفاوتش با تحول اجتماعی در این است که آن را می توان در چهار چوب یک محدودة جغرافیائی و یا در کادر اجتماعی – فرهنگی خیلی محدودتری مورد مطالعه قرار داد .

پدیده هایی که تغییر اجتماعی محسوب می شوند
اولاً تغییر اجتماعی لزوماً یک پدیده جمعی است به عبارت دیگر تغییر اجتماعی باید یک جامعه یا بخش مهمی از یک جامعه را در بر گیرد . تغییر اجتماعی باید شرایط ، شکل زندگی یا زمینه فکری و روحی سطح وسیعی از یک جامعه یعنی خیلی بیش از چند نفر را دگرگون نماید و این اصل مهمی است برای مشخص نمودن یک تغییر اجتماعی .

ثانیاً یک تغییر اجتماعی باید یک تغییر ساختی باشد یعنی تغییری که در کل سازمان اجتماعی یا در بعضی از قسمتهای تشکیل دهنده سازمان اجتماعی حادث شود . به عنوان مثال یک اعتصاب ممکن است منجر به بهبود وضع حقوق کارگران و بالارفتن سطح زندگی آنان گردد که این یک تغییر ساختی نیست ولی اگر بتوان بعضی از تغییراتی که این اعتصاب در سازمان اجتماعی کارخانه و یا موسسه مربوط ایجاد می کند ، مثلاً تغییر در توزیع قدرت ، تغییر در شبکه های ارتباطی و غیره را مشاهده نمود ، آن وقت می توانیم بگوئیم که تغییر اجتماعی حادث گشته است .

ثالثاً تغییر ساختی در طول زمان شناخته می گردد . به عبارت دیگر باید بتوان بین دو نقطه یا چند مقطع زمانی ، مجموعه تغییرات یا نتایج آنها را مشخص نمود ودر حقیقت تغییر اجتماعی را فقط در مقایسه با یک نقطه شروع یا مرجع در گذشته می توان بررسی و ارزشیابی کرد و با توجه به همین نقطه شروع است که می توان گفت که تغییری به وجود آمده است و وسعت و کیفیت این تغییر را مورد مطالعه قرارداد .

رابعاًُ تغییر اجتماعی برای آنکه واقعاً یک تغییر ساختی باشد باید مداوم و استوار باشد و به عبارت دیگر فقط سطحی و زودگذر نباشد .

و بالاخره با توجه به چهار خصوصیت ذکر شده فوق می توان چنین خلاصه نمود که تغییر اجتماعی در جریان تاریخی یک جامعه اثر می گذارد . به دیگر سخن اگر تغییر اجتماعی خاصی حادث نمی گشت جامعه معینی مسیر متفاوتی را می پیمود .

alamatesoall
07-02-2011, 05:40 PM
عوامل ، شرایط و کارگزاران تغییر


عامل تغییر در واقع عنصری است که تغییری را موجب می شود یا بوجود می آورد . به عنوان مثال ، ورود تکنیک های جدید در یک کارخانه میتواند تغییراتی در شیوة کار ، در سازمان گروهها ، در سطح مدیریت و غیره ... بوجود آورد و به همین قیاس تاسیس یک کارخانه در یک محیط روستائی تغییراتی در بازار کارو تحرک اجتماعی جمعیت پدید می آورد که نتیجه اش دگرگونی در آداب و رسوم ، اخلاق و فرهنگ ودر سازمان اجتماعی روستا است . همچنین انجام اصلاحات ارضی در جامعه روستائی تغییرات اقتصادی – اجتماعی فراوانی را به دنبال دارد . در سه مورد فوق تکنیک و کارخانه و اصطلاحات ارضی عوامل تغییر محسوب می شوند .




شرایط تغییر عناصری هستند مناسب یا نامناسب که اثر یا اثرات یک یا چند عامل تغییر را فعالتر ، کندتر ، شدیدتر یا ضعیف تر می کند .

در مورد همان مثال فوق چنانچه طرز برخورد سندیکا را در مقابل دگرگونی در نظر بگیریم ، تصور که سندیکا از تغییر دارد و انتقال این تصور و ایده به کارگران شرایطی محسوب می شوند که ممکن است نسبت به دگرگونی هائی که بوسیلة تکنیکهای جدید حادث خواهد شد مناسب یا نامناسب باشد و به همین قیاس در محیط روستائی مجموعه عمل و عکس العمل هائی که باعث پیشروی یا وقفه در اصلاحات ارضی می شوند ، شرایطی مناسب یا نامناسب محسوب می شوند و در حقیقت می توان گفت که عوامل و شرایط تغییر مکمل یکدیگرند .



کارگزاران تغییر شامل اشخاص ، گروهها و انجمن هائی می شوند که تغییر را وارد می کنند ، از آن استقبال نموده و یا با آن به مخالفت بر می خیزند . کارگزاران را می توان به دو دسته تقسیم نمود :


مبشرین تغییر : شامل کسانی می شود که فکر تغییر را وارد می کنند ( ایدئولوگها – تئوریسین ها )

مروجین یا مبلغین تغییر : اشخاص ، گروهها و انجمن هائی هستندکه ایده ای را رواج می دهند و یا تبلیغ میکنند .