PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقش زنان در فرآیند فقر زدایی از جامعه ایران



alamatesoall
06-27-2011, 07:09 PM
نویسنده: مهناز عابدی
مقدمه :« امروز جايگاه انسان ، محور اصلي توسعه است و توجه به نيازهاي اساسي انسان و رهايي از فقر صرفاً جنبة بشر دوستانه ندارد بلكه بهره مندي از ابعاد توسعه و رها شدن از فقر يك حق مسلم در قوانين بين المللي محسوب مي شود .
رهايي زنان از فقر از اهميت خاصي برخوردار است زيرا آمارها نشان مي دهد كه زنان در سطح جهاني و ملّي از محروميتهاي مضاعف رنج مي برند و اين مفهوم اساسي مي بايست در نظام برنامه ريزي ، سياستگذاري ، تخصيص منابع ، اجرا و ارزشيابي از عملكرد مسئولين وارد شود و اين مهم مسير نمي گردد جز به دانش و تخصص و اطلاعات و مهارت لازم . بنابراين براي رهايي از فقر يكي از كارهايي كه بايد انجام گيرد تدوين و استفاده از شاخصهايي است كه نسبت به مسأله جنسيت و حقوق افراد حساس است . هم اكنون مروجين حقوق بشر كه معتقد به توسعه بر پاية اصول حق محوري مي باشند ، از اين روش براي ترويج اهداف مجموعة قوانين حقوق بشري به صورت مؤثر استفاده مي نمايند . مثلاً : در خصوص آموزش همگاني ، حق محوران اين هدف را ، حق همة كودكان در تمام نقاط دنيا فارغ از نژاد و قوميت و اعتقادات مذهبي و جنسيت و ... مطرح مي نمايند . » (1) با توجه به اينكه هدف اساسي توسعه بالا بردن سطح كيفيت زندگي انسانهاست و معيار اين كيفيت در درجة اول ، دستيابي به نيازهاي اولية زندگي است و از آنجا كه جهت دستيابي به توسعه تلاشهاي وسيعي صورت گرفته است و بسياري از روشهاي اتخاذ شده با شكست مواجه شده است ، بايد ديد چه روشي در توسعه موجب كاهش فقر و يا از بين بردن آن مي شود و نقش زنان در اين ميان چگونه است و چه عواملي موجب فقر مي شود و در اين خصوص چه ديدگاههايي مطرح است ؟

فقر و تعاريف آن :
« فقر پديدة شومي است كه در ابتداي هزارة سوم ميلادي ، 5/1 ميليارد نفر از مردم جهان را به سلطة خويش در آوده است . هم اكنون 14 ميليون نفر از جمعيت جهان بدون درآمد كافي براي تامين نيازهاي اولية زندگي و بدون دسترسي به آموزش و بهداشت به سر مي برند . فقر مفهومي نسبي است كه در هر نقطه از دنيا ، در مورد آن تعريفي متفاوت از ساير نقاط عرضه شده است اما مي توان در تمامي تعاريفي كه از فقر شده است يك مفهوم كلي مشترك استخراج نمود و آن عبارت است از اينكه : فقر عبارت است از عدم توانايي دسترسي به نيازهاي اولية زندگي مانند خوراك ، پوشاك ، مسكن ، آموزش و بهداشت . مي توان جمعيت جهان را از نظر فقر و غنا به پنج گروه تقسيم كرد كه عبارتند از : خيلي ثروتمند ، ثروتمند ، فقير ، خيلي فقير و مسكين . جمعيت فقير جهان را نيز مي توان به دو گروه بالاي خط بحراني فقر و زير خط فقر تقسيم نمود . براي خط فقر در نقاط مختلف جهان تعاريف متعددي شده است . در كشورهاي توسعه يافته اين شاخص عبارت است از داشتن درآمد سالانة كمتر از 4/14 دلار در روز و در كشورهاي توسعه نيافته و فقير اين مبلغ به كمتر از يك دلار در روز مي رسد . » (2)

نظريه هاي فقر :
در ميان جامعه شناسان سه مفهوم و تبيين از فقر وجود دارد : يك دسته معروف به چشم انداز فرهنگي ، دسته دوم معروف به چشم انداز موقعيتي و دسته سوم معروف به چشم انداز ربطي است كه در ذيل هر يك را توضيح مي دهيم .
الف ـ چشم انداز فرهنگي :
در اين ديدگاه اعتقاد بر اين است كه الگوهاي رفتاري و ارزشي طبقة پايين به گونه اي است كه با جامعه و فرهنگ غالب متفاوت است . اين الگوها ، خرده فرهنگ پايگاه اقتصادي ، اجتماعي فقير محسوب مي شود كه از طريق اجتماعي شدن انتقال مي يابد . در خصوص بيماريهاي رواني در اين ديدگاه اعتقاد بر اين است كه شواهد زيادي بيانگر رابطة فقر و بيماري رواني به خصوص اسكيزو فرنيا به گونة مثبت است . همچنين با توجه به رابطة مثبت درآمد و موقعيت شغلي و وضعيت تحصيلي ، طبقة فقير بجهت عدم رغبت به افزايش تحصيلي بجهت پيروي از الگوي رفتاري و ارزشي خاص در وضعيت پست باقي مي ماند . ونرخ زاد و ولد در آنها زياد است و بجهت الگوي متفاوت جامعه پذيري طبقات پايين ، رابطة فرزند ـ والدين نيز متفاوت است . به طور خلاصه مي توان گفت كه فرهنگ گرايان ، فقرا را به عنوان قشري كه براي خود از يك الگوي خاص رفتاري و ارزشي پيروي مي كنند ، معرفي مي نمايند و راه حل كاهش يا از بين بردن فقر را آموزش فقرا در جهت تغيير ارزشها و رفتارهايشان مطرح مي نمايند . (3) به جامعه شناسان فرهنگ گرا انتقاداتي وارد نموده اند ازجمله اينكه گفته اند فرهنگ گرايان به تغيير نگرش ها و ارزشهاي فقرا تاكيد دارند نه به تغيير فرصتها . همچنين آنها تفاوتهاي رفتاري افراد را براساس ارزشها و هنجارهاي آنها تشخيص مي دهند . در صورتي كه تمام تفاوتهاي رفتاري به تفاوت ارزشها بر نمي گردد . (4)
ب ـ چشم انداز موقعيتي :
در اين ديدگاه ، عامل فقر در نيروهاي خارج از فرد جستجو مي شود . عدم برخورداري از شغل خوب ، درآمد مناسب ، حمايتهاي دولت ، خدمات عمومي و همچنين مورد تبعيض واقع شدن علت فقر مطرح مي شود . در واقع فقر موقعيتي است كه ساخت اجتماعي غالب به فقير تحميل مي نمايد .و بدنبال خود الگوهاي رفتاري فقير را به عنوان نتيجة طبيعي بهمراه دارد. در اين ديدگاه براي حل مشكل فقر بايد موقعيت فقرا را از طريق اصلاح ساخت اجتماعي محدود كننده تغيير داد . (5)
ج ـ چشم انداز ربطي :
« اين چشم انداز بر پاية درك موقعيت فقير در چارچوب ساخت اجتماعي ، نگرشها و اعمال غير فقير نسبت به فقير و تأثيرات اين نگرشها و كنش ها بر فقرا استوار است . » (6)
در اين ديدگاه فقر نه يك امر دروني محسوب شده است آنچنانكه فرهنگ گرايان مي گويند و نه يك امر بيروني است آنچنانكه موقعيت گرايان مطرح كرده اند بلكه در اين ديدگاه فقر يك مقوله ربطي است و يك خرده فرهنگ وابسته است و براي درك فقر بايد هم به كنش دروني و هم به كنش متقابل و بيروني فقير يا غير فقير توجه نمود . (7)

نكات مورد توجه در تحليل فقر :
« 1- در تحليل فقر نبايد صرفاً به جزء نگري و ايجاد رابطه بين پديده هاي جزيي اكتفا نمود بلكه بايد ارتباط بين پديده ها و روابط را با ساختهاي كلان و وسيع تر جامعه در سطوح سياسي ، فرهنگي واقتصادي مشخص نمود .
2- چون در سطح كلان ، فقر يكي از ابعاد توسعه نيافتگي است طبعاً بايد علل فقر را در اين سطح با علل توسعه نيافتگي مرتبط دانست و در اين بين نبايد از نقش ارتباطات خارجي و عوامل تاريخي و برون مرزي در ظهور پديدة فقر غافل بود .
3- در تحليل فقر در سطح كلان بايد علاوه بر شناخت عوامل و ارتباطات خارجي ، عوامل دروني جامعه را نيز به خوبي دريافت . به عبارت ديگر شناخت كامل در اين زمينه در گرو شناخت برون ( عوامل خارجي ) ، درون ( عوامل داخلي در سطح كلان ) و سازوكار ربط ميان اين دو عامل است .
4- بعد از شناخت ارتباطات در سطح كلان مي توان به ابعاد جزئي تر فقر و عوامل درون جامعه اي و آنچه اصطلاحاً مربوط به فرصتها ، ارزش ها و نگرشهاست ، روي آورد . » (8)

راهكارهاي كاهش فقر و نقش زنان :
از آنجا كه در طول تاريخ بشر ، فقر از مهمترين مسائل و مشكلات جوامع انساني بوده است . لذا همواره در تمامي دوره هاي تاريخي ، براي كاهش يا از بين بردن آن راه حلهايي ارائه شده است . يكي از راههاي مبارزه با فقر كه رايج ترين شكل آن نيز بوده است استفاده از كمكهاي خيريه و اعانات به اشكال مختلف بوده است . اما تجربه ثابت نموده است كه كمكهاي خيريه تنها بصورت مقطعي مشكلات ناشي از فقر را تا حدي كاهش مي دهد و آنچنان نيست كه بتوان به عنوان يك راه حل قطعي به آن انديشید. در واقع راهكارهايي كه براي توسعه و ارتقاء كيفيت زندگي انسانها به عنوان محور توسعه انجام گرفته است ، اكثراً با شكست مواجه شده است كه به منظور روشن شدن علل شكست اين راهكارها بايد توجه داشت كه در طول تاريخ ، توسعه از سه طريق اعمال شده است :
1- توسعة دولتي يا حكومتي
2- توسعة پارلماني
3- توسعة مشاركتي
در روش توسعه دولتي ، برنامه ريزي و اجراي برنامه هاي توسعه بر عهدة دولت است . در بيشتر موارد ، توسعة دولتي با شكست مواجه بوده زيرا مردم خود را از برنامة‌توسعه جدا مي دانسته اند به اين دليل كه در برنامه ريزي ، اجرا ، نظارت و نگهداري نقشي نداشته اند . در شكل دوم توسعه يا توسعة پارلماني ، نمايندگان مردم با در نظر گرفتن نيازهاي مناطق خود ، برنامه ريزي را به عهده داشته و دولت نيز مجري برنامه ها بوده است و چون مردم سهمي در برنامه ريزي ، اجرا و نظارت نداشته اند ، اين روش نيز با شكست مواجه شده است . اما شكل سوم توسعه يا توسعة مشاركتي بر اساس تجارب موجود ، پايدارترين شكل توسعه است زيرا در اين روش مسئوليت برنامه ريزي ، اجرا ، نگهداري و نظارت برعهدة خود مردم است . در دهة اخير سياستگذاران جهاني و كشور ما به اهميت مشاركت مردم ، خاصه گروه محروم ، در زمينة فقر زدايي وقوف پيدا كرده اند . جامعة مدني ، به ويژه تشكلهاي داوطلب مردمي ، بهترين نهادهايي هستند كه مي توانند به اين آرمان جامة عمل بپوشانند . مشاركت زنان كه آسيب بيشتري از محروميتها مي برند نيز لازم و واجب است . در اين راستا دولت ها و حكومتها بايد تنگناها و موانع را از سر راه تشكلها بردارند تا آنها بتوانند با اتكاء به قدرت مردمي با اهريمن فقر مبارزه كنند . اصل احترام به نقش تشكلها و برخورد برابر با آن ها و مشاركت دادن آنان به صورت همكاران مساوي در زمينه هاي بررسي ، برنامه ريزي و اجرا ، امري است كه بايد از سوي سياستگذاران مورد توجه قرار گيرد و دراين زمينه داشتن تلاش ، صداقت و ارادة كافي شرط لازم است . اهميت تشكلهاي مردمي به جهت ارتباط نزديك با مردم خصوصاً با گروههاي كم بهره و آسيب پذير است . اين تشكلها به اتكاء اعتماد و ياري مردم كار مي كنند بنابراين بهتر مي توانند صداي محرومين را منعكس كنند . قدرت خلاقيت، ابتكار و تحرك اين تشكلها نسبت به نظام ديوان سالارانة حكومتها بيشتر است و براي نوآوري در موقعيت مساعدتري قرار دارند . در نتيجه بهتر و موثرتر و اقتصادي تر مي توانند طرحها را اجرا كنند و نواقص و كمبودهاي موجود را رفع كنند . تشكلهاي مردمي در ايران به دو صورت سنتي و نوين وجود دارد . مهمترين خصلت تشكلهاي سنتي كه نقش با اهميتي دارند و بصورت خيريه ها و صندوقهاي قرض الحسنه اداره مي شوند ، پايگاه قوي مردمي آنان است . بيشتر اين تشكلها توسط زنان اداره مي شوند كه نمونه هايي از آنها عبارتند از :
1- خيريه فاطمه الزهرا به مسئوليت خانم زماني كه يكي از نمونه فعاليتهاي اين خيريه ايجاد 1400 مدرسه براي كودكان بوده است .
2- انجمن حمايت از سالمندان و معلولين كهريزك كه از بزرگترين مراكز توان بخشي و حمايت از معلولين كشور است و با ياري مردم اداره مي شود و عمدة بسيج و جذب منابع مالي توسط سركار خانم اشرف قندهاري ، مسئول انجمن انجام مي گيرد . « اين خيريه با 400 هزار متر مربع زمين كه 110 هزار متر مربع بناي مفيد دارد و 15 هزار متر مربع در دست احداث و ظرفيتي بالغ بر 1600 نفر . اين خيريه 870 پرسنل موظف دارد كه 600 بانوي نيكوكار به طور مداوم و با نوبت و برنامه ريزي در طول هفته در آسايشگاه فعاليت مي كنند . 400 نفر بانوي نيكو كار براي كمك به كمبودهاي مالي آسايشگاه فعاليت مي كنند و اجناس دست دوم اهدايي را بازسازي كرده و هفته اي 2 روز بازار خيريه راه اندازه مي كنند . اين آسايشگاه مجهز به 12 بخش زنان و 10 بخش مردان است و داراي كتابخانه ، مهد كودك ، سالن توجيهي ، تعاوني مصرف كاركنان ، شهرك اميد و شهركت عميد با 45 واحد مسكوني مخصوص زوجهاي معلول و شهرك گلها با 54 واحد مسكوني مخصوص پرسنل آسايشگاه است . همچنين درمانگاه مجهز به داروخانه ، راديولوژي ، دندان پزشكي ، چشم پزشكي و ... كه 11 پزشك موظف و 45 پزشك داوطلب دارد . و اين همه تماماً با كمكهاي مردمي اداره مي شود و زنان خصوصاً در اين زمينه فعالانه هميشگي هستند . » (9)
3- شبكه خيريه هاي بانوان اصفهان به سرپرستي خانم بحرينيان كه 250 خيرية محلي را تحت پوشش دارد .
ـ طبق آمار تقريبي بيش از 280 تشكل در امور زنان ، 3000 خيريه ، ده هزار صندوق قرض الحسنه و 5000 تعاوني زنان در ايران وجود دارد . (10)
از راهكارهاي ديگر براي كاهش فقر تشكيل سازمانهاي محلي و روستايي است كه نيازمند به اصول و ضوابط ذيل است :
« ـ حمايت يك سازمان دولتي يا غير دولتي از سازمان محلي
ـ وجود منابع مالي
ـ آموزشهاي مهارتي
ـ وجود افراد علاقه مند و فعال در سازمان محلي براي مديريت سازمان
ـ آموزش افراد فعال سازمان در زمينه هاي برنامه ريزي و برقراري ارتباط با ديگر سازمانهاي محلي ـ دولتي و غير دولتي .
ـ تشكيل جلسات منظم گروهي
ـ تمرين خود مديريتي ، خود باوري ، خود اتكايي و تصحيح رفتارها و عادات كاري . » (11)
در نهايت اينكه نبايد به فقرا به عنوان فقير نگاه كرد و بدين شكل بر شدت فقر افزوده بلكه بايد با مشاركت دادن آنان مخصوصاً در تصميم گيريهاي مربوط به خود ، با آنان و از زاوية ديد آنها به رفع محروميتها و كاهش فقر اقدام نمود . سرمايه گذاري بر روي نيروي انساني زن در اين راستا و آموزش آنان بعنوان مادران و انتقال دهندگان فرهنگ و ارزشها و سنتها و استفاده از سرمايه هاي مادي و معنوي آنان در اين راه پر سودترين حركت و فعاليت خواهد بود .



پي نوشت ها :
1- مركز مشاركت زنان رياست جمهوري ، نشريه آوا شماره 2 ، صفحه 136 .
2- همان منبع ، صفحه 84
3- افروغ ، عماد ، چشم اندازي به تحليل طبقاتي و توسعه .
4- همان منبع
5- همان منبع
6- همان منبع ، صفحه 76 .
7- همان منبع
8- همان منبع ، صفحه 76 .
9- مركز مشاركت امور زنان رياست جمهوري ، نشريه شماره 1 آواي مشاركت ، صفحه 51 و 52 .
10- مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري ، نشريه شماره 2 آوا .
11- مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري ، نشريه شماره 1 آوا .
منابع و مآخذ :
1- مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري ، نشريه آوا ، شمارة 2 ، تهران ، مهرماه 1380
2- مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري ، نشريه شماره 1 آوا ، تهران : ارديبهشت 1380
3- افروغ ، عماد ، چشم اندازي نظري به تحليل طبقاتي و توسعه ، تهران ، فرهنگ و دانش ، 1380
4- سيف اللهي ، سيف الله ، اقتصاد سياسي ايران ، تهران : پژوهشكده جامعه پژوهش و برنامه ريزي الميزان ، 1374
5- سيف اللهي ، سيف الله ، جامعه شناسي مسائل اجتماعي ايران ، تهران : موسسه انتشارات جامعه پژوهان سينا،