PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : Prometheus نماد روشنفکری :



alamatesoall
05-23-2011, 07:47 PM
Prometheus was the son of Iapetus (http://www.pantheon.org/articles/i/iapetus.html) who was one of the Titans … He stole the sacred fire from Zeus (http://www.pantheon.org/articles/z/zeus.html) and the gods … In punishment, Zeus commanded that Prometheus be chained for eternity in the Caucasus. There, an eagle (or, according to other sources, a vulture) would eat his liver, and each day the liver would be renewed. So the punishment was endless, until Heracles (http://www.pantheon.org/articles/h/heracles.html) finally killed the bird...(1)

«Prometheusیکی از پسران Iapetus (http://www.pantheon.org/articles/i/iapetus.html) بود، که او خود نیز یکی از خدایگان غول پیکر یونان باستان به حساب می آمد...Prometheus آتش مقدس [که می تواند نماد آگاهی باشد] را از Zeus (http://www.pantheon.org/articles/z/zeus.html) و دیگر خدایگان می دزدد [و تسلیم انسان می کند]. به همین خاطر به فرمان Zeusاو را برای همیشه در کوه قفقاز به زنجیر می کشند. و یک عقاب (و بنا بر برخی از منابع یک کرکس) مأمور می شود تا هر روز جگر [یعنی قلب] او را -که البته هر روز از نو دوباره رویش می کرد- را بخورد. از اینرو این مجازات بی پایان بود تا اینکه Heracles (http://www.pantheon.org/articles/h/heracles.html) آن پرنده را از بین می برد…»

چنین گمان می رود که بتوان Prometheusرا نماد روشنفکر دانست. روشنفکر، همچون اين اسطوره يونانی، در قبال دردها و رنج هایی که می کشد، به انسانها معرفت و آگاهی می بخشد. اما نکته مهم تر این است که آنچه درد و رنج روشنفکر را از دیگر افراد متمایز میکند این است که درد و رنج او نه جسمی بلکه بیشتر روحی است؛ چنانکه عقاب یا کرکس قلبPrometheus را می خورد که مرکز درد و رنج انسان است. همچنین درد و رنج روشنفکر نه یکبار و چندبار بلکه درد و رنج او همچون Prometheusطولانی مدت است؛ چنانکه Prometheus نيز براي هميشه محکوم به شکنجه مي شود.

اما همین مفهوم، وقتی در دوران مشروطیت وارد ادبیات سیاسی ایران می شود ماهیت اصلی خود را از دست می دهد، رنگ و لعاب روشنفکر روسی! به خود می گیرد، و به مرور زمان کاملا معنای لنینیستی-استالینیستی پیدا می کند. از اینرو «معرفت جویی» و «معرفت آفرینی» امری یکسره ضد ارزش قلمداد می شود، و برخی از اندیشمندان (چون منطبق با معیارهای روشنفکر روسی نبودند) متروک و مهجور و حتی طرد می شوند. بطوریکه يکی از محققان در این مورد چنین می گوید :

«به اعتبار همین مفهوم روسی از روشنفکران بود که در آن سالها مثلا بدیع الزمان فروزانفر و محمد قزوینی، در سِلک روشنفکری جایی نداشتند. اما آن مترجمی که به زبان الکن، ترجمه ای از شعری انقلابی از فلان شاعر تَنُک مایهء روسی را در مجله ای دانشجویی به چاپ رسانده بود خود را روشنفکر می خواند و به ریش امثال فروزانفر می خندید.»(2)