PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : راهنمايي دررابطه با پايان نامه



javad2656
05-07-2011, 06:12 PM
سلام ميخواستم اگه ميشه دررابطه با مدل تحليلي در پايان نامم كمكم كنيد كه چه جوري بايد طراحيش كنم؟ممنون:36::36::36:

اقاقی
05-08-2011, 11:57 AM
دوست عزیز منم یه باریه راهنمایی در مورد پایان نامه خواستم ولی کو مددی؟:164:

javad2656
05-08-2011, 06:32 PM
سلام خودتون نميتونيدراهنماييم كنيد كه چه جوري مد تحليلي رو طراحي ميكنن؟:42:

اقاقی
05-08-2011, 07:08 PM
راستش من هنوز شروع نکردم


پایان نامه تون در مورد چی هس؟ رشتتون چیه اصلا؟:42:

javad2656
05-10-2011, 09:34 AM
سلام رشتم علوم اجتماعيه،پايان نامم هم درمورد بررسي علل افزايش دانشجويان دختردردانشگاهه.بازم اگه تونستيدكمكم كنيدممنون ميشم.

Borna66
05-10-2011, 12:21 PM
سلام ميخواستم اگه ميشه دررابطه با مدل تحليلي در پايان نامم كمكم كنيد كه چه جوري بايد طراحيش كنم؟ممنون:36::36::36:

تحليل کمي و تحلیلی پايان نامه و انجام امور رايانه اي پايان نامه ها و پروژه هاي کارشناسي و کارشناسي ارشد که بر اساس تحقيقات ميداني و پرسشنامه بوده و بروش فاکتور آناليز يا تحليل عاملي با استفاده نرم افزار spss محاسبه ميگردد ...


ضمنا دوستانی که اطلاعات کمی در مورد پروژه و پایانه نامه اشون ارایه می دهند چطور توقع کمک و مدد دارن:265:


روزگار خوش

Borna66
05-10-2011, 12:27 PM
سلام رشتم علوم اجتماعيه،پايان نامم هم درمورد بررسي علل افزايش دانشجويان دختردردانشگاهه.بازم اگه تونستيدكمكم كنيدممنون ميشم.

با سلام

در ادرس زیر می توانید مقاله ی جامع در این زمینه بدست اورید

چرايي افزايش نسبي ورود دختران به دانشگاه(مطالعه موردي دانشگاه اهواز) /ابوالقاسم فاتحي/مهدي اديبي/ بهجت يزدخواستي/حسن سعيدي / ص 173 (http://www.mr-zanan.ir/Template1/News.aspx?NID=2913)

روزگار خوش

Borna66
05-10-2011, 12:27 PM
و مقداری از این مقاله عبارتند از:


چکيده
حدود دو دهه است که روند افزايش ورود دختران به دانشگاه سير صعودي داشته است. محققان و صاحب نظران در علل اين فزوني و نيز پيامدهاي مثبت و يا منفي آن ديدگاه‌هاي متفاوت و گاه متضادي را بيان کرده‌اند. در مقاله حاضر با موضوع چرايي فزوني نسبي ورود دختران به دانشگاه، علل اين افزايش در يک مطالعه موردي بررسي شده است. پرسش اصلي اين است که در برابر علل فزوني ورود دختران به دانشگاه با توجه به گفتمان توسعه دانايي محور، رويکرد برگزيده، نقادانه و عملياتي چيست و چگونه مي‌توان اين فزوني را تحليل کرد؟ براي بررسي اين پرسش هفت فرضيه مطرح گرديد. يافته‌هاي ميداني پژوهش که با استفاده از طيف ليکرت در يک نمونه 364 نفري از دانشجويان دختر دانشگاه اهواز در سال تحصيلي 86 ـ 1385 با روش پيمايشي به ثمر رسيده است، تمامي هفت فرضيه پژوهش را تأييد کرد و نشان داد که عوامل فزوني ورود دختران به دانشگاه را بايد با رويکردي تلفيقي از مجموعه‌اي از علل چندگانه جست‌وجو کرد. اين عوامل چندگانه که در واقع صورت‌بندي فرضيات پژوهش را نيز تشکيل مي‌دهد، عبارتند از: تغيير نگرش جامعه نسبت به مشارکت زنان، افزايش آگاهي زنان نسبت به حقوقشان، دستيابي به شغل، کسب منزلت اجتماعي، گسترش دامنه انتخاب همسر، جاذبه‌هاي دانشگاه، افزايش توقعات زنان.


کليد واژه
دختران، آموزش عالي، توسعه دانايي محور، دانشگاه، زنان.

1) مقدمه
زنان نيمي از جمعيت جامعه کشور ايران را تشکيل مي‌دهند. توانمندسازي آنان در توسعه دانايي‌محور کشور نقش اساسي دارد. اکنون حدود دو دهه است که روند افزايش ورود دختران به دانشگاه سير صعودي داشته است. در سال تحصيلي 85 ـ 1384 تعداد پذيرفته‌شدگان در دانشگاه 340526 نفر بوده که از اين تعداد 185857 نفر )55 درصد( را زنان تشکيل مي‌دهند. ميزان اين افزايش نسبت به سال 76 ـ 1375 برابر با 105 درصد بوده که 75 درصد آن متعلق به زنان است. تعداد دانشجويان موجود در سال 85 ـ 1384 برابر با 1201290 نفر بوده که از اين تعداد 661807 نفر (55 درصد) را زنان به خود اختصاص داده­اند (مؤسسه پژوهشي و برنامه‌ريزي آموزش عالي، 1385). مقاله حاضر با هدف بررسي چرايي اين افزايش، اين پرسش اصلي را پاسخ مي‌دهد که با توجه به گفتمان توسعه دانايي‌محور چگونه مي‌توان دلايل افزايش نسبي ورود دختران به دانشگاه را تحليل کرد؟
افزايش ورود دختران به دانشگاه از يک­سو مي‌تواند از طريق تربيت نيروي متخصص، توسعه اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي کشور را به همراه داشته باشد و از سوي ديگر رشد قابليت‌هاي فردي و توانمندسازي زنان را در پي داشته باشد. اما اين امر زماني مفيد واقع مي‌گردد که ساير زمينه‌ها و بسترهاي فرهنگي و اجتماعي توسعه نيز به گونه‌اي هماهنگ و موزون در جامعه طراحي و به اجرا درآمده باشد و به ويژه تقاضا براي آموزش عالي براساس شرايط بازار و جذب در مشاغل و صنايع مزيت‌آور شکل گيرد.

2) اهميت و ضرورت
اهميت و ضرورت پرداختن به اين مقوله را دو ويژگي برجسته مي‌کند. ويژگي اول اين که زنان نيمي از جمعيت جامعه را تشکيل مي‌دهند، لذا بايد آنها را به عنوان سرمايه‌هاي انساني مؤثر در توسعه دانايي‌محور قلمداد نمود که کارکردهاي اساسي و بنيادين ديگري مانند، فرزندپروري، مديريت خانواده و جامعه‌پذيري فرزندان را در نهاد خانواده برعهده دارند. ويژگي دوم اين که آثار و پيامدهاي اين مسأله به عنوان موضوعي ميان رشته‌اي، نظر برنامه‌ريزان را در حيطه‌هاي علمي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي به خود جلب کرده است.

3) اهداف پژوهش
شناخت علل فزوني ورود دختران به دانشگاه، با بهره­گيري از رويکرد برگزيده، نقادانه و عملياتي هدف اصلي تحقيق است. در ضمن موارد زير به عنوان اهداف فرعي مورد بررسي قرار گرفته است:
ـ شناخت رابطه تغيير نگرش جامعه نسبت به زنان با افزايش ورود آنان به دانشگاه؛
ـ شناخت رابطه افزايش آگاهي زنان از حقوقشان با افزايش ورود آنان به دانشگاه؛
ـ شناخت رابطه دستيابي به شغل زنان با افزايش ورود آنان به دانشگاه؛
ـ شناخت رابطه کسب منزلت اجتماعي زنان با افزايش ورود آنان به دانشگاه؛
ـ شناخت رابطه گسترش دامنه انتخاب همسر با افزايش ورود زنان به دانشگاه؛
ـ شناخت رابطه جاذبه‌هاي دانشگاه با افزايش ورود زنان به دانشگاه؛
ـ شناخت رابطه افزايش توقعات زنان با افزايش ورود آنان به دانشگاه.

4) مروري بر تحقيقات گذشته

1 ـ 4) تحقيقات داخلي
تاکنون درباره عوامل فزوني ورود دختران به دانشگاه مطالعات و تحقيقاتي در داخل و خارج صورت پذيرفته است، مروري کلي بر نتايج اين مطالعات نشان مي‌دهد كه درباره اين موضوع ديدگاه‌‌هاي متفاوت و گاه متضادي وجود دارد. نقوي (1381) در پژوهش خود اين عوامل را نام برده است كه عبارتند از: علاقه‌مندي زنان به مشارکت‌هاي سياسي، گسترش فناوري‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي، اشتغال، کسب موقعيت اجتماعي. گورکاني (1381) تغييرات ايجاد شده در نظام آموزش و پرورش ايران را که از سال 1371 با عنوان نظام جديد آموزش متوسطه آغاز شد در اين رابطه مؤثر مي‌داند، زيرا در نظام جديد رشته‌هاي کاردانش و فني­وحرفه‌اي براي پسران و رشته‌هاي نظري براي دختران بيشتر توصيه شده است.
رضايت (1383) در پژوهش خود از اشتغال، پايگاه اجتماعي زنان و نهاد خانواده به عنوان سه عامل مؤثر ياد کرده است. نتايج پيمايش سراسري سازمان ملي جوانان درباره وضعيت و نگرش جوانان ايراني که در سال 1380 انجام شد نشان داد 77 درصد جوانان براي کسب موقعيت اجتماعي و 23 درصد براي خنثي نمودن فشارهاي خانواده راهي دانشگاه شده‌اند.
محمدي و طارمي (1384) در پژوهش خود منزلت اجتماعي، محيط اجتماعي دانشگاه، انگيزه شغلي و علاقه تحصيلي را از انگيزه‌هاي اصلي داوطلبان براي ورود به دانشگاه بيان کرده‌اند. براساس نتايج اين تحقيق براي داوطلبان زن، منزلت اجتماعي، محيط اجتماعي دانشگاه و انگيزه شغلي بيشتر از مردان مطرح بوده است.
فکوهي (1386) افزايش ورود دختران به دانشگاه را يک پديده، نوعي سرمايه اجتماعي و يک فرصت مي‌داند و بر اين باور است که با ابزارهاي مکانيکي مانند سهميه‌بندي جنسيتي نمي‌توان و نبايد با آن روبه‌رو شد، بلکه بايد به اصلاح تدريجي ساختارهاي اجتماعي فعلي که مردانه طراحي شده، پرداخت و اين ساختارها را زنانه طراحي کرد تا جامعه بتواند از اين ظرفيت‌هاي به وجود آمده استفاده کند (رك. فكوهي، 1386).
كوثري (1368) معتقد است ساختار اجتماعي بايد خود را با پديده افزايش ورود دختران به دانشگاه انطباق داده و ظرفيت‌هاي خود را با آن هماهنگ كند. وي پيامدهاي فزوني دختران به دانشگاه را کاملاً مثبت ارزيابي مي‌کند و به برخي از اين پيامدها مانند افزايش اعتماد به نفس دختران، رشد گرايش‌هاي آزادي‌خواهانه و برابري‌طلبانه و افزايش تقاضاي زنان براي مشاركت برابر در نظام سياسي اشاره مي‌کند. اعظم آزاده (1386) نيز بر اين باور است اگر رشد قابل توجه ورود دختران به حوزه تحصيلات عالي مترادف با شناخت و آگاهي و دانش بيشتر باشد، نبايد به عاملي براي نگراني تبديل شود. ايشان معتقدند که تاكنون تحصيلات عالي مانند ساير مسايل اجتماعي در انحصار مردان بوده و امري جاافتاده‌ محسوب مي‌شود، اما اكنون به دليل افزايش شمار دختران در سطح تحصيلات عالي، زمزمه‌هايي در جامعه به وجود آمده كه گويا مسأله نگران‌كننده‌اي در جامعه به وجود آمده است. وي ترجيحات اقتصادي پسران را عامل جذب آنان به بازار کار و ترجيحات فرهنگي و کسب منزلت اجتماعي دختران را عامل جذب آنان به دانشگاه مي‌داند.
قانعي‌راد (1386) معتقد است که سرمايه آموزش عالي را مي‌توان هم به عنوان مصرف اقتصادي و هم به عنوان مصرف فرهنگي تحليل کرد. انگيزه افراد در مصرف فرهنگي آموزش عالي دستيابي به ارزش‌ها و نمادها، ابراز خويشتن و هويت‌يابي بوده و افراد بدون در نظر گرفتن بازده اقتصادي، هزينه‌هاي ثبت‌نام و بار اقتصادي آن را حتي نامتناسب با درآمد خويش جهت ورود به دانشگاه مي‌پذيرند. به اعتقاد وي آموزش عالي در جامعه ما به يک مصرف فرهنگي تبديل شده و زنان بيش از پيش از سوي خانواده‌ها نيابت مي‌يابند که در اين فرآيند مشارکت کنند تا ارج و منزلت خانواده را تامين کنند. خانواده به عنوان يک نهاد مقدس در جامعه ايراني عامل مهمي در ايجاد انگيزه براي ورود دختران به دانشگاه به شمار مي‌آيد. وي ديدگاه خود را با استفاده از نظريه مصرف نيابتي <تورستن وبلن> جامعه‌شناس آمريکايي مطرح کرده است. وي در اين ­باره مي‌گويد: <مصرف نيابتي داراي ريشه‌هاي اشرافي و حتي متعلق به دوره شکارگري است که در دوره جديد نيز تداوم پيدا کرده و امروزه در لايه‌هاي پايين طبقه متوسط نيز چنين فرآيندي وجود دارد، به طوري که مرد به عنوان رئيس خانواده بر اثر فشار شرايط زندگي، نمودي از فراغت ندارد، ولي همسرش براي حفظ اعتبار خود و خانواده، اين نقش را ايفا مي‌کند و به نيابت از همه خانواده، براي تأمين حيثيت و منزلت اجتماعي، آن را مصرف مي‌کند. به نظر وبلن نظام اجتماعي امروز ما تحت‌تأثير آداب آراستگي دوران پدرسالاري قديم، زن را موظف مي‌کند که توانايي خانواده در صرف هزينه را به نمايش گذارد. در شيوه زندگي مردم متمدن امروز نيز خوش‌نامي خانواده به خصوص در دست زن قرار دارد و هرچه زن خانواده هزينه بيشتري صرف کند و از لحاظ ظاهري غيرتوليدي نمايان شود، تأثير بيشتري در اعتبارآوري براي خانواده و رئيس آن خواهد داشت. آداب اجتماعي ايجاب مي‌کند که زنان محترم از تلاش‌هاي سودآور پرهيز و بيش از مردان طبقه خويش، به تن‌آسايي تظاهر کنند. کار سودآور در <حوزه زنانگي> قرار ندارد، حوزه ‌عمل او خانواده است که بايد تزيين کند و خود زينت عمدة خانه باشد. در تفکر عامه، زنان بايد دانش، مهارت و هنري را به دست آورند که آنان را براي انجام بهتر خدمات خانگي و آسايش نيابتي آماده کند. دانش مرتبط به زندگي و علايق شناختي شخصي، يعني دانش غيرنيابتي و نيزدانشي که به کارنمايش تن‌آسايي نيايد، دانش مردانه پنداشته مي‌شود. وبلن ورود زنان به آموزش عالي را در پرتوي اين تحولات ارزيابي مي‌کند. آموزش عالي پيش از اين در خدمت آموزش کشيشي بوده، ولي در حال حاضر با توجه به واقعيت اقتصادي و توليدي زندگي نوين، نهاد آموزشي از وضعيت پيشين پا را فراتر نهاده و اين تحول، ورود زنان به حوزه امتيازات آموزش عالي را ممکن ساخته است> (رك. قانعي­راد، 1386).
هم‌چنين ايشان معتقدند فزوني ورود دختران به دانشگاه در جامعه‌اي مثل آمريکا که آموزش عالي آن با بازار کار پيوند محکمي دارد و نسبت زيادي از زنان بعد از فراغت از تحصيل وارد بازار کار مي‌شوند، صادق است. آموزش عالي در شرايط مورد نظر وبلن در خدمت جامعه صنعتي بوده و با انگيزه‌هاي کارآيي و سودمندي پيوند دارد، اما در مورد ايران که بيکاري زنان تحصيل‌کرده آن سه برابر بيکاري مردان تحصيل‌کرده است، صادق نيست. شرايط موجود در ايران را مي‌توان به عنوان شرايط ناهمزماني دانش يا فقدان پيوند اندام‌وار بين فعاليت‌هاي علمي و نظام اجتماعي توصيف کرد و در اين وضعيت، آموزش عالي را بيش‌تر مي‌توان در ارتباط با فرآيندهاي زندگي روزمره مورد بررسي قرار داد. در شرايط ما که دانشگاه‌ها به خوبي تأمين‌کننده الزامات غريزي ‌کارورزي مردان نمي­باشد و دانش‌آموختگان مرد آموزش عالي، بيش از پيش دچار بيکاري مي‌شوند يا اشتغال آنان با زمينه‌هاي تحصيلي‌شان ارتباط ندارد، انگيزه‌هاي زنان براي ورود به دانشگاه‌ها را نمي‌توان با غريزه کاركردگرايي تبيين کرد. اين زنان بيشتر جذب رشته‌هاي علوم انسانيمي‌شوند که از نظر وبلن با روحيه آسايش و مصرف تظاهري همخواني دارد. قانعي‌راد (1386) مي‌گويد:
<ضرورتي ندارد که علل و پيامدهاي يک پديده هر دو با الگويي واحد تحليل شوند. بيشتر تحليل‌هايي که در اين زمينه ارائه شده بر ورود دختران به دانشگاه با هدف اشتغال يا کسب قدرت سياسي تأکيد داشته، درحالي که اين امور پيامد اين پديده‌اند، نه علت آن> (همان).

2 ـ 4) تحقيقات خارجي
<نولند> (cf. Nol&, 1999) در تحــقيق خود انگيزه شغلي را بيشترين عامل ورود دانش‌آموزان ايالت تنسي آمريکا به دانشگاه بيان کرده است. آدامز (cf. Adams, 1997) در پژوهش خود درباره نوجوانان ويرجينياي غربي علاوه بر انگيزه شغلي، از تعامل با محيط تحصيلي، خودآگاهي و اعتماد به نفس به عنوان ساير دلايل و انگيزه‌هاي ورود به دانشگاه ياد کرده است. <اسميت> (cf. Smith, 1996) در پژوهش خود با عنوان <مطالعات زنان در دانشگاه دوبلين> در کشور ايرلند از تحرک اجتماعي، مشارکت زنان و کسب مدارج علمي به عنوان سه عامل اساسي در ورود دانشجويان دختر به دانشگاه ياد کرده است. رسيدن به شغل و درآمد (cf. Maxwell & et al, 2000) و کسب موفقيت و مشارکت (cf. Vanvaley, 2000 ) از ديگر انگيزه‌هاي زنان براي ورود به دانشگاه است که توسط اين دو پژوهشگر بيان شده است.
مروري بر يافته‌هاي تحقيقات و مطالعات داخلي بيان شده در اين قسمت نشان مي‌دهد که متغير‌هاي گوناگوني در علل فزوني دختران به دانشگاه مؤثر است. برخي از اين عوامل را مي‌توان در زمره متغيرهاي فرهنگي و زمينه‌اي دوردست آورد مانند آن چه قانعي‌راد تحت عناويني مانند: نقش خانواده، مصرف فرهنگي، نقش نمادين دانشگاه و نظريه <وبلن> مبني بر مصرف نيابتي دختران از سوي خانواده از آن ياد کرده است. برخي ديگر از پژوهشگران مانند فکوهي و کوثري کسب منزلت اجتماعي و نه صرفاً اقتصادي، احساس نياز به ابراز هويت، حضور در جامعه را با نگاهي جامعه­شناختي و انسان‌شناختي از ديگر دلايل فزوني ورود دختران به دانشگاه مي‌دانند. نتايج پژوهش‌هاي ميداني ديگر مانند پژوهش محمدي و طارمي، رضايت و نقوي علل فزوني ورود به دانشگاه را متغيرهاي جامعه‌شناختي توليد شده در دو دهه اخير مانند: انگيزه شغلي، علاقه تحصيلي، کسب منزلت اجتماعي، علاقه‌مندي زنان به مشارکت‌هاي سياسي، گسترش فـناوري‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي، اشتغال و کسب موقعيت اجتماعي مي­دانند. در مطالعات خارجي نيز از عواملي مانند: تعامل با محيط تحصيلي، خودآگاهي و اعتماد به نفس، تحرک اجتماعي، مشارکت زنان و کسب مدارج علمي به عنوان دلايل استقبال بيش از پيش دختران از تحصيلات عالي ياد شده است. مقاله پژوهشي حاضر درصدد است با نگاهي نقادانه و چند علتي برخي از اين عوامل را که بيشترين تأکيدات نظري و تجربي آن‌ها را پشتيباني مي‌کند، در ارتباط با يکديگر قرار داده و مورد آزمون قرار دهد.

5) مباني نظري و بينشي
در تبيين پديده‌هاي اجتماعي به فراخور شرايط تحقيق (موضوع، اهداف و فرضيات) نظريه‌هاي گوناگوني مطرح مي‌شود. هرکدام از اين نظريه‌ها مي‌توانند بخشي از پديده‌هاي اجتماعي را تبيين کنند و يا افق بينشي موضوع تحقيق را گسترش دهند. در اين بخش به اجمال اين نظريه‌ها مطرح مي‌گردد و سپس در قسمت پاياني بخش‌هايي از برخي نظريه‌ها انتخاب و با يکديگر تلفيق مي‌گردد که در حقيقت چارچوب نظري مقاله را تشکيل مي‌دهد.

1 ـ 5) نظريات مدرک‌گرايي
نقش علم در توسعه جوامع جديد مورد مناقشه کمتر پژوهشگري قرار گرفته است. مدارک علمي و تحصيلي براي اولين بار در قرن نوزدهم به منظور نکوداشت شايستگي‌هاي حرفه‌اي افراد مورد استفاده قرار گرفت. از مدارک تحصيلي به عنوان شيوه‌اي براي تميز، طبقه‌بندي و قشربندي افراد به ويژه در گزينش افراد براي استخدام استفاده شد (Buon, T, 1997 :P 125) به تدريج مدرک‌گرايي بحراني را در جهان ايجاد کرد، به گونه‌اي که <رندل کالينز> از آن با عنوان بحران مدرک ياد کرده است و جوامعي با اين ويژگي‌ها را <جامعه مدرک‌گرا> و وضعيت و الگوي حاکم بر چنين جوامعي را مدرک‌گرايي يا مدرک‌مداري ناميده است (Collins,R.1979: P 69). برخي از پژوهشگران اين ويژگي‌ها را براي جوامع مدرک‌گرا نام برده‌اند:
الف ـ محوري شدن نهادهايي نظير مدرسه، دانشگاه و ساير مراکز آموزشي در جامعه؛
ب ـ تورم ناموزون و کنترل نشده در آموزش عالي؛
ج ـ رشد و گسترش بيکاري و کم‌کاري در جامعه؛
د ـ وجود مراکز و متوليان متعدد آموزش؛
ه ـ جذابيت و مطلوبيت رشته‌هاي تحصيلي و دانشگاهي؛
و ـ وجود تمايزات اجتماعي ناشي از مدرک تحصيلي؛
ز ـ مدرک‌سالاري در نظام استخدامي جامعه به‌ويژه در نظام آموزش عالي؛
ح ـ تک بعدي بودن نظام معيشتي جوانان به ويژه تحصيل کرده‌ها. (Ballantine,J.1989: P 82).

2 ـ 5) نظريات فمينيستي
فمينيسم، مکتبي است که فرودست بودن زنان را قابل چون و چرا و مخالفت مي‌داند و اين مخالفت مستلزم بررسي انتقادي موقعيت کنوني و گذشته زنان و چالش با ديدگاه‌هاي مردسالارانه است که فرودستي زنان را طبيعي، همگاني و اجتناب‌ناپذير جلوه مي‌دهد (ابوت و والاس، 1381: ص31). ريتزر (1381) در بيان و طبقه‌بندي نظريات فمينيستي در دوران معاصر دو سؤال اساسي را مطرح کرده و در پاسخ به هرکدام نظرياتي را بيان داشته است. سؤال اول اين است که درباره زنان چه مي‌دانيم؟ در پاسخ به اين پرسش به سه دسته نظريه‌ها اشاره مي‌کند. نظريه‌هاي تفاوت، نابرابري و ستمگري. سؤال دوم اين است که چرا وضع زنان به اين صورت است؟ در پاسخ به اين پرسش نيز وي از سه دسته از تبيين‌هاي نظري کمک مي‌گيرد.
دسته اول، تبيين‌هاي زيست‌شناختي تفاوت‌هاي جنسي،
دسته دوم، تبيين‌هاي نهادي تفاوت‌هاي جنسي،
دسته سوم، تبيين‌هاي روانشناختي ـ اجتماعي جنسيت (ريتزر، 1381: صص 472 ـ 471).
دامنه نظرياتي که تاکنون درباره فمينيسم بيان شده است وسيع و متفاوت است. هرکدام از پژوهشگران بنا بر ديدگاه‌هاي خاص خود و شرايط اجتماعي به اين مقوله پرداخته‌اند. به عنوان نمونه مي‌توان به اين موارد اشاره کرد: فمينيسم ليبرالي که نابرابري زن و مرد را ناشي از سازمان جامعه مي‌داند (ابوت و والاس، 1381: ص945). فمينيسم مارکسيستي که ريشه نابرابري زنان را در روابط طبقاتي جست‌و‌جو مي‌کند (همان، ص947). فمينيسم روانکاوانه که ريشه نابربري را در دو مقوله روانکاوانه مي‌داند. يکي هراس از مرگ زنان ناشي از توليدمثل و ديگري محيط اجتماعي ـ عاطفي که شخصيت کودکان در آن شکل مي‌گيرد. اين محيط اجتماعي ـ عاطفي به نفع مردان شرايط بهتري را ايجاد مي‌کند تا ميل مردان به تسلط بر زنان و کنترل آنان بيشتر ‌شود (ريتزر، 1381: ص485). فمينيست‌هاي راديکال که پدرسالاري را ستمي تاريخي نسبت به زنان مي‌دانند، اکنون به عنوان بنيادي‌ترين الگوي اجتماعي سلطه مطرح هستند (ابوت و والاس، 1381: ص954). فمينيست‌هاي سوسياليست که مي‌کوشند نظريه‌هاي فمينيست‌هاي راديکال و مارکسيسم را در هم ادغام کنند. اين تلاش آنان منجر به پديد آمدن دوگونه فمينيسم سوسيال متمايز از يکديگر شده است. گونه اول با طرح اصطلاح <پدرسالاري سرمايه‌دارانه> مي‌کوشد نابرابري زنان را به ستمگري طبقاتي نسبت دهد. گونه دوم با وضع اصطلاح <تسلط> مي‌کوشد تا همه صورت‌هاي ستمگري اجتماعي را توصيف کند و اين نابرابري را به متغيرهايي مانند؛ طبقه، جنسيت، نژاد، قوميت، سن و ترجيحات جنسي نسبت دهد (ريتزر، 1381: ص492).

3 ـ 5) نظريه‌هاي گزينش عقلاني
اين نظريه ريشه در عقايد صاحب‌نظران اقتصاد کلاسيک و نئوکلاسيک دارد که طي آن انسان‌ها، به عنوان جست‌‌و‌جوگران منطقي به دنبال به حداکثر رساندن سود خود هستند. مفهوم <مرد اقتصادي> براي طرفداران اين نظريه فرض اساسي است (قديري اصلي، 1376: ص323). آنان نفع اجتماعي را ناشي از تجميع نفع فردي مي‌دانند. نظريه گزينش عقلاني وبر در باب عقلانيت و نظريه مبادله ريشه‌هاي اصلي اين نظريه را تشکيل مي‌دهند (کرايب،1381: ص90). نظريه گزينش عقلاني جامعه را در حالت عادي خود، سرشار از توافق مي‌داند که در آن ثبات و نظم از انتخاب‌هاي عقلاني و آزاد اعضاي اجتماعي ناشي مي‌شود.
نظريه گزينش عقلاني که خود شامل سه نظريه تصميم‌گيري، مسابقه و بازي است، نظريه‌اي هنجاري است که به کارآمدترين شيوه دست‌يابي به يک هدف معين، در يک شرايط معين، اشاره مي‌کند (همان، ص91).

4 ـ 5) نظريه زمينه اجتماعي بورديو
زمينه در نظريه بورديو، شبکه‌اي از روابط است که ميان جايگاه‌هاي علمي دروني زمينه وجود دارد. اين روابط جدا از آگاهي و اراده فردي وجود دارد. به اعتقاد بورديو، زمينه، زمينه کشمکش‌ها نيز است (ريتزر،1381: ص15). زمينه نوعي بازار رقابتي است که در آن انواع سرمايه‌ها (اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و نمادي) به کار مي‌رود. موقعيت هر فرد يا گروه در فضاي اجتماعي به وسيله دو مشخصه، يکي ترکيب و ديگري حجم کلي سرمايه فرد يا گروه ترسيم مي‌شود. مسير فرد يا گروه در فضاي اجتماعي آينده تابعي است از تغييراتي که در حجم و ترکيب سرمايه وي در طول زمان ايجاد مي‌شود. ريتزر معتقد است يک سري طرح‌هاي ذهني در انسان‌ها ملکه مي‌شود که انسان‌ها با آن‌ها جهان اجتماعي خود را درک، فهم، ارزيابي و ارزش‌گذاري مي‌کنند. عملکرد آدم‌ها به ميزان زيادي تابع اين ادراکات است. به اعتقاد ريتزر، ساختمان ذهني همان ساختارهاي اجتماعي تجسم‌يافته و ملکه ذهن شده است (همان، ص721).
از نظر بورديو، ميان جايگاه‌هاي اجتماعي و تمايلات دسترسي به اين جايگاه‌ها همبستگي شديدي وجود دارد. عملکردها و انتخاب‌ها به ويژه عملکردهاي فرهنگي براساس نوع رابطه ميان ساختمان ذهني و زمينه‌هاي اجتماعي شکل مي‌گيرد. به اعتقاد وي، انسان‌ها از نوعي سرمايه فرهنگي برخوردارند که اين سرمايه را براي کسب جايگاه بهتر اجتماعي هزينه مي‌کنند و در صورتي که به جايگاه و موقعيت بهتر اجتماعي نرسند، موقعيت اقتصادي‌شان هم خراب‌تر مي‌شود (همان، ص728).

5 ـ 5) نظريه‌هاي جهاني شدن
مفهوم جهاني‌شدن همراه با تعابير مختلفي آمده است. دهکده جهاني، نظام جهاني، فرهنگ جهاني و سياست جهاني در زمره اين تعابير هستند. به اعتقاد پراتون، جهاني‌شدن فرآيندي از تحول است که مرزهاي سياسي و اقتصادي را کم‌رنگ کرده، ارتباطات را گسترش داده و تعامل فرهنگ‌ها را افزايش داده است (طاهرخاني، 1383: ص94).
برخي از انديشمندان علوم اجتماعي مانند <گيدنز> و <والترز> جهاني‌شدن را شدت‌گيري مناسبات و روابط اجتماعي در ابعاد جهاني مي‌دانند که مکان‌هاي دور از هم را به يکديگر پيوند مي‌زند و نوعي ادغام اقتصادي ايجاد مي‌کند. طي اين فرآيند ادغام اقتصادي، سياست، بازار سرمايه، تجارت الکترونيکي، کاهش نفوذ دولت‌هاي مرکزي، تخصصي‌شدن فعاليت‌هاي توليدي، رشد مصرف‌گرايي و ... هويدا مي‌گردد.

6 ـ 5) نظريه وسايل و اهداف مرتون
مرتون، ساخت اجتماعي را انتظام اجتماعي و وسايل پذيرفتني براي دست يافتن به اهداف تعبير مي‌کند (توسلي، 1380: ص234). در ميان عناصر گوناگون ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي، دو عنصر بيش از عناصر ديگر اهميت دارند. عنصر اول شامل هدف‌ها، منظورها و علاقه‌هايي است که به وسيله فرهنگ جامعه تعريف و تعيين شده و به صورت هدف‌هاي مشروع براي اعضاي جامعه درآمده است. عنصر دوم شامل ساختار فرهنگي، اجتماعي است که شيوه‌هاي رسيدن به اهداف را مشخص مي‌کند (کوزر و روزنبرگ، 1378: ص432). تطابق و عدم تطابق اهداف با وسايل و برداشت‌هايي که افراد در رسيدن به اهداف از نوع وسيله دارند، راه‌هاي متنوعي را پيش روي افراد جامعه در رسيدن به اهداف قرار مي‌دهد.

7 ـ 5) تئوري توقعات فزاينده
اين تئوري بيشتر در ارتباط با انقلاب‌ها و شورش‌ها به کار رفته است. اما در سطح خرد نيز از آن براي تبيين رفتارهاي فردي استفاده شده است. بر مبناي اين تئوري مادامي که مردم، دست کم بخش قابل ملاحظه‌اي از آن‌چه را که انتظار دارند به دست آورند، احتمال شورش آنان کم مي­باشد، اما چنان‌چه ميزان واقعي ارضاي نيازها سير نزولي پيدا کند و ميزان توقع ارضاي نيازها سير صعودي داشته باشد، در اين صورت بين اين دو شکاف وسيعي رخ مي‌دهد. هنگامي که شکاف ميان آن‌چه مردم مي‌خواهند و آن‌چه به دست مي‌آورند، غيرقابل تحمل شود، آنان براي از ميان برداشتن هر آن‌چه بر سر راه خواسته‌هايشان قرار گرفته است، دست به شورش مي‌زنند. رفيع‌پور (1370) معتقد است شدت و عمق احساس محروميت نسبي بستگي به ادراک ذهني مردم از انتظارات و امکانات ارضاي نياز دارد. هرچه فاصله بين انتظارات يا احساس نياز و امکانات ارضاي نياز بيشتر باشد، احساس محروميت و بي‌عدالتي بيشتر مي‌شود (رفيع پور،1370: ص45).

6) چارچوب نظري تحقيق
پيچيدگي و درهم تنيدگي جامعه به گونه‌اي است که بايد براي تبيين مسايل و پديده‌هاي اجتماعي از يک نگرش چندعاملي استفاده کرد. افزايش نسبي ورود دختران به دانشگاه به عنوان يک پديده اجتماعي نيز داراي علل گوناگوني است که سطح وسيعي از متغيرهاي زمينه‌اي، اجتماعي و فردي را دربرمي‌گيرد. به همين دليل نمي‌توان از يک نظريه خاص در تبيين چرايي اين افزايش استفاده کرد. معمولاً هر نظريه فقط به بخشي از يک پديده اجتماعي توجه مي‌کند. بنابراين چهارچوب نظري مقاله حاضر به صورت تلفيقي تدوين و ارايه مي‌شود.
نظريه‌هاي استفاده شده در تدوين چارچوب نظري عبارتند از؛ نظريه‌هاي فمينيستي، نظريه‌هاي جهاني‌شدن، تئوري زمينه اجتماعي بورديو، هدف و وسيله مرتون، نظريه گزينش عقلاني و تئوري توقعات فزاينده.
نظريات فمينيستي با بررسي موقعيت فرودستي زنان علل و عوامل اين فرودستي را مورد بررسي قرار داده و بيان مي‌کند که زنان در موقعيتي متفاوت، نابرابر و تحت ستم نسبت به مردان قرار دارند و از زاويه‌هاي مختلف به بررسي علل اين تفاوت‌ها و نابرابري‌ها مي‌پردازند و بدين وسيله باعث تغيير نگرش جامعه نسبت به زنان و از طرفي کمک به ارتقاء آگاهي زنان نسبت به حقوق و وظايفشان مي‌شوند. جهاني‌شدن فرآيندي از تحول است که طي آن مرزهاي سياسي و اقتصادي کم‌رنگ مي‌گردد، ارتباطات و تعامل فرهنگي گسترش مي‌يابد و بدين طريق سطح آگاهي مردم به‌ويژه زنان از جهان پيرامونشان افزايش مي‌يابد. <بورديو> کنشگران را در درون بازاري در نظر مي‌گيرد که در اين بازار دست به رقابت مي‌زنند و کوشش مي‌کنند بر حجم سرمايه‌اي که در اختيار دارند، بيفزايند. مرتون ساختار اجتماعي را متشکل از دو بخش هدف و وسيله مي‌داند که اين دو در عالم واقعيت از هم جدا نيستند و کنشگران در درون ساختار اجتماعي بنا به هدفي که براي خود برمي‌گزينند، به انتخاب وسايل و ابزار رسيدن به آن هدف مي­پردازند. نظريه گزينش عقلاني صحنه نظام اجتماعي را بازاري مي‌داند که بازيگران در موقعيت‌هاي زيادي از انتخاب قرار دارند و ترجيحات خود را بر اساس محاسبات عقلاني براي کسب بيشترين نفع سازمان مي‌دهند. هر فردي متناسب با هدف‌ها و امکانات خود دست به انتخاب مي‌زند، چرا که انسان در دنياي کميابي‌ها زندگي مي‌کند.
تئوري توقعات فزاينده عنوان مي‌دارد که وقتي ميان ميزان واقعي ارضاي نيازها و ميزان مورد توقع ارضاي نيازها شکاف ايجاد شود باعث به وجود آمدن تغييرات ساختاري در جامعه خواهد شد.



روزگار خوش