PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : موانع فراروي مديريت اسلامي در جامعه ايران



Borna66
05-03-2009, 12:25 AM
چکيده:

در اين مقاله با طرح ضرورت توجه به مديريت اسلامي در حکومتي اسلامي، مفاهيم و تعاريف مديريت اسلامي از ديدگاه برخي از صاحب‌نظران و نويسندگان مورد اشاره قرار گرفته است و سپس به وجوه کلي تفاوتهاي مديريت اسلامي و مديريت غربي به صورت مختصر اشاره شده است. از ديدگاه نگارنده، مديريت اسلامي در سطحي بالاتر از مديريت غربي به مسايل مديريت و محور آن (انسان) توجه دارد.

مديريت غربي بيشتر به روشها و فنون مديريتي پرداخته است. و مديريت اسلامي ضمن توجه به اين موارد، به انسان نيز توجه اکيد و خاص داشته و کليه فعاليتها و وظايف مديريت را حول انسان طراحي مي‌کند.

نگارنده سپس پيش فرضهاي مربوط به مديريت اسلامي را مطرح کرده است. از جمله مهمترين اين پيش فرضها، نياز جوامع به مديريت، نياز جوامع با فرهنگ و حکومت اسلامي به مديريت اسلامي، تأثير گذاري مکتب الهي اسلام، بر روي مديريت اسلامي و ارزشي بودن اين نوع مديريت، الگو و نمونه بودن مدير در مديريت اسلامي، برتري مديريت اسلامي نسبت به مديريت غربي، انساني بودن سازمان درمديريت اسلامي به جاي سازماني بودن انسان مورد اشاره قرار گرفته است.

در بررسي موانع و مشکلات فراروي مديريت اسلامي در جامعه اسلامي ايران، نگارنده سيطره نفوذ مديريت غربي، عدم آشنايي عموم با قابليتهاي مديريت اسلامي، عدم ايجاد تمايز ميان تکنيکها و روشهاي مديريت غربي و رويکردهاي انساني در مديريت، نبود معيار و مفهوم مشخص از مديريت اسلامي در سطوح سازماني، محدوديت مياني نظري در زمينه مديريت اسلامي درسطوح سازماني، ابهام در معنا و مفهوم مديريت اسلامي، نبود نگاه راهبردي به مقوله مديريت اسلامي، بي‌توجهي به انجام پژوهش در زمينه مديريت اسلامي و موانع رواني پذيرش ديدگاه‌ي جديد، را از مهمترين مشکلات و موانع پيش روي مديريت اسلامي مي‌داند.

نويسنده در پايان، اصلاح رابطه خود و خدا( براي مديران جامعه اسلامي)، خودباوري در جوامع مسلمان و جهان سوم، ضرورت ارايه تعريف مشخص و تبيين دقيقتر از محدوده و مرزهاي مديريت اسلامي، انجام تحقيقها و پژوهش‌هاي بيشتر در اين زمينه و توجه به اين که مديريت غربي مي‌تواند در سطوحي پايينتز از مديريت اسلامي مورد استفاده قرار گيرد را به عنوان محورهايي که مي‌تواند در گسترش مديريت اسلامي نقش اساسي ايفا کند از جمله راههاي رفع موانع و توسعه مديريت اسلامي دانسته است.



الف – مقدمه

مديريت به شکلهاي مختلف و متفاوت در طول تاريخ و جود داشته و به صور گوناگون، زمينه پايداري و دوام و قوام تمدنها و حکومتها را فراهم ساخته است. با پيشرفت علم و افزايش آگاهي بشر در استفاده از امکانات و تواناييهاي خود، تأثير مديريت در پيشرفت بشر نيز فزوني يافت و همراه با آن، نظريه‌هاي مختلف و متفاوتي که از منظرهاي گونه‌گون به انسان نگاه مي‌کردند نيز ارايه گرديد. به نظر اين جانب، وجه مشترک تمامي اين نظريه‌ها، هدف‌گرا بودن و توجه به نتيجه کار است و در اين راستا، انسان نيز گاه همسنگ ابزار مورد توجه قرا گرفته و گاه به آن در سطوح بالاتر توجه شده است. آنچه که هست اين که در هر حال توجه به انسان نيز در راستاي افزايش توليد و نتيجه اقتصادي مطلوب انجام شده است.

با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و حضور يک حکومت مذهبي که زمينه‌هاي نظري اداره امور حکومتي در آن بر پايه ارزشهاي ديني و مذهبي استوار بوده و اعمال حکومت تحت تأثير نگرش الهي انسان قرار گرفته است، مديريت به عنوان يکي از وجوه اداره حکومت و فرايندي که بايد تحت تأثير نگرش تازه و جديد ارزشي حاکم بر کل جامعه قرار داشته باشد مورد توجه قرار گرفته است.

ب – مديريت اسلامي چيست؟

نويسندگان و صاحب نظراني که در قلمرو مديريت اسلامي و ديدگاه‌‌هاي اسلام درمورد مديريت قلم زده‌اند هر يک از به فراخور برداشت و ذهنيتهاي خود از اسلام، مباني اخلاقي و سيره پيامبر (ص) و معصومين (ع) به طور مستقيم و يا غيرمستقيم تعاريف و يا توضيحاتي را ارايده داده‌اند که نوعي مفهوم مديريت اسلامي از آن مستفاد مي‌شود. با توجه به اين که دامنه اين برداشتها و تعريفها ( که بيشتر بر محور ارزشها و مباني اخلاقي مکتب اسلام و سيره پيشوايان دين قرار داشته‌اند) گسترده و از نظر نوع نگاه نيز (در عين نزديک به هم بودن) متنوع است به تعدادي از تعريفهاي ارايه شده در مورد مديريت اشاره مي‌شود.

افجه‌اي مديريت اسلامي را مقوله‌اي مکتبي مي‌‌داند و وظيفه مکتب نيز از نظر او ارايه راه‌حل هايي است که با مفهوم عدالت خواهي سازگار است (افجه اي، 1377، ص22). حميدي‌زاده نيز معتقد است که نظام مديريت در تفکر اسلامي از اصول اعتقاد آن سرچشمه مي‌گيرد و بنابراين، مديريت بر يک مجموعه‌ انساني و در يک سازمان در راستاي مديريت جهان خلقت است و با اين ويژگي‌، وي مديريت را به عنوان يک بينش مطرح مي‌کند و مدير نيز عضوي از اعضاي آفرينش است که بايد همراه و هماهنگ با ضوابط و قوانين کلي آن باشد زيرا تشکيلاتي که به وي سپرده شده، هدفش در جهت نظم کلي جهان و براي پيشبرد فعاليتهاي بشري به منظور دستيابي به سطوح آرماني است (حميدي زاده، 1378، ص2). عسگريان مديريت از ديدگاه اسلام را در مسير نزديکي به خداوند مي‌داند. بدين معني که در کليه سطوح آن زهد و تقوي پيشه مي‌شود، سعي در بخشش و ارشاد فزوني مي‌يابد و جلب رضايت اکثريت بيشتر مي‌شود (عسگريان، 1370، ص 52). مشرف جوادي معتقد است در مديريت اسلام (اسلامي)، ابتدا محور رابطه با خدا و حرکت به سوي او همراه با قادر مطلق دانستن وي و شهادت به يگانگي يعني فقط ياري و کمک طلبيدن از او منظور است ( مشرف جوادي، 1378 ص11)، «مديريت در اسلام» بدون در نظر گرفتن اعتقاد به معاد و يا دنياي ديگر ناقص است. در واقع مطلب و مسايل مديريت در اسلام، جدا از دنياي ديگر همان مديريت غربي است ( مشرف جوادي، 1378، ص ج)، هنگامي که صحبت از مديريت در اسلام مي‌شود، ابتدا منظور اداره امور و بهره‌برداري صحيح از نعمت هاي الهي بر اساس اعتقاد به جهان‌بيني توحيدي است، يعني کليه اعمال و رفتار انسان ها و يا مديران بايد بر مبناي جهان‌بيني توحيدي باشد و فلسفه توحيدي ايجاب مي‌کند که اعمال يک مدير، علاوه بر انطباق با جهان‌بيني توحيدي، با اصول و اهداف جامعه اسلامي نيز تطبيق داشته باشد (مشرف جوادي، 1378، ص 3)

سازمان امور اداري و استخدامي در مورد مديريت اسلامي اين تعريف را آورده است« مديريتي که زمينه رشد انسان به سوي‌ ا... را فراهم نمايد و مطابق کتاب و سنت و روش پيامبر (ص) و امامان معصوم وعلوم و فنون و تجارب بشري جهت رسيدن به اهداف يک نظام در ابعاد مختلف، همانند يک محور و مدار و قطع عمل کند، مديريت اسلامي مي‌ناميم. « مديريت اسلامي، 1364).

آقاي مصباح يزدي نيز براي مديريت اسلامي سه معني و برداشت قايل است، بررسي شيوه مديران مسلمان در طول تاريخ امت اسلامي، تحليل شيوه‌اي مديريت مسلمان و نشان دادن خصلتهايي است که از مسلمان بودن آنان نشأت گرفته است و معناي سوم اين که مسايل مديريت اسلامي را در منابع اسلامي (قرآن و سنت) مورد بررسي قرار دهيم و سيره مديران معصوم (ع) را نيز به عنوان سنت عملي مورد توجه قرار دهيم (ديدگاه‌هاي اسلام درباره مديريت، صص 28-27).

از ديدگاه عسگريان، مديريت از ديدگاه اسلام که درجامعه اسلامي جريان مي‌يابد در مسير نزديکي به ا... قرار دارد، بدين معني که در کليه سطوح آن زهد و تقوي پيشه مي‌شود، سعي در بخشش و ارشاد فزوني مي‌يابد و جلب رضايت اکثريت بيشتر مي‌گردد (عسگريان، 1370، ص 52)

هاشمي رکاوندي نيز مديريت در اسلام را در اصل بر مبناي کلامي و عقيدتي ملهم از قرآن و سنت‌نبي (ص) استوار مي‌داند ( هاشمي رکاوند، 1379، ص 76) از نظر ابراهيمي منظور از مديريت اسلامي آن است که در عمل و اجر و هدف. عدالت اجتماعي را مد نظر قرار دهد و مقصود نهايي آن کسب رضايت خداوند باشد و خدمت به خلق را نوعي عبادت بداند و زندگي ومعيشت افراد در همين راستا تأمين شود (ابراهيمي 1375، ص 28).

تقوي دامغاني بدون اين که از مديريت اسلامي تعريفي ارايه دهد در مورد چيستاني مديريت توضيحي داده و به امانت بودن، تکليف بودن و حق نبودغ، خدمت بودن و مواردي از اين قبيل اشاره کرده است و سپس به توضيح نقش مدير در جوامع اسلامي پرداخته است(تقوي دامغاني، 1377).

نبوي، پس از ارايه تعاريفي از مديريت در نظريه‌هاي غربي، مديريت اسلامي را اين چنين تعريف کرده است:

مديريت «هنر وعلم به کارگيري صحيح افراد و امکانات درجهت وصول اهداف سازماني است، به نحوي که با موازيع شرع مغايرت نداشته باشد» (نبوي 1380، ص 33)

قبادي نيز مديريت اسلامي، يعني آن بخش از «مدييت» و فرآيند آنرا، که مستند به وحي الهي و منابع اسلامي باشد و وجه تمايز آن با ديگر مديريتها را در مبتني بر وحي، نبود نظام بهره‌کشي انسان از انسان، مبتني بودن بر ارزشهاي متعالي، مطلق و ثابت و استوار بودن برپايه تعالي، کرامت و شرافت انسانها مي‌داند مديريت اسلامي تعريف کرده است (قبادي، 1378،ريال ص 12).

پ – وجوه کلي تفاوت مديريت اسلامي و غير اسلامي (غربي)

مروري کوتاه بر تعريفهاي ارايه شده در مورد مديريت اسلامي نشان مي‌دهد که نويسندگان، برداشتهاي متفاوت و در عين حال هم جهتي را د رمورد آن داشته‌اند. ولي همين برداشتها نيز دامنه و محدوده‌اي از مديريت اسلامي را به دست مي‌دهد. در واقع به نظر مي‌رسد مديريت اسلامي بر مبناي ارزشهاي الهي اسلام، زمينه هاي تعالي انسان را فراهم مي‌آورد. اين امر چه در سطح جامعه (مديريت و رهبري در جامعه اسلامي) و چه در سطح سازمان ( مديريت و رهبري سازماني) مصداق دارد، در عين حال ذکر اين نکته نيز ضروري است که اين امر مغايرتي با به‌کارگيري اصولي که در مديريت از نظر صاحب نظران غربي مورد قرار گرفته است، ندارد.

به نظر اين جانب، مديريت از ديدگاه صاحب نظران غربي، در واقع به کار بردن مجموعه‌اي از تکنيکها و روشهاي ابزاري است تا مدير و سازمان ( در سطح بالاتر، جامعه) را به اهداف تعيين شده برساند. اين امر في نفسه چندان بد و مذموم نيست. در واقع هنگامي که بحث حفظ‌شان و مرتبت انسانها در سازمان و جامعه مطرح مي‌شودو تعالي انسانها و رشد آنها در مسير الهي در اولويت اول قرار مي‌گيرد و سازمان اسلامي ( کيا، 1377، ص 125) جاي انسان سازماني را مي‌گيرد، وجوه تفاوت دو ديدگاه به صورت عمده پديدار مي‌شود (اين بحث جدا از نيت عمل، و نيز وظيفه‌گرا بودن مسلمان، مواردي که در ديدگاه الهي اسلام از مباحث مهم وتعيين کننده است مطرح مي‌شود)

به عبارت ديگر، به نظر مي‌رسد در ديدگاه صاحب نظران غربي که مديريت و رهبري را تعريف کرده‌اند، انجام دادن کار و نيل به هدف رهبر و مدير به وسيله انسانها و سازمان مطرح است و در اين راستا هنر و توانايي مدير و رهبر در به کار گرفتن همه قابليتهاي پيروان و کارکنان و چگونگي افزايش اين توانايي در به کارگيري اين قابليتها، جان کلام و نقطه اصلي توجه صاحب نظران غربي علوم مديريت است.

در حالي که از نظر اسلام، چگونگي به کارگيري قابليتهاي پيروان و نيل به هدف، نحو اعتلاء و رشد معنوي کارکنان و صيرورت آنها به سوي خداوند نيز از اقلام تعيين کننده و مهم است که مقدم بر رسيدن به هدف است. در واقع در اين رويکرد، مدير و رهبر تنها در چارچوبي از محدوديتها که ارزشهاي الهي و اسلامي براي وي تعيين کرده‌اند، مجاز به ارايه دستور و رهنمود است.

مقايسه اين دو رويکرد به نظر اين جانب، نشان دهنده جايگاه برتر و متکاملتر مديريت اسلامي است که جدا از مقوله هدف، به چگونگي نيل به آن و نيز تعالي انسانهاي سازمان نيز توجه مي‌کند و اين چيزي بيش از آن است که در مديريت غربي مورد توجه قرار داشته و مطمح نظر است.



مروري بر تحقيقهاي انجام شده در خصوص مديريت و خاصه رهبري در جوامع غربي نشان مي‌دهد که رويکردهاي جديد رهبري و مديريت به ارزشهاي انساني و اخلاقي توجه روزافزوني يافته و سهم آن را در افزايش اثربخشي، بيش از پيش مهم و تعيين کننده يافته‌اند. مواردي مانند صداقت و راستگويي، تعهد، وفاداري، تواضع، عدالت و مواردي از اين قبيل که در ديدگاه اسلام مباني اساسي در روابط رهبران و پيروان ( در هر سطح) به شمار رفته و از بدو ظهور اسلام، به وسيله پيامبر (ص) و سپس ائمه معصومين (ع) مورد توجه اکليد قرار گرفته و به شکلهاي گوناگون و متفاوت ( ولي با محتواي مشابه و در راستاي هم) توصيه شده‌اند، به تازگي مورد توجه صاحب نظران علوم مديريت در غرب قرار گرفته‌اند. به عبارت ديگر، به نظر راقم اين اسطور، مديريت غربي در حال نزديک شدن به رويکرد اسلامي مديريت است و اين گزينش به دليل اثربخشي واضح سبکهاي رهبري ومديريتي که به مسايل انساني و معنوي توجه مي‌کنند، افزايش روزافزون يافته است.

از سوي ديگر در يک مرزبندي ( به نظر اين جناب غيرواقعي) ميان مديريت از ديدگاه صاحب نظران غربي و مديريت اسلامي، آنچه که به عنوان روشها، تکنيکها، وظايف مدير و... در نظريه‌هاي غربي مطرح گرديده است، در مديريت از منظر اسلام نيز مورد توجه قرار دارد، در واقع آن وجوه از جنبه‌هاي رفتاري، شخصيتي، ارزشي، آرماني و آنچه که مورد توجه مديريت در جوامع غربي نيست و يا کمتر مورد توجه قرار دارد در نظريه‌هاي مديريت اسلامي مورد توجه بيشتري قرار دارد و اين بدان معني نيست که در مديريت از نظر اسلام برنامه‌ريزي، سازماندهي، هماهنگي، کنترل و ... که از وظايف مديريت محسوب مي‌شود و رويکرد اسلامي مديريت مورد توجه قرار ندارد.

مرروي سطحي به تاريخ صدر اسلام، جنگها، تلاشهاي برنامه‌ريزي شده پيامبر (ص) و ائمه معصومين (ع) نشان مي‌دهد که اين مسايل مورد توجه قرار داشته است. همچنانکه در ايران، يونان، مصر،روم، چين باستان و ساير تمدنهاي کهن نيز مورد توجه بوده است و اين که اين موارد در اوايل اين قرن مورد دسته‌بندي و سازماندهي مجدد قرار گرفته‌اند به اين معني نيست که خاستگاه آنها هم منحصرا کشورهاي غربي در قرن بيستم و بيست‌ويکم هستند.

ابزار، قوانين اوليه ، وظايف و ... مدير در هر جامعه و تمدن در چارچوبهاي که تا حدود زيادي به هم نزديک هستند قابل دسته‌بندي است و به هيچ تمدن و قومي منحصر نمي‌شود.

با توجه به موارد مذکور، به نظر نمي‌رسد مواردي از قبيل برنامه‌ريزي، سازماندهي، کنترل و ... که از وظايف مديريت به شمار مي‌رود و ساير اصول مورد توجه به مديريت غربي، از نظر عملکرد و اجرا با آنچه که در مديريت اسلامي به مورد اجرا گذشته مي‌شود منافات داشته باشد، نکته اصلي در اين است که در مديريت اسلامي اقلامي ديگر نيز همسنگ وظايف مدير و اصول مديريت اهميت داشته و در مواردي اولويت و جلوه بيشتري مي يابد.

آنچه مسلم است اين است که در مديريت از ديدگاه اسلام، اخلاق و مسايل اخلاقي و ارزشي اهميتي بيش از توليد دارند و به عبارت بهتر در اولويت بالاتري قرار گرفته‌اند. اين نکته، خاصه در شرايطي که توجه به مسايل اخلاقي و رعايت ارزشهاي انساني که در نظريه‌هاي رفتارگرايان نيز مورد تأکيد قرار گرفته و توجه به آن روندي صعودي يافته است، حائز اهميت ويژه‌اي است.

ت – پيش فرضهاي مديريت اسلامي

نکته اين که در اين راستا، به دليل تازه بودن و نو بدن منظري که از آن به انسان و فعاليتهاي آن در قالب سازمان توجه مي شود، نياز به ارايه نظريه‌هاي متناسب با اين نگاه، به طور کامل جدي احساس مي‌شود. در اين راستا توجه به فروض زير نيز ضروي است:

هر جامعه‌اي به مديريت نياز دارد، اين مديريت مي‌تواند از سطح اداره جامعه و رهبري آن تا سطح سازمانهاي دولتي و خصوصي بزرگ و کوچک در نوسان باشد.

جامعه اسلامي نيز مانند هر جامعه ديگر نياز به مديريت دارد. جامعه اسلامي جامعه‌اي است که در آن ارزشهاي الهي، ديني و اخلاقي اسلام مورد توجه بوده و در مناسبات رسمي غيررسمي رعايات مي‌شود.

مديريتي که در جامعه اسلامي به کار گرفته مي‌شود مي‌تواند با مديريتي که در جوامع غيراسلامي به کار گرفته مي‌شود، اين مديريت در عين حال مي‌تواند با مباني فرهنگي – اعتقادي، ديني ارزشي، تاريخي و ... آميختگي و پوستگي داشته باشد.

رويکرد اسلامي مديريت در جامعه اسلامي با اخلاق، رفتار و ارزشهاي اسلامي آميخته بوده و اين ارزشها مديريت اسلامي را تحت تأثير قرار مي‌دهد.

جامعه اسلامي نياز به نوعي از مديريت دارد که با ارزشهاي انساني و ديني و مباني اخلاقي آن پيوستگي داشته و آرمانهاي اسلامي را مورد توجه و عنايت قرار دهد.

مديريت در جوامع غربي، به ارزشهاي انساني در حد توجه به محصول مديريت «سود، افزايش قدرت رقابت، کيفيت محصول، افزايش سهم بازار،...» عنايت دارد، در حالي که مديريت با رويکرد اسلامي اعتلاي ارزشها و تعالي انسانها را به عنوان هدف مورد توجه قرار مي‌دهد. مرور مختصري بر آنچه که به عنوان پيش فرضهاي مديريت اسلامي مورد اشاره قرار گرفته است. نافي آنچه که به عنوان تکنيکها و روشها مورد توجه مدير (در هر جامعه و با هر رويکرد) قرار مي‌گيرد نيست.

در هر حال بررسي تعريفهاي مورد اشاره نشان مي‌دهد که:

1- مديريت اسلامي از ديدگاه محققين مبتني بر مکتب اسلام بوده و به طور کامل تحت تأثير آن قرار دارد به گونه‌اي که رعايت شئونات اسلامي در اين مديريت اولين وظيفه مدير محسوب مي‌شود.

2- در مديريت اسلامي توجه به نظام ارزشي اسلام (اخلاق، تقوي، عدالت طلبي، خدمت و امانت بودن مديريت و...) و حفظ آن اهميت ويژه‌اي داشته و در اولويت قرار دارد.

3- وظيفه مدير، در مديريت اسلامي تنها افزايش توليد نيست و توجه به انسان به عنوان اشرف مخلوقات (که خداوند آسمانها و زمين را مسخر او کرده است) و تعالي وي در اولويت بالاتري از توليد قرار دارد.

4- در مديريت اسلامي مديريت و هدايت انسانها به سوي کمال وظيفه اصلي قلمداد مي‌شود.

5- مديريت در اسلام امانتي است که بايد در نگهداري و رساندن آن به کسي که اهليت آنرا دارد دقت وافر به خرج داد. در واقع نمي‌توان اين مسئوليت را به هر کس سپرد.

6- سازمان در مديريت مجموعه‌اي از انسانها است که از طريق هم افزايي توان آنها (که در مديريت اسلامي در جهت رسيدن به کمال قرار دارند) در خدمت انسان قرار مي‌گيرد. در اين رهگذر در يک عرصه رفت و برگشت، افراد با کار جهت يافته خود سازمان را به نتايج دلخواه مي‌رسانند و مجموعه سازمان (مديريت وکارکنان) نيز از باتاب نتايج کار خود، هم از نظر معنوي و هم از نظر مادي بهره‌مند مي‌شوند.

7- در مديريت اسلامي، مدير به عنوان الگو و اسوه مطرح است و بر همين مبنا نيز بايد رفتار خود را تنظيم نمايد.

مرور مختصري بر آنچه که به عنوان پيش فرضهاي مديريت اسلامي مورد اشاره قرار گرفته است. نافي آنچه که به عنوان تکنيکها و روشها مورد توجه مدير ( در هر جامعه و با هر رويکرد) قرار مي‌گيرد نيست.

ث- موانع فراروي مديريت اسلامي در جامعه

گفتيم که جوامع مسلمان به داشتن نوعي از مديريت نيازمن هستند که با ارزشها، آرمانها، اعتقادات، مباني ديني و اخلاقي آنها سنخيت و پيوستگي داشته باشند. با توجه به اين که مديريت اسلامي، در واقع رويکردي نو و تازه از مديريت در جامعه است. به نظر مي‌رسد مانند هر پديده نو و تازه در جامعه براي رواج يافتن با موانعي رو در رو باشد. از جمله اين موانع مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:

1- سيطره و نفوذ رويکرد غربي در جامعه، خود باختگي دانشمندان، دانشجويان در برابر رويکرد مديريت غربي در حدي که به رويکرد اسلامي مديريت اجازه نشو نما نمي‌دهد.

با توجه به اين که نظريه‌هاي مربوط به مديريت با تلاشهاي تيلور و متقدمان پس از وي در جوامع غربي به صورت مدون ارايه گرديده و در هر تلاش جديد شاخ و برگ بيشتري يافت، به نظر مي‌رسد صاحب‌نظران و انديشمندان کشورهاي در حال توسعه تحت سيطره و نفوذ اين امر قرار گرفته‌اند. هر چند ذکر اين نکته نيز ضروري است که اصولا نظريه‌هاي جديد ارايه شده در خصوص مديريت، در جوامع غريب همواره محمل اجرايي بيشتري يافته و در سازمانهاي غربي مورد آزمون تجربي قرار مي‌گرفته است. اين امر همواره موجب پيشتازي و سبفت جوامع غربي و سازمانهاي آنها بوده است و در هر حال در پيشرفت نظريه‌هاي مديريت مهمترين سهم را از آنها کرده است.

اين امر موجب شده است که در جوامع جهان سوم و از جمله ايران نيز در برابر نظريه‌هاي مديريت ( که عمدتا از غرب برخاسته‌اند، ولي ريشه جهاني و فرامنطقه‌اي دارند)، نوعي شيفتگي و خود باختگي به وجود آمده و ح تي دامن زده شود، اين امر محدوديت زيادي را براي نظريه‌هاي جديد و رويکردهاي مديريتي ازجمله مديريت اسلامي ايجاد کرده است.

2- عدم اشنايي مديران و مردم با قابليتهاي مديريت اسلامي و بي‌اعتقادي به کاربردي کردن آن

در کنار شيفتگي بخش عمده‌اي از صاحب‌نظران زمينه‌هاي مديريت در جوامعي مانند ايران به مکاتب مديريت غربي، مديريت اسلامي نيز در جامعه ايران اسلامي تا حدود زيادي مجهور و ناآشنا و غريب مانده است و اين امر موجب شده است که چيرگي نظريه‌هاي مديريت غربي، گستردگي و عمق بيشتري بيابد. اين امر عليرغم وجود منابع غني و پشتوانه قابل توجه نظري در مورد مديريت در جامعه اسلامي است که به يمن سالهاي پر بار صدر اسلام و سالهاي پس از آن به منصفه ظهور رسيده است.

3- عدم ايجاد تمايز ميان تکنيکهاي مديريتي و رويکردهاي انساني در مديريت (مديريت غربي تکنيکهاي مديريتي است که تا حدود زيادي قابليت اجرا در مديريت اسلامي را نيز دارد)

در اين مورد همانگونه که به صورت مختصر مذکور گرديد، برخي از مديريت که به طور عمده به فنون و تکنيکهاي مديريت بر مي‌گردد در هر رويکرد اسلامي و غربي مديريت مشترک مي‌تواند باشد، اين امر، از ديد صاحب نظران رويکرد اسلامي مديريت مغفول مانده است. در واقع مديريت اسلامي نيز به شيوه‌هاي مختلف و متفاوت مديريت نيازمند است. در اين ميان، آنچه موجب تفاوت ماهيت اين دو رويکرد مي‌شود، هدف از مديريت و چگونگي استفاده از ابزارهاي مديريتي و نيت از مديريت است. در واقع در مديريت اسلامي، هدف از مديريت رشد و اعتلاي انسانها ( و سپس سازمان) و بالندگي انسانها در مسير الي ا... است و مدير در اين ميان نقش رهبر و مراد و معشوق را بر عهده دارد که به يمن ارادت ناشي از ايمان، عشق و شيفتگي کارکنان و پيروان و مديريت بر قلب، (دلشاد تهراني، 1372) قادر به استفاده از قابليتهاي نهفته در وجود کارکنان است. به نظر اين جانب، نقطه اصلي تفاوت ميان اين دو رويکرد نيز در همين است.

مطالعات اخير در مورد مديريت، نياز مديريت غربي به ارزشهاي انساني در نظريه‌هاي جديد نشان مي‌دهد و از اين نظر نوعي همگرايي ميان دو رويکرد اسلامي وغربي مديبريت در حال پيدايي است که به اخلاق، ارزشها روابط انساني و معنوي ميان انسانها خاص نشان مي‌دهد، نکته‌اي که به تازگي مورد توجه غرب واقع شده است، از دير باز مورد توجه اسلام بوده و به شکلهاي متفاوت و به کرات مورد سفارش و توصيه قرار گرفته است.

4- نبود تعريف ومعيار و محدوده مشخصي از مديريت اسلامي

مشکل و مانع ديگر در رويکرد اسلامي مديريت، محدوديت شديد مطالعات مبتني بر شيوه‌هاي بررسي علمي در حوزه مديريت اسلامي، خاصه مديريت در سازمانها است. اسلام به اقتضاي داعيه اصلي خود در ايجاد حکومت، مديريت را درسطح جامعه مورد توجه قرار داده است و در اين ميان جاي بررسيهايي که سطح مديريت را تا حد سازمان کشانده و از ديدگاه سازماني به اين مقوله توجه کنند، کاملا خالي است.

از سوي ديگر بررسيهاي انجام شده در مورد مديريت اسلامي نيز به تکميل يکديگر کمک نکرده و در امتداد هم قرار نداشته‌اند، اين امر موجب شده است دامنه، محدوده، عمق، سطح و معيارهاي مديريت اسلامي نيز تا حدود زيادي مبهم باقي مانده و هر نويسنده از ظن خود ودر حد آشنايي و درک خود از مقوله مديريت اسلامي، به ارايه نظر بپردازد.

5- نبود و يا محدوديت زمينه‌هاي نظري در مورد مديريت اسلامي در سطح سازمان

همچنانکه اشاره شد در مورد مديريت در جامعه اسلامي، به دليل اهميت خاص مقوله رهبري (و مديريت) و چگونگي رابطه ميان رهبرانو مديران با پيروان و ساير افراد جامعه منابع زيادي ( در قرآن، روايات، احاديث و....) وجود دارد که مي‌توان از آنها چگونگي رفتار رهبران را با مردم و پيروان استنتاج و استخراج کرد، ولي در مورد چگونگي رفتار مديران و رهبران در سطح سازمان و نيز مديريت اسلامي در سطوح سازماني منابع چنداني وجود ندارد.

به نظر مي‌رسد تازگي بحث در کشور، کمبود منابع وجود نوعي ابهام در معنا و مفهوم مديريت اسلامي و اهداف آن از جمله دلايلي است که موجب شده است محققين و صاحب نظران مديريت به مقوله مديريت اسلامي در سطوح سازماني توجه کمتري بنمايند. اين امر خود موجه تشديد کمبود منابع در اين زمين شده است.

از ديگر دلايل اين محدوديت، نبود زمينه‌هاي فعاليت مؤثر بخش خصوصي در کشور است. در کشورهاي غربي، بخش خصوصي و تحقيقهاي آنها درمورد نظريه‌هاي جديد مديريت و کاربردي کردن آن سهم تعيين کننده‌اي در پيشبرد اين بخش از دانش دارد، در حالي که در کشور ما بخش خصوصي با مسايل اوليه و خاصي ( که عمدتا توسط دولت ايجاد مي‌شود) دست به گريبان است و اين امر اجازه توجه به پژوهش و تحقيق در اين زمينه و کاربردي کردن آن را نمي‌دهد.

6- وجود ابهام در معنا و مفهوم مديريت اسلامي

يکي ديگر از موانع موجود در فراروي مديريت اسلامي، وجود ابهام در معنا و برداشت از آن است که منجر به اين برداشت مي‌شود که مديريت اسلامي ملازم با نوعي توصيه‌هاي اخلاقي است و از طريق توصيه نيز نمي‌توان سازمانها و يا کشور را اداره کرد. اين برداشت به اين نکته توجه دارد که مديريت در غرب داراي روشها و تکنيکهايي است که اصول آنرا کاربردي کرده و زمينه‌هاي اجراي آن را در سازمانها فراهم مي‌کند و در حالي که مديريت اسلامي فاقد اين رويکرد است.

در واقع بر مبناي اين برداشت (که نگارنده اين سطور نيز در زمره آنان بودم) مديريت اسلامي تنها در بر دارنده توصيه‌هايي اخلاقي است که معلوم نيست تا چه حد مي‌توان آنها را به کار بست و يا اين که تنها با به کار بستن اين توصيه‌ها توسط يک يا چند نفر، زمينه گسترش و توسعه مديريت اسلامي فراهم نمي‌شود.

در مقابل مديريت غربي کاربردي است و داراي راه حلهاي کاربردي براي مديريت سازمانها در شرايط و وضعيتهاي مختلف است. به نظر اين جانب خلط مبحث در رويارويي اين دو ديدگاه، همچنانکه اشاره گرديد. از آنجا است که به دليل کمبود منابع از يکسو و ابهام در درک و فهم مديريت اسلامي از سوي ديگر، از اينجا است که مديريت اسلامي را فاقد تکنيکهاي مورد نظر مي‌‌پنداريم، در حالي که ابزار و شيوه‌هاي مديريت در همه ‌جا تا حدود زيادي به هم شبيه است و بسته به موقعيتهاي مختلف، مباني و اصوي روشهاي به کار رفته (به استثناي زمينه‌ها و مباني ارزشي آن) تا حدود زيادي به هم شبيه و در گروههاي به نزديکي قابل طبقه‌بندي است.

از سوي ديگر به نظر مي‌رسد تقدسي که در واژه اسلامي وجود دارد نيز موجب مي‌شود تا محققيني که اطلاعات و دانش خود را در اسلام اندک وضعيف مي‌بينند، از بيم انتقادهايي که احتمالا از آنها به عمل خواهد آمد، از پرداختن به مديريت اسلامي احتراز و پرهيز نمايند. چه اين گمان در اذهان وجود دارد که پرداختن به هر آنچه که «اسلامي» است تنها در صلاحيت حاملان دين و روحانيون است و سايرين را بدان ورطه‌ راهي نيست و اين امر موجب شده است که صاحب نظران علوم مديريت از باب «احتياط» کنکاش در زمينه مديريت اسلامي را به «اهل» آن واگذارند و وارد آن نشوند.

7- نبود نگاهي راهبردي به مقوله مديريت اسلامي و استفاده از آن در سطح سازمان

از ديگر موانع فراراه مديريت اسلامي، نبود نگاه راهبردي به مديريت اسلامي در سطوح سازماني است که به محدوديت منابع و نگرشهاي متفاوت از مديريت اسلامي باز مي‌گردد. به نظر مي‌رسد در جامعه فعلي ما، مشکلات و مسايلي که دامنگير زمينه‌هاي مختلف حيات جامعه است مانند اقتصاد، سياست، فرهنگ و...، دامنگير مديريت نيز هست.

نبود نگاه بلندمدت و راهبردي به مديريت اسلامي و برنامه مشخص آن در کنار عدم اعتقاد نسبي به توانايي اين رويکرد در حل مسايل مديريتي جامعه ( به دليل محدوديت منابع و درک نسبي ضعيف از آن)، موجب شده است که به مديريت اسلامي توجه چنداني نشود. در کنار آن، محدوديت شديد زمينه‌هاي نظري مديريت اسلامي در سطوح سازماني نيز بر اين ضعف دامن زده است.

8- بي‌توجهي به انجام تحقيقات متفاوت درخصوص مديريت اسلامي

از مهمترين فعاليتهايي که مي‌تواند موجب رونق و شکوفايي علوم مختلف شود، انجام تحقيقها و پژوهشهاي متفاوت و مکرر، مورد آزمون و نقد قراردادن آنها و اجراي آنها در عمل و رفع نوافق و ضعفهاي آنها است. اين امر در بسياري از علوم غربي که به تجربه و آزمون نياز دارند انجام شده و در عمل موجب پيشبرد آن و شکوفايي بيشتر آن شده است، در حالي که در زمينه مديريت اسلامي در سطوح سازماني، تحقيق و پژوهش به ندرت صورت گرفته است. از مهمترين دلايل آن شايد ضعف زمينه‌هاي نظري (در سطوح سازماني) و نداشتن اعتماد به نفس محققين در يک کار پيشگامانه است.

9- موانع رواني پذيرش ديدگاه‌هاي تازه

اصولا در پذيرش نظريه‌ها و ديدگاه‌هاي تازه، همواره موانع و مشکلاتي وجود دارد. ابهام در فهم چگونگي ديدگاه‌هاي تازه، عدم آشنايي با منطق و مباني آن، نفوذ ديدگاه‌هاي سنتي و سيطره آنها و ... از جمله موانعي هستند که فرا راه پذيرش مديريت اسلامي قرار دارند.

Borna66
05-03-2009, 12:26 AM
ج: راههاي برون رفت از موانع و مشکلات فرا راه مديريت اسلامي

1- اصلاح رابطه خود و خدا

از مهمترين هدفهاي مديريت اسلامي، به نظر اين جانب، ايجاد محيط و بستر لازم براي رشد و تکامل نيروهاي سازمان است و اين کار بدون توجه به رسالت مدير در جامعه اسلامي که همانا رهبري و ايجاد رابطه مريد و مرداد با پيروان و کارکنان است، امکانپذير نيست.

در اين ميان مديران بايد با افزايش ظرفيتهاي که خداوند در وجود آنها به وديعه گذارده است، زمينه توجه به معرفت نفس، خودسازي و افزايش و بالنده کردن خصلتهاي متعالي را در خويش گسترده‌تر ساخته و از اين طريق رابطه خود و خدا را اصلاح کرده و بهبود بخشند و سپس با بهره‌گيري از فنون و تکنيکهاي مديريتي متناسب با وضعيت و موقعيت، امکان ايجاد محيطهاي مناسب‌تر را براي همکاران خود فراهم مي‌کنند.

بي‌گمان تأثير اين نوع نگاه موجب بروز کيفيهاي خاصي در انسانها مي‌شود که در ديگران هم موثر خواهد بود. اين امر از يکسو نقش مدير به عنوان الگو و راهنما را براي ديگران برجسته‌تر کرده و از سويي ديگر نماد واقعي‌تري از مديريت اسلامي را نيز در معرض ديد، قضاوت و اقتباس قرار مي‌دهد.

وقتي در نظر مي‌گيريم که صفاتي مانند ساده زيستي، تقوا، تواضع، مبارزه با باتبعيض، قانونمداري، شرح صدر، (رکاوندي، 1379) و يا اطاعت از فرامين الهي، تقوا، کنترل نقس و مخالفت با آن، پرهيز از غرور، پرهيز از خود پسندي، پرهيز از ديکتاتوري (طيب، 1379) براي مدير در نظام مديريت اسلامي مزيت و برتري تلقي شده و توصيه‌هايي اکيد به مديران در داشتن چنين خصوصياتي شده است، مي‌توان دريافت که در نظام مديريت اسلامي رفتار مدير مي‌تواند موجب درس گرفتن ديگران گردد و در چنين موضعي، مدير خود يک الگو و سرمشق است (نشريه دانش مديريت، شماره 33 و 34، تابستان و پاييز 1375، «فرضيه‌هايي در قلمرومديريت اسلامي، عبدا ... زنديه») چيزي که در نظام مديريت غربي در اين عمق و معنا نيست.

به نظر مي‌رسد دستيابي به چنين خصوصيات و صفاتي، نياز به خود سازي و کار بستن سفارشهايي که از سوي پيشوايان دين مورد اشاره قرار گرفته است. لازم است به اين نکته اشاره شود که مديريت در اسلام امانت تلقي مي‌‌شود و در چنين حالتي حفظ اين امانت، با اين شرط که روزي بايد تحويل ديگري گردد، خود مي‌تواند مومجب عدم وابستگي و پاي‌‌بندي مدير گردد و در اين حالت نيز مدير، فارغ از خود و منصب خود (که امانت است) مي‌تواند براي تحقق اهداف سازمان که در وحله اول رشد و تعالي کارکنان آن است گامهاي بلندي بردارد، مديري که به صفاتي مانند کارداني و آگاهي، نظم و انضباط، تعهد، اصالت خانوادگي سعه‌صدر، قدرت و توان متصف باشد. قدرت بالايي در جذب و به کا‌رگيري کارکنان و پيروان خواهد داشت و اين گونه مديريت انگيزه مناسب و بالايي را در کارکنان ايجاد کرده و آنها را به راه و ارزشها و ديدگاه‌هاي مدير پاي‌بند مي‌کند و زمينه‌انساني کردن سازمان نيز مهياتر مي‌گردد.

2- خودباوري

به نظر مي‌رسد جامعه ما، مانند بسياري از جوامع در حال توسعه در زمينه‌هاي زيادي نياز به خود باوري و خود اتکايي دارد. رهايي از باور ناتواني و رسيدن به خود باوري در هر زمينه نياز به پيشگاماني شجاع، نستوه و عالم به آن موضوع دارد. در زمينه مديريت نيز اين امر صادق است و با تلاش دانشگاهيان و متخصصين و نيز آشنايان به علوم اسلامي که در مديريت نيز دستي دارند، اين راه در حال هموار شدن است فعاليتهاي مرحوم دکتر کيا و مرحوم دکتر زنديه از مصاديق بار اين مدعايند. به نظر مي‌رسد در اين مسير، هراس از موانع، انتقادها، در دور دست قرار داشتن هدف و ... نبايد مانع طي اين مسير شود، آنچه که هست اين که زمينه‌هاي نظري موضوع مديريت اس لامي در سطح کلان جامعه به صورت بسيار غني وجود دارد و بايد در جهت تنازل سطح آن و تبيين مديريتي آن در سطوح سازماني تلاش کرده و نتايج اين تلاشها به منظور آشنايي اهل فن و ديگر صاحب‌نظران به محافل علمي و دانشگاهي عرضه شود.

بي‌گمان، بازخورد اين عمل هم در اعتلاي کيفي نظريه‌هاي ارايه شده مؤثر است و هم ديگران را ب صرافت گام نهادن در اين راه و ارايه ديدگاه‌هاي خود مي اندازد و در اين مسير منابع موجود جهت استفاده افزايش يافته و زمينه هاي تحقيقهاي جديدتر فراهم مي‌شود.

3- ارايه تعاريف مشخص و تبيين دقيقتر محدوده و مرزهاي مديريت اسلامي

يکي از مباحث مهم در زمينه مديريت اسلامي به نظر اين جانب، تبيين دقيقتر مفهوم، دورنما، اهداف، برنامه‌ها، ابزار و وظايف آن است. به اعتقاد اين جانب، مديريت اسلامي به اعتبار «مديريت بودن» مي‌تواند و بايد در بدايت امر همان تکنيکها و روشهاي مديريت غربي را تا جايي که محدوده‌هاي ارزشي اجازه مي‌دهد اتخاذ کرده و به بومي کردن و هماهنگ کردن آن با شرايط اجتماعي، فرهنگي، ارزشي، محيطي، تاريخي و.... کشور ما بپردازند.

در هر حال مديران در هرجا، از جمله جامعه اسلامي نياز به برنامه‌ريزي، سازماندهي، کنترل و ساير وظايف مدير و به کار بردن تکنيکها و روشهاي مرسوم دارند و از اين جهت اين شيوه‌ها تا حدود زيادي به هم شباهت دارند. ولي مديريت اسلامي به لحاظ توجه به زمينه‌هاي ديگري که تاکنون کمتر مورد توجه مديريت غربي‌قرار گرفته است بر مديريت غربي ارجحيت دارد. و در اين زمينه نيز مياني نظري قابل توجهي در اختيار دانش پژوهان قرار دارد که مي‌توان با استفاده از آنها، نسبت به کاربردي کردن اين نظريه‌ها در سطوح سازماني تقدام کرد.

4- انجام و ارايه تحقيقهاي بيشتر در خصوص مديريت اسلامي در سطح سازمان

با توجه به نقش برجسته و تعيين کننده تحقيق و پژوهش در همه زمينه‌هاي علم، مديريت اسلامي نيز براي شکوفايي، پيشرفت و تکامل نياز به حضور و پشتکار محققين و صاحب‌نظران دارد. اين تحقيقها بايد در سطوح سازمان انجام شده و سپس به محک آزمون و تجربه گذاشته شود. انتشار تحقيقهاي انجام شده و نتايج آنها مي‌تواند آشنايي بيشتر عموم و نيز دانشجويان، دانش‌پژوهان و صاحب‌نظران مديريت را به توانايي و قابليتهاي مديريت اسلامي در افزايش بهره‌وري، اثربخشي، رضايت شغلي و.... موجب شود و حتي انتقاد از نظرهاي منتشر شده و تلاش براي رفع نقاط ضعف آنها نيز مي‌تواند به اعتلاي اين نظريه‌ها منجر شود.

5- توجه به اين که مديريت غربي نيز مي‌تواند در سطووح پايينتر مديريت اسلامي مورد استفاده قرار گيرد

به اين نکته اشاره شد که مديريت اسلامي در به کارگيري تکنيکها مي‌تواند از مديريت غربي استفاده نمايد، ولي خود داراي ويژگيها و زمينه‌هايي است که مديريت غربي (حداقل) تاکنون فاقد آن است و لذا به اعتقاد اين جانب، مديريت غربي در سطحي پايينتر از مديريت اسلامي قرار دارد. در واقع در بسياري از موارد، مديريت اسلامي و مديريت غربي در تقابل و ضديت با هم نيستند و اين نکته مي‌تواند توسط محققين مديريت اسلامي مورد تبيين بيشتر قرار گيرد.

در واقع به جاي ستيز و يا بيگانگي با مديريت غربي مي‌توان از ابزار و روشها و تکنيکهاي آن در جهت تحقق مديريت اسلامي استفاده کرد و از ساير ويژگيهاي مديريت اسلامي که موجب برتري اين رويکرد نسبت به ساير رويکردهاي مديريتي مي‌شود، در جهت ايجاد سازمان اسلامي بهره‌برداري کرد. (کيا )

در هر حال در صورتي که ويژگيهاي مديريت در جوامع با ساختار فرهنگي و ارزشي جامعه مورد نظر هماهنگ و متناسب باشد، مي‌تواند موجب کارايي مديريت و افزياش بهره‌وري و اثربخشي در سازمانها گردد، به همان نسبت که بکاربستن کورکورانه و بي‌ضابطه سفارشها و نسخه‌هاي آماده مديريتي غرب، مي‌تواند انسجام و نظم جوامع را بر هم زده و موجب بروز بحران و مشکلات مختلف اجتماعي، اقتصادي و حتي اجتماعي در جوامع گردد.

چ) نتيجه‌گيري

نکته پاياني اين است که مديريت اسلامي واجد خصوصيات و ويژگيهايي است که مي‌تواند در موفقيت سازمانها نقش اساسي ايفا نمايد، اين ويژگيها در بطن دستورها، توصيه‌ها، نظرها و شيوه‌هاي به کارگرفته شده توسط پيشوايان دين حضور و وجود عيني داشته است، ولي براي استفاده از آن در سطوح سازماني و کاربردي کردن آنها در سازمانها، نياز به کار پيشگامانه و دور از هراس و خود کم‌بيني صاحب‌نظران و عالمان مديريت و تحقيق پژوهش مستمر در اين جهت دارد.

اميد که با افزايش پژوهشهاي مرتبط با مديريت اسلامي در مراکز علمي، پژوهشي و تحقيقاتي شاهد بروز و شکوفايي قابليتهاي مديريت اسلامي که ريشه در مکتب حيات بخش اسلام دارد، باشيم.

فهرست منابع:



1- افجه‌ايسيدعلي‌اکبر: مديريت اسلامي، بخش فرهنگي دفتر مرکزي جهاد دانشگاهي تهران، 1369

2- تفوي دامغانيسيدرضا: نگرشي بر مديريت اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1378

3- دلشاد تهرانيمصطفي: سيره نبوي (منطق عملي)، دفتر سوم، سيره مديريتي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1373

4- طيبمهدي، مديريت اسلامي، نشر سفينه، تهران، 1379

5- عسگريانمصطفي: مديريت اسلامي، جهاد دانشگاهي دانشگاه تربيت معلم، تهران، 1370

6- قبادياسماعيل: اصول و مباني مديريت اسلامي، انتشارات فقه، قم، 1378

7- مشرف جواديمحمدحسين: اصول و متون مديريت در اسلام، انتشارات نور علم، همدان، 1378

8- نبويمحمدحسن: مديريت اسلامي، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1372

9- هاشمي رکاونديسيدمجتبي: رهبري و مديريت روابط انساني و سازماني

10- فصلنامه مطالعات مديريت، شماره 20، زمستان 1377، «تبيين نقش پيش‌بيني و آينده‌نگري در نظام مديريت اسلامي، محمدرضا حميدي‌زاده» تهران، 1378

12- نشريه دانش مديريت، شماره 33 و 34، تابستان و پاييز 1375، «فرضيه‌هايي در قلمرو مديريت اسلامي، عبدا... زنديه»



استاد: جناب آقاي دکتر عابد جعفري ، دانشجو: ميرسعيد نيکزاد لاريجاني مقطع: دکتراي مديريت دولتي