PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بررسي توجه به نيازهاي پيروان



Borna66
05-02-2009, 11:55 PM
بررسي توجه به نيازهاي پيروان به عنوان عامل افزايش‌دهندة قدرت مديريت و رهبري

چکيده:

قدرت، کانال نفوذ بر ديگران است. مدير براي انجام موفقيت‌آميز وظايف خود، خصوصاً وظيفه هدايت و رهبري نيازمند قبول مسئوليت است. و براي تحقق مسئوليتهاي خود لازم است توانايي کسب فرمانبرداري ديگران را دارا باشد. بنابراين رهبراني که قدرت را مي‌شناسند و مي‌دانند چگونه آن را به کار ببرند از کساني که ابعاد قدرت رهبري را نمي‌شناسند و يا اينکه آن را به کار نمي‌برند اثربخش‌تر هستند. منشأ قدرت در انديشه اسلامي در عبوديت پروردگار و محبت نسبت به خلق خداست و در نتيجه پست و مقام و يا ويژگيهاي فردي در طول اين رابطه قرار دارند و تقويت‌کننده قدرت فرد مي‌باشند. ولي در انديشه کلاسيک مديريت قدرت مي‌تواند ناشي از مقام باشد و يا اينکه از خود فرد نشأت بگيرد. پايگاههاي قدرت مقام عبارتند از: قدرت اجبار، قدرت رابطه، قدرت پاداش، قدرت قانوني، و پايگاههاي قدرت شخصي عبارتند از: قدرت صلاحيت، قدرت اطلاعات و قدرت تخصص.

در انديشه اسلامي اساس اثرگذاري مدير و رهبر بر پيروان بر اصل محبت و رحمت استوار است. قرار گرفتن بر اين مبنا نوعي احساس جاذبه در فرد ايجاد مي‌کند و مي‌تواند بر قلبهاي افراد مديريت کند. در انديشه مديريتي نيز يکي از قدرتهاي مهم شخصي، قدرت صلاحيت است که تحت تأثير اعتماد، اطمينان و همدلي در نفوذ بر ديگران است. توجه به نيازهاي پيروان يکي از عوامل افزايش‌دهندة قدرت صلاحيت است. اين نيازها را مي‌توان در تقسيم‌بندي کلي به نيازهاي اوليه و ثانويه تقسيم کرد. درطي تحقيق بر عوامل افزايش‌دهندة قدرت صلاحيت مديريت و رهبري امام خميني(ره) در هدايت بسيجيان که توسط تکنيک تحليل محتوي متن بيانات ايشان صورت گرفته است مشخص شد که توجه و تأکيد ايشان بر تأمين نيازهاي ثانويه بسيجيان بيش از نيازهاي اوليه مي‌باشد ولي از نيازهاي اوليه نيز غفلت نشده است.

کليد واژه‌ها: رهبري، نفوذ، قدرت، منشأ قدرت، پايگاه قدرت، نيازهاي اوليه، نيازهاي ثانويه، بسيج، امام خميني(ره)



مقدمه

تربيت يافتگان سيرة پيامبر، امانتداران والاترين امانتها يعني آدميان هستند تا آنان را به مقصدي که براي آن آفريده شده‌اند رهنمون گردند. از اين رو هنر مديريت در تربيت اسلامي اداره قلبها است. حضرت امام خميني (ره) مي فرمايد:

«راه به دست آوردن قلوب ملت اين است که دل مردم مسلم با اسلام به دست مي‌آيد. مقلب القلوب خداست به خدا متوجه شو تا دل‌هاي مردم به تو متوجه شود». (جوادزاده، 1378 : 263)

اساس مديريت بر قلب، بر اصلاح رابطه انسان با خدا استوار است. رابطه‌اي از حق به سوي خلق. ميان عبوديت و ربوبيت نسبتي مستقيم برقرار است. انسان به ميزاني که در مسير عبوديت گام برمي‌دارد در ساحت ربوبيت بالا مي‌رود و هر چه از خود مي‌گذرد به توانائيها مي‌رسد و مالک امور مي‌شود. حضرت امام خميني(ره) در اين باره مي‌فرمايد:

«کسي که با قدم عبوديت سير کند و داغ ذلت بندگي را در ناحيه خود گذارد، وصول به عز ربوبيت پيدا مي‌کند. طريق وصول به حقايق ربوبيت سير در مدارج عبوديت است.» (امام خميني(ره)، 1370 ، ج 1 : 274)

رسول اکرم(ص) و تربيت شدگان سيره وي در مديريت خود رفتاري از سر بندگي حق و تواضع نسبت به خلق داشتند و همين سبب آن همه عزت و سيادت بود. خداوند راز موفقيت پيامبر را در تأليف قلبها، محبت و ملايمت او به توفيق الهي معرفي مي‌کند.

حضرت امام خميني(ره) که دست پروردة اين مکتب است معتقد است همه موجودات به رحمت وجود يافته‌اند و به رحمت کمال مي‌يابند و نظام عالم به رحمت برقرار است. و مي‌فرمايند:

«رحمت رحمانيه مقام بسط وجود است و رحمت رحيميه مقام بسط کمال وجود؛ پس با رحمت رحمانيه اصل وجود ظهور يافته، با رحمت رحيميه هر چيزي به کمال معنوي و هدايت باطني خود مي‌رسد و خداوند رحمان است نسبت به همه خلق خود و رحيم است بر مؤمنان به طور خاص.» (امام خميني(ره)، (شرح فصوص الحکم:401 ، در جوادزاده ، 1378 : 266)

بنابراين مديران الهي براساس رحمت و مودت و محبت امور را اداره مي‌کنند. با اين تعبير در انديشه اسلامي الهي، ريشه قدرت در عبوديت پروردگار و محبت نسبت به خلق خداست.

تعريف قدرت

شهيد مطهري بين نيرو و قدرت تفاوت قائل شده است. وي مي‌گويد: عاملي که اثري از او ناشي مي‌شود به نام قوه يا نيرو ناميده مي‌شود و هر موجودي از موجودات جهان منشأ يک يا چند خاصيت و اثر هست. بنابراين در هر موجودي اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان نيرو وجود دارد.

نيرو اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام «قدرت» و يا «توانايي» ناميده مي‌شود. (مطهري، 1369 : 280)

تعاريف متعددي در علم مديريت از قدرت ارائه شده است که تعدادي از آنها براي نمونه ذکر مي‏گردد.

قدرت[1] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn1) که مفهوم بسيار گسترده‌‏‏تري از اختيار2 است عبارتست از توانايي3 افراد يا گروه‌ها در برانگيختن يا نفوذ کردن4 در باورها5 يا کنش‌هاي6 اشخاص يا گروه‌هاي ديگر (کنتز و وهريخ7، 1990 : 177).

قدرت توان نفوذ در ديگران است (سرتو8، 1986 : 454).

قدرت توانايي اعمال نفوذ است، توان تغيير نگرش‌ها9 يا رفتار افراد و گروه‌ها مي‏باشد (استونر و فري من10، 1992 : 344).

قدرت يک رابطه اجتماعي است که فرد بتواند اراده و نظر خود را به ديگران بقبولاند حتي اگر آن نظر مخالف نظر سايرين باشد (وبر11، 1921 در لوکس، 1370 : 61ـ60).

قدرت به توانايي اطلاق گرديده که فرد «الف» را قادر مي‏سازد تا بر فرد «ب» تأثير و نفوذ کند به طوري که فرد به رفتار خاصي دست يازد که در غياب عامل قدرت به آن دست نمي‏زد، قدرت توانايي تغيير در ديگران و نفوذ در آنان است. (لوتانز[2] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn2)، 1985 : 447).

قدرت توانايي فرد در تأثيرگذاري بر ديگران (غالباً در محدوده‏اي معين) و واداشتن آنان به عملي مطابق ميل و نظر خود است (فرنچ و ورد،صائبي، 1371).

رهبري2 روندي است براي نفوذ، اما چگونه مي‏توان نفوذ کرد؟ به وسيله قدرت، قدرت توان نفوذ است. منبعي است که رهبر را توانا مي‏کند تا ديگران را به فرمانبرداري3 يا قبول مسئوليت4 وادارد (هرسي و بلانچارد، 1988).

با توجه به تعاريف مذکور مي‏توان قدرت را به عنوان کانال نفوذ رهبر بيان نمود.



تفاوت قدرت و رهبري

قدرت با رهبري يکسان نيست، و اغلب قدرت به عنوان يک ويژگي از رهبري تلقي مي‏گردد (هالندر و آفرمن5، 1990).

«راجرز» در بيان تفاوت قدرت و رهبري چنين بيان مي‏دارد که قدرت عبارتست از: «توانايي نفوذ». بدين ترتيب قدرت عبارتست از منبعي که هم مي‏تواند مورد استفاده قرار گيرد و هم خير. ولي رهبري فرآيند نفوذ است.

در تعريف نفوذ هم بايد گفت استفاده از قدرتي که موجب تغيير مي‌شود، با اين احتمال که شخص يا گروه تغيير رفتار دلخواه را قبول کند. (راجرز، 1973 : 1418).

از اين رو رهبري به بيان ساده کوششي است براي نفوذ و قدرت توانايي نفوذ است.



مهم‌ترين جنبه قدرت (وابستگي)

قدرت عبارت از شايستگي فرد «الف» براي نفوذ در رفتار فرد «ب» است، تا اينکه «ب» به گونه‏اي عمل کند که در غير آن صورت عمل نمي‏کرد اين تعريف به طور ضمني اشاره مي‏کند که: (1) قدرت نيرويي است بالقوه که براي اثر بخش بودن نيازي به فعليت ندارد (2) رابطه‏اي است وابسته و (3) فرد «ب» تا حدودي اختيار رفتار خويش را دارد. شايد مهم‏ترين جنبه قدرت، کنش وابستگي آن باشد. هر قدر وابستگي فرد «ب» به فرد «الف» بيشتر باشد، قدرت فرد «الف» در اين ارتباط بيشتر است. وابستگي به نوبه خود متکي به تصوري است که فرد «ب» از راه‌حل‏هاي ممکن دارد و اهميتي که فرد «ب» براي مهار کردن فرد «الف» قائل است. زماني شخص مي‏تواند بر شما قدرت داشته باشد که بتواند آنچه را که آرزوي شماست در اختيار بگيرد (رابينز، 1371).



ضرورت قدرت

رهبراني که قدرت را مي‏شناسند و مي‏دانند چگونه آن را به کار برند از کساني که نمي‏دانند يا آن را به کار نمي‏برند اثر بخش‏تر هستند.

در ديدگاه اسلامي کاري مورد وظيفه و تکليف انسان قرار مي‌گيرد که انسان توانايي انجام آن را داشته باشد اما کاري که انسان قادر به انجام آن نيست هرگز مورد تعلق تکليف واقع نمي‌شود. خداوند در قرآن کريم مي‌فرمايد: «لا يکلف الله نفساً الا وسعها» ( بقره / 286).

اما مشروط بودن تکليف به قدرت و توانايي مستلزم اين نيست که ما مکلف به کسب قدرت نباشيم. قرآن کريم مي‌فرمايد: «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوا الله و عدوکم» (انفال / 60) يعني آنچه از توان رزمي مي‌توانيد براي ايجاد رعب و تصور قدرت در ذهن دشمنانتان فراهم سازيد.(مطهري، 1369 : 295).

دانشمندان علوم رفتاري اذعان دارند که يکي از نيازهاي اساسي انسان نياز به قدرت است و از آنجا که اين قدرت اکتسابي است نه ذاتي، مطالعات زيادي بر روي آن انجام شده است و به تازگي پژوهشگران ميان قدرت اجتماعي و قدرت شخصي تمايز قائل شده‏اند (رضائيان الف، 1372 : 40ـ36).



انواع قدرت

صاحب‌نظران قدرت را به دو نوع کلي قدرت مقام و قدرت شخصي تقسيم مي‏نمايند.

قدرت کلي مدير از دو نوع متفاوت قدرت تشکيل مي‏گردد. قدرت مقام[3] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn3) و قدرت شخصي2 (سرتو، 1986).



اختلاف قدرت مقام و قدرت شخصي

يکي از وجوه مشخصه رهبر آن است که اعمال‌کننده قدرت مي‏باشد. «اميتاي اتزيوني»[4] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn4) اختلاف ميان قدرت مقام و قدرت شخصي را بررسي کرده است.او معتقد است که سرچشمه قدرت، تشکيلات اداري، نفوذ شخصي يا هر دوي اينهاست. گفته مي‏شود افرادي که مي‏توانند در ديگران تأثيرگذارند و سبب شوند که آنها به خاطر مقام اداري اينان کار بخصوصي انجام دهند، داراي قدرت مقام‏اند. و آنها که قدرتشان را از پيروان خود کسب مي‏کنند داراي قدرت شخصي مي‏باشند. برخي از مردم مي‏توانند در عين حال هر دو را داشته باشند (اتزيوني، 1969 : 59).



قدرت مقام

مديران از کجا قدرت مقامي را که اکنون دارند به دست آورده‏اند؟ اگر چه «اتزيوني» دلايلي قابل قبول در اين باره مي‏آورد که اين قدرت از تشکيلات سازماني مدير سرچشمه مي‏گيرد اما عقيده بر اين است که قدرت مقام از بالا مي‏آيد بنابراين بخش جدانشدني تشکيلات نيست. صحبت بر سر قدرت تشکيلات نيست بلکه حرف بر سر آن است که افرادي که مدير در قبالشان مسئوليت دارد تا چه حد به واگذاري اختيار يا مسئوليت به مدير تمايل داشته باشند (هرسي و بلانچارد،1988).



نقش مديران در کسب قدرت مقام

جهت جريان قدرت مقام از بالا به پايين است ولي معناي آن اين نيست که گفته شود مديران هيچ تأثيري در مقدار قدرت مقامي که به آنها تعلق مي‏گيرد ندارند به طور حتم چنين نيست. اعتماد و اطميناني که آنها در افراد بالاتر از خود ايجاد مي‏کنند تعيين‌کننده حدود علاقه رؤساي آنها در واگذاري اختيار به آنان است (هرسي و بلانچارد، 1988).

قدرت شخصي

قدرت شخصي قدرتي است که از روابط انساني مدير با سايرين ناشي مي‏شود (سرتو، 1986 : 456).

مردان قدرت، يعني کساني که فرماندهي آنان استوار، نهادي و مشروع است، گاه هيچ آمريتي ندارند. جز اجراي کار ويژه‏اي که براي انجام آن در نظر گرفته‏ شده‏اند. اما آمريت همچنين حاکي از آن کيفيتي است که از طريق آن يک شخصيت خود را بر ديگران تحميل مي‏نمايد، و رضايت و وفاداري و اطاعت آنان را نه با تهديد به تنبيه بلکه تنها از طريق برتري اراده کسب مي‏کند. پيوند آمريت مشروع و آمريت شخصي منشأ سرنوشتهاي عظيم براي کساني است که رؤياهاي افتخار و خاطره‏هاي ترس را در ذهن مي‏پرورانند (لوکس، 1370).

قدرت شخصي در حدي است که اعضاي گروه به رهبر خود احترام مي‏گذارند، از او رضايت دارند، نسبت به او خود را متعهد مي‏دانند و ارضاي هدف‌هاي خود را در هدفهاي رهبري مي‏بينند. به عبارت ديگر قدرت شخصي تا آنجاست که مردم مايل باشند از رهبري خود پيروي کنند در نتيجه در محيط سازماني قدرت شخصي از پايين به بالاست (هرسي و بلانچارد، 1988).



نقش مديران در کسب قدرت شخصي

مديران به طور يقين مي‏توانند با رفتار خود در مقدار قدرت شخصي موجود خود تأثير بگذارند. اما چنين قدرتي فرار است و خيلي سريع مي‏تواند از دست برود. چند اشتباه جدي مرتکب شويد و بعد ببينيد چند نفر مايل به پيروي از شما هستند (هرسي و بلانچارد، 1988).

تقسيم‌بندي پايگاه‏هاي قدرت

معروف‌ترين تقسيم‏بندي از پايگاههاي قدرت توسط فرنچ و ريون[5] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn5) در سال 1959 ارائه گرديده است و بعداً توسط ريون وکروگلانسکي2 تکميل شده است.

چارچوبي که توسط «فرنچ» و «ريون» مطرح شده است به نظر مي‏رسد که از ساير تقسيم‏بنديها بيشتر مورد قبول قرار گرفته باشد. «فرنچ» و «ريون» معتقدند که پنج پايگاه3 مختلف قدرت وجود دارد قدرت قهريه4، قدرت پاداش5، قدرت عرفي6، قدرت صلاحيت(1)، قدرت تخصص7(هرسي و بلانچارد، 1988).

بعداً «ريون» با همکاري «کروگلانسکي» (1975)8 پايگاه قدرت ديگري را «قدرت اطلاعات»9 را شناسايي کرد.

سپس در سال 1979 هرسي و گلد اسميت10 پايگاه ديگري ـ قدرت رابطه11 را پيشنهاد کردند.

صاحب‌نظران ديگر نيز انواع ديگري به آن افزوده‏اند که در اين قسمت به توضيح اين موارد پرداخته مي‏شود.



انواع قدرت مقام



قدرت اجبار و تنبيه

قدرت اجبار و تنبيه از اعمال تنبيه و اجبار حاصل مي‌شود. فرنچ و ريون نيز همين امر را تصريح نموده‏اند: آدمي[6] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn6) به منظور اجتناب از تنبيهي که اعتقاد دارد در کنترل شخص با نفوذ است از دستور اطاعت مي‏کند. (فرنچ و ريون، 1959).



قدرت رابطه

تصور حاصل از معاشرت با افراد يا سازمان‌هاي با نفوذ است (هرسي و بلانچارد، 1988).



قدرت پاداش

قدرت مي‏تواند از توانايي کساني که پاداش‌ها را ارزاني مي‏دارند سرچشمه بگيرد (کنتز و هريخ، 1990 : 177).

قدرت پاداش عبارتست از تصور حاصل از توانايي لازم براي تأمين آنچه که مورد علاقه مردم است (هرسي و بلانچارد، 1988).

پاداش‌هايي که در اختيار فرد است عامل ايجاد قدرت پاداش است. قدرت پاداش و تنبيه که از تصوير توان پاداش دادن يا مجازات کردن ناشي مي‏شود در اشکال متنوعي بروز مي‏کند. براي مثال قدرت پاداش به صورت‌هاي اضافه حقوق، مزايا، ارتقاء و يا به صورت پاداش‌هاي غير ملموس مانند دادن بازخورد توفيق و يا سمبل‌هاي وجهه‏اي2 مانند دفتر بزرگ کار و يا پارکينگ اختصاصي است (يوکل، 1994).



قدرت قانوني

قدرت قانوني از اعتقاد آدمي بر اين امر که فرد با نفوذ به طور قانوني در اين مقام است که در محدوده‏اي مشخص اعمال نفوذ کند، نشأت مي‏گيرد. اين قدرت بخشي از اختيار، رسمي نيز ناميده مي‏شود (استونروفري من، 1992).



انواع قدرت شخصي

قدرت شخصي شامل قدرت صلاحيت، قدرت اطلاعات و قدرت تخصص مي‌شود.



قدرت تخصص

قدرت مي‏تواند از کارداني[7] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn7) يک شخصيت يا يک گروه نشأت بگيرد. اين همان قدرت دانش و آگاهي است (کنتزو و هريخ، 1990 : 177).

قدرت تخصص مبتني بر اين باور و اعتقاد است که فرد با نفوذ، دانش خاص يا مهارت مرتبطي دارد که وي فاقد آنست (استونر و فري‏من، 1992).

شخص هدف به علت اينکه معتقد است شخص عامل نفوذ دانش خاصي را درباره بهترين طريق انجام کارها در اختيار دارد اطاعت مي‏کند (فرنچ وريون، 1959).

در قدرت تخصص دانش و مهارت فرد است که پيرو را به اطاعت وا مي‏دارد.

قدرت تخصص تصور حاصل از دارابودن دانش مناسب، تجربه و تخصص رهبر است (هرسي و بلانچارد، 1988).



قدرت اطلاعات

تصور حاصل از دسترسي به اطلاعات و يا مالکيت آنها است (هرسي و بلانچارد، 1988).

تفاوت قدرت اطلاعات و تخصص

قدرت اطلاعات به تصور حاصل از دسترسي به داده‏ها بستگي دارد. چنين قدرتي با قدرت تخصص، که عبارت است از ادراک توانايي استفاده از داده‏ها، فرق دارد. براي مثال در يک تحقيق تازه معلوم شد که منشي‏ها در يک شرکت سهامي داراي قدرت اطلاعاتي قابل توجهي بودند اما قدرت تخصصي آنها در برخي از مقوله‏هاي فني اندک بود (هرسي و بلانچارد 1988).



قدرت صلاحيت[8] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn8)

اعتماد حاصل از کنش متقابل با فرد ديگر (هرسي و بلانچارد، 1988).

شخص هدف به علت اينکه توسط همراهي با شخص عامل نفوذ کسب هويت مي‌کند و مورد احترام قرار مي‏گيرد، مايل است که موافقت شخص عامل نفوذ را به دست آورد. بنابراين اطاعت مي‏کند (فرنچ و ريون، 1959).

قدرت صلاحيت به صفات مميزه شخصي مدير بستگي دارد. مديري که داراي قدرت اجرايي است به خاطر شخصيتش مورد علاقه ديگران است همين مسئله علاقمندي به او، تحسين از او و شناسايي او است که در ديگران تأثير مي‏گذارد (هرسي و بلانچارد، 1988). يکي ديگر از منابع مهم قدرت شخصي تمايل ديگران به خشنودسازي فردي است که احساس مي‏کنند تأثيري قوي دارد «فرنچ» و «ريون» (1959) اين شکل از قدرت را قدرت صلاحيت مي‏نامند.

اگر کسي بتواند اعتماد ديگران را جلب کند گفته مي‏شود داراي قدرت صلاحيت است. قدرت صلاحيت به صفات مشخصه مدير مانند امانت‏داري، رازداري و صداقت بستگي دارد.

هنگامي که شخصيت فرد دليل همکاري ديگران به شمار آيد، گفته مي‏شود که فرد قدرت صلاحيت دارد، يا به عبارت ديگر هنگامي که کارکنان ويژگي‌هاي خوب اخلاقي را به مدير نسبت دهند، مدير از صلاحيت فردي برخوردار است. کساني که اسوه و الگو قرار مي‏گيرند، داراي قدرت صلاحيت هستند. (رضائيان، 1372 الف: 38).

قدرت صلاحيت مبتني بر دوستي وفاداري[9] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn9) است که در يک دوره زمان طولاني به آهستگي گسترش مي‏يابد.

قوي‏ترين شکل قدرت صلاحيت شامل فرآيند نفوذي است که منجر به تعيين هويت شخصي2 مي‏گردد. در اين فرآيند افراد مايلند رفتار رهبر را تقليد کنند و با او شناسايي و تعيين هويت شوند. بنابراين مديري که محبوب و مورد احترام است مي‏تواند نفوذ قابل ملاحظه‏اي بر زيردستان و همکاران داشته باشد (يوکل، 1994).



عوامل مؤثر در کاهش قدرت صلاحيت

لازم است اين نکته دقيق را هميشه در نظر داشت که در طي زمان، رفتارها بلندتر از گفتارها سخن مي‏گويند.

لذا رهبري که تلاش مي‏کند تا ظاهري دوستانه داشته باشد ولي افراد را براي اهداف خود به کار مي‏گيرد و از آنها بهره‏برداري فردي مي‏کند قدرت صلاحيت خود را از دست خواهد داد. رفتار خصمانه3 نفي و رد ديگران4 و رفتار بي‏ادبانه5 ديگر عوامل مؤثر در کاهش قدرت مرجعيت است (يوکل، 1994).

همچنين «هرسي و بلانچارد» عدم به کارگيري مناسب قدرت صلاحيت را عامل از دست‏دادن قدرت صلاحيت دانسته‏اند: وقتي کساني را که عملکرد خوب دارند را مورد تفقد قرار مي‏دهيد[10] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn10) و همين کار را در مورد کسي که کار چنداني انجام نداده است، به کار مي‏بريد قدرت صلاحيت خود را از دست مي‏دهيد (هرسي و بلانچارد، 1988).



عوامل مؤثربر افزايش قدرت صلاحيت

اعتماد، اطمينان و همدلي در نفوذ بر مردم اهميت دارد. اگر پيروي احساس کند که مدير،‌ هنگام نياز، از تشويق و کمک فروگذاري نمي‏کند، در مسئله نفوذ و توفيق آن تأثيري به سزا خواهد داشت (هرسي و بلانچارد، 1988).

مهارتهاي ارتباطي بين افراد از قبيل: جذب قلوب درک کردن ديگران (اداراک)، رفع مشکلات ديگران (کارپردازي) و بذله‏گويي نيز در حفظ و توسعه صلاحيت تأثيري به سزا دارد (يوکل، 1994).

رهبري کوششي است براي نفوذ، و رهبر براي نفوذ، به سه شايستگي نيازمند است.

1ـ تشخيص: يعني توانايي درک موقعيتي که قصد نفوذ در آن را دارد.

2ـ تطابق: توانايي تطابق رفتار خود و ديگر عواملي که بر آنها کنترل دارد، با احتمالات اتفاقي مربوط به اوضاع.

3ـ برقراري ارتباط: توانايي فرستادن پيام به گونه‏اي که مردم بتوانند به آساني آن را بفهمند و بپذيرند (هرسي و بلانچارد، 1988).

در برقراري ارتباط، ارتباطات زباني عام‏ترين و معمولي‏ترين نوع ارتباطات انساني است و يک نوع رفتار به حساب مي‏آيد که از فعاليت‏هايي نظير صحبت‏کردن و واکنش‏هايي نظير درک آنچه گفته مي‏شود، ‌تشکيل مي‏گردد. البته مجموعه ارتباطات بشري به مراتب از زبان فراگيرتر است.

چگونگي و نوع درارتباط قرار گرفتن انسانها، همان شيوه زندگي و فرهنگ آنان است. به تبع تغيير يا تحول در عناصر فرهنگي يک جامعه، شبکه آن جامعه نيز متحول مي‏شود. بدين جهت صاحب‌نظران، ارتباطات و فرهنگ را غير قابل تفکيک مي‏دانند (اسميت[11] (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com% 2FNoteedit.htm%23_ftn11)، 1966).

ارتباطات مؤثر پاسخهايي را مي‏طلبد که نشانگر درک و علاقه و توجه به کارکنان و همچنين مسائل و نيازهاي آنان باشد (هرسي و بلانچارد، 1988 : 308).

با توجه به اين مطلب که توجه به پيروان و نيازهاي آنان عامل اساسي در برقراري ارتباط مؤثر و افزايش قدرت صلاحيت رهبر مي‏باشد، در تحقيق بر اين عامل به عنوان عامل افزايش‌دهنده قدرت صلاحيت تمرکز شده است.

بنابراين لازم است در ابتد تقسيمي معين از نيازها و تعاريف آنها، براي انجام تحقيق بر اساس آن ارائه شود.



انواع نيازها

براي طبقه‏بندي نيازها راههاي مختلفي هست. يک راه آسان تقسيم نيازها بدين‏گونه است که آنها را به دو دسته تقسيم مي‏نمايند.

1ـ نيازهاي اساسي و زيستي (نيازهاي اوليه)

2ـ نيازهاي اجتماعي و رواني (نيازهاي ثانويه).



نيازهاي اوليه (زيستي)

اين نيازها شامل غذا، آب، ميل جنسي، خواب، هوا و درجه حرارت مناسب و... مي‏شود. اين نيازها از فيزيولوژي اساسي حيات نشأت گرفته و براي حفظ بقا موجودات زنده مهم مي‏باشند. بنابراين براي همه مردم جنبه همگاني دارند ولي شدت و ضعف آنها در افراد متفاوت است.



نيازهاي ثانويه

نيازهاي ثانويه از نيازهاي اوليه مکتوم‏ترند زيرا بيش از آنکه نيازهاي جسمي را نشان دهند؛ بيانگر نيازهاي روحي و فکري ما هستند. رقابت، احترام به خود، وظيفه‏شناسي، بخشندگي، احساس تعلق و تبادل محبت نمونه‏هاي نياز روحي يا ثانوي هستند... گرچه، نيازهاي آدمي به نيازهاي اوليه و ثانوي تقسيم مي‏شوند، نيازهاي آدمي در واقع جدايي‏ناپذيرند. حالت و وضع فيزيکي بدن بر روح، اثر مي‏گذارد و حالت روحي هم مي‏تواند بر وضع فيزيکي بدن اثر گذارد (رضائيان ب، 1372: 41ـ39).

پس از تقسيم بندي نيازها با بهره‌گيري از تکنيک تحليل محتوي بيانات امام خميني(ره) به بررسي ميزان تأکيد ايشان بر اين نيازها پرداخته شده است. در نتيجه فرضيه تحقيق مبني بر توجه ايشان به هردو نوع نياز و تأکيد بيشتر بر نيازهاي معنوي به اثبات رسيده است.

بررسي توجه به نيازهاي بسيجيان در کلام حضرت امام(ره) با استفاده از تکنيک تحليل محتوا

با در نظر گرفتن تعريف عملياتي اين دو نياز به مطالعه کليه بيانات شفاهي و کتبي حضرت امام(ره) که در صحيفة نور گردآوري شده پرداخته شد. با توجه به قلمرو زماني تحقيق (مرتبط با بسيج مستضعفين)، جلدهاي 10 الي 22 صحيفة نور مورد مطالعه قرار گرفتند و مضامين اصلي استخراج گرديدند. مجموعه مضامين تعداد 148 مضمون مي‏باشند که تعداد 11 عدد از آنها حاکي از نيازهاي اوليه (اساسي حياتي) براي بسيجيان است و 137 عدد آن در رابطه با نيازهاي ثانويه (روحي، فکري) بسيجيان مي‏باشد. بيانات حضرت امام در رابطه با نيازهاي اوليه را مي‏توان در شاخص برطرف کردن احتياجات زيستي بسيجيان که به حفظ حيات و نيازهاي فيزيولوژيکي مربوط است قرار داد و توجه به نيازهاي ثانويه را مي‏توان در سه شاخص عمده قرار داد:

1ـ توجه و ابراز علاقه و محبت نسبت به بسيجيان

2ـ تکريم بسيجيان

3ـ تعليم و تربيت بسيجيان

جدول شماره 1: مقوله‏هاي توجه به نيازهاي بسيجيان و شاخص‏هاي آنها








فراواني نسبي مقوله‏ها


فراواني نسبي هر شاخص


فراواني مطلق


شاخص‏ها


مقوله‏ها



43/7./.


43/7./.


11


1- برطرف‏کردن احتياجات زيستي بسيجيان


1- نيازهاي اوليه











57/92./.


30/22./.







90/41./.

37/28./.


33











62

42


1- توجه و ابراز علاقه و محبت نسبت به بسيجيان

2- تکريم بسيجيان

3- تعليم و تربيت بسيجيان




2- نيازهاي ثانويه



100./.


100./.


148


جمع کل مضامين*







* ـ مضامين اصلي، مفاهيم مرتبط به مقوله‏ها «مفاهيم اصلي فرضيات» مي‏باشند.



جدول شماره 2: شاخص‏هاي مقوله نيازهاي ثانويه و فراواني نسبي آنها در مقوله نيازهاي ثانويه








09/24./.



25/45./.

66/30./.




توجه و ابراز علاقه و محبت نسبت به بسيجيان

تکريم بسيجيان

تعليم و تربيت بسيجيان


فراواني نسبي شاخص‏هاي نيازهاي ثانويه در مقوله‏هاي ثانويه



100./.


137


جمع کل مضامين مقوله نيازهاي ثانويه




با توجه به ميزان تکرار در محورهاي مربوط به نيازهاي ثانويه که ميزان 57/ 92./. فراواني نسبي را تشکيل مي‏دهند به قوت مي‏توان گفت که حضرت امام خميني(ره) محور و تکيه اصلي بياناتشان در رابطه با نيازهاي ثانويه بسيج و بسيحيان است ولي در عين حال از نيازهاي اوليه نيز غفلت ننموده‏اند لکن به واسطة آنکه ماهيت حرکت بسيج را حرکتي معنوي مي‏دانسته‏اند محور کلام ايشان نيز بر حول مسائل روحي و فکري بسيجيان قرار داشته است.

همان گونه که مشاهده مي‏شود هر يک از محورهاي اصلي بيانات حضرت امام(ره) که در تحقيق حاضر تحت عناوين عام نيازهاي اوليه و ثانويه جمع‏بندي شده است از نظر صاحب‌نظران مديريت در زمره عوامل مؤثر بر افزايش قدرت صلاحيت رهبر نيز قرار دارند. با مراجعه به فصل ادبيات تحقيق درمي‏يابيم که رفع نيازها و مشکلات، ابراز محبت و علاقه، تکريم و احترام و... از زمره عوامل مؤثر بر افزايش قدرت صلاحيت مي‏باشند. در اين قسمت به بيان مستند مضامين کلام حضرت امام(ره) پرداخته مي‏شود تا محورهاي تفکر حضرت امام(ره) در اين باب به صورتي روشن‌تر بيان گردد.

در اين بخش براي هر محور چند نمونه از بيانات حضرت امام(ره) به طور مستقيم آورده مي‏شود.



جدول شماره 3: محورهاي شاخص توجه به برطرف‏کردن احتياجات زيستي بسيجيان








محورهاي کلام امام خميني (ره)


شاخص


مقوله



1- دعا براي سلامتي بسيجيان و آزادي اسراي آنان

2-کسب آمادگي رزمي (تجهيز سلاح و آموزش تعليمات نظامي)

3- رفع کمبودهاي مادي زندگي بسيجيان


توجه به برطرف‏کردن احتياجات زيستي


توجه به نيازهاي بسيجيان




در اين قسمت نيازهاي اوليه حضرت امام خميني(ره) به نيازهاي اساسي، حياتي بسيجيان توجه نموده‏اند و اين توجه و علاقه را تحت عناويني مانند: دعاهايي براي سلامتي بسيجيان و آزادي اسراي آنان، کسب آمادگي رزمي و رفع کمبودهاي مادي زندگي بسيجيان مي‏توان مشاهده نمود.



دعاهايي براي سلامتي بسيجيان و آزادي اسراي آنان و بازگشت مفقودين

براي مثال حضرت امام خميني(ره) در جمع داوطلبين اعزام به جبهه و معلولان چنين مي‏فرمايند:

«و کشوري که تمام قشرهايش اين طور مهياي براي فداکاري هستند اين کشور پيروز است. و خداوند به شما سلامت و اجر عنايت کند و به ما هم بيداري بدهد که دنبال شما بياييم.(امام خميني، 1370 ، ج 13 : 224)


و در پيام سالگرد بسيج مستضعفين چنين مي‏‏فرمايد: «خداوند شهداي عزيز و گمنام بسيج را به نعمت همجواري اهل بيت (عليهم‏السلام) مغتنم و جانبازان عزيز را شفا و اسرا و مفقودين عزيز را سالماً به اوطانشان باز‏گرداند.(امام خميني، 1370 ،ج 16 : 176)

حضرت امام خميني(ره) در رفع کمبودهاي بسيجيان خصوصاً بسيجيان عشايري که در شرايط دشوار زندگي همواره در راه دفاع از اسلام و ميهن اسلامي پيشگام بوده‏اند چنين مي‏فرمايند:


«در خاتمه از مسئولان محترم مملکتي نيز مي‏خواهم که در کنار مسئوليتهاي سنگين ديگري که دارند، هرچه بيشتر و سريع‌تر در رفع مشکلات و کمبودهاي شما بکوشند و ان‏شاءا... با پايان گرفتن جنگ و بازسازي مناطق جنگي رسيدگي به وضع شما عزيزان و رفع نابساماني‏هاي شما را در اولويت قرار دهند. (امام خميني، 1370 ،ج 12 : 46)

جدول شماره 4: محورهاي شاخص تکريم بسيجيان








محورهاي کلام امام خميني(ره)


شاخص


مقوله



الف: ارزش قائل شدن براي بسيج مستضعفين شامل:

1- نسبت دادن ويژگي‌هاي برجسته به بسيج مستضعفين

2ـ بيان نقشهاي مهم و ضروري بسيج مستضعفين

ب: شخصيت دادن به بسيجيان شامل:

1- نسبت دادن ويژگي‌هاي شاخص و برجسته به بسيجيان

2- بيان مقام والاي بسيجيان


تکريم بسيجيان


توجه به نيازهاي ثانويه بسيجيان




تأکيد مطلق حضرت امام(ره) در رابطه با بسيج بر نيازهاي ثانويه، روحي و فکري آنان است و چنان که مشاهده مي‏گردد 57/92./. از بيانات ايشان در زمينه‏ نيازها به اين بخش تعلق مي‏گيرد و اين نيست جز آنکه حضرت امام خميني(ره) رمز پيروزي و موفقيت را در بعد معنوي بسيجيان مي‏دانسته‏اند.

در زمينه نيازهاي ثانويه سه شاخص عمده در کلام حضرت امام خميني(ره) خطاب به بسيجيان مشاهده مي‏گردد که هر يک از اين سه شاخص با ذکر محورهاي کلام ايشان بررسي مي‏شود.

شاخص تکريم بسيجيان با فراواني نسبي25/45./. در قسمت نيازهاي ثانويه و 90/41./. در کل نيازها بيشترين فراواني را داراست و بيانگر تأکيد فوق‏العاده حضرت امام خميني(ره) بر اين بخش از نيازهاي روحي، فکري بسيجيان مي‏باشند حضرت امام(ره) با عالي‌ترين مضامين و زيباترين بيانات از بسيج و بسيجيان ياد مي‏کند و چنان به بسيجيان شخصيت مي‏دهد و براي آنان ارزش قائل است که گويي مقامي بالاتر از مقام بسيجي بودن نيست.

اين شاخص از دو محور اصلي ارزش قائل شدن براي بسيج مستضعفين و شخصيت دادن به بسيجيان تشکيل مي‏گردد:

ارزش قائل شدن براي بسيج مستضعفين تحت دو عنوان نسبت ويژگي‌هاي برجسته به بسيج و بيان نقش‏هاي مهم و ضروري آن جمع بندي مي‏شود. حضرت امام خميني(ره) از بسيج مستضعفين به عنوان، لطف خدا، الگو و اسوه براي سايرين، نهاد مقدس و مردمي و... ياد مي‏کند و به بيان نقش‏هاي مهم و ضروري بسيج در محافظت از انقلاب و اسلام و مبارزه با جهانخواران، مستکبرين و متحجرين، حفظ امنيت داخلي و امنيت مرزها، تعليم و تربيت جوانان و ... مي‏پردازند.

«تشکيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران يقيناً از برکات و الطاف جليه خداوند تعالي بود که بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد. در حوادث گوناگون پس از پيروزي انقلاب خصوصاً جنگ، بودند، نهادها و گروه‌هاي فراواني که با ايثار و خلوص و فداکاري و شهادت‏طلبي، کشور انقلاب را بيمه کردند. ولي حقيقتاً اگر بخواهيم مصداق کاملي از ايثار و خلوص و فداکاري و عشق به ذات مقدس حق و اسلام ارائه دهيم، چه کسي سزاوارتر از بسيج و بسيجيان خواهند بود؟ بسيج شجره طيبه و درخت تناور پر ثمري است که شکوفه‏هاي آن بوي بهار وصل و طراوت يقين حديث عشق مي‏دهد. بسيج مدرسه عشق و مکتب شاهدان شهيدان گمنامي است که پيروانش بر گلدسته‏هاي رفيع آن اذان شهادت و رشادت سرداده‏اند. بسيج ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاک اسلامي است که تربيت‏يافتگان آن، نام و نشاني از بي‏نشان گرفته‏اند. بسيج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکيل آن را همه مجاهدان از اولين تا آخرين امضاء نموده‏اند. (امام خميني، 1370، ج 21 : 52)

و در جاي ديگر چنين مي‏فرمايند:

«خداوند... هر روز بر عظمت و شوکت اين نهاد مقدس و مردمي، پيروان اسلام عزيز و حضرت بقيه‏ا...‏الاعظم ـ ارواحنا لمقدمه‏الفداء ـ بيفزايد.»(امام خميني، 1370 ، ج 19 : 140)



جدول شماره 5: محورهاي شاخص تعليم و تربيت بسيجيان

Borna66
05-02-2009, 11:55 PM
محورهاي کلام امام خميني(ره)


شاخص


مقوله



1ـ بيان مسائل اعتقادي

2ـ بيان مسائل اخلاقي

3ـ ترغيب به رشد فکري و علمي


تعليم و تربيت بسيجيان


توجه به نيازهاي ثانويه بسيجيان



شاخص دومي که پس از شاخص تکريم بسيجيان داراي بيشترين فراواني در توجه حضرت امام خميني(ره) به نيازهاي ثانويه بسيجيان است شاخص تعليم و تربيت مي‏باشد.

شاخص تعليم و تربيت 66/30./. فراواني نسبي نيازهاي ثانويه و 37/28./. فراواني نسبي کل نيازها را در بر دارد و پس از شاخص تکريم بسيجيان بيشترين فراواني را داراست. بيان مسائل اعتقادي، اخلاقي و توجه به رشد فکري و علمي سه محور اصلي اين شاخص را تشکيل مي‏دهند.

در بيان مسائل اعتقادي خطاب به بسيجيان حضرت امام خميني(ره) بر ايمان و توکل به خداوند متعال، روز جزا و بهشت الهي تأکيد فرمودند و بر اين مطلب که ايمان است که منجر به اين اعتقاد مي‏گردد که ا فراد در هر حال، چه پيروزي و در جنگ و چه در رسيدن به شهادت، به پيروزي دست‏يافته‌اند تأکيد دارند و در اين ديدگاه شکست معنا ندارد. اعتقاد به تقدس دفاع از اسلام و ميهن اسلامي در بيانات ايشان خطاب به بسيجيان بارها بيان گرديده است.

مسئله مهم ديگري که در بعد اعتقادي، حضرت امام(ره) به آن اشاره دارند وظيفه دعوت به اسلام و امر به معروف و نهي از منکر براي بسيجيان است که احياکننده اسلام مي‏باشند.



مثالهاي محور اعتقادي

«آن روزي را ملاحظه کنند که يک وقت دشمن رو آورد به طرفشان، هم بايد به تجهيزات مهيا بشود به قدري که بترساند دشمنها را و هم بايد قواي افراد، قواي نظامي، قواي پارتيزاني بايد مهيا بشود و هم قوه ايمان بايد زياد بشود. يک فردي که با قوه ايمان پيش مي‏رود با افراد زيادي که همان قوه دارند لکن ايمان ندارند اين مقابله مي‏کند.»(امام خميني، 1370 ، ج 12 : 45)

قدرت مقاومت و دفاع بسيجيان و سايرين بر اثر قدرت ايمان است و نه مليت‏گرايي

«امروز هم شما حال ارتش را، حال پاسدارها را، حال بسيج را، حال اينها را مي‏بينيد که دو سال و بيشتر از دو سال است که مقاومت کرده‏اند و ايستاده‏اند اين جوانها و اين مليت نيست که اينها را اين جور کرده. اگر مليت بود آنها هم داشتند اين را. اين آقاياني که خيال مي‏کنند که از مليت است اين امور، اينها نمي‏فهمند.»(امام خميني، 1370 ، ج 17 : 111)



جدول شماره 6: محورهاي شاخص توجه و ابراز علاقه و محبت نسبت به بسيجيان








1ـ بيان کلمات محبت‏آميز نسبت به بسيجيان

2ـ توجه به فعاليتها و حالات بسيجيان


توجه و ابراز علاقه و محبت نسبت به بسيجيان


توجه به نيازهاي ثانويه بسيجيان




شاخص سوم در نيازهاي ثانويه، توجه و ابراز علاقه و محبت نسبت به بسيجيان مي‏باشد. فراواني نسبي اين شاخص در مقوله ‏نيازهاي ثانويه 9./24./. مضامين است و در کل مضامين 30/22./. مضامين را تشکيل مي‏دهد. اين تعداد فراواني بيانگر جايگاه ويژه و اهميت اين شاخص مي‏باشد. چنان که در مرور ادبيات موضوع اشاره شد محبت و دوستي نقشي اساسي در ايجاد و افزايش قدرت صلاحيت ايفا مي‏نمايد و عاملي است که امکان رهبري اثر بخش را هر چه بيشتر امکان‏پذير مي‏سازد.

محورهاي اصلي که در اين شاخص مشاهده مي‏گردد عبارتنداز: 1ـ کلمات محبت آميز نسبت به بسيجيان مانند بوسه بر دست بسيجيان و 2ـ توجه به فعاليت‌ها و حالات بسيجيان از قبيل، دعاها و تقدير و تشکرهاي رهبر، خوشحالي و ناراحتي از مسائل حالات بسيجيان، توجه به آينده بسيجيان، مي‏باشد.

حضرت امام(ره) مي‏فرمايند: «من دست يکايک شما پيشگامان رهايي را مي‏بوسم و مي‏دانم که اگر مسئولين نظام اسلامي از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهي خواهند سوخت.»(امام خميني، 1370 ، ج 21 : تاريخ 2/9/67)

در مجموع چنين به نظر مي‏رسد اگر چه شاخص ابراز محبت و علاقه از فراواني کمتري نسبت به ساير شاخصها (در مقوله‏ نيازهاي ثانويه) برخوردار است اما اوج کلمات و تأکيد بيانات اين شاخص اهميت آن را افزايش مي‏دهد و اين شاخص را هم‌تراز ساير شاخص‏ها قرار مي‏دهد. حضرت امام خميني(ره) به فعاليت‌ها و حالات بسيجيان توجه نموده‏اند و اين توجه و تأثيرپذيري را تحت عناويني مانند: دعا، تقدير و تشکر و تبريک، خوشحالي و ناراحتي از مسائل بسيجيان، توجه به آينده بسيج و مکلف کردن مسئولين نظام به توجه به بسيجيان عنوان شده است.



نتيجه‌گيري

در نهايت به اين نتيجه مي‏رسيم که رهبري موفق بستگي به توانايي اعمال مهارتهاي به دست‏آمده از طريق تجربه، مطالعه و مشاهده دارد که يکي از اين مهارتها هدايت کوشش‌هاي ديگران در جهت مستقيم بدون استفاده سخت‏گيرانه از اختيار، اعتبار و قدرت مربوط به مقام مي‏باشد.

به قوت مي‏توان در رابطه ميان حضرت امام(ره) و بسيجيان، عناصر ايجاد افزايش قدرت صلاحيت را مشاهده نمود. توجه به نيازهاي اوليه وثانويه از مهم‌ترين اين عوامل است که در تحقيق به آن پرداخته شده و نتايج به صورت کمي و کيفي تحليل شده است.توجه به نيازهاي ثانويه يعني نيازهاي فکري و روحي پيروان در مرتبه نخست قرار دارد ولي اين امر مانع از توجه به نيازهاي اوليه ايشان نمي‌گردد.