PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : من چیست؟



amir26arak
05-03-2011, 02:22 PM
http://pnu-club.com/up/images/gjndhzeeu7u2oey7cx7.jpg (http://pnu-club.com/up/)
به نظر من، تعریفی که دانیل دنت (فیلسوف بزرگ ذهن) از "من" ارائه می دهد از همه جالب تر و گویا تر است: این تعریف را در این مقاله ببینید:
همانطور که از عنوان مقاله مشخص است، دنت "من" را به عنوان "مرکز ثقل روایت" توصیف می کند: "من" یک تدبیر مفید برای سخن گفتن از حال و احوال و تصمیمات و ... کلاً زندگی درونی شخص است. درست همان طور که مرکز ثقل یک مفهوم مفید فیزیکی برای توصیف حرکات پیچیده ی جسم است، "من" هم برای توصیف زندگی شخص مفهومی به غایت مفید (هر چند نه ضروری) است. اما همان طور که خطاست مثلاً در یک هواپیما به دنبال مرکز ثقل (به عنوان یک چیز عینی و فیزیکی علاوه بر پیچ ها و ورق ها و سیم ها و ...) بگردیم، خطاست که تصور کنیم که پس "من"ی وجود دارد که باید در مغز یا ذهن سکنا داشته باشد. این هر دو انتزاع های مفید برای توصیف کنش های پیچیده هستند. نه بیشتر و نه کمتر. خطا اینجا آغاز می شود که برای یک مفهوم انتزاعی به دنبال مابه ازای عینی بگردیم.

مانند همه ی واژگان ایندیکسال دیگر (اینجا، اکنون، و دیگر ضمایر شخصی)، "من" هم هیچ ویژگی منحصر به فردی ندارد. بلکه اهمیت آن در نقش گرامری آن است. به دیگر سخن، برخلاف تصور دکارت، باورمندان به خیمه شب بازی روح، این "من" یک آدم ریزه ای در مغز ما نیست که گویا در پستوی جمجمه مخفی شده و سررشته ی همه ی امور را در دست دارد.

جالب است بدانید که در برخی زبان ها، مثلاً چینی، حتی این ضمیر هم وجود ندارد: مثلاً آقای جیانگ نمی گوید من آب می خواهم؛ می گوید جیانگ آب می خواهد!
با این توضیحات می توان گفت که هر یک از کپی های جناب امیر که من بگوید، می تواند به قدر هر کپی دیگر خود را امیر بداند (و حتماً هم چنین می کند، آخر موجودی که مغز و حافظه ی شما را به ارث برده باشد، جز شما چه کسی می تواند باشد؟) و چون این کپی ها هیچ اختلاف فیزیکی با هم ندارند، همه در این مورد به یک میزان محق هستند. همگی همان افکار و تمایلات و دغدغه ها (چه خودآگاه و چه ناخودآگاه) امیر فعلی را خواهند داشت. تنها تفاوت آنها با شما این است که از مواد تشکیل دهنده ی دیگری ساخته شده اند.

البته شما هم می توانید در این مورد سردرگم شوید که بالآخره امیر "حقیقی" کدام یک است. امیدوارم با این توضیحات دیگر دچار سرگشتگی نشوید. چون اکنون معلوم شد که "من" گفتن امیر، به معنای منطقاً احد و واحد بودن او نیست. اما خب موقع سفارش کپی خود فکر اینجا را هم بکنید!

amir26arak
05-03-2011, 02:31 PM
برخی هرآینه، " من" را خودآشكار ( بدیهی) و بی نیاز از شناسار (تعریف) میدانند ولی از آنجایی كه مردمی هستند و بودند كه از بیخ، دریافته ی (مفهوم) " من" را نداشته اند و حتی در زبان خود نیز ندارند ( مانند ژاپنی ها٭ و برخی تیره های نخستینی naturvolker) این است كه یك شناسار دانشیك برای چم " من " بایسته مینماید. در سانسكریت، " اَهـَم " به چم " من" است كه در سنگ نبشته های هخامنشی به " اَدَم" دگرگون شده و گمان میرود كه نام "آدم" ، یا نخستین انسان ( در نگاه دینی) نیز از آن و در داد و ستد فرهنگی یهود با آریاییان آمده باشد و خود همین نیز به چم " كس" ( شخص) نیز بكار میرود

٭اكنون، هرآینه، پس از برخورد با زبان های هندو اروپایی و نیاز به داشتن واژه ی " من" ، از واژه های " واتاشی,... " ..كه درریشه چم دیگری داشته اند، سود برده میشود.

amir26arak
05-03-2011, 02:33 PM
تعریف دکتر سوزان بلک مور:

حس خویشتن «خود» با ایجاد تصویر بدنی به وجود آمد تا رفتارمان را کنترل کنیم، مزیتی که از طریق حواس و وقوف به قابلیت های ما شکل گرفته - یعنی قابلیت بدن-مغز-فکر. سپس زبان به وجود آمد. زبان «خود» را تبدیل به یک چیز کرد و به آن صفات و قدرت ها داد.
بلکمور در این تعریف من را ساخته پرداخته کمپلکسی از مم ها (memes) می داند. در واقع به نظر او انسان یک ماشین زیستی است، و طرز کار مغز هم در طول فرآیند فرگشت به این شکل درآمده و ازاینرو پیشفرض های آن (مثل توهم کنترل) هم محتوم به نوع فرگشت ماست.

از نظر وی من و اراده آزاد و هوشیاری هم «وهم» است. وهم نه به این معنی که چیزی وجود ندارد، بلکه به این معنی که آنطور که ما تصور می کنیم وجود ندارد. در واقع به نظر او این «خودی» که ما تصور می کنیم به طور مداوم دارد جهان را تجربه می کند نه اینکه هیچ باشد، ولی آن نظاره گر همیشگی نیست که ما تصور می کنیم. تنها اینطور به نظر می رسد که اراده آزاد و هوشیاری دارد.