Borna66
05-02-2009, 02:19 PM
چکيده: سياست عظيم نظريات علوم انساني غرب به ساير حوزه هاي علمي و فرهنگي دنيااز جمله ممالک شرقي و اسلامي باعث شده است که نوعي واکنش منفعلانه در پذيرش و به کارگماري علوم انساني را شاهد باشيم و در حال حاضر اکثر اين‌نظريات خاصه در حوزه علوم اجتماعي و بويژه در زمينه مديريت و سازمان مرزها و چارچوبهاي علمي قضاوت و تصميم سازي را مشخص و تبيين مي نمايد. اين در حاليست که در مقام ثبوت و واقع ما شاهد نوعي ناکارآمدي ناشي ازبيگانگي اين نظريات با حوزه هاي فرهنگي و معرفتي خود هستيم. و وقتي درمقام اثبات و واکاوي علل اين ناهمسازي و ناکارآمدي قرار مي گيريم پي به مبادي و غاياتي مي بريم که اين نظريات بر بنياد آن استوار است در اين تحقيق برآن هستيم تا اولا نشان دهيم نظريات در حوزه علوم انساني در غرب براساس مفروضات معرفت شناختي خاصي قرار دارد که طبيعتا منجر به ايجاد مجموعه قوانين و قواعد هدايت تحقيقات علمي(روش شناسي) شده است که آن مفروضات در پاره اي موارد ناقص و در مواردي هم ناقض آموزه هاي معرفت شناختي و انسان شناختي اسلامي هستند پس پرداختن به ديدگاه هاي اسلامي در حوزه مفروضات بنيادين( معرفت شناختي و انسان شناختي) و سپس روش شناسي مبتني بر آن مفروضات؛ ضروري به نظر مي رسد. ثانيا در مقام اثبات اين مدعا به بررسي ماهيت معرفت شناسي اسلامي و نيز انسان شناسي اسلامي پرداخته و بر مبناي آن روش شناسي اسلامي توليد نظريه تبيين شده است. در پايان هم به مدلسازي به عنوان گام اساسي در شبيه سازي واقعيات با الگوهاي منبعث از کتاب و سنت اشاره شده است و نظريه پردازي اسلامي در حوزه سازمان و مديريت را محصول رويکردي اجتهادي دانسته است که در آن تعامل عقل‌و نص نوعي ديناميزم در حوزه توليد نظريات را به همراه دارد که توانايي ادراک و پيش بيني رفتارهاي پيچيده و نسبي انسان را فراهم مي آورد.