PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سموم تعلیم وتربیت به کودکان



alamatesoall
03-17-2011, 11:45 PM
سموم تعلیم وتربیت به کودکان
استاد معنوی

تعليم و تربيت معمولاً به كودكان، جاه طلبي، رقابت و مقايسه را تلقين مي كند. بزرگتر ها مي پندارند كه اين كيفيت ها براي رشد كودكان اساسي هستند. آنان چگونه مي تواند بدون جاه طلبي و رقابت به جايي برسند؟ در نتيجه، تمام دنيا رقابتي شده است ، چه در
تعليم و تربيت، چه در زندگي و چه در تجارت، رقابت در تمام اعمال ما جاري است.
هيچكس هشيار نيست كه اين ها تخم هاي مسمومي هستند كه در آن سال هاي نرم و دوران آسيب پذير و شكل دهنده ي كودكي، در آنان كاشته مي شود و اينكه، ترس و طمع، محصولات جانبي اين سموم هستند.
والدين و آموزگاران به آبياري و پروردن اين تخم ها ادامه مي دهند و نتيجه ي پاياني اين است كه آنان به درخت هاي بزرگ زهرآگين بدل
مي شوند! تازماني كه بزرگتر ها اين را تشخيص بدهند، براي عوض كردن ريشه ها بسيار دير است!
علت رنج بشر در نوع غلط آموزش و پرورش است. او با نگرشي تازه به مشكلي قديمي مي نگرد و نوري تازه به آن مي تاباند و راه حل هاي ساده براي حل آن مي دهد.
و ما ناگهان درمي يابيم كه ديدن مشكل، همان حل كردن آن است!
مقايسه كردن، مقايسه ي يكي با ديگري، خطايي اساسي است.
مقايسه توليد رقابت مي كند.
هيچكس نه جلو است و نه عقب. و كسي نه بالا است و نه پايين.
هركسي هماني است كه هست، هركسي بايد همين باشد.
آموزش آرمان ها چنين اجازه اي نمي دهد. به كودكان گفته مي شود كه مانند راما باشند، مانند بودا باشند، مانند گاندي باشند. چه چيزي غلط تر از اين مي تواند باشد؟!
آيا كسي مي تواند مانند ديگري باشد و آيا تاكنون كسي قادر بوده همچون ديگري باشد؟!
زماني كه تعليم و تربيت اين حقيقت را بپذيرد كه هر انسان موجودي منحصربه فرد است و با هيچكس ديگر شبيه نيست، اين آغاز انقلابي بزرگ خواهد بود. آنگاه ما هيچ ساختاري را بر هيچكس تحميل نخواهيم كرد، بلكه به هركس كمك خواهيم كرد تا آنچه را كه همچون بذري در وجود خود دارد به فعل در آورد.
به سبب آموزش آرمان ها، خشونت هاي بسياري صورت گرفته است و ما به فرد اين فرصت را نداده ايم تا آنچه كه مي تواند، باشد!
يك انسان، در تلاش براي اينكه كس ديگري شود، نه تنها "او" نخواهد شد، بلكه حتي مجال اين را نخواهد داشت تا آني بشود كه خودش مي توانسته بشود!
بگذاريد هركس هماني باشد كه برايش به دنيا آمده است. گل سرخ گل سرخ است و ياسمن، ياسمن است. نه يكي بالاتر است و نه ديگري پايين تر. گل سرخ نمي تواند ياسمن باشد و ياسمن نمي تواند گل سرخ باشد.
اين ارزش گذاري هاي بالا و پايين و بزرگ و كوچك دروغين و مسخره است. اين ارزش گذاري ها را نابود كنيد.
يك شاعر از يك كفاش بزرگتر نيست و يك سياستكار نيز ار هيچكس ديگر بالاتر نيست.
يك آموزگار اگر رييس جمهور شود نيز بالاتر نخواهد بود.
زندگي يك همكاري است و در آن هركسي جايگاهي دارد و به همه نياز است و از هيچكس نمي توان دوري كرد.
آيا اين جنون جاه طلبي را كه تمام دنيا در آن سقوط كرده است نمي بينيد؟
فقط به اين سبب كه به مقام ها و عملكردها ارزش هاي ويژه داده اند؟
اين حماقت محض است كه به گل سرخ آموزش دهيم كه ياسمن شود و يا تيغه اي از علف تحريك شود تا به يك گل نيلوفر آبي تبديل شود. نكته ي با معني اين است كه گل سرخ در تماميت خودش شكوفا شود و تيغه ي علف در تماميت خودش و هيچ يك پرورش نيافته باقي نمانند و عطرهايشان كاملاً رها و آزاد شوند.
در زندگي هيچ سروري بالاتر از اين نيست كه هر كس تمامي نيروهاي بالقوه ي خويش را شكوفا سازد.
در كار آموزش و پرورش، جهت درست همين است.