PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رزیلنس را به کودکت بیاموز!



alamatesoall
03-17-2011, 11:44 PM
رزیلنس را به کودکت بیاموز!

مسعود میرمهدی

در روانشناسی کلمه رزیلنس به معنی استقامت و توانمندی شخص در گذر از بحران­های روحی و روانی است. مانند بحران کاری، بحران‌های شخصی مانند بیماری، بیکاری طولانی مدت، از دست دادن عزیزی، جدایی و طلاق و موارد مشابه، بدون اینکه این بحران­ها در زندگی فرد موثر باشد. به عنوان مثال به بچه‌هایی رزیلنت گفته می­شود که در شرایط و محیط نابهنجار در جامعه (مانند فقر، اعتیاد و خشونت) بزرگ می‌شوند. با این وجود ، برای جامعه افرادی سالم، مفید و تاثیرگذار می‌گردند. به عبارت دیگر در زرورق بزرگ نمی­شوند، با مسائل دشوار زندگی مقابله و به آنها مسلط می‌شوند و نقشی مثبت برای جامعه دارند.

همین‌طور گذر کردن از بحران­ها و شوک­های روحی و روانی به معنی رزیلنس است. به عبارت دیگر عوامل مهمی که باعث رزیلنس می­شوند: محیط­های اجتماعی و اقتصادی افراد، توان و انرژی بیولوژیکی و طریقه نگرش و دید آنها در برخورد با مسائل‌.
برای روشن­تر شدن مفهوم کلمه، به تعاریف دیگر واژه می‌پردازیم:

* یعنی توانمندی در مقابله با غم، غصه، نگرانی و منفجر شدن به خاطر آنها؛
* یعنی توانایی تبدیل احساسات منفی به احساسات مثبت؛
* یعنی توانایی دفاع از خود؛
* یعنی توان غلبه بر سختی­ها و مشکلات زندگی؛
* یعنی قبول شکست، ناکامی و گرفتاری؛
* یعنی توانایی بهبود زخم­های روحی خود؛
* یعنی خواستن زندگی و بودن؛
* یعنی انضباط، توانایی مقابله و برخورد با مشکلات؛
* باعث می­شود که شما هر روز صبح در آینه چهره خوب و خوشحال و نه خشمگین و عصبانی خود را ببینید؛

خواص و قابلیت­هایی که انسان را توانمند و مقاوم در برابر بحران­های روحی می­کنند عبارتند از: توانایی برقراری ارتباط، انگیزه شخصی، ایمان و اعتقاد، استقلال‌خواهی، امید داشتن، خیال‌بافی، خلاقیت، استقلال، دورنگری، طنزگرا، توانگر، مصمم بودن، شهامت و صداقت داشتن، مسئولیت‌پذیری، تفاهم­گر، واکنش و عکس­العمل (انعطاف‌پذیر).
1- آموزش و پرورش این خواص از دوران مهد کودک
مرحله گذر از خانواده به مهد كودك زماني با موفقيت همراه است كه بچه بتواند با مربيان جديد خود رابطه مستحكم ايجاد كرده، به آنها اعتماد كند (يعني حس امنيت داشته باشد)، اينكه چگونه بچه اولين دوران گذر (به دنياي ديگر) را احساس كند، پایه تجارب، آموزش‌های آینده و مراحل گذر بعدی می‌گردد.
بچه­هاي رزيلنت نياز خود را به مورد علاقه بودن، تأييد شدن و حس مثبت داشتن را حفظ كرده و ياد مي‌گيرند، كه اين نيازها را پي‌گيري و ارضا كنند.
به ندرت بچه­اي به دنبال يك ارتباط نزديك با يكي از خواهر و برادران هم دوره (گروه سنی) خود است و يا يك دوستي كه در شرایط دلخواه، سن بيشتري از خود او داشته باشد. بچه‌هاي مشکل­دار اغلب دنبال هم‌سن‌هاي خود گشته، سعي مي­كنند با تقليد از آنها، با افراد بالغ ارتباط برقرار كنند (خود توانايي آن را ندارد). بدين طريق اين­گونه بچه­ها تاييد لازم در مورد دوست داشتن و مورد علاقه بودن را مي‌گيرند. وقتي بچه­ها با روي باز و صادقانه جلو مي­آيند و ريسك مي­كنند، ارتباطي را ايجاد می‌كنند و اين امكان را خلق مي­كنند كه تصور دنياي خود را اصلاح كنند. فقط از هم سن و سال خود تأييد گرفتن با اين پيشرفت مقطعی (زمانی) تطابق ندارد. در سنین مهد كودك بين بچه‌هاي هم‌سن، این حس که «خود را جای دیگری گذاشتن» مفهوم نيست.
یک بچه در محیط­های نامناسب، نیاز به یک دوستی و ارضای تماس فیزیکی ( نوازش) را، حتی با حیوانات خانگی می‌تواند احساس کند. این نوع حیوان به بچه (شخص) این حس را می­دهد که همیشه در دسترس است و گوش شنوا دارد و اینکه به صاحب خود نیاز داشته و وابسته است و به این ترتیب حس­ مسئولیت در بچه ایجاد می‌شود. به این ترتیب، حیوانات در رفع ناراحتی­ها و فشارهای روحی، نقش بزرگی را ایفا می‌کنند.
این مهم نیست، که بچه همدم خود را در یک شخص، یک بچه دیگر و یا یک حیوان پیدا کند، مهم‌تر این است که بچه این فرد را خودش پیدا کرده باشد. یعنی حل مشکلش را خودش شخصاً به دست گرفته، منتظر کمک دیگران ننشسته باشد.
از نشانه­های استقلال در بچه این است، که او خودش به تنهایی قادر به ایجاد ارتباط با فردی دیگر باشد و در این شرایط در صورت لزوم کمک هم بپذیرد.
بچه­های رزیلنت به‌شخصه ایجاد ارتباط کرده، بین افراد اشخاص خاصی را برای خود انتخاب می­کنند. بچه­هایی که در شرایط خانوادگی نابسامان زندگی می‌کنند، سعی خواهند کرد، با ایجاد روابط سالم و بهتر آن شرایط را جبران کنند.
یک معلم با وسواس (گرایش) به کمک، بدون اینکه قادر به ایجاد تعادل (دادن و گرفتن) گردد (ارتباط دوطرفه)، در آموزش بچه، بیشتر نقشی مخرب دارد و نه تنها کمک‌کننده نیست، نمی‌تواند الگوی خوبی باشد. مربی خوب باید بتواند به طور متناوب ارتباط نزدیک و فاصله‌گیرانه (جذبه) برقرار کند به شرطی یک رابطه نزدیک واقعی ایجاد کند. فاصله‌گیری (جدی برخورد کردن) از ارکان اساسی ایجاد یک ارتباط خودخواسته است و از نارضایتی و دلسردی در روابط جلوگیری می­کند.
طنز و شوخ‌طبعی یکی دیگر از صفات رزیلنتی است و باعث ایجاد فاصله یافتن با تجارب ما می­شود. مثلاً زمانی­که به چیزی می­خندیم آن چیز برای ما از خودمان کوچک­تر، ضعیف­تر و بی­اهمیت­تر است. این دقیقاً همان لحظه­ای است که بر پایه آن طنز، به یکی از خواص رزیلنت تبدیل می­شود. طنز باعث می­شود که ما مشکلات را نه فقط با فاصله، بلکه با نگاه باز ببینیم. بنابراین بچه‌های رزیلنت هنگام برخورد با ناخوشایندی­ها با یک لبخند با آنها برخورد می­کنند و با این روش ناراحتی خود را از آنها کمتر می­کنند. شوخ‌طبعی باعث می‌شود که آنها روی حرف خود تاکید نکرده، به دشواری‌ها با دید باز برخورد کنند و حادثه و اتفاقات را برای خود بزرگ جلوه ندهند.
بچه‌های رزیلنت به‌شخصه مدعی حق و حقوق خود می­شوند و آن را از دیگران می­گیرند. به این ترتیب آنها می‌توانند قدم به قدم به مسائل خود و محیط دور و بر خود تسلط یابند. با کمکِ کنجکاویِ بچگانه­ خود به مبارزه روند. این روش آنها را مستحکم و خودآگاه می­سازد. البته این راه خطر کامل‌گرایی را (perfectionism) نیز به دنبال دارد.
باور و امید، بچه‌های رزیلنس را در برخورد غیرفعال با مسائل حمایت می‌کند، یعنی آنها می‌توانند در حد توان و امکان خود، با موارد پیش آمده برخورد کرده، خود را دریابند.
بچه های رزیلنت می‌توانند خود را از ارزش‌ها رها سازند. آنها به صدای درون خود گوش فرا می‌دهند، برای آنها مسیر، هدف است. دنیای وجود آنها در «بودن» است و نه در حرص و ولع داشتن. در زمینه حفظ استقلال و خودکفایی در بچه، معلم می‌تواند با رعایت موارد زیر یاری‌کننده باشد:
1- قضاوت‌کننده نباشد و از خلاقیت، خیال‌بافی و اعمال فی‌البداهه بچه‌ها جلوگیری نکند.
2- در هنگام کار بی­میلی نشان ندهد.
3- قادر به تشخیص و کنترل اشتباه خود باشد.
گروه را حمایت کند. بچه دوست دارد به عنوان فرد، جزئی از گروه باشد و مسئولیت خود را شخصاً عهده‌دار باشد.
بچه‌های رزیلنس با مشکلات مصمم و آگاهانه برخورد می­کنند؛ آن­ها (بچه‌ها) به طور ذاتی از توانمندی‌هایی برخوردارند که مشکل در آن حل می­شود. مانند ماهیچه­ای که با ورزش منظم رشد می‌کند. در هر انسانی، نیرویی درونی وجود دارد. هدر دادن، پرورش و نوع استفاده از این نیرو وابسته به سبک زندگی فرد است و به اهداف و شرح وظایفی بستگی دارد، که او برای زندگی خود در نظر گرفته است. بر حسب توقعات مد نظر گرفته، نیروهای ذخیره شده نیز در آن جهت، آزاد می­گردند. بر این مبنا، شخص ابتدا ناخواسته و با پا به ‌سن گذاشتن آگاهانه تلاش و اقدام لازم را برای رسیدن به این اهداف را می­نماید.
این اظهارات به این معنی نیست، که رفتار غیرمعمول بچه را نادیده گرفت. حد و مرز تعیین کردن جزو و لازمه قواعد هستند و تنبیه محسوب نمی­شوند.آنها بچه را خرد و حقیر نمی­کنند. با تمام قاطعیت هیچ‌گاه نباید بچه را از گروهش بیرون کرد.
بچه‌های رزیلنسی سعی نمی­کنند، حوادث ناگوار و ناراحتی‌های حاصله را به فراموشی بسپارند. آنها ترس، خشم، غم و اندوه خود را پذیرفته، در ناخودآگاه خود سرکوب نمی­کنند. آنها با اعتماد به خود، احساسات واقعی خود را تحمل کرده، خواسته­های حقیقی خود را درک می‌کنند. آنها مکانیسم­های حس واقع­بینی خاص خود را ایجاد می­کنند. به عبارتی آنها می‌توانند، خود را همان­طور که هستند، بپذیرند.
از خصایص بچه­های رزیلنس این است که آنها به‌واسطه نیروی خلاقیت خود از واقعیت طاقت‌فرسا دوری می‌گریزند و برای مدت زمانی حس تنهایی، ترس، خشم، گیجی و سردرگمی را از خود دور می‌کنند و در خود مهارت­های افسانه­ای تصور می­کنند. مهارت­هایی مانند نیروی جادویی هری پاتر.
بچه‌ها تا زمانی که بازی می­کنند بر شرایط مسلط هستند. آنها برای خود دنیای بدون غم و غصه به تصویر می­کشند و استقلال ایجاد کرده، از شرایطی که در روزمره با آن دست و پنجه نرم کنند، پرهیز می­کنند.
2- قابلیت وخواصی که مهد باید بدان توجه کند:
1-2- ارزش و قدر خود را دانستن - آگاهی به ارزش خود، موثرترین روش فائق شدن به زندگی است. بچه یا شخصی با این آگاهی دیگر نیاز به تأیید گرفتن از افراد دیگر نداشته، می­تواند « نه بگوید»، زمانی که لازم است نه بگوید، او خود را به دلیل وجود خودش، دوست‌داشتنی می­داند و نه به دلیل توان و عملکردش. بچه­ای که خود را پذیرفته‌شده و دوست­داشتنی می­بیند، می­داند قادر به پذیرفتن و دوست ­داشتن دیگران نیز است.
2-2- خودرای و خودنظر (بودن)- این صفات در زبان، بار منفی دارند و متعارف با کله‌شقی، لج‌بازی و یک­دندگی است. این صفات در «زمینه لجاجت» یعنی زمان شناخت«من» (خود) در بچه ایجاد می‌گردد. البته «خودرایی» نباید با نافرمانی اشتباه شود. چرا که این خودرایی به معنی سامان دادن به زندگی و ایجاد هویت است. خودرایی بچه، زمانی خطرناک است که بزرگان او، «خود را» و «نه گفتن را» فراموش کرده باشند.
3-2- حس آگاهی- منظور آگاه به احساس خود بودن است. بچه­ها باید اجازه داشته باشند که احساسات خود را بروز دهند و جلوی آنها گرفته نشود. توانایی آگاهی از احساسات خود و قبول احساس­های دیگران، یک عامل بازدارنده از اعتیاد و خشونت است.
4-2- توان خودفعالی و (با) خود سرگرم بودن- کسلی، شرط ایجاد این توانایی است. بزرگ‌ترها زمانی خودفعالی را جدی می­گیرند که، الف: شرایط آ­ن ­را برای بچه ایجاد کنند، ب: در قواعد بازی بچه، دخالت نکرده، آن ­را قطع نکنند، ج: فقط در صورت درخواست، به بچه کمک کنند، د: پشت صحنه بمانند، س: به بچه وقت فکر و راه حل یافتن بدهند، ش: در اصلاح کاردستی بچه ( نقاشی، کاردستی) هیچ دخالتی نکنند.
5-2- شنیدن و گوش دادن- گوش دادن، توانایی است که خیلی‌ها از آن، عاجزند. این مسئله تا حدی ذاتی است. شنونده بودن، یعنی طرف مقابل را جدی گرفتن، مسئله را با نگاه او دیدن، به عبارتی یعنی برای او احترام قائل بودن و پذیرفتن او به همان­گونه که هست.
بچه‌ها زمانی بحث‌گرا می­شوند که، جدی گرفته شوند، بزرگ‌ترها خود را جای آنها حس کنند، آن­ها را مقصر ندانند، مورد انتقاد قرار ندهند، از پند و اندرز مصون بمانند و بالاخره اینکه هنگام صحبت، به حس‌های آنها توجه شود.
6-2 - پرورش استقلال فردی، اعتماد به نفس و مسئولیت‌پذیری- یادگیری استقلال، مانند فراگیری راه رفتن است. همان‌طور که در این زمان، والدین کمتر دخالت می‌کنند باید این رویه را، در فراگیری سایر تجارب فرزند نیز رعایت کرده، نظاره­گر و در صورت لزوم راهنما باشند.
7-2- تأمل و توان اختلاف نظر و کشمکش داشتن- بچه، زمانی استقلال دارد که بتواند تحمل دعوا و کشمکش با هم‌بازی خود را داشته، بعد از آن قادر باشد، این اختلاف را شخصاً حل کند.
8-2- داشتن خیال‌بافی و خلاقیت- یافتن و داشتن تجارب ذهنی، از شروط اولیه ایجاد خلاقیت است. این تجارب، فقط به بازی در خانه محدود نمی­شود بلکه مشارکت بچه در فعالیت­های خارج از خانه مانند خرید کردن، کارهای باغبانی، آشپزی و ظرف­شویی و غیره.
9-2- ماجراگرایی، تعادل و تغییرپذیری- بچه‌ها نیاز به دنیای بازی­ها و ماجراجویی­های خودبین یکدیگر دارند. آ­نها، به بزرگ‌ترهایی نیاز دارند که در دنیای (بازی) آنها شریک باشند و آن ­را درک کنند. آنها الگوی بچه‌ها هستند. قواعد باعث وجود استحکام، هدف­یابی و اطمینان می‌شود و بی­تفاوتی (بی‌خیالی نسبت به بچه) با بی­حوصلگی و آسیب­پذیری او همراه است. هدف ایجاد تعادل بین مقاوم و آسیب­پذیر بودن، یعنی در بین گروه بودن (فرد و عضو).
10-2 - بازی آزاد کردن (یعنی اجرا کردن خواسته و برنامه خود در بازی).
11-2 - نقاشی آزاد- آزادی عمل در نقاشی بچه، با توجه به اینکه نقاشی برای آنها به مفهوم تولید محصول نیست، بلکه صرفاً سرگرمی است و از آن جهت حائز اهمیت است که نقاشی بچه­ها با هم مقایسه نگردد و بچه­ای خجالت­زده نشود.
نقاشی خلاقیتی شخصی است. نقاشی کشیدن از روی یک عکس، برابر است با حذف خلاقیت شخص و مانند دیکته گفتن یا حل مسئله ریاضی می­شود. یکسان­سازی باعث می­شود که حس مقایسه (نقاشی من بهتراست) ایجاد گردد.