PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گروه پژوهشي كم توان ذهني و چند معلوليتي



alamatesoall
03-10-2011, 02:59 PM
چكيده طرحهاي پژوهشي گروه كم توان ذهني و چند معلوليتي:


ساخت نيمرخ آمادگي تحصيلي براي كودكان 5 تا 7 سال ايراني
مجريان : علي شهرامي ، رضا متقياني

بكـارگيري بهـينه امكـانات به منـظور آمـوزش و پـرورش كـودكـان ، مستـلزم شنــاخت مطلـوب آنـها اسـت و بهتـرين راه بـراي رسيـدن به ايـن شنـاخـت ، سنــجش مــداوم آنهـا مي بـاشد كـه معمـولا بايد از بـدو تـولد آغـاز شـود و در مقـاطع مختـلف تحصيـلي ادامه يابد . در اين بين ارزيابيـهاي بدو ورود به دبستان ، بـه دليـل اينـكه وجـود مشـكل در اوايـل تحصـيل بـر رونـد آموزش و پـرورش در سـالهاي بعد اثرقابل ملاحظه اي دارد، از اهميت بيشتري برخورداراست . در چنين مواردي مي توان با مداخله به موقع ، مشكلات كودك را برطرف كرده و ياآنها را كاهش دادو در موارد ديگر مي توان مسير آموزش و پرورش را به نحوي كه بامحدوديتها و تواناييهاي كودك متناسب باشد، انتخاب نمود . در حال حاضر در كشور ما به منظور ارزيابي آمادگي تحصيلي كودكاني كه وارد دبستان مي شوند، طرحي سراسري باعنوان سنجش سلامت جسماني ، بينايي ، شنوايي و آمادگي تحصيلي كودكان بدو ورود به دبستان انجام مي گيرد و هدف آن مشخص كردن كودكاني است كه احتمالاً در آينده هنگام تحصيل ، دچار مشكل مي شوند . هر نوع و هر ميزان خطا در اين سنجش ، براي كودك ، خانواده و جامعه پيامدهاي فراواني را به دنبال خواهد داشت . ارزشيابي طرح سنجش موجود، نشان داده كه اين طرح در رسيدن به اهداف خود، داراي نقاط ضعفي است و تمام مسئولين و دست اندركاران برآنند كه اين نواقص ، برطرف گردد . يكي از نقاط ضعفي كه در طرح موجود مشاهده شده ، ديد تك بعدي و سنتي به آمادگي تحصيلي بوده است . افت تحصيلي به ويژه در پايه هاي پايين تر را صرفاً نمي توان به مشكلات شناختي كودك نسبت داد . بلكه امروزه اعتقاد بر آن است كه آمادگي تحصيلي 5 بعد دارد كه عبارتند از : سلامت جسمي و رشد حركتي ، رشد اجتماعي ، رشد هيجاني ، رشد زباني ورشد شناختي . اين جنبه ها با يكديگر وابسته بوده و به اين ترتيب مفهوم آستانه اي به معناي تفكيك كودك آماده و غيرآماده براي تحصيل ، دچار تحول شده است . مسئولين با توجه به اين امر، در صدد بوده و هستند كه مفهوم جديد آمادگي تحصيلي رادر طرح سنجش بكار گرفته و كودكان را از جنبه هاي مختلف مورد ارزيابي قرار دهند . بنابراين همواره بر تهيه ابزاري مناسب براي غربالگري آمادگي تحصيلي ، تاكيد كرده اند . طرح ساخت نيمرخ آمادگي تحصيلي براي كودكان 5 تا 7 ساله نيز بر همين مبنا طراحي شده است . هدف آن عبارت بود از ساخت يك آزمون غربالگري تحصيلي با استفاده ازمفهوم جديد آمادگي تحصيلي .آزمون داراي 5 بخش ؛ واكنشهاي هيجاني ، شناخت ، زبان ، ويژگيهاي حركتي و اجتماعي است . در حال حاضر مجموعة اوليه سوالهاي آزمون تهيه وتصاوير مربوط به سوالها نيز طراحي شده اند، به اين ترتيب نسخة اوليه و آزمايشي آزمون آماده گرديد و پس از اجراي مقدماتي و بعد از رفع نواقص جزئي آيتم ها فرم نهايي آن تدوين و اجرا گرديده است .


ارزشيابي مقدماتي از دوره مهارتهاي عمومي دانش آموزان عقب مانده ذهني آموزش پذير
مجريان : علي شهرامي - رضا متقياني

از ابتداي دهه 80 ميلادي ، حركتي رو به گسترش در مجامع بين المللي براي آموزش وپرورش كودكان داراي نيازهاي ويژه درسطح مدارس عادي آغاز شده است . كودكان معلول حق دارند در جامعه مشاركت فعال داشته و آموزش و پرورش آنان بايدبه بيشترين يكپارچگي اجتماعي ممكن و رشد فردي منجر شود . امروزه در آموزش وپرورش اين كودكان ، تأكيد اصلي برآموزشهاي كاربردي به ويژه حرفه آموزي است . اين مجموعه ، گزارش طرح مقدماتي ارزشيابي دوره مهارتهاي عمومي دانش آموزان عقب ماند ه ذهني است . هدف اصلي آموزش و پرورش دانش آموزان عقب مانده ذهني آموزش پذير عبارت است ازرساندن آنها به يك استقلال نسبي اجتماعي و اقتصادي ، به گونه اي كه بتوانند ضمن احساس خود ارزشمندي ، فرد مفيدي درجامعه باشند . نيل به اين هدف با ارائه آموزشهاي صرفاً تئوريك به ويژه از نوعي كه در مقطع ابتدايي درايران ارائه مي شودامكان پذير نيست بلكه آموزشهاي كاملاً كاربردي و مهارت مداري لازم است كه نيازهاي فرد معلول را به عنوان يك عضو جامعه مد نظر قرار دهد . چنين برنامه هايي به عناوين مختلف معروف هستند كه از جمله حرفه آموزي ، توانبخشي حرفه اي ، برنامه انتقال از مدرسه به جامعه را مي توان نام برد . اما صرف داشتن يك برنامه ، تضميني براي رسيدن به هدف آموزش و پرورش اين كودكان محسوب نمي شود،زيرا چگونگي اجرا و محتواي برنامه است كه تعيين كنندة ميزان موفقيت آن مي باشد . به همين دليل اصولاً ارزشيابي به عنوان جزء لاينفك نه تنها چنين برنامه هايي بلكه هربرنامة ديگري در نظر گرفته مي شود . از اين طريق مي توان نحوه ارتباط اجزاء برنامه بايكديگر و به تبع آن نقاط قوت و ضعف آن را مشخص كرد . به اين ترتيب يك سيستم بازخوردي به وجود مي آيد كه با نظارت مداوم بر درون دادها دانش آموزان وبرون دادها فارغ التحصيلان ، اشكالات احتمالي موجود را شناسايي كرده و اصلاح مي نمايد . در چنين شرايطي مي توان تا حد زيادي از رسيدن به هدف استقلال نسبي دركودكان عقب مانده ذهني ، اطمينان حاصل كرد . به منظور ارزشيابي مقدماتي از دوره هاي مهارت هاي عمومي دانش آموزان عقب مانده ذهني آموزش پذير شهر تهران به روش تصادفي ساده 2 مدرسه دخترانه و 2 مدرسه پسرانه انتخاب شد سپس با استفاده از سه پرسشنامه نظر سنجي محقق ساخته كه مناسب بودن ويژگي هاي روانسنجي آنها بر مبناي شاخص هاي كرونباخ و همبستگي سوال با نمره كل تأييد شده بود و يك فرم اطلاعات مربوط به استادكاران نظر124 نفر از والدين، 46 معلم، 17 استادكار و 13 مدير مدرسه در مورد دوره هاي مهارت هاي عمومي بررسي گرديد . نتايج بدست آمده نشان داد كه در زمينه مهارت هاي دانش آموزان به استثناي موارد خاص دوره چندان مؤثر نبوده . در بعد رفتار اجتماعي اين دوره در زمينه آشنا كردن دانش آموزان با محيط هاي اجتماعي توفيقي نداشته ولي در ايجاد برخي رفتاريهاي اجتماعي مؤثر بوده است در زمينه انتقال ارزش هاي اخلاقي وآشنايي با آداب و رسوم اين دوره موفقيت متوسط داشته است . در زمينه اجرا و محتوا، كاربردي بودن دروس تدريس شده چندان روشن نيست و دوره در انتقال مهارت هاي حرفه اي چندان موفق نبود . در زمينه امكانات كارگاهي نيز ضعف عمده اي وجود دارد .دستورالعملهاي صادر شده در اين دوره گويا و راهگشا نيست و در مورد طول دوره توافقي به چشم نمي خورد . در مورد ويژگي هاي استادكاران نتايح نشان داد كه اين گروهاز تخصص لازم برخوردار نيستند و تجربه آنها در زمينه كار با دانش آموزان عقب مانده ذهني اندك است و نگرش آنها به اين كودكان چندان مثبت نيست در كل مي توان نتيجه گرفت اين دوره در بخش اجرايي بيش از محتواي دوره با مشكل روبروست .

تاثير بازي در رشد مهارتهاي ارتباطي كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير
مجريان : علي شهرامي - فرحناز دشتي

همه كودكان صرفنظر از نژاد، قوميت و مليت در دوران رشد خود بازي مي كنند و درخلال همين دوران ، بازيهايشان نيز به موازات رشد ذهني ، تحول پيدا مي كند و از بازيهاي ساده به بازيهاي قاعده دار و پيچيده تر تبديل مي شوند . در واقع از اين زمان كودكان تمام اموري را كه در زندگي بزرگسالي به آن خواهند پرداخت در قالب بازيها، تمرين مي كنند . چنس در سال 1979اظهار مي كند كه بازي مانند عشق است ، همه مي دانند كه چيست ،اما كسي نمي تواند آن را تشريح كند . نيازهاي كودك عقب مانده ذهني نيز، مشابه نيازهاي يك كودك عادي است . به اين معنا كه كودك عقب مانده نيز، براي به فعل در آوردن تواناييهايش و تبديل شدن به يك عضو فعال و قابل قبول در جامعه خود به محركهاي رواني ، جسمي و عاطفي نياز دارد . با اين تفاوت كه كودكان عقب مانده ذهني براي رسيدن به اين هدف به فرصتهاي بيشتر و روشهاي آموزشي خاص نياز دارند . از طرفي مشكلات ارتباطي اين كودكان در كنار ساير مشكلاتشان ، در استفاده از روشهاي آموزشي ، نقش بسيار مهمي به عهده دارد . لذا يكي از اهداف اصلي آموزش و پرورش اين كودكان ،رسيدن به سطحي از توانايي است كه با سايرين و محيط خود، ارتباط مؤثري برقرار كنند،در واقع مي توان گفت كه تحقق ساير اهداف ، مانند؛ مسئوليت پذيري اجتماعي و فردي وكفايت اقتصادي نيز ، كاملاً به تحقق اين هدف بستگي دارند . به اين معنا كه اگر فرد توانايي برقراري ارتباط مناسب با ديگران و محيط را نداشته باشد، امكان پرداختن به مشاغل اقتصادي را نيز نخواهد داشت و از طرفي به دليل كمبودهاي ارتباطي بتدريج ازتعاملهاي ارتباطي كناره گيري كرده و امكان پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي و شخصي را ازدست مي دهد . بنابراين ، افزايش مهارتهاي ارتباطي در اين كودكان نقش بسيار مهمي دررسيدن به ساير اهداف آموزش و پرورش آنها، ايفا مي كند . پژوهش حاضر از نوع طرحهاي آزمايشي پيش آزمون - پس آزمون با واگذاري تصادفي است . در اين تحقيق دو گروه 30 نفري به عنوان گروههاي آزمايش و گواه شركت داشتند . ميانگين هوشبهر دو گروه نيز قبل از اجراي پيش آزمون همتا شد . پس ازاجراي پيش آزمون گروه آزمايشي توسط محققين به مدت 14 روز، روزي دو ساعت ازطريق بازي مورد آموزش قرار گرفتند . گروه كنترل نيز فعاليت خاصي انجام نمي داد . پس از اتمام آزمايش معلميني كه نمي دانستند كدام كودك به گروه گواه و كداميك به گروه آزمايش تعلق دارند، پس آزمون را انجام دادند . نتايج تحقيق نشان داد كه بين پيش آزمون و پس آزمون هر دو گروه كنترل و آزمايش در زبان بياني تفاوت معناداري وجود دارد اما بين ميانگين پس آزمون دو گروه تفاوت ديده نمي شود . بين پيش آزمون و پس آزمون دو گروه در زبان دريافتي نيز تفاوت وجود داشت . اين امردر مورد ميانگين هاي پس آزمون گروه آزمايش و گواه نيز صادق بود . تفاوت ميانگين نمره كل مهارتهاي ارتباطي در پيش آزمون و پس آزمون دو گروه نيز معنادار بود اما ميانگين پس آزمونهاي دو گروه با يكديگر تفاوت نداشت . به اين ترتيب بازي در زبان دريافتي دانش آموزان موثر بوده است و تأثير آن در زبان بياني و نمره كل معنادار نبوده كه اين امر بيش از هر چيز به مدت كوتاه مداخله نسبت داده مي شود .

بررسي روشهاي سنجش حرفه اي دانش آموزان عقب ماندة ذهني وآماده سازي آزمونهاي استاندارد به
منظور سنجش حرفه اي
مجريان : بهنام بهراد - علي شهرامي

سنجش حرفه اي مهمترين فرايند جمع آوري اطلاعات مورد نياز براي تصميم گيريهاي شغلي صحيح است . اين نوع سنجش ، فرايند نظامدار پيوسته اي است كه براي كمك به دانش آموزان و والدينشان به منظور درك تمايلات يا ترجيحات وتواناييهاي بالقوه حرفه اي طراحي شده است . فرايندهاي سنجش حرفه اي اوليه در توانبخشي بر نمونه برداري از كار و كوششهاي شغلي متكي بوده است . اين سرآغاز مبتني بر واقعيت اجتماعي ، در سنجش حرفه اي تقريبا ًچرخة كاملي را طي كرده است . در طي چندين دهه سنجش براي آموزش و اشتغال ، برآزمونهاي استاندارد روانسنجي متمركز بوده است . در كوششي براي امكان نمونه برداري از كار،كار شبيه سازي شده و تجارب شغلي هر چه معتبرتر، متخصصين تدوين » هنجارها « يي را به منظور استاندارد كردن اينگونه روشهاي ارزيابي آغاز كردند . ظهور سنجش مبتني براجتماع براي افراد داراي ناتواني شديد، سنجشهاي بوم شناختي و محيطي ، و سنجشهاي مبتني بر برنامة آموزشي يا كلاسي هر يك نمايانگر حركت به سمت ارزيابي هاي منصفانه و مبتني بر واقعيت بوده اند . سنجشهاي استاندارد شده همچنان شيوه هاي مؤثري درفرايند ارزيابي حرفه اي هستند، اما معمولاً درتركيب با شيوه هاي فوق الذكر مورد استفاده قرار مي گيرند . فرايند سنجش حرفه اي شامل مشاهدات ، اطلاعات بدست آمده ازمصاحبه ، كوششهاي شغلي ، نمونه هايي از عملكرد در كلاس ، آزمونها و نمونه هاي كاري است . فرايند سنجش نهايتاً منجر به اطلاعات زير در مورد دانش آموز مي گردد
پيشينة رشد حرفه اي مانند آگاهي از حرفه اي خاص
علايق
استعدادها
نيازهاي خاص
سبكهاي يادگيري
عادات و رفتارهاي كاري
مهارتهاي فردي و اجتماعي
ارزشها و نگرشهانسبت به كار
خود پنداري
تحمل كاري
براي دست يابي به اطلاعات فوق از دوروش .1 رسمي .2 غيررسمي استفاده مي شود كه در
نهايت منجر به سنجش حرفه اي جامع مي شود . اين طرح شامل دو مرحله است )1 معرفي روشهاي سنجش حرفه اي غيررسمي به تفصيل -2 آماده سازي آزمونهايي استاندارد به منظور سنجش حرفه اي كه براي مرحلة دوم آزمون OASIS-2 در نظر گرفته شده كه شامل دوخرده آزمون مي باشد كه فعلاً در مرحلة سفارش و خريداري مي باشد . اما روشهاي سنجش حرفه اي غير رسمي به صورت مجموعه اي مدون و مفصل آماده شده كه شامل يك راهنما براي سنجش حرفه اي غير رسمي نيز مي باشد كه در پژوهشكدة كودكان استثنايي موجود مي باشد . اگر بخواهيم راههاي جمع آوري اطلاعات به منظور سنجش حرفه اي را خلاصه كنيم
عبارتند از :
(1 سنجشهاي موقعيتي
(2 سياهه هاي علايق
(3 ترجيحات خلقي يا مزاجي
(4 سبكهاي يادگيري
(5 كوششهاي شغلي
(6 سنجش حرفه اي مبتني بر برنامة آموزشي
(7 نمونه هاي كاري
(8 مشاهدات
(9 سنجشهاي عملكردي
(10 آزمونها يا غربالگريهاي استعدادي
(11 آزمونهاي پيشرفت هر يك ازروشهاي فوق در مجموعة " بررسي روشهاي سنجش حرفه اي دانش آموزان عقب
ماندة ذهني " به تفصيل تبيين شده اند .

تربيت بدني براي كودكان عقب مانده ذهني از نوزادي تا بزرگسالي
تأليف : كارل آيچتة و باري لاوي

از دهه 1980 به اين طرف ، شاهد رشد و بهبود قابل توجهي در زمينه روشهاي آموزش و باز پروري كودكان استثنايي هستيم . يكي از زمينه هايي كه در طي اين دو دهه دستخوش تغييرات و پيشرفتهاي قابل توجهي شده است ، حيطه تربيت بدني و به طوركلي فعاليتهاي بدني براي كودكان استثنايي است . به طوري كه در حال حاضر المپيادهاي ويژه كه در آن كودكان معلول و عقب مانده ذهني به رقابتهاي ورزشي با يكديگرمي پردازند، در ساير كشورها به طور جدي پيگيري و اجرا مي شوند . امروزه فوايد تربيت بدني و بطور كلي حركت در توانبخشي و آموزش كودكان عقب مانده ذهني به اثبات رسيده است . اما اگر قرار باشد كه اين كودكان از فوايد بهداشتي ، اجتماعي ، شغلي وشخصي تربيت بدني بهرمند شوند، بايد تربيت بدني جزئي از زندگي روزانه آنها و به ويژه جزئي اساسي از آموزش و پرورش آنها را تشكيل دهد . آموزش تربيت بدني مؤثر و با كيفيت بطور اتفاقي امكان پذيرنيست . بلكه به يك رويكرد نظامدار، برنامه ريزي ، آموزش و ارزشيابي نياز دارد . خود اين امر نيز بيش از هر چيز به مربياني آگاه نسبت به جنبه هاي مختلف علمي و عملي تربيت بدني بطور كلي و ملزومات تربيت بدني براي كودكان عقب مانده ذهني ، نياز دارد . اين كتاب به منظور فراهم كردن اطلاعات تازه و كامل در زمينة تربيت بدني كودكان عقب مانده ذهني براي مربيان و متخصصين امر تأليف شده است و ترجمه آن نيز براي پاسخگويي به نياز مبرم آموزش و پرورش استثنايي كشور صورت گرفته است . ترجمه كتاب داراي 8 فصل است كه در چاپ اول 6 1378 فصل از آن آماده شده است . درفصل اول به تشريح ساير اختلالاتي كه ممكن است با عقب ماندگي همراه شوند و به فعاليتهاي بدني ويژه نياز داشته باشند، پرداخته شده است . فصل دوم حاوي رهنمودهايي براي برنامه ريزي و اجراي برنامه ها مي باشد . فصل سوم نيز بطور مشخص اجراي تربيت بدني در زمينه هاي آمادگي جسماني ، مهارتهاي حركتي پايه و برخي ورزشهاي مناسب براي اين گروه را مورد بحث قرار مي دهد و سه فصل بعدي ؛يعني فصول 4، 5 و6 به ترتيب به شرح تربيت بدني مناسب براي نوزادان ، كودكان پيش دبستاني و كودكان سنين دبستاني پرداخته است . به اين ترتيب سعي شده است تا مطالب به گونه اي تدوين شوند كه مربيان تربيت بدني در مدارس استثنايي ضمن آگاهي از جنبه هاي علمي تربيت و فعاليت بدني ، با جنبه هاي عملي آن نيز آشنا شده و ايده هاي مفيد براي اجرا در اختيارداشته باشند .

تأثير توانبخشي شناختي در افزايش سرعت پردازش اطلاعات خودكار و تلاش برِ دانش آموزان عقب مانده
ذهني آموزش پذير
مجريان : علي شهرامي - رضا متقياني

مفهوم پردازش اطلاعات در روانشناسي شناختي ، امروزه يكي از مفاهيم اساسي براي توضيح و تبيين فعاليتهاي عالي شناختي در انسان محسوب مي شود . به اعتقاد طرفداران اين نظريه ( رويكرد ) عملكرد ضعيف كودكان عقب مانده ذهني به ضعف در سيستم شناختي به ويژه پردازش اطلاعات آنها مربوط است . امروزه تلاشهايي در زمينة توانبخشي اين سيستم ها صورت پذيرفته كه راههاي تازه اي را براي پيشرفت اين كودكان گشوده است . لذا از آنجا كه غالب مشكلات كودكان عقب مانده ذهني به نقص درسيستم شناختي آنها باز مي گردد، هر اقدامي كه در جهت شناسايي دقيقتر اين سيستم و بهينه سازي آن انجام گيرد، مي تواند مشكلات اين كودكان را كاهش دهد . تا اين اواخر،بيشتر تلاشهايي كه در اين زمينه صورت گرفته بود، بر هوش آنها تاكيد داشت .اما امروزه به جنبه هاي اختصاصي تر اين سيستم توجه شده است . يكي از اين فرايندهاي مهم ،توانايي پردازش اطلاعات تلاش بر و خودكار اين كودكان مي باشد . به اعتقاد اليس وديگران 1989 كودكان عقب مانده ذهني به ويژه در پردازش اطلاعات به صورت تلاش بر مشكل داشته و از استراتژيهاي لازم در اين زمينه بطور مؤثر استفاده نمي كنند . تحقيقات نشان داده است كه اين نقص را نمي توان صرفاً به حافظه يا انگيزش نسبت داد كلارك و دمان 1981 به نقل از اليس 1989 از طرفي پردازش صحيح اطلاعات دريادگيري ، امري ضروري است . به طوري كه در صورت مشكل در هر مرحله از پردازش از رمزگرداني تا رمزگشايي مي تواند روند يادگيري را مختل نمايد . از اين رو با بكارگيري شيوه هايي به منظور ترسيم اشكالات پردازش مي توان بطور مستقيم بر توان و سرعت يادگيري فرد اثر گذاشت . با توجه به اينكه در حال حاضر در كشور ما تلاش و هزينه فراواني براي آموزش كودكان عقب مانده ذهني صرف مي شود، هر پژوهشي كه بتواند بازده اين تلاش را افزايش دهد، در خور اهميت خواهد بود .به منظور بررسي اثر مداخل هاي شناختي در پردازش خودكار وتلاش بر دانش آموزان عقب مانده ذهني آموزش پذير با استفاده از آزمون ثار استروپ تعديل شده بعنوال تكليف تمريني و آزمون شمارش كه شاخص اندازه گيري دو نوع پردازش اتوماتيك و تلاش بر بود، تغييرات پردازشي در 30 دانش آموز پايه هاي دوم و سوم در يك آموزشگاه استثنايي بررسي شد به اين ترتيب كه پس از سنجش سرعت پردازش يان30 دانش آموز با آزمون شمارش، براساس شيوه همتاسازي گروهي اين دانش آموزان در دو گروه15 تايي قرار داده شدند كه يكي گروه آزمايشي بود كه 28 جلسه با آزمون اثر استروپ تعديل شده تمرين كردند و گروه بعدي تنها مورد پيش آزمون و پسآزمون با آزمون شمارش قرار گرفت . نتايج بدست آمده نشان داد كه تمرين با آزمون استروپ تعديل شده باعث افزايش سرعت پردازش اتوماتيك و تلاش بر مي شود . اما اين افزايش سرعت با آزمون شمارش تأييد نشد . البته ضريب منحني رگرسيون نشان دهنده پيش بيني پذيري سرعت پردازش اتوماتيك و خودكار در اثر تمرين است . يافته مهم و ديگر اين پژوهش آن بود كه در حالي كه حد پردازش خودكار در افراد سالم در آزمون شمارش4 نقطه است در اين كودكان اين حد 2 نقطه مشخص گرديد .

بررسي مشكلات مهارتهاي حركتي پايه در دانش آموزان عقب ماندة ذهني مدارس استثنايي شهر تهران
مجريان : مهدي دستجردي - بهنام بهراد

هدف اصلي اين مطالعه ، بررسي مهارتهاي حركتي پايه و مشكلات اين مهارتها دردانش آموزان عقب ماندة ذهني ، درپايه هاي اول تا چهارم مدارس استثنايي شهر تهران بوده است . تا بدين وسيله شناختي دقيق و روشن از مهارتهاي حركتي پايه دراين كودكان حاصل شود و براي بهبود اين مهارتها اقدام گردد .اين مطالعه ، از نوع زمينه يابي و توصيفي مي باشد كه به صورت ميداني انجام شده است . جامعه آماري تمامي دانش آموزان عقب مانده ذهني مدارس استثنايي شهر تهران در سال تحصيلي 1379-80 و طيف سني 6 -12 سال بوده اند . براي نمونة مورد مطالعه10 % از كل جامعه ، يعني 370 دانش آموز از ميان 3700 دانش آموز جامعه آماري انتخاب شده اند . تعداد نمونه مورد مطالعه در پايه هاي مختلف تحصيلي به شرح زيراست :
در پايه آمادگي ، كه %23 از كل جامعه آماري را تشكيل مي دهند، 87 آزمودني .
در پايه اول ، كه %27 از كل جامعه آماري را تشكيل مي دهند، 103 آزمودني .
در پايه دوم ، كه %15 از كل جامعه آماري را تشكيل مي دهند، 57 آزمودني .
در پايه سوم ، كه %13 از كل جامعه آماري را تشكيل مي دهند، 49 آزمودني .
در پايه چهارم ، كه %13 از كل جامعه آماري را تشكيل مي دهند، 49 آزمودني .
در اين مطالعه ، شهر تهران از نظر جغرافيايي و آموزشي ، به پنج محدوده تقسيم شد :
شمال ، جنوب ، شرق ، غرب ، مركزي و در هر يك از اين محدوده ها، يك مدرسه پسرانه و يك مدرسة دخترانة استثنايي انتخاب گرديد و آزمودني ها از ميان دانش آموزان اين مدارس برگزيده شدند .آزمون حركتي استفاده شده در اين تحقيق ، عبارت بود از آزمون توانايي هاي حركتي پايه آرنهايم ، سينكلر، 1974 ، كه نُه خرده آزمون دارد و بر روي 1065 كودك هنجاريابي شده و پايايي آن به شيوة بازآزمايي ، %89 مي باشد .نتايج نشان داد كه در خرده آزمونهاي كشيدگي عضلات كمر و ران ، مهره نخ كردن ، ازحالت چمباتمه به حالت ايستاده درآمدن ، چابكي در دويدن ، شنا رفتن با صندلي ،ضربه زدن حركات سريع دست و تعادل ايستا، بين عملكرد دو جنس تفاوت معناداري وجود ندارد اما در خرده آزمونهاي پريدن و هدف گيري ، بين عملكرد دو جنس تفاوت ديده مي شود، يعني نمرات پسران ، بالاتر از نمرات دختران است . براي توجيه اين برتري عملكردي در پسران نسبت به دختران در حركات درشتي مانند پريدن و هدف گيري پرتاب كردن مي توان


گفت كه :
- قدرت عضلات در پسران نسبت به دختران بيشتر است .
- تجارب حركتي پريدن و پرتاب كردن هدف گيري در پسران نسبت به دختران ،فراوان تر است .
- ويژگي هاي تربيتي خانواده ها، امكان و اجازة فعاليتهاي حركتي درشت و تجارب حركتي فوق را بيشتر براي پسرها مهيا مي كند ، تا دخترها اين امكان و فرصت براي دخترها، غالباًدر زمينة فعاليتهاي حركتي ظريف ، فراهم مي شود.
در اكثر خرده آزمونها و مهارتهاي حركتي ، بين عملكرد آزمودني ها در پاية آمادگي و اول وعملكرد آزمودني ها در ديگر پايه ها دوم ، سوم و چهارم تفاوت معناداري وجود دارد كه مي توان آن را به تمرينات و برنامه هاي حركتي خاص و هدفمند و فراوان در پايه آمادگي مدارس استثنايي نسبت داد .در برخي خرده آزمونها و مهارتهاي حركتي ، عملكرد آزمودني ها در پاية چهارم ، تفاوت معناداري را نشان داد كه مي توان آن را به دليل رشد جسماني و عصبي - عضلاني آزمودني ها دانست .برخلاف رشد صعودي و يكنواخت و رو به تزايد مهارتهاي حركتي در كودكان عادي ، اگرچه عملكرد حركتي دانش آموزان عقب مانده ذهني در پاية آمادگي و يا اول در سطح پاييني قرار دارد اما در سال دوم و يا اول يك رشد ناگهاني حركتي بوجود مي آيد ليكن درپايه هاي بعدي ، ديگر هيچ گونه رشد و ترقي اي ، ديده نمي شود در اين تحقيق موارد زيرپيشنهاد شده اند :
- نُرم و استاندارد كردن آزمون مهارتهاي حركتي پايه براي دانش آموزان ايراني .
- افزايش خدمات و برنامه هاي تربيت بدني در سطح مدارس و در تمام پايه هاي تحصيلي .
- آموزش راه ها و روشهاي درماني و حركتي و تربيت بدني به معلم ها در مراكز آموزش عالي و تربيت معلم .

استفادة بهينه از نيروهاي توانبخشي در آموزش وپرورش ويژه
مجريان : بهنام بهراد - مهدي دستجردي

توانبخشي فرايند استفاده از خدمات تخصصي مختلف به منظور كمك به افراد ناتوان جهت به حداكثر رساندن توانايي هاي حرفه اي ، ذهني ، جسمي و اجتماعي آنها است . و درواقع به هر نوع فرايند، روش ، يا برنامه اي اطلاق مي شود كه فرد ناتوان يا معلول را قادر به عملكرد در يك سطح مستقل تر و رضايتبخش تري از نظر فردي مي نمايد . اين عملكردبايد شامل تمام جنبه هاي جسمي ، ذهني ، هيجاني ، اجتماعي ، آموزشي و حرفه اي زندگي فرد باشد . امروز، خدمات توانبخشي در آموزش و پرورش ويژه شامل رفت و آمد، خدمات اصلاحي ، خدمات رشدي و يا ساير خدمات حمايتي مانند آسيب شناسي گفتار وشنوايي شناسي ،خدمات روانشناختي ، كاردرماني و فيزيوتراپي ، تفريحات و سرگرمي ازقبيل سرگرمي هاي درماني و خدمات مددكاري ، وخدمات پزشكي و مشاوره اي مانندمشاورة توانبخشي به استثناي خدمات پزشكي كه جنبة تشخيصي و ارزشيابي دارند هستند كه به » خدمات مربوطه « معروفند و براي كمك به كودك يا دانش آموز معلول جهت بهره برداري بهتر از آموزش و پرورش ويژه ضروري اند .در اين مجموعه سعي بر اين است كه علاوه بر تعريف و معرفي الزامات هر يك ازتخصص هاي توانبخشي و خدمات مربوطه ، تيم توانبخشي در مدارس براي سه گروه ازدانش آموزان ؛ عقب ماندة ذهني ، نابينا و ناشنوا ارائه شوند .در بخشي از اين مجموعه به ارائه ساختار توانبخشي در سطح آموزش و پرورش استثنايي پرداخته شده و در قسمتي نيز براي بررسي وضعيت موجود و كمبودها پرسشنامه اي اجرا گرديده كه نتايج آن نشانگر فقدان توانبخشي منسجم به علت نوپا بودن اين گونه فعاليتها و كاستي هاي موجود در نظام توانبخشي در سطح آموزش و پرورش استثنايي است كه راهكار لازم براي حل مشكلات نيز ارائه شده است . اميد است پژوهشگران و علاقمندان به حيطه توانبخشي كودكان استثنايي و سياستگذاران آموزش وپرورش استثنايي را مفيد فايده باشد .

همه گيرشناسي مشكلات ادراكي - حركتي كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير شهر تهران
مجري : محمد حسين نژاد

از آنجا كه هر گامي در جهت شناخت دقيق تر ويژگيهاي كودكان استثنايي امكان تازه اي رابراي خدمت رساني مطلوب به آنهافراهم مي آورد، پژوهش حاضر به منظور پرداختن به مشكلات ادراكي - حركتي كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير صورت پذيرفته است . به منظور بررسي اين موضوع براساس نمونه گيري خوشه اي 386 نفر از پايه هاي مختلف تحصيلي انتخاب شدند، به اين ترتيب كه 93 نفر از پايه آمادگي ، 100 نفر از پايه اول ، 60نفر از پايه دوم ، 50 نفر از پايه سوم ، 50 نفر از پايه چهارم و 33 نفر از پايه پنجم انتخاب گرديدند . كه نسبت دختران و پسران در همه پايه ها برابر بود . براي بررسي مشكلات هماهنگي ديداري حركتي از آزمون گشتالت ديداري - حركتي بندر، بر مبناي نمره گذاري كوپينز استفاده شد . براي ارزيابي مشكلات مربوطه به هماهنگي چشم - حركت ،تشخيص شكل از زمينه ، ثبات شكل ، ادراك و ارتباط فضايي ، آزمون رشدي ادراك ديداري فراستيگ بكار رفت و به منظور بررسي مشكلات ادراك شنيداري از آزمون تشخيص شنيداري وپمن استفاده گرديد . نتايج حاصل از آزمون هاي فوق حاكي از آن است كه ميزان شيوع مشكلات ادراك ديداري در پايه هاي مختلف براساس آزمون فراستيگ بين 24تا26 درصد است . ميزان شيوع مشكلات ادراكي شنيداري براساس آزمون وپمن در گروه پسران در پايه هاي مختلف بين 27 تا 36 درصد و در گروه دختران در پايه هاي گوناگون بين 28 تا 37 درصد است . اين مقادير بالاي شيوع مشكلات ادراكي – حركتي هشداري است به برنامه ريزان آموزش اين دسته از دانش آموزان كه باارزيابي اين مشكلات در بدو ورود كودك به نظام آموزش استثنايي هر چه سريعتراقدامات تربيتي در اين زمينه را آغاز كنند .

بررسي ميزان كاربرد محتواي آموزشي در زندگي روزمره كودكان كم توان ذهني آموزش پذير
مجري : بهنام بهراد

اهداف :
.EMR - 1كاربردي كردن محتواي آموزش در زندگي مستقل
-2 بررسي كارآيي محتواي آموزشي فعلي در توانمندسازي اين گروه از كودكان .
– 3 بررسي نظرات والدين اين دسته از كودكان در مورد آموزش آنها .
-4 بررسي نظري محتواي آموزشي از نظر عناصر زندگي مستقل در آموزش و پرورش استثنايي فعلي جهان .

سؤالات تحقيق :
-1 محتواي آموزشي فعلي تا چه اندازه به زندگي مستقل كودكان EMR كمك مي كند؟
-2 تا چه اندازه كودكان مورد نظر محتواي آموزشي را به محيط زندگي تعميم مي دهند؟
-3 ميزان كاربرد پذيري محتواي آموزشي در زندگي روزمرة اين دسته از كودكان چقدر است؟
-4 ميزان انطباق محتواي آموزشي با معيارهاي جهاني و مقوله هاي تحت پوشش چقدر است؟

روش اجرا :
تعداد200 نفر از معلمان و والدين بصورت تصادفي از مدارس مناطق مختلف جغرافيايي تهران انتخاب شدند . دو دسته پرسشنامه مختص به هر گروه تهيه و در اختيار معلمان و والدين قرا گرفت تا به اين ترتيب نظرا ت خود را در مورد محتواي آموزشي وكاربرد پذيري آن در زندگي روزمره و مستقل در اختيار پژوهشگر قرار دهند . پرسشنامه هاي موردنظر براساس مبناي نظري درمقوله هاي زندگي مستقل تدوين گرديد . براي بررسي نتايج تحقيق از آماره هاي توصيفي و آزمون x 2 استفاده شده است .
يافته ها :
بررسي هاي اين طرح نشان داد كه در تدوين محتواي آموزشي براي كودكان كم توان ذهني در نظر گرفتن پنج مقوله از اهميت
بسزايي برخوردار است .
-1 حفظ بهداشت مناسب
-2 آرامش بخشي
-3 درك دنياي پيرامون
-4 تحرك و جنبش
-5 برقراري ارتباطات
نتايج تحليلها نشان دادند كه بيش از70 % والدين و معلمان بر اين باورند كه محتواي آموزشي تأثير مثبت و بالاتر از حد متوسط بر مهارتهاي زندگي روزمره كودكان كم توان ذهني داشته است . لذا روند موجود در تدوين كتب درسي روند درستي است امانيازمند غناي بيشتري است .بررسي هاي نظري اين طرح نشان داد آنچه كه عامه مي پندارند يعني » آموزش و پرورش كودكان كم توان ذهني و محتواي آموزشي آنها نبايد از محتواي آموزشي افراد عادي اقتباس شود « پنداري نادرست است . زيرا نگرش امروزه در جهان نسبت به كودكان كم توان ذهني به ويژه EMR بعنوان افردي است كه بايد همانند افرادي عادي به حداكثر بالقوه هاي فردي خود برسند و هيچ تفاوتي با افراد عادي ندارند، تنها يادگيري آنها با روند تأخيري و به كندي انجام مي شود .
نتيجه گيري :
نظر سنجي از والدين و معلمان نشان داد كه محتواي دروس در بيش از70 تا 80 درصد موارد موجب افزايش مهارتهاي زندگي روزمره دركودكان كم توان ذهني شده است .
پيشنهادات :
تعيين اهداف عملي براي تدوين كتب و ارتقاء مهارتهاي روزمره زندگي از طريق بازنگري در محتواي دروس و نيز كاربردي نمودن كتابها از جمله پبشنهادات اين طرح مي باشد .

آزمون غربالگري آمادگي تحصيلي كودكان7 ساله
مجريان : علي شهرامي - رضا متقيا ني

هدف :
آزمون كردن سازه آمادگي تحصيلي براساس رويكرد چند بعدي به آمادگي تحصيلي .
روش اجرا :
مجريان طرح حاضر با استفاده از منابع در دسترس نظير خرده آزمون هاي واژگان، تكميل تصاوير و اطلاعات عمومي، حافظه شنيداري آزمون وكسلر پيش دبستاني، برخي از مفاهيم پيش دبستاني نظير طبقه بندي، ادراك تشابهات، تضادها، رديف كردن وتقابل يك به يك و آزمون لينكلن ازرتسكي و خرده آزمون هاي تكميل دستوري، واژگان تصويري و تقليد جمله در آزمون رشدزباني TOLD و مهارت هاي اجتماعي مورد انتظار از كودكان 7ساله شكل مقدماتي آزمون غربالگري آمادگي تحصيلي با 134سؤال تهيه گرديد . در مرحله مقدماتي اين آزمون به ترتيب روي 30 كودك 7 ساله به منظور بررسي دستورالعمل ها و فهم سؤالات آزمون و روي 150 كودك به منظور برآورد ويژگي هاي روانسنجي سؤال ها از لحاظ سطح دشواري و همبستگي با كل آزمون اجرا شد و سؤال هايي با سطح دشواري و همبستگي با كل آزمون اجرا شد و سؤال هايي با سطح دشواري 0/15 تا 0/85 وهمبستگي3 / 0 به بالا انتخاب شدند و به صورت كشوري در 11 استان كه بصورت تصادفي از 5 منطقه جغرافياي شمال، جنوب،شرق و غرب و مركز انتخاب شده بود، اجرا گرديد . به اين ترتيب 36 سؤال براي اجرا در سطح كشور ويژگي هاي روانسنجي مناسب را كسب كرد . و در بخش زبان به دليل تنوع زباني در سطح كشور سؤال مناسبي باقي نماند . بنابراين از مجموعه آزمحذيد .
يافته ها :
روايي سازه شكل نهايي آزمون با روش مؤلفه هاي اصلي مورد تحليل عاملي قرار گرفت و بر اين اساس 3 عامل استخراج گرديدكه با سه جنبه شناختي، حركتي و اجتماعي اين آزمون غربالگري انطباق داشت . متغير جنسيت بر نمره كل آزمون اثر داشت . ازاين رو براي دختران و پسران ضرايب اعتبار همساني دروني جداگانه محاسبه گرديد . اين ضرايب براي پسران 0/837 و براي دختران823 / 0 بدست آمد . به منظور برآورد نقطه برش نيز يك انحراف استاندارد پايين تر از ميانگين تعيين گرديد، كه اين نقطه براي پسران15 و براي دختران 16 بدست آمد .
نتيجه گيري :بديهي است ساخت آزمون آمادگي تحصيلي براساس مفهوم چند بعدي نخستين گام در اين زمينه است و در گام هاي بعدي مي توان با الگو قرار دادن آزمون هاي مشابهي كه در سطح جهان استفاده مي گردد به تكميل آن پرداخت .

بررسي ويژگي هاي گفتار و زبان كودكان عقب مانده ذهني براساس آزمون رشد زبان(TOLD)
مجري : مهدي دستجردي

اهداف :
- بررسي و توصيف ويژگي هاي دركي و بياني واژگاني و دستوري در كودكان عقب مانده ذهني
- بررسي و مقايسة ويژگي هاي گفتاري و زباني اين كودكان براساس جنس،سن،پايه تحصيلي .
ـ بررسي و مقايسة خرده آزمونهاي واژگاني و دستوري با يكديگر و نيز بررسي و مقايسه نمرات تركيبي محاسبه شده
بايكديگر .
سؤالات تحقيق :
ـ نمرات تركيبي زبان گفتاري، گوش كردن، سازمان دهي، صحبت كردن، معني شناسي و نحوي در اين كودكان چگونه است؟
ـ مهارتهاي واژگاني اين كودكان واژگان تصويري، واژگان ربطي و واژگان شفاهي چگونه است؟
ـ مهارتهاي دستوري اين كودكان درك دستوري، تقليد جمله و تكميل دستوري چگونه است؟
ـ آيا اين توانايي ها و مهارتهاي زباني و گفتاري با خصوصيات جمعيت شناختي آزمودني ها سن، جنس، پايه تحصيلي رابطه اي
دارند؟
روش اجرا :
جامعه آماري : جامعه آماري در اين طرح عبارت است از تمامي دانش آموزان عقب مانده ذهني مدارس استثنايي شهر تهران كه در سال تحصيلي1381 - 1380 در پايه هاي آمادگي مقدماتي و تكميلي و اول و دوم به تحصيل مشغول بوده اند . محدوده سني مورد مطالعه ، از6 تا 13 سال بوده است .
نمونه و روش نمونه گيري : تعداد نمونه مورد نظر كه 133آزمودني مي باشند از ميان 4 محدودة جغرافيايي شمال و غرب،شرق،جنوب و مركزي شهر تهران، بصورت تصادفي انتخاب شده اند .
ابزار پژوهش عبارت است از آزمون رشد زبان (TOLD) كه توسط سعيدحسن زاده و اصغر مينايي در پژوهشكده كودكان استثنايي ( سال )1379 براي زبان فارسي ، منطبق و هنجار يابي شده است .
اين آزمون 9 خرده آزمون دارد كه 6 خرده آزمون آن اصلي و 3 خرده آزمون آن تكميلي است . خرده آزمونهاي اصلي به بررسي واژگاني و دستوري مي پردازند و خرده آزمونهاي تكميلي به بررسي مهارتهاي شنيداري و توليدي مي پردازند .
يافته ها :
- بين عملكرد دختران و پسران عقب مانده ذهني مورد مطالعه، در مهارتهاي واژگاني و دستوري بررسي شده ، تفاوت آماري معنادار مشاهده نشد .
ـ بين عملكرد آزمودني هاي پايه هاي مختلف تحصيلي در مهارتهاي واژگاني و دستوري بررسي شده ، تفاوت آماري معنادار مشاهده شد .
ـ بين عملكرد آزمودني هاي داراي سن تقويمي متفاوت در مهارتهاي واژگاني و دستوري بررسي شده، تفاوت آماري معنادار مشاهده شد .
ـ بين عملكرد آزمودني هاي يك زبانه و دو زبانه در مهارتهاي واژگاني و دستوري بررسي شده، تفاوت آماري معنادار مشاهده نشد
ـ بين عملكرد آزمودني هاي داراي نشانگان داون و بدون نشانگان داون در مهارتهاي واژگاني و دستوري بررسي شده،تفاوت آماري معنادار مشاهده شد .
ـ ترتيب نمرات كسب شده توسط آزمودني ها در خرده آزمونهاي اصلي و نمرات تركيبي ، به شرح زير است :
واژگان تصويري < واژگان ربطي < درك دستوري < تكميل دستوري < واژگان شفاهي < تقليد جمله
زبان گفتاري < معني شناسي < گوش كردن < نحو < سازمان دهي < صحبت كردن .
پيشنهادات :
ـ تهيه نمرات هنجاري و سني براي اين آزمون در مورد كودكان عقب مانده ذهني .
ـ تهيه دستور العمل تمريني گفتار و زبان بر اساس نتايج اين تحقيق .
ـ انجامچنين پژوهشي در مورد ساير گروه هاي كودكان استثنايي .
ـ اجراي پژوهش هاي تكميلي در هر يك از حوزه هاي واژگاني و يا دستوري بصورت دقيق تر و جزيي تر .

تأثير مداخلات مبتني بر مدل پردازش اطلاعات اجتماعي بر افزايش سازگاري اجتماعي دانش آموزان (EMR) كم توان ذهني آموزش پذير
مجري : بهنام بهراد

اهداف :
-1 استفاده از آموزش مهارتهاي اجتماعي به منظور ارتقاء ظرفيت شناختي اجتماعي كودكان EMR براي سازگاري هر چه بيشتر
با محيط مدرسه و كار .
-2 ارائه يك الگوي كاربردي به منظور افزايش سازگاري اجتماعي كودكان كم توان ذهني در سطح مدارس ويژه و عادي كشور .
EMR -3 بررسي تأثير آموزش مهارتهاي اجتماعي بر پردازش اطلاعات اجتماعي كودكان
سؤالات تحقيق :
-1 آيا آموزش مهارتهاي اجتماعي بر بهبود پردازش اطلاعات اجتماعي كودكان EMR تأثير دارد؟
-2 كودكان كم توان ذهني آموزش پذير در كداميك از عناصر پردازش اطلاعات اجتماعي مشكل دارند؟
-3 مداخله و آموزش مهارتهاي اجتماعي تا چه اندازه موجب بهبود پردازش اطلاعات اجتماعي مي شود؟

روش اجرا :
تعداد60 دانش آموز كم توان ذهني آموزش پذير بنا به نظر معلم يا پروندة آنهاIQ:50 -75 از 3 آموزشگاه استثنايي شهرتهران انتخاب مي شوند و در دو گروه آزمايشي و شاهد قرار مي گيرند . سپس 18 داستان نمايشي 30 ثانيه اي براي افراد دوگروه بصورت انفرادي نمايش داده خواهد شد و در اين خلال از آنها مصاحبه سازمان نيافته بعمل خواهد آمد 90 داستان درزمينة ورود به جمع همسالان و 9 داستان در زمينة تحريك و يا عصبانيت همسالان هستند . پس از نمايش هر داستان مصاحبه گرتعدادي پرسش را به منظور سنجش ادراك اجتماعي و فرايند هاي توليد راهبرد طراحي شده اند از آزمودني خواهد پرسيد كه شامل سه موضوع مهم است
(1 رمزگرداني
(2 تفسير نشانه ها
(3 توليد راهبرد، هستند . به اين ترتيب از هر دانش آموز نيمرخي بدست مي آيد، پس از آن 6 ماه مداخله انجام مي شود و درباره اندازه گيري مجدد خواهد شد .
يافته ها :
در مرحله تهيه ابزار انداره گيري است .
پيشنهادات :
استفاده از پردازش اطلاعات اجتماعي براي ارتقاء سازگاري اجتماعي و شغلي افراد كم توان ذهني ، ارائه برنامه هاي مداخلات در سطح مدارس براي افزايش سازگاري اجتماعي كودكان كم توان ذهني ، آموزش مهارتهاي اجتماعي به كودكان كم توان ذهني به عنوان يك برنامه آموزشي اصلي .

حرفه آموزي به دانش آموزان كم توان ذهني آموزش مهارتهاي حرفه اي
مولف : بهنام بهراد

حرفه آموزي كه به نام VET معروف است آموزش مشاغلي است كه نيازمند مهارت و عمل و همينطور نيازمند درك درستي از مباني نظري اين گونه مهارتها است . حرفه آموزي، مهارتها و دانشي را ارائه مي كند كه به افراد كمك مي كند تا شغلي را بيابند يا امكان آموزش بيشتر را در زمينه اي خاص فراهم مي سازد . در اين مجموعه علاوه بر تعاريف و مروري برحرفه آموزي در سايركشورها، در زمينة حرفه اموزي به دانش آموزان كم توان ذهني راهنماي دقيقي ارائه گرديده است . آموزش مهارتهاي حرفه اي به افراد داراي كم تواني ذهني، چرا به افراد داراي كم تواني ذهني مهارتهاي حرفه اي آموزش داده مي شود؟ چگونه نيازهاي مربوط به متناسب سازي معقول را تعيين كنيم؟ مهارتهاي مرتبط با پيشه، چه كسي بايد اين آموزش را صورت دهد؟آموزش كجا بايد صورت گيرد؟ چه نوع متناسب سازيهاي معقولي ارائه مي شوند؟ متناسب سازي محتواي كلامي و نوشتاري، تكاليف عملي،بازخورد - تقويت، شتاب دهي، تحليل تكليف، همياري و كمك ، اطلاعات مربوط به دقت، اطلاعات مربوط به سرعت انجام كار،راهبردهاي مديريت رفتار، تغيير و تعديل در فعاليت سنجش، آموزش در حرفه يا پيشه، تحليل شغلي ، متناسب سازيهاي معقول درطول آموزش، از جمله مباحثي هستند كه در اين كتاب در ارتباط با حرفه آموزي به دانش آموزان كم توان ذهني مورد بحث وبررسي قرار گرفته اند .

آزمون آگاهي واجشناختي
مولف : مهدي دستجردي

اين طرح شامل قسمتهاي زير است :
-1 معرفي آگاهي واجشناختي و سطوح آن و تحقيقات انجام شده مربوط به آن
-2 تدوين تمريناتي براي افزايش مهارتهاي آگاهي واجشناختي در كودكان .
-3 معرفي آزمون آگاهي واجشناختي ( سليماني – دستجردي)
آگاهي واجشناختي عبارتست از آگاهي فراشناختي و وقوف بر ساختار كلمات بياني و نيز آگاهي از رابطه ميان گفته و نوشته .رشد اين آگاهي قبل از سنين مدرسه شروع مي شود اما با آموزش مدرسه اس ، اين شد ، تصاعدي و عميق شده و از حالت پنهاني به حالت صريحي سيرمي نمايد و از سطح آگاهي هجايي به سطح آگاهي درون هجايي و بالاخره به سطح آگاهي واجي مي رسد .
آزمون آگاهي واجشناختي ( سليماني – دستجردي 10( خرده آزمون دارد و هر خرده آزمون ، 10 سئوال .
خرده آزمونها عبارتند از :
-1 تقطيع هجايي
-2 تشخيص تجانس
-3 تشخيص قافيه
-4 تركيب واجي
-5 تشخيص كلمات داراي واج آغازين يكسان
-6 تشخيص كلمات واج پاياني يكسان
-7 تقطيع واجي
-8 ناميدن و حذف واج پاياني
-9 حذف واج مياني
-10 ناميدن و حذف واج آغازين
اعتبار اين آزمون با روش آزمون – باز آزمون %90 بدست آمدكه در سطح <0/001 معنادار است و ضريب آلفاي كرونباخ محاسبه شده نيز %98 بود . روايي محتوا ، روايي ملاكي همزمان و روايي سازه اين آزمون قدرت تمايز گذاري سني و گروهي ، تحليل عاملي وضريب همساني دروني نيز محاسبه شدند كه همگي در سطح بالايي قرار داشتند .

تعيين روايي و اعتبار آزمون آگاهي واجشناختي
پژوهشگر : مهدي دستجردي كاظمي - زهرا سليماني

نتايج تحقيقات بي شمار به رابطة بين آگاهي واج شناختي و خواندن اشاره مي كند . باتوجه به اهميت موضوع آگاهي واج شـناختي هنوز آزموني استاندارد كه بتواند اين مهارت را بسنجد در زبان فارسي وجود ندارد . باتوجه به اين كه قبـل از هنجاريـابي يـك آزمون نياز به تعيين روايي و اعتبار آن است، در اين پژوهش هدف اصلي تعيين روايي و اعتبار آزمـون آگـاهي واج شـناختي مي باشد . آزمون مورد نظر بر روي 203 كودك ) 101 دختر و 102 پسر ) در گروههاي سني 4-0 تا 7-11 اجرا شد . اين كودكان ازسه حوزه شمال، مركز و جنوب تهران به طور تصا دفي انتخاب گرديدند . روش انتخاب آنها به صورت روش نمونه گيري خوشـه اي چند مرحله اي از ميان مراكز پيش دبستاني و دبستاني مي باشد . اين كودكان از نظر هوشي، رفتاري، شنوايي و زبـاني بررسـي گرديدند و درصورت نبودن مشكل در جنبه هاي فوق، از آنها آزمون آگاهي واج شناختي گرفته شد .براي بررسي اعتبار پايايي آزمون آگاهي واج شناختي از ضريب آلفاي كرونباخ استفاده گرديد كه نتايج، حاكي از اعتبار بالاي آزمون است . در روايي ملاكي ضريب همبستگي آزمون آگاهي واج شناختي با خرده آزمون هاي تمايز گذاري و تحليـل واجـي آزمون رشد زبان محاسبه شد كه در سطح P <0/001 معني دار است و همچنين از طريق تحليل واريانس يـك طرفـه و آزمـون تعقيبي توكي مشخص گرديد كه اين آزمون توانايي تمايزگذاري بين گروههاي سني مختلف را دارد . در توانايي تميـز كودكـان نارساخوان و طبيعي به كمك اين آزمون، از طريق آزمون آماري تي مقايسه دو ميانگين مستقل نشان مـي دهـد كـه كودكـان نارسا خوان از كودكان بهنجار در آزمون آگاهي واج شناختي ضعيف تر هستند . براساس نتايج تحليل عاملي هم مي تـوان اظهـار نمود كه آگاهي واجي مهارت اصلي آزمون آگاهي واج شناختي و بعد به ترتيب آگاهي درون هجايي و وآگاهي هجايي است




خردسالان
ترجمه : رضا متقياني

تأكيد اصلي اين كتاب بر كاوش در نقش برنامه آموزش متناسب با رشد و اقداماتي است كه براي اجراي برنامه آموزش يكپارچه موضوعي در دوره خردسالي صورت مي پذيرد . اقدامات متناسب با رشد براي همه كودكان مناسب است . مؤلفه اصلي متناسب با رشد بودن برآورده ساختن نيازهاي هر كودك در سطح رشدي خودش است . مفهوم متناسب بودن براي هر كودك يعني متناسب بودن با هر يك از كودكان، رفتارها، مهارت ها، ناتواني ها و شخصيت هاي آنان . يكي از ويژگيهاي مهم اين كتاب بكارگيري نظريه در عمل است . نمونه هايي از موقعيتهاي عملي از تجربه هاي كلاس براي آموزش از طريق قصه گويي دركتاب آورده شده . اين نمونه ها به اين منظور مطرح شده است كه در آن واحد هم يادگيري دانشجويان آموزش و پرورش خردسالان را تقويت كند و هم بكارگيري نظريه در عمل نشان داده شود . اطلاعاتي كه در اين كتاب آمده است از آخرين پژوهش ها و اقداماتي بدست آمده كه در حوزة آموزش و پرورش خردسالان و گنجاندن كودكان دچار ناتواني و موقعيتهاي آموزش فراگير به خردسالان صورت پذيرفته است .كتاب حاضر سه بخش دارد : در بخش اول شامل فصلهاي اول تا سوم، مفاهيم مربوط به برنامه و كار آموزشي متناسب با رشد، برنامه آموزشي متكي بر بازي يكپارچه موضوعي مطرح شده و به عواملي اشاره شده كه در هنگام تهيه برنامه آموزش يكپارچه بايد مورد توجه قرار گيرد .در بخش دوم كه شامل فصلهاي چهارم تا دوازدهم است برنامه ريزي و اجراي برنامه آموزشي يكپارچه به تفضيل بيان شده و بر اين نكته تأكيد شده است كه اين رويكرد به برنامه ريزي و اجراي برنامه آموزشي براي همه كودكان در كلاسهاي فراگير آموزش به خردسالان براي همه كودكان مناسب است . در پايان فصل چهارم مطالعه هاي مورد براي خوانندگان كتاب آورده شده است .در هر يك از اين بررسيها اطلاعاتي درمورد ناتواني يا ناتواني هاي چندگانه كودكي كه توصيف شده ارايه شده است . در فصلهاي 5 تا 11 حيطه هاي فعاليتي مطرح گشته كه بطور معمول در برنامه هاي خردسالان وجود دارد مانند : هنر، حسي، وسايل دستورورزي و قطعه هاي كوچك، بازي هاي نمايشي در محوطه قطعه هاي بزرگ، خانه داري، رشد حركات درشت، موسيقي و حركت زبان و سواد آموزي . در هر يك از اين فصلها اهميت فعاليتها براي كودكان خردسال، هدفهاي حيطه موردنظر، فعاليت ها و مواد و وسايل متناسب با رشد مطرح شده و بررسي هاي موردي فصل چهارم باتوجه به حيطه فعاليتي هر فصل تكرار شده است . اين اطلاعات به متناسب سازي هايي مربوط است كه به منظور شركت كودك تا بيشينه توانايي خود در فعاليت مورد نظر ارايه شده است . در فصل دوازدهم نمونه اي از برنامه ريزي موضوعي يكپارچه آورده شده كه نمونه هاي روشني را از فرآيند برنامه ريزي و موضوعي تهيه شده براي اجرا، دراختيار خواننده كتاب قرار مي دهد . در موضوع تهيه شده، هدف هاي كلي براي موضوع و هدفهاي مربوط به هر فعاليت و متناسب سازي هاي مطرح شده كه امكان گنجاندن همه كودكان را در برنامه فراهم مي آورد . بايد بيادداشت كه كودك كلاس شما موجودي يگانه است و ممكن است به متناسب سازي هاي بيشتر يا كمتري از آنچه در اين كتاب مطرح شده نياز داشته باشد . هيچ دستورالعملي براي كار با كودكان دچار ناتواني و بدون ناتواني در اين كتاب وجود ندارد . با آشنا شدن با كودكان حاضر در كلاسمان بهتر مي توانيم براي تك تك يا همه آنها تجارب سودمندتري را تدارك ببينيد .بخش سوم كتاب اطلاعاتي را درمورد كار با والدين و خانواده ها، كار با متخصصان ومشاهده و ارزيابي به خواننده ارايه مي دهد . در اين بخش از كتاب بر همياري و همكاري تأكيد شده است . معلمهايي كه در كلاس هاي آموزش فراگير مشغول به كارند به كمك والدين و متخصصان نياز دارند تا به اهدافي برسند كه درمورد كودكان دچار ناتواني دارند به شيوه اي كه اين كودكان تا بيشينه توانايي بالقوه خود رشد كنند .در پايان هر فصل به استثناي فصل دوازدهم پرسشهاي براي مباحثهمطرح شده تا زمينه تفكر و بحث را در تك تك دانشجويان يا در گروههاي كوچك آنها ايجاد كند.