PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تفاوت روزه با رياضت‏هاى غيردينى در چيست؟



sunyboy
10-14-2008, 08:24 PM
«رياضت» در لغت چند معنا دارد: 1. تحمل رنج و تعب براى تهذيب نفس و تربيت خود يا ديگرى؛ 2. تمرين و ممارست؛ 3. كوشش و سعى؛ 4. گوشه‏نشينى توأم با عبادت و كفّ نفس فرهنگ معين.. در اصطلاح؛ يعنى، تحمل رنج و مشقت و از نظر جسمانى خود را در محدوديت قرار دادن و در قبال آن به يك توانمندى‏هاى‏روحى رسيدن.

انواع رياضت‏
از يك چشم‏انداز مى‏توان رياضت را به دو نوع تقسيم كرد: 1. رياضت به صورت مطلق؛ قطع نظر از آموزه‏هاى دينى؛ 2. رياضت در قالب آموزه‏هاى دينى و براساس معيارهاى شرعى. فرق‏هاى اين دو عبارت است از:
يكم. رياضت به معناى مطلق، عبارت است از اينكه انسان از هر راه ممكن، جسم خود را به مشقّت بيندازد تا مهارت‏ها و توانمندى‏هايى را در بعد روحى به دست آورد؛ قطع نظر از اينكه آيا چنين عملى از نظر احكام شرعى و مبانى دينى صحيح است يا نه. از اين رو مرتاضانى كه بدون در نظر گرفتن شريعت الهى، رياضت مى‏كشند، براى رسيدن به هدف خود، هر عملى را انجام مى‏دهند! حال فرقى نمى‏كند اين كار از نظر شرعى حرام باشد، يا با كرامت انسانى سازگار نباشد؛ زيرا آنان بر اين باورند كه فلان عمل، موجب تقويت روح يا اراده‏شان مى‏شود. حال آنكه در رياضت‏هاى دينى (مانند روزه)، هرگز فرد از چارچوب شريعت خارج نمى‏شود و هر قدرت و نيرويى براى او مطلوب نيست. او براساس احكام الهى روزه مى‏گيرد؛ زيرا اعمال احكام دينى، براى اين است كه انسان را در حوزه عبوديت خدا قرار دهد و او را به مقام قرب الهى برساند. پس نتيجه واثر رياضت‏هاى شرعى و غيرشرعى كاملاً با هم متفاوت است.

دوم. فرق ديگر رياضت دينى با رياضت غيردينى، اين است كه دين، به انسان اجازه ضرر زدن به خود يا به ديگرى را نمى‏دهد و اعمال او همواره بايدفايده عقلايى داشته باشد. براى مثال روزه عمل واجبى است كه افراد مكلّف، بايد آن را بگيرند. اما همين روزه اگر در جايى موجب آسيب شديد جسمانى،يا بيمارى و يا تشديد آن گردد، حكم آن لغو مى‏شود و چنين فردى نبايد روزه بگيرد.

در حالى كه مرتاض، ممكن است عملى را به اين جهت انجام دهد كه موجب تقويت اراده شود و كارى ندارد به اينكه اين عمل ممكن است براى او ضرر داشته باشد يا نه. به عبارت ديگر بر اساس قاعده كلى «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام»،ضرر رساندن و ضرر ديدن در اسلام و احكام آن، قرار داده نشده است. همچنين بر اساس قاعده «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»؛ بقره (2)، آيه 286.، خداوند براى هيچ كس بيشتر ازتوانايى‏اش تكليف نمى‏كند. مرتاض اين قواعد و اصول را نه تنها مد نظر ندارد؛ بلكه ممكن است برخلاف آن عمل كند؛ به اين جهت كه مى‏خواهد با رياضت، ابعاد روحى و روانى خود را تقويت كند. از همين رو بسيارى از احكام اوليه، ممكن است در مورد عده‏اى، تغيير كند يا آن تكليف اوليه از دوش آنان برداشته شود. براى مثال اگر كسى بيمار است و روزه گرفتن براى او ضرر دارد، يا درمان او را به تأخير مى‏اندازد و نيز افرادى كه مسافر هستند، نبايد روزه بگيرند.

سوّم. فرق ديگر مربوط به انگيزه و هدفى است كه مرتاض دنبال مى‏كند. اگر از مرتاض سؤال شود انگيزه و هدف تو از اين عمل چيست، ممكن است بگويد: براى تقويت روح، يا به جهت تقويت اراده، يا به دليل اينكه بتوانم توانايى به دست آورم. اما نخستين شرط روزه اين است كه روزه‏دار، بايد نيت و قصد «قربت» كند: «انما الاعمال بالنيات»؛ مستدرك الوسايل، ج 1، ص 90.. البته روزه‏دار نيز ممكن است انگيزه‏اش دستيابى به بهشت و نعمت‏هاى بهشتى باشد؛ اما بايد قصد «قربة الى الله» كند. او مى‏خواهد در قالب‏بندگى، رضايت خدا را به دست آورد و به دنبال آن، از نعمت‏هاى مادى و معنوى نيز بهره بگيرد. پس در رياضت‏هاى الهى، قصد و انگيزه الهى است؛ ولى معلوم نيست مرتاض چنين هدفى را دنبال كند.

چهارم. يكى ديگر از فرق‏هايى كه بين رياضت‏هاى غير دينى و رياضت‏هاى دينى وجود دارد، به كارگيرى محصولات و نتايج رياضت است. يك انسان مؤمن - كه در قالب عمل به احكام الهى به كمالاتى دست مى‏يابد هرگز حاضر نيست از اين كمالى كه به دست آورده، سوء استفاده كند و در راه حرام، آن را به كار گيرد. اما مرتاض ممكن است در اثر رياضت، توانمندى‏هايى به دست آورد و در راه غيرصحيح و غيرمشروع از آن استفاده كند. حال ممكن است سؤال شود: مگر مى‏شود انسانى از طريق رياضت‏هاى غير دينى، به جايى برسد؟
جواب آرى است؛ زيرا رياضت و نتايج آن، تحت نظام علّى و معلولى قرار دارد؛ يعنى، اگر علت (به مشقّت انداختن جسم) ايجاد شد، معلول (تقويت روح در بعدى از ابعاد) نيز حاصل مى‏شود. حال اين علّت و معلول، ممكن است در قالب يك نظام ارزشى و الهى شكل بگيرد و يا ممكن است خارج از اين نظام باشد. درست مثل يك چاقوى تيز كه مى‏توانيم در راه صحيح و يا غلط از آن بهره‏بردارى كنيم و ممكن است اين چاقو از طريق صحيح تيز شده باشد و يا از راه غصبى. بنابراين تقويت روح چيزى شبيه تيز كردن چاقو است. پس در سايه رياضت‏هاى دينى، علاوه بر اينكه نفس انسان قدرتمند مى‏شود و او به كمالاتى مى‏رسد؛ به سعادت واقعى و جاودان نيز دست مى‏يابد. اين امرى است كه با رياضت‏هاى غير دينى حاصل نمى‏شود.