Borna66
04-24-2009, 05:46 PM
1ـ آناتكسي: در اين نظريه عقيده بر اين است كه با افزايش عمق، طبق منحني زمين گرمايي، دما هم افزايش مييابد. در اثر برخورد صفحات مختلف به يكديگر و فرورانش كه اتفاق ميافتد و صفحهاي به زير صفحهي ديگر فرو ميرود و در اثر افزايش عمق دماي آن هم افزايش مييابد تا زماني كه كانيهاي موجود در سنگ شروع به ذوبشده ميكنند به ترتيب عبارتاند از: كواتز، آلكاني فلاسپات، پلاژيوكلاژ و كانيهاي فروميزين. به اين حالت ذوببخشي نيز ميگويند كه از طريق مواد مذاب حاصل و سرد شده آنها گرانيتها ايجاد ميشوند، كه مؤيد نظر دانشمنداني چون وينكلروفون پلاتن نيز ميباشد.
2ـ -تفريق ماگمايي: كه نشاندهندهي نظر دانشمنداني چون باون و تاتل است معتقد به وجود يك ماگماي مادر بازالتي ميباشند و براي گرانيت يك حالت مايع قائلند و معتقدند كه در اثر تفويض ماگمايي و جداشدن گرونه كانيهاي مختلف از اين ماگماي مادر بازالتي، در مراحل پاياني گرانيت از آن انشعاب يافته است.
3ـ گرانيتي شدن: بر اساس اين نظريه گرانيت از تبلور مجدد و تغيير و تبديل تركيبات مساعد و بدون اينكه از مرحله مايع عبور كرده باشد بوجود ميآيد. براين اساس با توليتهاي گرانيتي بر اثر متاسوماتيزم سنگهاي قبلي و در حالت جامد تشكيل شدهاند. اجزاي لازم براي تشكيل اين گرانيتها با انتشار يونها در ميان شبكههاي بلوري و توسط جرياني از مواد سيال كه به شكل بين ذرهاي وجود دارند در متاسوماتيزم مربوط دخالت داشتهاند. معتقدين به اين نظريه، مسأله جا را براي تودههاي عظيم گرانيت با اين استدلالات خود حل كردهاند.
4ـ هضم: هضم، عبارت از دخول و تحليل مواد بيگانهي معمولاً جامد توسط ماگماست و عقيده بر اين است كه تودههاي ماگما ميتوانند سنگهاي اطراف را ذوب كرده و در خود حل كنند و اگر نتوانند آنها ر اذوب كنند به حالت آنكلا و يا انكلوزيون درآورند. چنين نظريهاي تعجبآور نيست چون هيچ يك از تودههاي ماگمايي از سنگهاي ديواره خود، كاملاً مستقل و مجزا نيست. دليل اصلي كه باعث ميشود با در تحول سنگهاي ماگمايي، هضم را فرآيند اصلي محسوب ننمايند اين است كه بين ظرفيت گرماي ويژه ماگماي سيليكات و گرماي انحلال سنگهاي سيليكات ميزبان اختلاف عظيمي وجود دارد.
5ـ اختلاط ماگمايي: در اين نظريه، گرانيت از برخورد يك ماگماي بازالتي (بازي) و يك ماگماي اسيدي و تشكيل يك ماده حد واسط به وجود آمده است. بونسن (1851) اظهار داشت كه سنگهايي كه تركيباتشان بين بازالت و ديوليت است، محصول اختلاط ماگمايي هستند. در مقياس كوچك، ماگماهاي اسيدي و بازيك به سختي با همديگر مخلوط ميشوند و اين مخلوط نشدگي به دلايل فيزيكي زير است:
وقتي كه ماگماي بازيك در گرازههاي نيمه مذاب پوسته وارد ميگردد، ماگماي بازيك در زير ماگماي اسيدي قرار ميگيرد. در اين حالت استقرار ماگماي اسيد و سبك بر روي ماگماي بازيك، از نظر ترموديناميكي داراي حالت پايدارتري نسبت به اختلاط اين دو ماگماست. ولي شواهد موجود در برخي از تودههاي نفوذي لايه لايه حاكي از اختلاط و آميختگي آنها است. اين شواهد عبارتاند از:
1ـ تكههاي مجزاي ماگمايي
2ـ مايعات هم منشأيي كه مراحل تفريقي متفاوتي را طي كردهاند. اين فرآيند را ميتوان در دهانهها و اتاقهاي ماگماييساب و لكانيك بآساي به اثبات رسانيد. به خصوص هنگامي كه ماگماي اصلي و تازه با ماگماي تفريق يافتهي باقيمانده برخورد نمايند، پديده مزبور رخ ميدهد.
در گرانيتهاي منطقه هم ميتوان شواهدي از اختلاط را مشاهده نمود. اين سنگها داراي درونگيرهايي از مواد ماگمايي ريزدانه و منجمدي هستند كه تركيبشان بين بازالت و سنگ ميزبان گرانيتي متغير است (مثل درونگيرهاي مونزوديوريت، كوارتزديوريت، كوارتز مونزوديوديت).
استوپينگ Stopping : اين واژه براي توصيف فرو نشست يا سقوط ناگهاني قطعاتي از سنگ ميزبان يك ماگماي بازالتي به كار ميرود كه چگالي آن نسبت به سنگهاي ميزبان ممكن است كمتر يا بيشتر باشد. اين واژه اولين بار توسط ديلي (1933) ابداع شد. و به عقيده وي اين فرآيند در خلال مراحل انتهايي استقرار بعضي از استوكها و باتوليتها بوجود ميآيد. واژه «استوپينگ» در اصل اصطلاح معدني است كه براي توصيف نوعي روش استخراج كانه ايز يك تودهي كانساري شيبدار به كار ميرود. برخي سنگهاي گرانيتي كه در مزوزون مستقر شدهاند به وسيله مناطقي از دگرگوني مجاورتي، متاسوماتيزم و مناطق تغيير شكل محلي احاطه گرديدهاند. معمولاً مزون بر اين است كه توالي تغييرات كانيشناسي ك در يك مسير عرضي نسبت به هالهي مجاورتي ديده ميشود نشانگر سردشدن نسبي سنگهاي ميزبان نسبت به گرماي وارده است. خارج شدن مواد مذاب در شكستگي حلقوي و كالدراي فرونشسته مثالهاي جالبي از ماگماتيك استوپينگ هستند. اينها موقعي به وجود ميآيند كه قطعات تقريباً استوانهاي سنگهاي سقف در طول شكستگي پرشيب حلقوي به داخل اتاق ماگمايي سقوط ميكنند
2ـ -تفريق ماگمايي: كه نشاندهندهي نظر دانشمنداني چون باون و تاتل است معتقد به وجود يك ماگماي مادر بازالتي ميباشند و براي گرانيت يك حالت مايع قائلند و معتقدند كه در اثر تفويض ماگمايي و جداشدن گرونه كانيهاي مختلف از اين ماگماي مادر بازالتي، در مراحل پاياني گرانيت از آن انشعاب يافته است.
3ـ گرانيتي شدن: بر اساس اين نظريه گرانيت از تبلور مجدد و تغيير و تبديل تركيبات مساعد و بدون اينكه از مرحله مايع عبور كرده باشد بوجود ميآيد. براين اساس با توليتهاي گرانيتي بر اثر متاسوماتيزم سنگهاي قبلي و در حالت جامد تشكيل شدهاند. اجزاي لازم براي تشكيل اين گرانيتها با انتشار يونها در ميان شبكههاي بلوري و توسط جرياني از مواد سيال كه به شكل بين ذرهاي وجود دارند در متاسوماتيزم مربوط دخالت داشتهاند. معتقدين به اين نظريه، مسأله جا را براي تودههاي عظيم گرانيت با اين استدلالات خود حل كردهاند.
4ـ هضم: هضم، عبارت از دخول و تحليل مواد بيگانهي معمولاً جامد توسط ماگماست و عقيده بر اين است كه تودههاي ماگما ميتوانند سنگهاي اطراف را ذوب كرده و در خود حل كنند و اگر نتوانند آنها ر اذوب كنند به حالت آنكلا و يا انكلوزيون درآورند. چنين نظريهاي تعجبآور نيست چون هيچ يك از تودههاي ماگمايي از سنگهاي ديواره خود، كاملاً مستقل و مجزا نيست. دليل اصلي كه باعث ميشود با در تحول سنگهاي ماگمايي، هضم را فرآيند اصلي محسوب ننمايند اين است كه بين ظرفيت گرماي ويژه ماگماي سيليكات و گرماي انحلال سنگهاي سيليكات ميزبان اختلاف عظيمي وجود دارد.
5ـ اختلاط ماگمايي: در اين نظريه، گرانيت از برخورد يك ماگماي بازالتي (بازي) و يك ماگماي اسيدي و تشكيل يك ماده حد واسط به وجود آمده است. بونسن (1851) اظهار داشت كه سنگهايي كه تركيباتشان بين بازالت و ديوليت است، محصول اختلاط ماگمايي هستند. در مقياس كوچك، ماگماهاي اسيدي و بازيك به سختي با همديگر مخلوط ميشوند و اين مخلوط نشدگي به دلايل فيزيكي زير است:
وقتي كه ماگماي بازيك در گرازههاي نيمه مذاب پوسته وارد ميگردد، ماگماي بازيك در زير ماگماي اسيدي قرار ميگيرد. در اين حالت استقرار ماگماي اسيد و سبك بر روي ماگماي بازيك، از نظر ترموديناميكي داراي حالت پايدارتري نسبت به اختلاط اين دو ماگماست. ولي شواهد موجود در برخي از تودههاي نفوذي لايه لايه حاكي از اختلاط و آميختگي آنها است. اين شواهد عبارتاند از:
1ـ تكههاي مجزاي ماگمايي
2ـ مايعات هم منشأيي كه مراحل تفريقي متفاوتي را طي كردهاند. اين فرآيند را ميتوان در دهانهها و اتاقهاي ماگماييساب و لكانيك بآساي به اثبات رسانيد. به خصوص هنگامي كه ماگماي اصلي و تازه با ماگماي تفريق يافتهي باقيمانده برخورد نمايند، پديده مزبور رخ ميدهد.
در گرانيتهاي منطقه هم ميتوان شواهدي از اختلاط را مشاهده نمود. اين سنگها داراي درونگيرهايي از مواد ماگمايي ريزدانه و منجمدي هستند كه تركيبشان بين بازالت و سنگ ميزبان گرانيتي متغير است (مثل درونگيرهاي مونزوديوريت، كوارتزديوريت، كوارتز مونزوديوديت).
استوپينگ Stopping : اين واژه براي توصيف فرو نشست يا سقوط ناگهاني قطعاتي از سنگ ميزبان يك ماگماي بازالتي به كار ميرود كه چگالي آن نسبت به سنگهاي ميزبان ممكن است كمتر يا بيشتر باشد. اين واژه اولين بار توسط ديلي (1933) ابداع شد. و به عقيده وي اين فرآيند در خلال مراحل انتهايي استقرار بعضي از استوكها و باتوليتها بوجود ميآيد. واژه «استوپينگ» در اصل اصطلاح معدني است كه براي توصيف نوعي روش استخراج كانه ايز يك تودهي كانساري شيبدار به كار ميرود. برخي سنگهاي گرانيتي كه در مزوزون مستقر شدهاند به وسيله مناطقي از دگرگوني مجاورتي، متاسوماتيزم و مناطق تغيير شكل محلي احاطه گرديدهاند. معمولاً مزون بر اين است كه توالي تغييرات كانيشناسي ك در يك مسير عرضي نسبت به هالهي مجاورتي ديده ميشود نشانگر سردشدن نسبي سنگهاي ميزبان نسبت به گرماي وارده است. خارج شدن مواد مذاب در شكستگي حلقوي و كالدراي فرونشسته مثالهاي جالبي از ماگماتيك استوپينگ هستند. اينها موقعي به وجود ميآيند كه قطعات تقريباً استوانهاي سنگهاي سقف در طول شكستگي پرشيب حلقوي به داخل اتاق ماگمايي سقوط ميكنند