PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تبریک و شادباش جهت به امامت رسیدن اقا امام زمان(عج)



O M I D
02-12-2011, 07:31 PM
پس کی از روز وصال تو خبر می آید؟ کی شب هجر تو ای دوست به سر می آید؟ هر مسافر به دیار و وطنش باز آمد کی نگار من غمگین ز سفر می آید؟ آنی از ساحت دل یاد تو بیرون نرود دائما صورت ماهت به نظر می آید نغمه مرغ سحر می دهد از صبح خبر کی پسِ شام فراق تو سحر می آید؟ سدّ لطف تو حفاظت کند از ما ای دوست هر زمان جانب ما سیل خطر می آید پس کی ای دوست پس از این همه خوناب جگر نخل امید من آخر به ثمر می آید؟ ذوالفقار علوی چون که بگیرد در دست پی آزادی انواع بشر می آید «ملتجی» منتقم آل محمد، مهدی پی نابودی هر فتنه و شر می آید


به امامت رسیدن یگانه منجی عالم بشریت مهدی صاحب الزمان را بر تمامی
عاشقان ان حضرت تبریک و شادباش عرض مینکنم.
به امید ظهور ان حضرت

aram89
02-12-2011, 09:03 PM
http://pnu-club.com/member42034-albums333-1656.jpg


به راستي اندوه جانگداز غروب هيچ خورشيدي جز با طلوعي دوباره آن از خاطر نمي رود
و اينك طلوع باشكوه امامت
امام مهدي (عج )
بر شمامبارك باد

درآن صيحگاه جمعه 260باززمين وزمان طلوع وغروبي همزمان رابه نظاره نشست

آنگاه كه امام حسن عسگري(ع) به فرزندش فرمود اي سيد اهلبيت !خود مرا آب بده و مرامهيا كنيد براي

وضو و چون بدست فرزند آخرين وضوي نوراني را گرفت به فرزندش فرمود بشارت باد تورا اي پسرك من!

تويي مهدي وحجت خدابرروي زمين توئي پسر من وكودك من ومنم پدر تو توئي م ح م د بن الحسن بن علي بن محمدبن علي بن موسي بن جعفربن محمدبن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب و پدر توست

رسول خدا (ص)

و توئي خاتمه ائمه طاهرين بشارت داد تورا رسول خدا(ص) واين عهديست بسوي تو از پدرم و پدران طاهرين تو

صلي الله علي اهل بيت ربنا إنه حميد مجيد

منبع منتهي الامال
تأليف شيخ عباس قمي

اقاقی
02-12-2011, 09:13 PM
لیوان آب

صدای زیبای آبشار نقره ای را با همین گوشهای تیزم می شنوم گویی که قطره قطره اش برایم حکم یک دریا

دارند،صدایشان کردم آمدند وبرایم یک جام از آب گوارا آوردند،گفتم:مگر خودتان تشنه نیستید گفتند ما

سیرابیم،اما تو هنوز رودخانه دلت کویر است،لیوان را گرفتم،نوشیدم آن را،گوارا بود وبه دلم نشست ودر همان

لحظه دیدم صدایی دگر نمی شنوم،هر چه نگاه کردم آن همان قطرات آب را ندیدم، گفتم خدایا جرا اینگونه مرا

تنها گذاردند چرا اینگونه سیراب شدم،اما مرا خواب کردند ورفتند،صدایی شنیدم به سویش دویدم

ورسیدم،آریٍ،آری،این همان آبشار است ورفتم یک لیوان را در کنار سنگ ریزه های آبشار

دیدم،دویدم،دویدم،آنقدر که دوباره تشنه شدم اما دیدم نوری کنارم ایستاده ،گفتم که هستی!:


گفت:همان کسی که در انتظارش کنار جاده سرنوشت نشسته ای،گفتم من لیاقت ندارم،چرا سراغم

آمدی،گفت:پاک است دلت،اینگونه مگذار آلوده شوند،گفتم:چگونه،گفت مرا طلب کن،صدایم زن،گفت نمی

رسد صدایم به گوشت،گفت رسیده،اما نه با آن لحنی که باید مرا طلب کنی،گفتم عشقم را چه

کنم،گفت:عاشق باش،اما آنگونه که خودت می گویی بر سر جاده انتظار منتظرش باش این را گفت:واز

جلوی چشمان سیاهم محو شد

*فاطمه مردانی*ساغر

aram89
02-12-2011, 09:22 PM
http://pnu-club.com/member42034-albums333-1657.jpg
اي نگار نازنين
فاطمه

يادگار آخرين
فاطمه

رخ عيان كن مه جبين
فاطمه

زهره محبی
02-12-2011, 09:43 PM
چشم در راهیم اما قاصدی در راه نیست

جمعه هم آمد ولی آن جمعه دلخواه نیست

ما کجا و نورباران شب دریا کجا!

قطره در خواب و خیالِ جذر و مد ماه نیست

ما کجا و بارگاه حضرت خوبان کجا!

هر گدایی، لایق هم صحبتی با شاه نیست

عشق، اینجا بین آدم ها غریب افتاده است

پایمردی کن برادر! یوسفی در چاه نیست

بارمان را آب برد و تازه فهمیدیم که

در بساط خالی ما، آه حتی آه نیست

ریشه در خاکیم و دم از آسمان ها می زنیم

بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست

تک سوار قصه ها، یک روز می آید ولی

جز خدا از پشت پرده، هیچ کس آگاه نیست



اللهم عجل لولیک الفرج



و العافیه و النصر

و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره

و المستشهدین بین یدیه