PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ماه صيام، ماه عشق



Borna66
01-21-2011, 01:22 AM
در بلاد قدسيّة حبل‌المتين، شميم خوش ماه مبارك رمضان در مي‌رسد و فضاي سراسر معنويت آن ديار را عطرآگين مي‌سازد.

محراب دل دوباره آغوش مي‌گشايد و مملوكان واقعي طريقت را به گذاردن پيشاني عشق بر سجادة رمضان دعوت مي‌كند.

سروش عشق بر گلدسته مطهّر ماه رمضان حاضر گشته، با ترنم پر طراوت روزه‌داري، باب رمضان را به روي رمضانيان در سحرگاهان هر روز، گشوده مي‌سازد.

زمين عشق است و آسمان عشق و اين دلدادة واقعي ـ عشق ـ است كه باب رمضان را به روي خويش گشوده مي‌يابد و خود را ملبس به جامة رمضاني مي‌سازد.

تن به دنياست و جان به آخرت، و اين روح مفتون پرواز است كه در عالم صغير نظر به حظيرة‌القدس دارد و طريق پرواز مي‌جويد. تن عالم صغير است و روح ـ كه آن را ابزاري در جهت تكامل و رسيدن به ديار واصلين مي‌داند ـ با تمسّك و چنگ زدن به ماه مبارك صيام، عزم آن دارد تا خود را طاهر ساخته، از زندان تن رهايي يابد.

ماه مبارك صيام در مي‌رسد و صائمين براي مبارزه با نفس غدّار، خود را مسلح به سلاح روزه نموده، امساك را پيشة خويش مي‌سازند.

امساك در برابر تمنّيات و تعلّقات دنيوي كه به واقع متاركة دنيا و مقاصد شوم آن است، از شروط آني گشتن بوده، فضايل خليفة‌اللهي را با خود به ارمغان مي‌آورد.

صائم در گذر از بلدالزمان به طرفة‌العين، عفاف بر ديده و گوش و زبان مي‌كشد و خود را محصور عوالم قدسيّه اعتكاف مي‌سازد. تا به راستي معتكفي گردد كه تعبّد و بندگي در تمامي عمر پيشه‌اش باشد و قدم در اين راه گذارد. راهي كه سراسر عشق است و حيات. رحمت است و بركات و بالاخره وجود است و وجود.

دنيا نقش است و خالق دادار، نقاش و صائمين اين ناظران واقعي نقش، راه رسيدن به نقاش را مي‌جويند و خود را بومي مي‌دانند در دست نقاش. نقاشي كه قلم در خلق ابداع زيبايي‌ها مي‌زند و بدان دم مسيحايي مي‌بخشد.

مرزوقين در ماه مبارك صيام كه با تيغ صائمي روح خويش را حجامت نموده‌اند و بر زمانة غدّار پشت نموده، عشق را مي‌جويند، چه زيبا مقام مي‌يابند و رمضاني مي‌شوند.

حضور بر خوان گستردة ماه صيام شرايط تشرّف دارد و چهار تكبير زدن.

شرايط تشرّف، تعبّد و بندگي است و جامة زيباي احرام را كسوت خويش ساختن و چهار تكبير زدن، مهزوم ساختن عفريت نفس و صيانت از آن تا بدان جا كه قابض الارواح در رسد و هادم اللذّات را با خود به ارمغان آورد. عالم وجود در ذكر مذكور، مذكور در ذكر ذاكر، چون اين ماه، ماه ذاكر و مذكور است و اين بشارت است از خالق (همانا مذكور) كه هر آينه ذاكر به ذكر مذكور پردازد، مذكور نيز ذكر ذاكر گويد و او را در انجام اعمالش ياري رساند.

چون هر پگاه از ماه عشق در مي‌رسد، ذاكرين با نجواي روح‌بخش سحر و اذان صبح خود را ملبس به جامة روزه‌دار ساخته، بر مركب تقوي سوار مي‌شوند تا خود را به خوان گستردة رمضان برسانند. خواني كه جلوس در گوشه گوشة آن خواهش دل است و نهايت آرزوي اتقيا.

بر روي مقام يافتگان رمضان، باب تناول از مائده‌هاي جنّت گشوده مي‌شود و رهايي از صفير تن را با خود به ارمغان مي‌آورد.

آنجا كه مدعوين رمضان در التذاذند، دلستان است و دلستان را محضري است بَلَد القدسيّه كه مدعوين آن در تنعّم كامل، از بلاد مضايق دنيوي گذشته و بي‌هيچ دغدغه و آزردگي خاطر در آن ساكن گشته‌اند.

خيل ياران در راهند تا با پاي نهادن به وادي ظهر بر گلدسته‌هاي اذان آن، بوسه زده و با طاهر گشتن و عنبرين ساختن دل از عطر خوش روزه، مهياي مجالست و محاورت با يگانه صاحب اين ضيافت گردند.

روح، مشتعل از حسرت وصال است و واصلين در شهر رمضان غوطه‌ور در بستر حريرگون وصلت، كوهي از رشك و حسد را از كردة گناه‌آلود خويش رها ساخته و پاي به بلاد مقدّس رمضان مي‌گذارد تا وصال يابند.

مؤذن با بلند ساختن بانگ اذان، رمضانيان را به سوي خويشتن خويش فرا خوانده، به گشودن افطار دعوت مي‌نمايد.

الهي، اي كه بر فقر ايمانم پرده پوشاندي و همچون ديگر مدعوين مقرّب درگاهت، منّت گذاردي تا از خوان گسترده‌ات اطعام يابم و در راه رمضاني‌شدن ساعي گردم، پيشاني سپاس بر سجده‌گاه دل فرود آورده، چشمان را در راه رؤيت آيات بيكرانت از اشك شوق و حسرت تطهير نموده، اشك‌بار مي‌سازم.

پس تو را به اين چشمان اشك‌بار در راه تحصيل اين ضيافت بيكران سوگند مي‌دهم كه از گناهانم درگذري و مرا نيز ملبس به جامة زيباي واصلين نموده، روزه دارم بخواني.

اي ساقي عشق، درب خم‌خانة رمضاني‌ات بگشاي و از بادة شيرين آن نيز طرب را براي اين راكب كه مركب خويش گم كرده است به ارمغان آر.