O M I D
11-27-2010, 07:12 PM
چابي ارناندس، ستاره خط مياني بارسلونا در گفتگو با روزنامه الموندو دپورتيوو به نبردهاي بارسلونا و رئال مادريد در نوکمپ در ده سال گذشته پرداخته و خاطراتش از آنها را گفته است
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
01-2000 | بازگشت فیگو (بارسا 2 – رئال صفر)
گلها: لوییس انریکه، سیمائو سابروسا
این اولین الکلاسیکو پس از رفتن فیگو به رئال بود. هرگز چنین نفرتی را در میادین فوتبال ندیده بودم. احساسات تماشاگران بسیار قدرتمند بود و من به وضوح به یاد میآورم که پویول چقدر عالی فیگو را گرفت. من هم بازی خوبی انجام دادم.
02-2001 | تساوی با گل من (بارسا یک – رئال یک)
گلها: چابی، زینالدین زیدان
رئال با زیدان، بکام، رونالدو و فیگو آمده بود… آنها یک سطح بالاتر از ما بودند ولی یک تساوی به دست آوردیم و حتی میتوانستیم بازی را ببریم. خوشاقبال بودم که گل تساوی را زدم.
03-2002 | ماجرای سر خوک (بارسا صفر – رئال صفر)
در آن روز شایسته برد بودیم. دیدار به دلیل کله خوکی که به سمت فیگو پرتاب شد در خاطرهها ماند. فیگو برای زدن ضربه کرنر به کنار میدان رفته بود که این اتفاق برایش افتاد. برخی میگویند بازی بدی بود اما به نظرم ما تیم برتر بودیم و شایسته بردن بازی بودیم.
04-2003 | رئال بهتر بود (بارسا یک – رئال 2)
گلها: پاتریک کلویورت، روبرتو کارلوس، رونالدو
اولین سال حضور ریکارد در بارسلونا بود و مادرید در آن سال از ما بهتر بود. هیچ حرف دیگری ندارم چون آنها تیم برتری بودند.
05-2004 | نوبت ما بود (بارسا 3 – رئال صفر)
گلها: ساموئل اتوئو، جووانی فانبرونکهورست، رونالدینیو (پنالتی)
فصل تغییر فرارسیده بود. پایان دوران اول کهکشانیهای رئال بود. ما در نیمفصل اول برنابئو دو بر یک پیروز شده بودیم. ما سه بر صفر بردیم و روی گل اول، اتوئو روبرتو کارلوس را نابود کرد.
06-2005 | مصدومیت و درد (بارسا یک – رئال یک)
گلها: رونالدینیو (پنالتی)، رونالدو
بازی نکردم چون مصدوم بودم و یادم هست که زیاد درد میکشیدم. ما میتوانستیم ببریم. رونالدینیو با پنالتی حاصل از خطای روبرتو کارلوس روی فانبومل ما را پیش انداخت. فکر میکردم دو بر صفر یا سه بر صفر پیروز شویم اما رونالدو توپ را پشت سر ویکتور انداخت. مادرید همیشه کار عجیبی در آستین خود داشت.
07-2006 | مسی پدیدار میشود (بارسا 3 – رئال 3)
گلها: لیونی مسی (3 گل)، رود فاننیستلروی (دو گل، یکی پنالتی)، سرخیو راموس
یادم هست که یک بازیکن کمتر داشتیم چون اولگر اخراج شده بود. پس از آن که سرخیو راموس بازی را سه بر دو کرد، مسی با حرکتی تماشایی گل تساوی را زد. آن بازی مال مسی بود.
http://pnu-club.com/imported/2010/11/1038.jpg
08-2007 | آن کلاسیکو را فراموش کن (بارسا صفر – رئال یک)
گل: ژولیو باپتیستا
افتضاح بود. یادم است که آخرین بازی قبل از کریسمس ما بود. چه کریسمس فاجعهای هم شد. نمیدانستیم چه شده، اما آن سال همه خسته و فرسوده به نظر میرسیدیم. در نهایت هم قهرمانی را بسیار آسان به رئال مادرید واگذار کردیم.
09-2008 | مادرید در اوج نبود (بارسا 2 – رئال صفر)
گلها: اتوئو، مسی
مادرید تیم کوچکی به نظر میرسید و همه بازیکنانش در جلوی دروازه جمع شده بودند. باورم نمیشد آنها این طور بازی کنند. یادم هست که باران بیپایان میبارید و ما بسیار تاثیرگذار بازی کردیم.
10-2009 | با گل ایبراهیموویچ (بارسا یک – رئال صفر)
گل: ایبراهیموویچ
میگفتند مادرید پیشرفت کرده، اما با وجود اخراج بوسکتس ما برتر از مادرید بودیم. نه تنها در نوکمپ، که در برنابئو هم برتر بازی کردیم.
بهترین کلاسیکو در خانه
آن برد سه بر صفر (05-2004)، هم از نظر بازی خودم و هم از نظر بازی تیم. ما آنها را در طول بازی خفه کرده بودیم. یادم هست که با دکو گفتیم: «ما مسئولیت این مسابقه را به عهده میگیریم. کل بازی را.» از نظر فیزیکی بهتر بودیم و بازی فوقالعادهای بود.
بدترین کلاسیکو در خانه
04-2003 چون حس میکردیم پایینتر از آنها هستیم. آنها با بکام، زیدان و روبرتو کارلوس آمده بودند… آنها برتر بودند و ما احساس ناتوانی میکردیم.
اگر قرار باشد با ژوزه مورینیو یا کریستیانو رونالدو شام بخوری، کدام را انتخاب میکنی؟
اگر بخواهیم درباره فوتبال حرف بزنیم، شاید مورینیو را انتخاب کنم. او تجربه بسیار زیادی دارد.
بازیکنی که در مهار او مشکل داشتهای.
زیدان. بازی او تماشایی بود. توپ را به شما نشان میداد و فکر میکردید میتوانید توپش را بزنید، اما آن را ناگهان روی پای دیگرش میبرد. او بهترین بازیکن دهه 90 و اوایل دهه اول قرن جدید بود.
http://pnu-club.com/imported/2010/11/1039.jpg
بازیکنی که بیش از همه ناامیدت میکرد.
ماکهلهله. او فوقالعاده مقاوم بازی میکرد. وقتی میدیدید که دارد از راه میرسد با خود فکر میکردید: «این فرد توپ من را خواهد گرفت!» ردوندو هم همین طور بود.
گلی که هرگز فراموشش نمیکنی.
در برنابئو (05-2004). ارزش آن گل را هم فراموش نمیکنم. در دقیقه آخر بود و پایان یک دوران را قطعی کرد.
بهترین نصیحت تو پیش از کلاسیکو.
حرف گواردیولا: «از بازی خود لذت ببرید اما فلسفهمان را فراموش نکنید».
حرفهای رقیب.
18 سالم بود و در برنابئو گرد هم آمده بودیم. رائول به نزد من آمد و به صورت من سیلی زد و گفت: «هی، آروم باش!» مات و مبهوت مانده بودم. او با من رفتار بدی داشت و از بالا برخورد کرد؛ البته او با همین غرور با بازیکنان جوان رئال هم برخورد میکرد.
دیداری که دوست داری فراموشش کنی.
باخت چهار بر یک در برنابئو (2008). نه به دلیل نتیجه، بلکه به دلیل آن که در زمین حس میکردیم ناتوان هستیم. فکر کنم آنها در برد دو بر شش ما (2009) همین احساس را داشتند.
کلاسیکویی که به عنوان تماشاگر بیش از دیدارهای دیگر به یاد داری.
دو نتیجه پنج بر صفر. یکی برد با «تیم رویایی» (1994) در همین جا، یکی هم باخت پنج بر صفر، آن دیداری که لادروپ در رئال بازی میکرد. به عنوان تماشاگر بارسا بسیار ناراحت شدم ولی عجب مسابقهای بود.
اگر به انتخاب تو بود کدام بازیکن مادرید را میخریدی؟
دو دوست خودم، ایکر و ژابی آلونسو را. اما تنها برای افزودن به تیم، چون هیچ کدام از بازیکنانی که داریم بهتر نیستند.
کدام بازیکن مادرید را بیش از همه میستایی؟
رائول با فاصله زیاد. من هنوز رابطه خوبی با او دارم. ایهرو هم همین طور. او انتخاب من برای کاپیتانی بود. او فردی فوقالعاده است، البته تصویری که از خود ارائه میدهد با واقعیت سازگاری ندارد. اینجا خیلی از او متنفرند.
بدترین داور.
پرس بورول در جریان شکست چهار بر یک (2008)، به دلیل پنالتیای که داور به حریف داد. پویول اصلا خطا نکرد. لوسانتو اومار هم یک بار گل ریوالدو را مردود اعلام کرد، اما تا جایی که من متوجه شدم آن اشتباه کمکداور بود، نه او. با اوندیانو ولی همیشه عالی کار کردهایم.
آن برد دو بر شش، با توجه به نتیجه سنگینی که رقم خورد، کدام تصویر را برایت تداعی میکند؟
احساس برتری را. میدیدید که چطور دارند همدیگر را در میدان متهم میکنند و این احساس روی چهره آنها نقش بسته بود. اما از سوی دیگر احساس میکردیم هر حرکت ما منجر به گل میشود.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
01-2000 | بازگشت فیگو (بارسا 2 – رئال صفر)
گلها: لوییس انریکه، سیمائو سابروسا
این اولین الکلاسیکو پس از رفتن فیگو به رئال بود. هرگز چنین نفرتی را در میادین فوتبال ندیده بودم. احساسات تماشاگران بسیار قدرتمند بود و من به وضوح به یاد میآورم که پویول چقدر عالی فیگو را گرفت. من هم بازی خوبی انجام دادم.
02-2001 | تساوی با گل من (بارسا یک – رئال یک)
گلها: چابی، زینالدین زیدان
رئال با زیدان، بکام، رونالدو و فیگو آمده بود… آنها یک سطح بالاتر از ما بودند ولی یک تساوی به دست آوردیم و حتی میتوانستیم بازی را ببریم. خوشاقبال بودم که گل تساوی را زدم.
03-2002 | ماجرای سر خوک (بارسا صفر – رئال صفر)
در آن روز شایسته برد بودیم. دیدار به دلیل کله خوکی که به سمت فیگو پرتاب شد در خاطرهها ماند. فیگو برای زدن ضربه کرنر به کنار میدان رفته بود که این اتفاق برایش افتاد. برخی میگویند بازی بدی بود اما به نظرم ما تیم برتر بودیم و شایسته بردن بازی بودیم.
04-2003 | رئال بهتر بود (بارسا یک – رئال 2)
گلها: پاتریک کلویورت، روبرتو کارلوس، رونالدو
اولین سال حضور ریکارد در بارسلونا بود و مادرید در آن سال از ما بهتر بود. هیچ حرف دیگری ندارم چون آنها تیم برتری بودند.
05-2004 | نوبت ما بود (بارسا 3 – رئال صفر)
گلها: ساموئل اتوئو، جووانی فانبرونکهورست، رونالدینیو (پنالتی)
فصل تغییر فرارسیده بود. پایان دوران اول کهکشانیهای رئال بود. ما در نیمفصل اول برنابئو دو بر یک پیروز شده بودیم. ما سه بر صفر بردیم و روی گل اول، اتوئو روبرتو کارلوس را نابود کرد.
06-2005 | مصدومیت و درد (بارسا یک – رئال یک)
گلها: رونالدینیو (پنالتی)، رونالدو
بازی نکردم چون مصدوم بودم و یادم هست که زیاد درد میکشیدم. ما میتوانستیم ببریم. رونالدینیو با پنالتی حاصل از خطای روبرتو کارلوس روی فانبومل ما را پیش انداخت. فکر میکردم دو بر صفر یا سه بر صفر پیروز شویم اما رونالدو توپ را پشت سر ویکتور انداخت. مادرید همیشه کار عجیبی در آستین خود داشت.
07-2006 | مسی پدیدار میشود (بارسا 3 – رئال 3)
گلها: لیونی مسی (3 گل)، رود فاننیستلروی (دو گل، یکی پنالتی)، سرخیو راموس
یادم هست که یک بازیکن کمتر داشتیم چون اولگر اخراج شده بود. پس از آن که سرخیو راموس بازی را سه بر دو کرد، مسی با حرکتی تماشایی گل تساوی را زد. آن بازی مال مسی بود.
http://pnu-club.com/imported/2010/11/1038.jpg
08-2007 | آن کلاسیکو را فراموش کن (بارسا صفر – رئال یک)
گل: ژولیو باپتیستا
افتضاح بود. یادم است که آخرین بازی قبل از کریسمس ما بود. چه کریسمس فاجعهای هم شد. نمیدانستیم چه شده، اما آن سال همه خسته و فرسوده به نظر میرسیدیم. در نهایت هم قهرمانی را بسیار آسان به رئال مادرید واگذار کردیم.
09-2008 | مادرید در اوج نبود (بارسا 2 – رئال صفر)
گلها: اتوئو، مسی
مادرید تیم کوچکی به نظر میرسید و همه بازیکنانش در جلوی دروازه جمع شده بودند. باورم نمیشد آنها این طور بازی کنند. یادم هست که باران بیپایان میبارید و ما بسیار تاثیرگذار بازی کردیم.
10-2009 | با گل ایبراهیموویچ (بارسا یک – رئال صفر)
گل: ایبراهیموویچ
میگفتند مادرید پیشرفت کرده، اما با وجود اخراج بوسکتس ما برتر از مادرید بودیم. نه تنها در نوکمپ، که در برنابئو هم برتر بازی کردیم.
بهترین کلاسیکو در خانه
آن برد سه بر صفر (05-2004)، هم از نظر بازی خودم و هم از نظر بازی تیم. ما آنها را در طول بازی خفه کرده بودیم. یادم هست که با دکو گفتیم: «ما مسئولیت این مسابقه را به عهده میگیریم. کل بازی را.» از نظر فیزیکی بهتر بودیم و بازی فوقالعادهای بود.
بدترین کلاسیکو در خانه
04-2003 چون حس میکردیم پایینتر از آنها هستیم. آنها با بکام، زیدان و روبرتو کارلوس آمده بودند… آنها برتر بودند و ما احساس ناتوانی میکردیم.
اگر قرار باشد با ژوزه مورینیو یا کریستیانو رونالدو شام بخوری، کدام را انتخاب میکنی؟
اگر بخواهیم درباره فوتبال حرف بزنیم، شاید مورینیو را انتخاب کنم. او تجربه بسیار زیادی دارد.
بازیکنی که در مهار او مشکل داشتهای.
زیدان. بازی او تماشایی بود. توپ را به شما نشان میداد و فکر میکردید میتوانید توپش را بزنید، اما آن را ناگهان روی پای دیگرش میبرد. او بهترین بازیکن دهه 90 و اوایل دهه اول قرن جدید بود.
http://pnu-club.com/imported/2010/11/1039.jpg
بازیکنی که بیش از همه ناامیدت میکرد.
ماکهلهله. او فوقالعاده مقاوم بازی میکرد. وقتی میدیدید که دارد از راه میرسد با خود فکر میکردید: «این فرد توپ من را خواهد گرفت!» ردوندو هم همین طور بود.
گلی که هرگز فراموشش نمیکنی.
در برنابئو (05-2004). ارزش آن گل را هم فراموش نمیکنم. در دقیقه آخر بود و پایان یک دوران را قطعی کرد.
بهترین نصیحت تو پیش از کلاسیکو.
حرف گواردیولا: «از بازی خود لذت ببرید اما فلسفهمان را فراموش نکنید».
حرفهای رقیب.
18 سالم بود و در برنابئو گرد هم آمده بودیم. رائول به نزد من آمد و به صورت من سیلی زد و گفت: «هی، آروم باش!» مات و مبهوت مانده بودم. او با من رفتار بدی داشت و از بالا برخورد کرد؛ البته او با همین غرور با بازیکنان جوان رئال هم برخورد میکرد.
دیداری که دوست داری فراموشش کنی.
باخت چهار بر یک در برنابئو (2008). نه به دلیل نتیجه، بلکه به دلیل آن که در زمین حس میکردیم ناتوان هستیم. فکر کنم آنها در برد دو بر شش ما (2009) همین احساس را داشتند.
کلاسیکویی که به عنوان تماشاگر بیش از دیدارهای دیگر به یاد داری.
دو نتیجه پنج بر صفر. یکی برد با «تیم رویایی» (1994) در همین جا، یکی هم باخت پنج بر صفر، آن دیداری که لادروپ در رئال بازی میکرد. به عنوان تماشاگر بارسا بسیار ناراحت شدم ولی عجب مسابقهای بود.
اگر به انتخاب تو بود کدام بازیکن مادرید را میخریدی؟
دو دوست خودم، ایکر و ژابی آلونسو را. اما تنها برای افزودن به تیم، چون هیچ کدام از بازیکنانی که داریم بهتر نیستند.
کدام بازیکن مادرید را بیش از همه میستایی؟
رائول با فاصله زیاد. من هنوز رابطه خوبی با او دارم. ایهرو هم همین طور. او انتخاب من برای کاپیتانی بود. او فردی فوقالعاده است، البته تصویری که از خود ارائه میدهد با واقعیت سازگاری ندارد. اینجا خیلی از او متنفرند.
بدترین داور.
پرس بورول در جریان شکست چهار بر یک (2008)، به دلیل پنالتیای که داور به حریف داد. پویول اصلا خطا نکرد. لوسانتو اومار هم یک بار گل ریوالدو را مردود اعلام کرد، اما تا جایی که من متوجه شدم آن اشتباه کمکداور بود، نه او. با اوندیانو ولی همیشه عالی کار کردهایم.
آن برد دو بر شش، با توجه به نتیجه سنگینی که رقم خورد، کدام تصویر را برایت تداعی میکند؟
احساس برتری را. میدیدید که چطور دارند همدیگر را در میدان متهم میکنند و این احساس روی چهره آنها نقش بسته بود. اما از سوی دیگر احساس میکردیم هر حرکت ما منجر به گل میشود.