PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مراسم ازدواج-تدفین-سدره پوشی و کشتی بستن در دین زرتشت



ATHENA
10-11-2010, 09:55 PM
به نام یزدان پاک

مراسم ازدواج دردين زرتشت



نخستين گام ، خواستگاري است و تحصيل رضايت دختر و پدر و مادر او است . پس از حصول رضايت مراسم به اين صورت انجام مي گيرد :

1- بستگان درجه يك پسر به خانه دختر مي روند و نامه اي از پسر خطاب به پدر و مادر دختر همراه مي برند . محتواي نامه بر روي كاغذ سبز نوشته مي شود تا از ميمنت و مباركي برخوردار باشد .

2- چند روز بعد از طرف خانواده دختر پاسخ نامه نوشته مي شود و با تشريفاتي مشابه به خانه پسر توسط بستگان درجه يك دختر برده مي شود . طبق تعاليم زرتشت : هر دختر يا زني را كه خالي از موانع زناشوئي باشد ، مي توان خواستگاري كرد . رضايت طرفين به معناي انعقاد پيمان زناشوئي نيست .

3- از طرف خانواده پسر ، يك حلقه ، يك سيني نُقل و چند كلّه قند و چند متر پارچه جهت لباس دختر تهيه مي شود . در روز معيّن اين اشياء به خانه عروس برده مي شود . حلقه توسط يكي از بستگان درجه يك داماد به انگشت دختر مي شود و پذيرائي به عمل مي آيد .

4- چند روز بعد ، اقدامي مشابه از سوي خانواده دختر در حق داماد بعمل مي آيد .

در تعاليم زرتشت آمده است كه : " تشريفات نامزدي را هنگامي مي توان اجرا نمود كه دختر كمتر از 14 و پسر كمتر از 16 سال نداشته باشد . تشريفات نامزدي با مبادله حلقه و هدايا در حضور بستگان و لااقل " هفت نفر " معتمدِ زرتشتي كه كمتر از 25 سال نداشته باشند ، انجام مي يابد " .

5- در هنگام ازدواج يعني پس از مراسم نامزدي ، اقدامات زير صورت مي گيرد : وكيل پرسان يا " دهموبد " كه پيشواي مذهبي باشد ، به اتفاق عده اي از مهمانان داماد كه تعدادشان نبايد از " هفت نفر " كمتر باشد ، به منظور گرفتن رضايت دختر براي انجام مراسم عقد به منزل عروس مي روند . عروس به حمام رفته ، آرايش كرده و در صدر مجلس مي نشيند و يك پارچه سبز روي سر او مي اندازند به طوري كه صورتش پيدا نباشد . زنهاي ديگر در دو طرف او قرار دارند . دهموبد و همراهان در حالي كه لاله هاي روشن در دستشان است ، با آهنگ هبيروشاباش وارد شده و جلو عروس مي روند و پيشواي مذهبي از دختر مي پرسد :

بنام خدا از شما " دخت ... " مي پرسم آيا با زناشويي با " پور... " راضي هستي ؟

" دهموبد " اين سئوال را چند مرتبه در ميان هلهله و شادي تكرار مي كند . غالباً در مرتبه سوم يا هفتم عروس مي گويد : بلي . پس " دهموبد " از عروس مي پرسد : چه فردي را نماينده يا وكيل خود قرار مي دهي ؟ عروس پدر يا برادر خود را به اين سمت نامزد مي كند . پس از شنيدن اين اقرار ، " دهموبد " و همراهان به منزل داماد باز مي گردند .

6- گواه گيران ؛ نماينده عروس به اتفاق عده اي از ميهمانان عروس به خانه داماد مي آيند و اشياء زير را با خود مي آورند : يك تخم مرغ ، يك قطعه پارچه سبز ، لباس داماد ، چند كلّه قند و مقداري شيريني و آويشن و سنجد . آنگاه آئين مذهبي " گواه گيران " ( = عقد ) آغاز مي شود . داماد در صدر مجلس و نماينده عروس روبروي او نشسته است . " دهموبد يا موبد " در كنار داماد قرار مي گيرد . پس از تحقيق در اينكه عروس و داماد قبلاً با ديگري در رابطه با زناشوئي حرفي نزده اند و يا قرار ازدواج نگذاشته اند ، اوستا را با صداي بلند مي خوانند . در اين هنگام داماد و نماينده عروس ايستاده و " كمربند مخصوص " ( = كُشتي ) را از كمر باز كرده و دوباره آن را مي بندند . سپس موبد ، مراسم گواه گيران را كه به منزله اجراي صيغه عقد ازدواج زرتشتيان است ، انجام مي دهد . پس از پايان ، ايستاده و دعاي تندرستي عروس و داماد را مي خواند . در تمام اين مدت داماد و نماينده عروس دست در دست بر روي قند دست گذارند . پسر بچه اي كه معمولاً با داماد نسبت نزديكي دارد ، پشت سر داماد مي ايستد و انار شيرين و پارچه سبز و قيچي و تخم مرغ و .. را در دست گرفته ، روي سر داماد نگاه مي دارد . پس از پايان مراسم " دهموبد " تخم مرغ را با تمام قدرت و نيرو از پشت بام به خارج مي اندازد و انار شيرين به داماد داده مي شود كه بعدها با عروس بخورند .

7- عروس كشان ؛ يا عروس بران . چون آخر شب مي شود ، پس از صرف شام و پراكنده شدن ميهمانان ، " دهموبد " به همراه چند تن از نزديكان داماد به خانه عروس

مي آيند تا عروس را به خانه داماد ببرند . (1)





جدایی و علل آن



در آئين زرتشت " طلاق " اختياري نيست . چهار چيز عامل طلاق مي شود . در " بند هشنِ 34 " آمده است كه :

1- آنگاه كه بستره شوهر خويش ببرد و بي رسمي كند و ناشايستي از او پديدار آيد . 2- آنگاه كه دشمنان پنهان كند و شوهر نداند . 3- آنگاه كه جادوئي كند و يا آموزد . 4- آنگاه كه فرزند نزايد و عقيم باشد . موارد ديگر نيز منجر به طلاق مي شود : هرگاه در هنگام عقد ، زن يا شوهر ديوانه بوده يا اخلال مشاعر داشته باشند . يا پس از مزاوجت معلوم شود كه شوهر عقيم است . هرگاه در حق زن ستم شود . هرگاه زن زنا كند و يا مرد با زن ديگري زنا كرده باشد . اگر زن نافرماني كند . اگر زني شوهر ديگر يا نامزد ديگر داشته و آن را پوشيده باشد ، ازدواج بعدي باطل مي شود . هرگاه شوهر پنج سال غيبت دائم داشته باشد. (2)



مراسم سدره پوشي



و آن پوشيدن پيراهني كوچك شبيه زير پيراهني است كه به شكل خاصّي دوخته مي شود . سدره پوشي ، تايخ بس درازي دارد كه به عصر " جمشيد " مي رسد . سدره پوشي از واجبات آئين زرتشت است . در دوره باستان از سن پانزده سالگي كه سن بلوغ بود ، سدره بر تن مي كردند و كمربند مخصوص را بر روي آن مي بستند . بعدها اين سنّت واجب از 15 سالگي به هفت سالگي تنزل كرد . وقتي دختر يا پسري زرتشتي به سنّ هفت الي پانزده سالگي رسيد و معلومات مذهبي را از اوستا فرا رگفت ، اولياي او روزي را براي برگزاري مراسم " سدره پوشي " و بستن " کشتی " به كمر او تعيين مي كنند و از خويشان و دوستان براي برگزاري اين مراسم دعوت مي نمايند . در روز موعود ابتدا سفره بزرگي را گسترده و آن را با اشياء زير تزئين مي كنند : مجمر آتش ، ظرف صندل ، چوب عود ، سيني خشكبار ( پسته ، بادام ، گردو ، فندق ، قيسي ، سنجد ، برگه آلو زرد ، انجير ، نارگيل و ... و مقداري نقل و شيريني روي آن پاشيده كه زرتشتيان آن را لرك گويند ) و مقداري گل و سبزه و آويشن و برنج و ... سر سفره مي گذارند . آنگاه پسر يا دختر ، پس از پوشيدن سدره ، در يك طرف سفره رو به خورشيد مي نشيند . اگر مراسم قبل از ظهر باشد ، كودك سدره پوش رو به مشرق مي نشيند و اگر بعداز ظهر باشد ، رو به مغرب . " موبد " روبروي او قرار مي گيرد و مراسم را با خواندن " اورمزديشت " يا آتش نيايش ، آغاز مي كند . آنگاه موبد به طرف ديگر سفره رفته ، پشت سر كودك قرار مي گيرد و " کشتی " را به كمر بچه مي بندد . در تمام اين مدت ، كودك آستينهاي " مبود " را در دست گرفته و در خواندن سرود با او هم آهنگ مي شود . پس از پايان مراسم ، كودك سر جاي خود مي نشيند ، " موبد " به جاي اول خود رفته ، در مقابل كودك ، به حال ايستاده ، اوستاي تندرستي را به نام كودك مي خواند . در حال سرود خواني ، مقداري آويشن و برنج و شيريني مخلوط را به تدريج به سر كودك مي ريزد. (3)

در كتب پهلوي واژه " شپيك " به جاي " سدره " به كار رفته است . در گذشته ، سدره را از پارچه پشمي ، ابريشمي يا پنبه اي درست مي كردند و در حال حاضر " سدره " را از ململِ سفيد درست مي كنند . در متون مذهبي زرتشتي آمده است كه " سدره " بايد از پوست و پشم و مو و پنبه و ابريشم درست شده باشد . در برخي متون ديگر آمده است كه " سدره " را مي توان از هر جنسي درست كرد . ولي " سدره " اي كه ريشه گياهي داشته باشد ، درست همان چيزي است كه در كتابهاي مقدس به آن اشاره شده . اثرات و خاصيّت " سدره " ، بندگي اهورامزدا است و به منزله زره و جوشني است كه صاحب آن را از شرّ تمايلات نفساني و صفات رذيله حفظ مي كند . " سپيدي " علامت آئين زرتشتي است . از هرگونه لباس سياه بايد دوري جويند ، حتي در مجالس عزا و سوگواري . (4)



مراسم کشتی بستن



کشتی بستن نيز از ضروريات دين زرتشتي است . وقتي كودك به سن هفت ، يا ده ، يا پانزده سالگي رسيد ، بايد کشتی ببندد . اين سنت نيز به " جمشيد " نسبت داده شده است . در متون مذهبي زرتشتي آمده است كه : " جمشيد رسم کشتی بستن نهاد " يا : " کشتی به دستور جمشيد بود " . اين رسم قبل از ظهور زرتشت در ميان آريائيها جاري بود و زرتشت آن را رسميّت داد و مقرر فرمود كه طبق آئين آن را بر روي " سدره " به كمر ببندند . در شاهنامه فردوسي از شخصي به نام " هوم " كه مردي زاهد و پرهيزگار بوده ، حكايتي نقل شده است ؛ " فردوسي " مي گويد : " هوم بر بالاي كوهي بر سيره مرتاضان به عبادت مشغول بود و رياضت مي كشيد . وقتي افراسياب از دست لشكريان كيخسرو فرار مي كند و در كوهها سرگردان مي شود ، به دست اين پيرمرد زاهد اسير مي گردد . " هوم " او را با کشتی مي بندد تا به درگاه كيخسرو رساند " . موضوع کشتی بستن ، چنان قدمتي تاريخي دارد كه در ميان آراينهاي باستان رسمي رايج بود . در كتاب " بندهشن " باب 10 و 5 آمده است كه : در هر جاي دنيا كه كرداري نيك از بِهديني ( = زرتشتي ) سر زند ، همه كساني كه کشتی بسته اند ، از آن ثواب بهره مند مي گردند . ريسمان کشتی را در عهد باستان از پشم گوسفند ، موي بز و پشم شتر و پنبه درست مي كردند . ولي امروز زرتشتيان کشتی را از پشم گوسفند درست مي كنند .

ريسمانِ کشتی ، بند بندگي " اهورا مزدا " است كه بايد زرتشتيان در همه حال آن را با خود داشته باشند . فرد در حال آب تني و نيز زن حائضه بايد آن را از خود دور كنند . نداشتن کشتی ، از گناهان كبيره است . اين ريسمان از 72 رشته نخ بافته شده است . اين 72 رشته نخ اشاره به 72 بند " يسنا " مي باشد . تقسيم آن به شش قسمت 12 رشته اي ، اشاره به شش چهره و دوازده ماه ال مي باشد . ريسمان را بايد سه دور به كمر داد . اين سه دور يادآور سه واژه " همت " ، " هوخست " و " هورشت " است . در موقع بستن " کشتی " ، بايد اين سه واژه را در نظر داشت . ريسمان را بايد چهار ره زد . در گره اول زرتشتيان گواهي مي دهند به " خداي يگانه " ، در گره دوم گواهي مي دهند كه " دين زرتشت " بر حق و از طرف خداوند است . در گره سوم به رسالت و " پيامبري زرتشت " گواهي مي دهند . در گره چهارم به پذيرفتن سه اصل مهّم مزديسنا : " انديشه نيك ، گفتار نيك ، كردار نيك " ، اعتراف مي كنند . (5)



احكام اموات

فرد متوفّي مراسمي دارد : ابتدا پلك هاي او را بسته ، پاهايش را تا زانوها تا مي كنند . پس از آن وي را در خانه اي طاهر روي تخت خواب آهني يا روي زمين سنگ فرش مي خوابانند و با روپوشي تميز او را مي پوشانند . زيرا در آئين زرتشت مرده ناپاك است و با هرچه تماس پيدا كند ، آن را آلوده مي كند . آنگاه به مرده كشها كه تعدادشان زوج است يعني 2 يا 4 نفرند ، خبر مي دهند . پس از غسل و تجديد کشتی ، ميّت را در تابوتي كه آن را گهن يا گاهان گويند و از فلز ساخته شده ، گذاشته ، به آرامگاه مي برند و نزديكان متوفي چند گامي او را مشايعت مي كنند . تشييع جنازه بايد در ساعات روز باشد و دفن بايد قبل از غروب انجام گيرد . دفن اموات در شب

جايز نيست .

بنابر يك رسم ديرينه زرتشتيان اموات خود را در " دخمه " ها مي گذارند . اين سنت در ايران و هند كم و بيش هنوز جاري است . برخي از مراكز زرتشتي نشين ايران به اين سنت پاي بند هستند . زرتشتيان ايراني به دخمه " دادگاه " مي گويند و زرتشتيان هند به آن " دخمو " گويند . اروپائيان آن را " برج سكوت " ناميده اند . دخمه محوطه اي است مدّور كه در بالاي كوه بلندي قرار دارد و غالباً از آباديهاي اطراف چند فرسنگ فاصله دارد . ديوار اطراف دخمه را از سنگ و سيمان مي سازند و يك درب كوچك آهني براي ورود و خروج دارد . محيط دخمه در حدود صد متر است . سطح داخلي آن از ديوار به طرف مركز سراشيب مي باشد . در وسط دخمه چاه عميق و وسيعي حفر شده است . در چهارگوشه خارجي آن بيرون از ديوار دخمه چاهها تا حدود يك متر باشن و سنگ ريزه پر شده است . چاه وسطي دخمه را زرتشتيان ايران " براده " يا " استه دان " ( = استخوان دان " مي گويند . فردوسي " استه دان " را " ستودان " آورده است :



سرِ جاودان را بِكَندم زِتَن / سَتُودان نديدند و گور و كفن

اسدي طوسي نيز مي گويد :

ستوداني از سنگ خارا برآر / زبيرون بر او نام من كن نگار



سطح داخلي دخمه از ديوارها گرفته تا استه دان را به سه قسمت دايره اي شكل تقسيم كرده اند ؛ قسمت اول كه از ديوارها آغاز مي شود و بزرگتر از قسمت دوم و سوم است ، ويژه اجساد مردان است . قسمت دوم براي زنان و قسمت سوم كه وصل به استه دان است ، براي كودكان و بچه ها است . هريك از اين قسمت هاي سه گانه به قطعات كوچك تر تقسيم شده كه هر قطعه ويژه يك ميّت است . شيارهاي كوچكي بين اين قطعات كنده شده تا آب باران وكثافات از اين شيارها به داخل استه دان برود . چون مرده را به درون سردابه مي گذارند ، بايد سر او را به سوي باختر ( = خورشيد ) قرار دهند تا صورت وي به طرف مشرق باشد . سردابه بايد به درازاي 180 سانت و پهناي 70 سانت و گودي 2 متر باشد كه براي كودكان و خردسالان فرق مي كند . اين سردابه براي مرده هائي است كه در دخمه گذاشته نشوند ، دخمه گذاري ميت به خاطر هزنيه اندكي كه دارد ، براي فقير و غني و بزرگ و كوچك امتيازي محسوب نمي شود و همه يكسان هستند . با اين عمل مرده پرستي و گور پرستي رواج پيدا نمي كند و چون قبري وجود ندارد ، همه اموات در دخمه اي كه بالاي كوه است قرار مي گيرند و ديگر جنبه تشخّص خانوادگي و آرامگاه سازي در كار نيست .

يك محقّق ايراني مي گويد : در آئين مزدائي بسياري از معتقدات دين بودائي هندي منعكس است . عامل اصلي و اساسي در اينجا " آتش " است . " آتش " در محراب زبانه مي كشد و با هداياي دائمي از خاموشي آن جلوگيري مي شود . با اين حال شيوه ستايش در دين ايراني بيشتر آشكار است . درست به همين دليل از سوزاندن و دفت مردگان خودداري مي شود ، زيرا عقيده بر آن است كه نعش مردگان آتش و زمين را كه پاكيزه اند ، ملوّث خواهد نمود . از اين رو ، نعش مردگان را به دشتها برده و طي تشريفات خاصي در هواي آزاد قرار مي دهند . (6)



" كريستن سن " مي گويد : " ونديداد " مجموعه اي است از قواعد ديني راجع به انواع ناپاكي ها و گناهان ووسائل تطهير و توبه و استغفار . در اين كتاب از انواع تعدّي به موجودات اهورائي ( انسان ، سگ ، بيدستر ) و طريقه رفتار با اجساد مردگان و غيره سخن رفته است . برطبق اين قواعد مردگان را بايد در " دخمه " نهاد و طعمه پرندگان ساخت . زيرا تدفين مردگان يا سوزاندن اجساد باعث آلايش عناصر مي شود . مراد از عناصر ، آب ، باد ، خاك و هوا است . لذا زرتشتيان اين كار را حرام مي دانند . دست زدن به زنان حائض نيز باعث ناپاكي و نجاست است. (7)

دخمه گذاردن مردگان از عادات ايرانيان عهد ساساني بود . " هيون تسانگ " زائر بودائي مي گويد : ايرانيان غالباً اجساد مردگان خود را در بيابان رها مي كردند . چون " سياووش " نمي خواست كه برابر عادات جاريه زندگي كند ، زن خود را كه مرده بود ، برخلاف مردم ، دفت كرد. (8)



پانوشت ها :

1 - ن . ك : اردشير آذر گشسب / آئين زناشوئي زرتشتي 22- 29

2- همان 31- 34

3- ن . ك : آئين سدره پوشي 21- 25

4- ن . ك : همان 10- 11

5- همان 12 ، 14 ، 15 ، 16

6- ن . ك : اردشير آذرگشسب / آئين كفن و دفن مردگان زرتشتي 22 ، 23 ، 31 ، 34 ، 35 ، 36

7- ن . ك : ايران در زمان ساسانيان 52

8- ن . ك : خدمات متقابل 222