MIN@MAN
09-01-2010, 05:41 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
جان استوارت ميل در سال 1806 در لندن زاده شد. پدرش جيمزميل نام داشت كه مريد و دوست نزديك جرمي بنتام بود. جان در فضاي راديكاليسم فلسفي چشم برجهان گشود و از كودكي براي نشر عقايد مربوط به اصالت فايده (Utilitarianism) تحت آموزش قرار گرفت. دروران كودكي –البته اگر بتوان گفت كه وي چنين دوراني را داشته است- و نوباوگي خود را تقريباً فقط در جمع محدود پيروان بنتام سپري كرد، و يكي از برجستگيهاي منش و قدرت تعقل او اين بود كه توانست پس از اين دوران طلبگي، در سالهاي بعد زندگي خويش به يك استقلال فكري و عقلي دست يابد.
براي تسلي كه به تعليم و تربيتي آرامتر خود داشته باشد آن برنامه سنگيني كه براي استوارت ميل تعيين شده بود، دهشتانگيز مينمايد. وي زير نظارت شديد پدرش –كه به قول خودش «ناشكيباترين انسان بود- در سن سه سالگي آموزش زبان يوناني را آغاز كرد. در فاصله آن سال و هشت سالگي كه آموزش لاتين را آغاز كرد، چنان مطالعه وسيعي در ادبيات يوناني انجام داد كه فقط معدودي از متخصصان دوران جديد از حد او فراتر رفتهاند، ولي خود در شرح زندگي خويش ميگويد كه از آن زبان جز مفاهيم صرف و نحو برداشت چناني نداشت. موفقيت وي در ادبيات لاتين بين سالهاي هشت و دوازده به لحاظ وسعت با موفقيتش در ادبيات يوناني قابل قياس بود. در فاصله همان سالها به آموزش رياضيات پرداخت و تا حد حساب جامعه و فاضله پيش رفت، و به مطالعه كتابهايي در علوم تجربي، كتابهاي رايج در زمينه تاريخ، و چند كتاب كلاسيك ادبيات انگليسي پرداخت. البته در مورد اخير پدرش به علت آنكه به طور كلي نسبت به ادبيات شعري و تخيلي بدگمان بود سانسور شديد را اعمال ميكرد.
جيمز ميل ضمن آنكه تربيت استوارت را زيرنظر داشت روي كتاب برجسته خود تاريخ هند كار ميكرد. استوارت كه در آن زمان سيزده ساله بود از طريق جرايد با محتويات آن تماس داشت. در همان زمان جيمز يك دورهكامل اقتصاد سياسي را به صورت سخنراني به پسر آموزش داد كه وي موظف بود آن را به صورت مكتوب درآورد و پدر ضمن سخنرانيهاي شفاهي خود قطعاتي از آثار آدام اسميت و ريكاردو را قرائت ميكرد.
در طول همين سالها استوارت ميل، با نظارت پدرش به برادران و خواهران جوانتر خود آموزش ميداد- اين برنامه بين ساعتهاي شش تا نه و ده تا يك هر روز انجام ميشد و اگر برنامه تعيين شده مطابق با رضايت كامل پدر انجام نميگرفت تكاليف اضافهتري تعين ميشد. در چنين برنامه شديدي زماني براي بازي به مفهوم معمول كلمه وجود نداشت و بدون ترديد استوارت ميل نه تنها از عدم سلامت جسماني رنج ميبرد، بلكه از فوائد ناشي از تفريحات و فراغتهاي گاهبگاه از كارهاي جديد بيبهره بود.
استوارت ميل در واقع هميشه اين اعتقاد را كه در دوران كودكي در ذهنش جايگير شده بود حفظ كرد كه فعاليت معنوي يك وظيفه جدي است. در سراسر زندگيش لذات و علائق او، جز عشق به راهپيمايي، معطوف به كتاب بود، و ميتوان توصيف كوتاه ديزائيلي را درباره شخصيت او به هنگام حضور در مجلس عوام درك كرد (هرچند كه مطابق با واقعيت نباشد) كه استوارت ميل همچون يك «استاد آراستگي سياسي» بود. همواره در رفتار او حالاتي از خودنمايي و ظرافت ديده ميشد كه با خشونت و جديت آن طبقه متوسطي كه وي در ميانشان زندگي ميكرد و هميشه احساسي تحقيرآميز دربارهشان داشت، در تضاد بود.
از سوي ديگر در اينباره بايد با او همداستان بود كه تربيت وي نشان داد كه آموزش افراد ميتواند از سنيني بسيار كمتر از آنچه معمول است آغاز گردد و اگر با جديت دنبال شود ميتواند مؤثرتر هم باشد. كمتر كسي را ميتوان يافت كه چون استوارت ميل از دقايق زندگي حداكثر استفاده را كرده باشد و باز كمتر كسي را ميتوان يافت كه به حد او به توفيقهاي بزرگي در تلاش خود رسيده باشد. علت عمده اين توفيقها را بايد به تربيت جدي وي نسبت داد كه در سالهاي نخست كودكي آغاز گرديد و بدون كوچكترين نرمش در سالهاي بلوغ ادامه يافت. استوارتميل در سالهاي كودكي آموخت كه با جديت بيانديشد، با قدرت عقايد خود را بيان كند و با ايثار و از خودگذشتگي نيروي خويش را براي كاري كه خود را وقف آن كرده بود، صرف نمايد. در اواخر دوران زندگيش استوارت ميل پيشواي فلسفي پذيرفته شده جنبش ليبراليسم انگلستان، و به بيان لرد مورلي (Lord Morley) يكي از برجستهترين آموزگاران عصر خويش بود. براي يك چنين دستاوردهاي بزرگي بهايي ميبايست پرداخت گردد و شايد آنچه استوارت ميل در اين راه پرداخت چندان زياد نبود.
منابع اصلي اطلاع ما درباره زندگي عادي استوارت ميل اتوبيوگرافي، نامههاي او و خاطرات معاصرانش است. اين آثار يك طبيعت بسيار حساس و با محبت و يك منش اصيل و شريف را نشان ميدهد و جاي تأسف است كه اين ويژگيها هرگز نتوانست به علت آن تربيت دوران كودكي كه احساس را خوار ميشمرد و بر تعقل تأكيد فراوان ميورزيد به يك تجلي و بيان كامل برسد. اتوبيوگرافي، كتابي كه به لحاظ صميميت كمتر همتايي ميتواند داشته باشد، منحصراً به رشد عقلي او ميپردازد، و درباره خصوصيات فردي زندگي وي چيز چنداني، جز آنچه ميتوان از لابلاي سطور بدست آورد، بيان نميكند. شايد تنها استثناء بر اين قاعده كلي آن فصلي است كه به «باارزشترين دوستي زندگيم» يعني دوستي با خانم تايلر (Mrs. Taylor) كه بعدها به همسري وي درآمد، اختصاص داده شده است. استوارت ميل خود چنان اهميتي به اين دوستي داده است كه آن را شايسته بررسي و مطالعه ميسازد.
استوارت ميل در سال 1830 با هريت تايلر آشنا شد. در آن سال او بيست و چهار سال و خانم تايلر بيست و سه سال داشت. خانم تايلر به بسياري از آرمانهاي ليبرالها كه همسرش و استوارت ميل سرسپردهاش بودند علاقه داشت، ليكن وي اهل معنويت نبود و زناشويي او با هريت هيچگاه يك وصلت برخوردار از صميميت بنظر نميرسيد. اندكي بعد از آشنايي، استوارت ميل به عنوان يك شخص قابل تحسين، به همان دلايلي كه مورد توجه ديگر مريدان خود قرار ميگرفت، نظر خانم تايلر را به خود جلب كرد. استوارت ميل سيمايي پسنديده، جذاب و مهربان داشت، و در مسائل آزاديخواهي و پيشرفت بسيار جدي بود. ميتوان تصور كرد كه خانم تايلر در سطحي با استوارت ميل سخن ميگفت كه در توان شوهرش نبود، و روابط معنوي آنها براي آن شخصيتي كه در زير فشارها و محدوديتهاي دوران ملكه ويكتوريا بيقرار بود دريچه لازم را ميگشود.
درك جذابيت خانم تايلر براي استوارت ميل چندان دشوار نيست. وي تقريباً نخستين زني بود كه وي خارج از محدوده خانوادهاش ملاقات كرده بود و محققاً نخستين زني بود كه زيبايي جسماني را با علائق معنوي در يكجا جمع داشت. مادر او در بيست سال اوليه زندگيش با جيمز ميل نه فرزند بدنيا آورده بود و در يك خانواده پرجمعيت و سختگير با يك خدمتكار پرمشغله تفاوت چنداني نداشت. كمابيش خواهران او هم وضع مشابهي داشتند. پس از بيست سال زندگي همراه با رياضت توجه و تحسين يك زن زيبا و سرزنده حتي براي يك موجود بسيار سختگيرتر از استوارت ميل، كه او اساساً به هيچوجه سختگير نبود، نميتوانست واقعه سادهاي بشمار آيد.
جان تايلر تا نوزده سال پس از آشنايي همسرش و استوارت ميل زنده بود. در طول اين زمان وي هفتهاي دو يا سه بار با خانم تايلر شام ميخورد و جان تايلر با توجه به اين امر شام خود را در باشگاهاش صرف ميكرد؛ استوارت ميل اكثر تعطيلات پايان هفته را در خانه تايلر ميگذرانيد و اغلب به همراهي خانم تايلر در داخل انگلستان و كشورهاي اروپا به مسافرت ميرفت. طبيعتاً اين روابط گشت و شنودهايي را در آن زمان برانگيخت و موضوع توجه و كنجكاوي آشنايان و اطرافيان قرار گرفت. يكي از ويژگيهاي آن روزگار اين بود كه نسبت به ماهيت واقعي دوستيها كنجكاو بود، ولي ظاهراً دليلي وجود ندارد كه در آن گفته استوارت ميل شكي داشته باشيم كه «روابط ما در آن زمان تنها مبتني بر يك بستگي محبتآميز و يك صميميت دروني بود» و از هر گونه «ناشايستگي» فارغ بود. جان تايلر در 1849 از دنيا رفت. حدود دوسال بعد خانم تايلر عنوان خانم استوارت ميل را يافت و در سال 1858 بدورد حيات گفت.
گستره و چگونگي نفوذ همسر استوارت ميل بر آثار فكري وي با وجود انتشار اخير مكاتبات آنها، همچنان در بوته ابهام باقي است. خود استوارت ميل با چنان زبان گشادهاي درباره قدرت فكري و معنوي همسرش سخن ميگفت كه يكي از دوستان وي را بر آن داشت كه بگويد فقط اعتبار خود استوارت ميل موجبات چنين توصيفاتي درباره آن زن شده است. در اظهارنظرهاي معاصران استوارت ميل به سختي ميتوان تأييدي بر درستي آراء وي درباره همسرش بدست آورد. شايد يكي از برادران استوارت ميل بيش از هر كس به واقعيت نزديك شده باشد هنگامي كه گفت: «وي يك زن باهوش و توجهبرانگيز بود، ليكن آن شخصيتي نبود كه جان در ذهن خود از او ساخته بود.» استوارت ميل كتاب اقتصاد سياسي (Political Economy) را يك «كار مشترك» معرفي ميكرد؛ هريت بدون شك در نگارش كتاب در باب آزادي (On liberty) وي را ياري كرد و محققاً الهامبخش او در نگارش رساله «اسارت زنان» (Subjection of Women) بود كه پس از مرگ او (هريت) انتشار يافت؛ ليكن احتمالاً كمتر از آنچه استوارت ميل ميپنداشت همسرش بر آثار او و شايد به ميزان كمتري بر جريان زندگي او در زمينههاي ديگر نفوذ داشت.
رويدادهاي خارجي زندگي استوارت ميل حالتي عادي داشت. اندكي پس از آنكه تحصيلات «رسمي» او به اتمام رسيد در كنار جوانان ديگر از طريق سخنرانيها، نگارش كتابها و مقالات، نامهها و اظهارنظرها در مجلات و روزنامهها نقش فعالي را در تبليغ و ترويج اصول «فايدهگري» (Utilitarianism)برعهده گرفت. كتابهاي منطق (1843) و اقتصاد سياسي (1848) او در زمان حياتش به صورت آثار معيارين درآمدند و حتي در دانشگاههاي آكسفورد و كمبريج مورد پذيرش قرار گرفتند، دانشگاههايي كه در دوران جواني استوارت ميل دژهاي تعصبات ديرين بشمار ميآمدند.
در طول اين سالهاي پرثمر استوارتميل در دفتر شركت هند شرقي استخدام شد؛ در آن زمان كه هفده سال داشت در سمت منشي آغاز بكار كرد وو در سال 1856 رئيس ادارهخود و مسؤول قسمت اعظم مكاتبات مهم با مقامات شركت در هند شد. هنگامي كه امور اين شركت در سال 1858 تحت نظر مقام سلطنت قرار گرفت استوارتميل بازنشسته شد و بر اين عقيده بود كه مديريت سياسي مسؤوليت فراوان انجام ميداد، براي وي نه تنها فراغت نگاشتن را فراهم ميآورد بلكه آزادي نوشتن هر آنچه در باورش بود را امكان پذير ميساخت، نعمتي كه به قول خودش اگر مجبور بود از راه قلم زندگيش را اداره كند بسختي ميتوانست از وجود آن برخوردار باشد.
كتابهاي آزادي، حكومت نمايندگي و فايدهگري كه جالبترين كتابها براي پژوهندگان انديشههاي سياسي است، همه پس از بازنشستگي از شركت هند شرقي انتشار يافت..
اين زندگي آرم يك پژوهنده، بر اثر انتخاب شدن به نمايندگي مجلس عوام از ناحيه وستمينيستر دچار اختلال شد. وي از آنجا كه به اصول خود پايبند بود نامزدي اين نمايندگي را فقط با اين شرط پذيرفت كه هيچ پولي براي انتخاب شدن خرج نكند، براي جمعآوري آراء هيچگونه فعاليتي بعمل نياورد و نيز هم خويش را انحصاراً مصروف علايق محلي رأيدهندگان خود ننمايد. استوارتميل در سه اجلاس پارلمان حضور يافت كه در يكي از آنها لايحه اصلاح 1867 به تصويب رسيد. هر چند استوارتميل به طور كلي يك فرد حزبي خوب بود، فعاليتهاي اصلي او به عنوان يك عضو پارلمان در زمينه مسائلي كه هنوز براي عمل نارس بود تمركز داشت –اين مسائل عبارت بودند از حق رأي زنان، نمايندگي اقليتها، و برخورد آزادمنشانهتر با ساكنان ايرلند. استوارتميل در انتخابات سال 1868 كرسي خود را از دست داد و با وجود آنكه چند كرسي ديگر (متعلق به ساير نواحي انتخاباتي) به وي پيشنهاد شد، ترجيح داد كه كناره بگيرد و زندگي خصوصي خود را ادامه دهد. تا پايان حيات به نوشتن و ويرايش سرگرم بود، ليكن آثار اصلي وي همانهايي است كه قبل از دوران شركت در پارلمان نگاشته شده بود. استوراتميل در ماه مه 1873 در آوينيون ديده از جهان فروبست.
ماخذ: خداوندان انديشه سياسي- جلد 3 – نشر امير كبير
گزيدهاي از انديشههاي استوارت ميل
http://pnu-club.com/imported/mising.jpgاعتقاد استوارت ميل به استعدادهاي بالقوه فرد آزاد و گرايش او به حمايت از بيان عقايد اقليت، در بحث او درباره وظيفه حقيقي مجامع نمايندگي فصيحتر از هر جاي ديگر عنوان شده است. براساس اعتقاد او چنين مجامعي نبايد به طور مستقيم اداره امور را برعهده گيرند و يا به وضع قوانين بپردازند، بلكه بايد بر كساني كه سياست را طرح و تنظيم ميكنند و به مورد اجرا ميگذارند، نظارت داشته باشند.
يك تفاوت اساسي ميان نظارت بر امور حكومت و عهدهدار بودن كارهاي اجرايي آن وجود دارد. يك شخص يا يك مجمع ممكن است بتواند بر همه امور نظارت داشته باشد ولي نميتواند همه كارها را خود انجام دهد و در موارد بسيار هرقدر كمتر مسؤوليت اجرايي داشته باشد به نحو كاملتري ميتواند نظارت خود را اعمال كند... از اين رو يك مسأله اين است كه يك مجمع ملي بر چه چيز بايد نظارت داشته باشد و مسأله اينكه خود چه بايد بكند... فقط آنچه را كه ميتواند به نحو احسن انجام دهد بايد مستقيماً انجامش را برعهده گيرند. در مورد بقيه امور وظيفه راستين او اين نيست كه به انجامشان بپردازد بلكه بايد امكان انجام آن را به وسيله ديگران فراهم آورد؟
منبع (http://www.lifeofthought.com/f29.htm)
جان استوارت ميل در سال 1806 در لندن زاده شد. پدرش جيمزميل نام داشت كه مريد و دوست نزديك جرمي بنتام بود. جان در فضاي راديكاليسم فلسفي چشم برجهان گشود و از كودكي براي نشر عقايد مربوط به اصالت فايده (Utilitarianism) تحت آموزش قرار گرفت. دروران كودكي –البته اگر بتوان گفت كه وي چنين دوراني را داشته است- و نوباوگي خود را تقريباً فقط در جمع محدود پيروان بنتام سپري كرد، و يكي از برجستگيهاي منش و قدرت تعقل او اين بود كه توانست پس از اين دوران طلبگي، در سالهاي بعد زندگي خويش به يك استقلال فكري و عقلي دست يابد.
براي تسلي كه به تعليم و تربيتي آرامتر خود داشته باشد آن برنامه سنگيني كه براي استوارت ميل تعيين شده بود، دهشتانگيز مينمايد. وي زير نظارت شديد پدرش –كه به قول خودش «ناشكيباترين انسان بود- در سن سه سالگي آموزش زبان يوناني را آغاز كرد. در فاصله آن سال و هشت سالگي كه آموزش لاتين را آغاز كرد، چنان مطالعه وسيعي در ادبيات يوناني انجام داد كه فقط معدودي از متخصصان دوران جديد از حد او فراتر رفتهاند، ولي خود در شرح زندگي خويش ميگويد كه از آن زبان جز مفاهيم صرف و نحو برداشت چناني نداشت. موفقيت وي در ادبيات لاتين بين سالهاي هشت و دوازده به لحاظ وسعت با موفقيتش در ادبيات يوناني قابل قياس بود. در فاصله همان سالها به آموزش رياضيات پرداخت و تا حد حساب جامعه و فاضله پيش رفت، و به مطالعه كتابهايي در علوم تجربي، كتابهاي رايج در زمينه تاريخ، و چند كتاب كلاسيك ادبيات انگليسي پرداخت. البته در مورد اخير پدرش به علت آنكه به طور كلي نسبت به ادبيات شعري و تخيلي بدگمان بود سانسور شديد را اعمال ميكرد.
جيمز ميل ضمن آنكه تربيت استوارت را زيرنظر داشت روي كتاب برجسته خود تاريخ هند كار ميكرد. استوارت كه در آن زمان سيزده ساله بود از طريق جرايد با محتويات آن تماس داشت. در همان زمان جيمز يك دورهكامل اقتصاد سياسي را به صورت سخنراني به پسر آموزش داد كه وي موظف بود آن را به صورت مكتوب درآورد و پدر ضمن سخنرانيهاي شفاهي خود قطعاتي از آثار آدام اسميت و ريكاردو را قرائت ميكرد.
در طول همين سالها استوارت ميل، با نظارت پدرش به برادران و خواهران جوانتر خود آموزش ميداد- اين برنامه بين ساعتهاي شش تا نه و ده تا يك هر روز انجام ميشد و اگر برنامه تعيين شده مطابق با رضايت كامل پدر انجام نميگرفت تكاليف اضافهتري تعين ميشد. در چنين برنامه شديدي زماني براي بازي به مفهوم معمول كلمه وجود نداشت و بدون ترديد استوارت ميل نه تنها از عدم سلامت جسماني رنج ميبرد، بلكه از فوائد ناشي از تفريحات و فراغتهاي گاهبگاه از كارهاي جديد بيبهره بود.
استوارت ميل در واقع هميشه اين اعتقاد را كه در دوران كودكي در ذهنش جايگير شده بود حفظ كرد كه فعاليت معنوي يك وظيفه جدي است. در سراسر زندگيش لذات و علائق او، جز عشق به راهپيمايي، معطوف به كتاب بود، و ميتوان توصيف كوتاه ديزائيلي را درباره شخصيت او به هنگام حضور در مجلس عوام درك كرد (هرچند كه مطابق با واقعيت نباشد) كه استوارت ميل همچون يك «استاد آراستگي سياسي» بود. همواره در رفتار او حالاتي از خودنمايي و ظرافت ديده ميشد كه با خشونت و جديت آن طبقه متوسطي كه وي در ميانشان زندگي ميكرد و هميشه احساسي تحقيرآميز دربارهشان داشت، در تضاد بود.
از سوي ديگر در اينباره بايد با او همداستان بود كه تربيت وي نشان داد كه آموزش افراد ميتواند از سنيني بسيار كمتر از آنچه معمول است آغاز گردد و اگر با جديت دنبال شود ميتواند مؤثرتر هم باشد. كمتر كسي را ميتوان يافت كه چون استوارت ميل از دقايق زندگي حداكثر استفاده را كرده باشد و باز كمتر كسي را ميتوان يافت كه به حد او به توفيقهاي بزرگي در تلاش خود رسيده باشد. علت عمده اين توفيقها را بايد به تربيت جدي وي نسبت داد كه در سالهاي نخست كودكي آغاز گرديد و بدون كوچكترين نرمش در سالهاي بلوغ ادامه يافت. استوارتميل در سالهاي كودكي آموخت كه با جديت بيانديشد، با قدرت عقايد خود را بيان كند و با ايثار و از خودگذشتگي نيروي خويش را براي كاري كه خود را وقف آن كرده بود، صرف نمايد. در اواخر دوران زندگيش استوارت ميل پيشواي فلسفي پذيرفته شده جنبش ليبراليسم انگلستان، و به بيان لرد مورلي (Lord Morley) يكي از برجستهترين آموزگاران عصر خويش بود. براي يك چنين دستاوردهاي بزرگي بهايي ميبايست پرداخت گردد و شايد آنچه استوارت ميل در اين راه پرداخت چندان زياد نبود.
منابع اصلي اطلاع ما درباره زندگي عادي استوارت ميل اتوبيوگرافي، نامههاي او و خاطرات معاصرانش است. اين آثار يك طبيعت بسيار حساس و با محبت و يك منش اصيل و شريف را نشان ميدهد و جاي تأسف است كه اين ويژگيها هرگز نتوانست به علت آن تربيت دوران كودكي كه احساس را خوار ميشمرد و بر تعقل تأكيد فراوان ميورزيد به يك تجلي و بيان كامل برسد. اتوبيوگرافي، كتابي كه به لحاظ صميميت كمتر همتايي ميتواند داشته باشد، منحصراً به رشد عقلي او ميپردازد، و درباره خصوصيات فردي زندگي وي چيز چنداني، جز آنچه ميتوان از لابلاي سطور بدست آورد، بيان نميكند. شايد تنها استثناء بر اين قاعده كلي آن فصلي است كه به «باارزشترين دوستي زندگيم» يعني دوستي با خانم تايلر (Mrs. Taylor) كه بعدها به همسري وي درآمد، اختصاص داده شده است. استوارت ميل خود چنان اهميتي به اين دوستي داده است كه آن را شايسته بررسي و مطالعه ميسازد.
استوارت ميل در سال 1830 با هريت تايلر آشنا شد. در آن سال او بيست و چهار سال و خانم تايلر بيست و سه سال داشت. خانم تايلر به بسياري از آرمانهاي ليبرالها كه همسرش و استوارت ميل سرسپردهاش بودند علاقه داشت، ليكن وي اهل معنويت نبود و زناشويي او با هريت هيچگاه يك وصلت برخوردار از صميميت بنظر نميرسيد. اندكي بعد از آشنايي، استوارت ميل به عنوان يك شخص قابل تحسين، به همان دلايلي كه مورد توجه ديگر مريدان خود قرار ميگرفت، نظر خانم تايلر را به خود جلب كرد. استوارت ميل سيمايي پسنديده، جذاب و مهربان داشت، و در مسائل آزاديخواهي و پيشرفت بسيار جدي بود. ميتوان تصور كرد كه خانم تايلر در سطحي با استوارت ميل سخن ميگفت كه در توان شوهرش نبود، و روابط معنوي آنها براي آن شخصيتي كه در زير فشارها و محدوديتهاي دوران ملكه ويكتوريا بيقرار بود دريچه لازم را ميگشود.
درك جذابيت خانم تايلر براي استوارت ميل چندان دشوار نيست. وي تقريباً نخستين زني بود كه وي خارج از محدوده خانوادهاش ملاقات كرده بود و محققاً نخستين زني بود كه زيبايي جسماني را با علائق معنوي در يكجا جمع داشت. مادر او در بيست سال اوليه زندگيش با جيمز ميل نه فرزند بدنيا آورده بود و در يك خانواده پرجمعيت و سختگير با يك خدمتكار پرمشغله تفاوت چنداني نداشت. كمابيش خواهران او هم وضع مشابهي داشتند. پس از بيست سال زندگي همراه با رياضت توجه و تحسين يك زن زيبا و سرزنده حتي براي يك موجود بسيار سختگيرتر از استوارت ميل، كه او اساساً به هيچوجه سختگير نبود، نميتوانست واقعه سادهاي بشمار آيد.
جان تايلر تا نوزده سال پس از آشنايي همسرش و استوارت ميل زنده بود. در طول اين زمان وي هفتهاي دو يا سه بار با خانم تايلر شام ميخورد و جان تايلر با توجه به اين امر شام خود را در باشگاهاش صرف ميكرد؛ استوارت ميل اكثر تعطيلات پايان هفته را در خانه تايلر ميگذرانيد و اغلب به همراهي خانم تايلر در داخل انگلستان و كشورهاي اروپا به مسافرت ميرفت. طبيعتاً اين روابط گشت و شنودهايي را در آن زمان برانگيخت و موضوع توجه و كنجكاوي آشنايان و اطرافيان قرار گرفت. يكي از ويژگيهاي آن روزگار اين بود كه نسبت به ماهيت واقعي دوستيها كنجكاو بود، ولي ظاهراً دليلي وجود ندارد كه در آن گفته استوارت ميل شكي داشته باشيم كه «روابط ما در آن زمان تنها مبتني بر يك بستگي محبتآميز و يك صميميت دروني بود» و از هر گونه «ناشايستگي» فارغ بود. جان تايلر در 1849 از دنيا رفت. حدود دوسال بعد خانم تايلر عنوان خانم استوارت ميل را يافت و در سال 1858 بدورد حيات گفت.
گستره و چگونگي نفوذ همسر استوارت ميل بر آثار فكري وي با وجود انتشار اخير مكاتبات آنها، همچنان در بوته ابهام باقي است. خود استوارت ميل با چنان زبان گشادهاي درباره قدرت فكري و معنوي همسرش سخن ميگفت كه يكي از دوستان وي را بر آن داشت كه بگويد فقط اعتبار خود استوارت ميل موجبات چنين توصيفاتي درباره آن زن شده است. در اظهارنظرهاي معاصران استوارت ميل به سختي ميتوان تأييدي بر درستي آراء وي درباره همسرش بدست آورد. شايد يكي از برادران استوارت ميل بيش از هر كس به واقعيت نزديك شده باشد هنگامي كه گفت: «وي يك زن باهوش و توجهبرانگيز بود، ليكن آن شخصيتي نبود كه جان در ذهن خود از او ساخته بود.» استوارت ميل كتاب اقتصاد سياسي (Political Economy) را يك «كار مشترك» معرفي ميكرد؛ هريت بدون شك در نگارش كتاب در باب آزادي (On liberty) وي را ياري كرد و محققاً الهامبخش او در نگارش رساله «اسارت زنان» (Subjection of Women) بود كه پس از مرگ او (هريت) انتشار يافت؛ ليكن احتمالاً كمتر از آنچه استوارت ميل ميپنداشت همسرش بر آثار او و شايد به ميزان كمتري بر جريان زندگي او در زمينههاي ديگر نفوذ داشت.
رويدادهاي خارجي زندگي استوارت ميل حالتي عادي داشت. اندكي پس از آنكه تحصيلات «رسمي» او به اتمام رسيد در كنار جوانان ديگر از طريق سخنرانيها، نگارش كتابها و مقالات، نامهها و اظهارنظرها در مجلات و روزنامهها نقش فعالي را در تبليغ و ترويج اصول «فايدهگري» (Utilitarianism)برعهده گرفت. كتابهاي منطق (1843) و اقتصاد سياسي (1848) او در زمان حياتش به صورت آثار معيارين درآمدند و حتي در دانشگاههاي آكسفورد و كمبريج مورد پذيرش قرار گرفتند، دانشگاههايي كه در دوران جواني استوارت ميل دژهاي تعصبات ديرين بشمار ميآمدند.
در طول اين سالهاي پرثمر استوارتميل در دفتر شركت هند شرقي استخدام شد؛ در آن زمان كه هفده سال داشت در سمت منشي آغاز بكار كرد وو در سال 1856 رئيس ادارهخود و مسؤول قسمت اعظم مكاتبات مهم با مقامات شركت در هند شد. هنگامي كه امور اين شركت در سال 1858 تحت نظر مقام سلطنت قرار گرفت استوارتميل بازنشسته شد و بر اين عقيده بود كه مديريت سياسي مسؤوليت فراوان انجام ميداد، براي وي نه تنها فراغت نگاشتن را فراهم ميآورد بلكه آزادي نوشتن هر آنچه در باورش بود را امكان پذير ميساخت، نعمتي كه به قول خودش اگر مجبور بود از راه قلم زندگيش را اداره كند بسختي ميتوانست از وجود آن برخوردار باشد.
كتابهاي آزادي، حكومت نمايندگي و فايدهگري كه جالبترين كتابها براي پژوهندگان انديشههاي سياسي است، همه پس از بازنشستگي از شركت هند شرقي انتشار يافت..
اين زندگي آرم يك پژوهنده، بر اثر انتخاب شدن به نمايندگي مجلس عوام از ناحيه وستمينيستر دچار اختلال شد. وي از آنجا كه به اصول خود پايبند بود نامزدي اين نمايندگي را فقط با اين شرط پذيرفت كه هيچ پولي براي انتخاب شدن خرج نكند، براي جمعآوري آراء هيچگونه فعاليتي بعمل نياورد و نيز هم خويش را انحصاراً مصروف علايق محلي رأيدهندگان خود ننمايد. استوارتميل در سه اجلاس پارلمان حضور يافت كه در يكي از آنها لايحه اصلاح 1867 به تصويب رسيد. هر چند استوارتميل به طور كلي يك فرد حزبي خوب بود، فعاليتهاي اصلي او به عنوان يك عضو پارلمان در زمينه مسائلي كه هنوز براي عمل نارس بود تمركز داشت –اين مسائل عبارت بودند از حق رأي زنان، نمايندگي اقليتها، و برخورد آزادمنشانهتر با ساكنان ايرلند. استوارتميل در انتخابات سال 1868 كرسي خود را از دست داد و با وجود آنكه چند كرسي ديگر (متعلق به ساير نواحي انتخاباتي) به وي پيشنهاد شد، ترجيح داد كه كناره بگيرد و زندگي خصوصي خود را ادامه دهد. تا پايان حيات به نوشتن و ويرايش سرگرم بود، ليكن آثار اصلي وي همانهايي است كه قبل از دوران شركت در پارلمان نگاشته شده بود. استوراتميل در ماه مه 1873 در آوينيون ديده از جهان فروبست.
ماخذ: خداوندان انديشه سياسي- جلد 3 – نشر امير كبير
گزيدهاي از انديشههاي استوارت ميل
http://pnu-club.com/imported/mising.jpgاعتقاد استوارت ميل به استعدادهاي بالقوه فرد آزاد و گرايش او به حمايت از بيان عقايد اقليت، در بحث او درباره وظيفه حقيقي مجامع نمايندگي فصيحتر از هر جاي ديگر عنوان شده است. براساس اعتقاد او چنين مجامعي نبايد به طور مستقيم اداره امور را برعهده گيرند و يا به وضع قوانين بپردازند، بلكه بايد بر كساني كه سياست را طرح و تنظيم ميكنند و به مورد اجرا ميگذارند، نظارت داشته باشند.
يك تفاوت اساسي ميان نظارت بر امور حكومت و عهدهدار بودن كارهاي اجرايي آن وجود دارد. يك شخص يا يك مجمع ممكن است بتواند بر همه امور نظارت داشته باشد ولي نميتواند همه كارها را خود انجام دهد و در موارد بسيار هرقدر كمتر مسؤوليت اجرايي داشته باشد به نحو كاملتري ميتواند نظارت خود را اعمال كند... از اين رو يك مسأله اين است كه يك مجمع ملي بر چه چيز بايد نظارت داشته باشد و مسأله اينكه خود چه بايد بكند... فقط آنچه را كه ميتواند به نحو احسن انجام دهد بايد مستقيماً انجامش را برعهده گيرند. در مورد بقيه امور وظيفه راستين او اين نيست كه به انجامشان بپردازد بلكه بايد امكان انجام آن را به وسيله ديگران فراهم آورد؟
منبع (http://www.lifeofthought.com/f29.htm)