PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : او یک استثنا است



sara.it69
08-28-2010, 06:40 PM
علی دایی در میان اهالی فوتبال یك خصوصیت كم‌نظیر دارد. وقتی در یك برنامه تلویزیونی از او بخواهند از بین اعداد یك تا نودهزار یك عدد را انتخاب كند، خیلی راحت و بدون معطلی می‌گوید 39975. این ویژگی را اصلاً دست‌كم نگیرید.
وقتی عادل فردوسی‌پور برای اولین‌بار بساط قرعه‌كشی را در برنامه 90 به راه انداخت، با گرفتاری‌های فراوانی روبه‌رو بود. مثلاً در انتهای برنامه از كارشناس بازی می‌خواست از بین اعداد یك تا پنجاه‌هزار، پنج عدد را انتخاب كند. كارشناس مربوطه، انگار كه از او خواسته باشند فهرست جاسوسان درگیر در پروژه واترگیت را اعلام كند، سریعاً می‌گفت «یك». فردوسی‌پور می‌گفت حالا یك عدد دیگر انتخاب كنید، طرف می‌گفت «دو». آقای مجری می‌گفت لااقل یك عدد چندرقمی را هم بگویید، آقا می‌فرمود «ده». اعصاب فردوسی‌پور كه یك فازش را از دست می‌داد، تشر می‌زد كه دوست عزیز تا «پنجاه‌هزار» جا داریم، كارشناس مربوطه می‌گفت «شصت‌هزار».





بعدها كه كار به انتخاب دونفره رسید، اوضاع بی‌ریخت‌تر شد. كارشناس بازی می‌گفت «یك»، كارشناس داوری می‌گفت «دو». انگار قرار است «هب» بازی كنند و به مضرب پنج كه رسیدند دست بزنند.
آوانگاردهایشان كه می‌خواستند اندكی خودنمایی كنند و بگویند ما هم اینكاره‌ایم، باد در گلو می‌انداختند و می‌گفتند: «صد و سی و هفت هزار و دو هزار و دویست و...» و اینجا بود كه معلوم می‌شد نمی‌توانند عدد مورد نظر را به اتمام برسانند كه یكان و دهگان و صدگانش را به باد داده بودند.
این گرفتاری مختص فردوسی‌پور نبود. در یكی از برنامه‌های تلویزیونی، قرار شد كارشناس اخلاق و مشاور خانواده، از بین اعداد یك تا نه، عددی را انتخاب كند؛ با این شرط كه یك و هفت و نه را انتخاب نكند. سریعاً گفت همین «یك» خوب است. مجری بیچاره گفت: آقای عزیز، یك را كه نمی‌شود انتخاب كنید، گفت هفت عدد مقدسی است، همان هفت. گفت آقاجان هفت استثناست، طرف گفت یا نه یا سه. مخاطبان ارجمند برنامه هم زیر بار این پرسش مردافكن خرد شدند كه وقتی كسی نمی‌تواند از بین اعداد یك تا نه، یك عدد انتخاب كند، چگونه می‌توان به مشاوره‌های خانوادگی و توصیه‌های اخلاقی‌اش اعتماد كرد.
بی‌سوادی در سرزمین‌ ما بیداد می‌كند. ضمن تقدیر از همه تلاش‌های نهضت سوادآموزی برای آشنایی بی‌سوادان با مبادی خواندن و نوشتن و حساب و كتاب، متاسفانه باید اعلام كرد، كار كه كمی فراتر از محاسبات اولیه می‌رود، خیلی‌ها كمیت‌شان لنگ می‌زند.
در همان برنامه 90، حساب حاج‌رضایی و مجید جلالی و چند نفر دیگر را كه جدا كنید، احتمالاً بقیه باید به كمك فردوسی‌پور عدد انتخاب كنند و بگذریم كه روزهای اول رنگ و رویشان می‌پرید وقتی با چنین پرسش سهمگینی روبه‌رو می‌شدند؛ كم مانده بود بگویند آقا جان ما كارشناس فوتبالیم نه هانری پوانكاره.
علی دایی این شانس را داشت كه نه در عنفوان جوانی بلكه در بیست و چهار سالگی به بازیكن محبوب سرزمینش بدل شود. این اتفاق اگرچه شاید باعث شد فوتبال كشور ما از حضور او در سنین نوجوانی محروم بماند، اما یك مزیت عمده داشت. دایی توانست سر فرصت درسش را بخواند و از دانشگاهی فوق‌العاده معتبر فارغ‌التحصیل شود.
اینكه بگوییم تحصیل در رشته متالوژی و مهندسی مكانیك باعث رشد و ارتقای سطح فوتبال بازیكنان می‌شود را كسی نخواهد پذیرفت، اما فراموش نكنیم كه در دنیای جدید، به هر حال تفاوت‌هایی میان آنكه ساحت آكادمی را درك كرده و دیگران وجود دارد. مجید جلالی جایی درباره دایی گفته بود، اینكه او می‌تواند از موقعیت‌های مرده فرصت‌های گل بسازد، مستقیماً به فراستی برمی‌گردد كه به عنوان یك انسان تحصیل‌كرده كسب كرده است. دانشگاه رفتن، حتی در رشته تربیت‌بدنی، شاید نتواند قدرت دریبل‌زنی بازیكنان را افزایش دهد، اما باعث می‌شود آنها در محیطی متفاوت از كوچه و بازار و خیابان قرار گیرند و در نگاهشان به جهان، تغییری بنیادین رخ دهد.
اگر علی دایی هیچ‌وقت خودش را نباخت، اگر با دیدن رنگ اولین تراول چك سبز، فیلش هوای هندوستان نكرد، اگر با خریدن اولین پرشیا و نوكیا به فكر جردن‌گردی و smsبازی نیفتاد، به‌خاطر این بود كه در جایی دیگر آموخته بود ستاره‌شدن اقتضائات خودش را دارد و با یك دل نمی‌شود مخلص و چاكر هزار دلبر بود؛ لااقل در عالم فوتبال حرفه‌ای.
احتمالاً دایی تا پایان عمرش نیز سراغ رشته مهندسی‌اش نخواهد رفت؛ شاید هم برود، مهم نیست. اما فراموش نكنیم كه با همین مدرك به ظاهر ساده، یك سر و گردن از بقیه فوتبالیست‌ها بالاتر است و بقیه هم این را به رسمیت شناخته‌اند. قصد توهین ندارم اما شاید اگر هر كس دیگری جای دایی بود و هنگام حرف زدن دچار مشكل جسمی اندكی بود كه دایی ناخواسته با آن دست به گریبان است، هرگز نمی‌توانست به این خوبی عادل را محاكمه كند و ما هفتاد میلیون نفری را به دادگاه بكشد كه روزی روزگاری برایش sms ساخته بودیم و حرمتش را شكسته بودیم.
دایی نه‌تنها به‌راحتی عدد انتخاب می‌كند، بلكه هنگام ارائه آمار به‌خوبی می‌داند كه مجموع درصدهای ارائه‌شده از یك بازی آماری نباید از صد فراتر رود و به نیكی دریافته است كه به كار بردن «كل یوم» به جای «كلهم اجمعین» به‌سادگی می‌تواند دودمان یك كارشناس را به باد دهد. اینها مزیت‌های كمی نیستند در سرزمینی كه از صبح علی‌الطلوع تا بوق شغال، اهالی فرهنگ و مطبوعات و ورزشش گاف می‌دهند و سوتی.
اینها مزیت‌های كمی نیستند در سرزمینی كه مدیران ورزشی‌اش در برنامه‌های تلویزیونی با قسم حضرت عباس و گرو گذاشتن ریش و سبیل حرفشان را پیش می‌برند. اینها مزیت‌های كمی نیستند در سرزمینی كه مردمی بودن، تعریفی جز هرهر و كركر و همه چیز را به شوخی گرفتن و در یك كلام خاكی بودن ندارد.
موفقیت دایی در عرصه‌های مختلف زندگی، غروری منحصر‌به‌فرد به او بخشیده است؛ غروری كه خیلی‌ها را آزار می‌دهد. غروری كه تك‌تك ما در مافی‌الضمیرمان داریم و می‌ترسیم ابرازش كنیم.
به‌همین خاطر مجبوریم چپ و راست بگوییم خاك پای مردم این مرز و بومیم و در عمل، هیچ ارزشی برای همین مردم قائل نباشیم. فردوسی‌پور در برنامه 90 این هفته اصرار داشت به دایی بفهماند كه در یكی دو سال اخیر تغییر كرده و در سال‌های پیش امكان نداشت از كسی عذرخواهی كند. درست می‌گفت. دایی هم پذیرفت. شاید این هم از اقتضائات همان غرور باشد.
اما به‌راستی غرور صمیمانه علی‌ دایی آزاردهنده‌تر است یا تواضع گنجشك‌رنگ‌كنان و قناری‌فروشانی كه سال‌هاست تكلیف‌شان با مردم روشن است و كسی هم برای سجایای اخلاقی‌شان تره خرد نمی‌كند؟
اینكه دایی را باید اسطوره فوتبال دانست یا نه، مردم تعیین خواهند كرد. اینكه قهرمان ملی ما باید در چه جایگاهی بنشیند و پس از این چه كند هم به خودش مربوط است و نصحیت‌های كارشناسان خبره.
از من اما اگر بپرسند، می‌گویم علی دایی نباید از فوتبال كنار برود. نه به خاطر اینكه آقای گل فوتبال جهان است و پرافتخارترین بازیكن ایران. نه به خاطر اینكه یك‌تنه از پس هفتاد میلیون نفر برآمد و خودش را اثبات كرد. بلكه به این خاطر كه به‌راحتی بر صندلی‌های شبكه سه تكیه می‌دهد و می‌گوید 39975. فكر كنم فردوسی‌پور هم موافق باشد.