PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اینم یه شعر جالب از شهریار:



sara.it69
08-24-2010, 03:46 PM
الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی
چه محنت ها کشید از دست این تهران و تهرانی!
چه طَرفی بست از این جمعیت، ایران جز پریشانی؟
چه داند رهبری، سرگشتۀ صحرای نادانی؟!
چرا مردی کند دعوی، کسی کاو کمترست از زن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
•••
تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی
به رشتی کلّه ماهی خور، به طوسی کلّه خر گفتی
قمی را بد شمردی، اصفهانی را بَتَر گفتی
جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی
تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
•••
به دستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم
عدو را تا که ننشاندم بجای، از پای ننشستم
به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم
چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم
کنون تنها علی مانده ست و حوضش، چشم ما روشن!
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
•••
چو استادِ دغل سنگ محک بر سکّۀ ما زد
ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد
سپس در چشم تو تهران به جای مملکت جا زد
چو تهران نیز تنها دید، با جمعی به تنها زد
تو این درس خیانت را روان بودی و من کودن
الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من؟!
•••
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد
نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد
چو تنها کرد هریک را، به تنهایی بدو تازد
چنان اندازدش از پا که دیگر سرنیفرازد
تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
•••
چرا با دوست دارانت عناد و کین و لج باشد؟
چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد؟*
مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد؟!
هنوز از ماست ایران را، اگر روزی فرج باشد…
تو گل را خار می بینی و گلشن را همه گلخن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
•••
تو را تا ترک آذربایجان بود و خراسان بود
کجا بارت بدین سنگینی و کارَت بدینسان بود
چه شد کرد و لر یاغی کزو هر مشکل آسان بود
کجا شد ایل قشقایی کزو دشمن هراسان بود
کنون ای پهلوان چونی؟! نه تیری ماند و نی جوشن!
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
•••
کنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان
نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجان
از این قحط و غلا مشکل توانی وارهاندن جان
مگر در قصّه ها خوانی حدیث زیره و کرمان
دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بُنشَن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
* اشاره به یاوه گویی و هرزه درایی نخست وزیر وثوق الدوله که آذربایجان را “عضو فلج ایران” خوانده بود. عارف قزوینی شاعر ارجمند ملّی و رادمردِ پرافتخار ایران زمین تصنیف کوبندۀ “جان برخی آذربایجان باد” را در پاسخ به اراجیف او سرود: جان برخی آذربایجان باد/این مهدِ زردشت، مهدِ امان باد/هر ناکسَت کاو، عضو فلج گفت/عضوش فلج گو، لالش زبان باد…