PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فلسفه یین و یانگ در هنر کونگ فو!



tania
06-14-2010, 04:43 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


کونگ فو بر اساس نظریه یین و یانگ بنیاد شده است. یین و یانگ یك زوج نیروی همزیست و مكمل اند كه همواره و بدون هیچ وقفه ای در این جهان فعالیت می كنند. قسمت سیاه دایره یین نامیده می شود.
یین می تواند معرف هر چیزی در این جهان هستی از قبیل : منفی بودن انفعالی بودن ملایمت و آرامی تخیلی بودن – ماه – تاریكی – شب و ......... باشد. قسمت دیگری كه این چرخه را كامل می كند یانگ نامیده می شود كه نماینده مثبت بودن – فعال بودن – سفتی و استواری – واقعیت پسندی – خورشید – روشنی – روز و .........میباشد.
اشتباه رایجی كه اغلب مردم مرتكب می شوند این است كه این نماد یین و یانگ را به مثابه گونه ای دوگانه در نظر می گیرند. تا وقتی كه این جوهر یگانه را به دو قطب تقسیم می كنیم از ادراك حقیقت عاجزیم. در واقع جزع مكمل هر شیئی در خود او قرار دارد و تنها این ادراك و ذهن انسان است كه آنها را به دو دسته مخالف تقسیم می كند. خورشید وجودی مخالف ماه نیست آنها مكمل یكدیگر بوده و وجود هر كدامشان لازم و ملزوم وجود دیگریست. ما نیز نمی توانیم بدون وجود هر یك از آنها به زیستن ادامه دهیم. به همین ترتیب زن مكمل وجود مرد است چرا كه بدون وجود زن ممكن نیست مردی بر صحنه خاك پدید آید و عكس این مطلب نیز صادق است. یگانگی یین و یانگ لازمه زندگی است. اگر یك دوچرخه سوار را در نظر بگیریم كه می خواهد به سوی مقصد مشخصی حركت كند در میابیم كه او نمی تواند به طور هم زمان با هر دو پا ركاب بزند. به همین ترتیب اگر هم اصلا" ركاب نزند از رسیدن به مقصد باز خواهد ماند. برای آنكه به جلو حركت كند مجبور است به طور متناوب به یكی از ركاب ها فشار بیاورد و ركاب دیگر را آزاد بگذارد. در اینجا عمل حركت كردن رو به جلو مستلزم هماهنگی و اتحاد بین دو عمل فشار دادن و آزاد كردن متناوب ركابها می باشد. بنابر این هر موجودی عامل به وجود آورنده موجود دیگری می باشد. در نماد یین و یانگ نقطه سفیدی در قسمت سیاه و نقطه سیاهی در قسمت سفید وجود دارد. این نقاط نشان دهنده تعادل در زندگی است. چرا كه هیچ موجودی نمی تواند با كنار نهادن یكی از این دو نیرو و حركت افراطی به سوی دیگر مدت زیادی زنده بماند. فرقی نمی كند كه این جهت گیری افراطی به سوی مثبت باشد یا منفی. بنابراین نرمی و آرامی باید با وجود محكمی و استواری آمیخته باشد و محكمی و استواری با جوهر نرمی و آرامش. به همین دلیل است كه یك كونگ فو كار باید مانند فنر انعطاف پذیر باشد. درختان خشك و انعطاف ناپذیر در اثر وزش باد به آسانی می شكنند. بنابراین در كونگ فو و یا هر شیوه دیگری فرد باید ملایم و مهربان باشد اما نه تا سرحد افراط. راسخ و استوار باشد اما نه خشن و نا مهربان و اگر قدرتی هم دارد باید لطافت و ملایمت قدرت خویش را حفظ كند. قاطعیت و استواری اگر با ملایمت آمیخته نباشد قدرتمندی به حساب نمی آید. بدین ترتیب اگر كسی بتواند نرمی و ملایمت خویش را با قاطعیت و راسخ بودن همراه كند هیچ كس نمی تواند از دیوار بلند دفاعی او عبور كند. این اصل پیروی از اعتدال بهترین وسیله را برای محافظت از آدمی فراهم می آورد. چراكه ما وجود این یگانگی (( یین و یانگ )) را در تمامی اشیاء باور داریم و آن را با دوگانگی و ثنویت در هم نمی آمیزیم. ما با فاصله گرفتن از هردو سوی افراط و تفریط فضایی از آرامش خیال فراهم می آوریم. حتی اگر به یكی از دو سوی افراط و تفریط متمایل شویم مجبور خواهیم شد به منظور مهار آن همراهش به حركت درآییم. این گام نهادن در راه افراطی كه بدون اتصال و پیوستگی با آن صورت می گیرد خلاصی از آن به شمار می رود. هنگامی كه حركت به یكی از دو نهایت یین و یانگ می رسد واكنشی آغاز می گردد. یعنی هنگامی كه یانگ به نهایت می رسد به ین تبدیل می گردد و هنگامی كه یین ( كه به وسیله یانگ فعال شده ) به نهایت می رسد دوباره به حالت یانگ باز می گردد به همین دلیل است كه هر یك از آنها علت و معلول دیگری به شمار می رود. مثلا" هنگامی كه كسی خیلی كار می كند خسته شده و مجبور به استراحت می گردد ( از یانگ به یین ) و پس از استراحت می تواند دوباره به كار و فعالیت بپردازد ( بازگشت از یین به یانگ ). این تبدیل بی پایان یین و یانگ همواره ادامه دارد تا هنگامی كه یك مرحله از سیكل هستی به پایان خود رسد.
به كار گیری نظریه یین و یانگ در كونگ فو به نام قانون هماهنگی شناخته می شود. بدین صورت كه كونگ فو كار باید خود را با نیروی حریف همساز كند و با آن مخالفت نورزد. به فرض مثال هنگامی كه فرد A بر روی فرد B نیرویی اعمال می كند فرد B با آن مخالفت نمی كند ولی كاملا" هم اجازه اعمال نیرو نمی دهد چرا كه هر دوی این حالات دو سوی افراط یا تفریط واكنشی می باشند و به جای آن فرد B باید با اعمال نیروی كمتری نقش مكمل نیروی فرد A را بازی كند و او را در همان جهت حركت خودش رهبری نماید. همان گونه كه قصاب به جای بریدن استخوانها گوشت را از روی آنها برمیدارد و بدین ترتیب چاقوی خویش را از خطر كند شدن در امان می دارد. كونگ فو كار نیز باید با دنبال كردن جهت حركت حریف خود بدون آنكه با نیروی او مخالفت ورزد و یا حتی با او نزاع نماید از خویشتن محافظت كند. ( كنش خود به خودی یا روانی ). این كمك خود به خودی به حركت حریف یعنی فرد A منجر به شكست او خواهد شد. هنگامی كه كونگ فوكار نهایتا" به درك نظریه یین و یانگ نائل می آید با نرمی و ملاطفت یا زمختی و قاطعیت خویش موجب برپا شدن نزاع نمی گردد. او در هر لحظه همان كاری را انجام می دهد كه حقیقتا" بایسته است. در واقع تمامی فرمها و تكنیكهای متداول به یك سو نهاده می شوند و حركات كونگ فو كار به حركاتی روزمره تبدیل می گردند. دیگر لازم نیست كه او مانند بسیاری از استادان شیوه های دیگر به توجیه خویشتن بپردازد و روان یا قدرت درونی خود را به دادخواهی وادارد. برای او مسیر طولانی پرورش یافتن در هنر رزمی به راه ساده ای تبدیل خواهد شد. بنابر این تنها كسانی كه در نیمه راه تربیت و تهذیب قرار دارند به توجیه و تبرئه خویشتن و یا لاف و مباهات نیازمندند.