PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مصاحبه اي خواندني با دكتر صدر / بازیکنان ما بیشتر از آمریکایی‏ها پول می‏گیرند!



pnugirl
06-01-2010, 01:52 PM
حميد رضا صدر براي فوتبالدوستان ايراني، نامي آشنا است. علاقه ويژه او به فوتبال، در كنار گرايشهاي روشنفكرانه و دغدغه هاي اجتماعي اش، او را به وادي جامعه شناسي فوتبال كشانده است.
متن زير حاصل گفتو با صدر درباره دستمزد بازيكنان ايراني است.
دكتر صدر فارغ التحصيل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران( در مقطع كارشناسي ) است. مطالعات جامعه شناختي درحوزه فوتبال در كنار تحصيلات اقتصادي، در مجموع صدر را به چهره اي واجد صلاحيت در بحث از دستمزد بالاي بازيكنان ايراني و چرايي پيدايش و پيامدهاي نامطلوب آن بدل كرده است.
گفتگوي زير را بخوانيد.

سازمان لیگ اعلام کرده که سقف قرارداد هر بازیکن لیگ برتر در فصل آینده، 400 میلیون تومان است. بازیکن 400 میلیونی، ماهانه 33 میلیون تومان دریافت می کند. نظر شما راجع به این رقم کلان چیست؟
یادمان باشد برای این که به متوسط درآمد ماهانه بازیکنان دست یابیم، باید این 400 میلیون تومان را نه بر 12 ماه بلکه به 8 ماه تقسیم کنیم؛ زیرا با احتساب تعطیلات نیم فصل، تعطیلات مربوط به باز‌ی‌های ملی و نیز تعطیلات تابستانی، هر بازیکن حداکثر 8 ماه در خدمت باشگاهش است. بنابراین اگر 400 میلیون تومان را تقسیم بر 8 بکنیم، هر فوتبالیست در ماه حدود 50 میلیون تومان یا به تعبيري 50 هزار دلار دريافت می کند.

50 هزار دلار در ماه، در مقايسه با دستمزد هاي بازيكنان فوتبال در جهان، رقم بالايي محسوب مي شود؟
بیاید به مقایسه‌ای دست بزنیم. این مبلغ مثلاً در مقایسه با مبلغ دریافتی فوتبالیست‌های کرواسی و سوئد، یعنی کشورهایی که در جام جهانی به رتبه سوم دست یافته اند، رقم بسیار بالا و نامتعارفی محسوب می شود. درعین حال نباید از یاد ببریم که این پول از خزانه دولت پرداخت می شود و در واقع متعلق به مردم است. باشگاههایی فوتبال ما که چنین ارقامی را می پردازند، این رقم را نه از بلیط فروشی جبران می کنند، نه از پخش تلویزیونی و نه از اسپانسرها. در حقیقت این ارقام در گردش مالی طبیعی باشگاهها بر نمي گردد.

یعنی شرایط ما چگونه باید باشد؟
ببینید اگر کریستیانو رونالدو به رئال مادرید می رود، بخشی از مبلغ 100 میلیون یورویی که برای خرید او پرداخت شده، در همان پخش تلویزیونی ورود او به سانتیاگو برنابئو و یا فروش پیراهن ها و نیز افزایش قیمت بلیط برای طرفداران رئال مادرید، به باشگاه برمی گردد. ولی برای مثال طرفداران پرسپولیس و استقلال چقدر از هزینه دستمزد بازیکنان دو تیم محبوبشان را می پردازند؟ آن هم با این قیمت اندک بلیطها که گاهی مجانی هم هست؟ آن هم با بلیط فروشی که توسط نهادی دیگر بی اعتنا به دخل و خرج ها انجام می پذیرد.

متاسفانه دستمزد بازیکنان این دو تیم، در حقیقت پولی است که از خزانه دولت صرف بازیکنانی می شود که نه کیفیت فنی بالایی دارند، نه در مسابقات آسیایی افتخارآفرین اند و متاسفانه نه در مسابقات مقدماتی جام جهانی ما را به جایی رسانده اند. چنین رقمی اساسا نامتعارف است.

شما درباره سقف دستمزد 400 میلیون تومان چه نظري داريد؟
400 میلیون یعنی 400 هزار دلار. زمانی که دیوید بکام به تیم لس آنجلس گالاکسی رفت، مبالغ دریافتی سایر بازیکنان این تیم هم اعلام شد. لس آنجلس گالاکسی در قلب سرمایه داری آمریکا قرار دارد. ولی متوسط دستمزد بازیکنانش سوای بکام سالانه بین 20 تا 30 هزار دلار می گیرند. یعنی بازیکنان لیگ کشوری مثل آمریکا با ان همه ثروت و ادعا، چنین مبالغی دریافت نمی کنند. حالا ما در فوتبالی که نه باشگاههایش درآمدی کسب می کنند و نه تماشاگرانش پولی می پردازند، نه سالی 30 هزار دلار بلکه ماهی 50 هزار دلار به بازيكنانمان می پردازیم. این ارقام غیر منطقی هستند.

یعنی مبلغ دریافتی یک بازیکن ایرانی سالانه تقریباً ده برابر بازیکنان لس آنجلس گالاکسی است.
دقیقاً همین طور است. چه خوب است دوستانی که در حوزه اقتصاد کار می کنند، کمی در این زمینه کنکاش کنند. ببینید کرواسی در سال 1998 رتبه سوم جام جهانی را بدست آورد. کرواسی از دل فوتبال یوگوسلاوی بیرون آمده. یوگوسلاوی کشور بسیار قدرتمندی در فوتبال دنیا بود. ستاره سرخ بلگراد و دینامو زاگرب تیم‌های بزرگی هستند. شما ببینید دستمزد بازیکنان کنونی این دو تیم چقدر است. در حالی که هر کدام از بازیکنان این دو تیم در یک کورس سی متری ، بازیکنان ما را با چند ثانیه اختلاف پشت سر می گذارند و بسیار هم حرفه ای تر بازی می کنند. چه در میدان و جه در خارج از میدان.

ما 18 تيم در ليگ برتر داريم و هر كدام 22 بازيكن دارند. يعني 396 بازيكن در ليگ برتر. آيا ارقام نجومي شامل حال اكثريت اين بازيكنان مي شود؟
در اين باره اطلاعات روشني دردست نيست. طبيعتاً همه ارقام كلاني دريافت نمي كنند. اما ما بايد متوسط ارقام را در نظر بگيريم. يعني پرسپوليس و استقلال دقيقاً اعلام كنند كه چه مبلغي براي خريد بازيكن پرداخت كرده اند و ما اين مبلغ را تقسيم بر 22 كنيم تا به متوسط رقم پرداخت شده براي خريد بازيكن از سوي اين دو تيم برسيم.

در اين زمينه چه کسی باید پاسخگو باشد؟
مدیران دولتی یا، به تعبیری دیگر مدیران ورزشی ما، تورمی بوجود آورده و بادکنکی را باد کرده اند که تناسبی با قواره فوتبال ما ندارد. پرسش کلیدی این است آیا این فوتبال می خواهد سرانجام روزی روی پای خودش بایستد یا نه؟ در حال حاضر کدام باشگاه خصوصی ما می تواند 10 تا 15 میلیارد تومان در سال خرج کند تا دستمزد این بازیکنان را پرداخت کند؟ 15 میلیارد تومان یعنی 15 میلیون دلار.

ظاهراً در شهری مثل تهران، 15 میلیون دلار برای خیلی ها رقم چندانی نیست ولی باور کنید این مبلغ در حال حاضر در اروپا رقم بسیار زیادی بشمار می رود؟ شما اگر رئال مادرید و بارسلونا و منچستر یونایتد را کنار بگذارید، یعنی غولهای اروپایی را نادیده بگیرید در می یابید سایر باشگاه ها با هزینه بسیار کمتری در مقایسه با باشگاه های ما که در حقیقت تیم هستند و نه باشگاه اداره می شوند.

این وضعیت در فوتبال ایران از چه زمانی پدید آمد؟
تصور می کنم این وضعیت پس از توفیق ایران در جام جهانی 98 شکل گرفت. به هر حال آن جام جهانی نقطه عطفی در فوتبال ایران بود. پس از آن جام جهانی، مدیران ورزش و اساساً صاحبان دولت در ایران، سیاست حمایت از فوتبال را در پیش گرفتند. اعتقاد دارم کلیت آن سیاست درست بود، اما مدیران دولتی فوتبال ما این سیاست را به شکلی اجرا کردند که از دل آن، به تعبیر من، فوتبال تورمی و بادکنکی بیرون آمد. بیاید بپذیريم در حال حاضر یکی از مشکلات فوتبال ما، تزریق بی رویه پول به آن بوده. این تزریق هم فقط شامل حال بازیکنان شده و نه و مربیان و دستیاران و آنالیزورها. از همه مهم‌تر، تاسیسات زیرساختی فوتبال ما را هم شامل نشده.

آیا نباید پرسید در حالی که پرسپولیس و استقلال هنوز آواره پیدا کردن یک زمین تمرین هستند چگونه سالی 10 تا 15 میلیون دلار به بازیکنانی که اکثرشان کم مایه هستیم می پردازیم؟ بروید و ببینید باشگاههای برزیل چقدر به بازیکنانشان می پردازند؟ یک بازیکن برزیلی چقدر دستمزد می گیرد که می تواند از برزیل به اروپا برود و در قاره سبز و بعد هم در جام جهانی بدرخشد؟ متاسفانه مدیران ورزشی ما در باشگاه‌ها، ما را به یک مرزی رسانده اند که چرخه فوتبال ما به سمت فروپاشی رفته. این بادکنک بالاخره روزی در جایی خواهد ترکید.

بر اساس آن چه می گویید پرداخت این ارقام به بازیکنان، یکی از موانع خصوصی سازی در فوتبال ایران است.
بله، عملاً چنین شده. چرا استقلال اهواز و ابومسلم مشهد، که متعلق به بخش خصوصی بودند سقوط کردند؟ چون نمی توانند با تیمهایی که با پول نفت و صنایع ملی حمایت می شوند رقابت کنند. استقلال و پرسپولیس اعتنایی به بلیط فروشی و جذب اسپانسر نمی کنند یا نمی تواننند بکنند. این تیم ها بودجه هایی دارند که آنها را از پرداختن به چنین اموری مستغنی می کند. آشکار است که بخش خصوصی نمی تواند با این تیم ها رقابت کند. بخش خصوصی در کدام کشورتوانسته با دولت رقابت کند؟

دولت باید زمینه ای را فراهم آورد که بخشش خصوصی به ورود به حوزه فوتبال ترغیب شود. فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا بارها هشدار داده اند که این باشگاه‌ها باید خصوصی شوند. آیا شرایط کنونی پرسپولیس و استقلال، شرایطی است که بخش خصوصی، در صورت تصدی این دو باشگاه، بتواند از عهده تامین آن برآید؟ آن هم بخش خصوصی ای که استادیوم و بلیط فروشی و حق پخش تلویزیونی ندارد، زیرا استادیوم ها متعلق به سازمان تربیت بدنی اند، بلیط فروشی در اختیار سازمان لیگ است و حق پخش تلویزیونی هم متعلق به یک نهاد دولتی است. در این شرایط بخش خصوصی چگونه می تواند کسب درآمد کند؟ ابومسلم و استقلال اهواز که به دسته اول سقوط کردند و استیل آذین هم که اوضاع خوبی در لیگ برتر دارد، ولی تصور نمی کنم تراز مالی باشگاه مثبت باشد.

آیا وضعیت کنونی فوتبال ایران در جای دیگری از جهان هم مشاهده می شود؟
تا حدی نمونه اش را در کشورهای عربی همسایه مان می بینیم. یعنی در جایی که فوتبال دولتی وجود دارد و دخل و خرج ها با هم تناسبی ندارند. دوستان شیخ نشین ما هم پول نفت را به باشگاه‌هایشان تزریق می کنند. در این کشورها هم تناسبی بین داده و ستانده وجود ندارد. بین آنچه که از نظر مالی تزریق می کنید و آن‌چه که دریافت می کنید. من جای دیگری را در جهان سراغ ندارم. ولی یادمان باشد کشورهای عربی جمعیت اندکی دارند و درعین حال توانسته اند روی تاسیسات زیرساختی شان کار کنند. اما ایران کشوری 70 میلیونی و پهناور است و از حیث زیرساختهای فوتبال، مشکلات عدیده ای دارد. هنوز در بندر انزلی، وقتی که استادیوم این شهر را از طریق دوربین تلویزیون می بینیم، همان ترکیب سی چهل سال پیش را دارند.

ما هنوز در مناطق فوتبال خیز جنوب کشورمان استادیومی در شان فوتبالیست‌هایمان نداریم. بنابراین این گونه ولخرجی های مدیران فوتبال ما شایسته نیست. شما ببینید بچه های ما در چه مدارسی درس می خوانند و زمین بازی شان چه وضعیتی دارد. حتی شرایط مدارس شمال شهر تهران هم مطلوب نیست. یک خانه 500-200 متری را گرفته اند و به مدرسه تبدیل کرده اند، بی آن که حتی جایی برای دویدن کودکان مهیا باشد.

نتیجه ولخرجی های فوتبال چه بوده؟
سقوط فرهنگی موازی با ریخت و پاش ها. وقتی تزریق بی رویه پول به فوتبال این کشور صورت می گیرد، نتیجه و بازتاب منفی آن را در حوزه های فرهنگی جامعه مان می بینیم. مایه تاسف است ولی اکنون فوتبالیست‌هایمان را با اتومبیل ها و ژل مویشان می شناسیم نه با بازی ای که در میادین فوتبال انجام می دهند. ما آنها را با امور حاشیه ای زندگی شان به یاد می آوریم، مثال های فراوانی وجود دارند که نمی خواهم به آنها بپردازم.
به هر حال این تورم مالی یا تزریق بی رویه پول در فوتبال مملکت، در حوزه های فرهنگی جامعه ما اثر منفی گذاشته. فوتبالیست ها نیازی به کشیدن مرارت نمی بینند. بازیکنانی را می شناسیم که پس از چند بازی عامدانه می گویند مصدوم شده ایم و نمی خواهیم بازی کنیم؛ زیرا پولشان را گرفته اند و بهتر است که به میدان هم نروند. چنین بازیکنانی فراوانند. روزنامه های ورزشی را که ورق بزنید تا دریابید چه می گویم.

اگر مدیران ورزشی کشور از شما راهکاری برای اصلاح این وضعیت غیر اصولی بخواهند، چه توصیه ای به آنها می کنید؟
هر بار کسی در مورد این مسائل حرف زده است، این دوستان گفته اند چرا در این باره حرف می زنید؟ ما گاهی که در رادیو و تلویزیون در این باره بحث می کنیم که این فوتبال در زمینه برنامه ریزی و اقتصادی و اخلاق بیمار است، کسانی هستند تا پوزخند بزنند. ببینید بودجه ورزش ما پنج برابر شده. این بودجه در کجا صرف شود و چگونه؟ باید خرج دستمزد بازیکنان شود؟ آیا قرار است این افزایش مترادف با افزایش دستمزد کعبی و کریمی و جان واریو باشد؟
این بحثی است در حوزه اقتصاد و برنامه ریزی. در پاسخ سئوال شما باید بگویم که درهای مجادله در این زمینه بسته است. دوستان فوتبالیست به ما می گویند چرا درباره این مسائل حرف می زنید؟ آنها اظهار نظر درباره فوتبال را منوط می کنند به برخورداری از سابقه حضور در فوتبال. در حالی که بحث ما بحثی اقتصادی، تشکیلاتی، سازمانی و فرهنگی است. شما نمی توانید فوتبال را از این حوزه ها منفک کنید.

حالا فرض کنیم کسي به فدراسيون توصيه كند كه هيچ بازيكني نبايد بالاتر از 50 ميليون تومان بگيرد. آيا چنين چيزي امكان پذير است؟
پرسش کلیدی اين است که آیا اين قضیه اساساً در دستور كار فدراسيون جای دارد؟ آیا در شرح وظایف فدراسیون قرار گرفته؟ فدراسيون ها در همه جاي دنيا فقط و فقط برگزار كننده بازي‌های باشگاهی و شكل دهنده تيم ملي هستند. فدراسيون آلمان و ايتاليا نقشي در افزايش قيمت بازيكنان فوتبال اين كشورها ندارند. سیلویو برلوسكوني سياستمدار ميليونري است كه در بخش خصوصي فعال است و مي خواهد براي ديويد بكام 35 ساله، مبلغي كلان بپردازد و اين كار را هم انجام مي دهد. و يا فلورنتينو پرز در رئال مادريد تاجر بزرگی است كه با اعتباري كه در بانك‌هاي اسپانيا دارد، كريستيانو رونالدو و كريم بنزما را با قيمتي گزاف مي خرد و سپس بنزما را به ميدان هم نمي فرستد. او متعلق به بخش خصوصي اي است كه توان انجام چنين كاري را دارد.
فدراسيون فوتبال اسپانيا در جايگاهي نيست كه به او بگويد شما بازيكنان تيمت را با اين قيمت بخر. فدراسيون فوتبال اسپانيا فقط برگزار كننده بازيهاي فوتبال در اين كشور است. به نظر می رسد ما ً سوءتعبير بزرگي درباره نقش فدراسيون فوتبال كشورمان داريم. يعني تصورمان اين است كه فدراسيون بايد همه مشكلات فوتبالمان را حل كند در حالي كه فدراسيون فوتبال برگزار كننده بازي‌ها است. فدراسيون ما در حوزه هايي پا مي گذارد كه در شرح وظايفش نيست. تعيين سقف قيمت براي بازيكنان ليگ برتر هم يكي ازهمين موارد است.
شما بايد از مديرعامل ذوب آهن و سپاهان و پرسپوليس بپرسيد مبناي خريد شما چيست؟ بازيكن تيمتان را چگونه انتخاب مي كنيد؟ اينكه آقاي عزيز محمدي اعلام كرده هيچ تيمي حق ندارد بازيكني را با قيمت بالاتر از 400 ميليون تومان بخرد، بدعتي است كه تا به حال نظيرش را نديده ام. البته جز در عصر كمونيسم و در بلوك شرق سابق. اما یادمان باشد كشورهاي بلوك شرق اساساً فاقد اين تركيب حرفه اي بودند و ادعا نداشتند می خواهند فوتبال را حرف های کنند.. در آن زمان بازيكنان اساساً دستمزدي به اين شكل نمي گرفتند. آنها موظف بودند كه براي باشگاهي كه دولت تعيين مي كرد، بازي كنند. الگوي فوتبال ما چيز ديگري است.

ما در حال حاضر بازيكن خارجي مي آوریم اما باشگاه‌های عصر كمونيسم بازيكن خارجي نمي خريدند. در كشورهاي كمونيستي، دستگاه ورزش مي گفت ما دستمزدي پرداخت نمي كنيم و دستمزد شما مثلا اين است كه آپارتمانتان كمي بزرگتر مي شود. اما الگوي ما ظاهراً يك الگوي اقتصاد آزاد است اما در اصل اقتصاد آزاد هم نيست زيرا دولت هزينه باشگاه‌ها را مي پردازد. در حقيقت تناقض های بنيادينی در اين حوزه وجود دارد.

حالا به نظر شما اين كه درآمد يك بازيكن خيلي بيشتر از يك پزشك متخصص است، في نفسه مشكل دارد؟
نه، من با اين مشكلي ندارم. در انگلستان هم هيچ پزشك متخصصي مثل وين روني دستمزد نمي گيرد. دراسپانيا هم هيچ پزشك متخصصي درآمدش به اندازه سرجيو آگرو در اتلتيكو مادريد يا كريستيانو رونالدو دستمزدی دریافت نمی کند.. در آمريكا هم هیچ پزشکی درآمدش در حد مايكل جوردن، بسكتباليست معروف، نبود. اما نكته مهم اين است كه ستاره هاي ورزشي غرب درآمد ايجاد مي كنند. يعني مايكل جوردن براي باشگاه شيكاگو بولز و شهر شيكاگو درآمدزا بود. اما حسين كعبي و علي كريمي چه درآمدي ايجاد مي كنند؟
ستاره هاي غرب براي باشگاه‌هاي خود درآمد و اشتغال ايجاد مي كنند. آنها هر چند كه رقم هاي نامتعارفي به عنوان دستمزد دريافت مي كنند ولي چرخ اقتصادي باشگاه را جلو مي برند. اما ستاره هاي ما كجا براي باشگاههايشان كسب درآمد كرده اند؟ كدام يك از ما به خاطر اين ستاره‌ها يك پيراهن يا حتي يك بشقاب خريده‌ايم؟