PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حضرت فاطمه(سلام الله علیها)



yamahdi
05-18-2010, 11:24 AM
محوریت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

http://pnu-club.com/imported/2010/05/338.jpg
به تواتر در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده است که رسول الله(صلی الله علیه و آله) بارها فرمودند: «فاطمة بضعة منی یغضبنی من أغضبها و یسرنی من سرها و ان الله یغضب لغضبها و یرضی لرضاها»
فاطمه(علیهاالسلام) پاره تن من است، هر کسی که او را ناراحت و غضبناک کند، مرا ناراحت و غضبناک کرده و هر کس که او را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده است. بدرستی که خداوند به خاطر ناراحتی و غضب او، غضبناک می‌شود و به خاطر خوشحالی او، خوشحال می‌گردد.
همان گونه که از متن حدیث شریف بر می‌آید رضایت و خشنودی حضرت زهرا(علیهاالسلام) رضایت و خشنودی خدا و رسولش است و ناراحتی و غضب آن حضرت، ناراحتی و خشم خدا و رسول او می‌باشد، از آنجا که هر انسانی حالات مختلفی دارد و در هر ساعت دستخوش تحولات گوناگون است، معقول نیست که در تمام لحظات زندگی با وجود آن همه دگرگونی‌ها همیشه و همه جا مورد توجه خدا بوده و رضایش رضای خدا و غضبش، غضب خدا باشد، مگر آن که آن شخص دارای عصمت باشد. زهرای مرضیه (علیهاالسلام) محور خشنودی و غضب خدا بود.
در حدیث دیگری از رسول الله نقل شده است که:
«فاطمة بضعة منّی من أغضبها أغضبنی»؛ فاطمه پاره تن من است؛ هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
این احادیث با تعابیر مشابه در کتب صحیح مسلم، صحیح بخاری، مسند احمد بن حنبل، صحیح ابی داوود و ... - که همگی از کتب معتبر اهل سنت هستند - آمده است.
اما تسلیم مطلق نسبت به حب و بغض، خشنودی و غضب خداوند، مقامی خاص است که این مقام، مخصوص برترین مخلوقات خداوند روی زمین است. احادیث فوق دال بر این است که منشأ خشنودی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نفس ایشان نیست، بلکه منشأ آن خداوند تبارک و تعالی است.
احادیث فوق به این مفهوم است که خداوند متعال از خشنودی فاطمه(علیهاالسلام) خشنود و از غضب او غضبناک می‌شود و این مقامی بالاتر از آن است که فاطمه(علیهاالسلام) از خشنودی خدا خشنود، و از غضب خدا، غضبناک شود.
خداوند متعال در قرآن و در آیه 81 سوره طه می‌فرمایند: «وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى»؛ و هر کس که مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاک خواهد شد.
آیه فوق بیانگر آن است که خشم خداوند متعال خواری و هلاکت را در پی دارد و هر کس که موجبات خشم خدا را فراهم آورد، در آخرت به هلاکت خواهد افتاد و ذلیل خواهد شد.
و نیز در ترجمه آیه 57 سوره احزاب می‌خوانیم: «و هر کسی که خدا و رسولش را بیازارد، لعنت خدا بر آنان در دنیا و آخرت است و خدا بر آنان عذابی خوار کننده آماده کرده است.»
از آیه فوق نیز بر می‌آید که آزار دهنده خدا و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) عذابی خوار را در پی دارد و چون آزار حضرت رسول در گرو آزار حضرت صدیقه طاهره(علیهاالسلام) است، در نتیجه هر کس که حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را آزار دهد، عذابی خوار کننده در دنیا و آخرت برایش وعده داده شده است.
حال ذکر چند روایت را در کتب اهل سنت بخوانید:
- بخاری(از علمای حدیث اهل سنت) در روایت صحیحی از عایشه آورده است که او می‌گفت: «فاطمه(علیهاالسلام) دختر رسول الله غضبناک شد و از - یکی از صحابه - روی برگرداند، بعد از آن طولی نکشید که درگذشت.»( صحیح بخاری، ج4،ص41)
- بیهقی(از علمای بزرگ اهل سنت) در کتاب «سنن الکبری»، ج6، ص300 نقل می‌کند:
«حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بر ابوبکر غضب کرد و خشمناک شد، از او اعراض نمود و با او صحبت نکرد تا این که وفات یافت و علی(ع) او را شبانه دفن کرد.
- ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه»، ج6، ص50 نقل می‌کند: «صحیح نزد من آن است که حضرت زهرا(علیهاالسلام) در حالی که از ابوبکر و عمر خشمگین بود وفات نمود و بدرستی که او وصیت کرده بود که آن دو بر وی نماز نخوانند.»


هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان

yamahdi
05-18-2010, 11:30 AM
http://pnu-club.com/imported/2010/05/339.jpg
چنانكه رسول اكرم به شیعیان امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش بشارت بهشت را داده است و در منقبت و عظمت مقام آنان مطالبى بیان داشته‏اند، نسبت به شیعیان زهرا(علیهاالسلام) نیز عینا با ذكر همان مناقب مژده‏ى بهشت داده‏اند. شیعه یعنى تابع و پیرو و اقتداكننده. شیعه‏ى على كسى است كه از على (علیه‏السلام) هدایت مى‏یابد و همراه او و متمسك و دست به دامان اوست. شیعه‏ى فاطمه(علیهاالسلام) در اخبار عینا در ردیف شیعیان على است. گاه پیامبر اكرم در مدح شیعیان امیرالمؤمنین سخن مى‏گوید، و گاه در منقبت شیعیان فاطمه(سلام‏الله‏علیها) و همین روش رسول خدا نشانگر این است كه حضرت زهرا (علیهاالسلام) خود استقلال دارد و داراى كرامات و مقام والا و صاحب ولایت كبرى مى‏باشد.
اینك حدیثى از پیامبر اكرم در شان آن حضرت:
«عن جابر بن عبدالله مرفوعا لا اذا كان یوم القیامة تقبل ابنتى فاطمة على ناقة من نوق الجنة...، خطامها من لولو رطب، قوائمها من الزمرد الاخضر ... فتقدمهم فاطمة، حتى تدخلهم الجنة.»1

جابر بن عبداللَه از رسول خدا روایت مى‏كند كه فرمود:
«هنگامى كه روز قیامت فرا رسد، دخترم فاطمه سوار بر ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى وارد عرصه محشر مى‏شود، كه مهار آن ناقه از مروارید درخشان و چهارپاى آن از زمّرد سبز، دنباله‏اش از مشك بهشتى، چشمانش از یاقوت سرخ، و بر فراز آن، قبه‏اى (خیمه‏اى) از نور، كه بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن قبه، انوار عفو الهى و خارج آن خیمه، پرتو رحمت خدایى است. و بر فرازش تاجى از نور كه داراى هفتاد پایه است از دّر و یاقوت كه همانند ستارگان درخشان در افق آسمان نور افشانند.

از جانب راست آن مركب هفتاد هزار ملك، و از طرف چپ آن هفتاد هزار فرشته است - و جبرئیل در حالى كه مهار ناقه را گرفته است - با صداى بلندى ندا مى‏كند: نگاه خود را فراسوى خویش گیرید، و نظرها به پایین افكنید، این فاطمه دختر محمد است كه عبور مى‏كند. در آن هنگام، حتى انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب، دیده فرو مى‏گیرند؛ تا این كه فاطمه عبور مى‏كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى‏گیرد، آنگاه از جانب خدا جل جلاله ندا مى‏شود: اى محبوبه‏ى من، و اى دختر حبیب من، بخواه از من آنچه مى‏خواهى؛ تا عطایت كنم و شفاعت كن هر كس را مایلى تا قبول فرمایم. در جواب عرضه مى‏دارد: اى خداى من، و اى مولاى من، دریاب ذریه‏ى مرا، شیعیان مرا، پیروان مرا، و دوستان ذریه‏ى مرا. بار دیگر از جانب حق خطاب مى‏رسد: كجا هستند ذریه فاطمه و پیروان او؟ كجایند دوستدارانش، و دوستداران ذریه‏ى او؟ در آن هنگام جماعتى به پیش مى‏آیند و فرشتگان رحمت آنان را از هر سوى در میان مى‏گیرند. و فاطمه علیهاالسلام در حالى كه پیشگام آنهاست همگى را همراه خود به بهشت وارد مى‏فرماید.»
http://pnu-club.com/imported/2010/05/340.jpg
حضرت صدیقه(سلام‏الله‏علیها) در روز قیامت سوار بر مركبهاى متفاوت به تناسب مواقف متعدد است؛ و این كه در احادیث وارده، مركبهاى آن حضرت، متفاوت ذكر شده است، و به نظر بعضى‏ها نوع مركب مورد اختلاف بوده است صحیح نیست. زیرا هر مركبى كه بیان شده است با مشخصات معین در موقف معین بوده و همه‏اش درست جاى اختلاف نیست؛ و علت اختلاف در مشخصات مركب، از این جهت است كه هنگامى كه فاطمه(علیهاالسلام) به سوى عرش الهى سیر مى‏كند مركب خاصى دارد، وقتی كه از مقابل عرش به جانب بهشت روان است یك مركب مخصوص دیگر؛ و همچنین هنگام ورود به ‏بهشت و جولان و طیران در فضاى رحمت الهى - همانند جعفر طیار - داراى مركب‌هاى خاص و گوناگون مى‏باشد. در روایتى كه ذكر شد، و مشخصات یكى از مركبهاى آن حضرت بیان گردید و گفته شد كه جبرئیل مهار ناقه‏ى بهشتى زهرا سلام‏الله‏علیها را در روز محشر مى‏گیرد. مى‏توان گفت كه جبرئیل، نماینده‏ى خاص خداى لامكان، در هر مكان و موقفى است و در برخى از آیات و روایات كه جمله‏ى «خدا آمد» به كار رفته است، دانشمندان همه را حمل بر آمدن جبرئیل نماینده‏ى حق تبارك و تعالى نموده‏اند؛ لذا هنگام ورود فاطمه(علیهاالسلام) به عرصه‏ى محشر، آن یكتا كنیز برگزیده‏ى خدا و بانوى بانوان عالم از اولین و آخرین، همین شایسته‏ى اوست كه مهار مركبش را جبریل امین بگیرد و با افتخار ندا كند: «غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد.»2

در یك روایت دیگر از رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) چنین نقل شده است كه فرمود: «... ینادى مناد من بطنان العرش، یا اهل القیامه غضوا ابصاركم، هذه فاطمه بنت محمد، تمر على الصراط، فتمر فاطمه علیها و تمر شیعتها على الصراط كالبرق الخاطف... .»3
«روز قیامت منادى از میان عرش الهى ندا مى‏كند: اى اهل محشر چشمان خود فرو گیرید، این فاطمه دختر محمد است كه از صراط عبور مى‏كند، آنگاه فاطمه با شیعیان به سرعت برق از صراط مى‏گذرند.»
در حدیث دیگرى از حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه و آله و سلم) منقول است كه فرمود: «... ثم یقول جبرئیل: یا فاطمه سلى حاجتك. فتقولین: یا رب شیعتى. فیقول الله عزوجل: قد غفرت لهم. فتقولین: یا رب شیعه ولدى. فیقول اللَّه: قد غفرت لهم. فتقولین: یا رب شیعه شیعتى... .4
«پس آنگاه جبرئیل عرض مى‏كند: اى فاطمه، هر چه مى‏خواهى از خداى خویش طلب كن. فاطمه عرض مى‏كند: خدایا، شیعیان مرا دریاب. خطاب مى‏رسد: همه‏ى شیعیان تو را آمرزیدم. عرضه مى‏دارد: پروردگارا، شیعه‏ى فرزندانم را نیز نجات بده. ندا مى‏آید: همه‏ى آنان را بخشیدم؛ یا فاطمه، اینك در میان اهل محشر برو و هر كسى كه به تو پناهنده شود، همراه تو به بهشت وارد خواهد شد.
http://pnu-club.com/imported/2010/05/341.jpg
پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله و سلم) چنین ادامه داد: در آن هنگام همه‏ى مردم آرزو مى‏كنند كه اى كاش ما نیز فاطمى بودیم. یا فاطمه، در چنین روزى است كه شیعیان تو، پیروان اولاد تو، و شیعیان امیرالمؤمنین در پى تو به سلامت وارد بهشت مى‏شوند.»
جناب جابر در یك حدیث مفصل از حضرت باقر(سلام‏الله‏علیه) نقل مى‏كند كه فرمود: «... والله یا جابر انها ذلك الیوم لتلتقط شیعتها و محبیها كما یلتقط الطیر الحب الجید من الحب الردى‏ء، فاذا سار شیعتها معها عند باب الجنه، یلقى الله فى قلوبهم ان یلتفتوا ... .5
«به خدا قسم یا جابر، این است همان روزى كه مادرم زهرا شیعیان خود را از میان اهل محشر جدا مى‏كند چنان مرغى كه دانه‏هاى خوب را از بد جدا مى‏سازد. و چون همراه فاطمه شیعیانش به در بهشت مى‏رسند، خدا در قلب آنان چنین القاء مى‏فرماید كه به پشت سر خویش نگاه كنند؛ آنگاه كه به عقب سر خود نظر افكنند، از جانب خداى تعالى خطاب مى‏شود: سبب چیست كه شما به پشت سرتان نگاه مى‏كنید؟ من كه شفاعت فاطمه دختر حبیبم محمد را درباره‏ى شما پذیرفتم. عرض مى‏كنند: پروردگارا دوست مى‏داریم قدر و منزلت ما شیعیان فاطمه در چنین روزى شناخته شود.
پس، از جانب خداى تعالى خطاب مى‏شود: اى دوستان من برگردید، برگردید(به صحنه‏ى محشر)، نظر افكنید (در میان آن جماعت و) هر كس را كه براى دوستى فاطمه شما را دوست داشته است هر كس را كه به خاطر زهرا به شما دوستداران فاطمه اطعام كرده؛ نیكى نموده، و با جرعه‏ى آبى سیرابتان كرده، و یا از غیبت افراد درباره‏ى شما مانع شده است: دست او را بگیرید و به بهشت واردش كنید، سپس امام باقر (علیه‏السلام) اضافه فرمود: به خدا سوگند از بركت محبت جده‏ام زهرا كسى بر جاى نمى‏ماند جز آن كسى كه نسبت به مقام والاى آل‏ محمد تردید داشته و یا كافر و یا منافق باشد.»

در «تفسیر فرات بن ابراهیم» روایتى از حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه و آله و سلم) منقول است كه آن حضرت فرمود: «... تدخل فاطمة ابنتى الجنة و ذریتها و شیعتها...، و ذلك قوله تعالى: (لا یحزنهم الفزع الاكبر) 6
... (و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون)7 هى والله فاطمة و ذریتها و شیعتها... .»8
«دخترم فاطمه با ذریه و شیعیانش وارد بهشت مى‏شوند، و در این مورد است كه خداى تعالى مى‏فرماید: هرگز فزع اكبر (هول و هراس بزرگ روز قیامت) آنها را غمگین نمى‏سازد... و با هر چه كه بدان تمایل دارند براى همیشه متنعمند... .»
آرى، فاطمه و ذریه و شیعیان او در پناه رحمت خدا، از وحشت روز محشر در امن و امان هستند و از اینجا معلوم مى‏شود كه حضرت زهرا داراى شیعه‏ى مخصوص به خود و صاحب استقلال شخصیت مى‏باشد.
http://pnu-club.com/imported/2010/05/342.jpg
عاصمى در كتاب زین الفتى- در بخش «الشراط الساعة»- از سلمان چنین روایت مى‏كند كه پیامبر اكرم فرمود:
«یا سلمان و الذى بعثنى بالنبوة لاخذن یوم القیامة بحجزة جبرئیل، و على اخذ بحجزتى، و فاطمة آخذه بحجزته، والحسن آخذ بحجزة فاطمة، والحسین آخذ بحجزة الحسن، و شیعتهم اخذه بحجزتهم... عهد به جبرئیل من عند رب العالمین.»9
«اى سلمان، قسم به وجود مقدسى كه مرا به پیامبرى مبعوث فرموده است، در روز قیامت، من دامان جبرئیل (نماینده‏ى خداى عز و جل را مى‏گیرم، و على دامان مرا، و فاطمه دامان على را، و حسن دامان فاطمه را، و حسین دامان حسن را، و شیعیانشان دست به دامان آنها هستند. یا سلمان، آیا گمان مى‏كنى، خداى تعالى پیامبرش را (پناهنده‏ى خود را) كجا مى‏برد؟ و پیامبر، برادرش على را؟ و على همسرش زهرا را؟ و فاطمه دو فرزندش را؟ و آنها شیعیانشان را كجا خواهند برد؟ سپس پیامبر اكرم سه بار تكرار فرمودند: اى سلمان قسم به خداى كعبه به سوى بهشت مى‏برند؛ و این پیمانى است كه جبرئیل از جانب پروردگار جهانیان وعده داده است.» اعتراف و ایقان به ولایت حضرت صدیقه(سلام‏الله‏علیها)، و اظهار تشیع و دوستى نسبت به او، در زیارت مخصوص آن حضرت نیز با این جملات بیان شده است: «خدایا شاهد باش كه من از شیعیان زهرا و از دوستان اویم و معتقد به ولایت آن حضرت هستم.»
با توجه به این كه حضرت فاطمه صدیقه(سلام‏الله‏علیها) در والاترین مناقب و برترین مقامات با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است و با در نظر گرفتن مطالبى كه نسبت به مراتب عالى آن حضرت در روز قیامت بیان شد، و بشارتهایى كه درباره‏ى شیعیانش از پیامبر اكرم نقل شده است، هرگز معقول نیست كه صاحب این مقامات عالیه ولیةاللَّه نباشد.

تنظیم: هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان





1ـ امالى صدوق ص 25، بحارالانوار ج 43/ 220 219.
2ـ یعنى: (چشمان خود فرو بندید تا فاطمه عبور نماید). این جمله در روایات متعدد با عبارات مختلفى ایراد گردیده است، كه از آن قبیل است:
«غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه الصدیقه بنت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و من معها».
«غضوا ابصاركم كم لتجوز فاطمه بنت محمد صلى الله علیه و آله و سلم سیده نساءالعالمین على الصراط».
«غضوا ابصاركم و نكسوا روسكم».
«غضوا ابصاركم تمر فاطمه بنت رسول‏الله صلى الله علیه و آله و سلم».
«غضوا ابصاركم حتى تعبر فاطمه بنت محمد صلى الله علیه و آله و سلم».
«غضوا ابصاركم حتى تمر فاطمه بنت حبیب الله صلى اللَّه علیه و آله و سلم».
«غضوا الابصار فان هذه فاطمه تسیر».
«غضوا ابصاركم فهذه فاطمه بنت محمد رسول‏الله صلى اللَّه علیه و آله و سلم تمر على الصراط».
«نكسوا روسكم و غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه على الصراط».
«طاطاوا الروس و غضوا الابصار، فان هذه فاطمه تسیر الى الجنه».
حاكم نیسابورى درباره‏ى روایت فوق مى‏گوید: «این حدیث- على شرط الشیخین (یعتى بر مبناى شرط بخارى و مسلم)- صحیح است». (مستدرك حاكم ج 3/ 153).
ابن ابى‏الحدید در شرح نهج‏البلاغه ج 9/ 193 پس از نقل این روایت چنین مى‏گوید: «و هذا من الاحادیث الصحیحه،.و لیس من الاخبار المستضعفه». یعنى این روایت از احادیث صحیحه مى‏باشد و از جمله احادیث ضعیف نیست.
بعضى از مصادر این روایت در كتب عامه از این قرار است: معجم كبیر طبرانى ج 1/ 108/ ح 180، مستدرك حاكم ج 3/ 153، 161، اسد الغابه ج 5/ 523، تلخیص المستدرك ج 3/ 153، فرائد السمطین ج 2/ 49/ ح 380، الصواعق المحرقه ص 289، كنز العمال ج 12/ ص 105، 106/ ح 34209- 34211، ص 108/ ح 34219، ص 109، 110/ ح 34229، ینابیع الموده ص 182، الاتحاف ص 46.
این روایت در كتب شیعه نیز موجود است كه از جمله مى‏توان به مصادر ذیل مراجعه نمود: تفسیر الامام العسكرى- ذیل تفسیر سوره‏ى البقره، آیه‏ى 93- ص 434، كنز الفوائد ص 253، 254، 355، 356، تفسیر فرات ص 437، 438/ ح 578. كسانى كه مایل به بررسى بیشتر روایات شیعى در این باره هستند مراجعه بفرمایند به: بحارالانوار ج 7/ 336، ج 32/ 610، ج 37/ 70، ج 43/ 52، 53، 62، 64، 219، 220، 221، 223، 224، ج 68/ 59.
3ـ بحارالانوار ج 43/ 223.
4ـ تفسیر فرات ص 444- 447/ ح 587، بحارالانوار ج 8/ 54، 43/ 227. این حدیث كه توسط امیرالمؤمنین از پیامبر اكرم نقل گردیده است نسبتا طویل است و در آن به بعضى از مناقب حضرت زهرا علیهاالسلام- خصوصا به موقف و مقام حضرت صدیقه در محشر- اشاره گردیده كه ما بدلیل اهمیت آن، متن كامل روایت را در تعلیق شماره‏ى 5 آورده‏ایم.
5ـ تفسیر فرات ص 299/ ح 403، بحارالانوار 8/ 52، 43/ 65. متن كامل این روایت در تعلیق شماره‏ى 6 آمده است.
6ـ سوره‏ى الانبیاء، آیه‏ى 103.
7ـ وره‏ى الانبیاء، آیه‏ى 102.
8ـ این عبارت در دو روایت نقل شده است كه هر دو در كتاب تفسیر فرات آمده است. مراجعه بفرمایید به: تفسیر فرات ص 269، 437، 438/ ح 362، 578، بحارالانوار ج 7/ 336، ج 43/ 63، ج 65/ 60.
9ـ زین الفتى فى شرح سوره هل اتى (نسخه‏ى مخطوط این كتاب در نجف اشرف در اختیار مرحوم علامه امینى بوده است).

yamahdi
05-18-2010, 11:38 AM
http://pnu-club.com/imported/2010/05/343.jpg
از اخبارى كه در علت نامگذارى حضرت فاطمه(سلام‏الله‏علیها) به اسامى «فاطمه» و «بتول» وارد شده است مى‏توان استفاده كرد. فاطمه اسمى است كه از اسماء حق تبارك و تعالى مشتق گردیده، و بر عرش و جنت چنین نوشته شده است: «انا الفاطر و هذه فاطمه».
در كتاب ذخائر العقبى مى‏خوانیم:
«قال رسول‏الله(صل اللَه علیه و آله و سلم) لفاطمة: یا فاطمه تدرین لم سمیت فاطمة؟ قال على: یا رسول‏الله لم سمیت فاطمة؟ قال: ان الله عز و جل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامة.»1
«پیامبر اكرم به فاطمه فرمود: آیا مى‌دانى چرا اسم ترا فاطمه نهاده‏اند؟ على عرض كرد: یا رسول‏الله خودتان بفرمایید سبب این تسمیه چیست. پیامبر اكرم فرمود: سبب این است كه خداى تعالى فاطمه و شیعیان او را از آتش روز قیامت منقطع و دور نگه داشته است.»
روایت مذكور را محب‏الدین طبرى در ذخائرالعقبى از ابن‏عساكر نقل كرده است و اضافه مى‏كند كه این حدیث را امام على بن موسى الرضا(علیهماالسلام) نیز در مسند خود ذكر كرده است. محب‏الدین طبرى مى‏گوید حضرت رضا در كتاب مسندش چنین مى‏فرماید:
«ان رسول‏الله صلى الله علیه و آله و سلم قال: ان عز و جل فطم ابنتى فاطمه و ولدها و من احبهم من النار فلذلك سمیت فاطمه.»2
«پیامبر اكرم فرمود: به درستی كه خداى تبارك و تعالى دخترم فاطمه و فرزندانش را و هر كسى را كه آنان را دوست بدارد از آتش منقطع و دور گردانیده است و از این جهت است كه او را فاطمه نامیده‏اند.»
علاوه بر دانشمندانى كه نامشان برده شد، جمعى دیگر از علماء نیز این روایت را در كتابهاى خود آورده‏اند، از جمله عبیدى مالكى 3 در عمدة التحقیق این مطلب را ذكر كرده است. 4
قسطلانى كه یكى از دانشمندان بزرگ عامه است در مواهب اللدنیه چنین نقل مى‏كند:
«روى النسائى و الخطیب مرفوعا: (انما سمیت فاطمه لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار).5
و (سمیت بتولا لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا. و قیل لانقطاعها عن الدنیا الى اللَّه تبارك و تعالى) قاله ابن الاثیر».6
«نسائى و خطیب بغدادى از پیامبر روایت كرده‏اند كه فرمود: (فاطمه به این دلیل فاطمه نامیده شده كه خداى تبارك و تعالى او را و دوستانش را از آتش منقطع و دور گردانیده است)؛ و ابن اثیر مى‏گوید: (او را بتول نامیده‏اند، زیرا از نظر تدین و فضیلت و اصالت از تمام زنان عصر خویش جدا و ممتاز بوده است؛ همچنین گفته شده كه تسمیه‏ى او به بتول به این دلیل است: كه فاطمه دل از دنیا گسسته و به خداى خویش پیوسته است)».
هر یك از نامهاى حضرت فاطمه (سلام‏الله‏علیها) رمز و سرّى دارد كه در اخبار وارد است، چرا فاطمه‏اش نامیده‏اند؟ چرا او را بتول گفته‏اند، و چرا اسمش را عذرا نهاده‏اند؟
چنانكه گفته شد «فاطمه» و «بتول» در حقیقت هر دو یك معنى دارند كه به فرمایش پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله و سلم) حاكى از این است كه حضرت فاطمه و فرزندش و شیعیان او در روز قیامت از آتش منقطع و دورند.
خدا ما را نیز از شیعیان فاطمه(سلام‏الله‏علیها) قرار بدهد. ان‏شاءالله.

هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان




1ـ ذخائرالعقبى ص 26، ینابیع الموده ص 194، ارحج المطالب ص 24، 263، 445. نسائى و خطیب بغدادى روایت مى‏كنند كه پیامبر فرمود: «ان ابنتى فاطمه حوراء آدمیه، لم تحض و لم تطمث، انما سماها فاطمه لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار». (الصواعق المحرقه ص 245، كنز العمال ج 12/ 109/ ح 34226).
2ـ ذخائرالعقبى ص 26، ینابیع الموده ص 194، ارجح المطالب ص 445 263 24.
3ـ ابراهیم بن عامر على عبیدى مصرى مالكى متوفاى 1091 هجرى. وى داراى تالیفات متعددى است كه یكى از آنها كتاب «عمده التحقیق فى بشائر آل‏الصدیق» مى‏باشد. (ایضاح المكنون ج 1/ 52، هدیه العارفین ج 1/ 33، معجم المولفین ج 1/ 33).
4ـ عبیدى این روایت را عینا از كتاب ذخائرالعقبى نقل مى‏نماید. (عمده التحقیق ص 15، ذخائرالعقبى ص 26). همچنین دیلمى نقل مى‏كند كه پیامبر فرمود: «انما سمیت ابنتى فاطمه لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار». (فردوس الاخبار ج 1/ 426/ 1395، الصواعق المحرقه ص 235).
5ـ المواهب اللدنیه ج 1/ 394. همچنین مراجعه بفرمایید به: الصواعق المحرقه ص 245، فرائد السمطین ج 2/ 48، 57، 58/ ح 379، 384، كنز العمال ج 12/ 109/ ح 34226.
6ـ المواهب اللدنیه ج 1/ 394، 395. همچنین مراجعه بفرمایید به النهایه- ذیل كلمه‏ى «بتل»- ج 1/ 94.

yamahdi
05-18-2010, 04:54 PM
نقش محبت حضرت فاطمه(علیهاالسلام) در محشر


http://pnu-club.com/imported/2010/05/349.jpg
از حضرت سلمان نقل شده كه رسول خدا درباره‏ى محبت فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند:
یا سلمان! من احب فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من ابغضها فهو فى النار. یا سلمان! حب فاطمه ینفع فى ماه من المواطن، ایسر ذالك المواطن الموت و القبر و المیزان و المحشر و الصراط و المحاسبه... یا سلمان! ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها امیرالمؤمنین علیا، و ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها.
اى سلمان! هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد، او در بهشت و كنار من خواهد بود و هر كس او را دشمن بدارد گرفتار آتش مى‏شود.
سلمان! علاقه‏مندى به فاطمه در صد جا به درد مى‏خورد: از جمله‏ى آنها: هنگام مرگ، عالم برزخ، در پاى میزان، عرصات محشر، پل صراط و محاسبه‏ى اعمال.
سلمان! واى بر كسانى كه به او ظلم كنند و واى بر آنان كه به شوهر او جفا نمایند، حتى واى بر ستمگرانى كه به فرزندان و شیعیان وى ستم كنند.
این حدیث مى‏رساند كه عشق و علاقه به فاطمه(علیهاالسلام) در عرصات محشر نیز نجات‏دهنده است.


هدهدی- گروه دین و اندیشه تبیان


برگرفته از فرایدالسمطین، ج 2، ص 67، ش 391.

yamahdi
05-18-2010, 04:58 PM
خطبه فدكیه تفسیرى بر آیات قرآن كریم

http://pnu-club.com/imported/2010/05/350.jpg
علاّمه مجلسى از شیخ بزرگوار و ثقه، صدوق(ره)، روایت كرده است كه در دوران شدت و غلبه بیمارى حضرت زهرا(علیهاالسلام)، زنان مهاجران و انصار به عیادت ایشان رفتند، و جویاى احوال ایشان شدند و پرسیدند: در این حال بیمارى، چگونه سر مى‏كنید؟ حضرت بدین‏گونه پاسخ گفت: «به خدا سوگند! روزگارم سر مى‏شود و حالم به گونه‏اى است كه از دنیاى شما ناخشنود و از مردان شما خشمگین و ناراحتم ... «لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُون»(مائده:80) و بد چیزى است آنچه كه نفوسشان مقدّم داشته؛ چرا كه موجب خشم و غضب الهى شده و در عذاب جاودانه‏اند.
... واى بر آنها! چگونه خلافت را از پایگاه استوار رسالت و پایه‏هاى محكم نبوّت و محل نزول وحى امین و انسان آگاه به امر دین و دنیا منحرف كرده، دور ساختند؛«أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِین»(زمر: 15) آگاه باشید كه این همان زیان و خسران آشكار است.
در امر شفّاف‏سازى سیاسى و بازشناسى حق خلافت، حضرت زهرا(علیهاالسلام) هر محملى را براى این ادعا برمى‏گزیند تا بتواند از تحریف و انحرافى كه به وسیله حكومت تازه روى كار آمده پرده برداشته، اتمام حجّت نماید و مسئولیت خود را در یارى دین و كیان و مركزیت آن یعنى حضرت على(علیه‏السلام) ادا نماید و این مسئله را در خطبه «فدك» در مسجد و خطبه «عیادت» تصریح نموده، بدون ابهام و پیچیدگى، نظریاتش را بیان مى‏كند.
... پس اى كاش بینى مردمى كه «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا» (كهف: 104) مى‏پندارند كار نیك انجام مى‏دهند، به خاك مالیده شود. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـكِن لایَشْعُرُون»(بقره: 12)؛ آگاه باشید كه آنان تبهكارند و خود نمى‏فهمند. «أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لایَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدى فَمَا لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُون»(یونس: 35)؛ آیا آن كس كه به درستى و راستى هدایت مى‏كند براى پیروى شایسته‏تر است، یا آن كس كه خود هدایت نیافته باشد؟ پس شما را چه شده است؟ چگونه قضاوت مى‏كنید؟

yamahdi
05-18-2010, 05:03 PM
حضرت فاطمه(علیهاالسلام) چگونه سر از قبر برمى‌‏دارد؟

http://pnu-club.com/imported/2010/05/351.jpg
حضرت فاطمه علیهاالسلام هر چند مقام برترى دارد، ولى او نیز همانند دیگران این مسیر را مى‏پیماید و پس از عالم برزخ به محشر مى‏آید و در پیشگاه خدا مقام او بر دیگران ثابت مى‏شود.
امام على علیه‏السلام مى‏فرمایند: روزى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى دیدار فاطمه علیهاالسلام به خانه‏ ما آمد، ولى دخترش را بسیار محزون دید. از او پرسید چرا این گونه غمگینى؟ در جواب گفت: پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم كه مردم در آن حال عریان خواهند بود. (ذكرت المحشر و وقوف الناس عراه...)
رسول گرامى فرمودند: نگران مباش، پس از آن كه من، على و ابراهیم خلیل(علیهم‌‏السلام) سر از قبر برمى‏داریم آنگاه خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار ملائكه به سراغ تو مى‏فرستند، سپس اسرافیل در حالى كه با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد، كنار تو مى‏آید و تو را از قبر بیرون مى‏نماید، در حالى كه بدنت پوشیده است...
آنگاه با عزت و احترام بى‏نظیر هفتاد هزار ملائكه تسبیح گویان تو را وارد محشر مى‏كنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالت مى‏آیند. در این هنگام مریم (دختر عمران)، خدیجه (دختر خویلد)، حوا (زن آدم)، آسیه، (دختر مزاحم) هر كدام با صفوف ملائكه اطراف تو را مى‏گیرند و تو را بر روى منبرى از نور مى‏نشانند در این هنگام جبرئیل به حضور تو مى‏رسد و مى‏گوید: هر حاجتى دارى بگو و تو مى‏گویى: خدایا! حسن و حسینم را مى‏خواهم.
در آن ساعت حسینت را مى‏بینى كه با بدن خون آلود به محشر مى‏آید و از خدا مى‏خواهد كه قاتلان وى را به كیفر رساند، بلافاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او ملائكه نیز به خشم آیند و شعله‏هاى جهنم زبانه مى‏كشد و قاتلان حسین و دشمنان او بر درون آتش افكنده مى‏شوند.

هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان



برگرفته از بحارالانوار، ج 43، ص 226-225 با تلخیص

yamahdi
05-18-2010, 05:06 PM
محتواى مصحف فاطمه (علیهاالسلام)

http://pnu-club.com/imported/2010/05/352.jpg
مصحف حضرت فاطمه(علیهاالسلام) شامل: اخبار و اطلاعاتى در آینده‏ى جهان تا روز قیامت، سرنوشت فرزندان و ذریه آن حضرت، ستمگرى و انواع جنایات خلفاى جور و پادشاهان بى‏داد و از این قبیل علوم و اخبار مى‏باشد، این کتاب که از نظر حجم سه برابر قرآن است، ولى چیزى درباره‏ى قرآن و یا احکام و حلال و حرام ندارد، بلکه آینده‏ى تاریخ را تا روز رستاخیز ترسیم کرده است، که اینک چند حدیث در این زمینه نقل مى‏کنیم:
ابوبصیر از امام صادق علیه‏السلام در مورد مصحف فاطمه علیهاالسلام سوال نمود، آن حضرت در جواب او فرمودند:
مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات واللَّه ما فیه من قرآنکم حرف واحد. 1
مصحف فاطمه علیهاالسلام سه برابر این قرآن موجود است، ولکن در یک حرف نیز مشابهت ندارند.
شبیه این حدیث را از امام کاظم علیه‏السلام داریم که مى‏فرمایند: مصحف فاطمه در نزد من است، ولى چیزى از احکام قرآن در آن نیست.2
و از حماد بن عثمان آمده است که روزى امام صادق علیه‏السلام فرمودند: در سنه‏ى یکصد و بیست و هشت زنادقه، خروج مى‏کنند و این جریان را از مصحف فاطمه علیهاالسلام نقل مى‏کنم. حماد پرسید: مصحف فاطمه علیهاالسلام چیست؟
حضرت فرمودند: ... لیس فیه شى من الحلال و الحرام ولکن فیه علم مایکون؛ 3
در مصحف فاطمه علیهاالسلام چیزى از حلال و حرام نیست، ولى حوادث و اتفاقات روزگار در آن آمده است.
و در حدیث دیگرى همین امام بزرگوار از علوم غیبى و آنچه خداوند در اختیارشان گذاشته خبر مى‏کند و از کتابهاى آسمانى که مخصوص ائمه است ذکرى به میان مى‏آورد، آنگاه در مورد مصحف فاطمه چنین مى‏گویند:
و اما مصحف فاطمه علیهاالسلام ففیه ما یکون من حادث و اسماء من یملک الى ان تقوم الساعه. 4
مصحف فاطمه علیهاالسلام کتابى است که تمام حوادث و اخبار غیبى و جریاناتى را که پادشاهان تا روز قیامت انجام مى‏دهند آمده است.
و بالاخره ابوعبیده مى‏گوید: برخى از اصحاب شیعه از امام صادق علیه‏السلام در مورد کتابهاى: جامعه، جفر و مصحف فاطمه پرسیدند، حضرت فرمودند: مصحف فاطمه علیهاالسلام این است که ملکى پیوسته در حضور فاطمه علیهاالسلام بود و او را در عزاى پدر تسلى مى‏داد. و از آینده‏ى جهان و سرنوشت فرزندانش خبر مى‏کرد، این کتاب را مصحف فاطمه گویند. 5
از مجموع این احادیث نتیجه مى‏گیریم که مصحف فاطمه علیهاالسلام کتابى است که از جانب خدا به وسیله‏ى ملک و پیک وحى به فاطمه علیهاالسلام القاء شده و امیرالمؤمنین علیه‏السلام آن را نوشته و محتوایش در مورد اخبار غیبى و سرنوشت فرزندان فاطمه و اتفاقاتى است که پادشاهان و امرا در دنیا انجام مى‏دهند و در این کتاب مسائل احکامى و حرام و حلال نیامده و این کتاب چنان پرحجم است که سه برابر قرآن مجید مى‏باشد.

تنظیم: هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان





1ـ اصول کافى، ج 1، ص 239، ج 1- بصائر، ص 152، ح 3.
2ـ بصائر، ص 154، ح 8: عندى مصحف فاطمه لیس فیه شى من القرآن.
3ـ کافى، ج 1، ص 240، ح 2- بحارالانوار، ج 26، ص 44، ح 77- بصائر، ص 157، ح 18.
4ـ بحارالانوار، ج 26، ص 18، ح 1.
5ـ کافى، ج 1، ص 241، ح 5- بصائر، ص 154، ح 6: و یخبرها عن ابیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها و کان على یکتب ذلک فهذا مصحف فاطمه.

yamahdi
05-18-2010, 05:12 PM
ای مردم، من فاطمه ام و پدرم محمد (ص)

http://pnu-club.com/imported/2010/05/353.jpg

آن هنگام که نور وجود پیامبر اکرم (ص) به خاموشی گرایید و حضرت برای همیشه در جوار حق به آرامش رسید، فاطمه زهرا (س) با تمام وجود تنهایی را حس کرد. با اینکه همسرش علی (ع) و فرزندانش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در کنارش بودند، جای خالی وجود دلگرم کننده ی پدر را پر نمی کردند.
پیامبر (ص) تا وقتی زنده بود مرتباً به مسلمانان تاکید می کرد که بعد از من به قرآن و عترت چنگ زنید و حضرت علی (ع) را برادر و جانشین خود معرفی می کرد، اما حوادث بعد از رحلت پیامبر به گونه ای دیگر رقم خورد. از طرفی حضرت علی (ع) و یاران صدیق پیامبر (ص) به کار کفن و دفن پیکر پاک پیامبر مشغول بودند و از طرف دیگر ابوبکر و عمر و عده ی دیگری از مسلمانان در سقیفه گرد آمدند و به بهانه ی جلوگیری از آشوب و جنجال و بدون توجه به واقعه ی غدیرخم و سایر وقایعی که در آن پیامبر از جانشینی حضرت علی (ع) سخن رانده بود، ابوبکر را به جانشینی پیامبر و فرماندهی امت اسلام برگزیدند و سپس به مردم اعلام کردند که با ابوبکر دست بیعت بدهند (سبحانی، ص 508). ابوبکر نتوانست از خاندان پیامبر (ص)، یعنی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، بیعت بگیرد. ابوبکر در ربیع الاول سال یازدهم هجری، با نقشه ی عمر، به خلافت رسید (حکیم، ص 148، 152).
ابوبکر بعد از نشستن بر مسند خلافت احدی از خاندان بنی هاشم را در امر حکومت دخالت نداد. حدود ده روز پس از ماجرای سقیفه نیز کسی را فرستاد تا فدک را از وکیل قانونی فاطمه ی زهرا(س) بگیرد. فدک روستایی بود در نزدیکی خیبر که، بعد از جنگ خیبر، اهالی آن پیش قدم شدند و نیمی از درآمد سالیانه و بخشی از املاک خود را به پیامبر (ص) بخشیدند. پیامبر (ص) در زمان حیاتش فدک را به دختر خود، فاطمه (س)، بخشید (آیتی، ص 506؛ سبحانی، ص 273)، اما ابوبکر به این بهانه که فدک جزو اموال مسلمین روایت شده که امام علی (ع) پیش ابوبکر آمد و گفت: «ابوبکر چرا فاطمه را از ارث پدرش محروم کردی؟ فدک در زمان حیات پدر بزرگوارش به مالکیت زهرا در آمده بود».
ابوبکر در پاسخ گفت که این غنیمت متعلق به مسلمانان است و فاطمه هیچ مدرکی دال بر تملک فدک ندارد. حتی با اینکه ام ایمن، دایه ی پیامبر، بر به ارث رسیدن فدک به فاطمه (س) گواهی داد ابوبکر و عمر آن را نپذیرفتند و فدک را از زهرای اطهر (س) گرفتند (حکیم، ص 174- 175؛ سبحانی، ص 275). حضرت زهرا (س) وقتی شنید ابوبکر او را از فدک محروم کرده است رهسپار مسجد مدینه شد و خطابه ای آتشین ایراد فرمود (حکیم، ص 178).
http://pnu-club.com/imported/2010/05/354.jpg
چکیده ی خطبه ی فاطمه زهرا (س) چنین است:
خدا را برای نعمت ها و توفیقاتش شکر و سپاس گفته، او را به سبب مواهبی که به ما ارزانی داشته و نعمت های گسترده ای که به ما عنایت و احسان نموده می ستایم. گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست. خدایی که چشم ها از دیدنش ناتوان بیان اوصافش با زبان محال است. خدایی که بندگان را با قدرت و اراده ی خویش آفرید و مردم را به اطاعت خود دعوت نمود و برای این کار مزد و پاداش تعیین کرد و بر معصیت و نافرمانی کیفر قرار داد. گواهی می دهم پدرم، محمد (ص)، بنده و فرستاده ی خداست. خداوند پیامبر (ص) را برگزید تا فرمانش را تکمیل و حکمش را اجرا کند. خداوند با نور محمد (ص)، پدر بزرگوارم، تاریکی های جهل و نادانی را روشن نمود و ابرهای تیره و تار را از برابر دیدگان مردم برطرف ساخت و آنگاه که پدرم مأموریت خود را انجام داد، خداوند وی را با نهایت محبت و به اختیار خود وی به پیشگاه خود خواند. درود و سلام و رحمت و برکات خدا بر پدرم باد. آنچه که حضرت رسول (ص) پس از خود به جا گذاشته کتاب ناطق خداو قرآن صادق است که از طریق آن می توان به دلایل روشن الهی رسید. ای مردم، ایمان داشته باشید که خداوند ایمان و نماز، زکات، روزه، حج، عدالت، امامت، جهاد، صبر و شکیبایی، امر به معروف، نیکی به پدر و مادر، صله ی ارحام، قصاص، وفا به نذر، جلوگیری از کم فروشی، نهی از شراب خواری، پرهیز از تهمت، ترک دزدی، تحریم شرک را بر شما واجب گرداند تا در راه عبودیت و بندگی خدا قدم بردارید و مسلمان از دنیا بروید.
ای مردم، من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است. او پدر من بود نه پدر شما، برادر پسرعموی من بود نه برادر مردان شما. او در طی سال های بسیار با خرافات و بت پرستی در سرزمین حجاز جنگید و تمام رنج ها و دشواری ها را در راه خدا تحمل کرد و آنگاه که خداوند امر کرد سرای پیامبران خویش ر اعلیحضرت برای رسول خدا (ص) برگزیند، ناگهان آثار نفاق و دورویی میانتان پدیدار شد و گمراهان جنجال و هیاهو کردند. شیطان شما را فریب داد و آن هنگام که هنوز پیکر پاک پیامبر خدا (ص) به خاک سپرده نشده بود، شتابزده شتر خلافت را در اختیار گرفتید و آتش فتنه ها را دامن زدید. ندای شیطان گمراه گر را قبول کردید و برای منزوی ساختن خاندان رسول خدا (ص) و فرزندان او هر کاری کردید.
http://pnu-club.com/imported/2010/05/355.jpg
شما اکنون مدعی هستید که ما از پیامبر (ص) چیزی به ارث نمی بریم. ای فرزند ابوقحافه (ابوبکر) آیا در قرآن آیه ای است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم؟ اگر چنین است دیدار من و تو در قیامت، که در آن روز بهترین داور خداوند است و شاهد آن حضرت رسول (ص). ای یاوران اسلام، چرا حق مرا و فرزندان مرا نادیده می گیرید؟ شگفتا ای مردم! آیا رواست که ارث من، فاطمه بنت محمد(ص)، پایمال شود و شما دم برنیاورید؟! به هوش باشید! شما را می بینم که به سمت رفاه و آسایش رفته اید. کسی را که برای سرپرستی و اداره ی امور مسلمانان از همه شایسته تر بود از صحنه دور کردید و خود در گوشه ی خلوت به تن پروری و آسایش رو آوردید.
اکنون این مرکب خلافت و آن هم فدک، همه از آن شما! آن را بگیرید و رها مسازید، اما پشت این مرکب زخم و کف پایش شکافته است و با آن نمی توانید خود را به سر منزل مقصود برسانید. من دخت پیامبری ام که شما را از عذاب سخت الهی بیم داد. اکنون هر چه از دستتان برمی آید انجام دهید. ما نیز به وظیفه ی الهی خود عمل خواهیم کرد. شما منتظر باشید و ما نیز در انتظار خواهیم بود (حکیم، ص 179،181،183،185- 197).
بعد از این خطبه ی آتشین، مجلس آشفته شد و صدای ناله و فریاد مردم از هر سوی مسجد پیامبر برخاست. ابوبکر و عمر در صدد فریب دادن مسلمانان و آرام کردن دخت رسول خدا (ص) برآمدند و با نیرنگ عمر مردم متفرق شدند. حضرت فاطمه (س)، پس از به پایان رساندن سخنانش، بر سر قبر مطهر رسول خدا (ص) رفت و آن قدر گریست که لباسش از اشک دیدگان تر شد. بعد از مدتی، حضرت فاطمه (س) اعلام کرد که رابطه اش را با خلیفه قطع می کند و گفت: «تا زنده ام کلمه ای با تو (ابوبکر) سخن نخواهم گفت» همو، ص 208). این حرکت دخت رسول اکرم (ص) بر خلیفه ی مسلمین بسیار گران آمد؛ زیرا از اعتبار وی در نزد مردم می کاست. مبارزه ی سیاسی حضرت فاطمه (س) برای گرفتن اموال خود از ابوبکر مقدمه ای بود برای اعتراض او به مسئله ی اصلی، یعنی خلافت، تا مردم بدانند لحظه ای که از علی (ع) روگردان شده، به ابوبکر روی آوردند دچار لغزش و خطا شده اند و با قرآن به مخالفت برخاستند (همو، ص 198- 199).

منبع : فرهنگ و تمدن اسلام و ایران - دکتر علی اکبر ولایتی

yamahdi
05-18-2010, 05:18 PM
تدفین خاموش و غریبانه حضرت فاطمه(علیهاالسلام)

http://pnu-club.com/imported/2010/05/356.jpg
راویان شیعه و سنى متفق‌اند كه جنازه حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را شبانه به خاك سپردند و این مطابق وصیت حضرت زهرا(علیهاالسلام) بود كه ستم كنندگان به او در نماز و تدفینش نباشند. چون شب فرارسید، حضرت على(علیه‌السلام) جنازه همسرش را غسل داد، هنگام غسل جز حسن و حسین، زینب، ام‌كلثوم (علیهم‌السلام) و فضه و اسماء بنت عمیس هیچ كس دیگر حاضر نبود.
اسماء بنت عمیس مى‌گوید: فاطمه(علیهاالسلام) به من وصیت كرد كه هیچ كس جز على(علیه‌السلام) و من او را غسل ندهد، من على(علیه‌السلام) را در غسل دادن جنازه فاطمه(علیهاالسلام) كمك كردم.1 آنگاه كه پاسى از شب گذشت، حضرت على(علیه‌السلام) همراه عده‌اى اندك چون عمار، مقداد، عقیل، ابوذر و سلمان بر جنازه مطهر حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نماز خواندند و در نیمه‌هاى شب، آن را به خاك سپردند.
حضرت على(علیه‌السلام) چون بدن را در قبر مى‌نهاد، ناباورانه همسر رنج كشیده و ستم دیده را وداع كرد و خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت:

«السلام علیك یا رسول الله عنّى و عن ابنتك النازلة فى جوارك، و السریعة اللحاق بك، قّل یا رسول الله عن صفیتك صبرى و رقّ عنها تجلدى... فلقد استرجعت الودیعة و اخذت الرهینة، اما حزنى فسرمد، و اما لیلى فمسهد الى ان یختار الله لى دارك التى انت بها مقیم، و ستنبیك ابنتك بتظافر امتك على هضمها، فاحفها السؤال، و استخبرها الحال، هذا و لم یطل العهد.»2
درود بر تو اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از سوى من و از سوى دخترت كه اینك در كنار تو فرود آمده و شتابان به تو پیوسته است اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! شكیبایى من از فراغ فاطمه(علیهاالسلام) كم شده و طاقت و توانم از رفتن او از دست رفت... امانت برگردانده و گروگان پس گرفته شد. اندوه من جاویدان و شبانگاه من بى آسایش خواهد بود. تا آن هنگام كه خداوند جایگاهى كه تو در آنجا به سر مى‌برى براى من نیز برگزیند. به زودى دخترت همكارى امت تو را بر نابودیش به تو خبر خواهد داد. پس تمامى را از او بپرس و از وى بخواه كه گزارش احوال را به تو بگوید. این پیش آمدها در زمانى انجام گرفت كه هنوز چیزى نگذشته و نام تو از یادها نرفته است.
آنگاه على(علیه‌السلام) با اندوه و درد خاك قبر را با زمین هموار كرد تا شناخته نشود. و كسى نداند مدفن فاطمه(علیهاالسلام) كجاست!!! و این سؤال را براى همیشه تاریخ بر جا گذاشت كه «چرا باید فاطمه (علیهاالسلام) مخفیانه به خاك سپرده شود؟ چرا باید قبر یگانه دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) پنهان شود؟»

تنظیم: هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان






منابع:
1 ـ انساب الاشراف، بلاذرى، ص405 ; كشف الغمة، اربلى، ج2، ص131.
2 ـ نهج البلاغه، خطبه 202.

yamahdi
05-22-2010, 12:38 AM
اندوه گل یاس

http://pnu-club.com/imported/2010/05/991.jpg
این کوچه را خوب می‌شناسم. گام به گامش و قدم به قدمش را به یاد دارم. این دیوارهای ترک خورده، این خشت‌های بی رمق را بارها و بارها دیده‌ام. خوب گوش کن!. این ندای دل‌انگیز گامهای محمد (صلی الله علیه و آله) نیست که در گوش کهنه‌ی قصه‌های این کوچه مدام می‌پیچد؟!
او را ثانیه‌ها می‌ستایند و ذره ذره خاک پهنه هستی به تکرار خاطره قدمهایش تشنه است.
آری ای کوچه! تو هم به یاد داری ... نه تو مثل ذهن تاریخ فراموشکار نیستی؟!! من می‌دانم. اما چرا ساکتی؟ چرا حرف نمی‌زنی؟ چرا از آن پدر مهربان که هر روز برای دیدن تنها ثمره عمرش، تنها یادگارش و تنها دخترش تو را می‌پیمود چیزی به زبان نمی‌آوری؟
مگر صدای او را نمی‌شنیدی که می‌گفت: فاطمه پاره تن من است. می‌دانم تو هم روزی را به شب نرساندی مگر این که او را می‌دیدی که نگران و مضطرب حال پاره تنش را از تو جویا می‌شد؟
چرا از من روی می‌گردانی؟ راستی چرا لبهایت را به افسوس می‌گزی؟ تو هم درست مثل من، زیر لب با خود می‌گویی که مگر او را مدام به این مردم سفارش نکرده بود؟ مگر نگفته بود که هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس رسول خدای را بیازارد، خدای را آزرده است.
اینان چه زود آیات کتاب خدا را فراموش کردند که «آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت، آزار و اذیت می‌کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.» باز که سکوت کرده‌ای؟ نکند که تو هم نمی‌خواهی حرفی بزنی؟ کمی دست نگهدار. صبر کن. وای خدای من بایست. این درِ خانه دختر رسول خدا نیست؟ اما چرا؟ چرا نیمه سوز است اینجا چه خبر بوده؟!
این در نیمه سوخته، این دیوارهای سیاه، این خانه اندوه گرفته، راوی کدام حکایت‌اند؟
راست بگو این مردم، شومی کدام نفرین را به جان و مال خود خریده‌اند؟
ای کوچه! حرف بزن. چرا حرف نمی‌زنی؟ این صدای غمبار و این ناله‌های جانسوز از خانه علی (علیه‌السلام) بلند است؟! باورم نیست مگر چه شده است؟ از آن روز برایم بگو! می‌دانم که برای تو هم سخت است اما از آن روز برایم بگو؛ راست می‌گویند که یاس را قربانی شومی و بی شرمی دنیا پرستیشان کردند؟!
باز که رویت را می‌پوشانی و سرت را پایین می‌اندازی؟... درون این بغض گرفته که هنوز هوای شکفتن ندارد چه چیزی پنهان است؟ می‌دانم، آری می‌دانم که تو هم طاقت نداری که آن واقعه‌ها را به یاد بیاوری. لازم نیست حرفی بزنی همه چیز را در چشمان تو به خوبی می‌بینم. دیگر لازم نیست چیزی بگویی:
جمعیت از طرف مسجد به سمت خانه علی(علیه‌السلام) در حرکت است تا شاید او را نیز مجبور کنند که به خواسته‌های پلیدشان تن در دهد. سراسر کوچه شلوغ شده و همه در جلوی خانه دختر رسول خدا تجمع کرده‌اند و روزهایی که او با احترام فراوان به خانه وحی پای می‌گذاشت را گویی از یاد برده‌اند. سکوتی مبهم همه جا را فرا گرفته بود که به ناگاه صدایی از میان جمع به گوش می‌رسد:
«ای علی، باید از خانه بیرون بیایی و بیعت کنی وگرنه خانه تو را بر تو آتش می‌زنم!»
درست می‌شنوم؟! خانه را آتش می‌زنند؟! علی که به سفارش پیامبر خدا، کتاب خدا را که بر جریده‌های خرما و روی کتف‌های شتر نوشته شده است را جمع می‌کند خوب یادش هست که محمد (صلی الله علیه و آله) مدتها پیش او را از این حادثه خبر کرده بود و این که تنها و تنها باید صبر کند. صبر کند؟ اما چه کسی می‌تواند پرپر شدن سفیدی و زلالی و پاکی یاس را ببیند و دم بر نیارد جز علی؟!
"خدا لعنت کند قومی را که بیعت کردند و بیعت شکستند."
اندکی گذشت، دوباره همان صدا به گوش رسید «هیزم‌ها را آتش بزنید» دود همه جا را فرا گرفت و زبانه‌های آتش وحشیانه خودشان را به اطراف در خانه دختر رسول رساندند و در هم ناچار شروع به سوختن کرد اما چه می‌بینم؟ او که انگار فرمان آتش زدن هیزمها آرامش نکرده بود به طرف در خانه می‌رود. نه صبر کن. سیاهی کدام واقعه را در سر می‌پرورانی؟
نه! بایست؛ صبر کن؛ نزن؛ تو را به خدا صبر کن. آخر یاس سفید تحمل ماندن بین در و دیوار را ندارد. ناگاه صدای مهیبی به گوش می‌رسد. ضربت پای او در را به دیوار می‌کوبد و فاطمه(علیهاالسلام) بین در و دیوار ... آه! آخر مگر او با شما چه کرده بود؟!
شرمتان باد! کودکی که در بطن او به این دنیا راه پیدا نکرد چه گناهی داشت؟!
گرچه می‌دانم که امویان و عباسیان سهم محسن او را از آن همه ضجر و عذاب و ماتم و غم و غصه‌ی خاندان آل رسول همین امروز پرداختند تا بعدها هم حسن را مسموم کنند و هم حسین (علیهماالسلام) را شهید.
"اینان رنگ سیاه فردایشان را همین امروز بر صفحه تاریخ کشیدند."
ای کوچه حق داشتی که چیزی نگویی، چشمانت را ببندی و خیلی آهسته حلقه حلقه اشک بریزی. اما صبر کن! باز چه شده؟
باورم نیست مگر بس نبود آن همه رنج؟! درست می‌بینم. اینان تازیانه بدست گرفته‌اند؟ نه! تو را به خدا اندکی دست نگهدار، نمی‌دانی که هیچ کودکی تحمل دیدن نشستن ضربه‌های دردناک تازیانه را بر پیکر مادرش ندارد؟! بگذار بچه‌ها از خانه بیرون بیایند و این فضاحت‌های شما را نبینند.
صدای گریه کودکان از چه بلند است؟ چرا اینقدر مویه می‌کنند؟ چرا همه دور او را گرفته‌اند؟ آه آن وسط، او فاطمه نیست که دیگر قامتش خمیده و شمع وجودش قطره قطره می‌گرید و لحظه لحظه آب می‌شود؟
یکی به صورت نیلی مادر دست می‌کشد، یکی پهلوی شکسته او را نوازش می‌کند و دیگری آرام آرام بر تازیانه‌های بازوی او می‌گرید. او را دیگر یارای ایستادن نیست. ناگهان صدایی رنجور و لرزان. آرام و بریده بریده که دیگر رمقی برایش نمانده به گوش می‌رسد.
صدا، صدای مبارک خود اوست که دیگر به سختی شنیده می‌شود:
یا رسول الله ماذا لقینا بعدک؟ ای رسول خدا بعد تو با ما چه کردند؟


محمدحسین راسخی، گروه دین و اندیشه تبیان