PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بدبخت تر از شیطان



yamahdi
05-05-2010, 12:28 PM
بدبخت تر از شیطان
http://pnu-club.com/imported/2010/05/93.jpg
هو الشافی
به کلینیک اینترنتی "نور" خوش آمدید. اینجا یک مرکز بهداشت اخلاقی است.
در اینجا با تجویز نسخه های شفابخش کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام، در پی آنیم تا خود و شما را از شر بیماریهای مهلک روحی و اخلاقی برهانیم.
پس اگر دردمند هستید و در پی درمان، با این اوراق همراه شوید.
ملاحظه: جهت آشنایی بیشتر با این مرکز درمانی پیشنهاد می کنم مدخل این سلسله نوشتار را حتما بخوانید.

حسود بدتر از شیطان و فرعون

یکی دیگر از بیماریهای شایع روحی که ان شاء الله در این مرکز درمانی، به درمان آن خواهیم پرداخت مرض مهلک و ایمان برانداز "حسادت" است. اکثر اطباء اخلاقی معترفند که حسادت یکی از آزاردهنده ترین بیماری اخلاقی است.
دودی که از آتش خرمن حسادت برمی خیزد نخست چشم حسود را می سوزاند بعد به دیگران سرایت می کند.
روایت شده كه شیطان، به درگاه فرعون آمد، و در را كوبید، فرعون گفت: كوبنده در كیست؟
شیطان گفت: اگر خدا بودی، می‌فهمیدی چه كسی در را می‌كوبد. فرعون گفت: ای ملعون داخل شو.
شیطان گفت: ملعونی بر ملعونی وارد می‌شود، پس داخل شد، فرعون به او گفت: چرا بر آدم سجده نكردی تا رانده درگاه خدا و مورد لعن خدا واقع نشوی؟ در جواب گفت: چون مانند تو در صلب آدم بود. فرعون به او گفت: آیا بدتر از من و خودت بر روی زمین سراغ داری؟ شیطان در جواب گفت: انسان حسود از من و از تو بدتر است. چون حسد عمل نیك انسان را می‌خورد، هم‌چنان كه آتش هیزم را می‌خورد و می‌سوزاند.( ر.ک: گنجینه‌ جواهر (كشكول ممتاز))
خوب، فکر می کنم با خواندن این پیش درآمد، پی به عمق فاجعه برده باشید، اکنون اگر زبانم لال، خدای ناکرده، ویروس این بیماری در جسم و جان شما نیز اثر گذاشته است، چاره ای نیست جز اینکه از همین امروز، آستین همت را بالا بزنی و مردانه برای از پای درآوردن این ویروس ایمان خوار قیام کنی.
اگر در تصمیم خود جدی هستی، پس با من همراه شو تا تو را با این بیماری، علایم، عوامل و عواقب وخیمش آشنا کنم.

نوع بیماری: حسد

تعریف:
حسد عبارت است از آرزوی زوال نعمتی از برادر مسلم خود، از نعمتهائی كه صلاح او باشد.
و اگر تمنّای زوال نعمت از او نكند، بلكه مثل آن را از برای خود خواهد، آن را «غبطه» و «منافسه» خوانند.
و اگر زوال چیزی را از كسی خواهد، كه صلاح او نباشد آن را غیرت گویند.
خلاصه آنکه: حسد، اشدّ امراض نفسانیّه، و دشوارترین همه، و بدترین رذایل، و خبیث‏ترین آنهاست.

علایم بیماری:

فرد مبتلا به این بیماری(حسود) در دنیا لحظه‏ای از حزن و الم و غصه و غم خالی نیست. چون كه او هر نعمتی كه از كسی دید متألّم می‏شود. و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بی‏نهایت است، و هرگز منقطع نمی‏شود، پس حسود بیچاره، پیوسته محزون و غمناك است. و اصلا به محسود ضرری نمی‏رسد، بلكه ثواب و حسنات او زیاد می‏شود. و درجات او بلند می‏گردد. و به جهت غیبتی كه حسود از او می‏كند و سخنی كه نباید، در حق او می‏گوید، گناه محسود را بر دوش خود می‏گیرد. و اعمال نیك خود را به نامه اعمال او نقل می‏نماید.
در همین زمینه حدیثی بشنوید از امام صادق علیه السلام :
قال الصادق علیه السلام: قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَیَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَیَشمَتُ بِالمُصیبَةِ؛
امام صادق علیه السلام فرمود: لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مى كند، روبه رو تملّق مى گوید و از گرفتارى دیگران شاد مى شود.( خصال، ص 121)

ویروس ایمان خوار

حسود هم در این دنیا بدبخت و زبون است و هم در آن دنیا، چون باارزش ترین چیزی که انسان می تواند برای آخرتش ذخیره کند ایمان و عمل صالح است که حسادت آنها را از بین خواهد برد چنانکه وجود نازنین امام باقر(ع) می فرماید: «همان طوری که آتش، هیزم را می خورد، حسد ایمان را می خورد».( اصول کافی، ج 3، ص 416.)

حسود سود نمی‏برد

و بدان كه صاحب این صفت، همیشه خوار و بی‏مقدار است.
و از این جهت است كه: حضرت امیر المؤمنین - علیه السّلام - فرموده است كه: «الحسود لا یسود» یعنی: «صاحب حسد، باشرافت و بزرگ نمی‏گردد». و حسود پیوسته به غصه و ألم گرفتار است و از این جهت است كه سیّد انس و جانّ فرموده: «أقلّ النّاس لذّه، الحسود» یعنی: «كمترین مردمان از حیث لذّت، حسود است». چون كه: مذاق طبعش همیشه از تلخی حسد متغیر است.
و بر طبق این كلام است آنچه حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - فرموده‏اند: «الحسود مغموم» یعنی: «حسد، آدمی را به غم و اندوه مبتلا می‏سازد».

علل بروز بیماری حسادت
http://pnu-club.com/imported/2010/05/94.jpg

1ـ عداوت و دشمنی
به این معنی كه انسان وقتی با كسی دشمن شد هیچ خیری را برای او نمی‌خواهد و لذا متنعم بودنش را دوست ندارد.
2ـ عزت نفس (خود عزیز داشتن)
به این معنی كه می‌داند آن شخص به خاطر نعمتش بر او تكبر می‌كند و او به خاطر عزت نفسی كه دارد نمی‌تواند تكبر و تفاخر او را تحمل كند.
3ـ كبر
شخص حسود می‌خواهد بر دیگران تكبر كند و اگر آنها متنعم باشند زمینه‌ای برای كبر او باقی نمی‌ماند.
4ـ تعجب
این سبب در مواردی است كه نعمت به قدری بزرگ باشد كه انسان تعجب كند شخصی آن چنان به نعمتی این چنین دست یابد «و به عبارت دیگر آن شخص را مستحق چنین نعمتی نداند.»
5ـ ترس از نرسیدن به مقصود
به این معنی كه انسان بترسد محسود با نعمتی كه به دست آورده می‌تواند مانع منافع او شده و او را از رسیدن به مقصود باز دارد «مثل تاجری كه می‌ترسد همكارش با داشتن فلان مقدار سرمایه در بازار رقیب او شود.»
6ـ حبّ ریاست
چون ریاست معمولاً مبتنی بر این است كه رئیس نعمتی داشته باشد كه دیگران از او محروم باشند «لذا شخص ریاست طلب وقتی ببیند دیگران به نعمتی شبیه آنچه او دارد دست یافته‌اند حسد می‌ورزد.»
7ـ خباثت درونی و بخل ذاتی نسبت به بندگان خدا
«كسانی هستند كه متنعم شدن دیگران هیچ یك از ضررهایی را كه ذكر كردیم برای آنها ندارد ولی به علت خباثت ذاتی و بخلی كه دارند از گرفتاری دیگران شاد و از متنعم بودن آنها در عذابند، لذا از شنیدن وصف گرفتاری دیگران شاد می‌شوند، مستانه می‌خندند و شماتت می‌كنند و از مشاهده‌ی انتظام امور بندگان خدا رنج می‌برند.»
گاهی در یك نفر همه‌ی این اسباب و علل یا بیشتر آنها جمع می‌شوند و او را دچار حسدی جانكاه می‌كنند.

روش درمان این بیماری

برای علاج حسد دو راه وجود دارد: راه علمی و راه عملی:
نسخه اول: درمان علمی
درمان علمی این مرض این است كه حسود بداند این رذیله اخلاقی، خسران دنیا و عقبی را برایش به ارمغان می‌آورد، زیرا حسد در واقع عبارت است از خشم بر قضای الهی و ناخوش داشتن نعمت او كه بین بندگان خود تقسیم نموده و بیزار از عدل او كه با حكمت خفیّه خود در ملكش اقامه نموده است و این جنایتی بس بزرگ است كه در مقابل پروردگار عادل و حكیم مرتكب شده است.
از طرف دیگر بداند كه با حسد از زیّ اولیاء خدا خارج شده و با شیطان و كفار هم مسلك گشته است، چه اینكه اولیاء‌خدا بندگان او را دوست دارند و ابلیس و كفار پیوسته برای مؤمنین آرزوی بلاء می‌كنند و زوال نعمت آنها را خواستارند.
خدای تعالی می‌فرماید: «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها»1 یعنی: اگر نیکی به شما برسد آنها را ناراحت می کند و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد خوشحال می‌شوند.
و باز می‌فرماید: «وَدَّ كَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ یَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ»2 یعنی: بسیاری از اهل كتاب از روی حسد _ که در وجود آنها ریشه دوانده _ آرزو می کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال كفر برگردانند.
http://pnu-club.com/imported/2010/05/95.jpg
اینها ضررهایی است كه حسد برای دین و آخرت انسان به بار می‌آورد و اما ضرر دنیایی حسد، آن است كه حسود در عذابی دردناك و غم و غصه‌ای سوزناك كه حسدش برای او فراهم كرده به سر می‌برد، زیرا می‌بیند كه روز به روز نعمت، نصیب دشمنانش می‌شود و حسد او هر چند زیاد باشد در نعمت دیگران تأثیر ندارد، چه اینكه اگر حسد حاسدان در نعمت‌ها مؤثر بود با حسد كفّار هیچ نعمتی برای مؤمنین باقی نمی‌ماند.
آری حسد هیچ ضرری به محسود نمی‌رساند چون نعمتی را كه خدا برای بندگانش مقرر كرده است را با هیچ وسیله‌ای نمی‌توان سلب كرد، بلكه همان طور كه گفتیم زیان حسد متوجه حسود است و به حال محسود نافع و برای دنیا و آخرت او مفید است.
سود دنیوی، این كه دشمنش پیوسته مغموم و بدحال و در عذاب است زیرا هیچ عذابی از عذاب حسود بالاتر نیست، این درد و عذاب را حسود با دست خود فراهم كرده و خواسته‌ی درونی دشمنانش را محقق نموده است و این یكی از مهم‌ترین اغراض دنیوی خلق است. اما سود اخروی، این كه محسود به سبب حسد مظلوم واقع شده است مخصوصاً اگر حسد، شخص حسود را به غیبت یا حمله بر عرض محسود و هتك ستر و ذكر معایب او وادار كند.
اینها هدایایی هستند كه حسود به وسیله‌ی انتقال حسناتش به دیوان عمل محسود به او هدیه می‌كند تا زمانی كه فردای قیامت غرق در افلاس و محرومیت از حسنات با او ملاقات كند و همچنان كه از راحت دنیا محروم بود «در آخرت دچار عذاب الیم شود» نتیجه اینكه نعمتی بر نعمت محسود و شقاوتی بر شقاوت خود افزوده است.

نسخه دوم: معالجه عملی حسد

علاج عملی حسد آن است كه حسد و تمام اقوال و افعالی را كه حسد اقتضاء می‌كند محكوم كند و خود را به انجام نقیض آنها مكلف نماید.
مثلاً اگر حسد اقتضاء می‌كند كه متعرض عرض و آبروی محسود شود زبانش را به مدح و ثنای او مكلف كند و اگر موجب قطع بخشش به او می‌شود خود را به بخشش بیشتری وادار نماید در نتیجه‌ی چنین رفتاری محسود به او محبت پیدا می‌كند و در اثر محبت او شخص حسود محبت پیدا می‌كند و بین آنها دوستی و موافقت ایجاد می‌شود و همین دوستی ماده‌ی حسد را خشك می‌كند و این تكلفات اولیه برای حسود به صورت خُلق و خوی در می‌آید ولی همان طور كه در محل خود ذكر خواهد شد، راه اصلی علاج حسد قطع ریشه‌های آن از قبیل كبر و خود عزیز داشتن و شدت حرص است.

شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان



منابع:
1. اصول کافی، شیخ کلینی، ج 3
2.اخلاق شبر تالیف سید عبدالله شبر،ص 254با تصرف و تلخیص
3. خصال شیخ صدوق
4. گنجینه‌ جواهر (كشكول ممتاز))
5. معراج السعاده تالیف ملا احمد نراقی،ص 323، با تصرف و تلخیص

yamahdi
05-06-2010, 05:14 PM
نوع بیماری: عُجب (خود برتربینی)
عجب یکی از بیماریهای اخلاقی و روحی بشر است که موجب فساد در عبادت می گردد. برای جلو گیری از آسیبهای جدی آن باید هر چه دقیقتر آن را تشخیص داد و هر چه زودتر جهت درمان آن اقدام نمود. عجب حجاب ضخیمی است که انسان میان خود و خدا می کشد. حجابی که ریشه استکبار است.

کلاه رنگی شیطان:

شما که حتم دارم آلوده به این بیماری نیستید اما مبتلایان به این درد دهشت زا را به دو حدیث نکته آموز میهمان می کنم:
روایت اول:
مروى است كه: «روزى موسى - علیه السلام - نشسته بود كه شیطان وارد شد و با او «برنس‏»‌ی (کلاه دراز) رنگارنگ بود چون نزدیك موسى - علیه السلام - رسید برنس را كند و ایستاد، سلام كرد. موسى - علیه السلام - گفت: تو كیستى؟ گفت: منم ابلیس آمدم سلام بر تو كنم، چون مرتبه تو را نزد خدا مى‏دانستم. موسى گفت این برنس چیست؟
گفت: این را به جهت آن دارم كه دلهاى فرزندان آدم را به وسیله آن به سوى خود كشم. موسى - علیه السلام - گفت كه: كدام گناه است كه چون آدمى مرتكب آن شد تو بر آن غالب‏ مى‏گردى؟ گفت: هر وقت عجب به خود نموده و طاعتى كه كرد به نظر او بزرگ آمد وگناهش در نزد او حقیر نمود» . (كافى، ج 2، ص 314)
روایت دوم:
تخم کفر در زمین شیطان:
و نیز مروى است كه: «اول كارى كه با صاحب صفت عجب مى‏كنند این است كه: او را از آنچه به او عجب كرده بى‏بهره مى‏سازند تا بداند كه چگونه عاجز و فقیر است. و خود گواهى بر خود دهد تا حجت تمام‏تر باشد، همچنان كه با ابلیس كردند. و عجب‏ گناهى است كه تخم آن كفر است. و زمین آن نفاق است. و آب آن فساد است. و شاخه‏هاى آن جهل و نادانى است. و برگ آن ضلالت و گمراهى است. و میوه آن لعنت‏ و مخلد بودن در آتش جهنم. پس هر كه عجب كرد تخم را پاشید و زرع كرد و لابد میوه آن را خواهد چید» . (جامع السعادات، ج 1، ص 324)
حال که عمق فاجعه را دریافتی هم اینک با خودت روراست باش، ببین آیا ویروس ایمان برانداز "عجب" در روح و جانمان تو وارد شده یا نه؟ اگر خدایی نکرده شما هم مثل من به این ویروس شیطانی آلوده هستید اولا از خدای منان جدا یاری بخواه آنگاه آستین همت را بالا بزن و عزم خود را برای ریشه کن کردن آن راسخ کن.
برای درمان این مرض خطرناک، در گام نخست باید نسبت به چیستی آن وقوف یابیم
تعریف:

عجب، عبارت است از اینکه انسان خود را بزرگ و برتر بشمرد، به جهت كمالاتى كه در خود احساس مى كند، خواه این كمالات حقیقتا در او باشد، یا به دروغ خود را واجد کمالاتی موهوم پندارد.
و بعضى گفته‏اند: عجب آن است كه صفتى یا نعمتى را كه داشته باشد بزرگ بشمرد و از منعم آن فراموش كند.(معراج السعاده، ملا احمد نراقی)

علایم تشخیص:

عُجب نوعی شرك است و حتى اگر كسى در كمالات عبودى خود نیز این بزرگى و برترى را احساس كند، باز دچار گونه ای از شرک شده است.
فردی که گرفتار عجب است، از عظمت خداوند متعال غافل است زیرا اگر به عظمت و بزرگی خدا پی ببرد، خود و عمل خود را بسیار ناچیز بلکه هیچ میداند.
عجب، از ذهنیات منِ مجازى و از آثار مشخص اوست. ( سلامتى تن و روان، دكتر محمود بهشتى)

آفات عجب:
از آفات عجب، یکی كبر است. در عجب، ما احساس بزرگى و برترى مى كنیم، اما در كبر، خود را نسبت به دیگران بزرگتر مى بینیم.
دیگر از آفات عجب، فراموشى گناه و مهمل گذاشتن آن است; به دلیل این كه در فضاى منِ مجازى و اطمینان غلط به خود هستیم.
آفت سوم عجب، این است كه اگر انسان عبادتى انجام دهد، آن را بزرگ مى شمارد و گویى بر خدا منت مى گذارد، و سرانجام، در عمل خود مى نگرد.(پیشین)

یادآوری:

آفات عجب را كسى مى‏فهمد كه به آن تفطن و توجه داشته باشد، و كسى متوجه مى‏شود كه خائف و ترسان باشد، و معجب كجا ترسان است؟ بلكه مغرور است و از مكر خدا ایمن است، وچنان پندارد كه: منزلتى در نزد خدا دارد و بر او حقى دارد. و بسا باشد كه در مقام‏ خودستائى برآید. و اگر عجب به عقل و فكر و علم خود داشته باشد از سئوال كردن نیز بازم ‏ماند و در مشورت و تعلم كوتاهى می‏كند. و گاه باشد كه تدبیر خطائى نموده و به آن‏ اصرار مى‏كند، و پند كسى را نمى‏شنود.
پس صواب ان است كه: هر كسى نفس خود را خاطى بی انگارد، و آن را همواره در جایگاه متهم بنشاند، و در مواقع لزوم به عالمان ربانی و اهل تمییز مراجعه کند.

راه علاج و درمان عجب:

داروی شفابخش(نسخه اول):
گفتیم که عجب، از ذهنیات منِ مجازى و اعتباری است. لذا هر اندازه انسان، به منِ حقیقی و در نتیجه به خداى خود نزدیك شود، از عجب دور مى شود.


تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی یک نکته ات بگویم خود را نبین که رستی

اگر قرار باشد انسان به چیزی مباهات کند باید به آفریدگار ش فخر بفروشد، که این کمالات را در وجود وی به ودیعت گذاشته است.
امام علم و عدالت، پیشوای به حق ناطق، علی علیه السلام، ما را از خیال واهی و پندار پوچ هشدار داده است آنجا که می فرماید: «ما لابن آدم و الفخر! اوله نطفة و آخره جیفة، و لا یرزق نفسه، و لا یدفع حتفه». (نهج البلاغه : حكمت 454) فرند آدم کجا و فخر فروشی کجا! ابتدای پیدایش او نطفه و پایانش مرداری بیش نیست، رزقش را به تنهایی نمی تواند به دست آورد و مرگش را نمی تواند از خود براند.
اندکی تامل در آیات زیر کافی است که آدمی را از خواب غفلت زای عجب بیدار ‏كند:
قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ(عبس/17)

مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!
مِنْ أَی شَیءٍ خَلَقَهُ(عبس/18)

(خداوند) او را از چه چیز آفریده است؟!
مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ(عبس/19)

او را از نطفه ناچیزی آفرید، سپس اندازه‌گیری کرد و موزون ساخت،
ثُمَّ السَّبِیلَ یسَّرَهُ(عبس/20)

سپس راه را برای او آسان کرد،
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ(عبس/21)

بعد او را میراند و در قبر پنهان نمود،
ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ(عبس/22)

سپس هرگاه بخواهد او را زنده می‌کند!
كَلَّا لَمَّا یقْضِ مَا أَمَرَهُ(عبس/23)

چنین نیست که او می‌پندارد؛ او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نکرده است!
نسخه دوم(معالجه تفصیلی) درمان عجب را در شماره آتی این نوشتار تجویز خواهیم کرد.

نوشته‌ی شکوری: گروه دین و اندیشه تبیان