TAHA
05-01-2010, 09:47 PM
درخبرها آماده بود بررسي رفتار مردها نشان مي‌دهد، آقايان در حال ملوس شدن هستند! با تحقيقي كه بر روي رفتار مردها صورت گرفته است، مشخص شده آن‌ها بيشتر به ناز كردن روي آورده و از رفتارهاي خشن فاصله گرفته‌اند!
به همین دلایل متقن است که با توجه به اوضاع فوق، پيش‌بيني گفت‌وگوي زوجين در آينده كار سختي نيست...
«قدرت! قدرت پدرسوخته، كدوم گوري هستي؟»
«جانم عزيزم، ببخشيد داشتم با تلفن حرف مي‌زدم.»
« باز تو بيكار شدي شروع كردي با اين مردهاي علّاف به غيبت كردن؟ چقدر بهت بگم من از اين كارها خوشم نمي‌ياد؟ ها؟»
«آخه نمي‌دوني چي شده كه عزيزم. ديشب اين همسايه بغلي ما، شهرام خان رو مي‌گم، غذاش ته گرفته، خانومش با كمربند سياه و كبودش كرده.. بنده‌خدا پابه ماه هم بود، خيلي دلم براش سوخت!»
«حقش بوده، مرتيكه بي‌مسئوليت؛ تو هم اگه مي‌خواي اين بلا سرت نياد، بپر برو يه چايي بيار كه مردم از خستگي.»
«چشم عزيزم، الان برات مي‌يارم...راستي، تولدت مبارك...»
«بكش كنار اون صورتتو، بدم اومد! هزار دفعه نگفتم اين سوسول‌بازي‌ها رو در نيار. اه، اه.... چندش!»
«عزيزم من همه اين كارها رو به خاطر تو كردم... ببين چي پوشيدم. همون لباس صورتيه كه دوست داشتي...(با بغض و نم اشك) واسه اين‌كه تو خوشت بياد از صبح دارم آرايش مي‌كنم... خيلي بي انصافي اقدس‌خان!»
«حالا آبغوره نگير، عصبي بودم يه چيزي گفتم. دستت درد نكنه . خيلي زحمت كشيدي.»
«اينه حق من؟ از صبح تا شب توي اين خراب‌شده جون مي‌كنم، ظرف مي‌شورم، غذا درست مي‌كنم تا دل تو رو به دست بيارم، اون‌وقت... اون‌وقت...(گريه شديد) خب تقصير من چيه كه بچه‌ام نمي‌شه؟! من كه بهت گفته بودم اگه مي‌خواي برو يه شوهر ديگه بگير... نگفتم؟ اي خدااااا، منو بكش و از اين زندگي نكبتي راحتم كن...»
«خب حالا ديگه... من كه گفتم ببخشيد عزيزم... بيا ببين برات چي خريدم»
«ببينم... واي خداي من... همون النگويي كه آرزوش رو داشتم... مرسي اقدس‌خان... من هميشه به تو افتخار مي‌كنم. اينو ميذارم كنار با همون كت، دامن سرمه‌ايه مي‌پوشم... تو رو خدا بذار ببوسمت. واي خداي من، هر چي مي‌بوسمت سير نمي‌شم اقدس‌خان، خيلي مردي !»
اميدواريم آقايان از حدي كه ذكر كرديم ملوس‌تر نشوند، وگرنه هم تحمل‌شان براي خانم‌ها غيرممكن مي‌شود، هم نوشتن ديالوگ‌ها براي ما! حالا هم با اجازه شما برويم به اين غذا يك سري بزنيم كه انگار دارد ته مي‌گيرد. شما را به خدا دعا كنيد نسوخته باشد، چون خانوم دوست ندارد دو شب پشت سر هم غذاي بيرون را بخورد. اين زن‌ها را هم كه مي‌شناسيد، فقط بلدند صدايشان را براي آدم كلفت كنند!
به همین دلایل متقن است که با توجه به اوضاع فوق، پيش‌بيني گفت‌وگوي زوجين در آينده كار سختي نيست...
«قدرت! قدرت پدرسوخته، كدوم گوري هستي؟»
«جانم عزيزم، ببخشيد داشتم با تلفن حرف مي‌زدم.»
« باز تو بيكار شدي شروع كردي با اين مردهاي علّاف به غيبت كردن؟ چقدر بهت بگم من از اين كارها خوشم نمي‌ياد؟ ها؟»
«آخه نمي‌دوني چي شده كه عزيزم. ديشب اين همسايه بغلي ما، شهرام خان رو مي‌گم، غذاش ته گرفته، خانومش با كمربند سياه و كبودش كرده.. بنده‌خدا پابه ماه هم بود، خيلي دلم براش سوخت!»
«حقش بوده، مرتيكه بي‌مسئوليت؛ تو هم اگه مي‌خواي اين بلا سرت نياد، بپر برو يه چايي بيار كه مردم از خستگي.»
«چشم عزيزم، الان برات مي‌يارم...راستي، تولدت مبارك...»
«بكش كنار اون صورتتو، بدم اومد! هزار دفعه نگفتم اين سوسول‌بازي‌ها رو در نيار. اه، اه.... چندش!»
«عزيزم من همه اين كارها رو به خاطر تو كردم... ببين چي پوشيدم. همون لباس صورتيه كه دوست داشتي...(با بغض و نم اشك) واسه اين‌كه تو خوشت بياد از صبح دارم آرايش مي‌كنم... خيلي بي انصافي اقدس‌خان!»
«حالا آبغوره نگير، عصبي بودم يه چيزي گفتم. دستت درد نكنه . خيلي زحمت كشيدي.»
«اينه حق من؟ از صبح تا شب توي اين خراب‌شده جون مي‌كنم، ظرف مي‌شورم، غذا درست مي‌كنم تا دل تو رو به دست بيارم، اون‌وقت... اون‌وقت...(گريه شديد) خب تقصير من چيه كه بچه‌ام نمي‌شه؟! من كه بهت گفته بودم اگه مي‌خواي برو يه شوهر ديگه بگير... نگفتم؟ اي خدااااا، منو بكش و از اين زندگي نكبتي راحتم كن...»
«خب حالا ديگه... من كه گفتم ببخشيد عزيزم... بيا ببين برات چي خريدم»
«ببينم... واي خداي من... همون النگويي كه آرزوش رو داشتم... مرسي اقدس‌خان... من هميشه به تو افتخار مي‌كنم. اينو ميذارم كنار با همون كت، دامن سرمه‌ايه مي‌پوشم... تو رو خدا بذار ببوسمت. واي خداي من، هر چي مي‌بوسمت سير نمي‌شم اقدس‌خان، خيلي مردي !»
اميدواريم آقايان از حدي كه ذكر كرديم ملوس‌تر نشوند، وگرنه هم تحمل‌شان براي خانم‌ها غيرممكن مي‌شود، هم نوشتن ديالوگ‌ها براي ما! حالا هم با اجازه شما برويم به اين غذا يك سري بزنيم كه انگار دارد ته مي‌گيرد. شما را به خدا دعا كنيد نسوخته باشد، چون خانوم دوست ندارد دو شب پشت سر هم غذاي بيرون را بخورد. اين زن‌ها را هم كه مي‌شناسيد، فقط بلدند صدايشان را براي آدم كلفت كنند!