PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گپ و گفتی با شیطان



yamahdi
04-30-2010, 06:12 AM
اشاره:
:97:روزی که شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "حاضرم رؤیای تو را تبدیل به واقعیت کنم"، به ناگاه شوکه شدم! باورم نمی شد! تنم خیس عرق شده بود! وحشت و ترس سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتی که بود خودم را جمع کردم و بالاخره قراری برای مصاحبه گذاشتم.
روز مصاحبه:

جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد. وقتی هم که رسید عذرخواهی کرد و گفت:
مأموریت خطیری پیش اومد که از دوستان ساخته نبود و می بایست خودم انجام می دادم.
پیش از انجام مصاحبه گفتم:
با چه تضمینی باور کنم که در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی گفت؟
خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم. چون من به حربه ای مجهزم که اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم می توانم به خواسته های خود دست یابم.
گفتم: چه حربه ای؟
جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشین غفلت می برم و آن وقت نقشه هایم را عملی می کنم.
متن مصاحبه:

عبدالله: خودتان را معرفی کنید.
شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم، ابو مره، ابولبین، مذموم، مرید و…(1)
عبدالله: پیشه و شغل شما چیست؟
شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(2)
عبدالله: دشمنی دیرینه ات با آدمی زاد از کجا سرچشمه می گیرد؟
شیطان: ماجرا از آن روزی شروع شد که صحنه آرای خلقت، دست به کار آفرینش آدم شد.(3) ملائک نه از روی اعتراض که از روی کنجکاوی گفتند: این موجود خاکی که می آفرینی بر روی زمین فسادها خواهد انگیخت و خونهای بسیارخواهد ریخت.اگر قصد تو طاعت بردن است که ما در فرمانبری مطاعیم. واگر مقصود تو تسبیح و تقدیس است که ما پیوسته در این کاریم.(4)
با ما بگوحکمت این کار در چیست؟ او در جواب فرمود:
در این کار رازهاییست سر به مهر؛ من آنچه را که در خشت خام می بینم شما در آینه هم نخواهید دید.(5)
اینچنین بود که خالق به واسطه این مخلوق نوپای دو پا به خود بالید و بر ما فخر فروخت؛ آنگاه فرمانمان داد که: "در مقابل این مخلوق خاکی به خاک سجده فرو افتید!"
تمامی فرشتگان بی درنگ برآدم سجده بردند.
این فرمان اما بر من بسیار گران آمد؛ چه آنکه من سوابقی درخشان داشتم، تنها 6000هزار سال(6)(با حساب شما البته صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا(7))، خالصانه خدای را در آسمانها دوشادوش فرشتگان پرستیده بودم، آنقدر مستغرق در عبادت بودم که فرشتگان گمان می کردند که من نیز چون آنها فرشته ام، من نتوانستم بار این خفت را به دوش کشم. هر چه باشد آفرینش من از آتش بود وخلقت او از خاک، برتری من بر او چون آفتاب روز، روشن بود، من کجا می توانستم بر انسانی خاکزاد سجده برم.
آری، آن روز گستاخانه در برابر خالق ایستادم و متکبرانه از این فرمان سر باز زدم.
این شد که از درگاه ربوبی اش رانده شدم. از آن زمان به بعد کینه آدم را سخت به دل گرفتم و هر روز آتش این کینه در دلم شعله ورتر می شود.
عبدالله: این عبادتهای خالصانه که گفتی چگونه ترا از این تکبرورزی بازنداشت؟
شیطان: من به زعم خود از روی خلوص خدای را می پرستیدم حال اینکه از ابتدا شائبه شرک و نفاق در خداپرستی ام راه داشت و این امتحان، شرک و نفاقم را آفتابی کرد.
عبدالله: با چه شیوه و شگردی انسانها را به دام می افکنی؟
شیطان: با روش منحصر به فرد " گام به گام". (8) من به طور معمول کارم را در چند مرحله انجام می دهم؛ نخست از طریق وسوسه های تحریک آمیزخود، افکاری پلید را بر قلب انسان القا می کنم، آنگاه آن اندیشه زشت را نیک جلوه می دهم، سپس در مرحله عمل با تزیینات گوناگون، اشتیاق فرد را برای ارتکاب گناه برمی انگیزم.
این را هم اضافه می کنم که در مقام روش اساساً با حصر گرایی مخالفم؛ بر این باورم که همیشه نمی توان با روشی واحد به صید شکار رفت. وسوسه، تزیین و حتی تسویل، شاید برای اغلب انسانها سودمند افتد، اما حریم دفاعی برخی انسانها گاهی نفوذ ناپذیر است؛ اینجاست که ناگزیرم به حربه های دیگری چون وحی، نسیان و ایجاد فراموشی متوسل شوم.(9) البته هنرمندیهای دیگری هم دارم؛ مثلا در هیئت و قالب اجسام، تمثل و تجسم می یابم و از این رهگذر، ابنای آدم را به سراشیبی سقوط در پرتگاه تباهی و عصیان، سوق، که چه عرض کنم، هل می دهم.(10)
عبدالله: بزرگترین آرزوی شیطان چیست؟
شیطان: گفتن ندارد اما اغوای تمامی آدمییان در همه ادوار و اعصار تنها آرزوییست که در سر می پرورانم.

عبدالله: کدام عمل انسانها بیش از همه تو را خشمگین می کند؟
شیطان: هر چند خوش ندارم از ابرازش اما برخی انسانها برحسب عادت، با سجده های طولانی، مدام مرا آزار می دهند و بینی مرا به خاک مذلت می مالند.
عبدالله: کدام عملشان تو را بیشتر خوشحال می کند؟
شیطان: برای من بسی مسرت بخش است اینکه آدمی پشت سر هم گناه کند و توبه را مدام به تاخیر بیاندازد.
عبدالله: عجیبترین عمل انسانها کدام است؟
شیطان: برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.
عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگر طعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟!(11)
عبدالله: شاید انسانها پر بیراهه نمی روند که تو را مقصر می دانند؟
شیطان: چنین نیست. رسالت اغواگری را خداوند خود بر دوش من نهاده است؛ پست تبهکاری و اضلال از ناحیه خداوند به من اعطا شده است. او خود فرموده که هر که را از فرزندان آدم می توانم بلغزانم؛ با سواره نظام و پیاده نظام بر آنها بتازم؛ در ثروت و فرزند شریکشان گردم والبته من جز فریب و دروغ نویدشان نخواهم داد.(12)
عبدالله: چه اموری زمینه های نفوذ تو را بیش از پیش فراهم می کنند؟
شیطان: زمینه های نفوذ من البته بی شمارند اما نقطه ضعفها، حساسیت ها، حقارت ها، حسادت ها، رقابت ها، محرومیت ها، عقده ها، شهرت طلبی ها، شهوترانی ها، افزون خواهی ها و... مناسبترین زمینه هایی(بخوانید زمین هایی) هستند که درخت دشمنی و بستر نفوذ مرا بارور می کنند.
عبدالله: اگر اجازه بفرمایید سوال را قدری خصوصی تر کنیم. شما آیا ازدواج هم کرده اید؟
شیطان: آری، من در اوان جوانی با دختری به نام"لهبا" فرزند"روحا" از طائفه جن ازدواج کردم.(13)
عبدالله: این ازدواج ثمره ای هم داشت؟
شیطان: البته که داشت. حاصل این ازدواج فرزندان بی شماری بودند که در وجود آمدند.(14)
عبدالله: سرنوشت آنها چه شد؟
شیطان: در زمانهای کهن پیش از خلقت انسانها، میان طوایفی از جن و نسناس(طایفه ای به جای انسانهای فعلی) جنگ و خونریزی بالا گرفت و خداوند فرشتگان را فرمود که به زمین هبوط کنند، آنها هر دو طائفه از جمله فرزندان مرا به هلاکت رساندند و من از آنجا که خداپرست بودم از این معرکه جان سالم به در بردم.(15) آنگاه فرشتگان مرا به آسمان بردند و من در کنار ایشان، خدای را به جد می پرستیدم تا اینکه سخن از خلقت و خلافت آدم به میان آمد و در پی نافرمانی ام از آن جمع رانده شدم.
عبدالله: آیا در میان طائفه خود هواخواه و طرفدار هم داری؟
شیطان: نه تنها در میان قبیله خود که در میان انسانها نیز.
عبدالله: متوجه منظور شما نشدم یعنی می فرمایید انسانها هم به سوی تو دست دوستی دراز می کنند؟
شیطان: تعجب کردید؟! آری! عده ای هستند که مرا ارباب و سرپرست خود می انگارند، کارگزاران وخدمتگزارانی وفادار که اهداف شوم و توطئه های پلید مرا به خوبی جامه عمل می پوشانند.(16)

عبدالله: قلمرو فعالیتهای شما تا چه اندازه می تواند باشد؟

شیطان:امور تکوینی از قلمرو نفوذ و سلطه من بیرون است؛ تنها در حوزه امور تشریعی مجال جولان دارم، یعنی اعمالی که بشر از روی اختیار و تکلیف ملزم به انجام آنهاست؛ چه می گویم؛ باید اعتراف کنم که در حوزه تشریع نیزدست من بسته است چرا که فعالیتم منحصر به اندیشه و روان(و نه جسم) آدمی است؛ آن هم در حدود دعوت واجابت؛ همین وبس.
عبدالله: حرف آخر؟
شیطان(در حالیکه چهره اش از شدت خشم برافروخته بود): سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.(17)

نگارش و تنظیم مصاحبه: ابوالقاسم شکوری، کارشناس دین و اندیشه تبیان



پی نوشت ها:

1- صالحی حاجی آبادی، نعمت الله، شیطان در کمینگاه
2- در سوره اعراف آیه 201 می خوانیم: "ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون" ترجمه: هنگامی که اهل تقوی دچار وسوسه های شیطان می شوند به یاد خدا می افتند و ناگهان بینا می گردند. طائف یعنی طواف کننده؛ گویا شیطان همچون طواف كننده‏اى پیرامون فكر و روح انسان پیوسته گردش مى‏كند تا راهى براى نفوذ بیابد؛ ویاد خدا اکسیری است که ابرهای تیره و تار وسوسه ها ی شیطان را کنار می زند.
3- بقره/30
4- پیشین
5- پیشین
6- نهج البلاغه، خطبه 192، حضرت در این خطبه که به خطبه "قاصعه" مشهور است می فرمایند: شیطان 6000 سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست از سالهای دنیوی است یا اخروی.
7- از نظر قرآن، هر روز آخرت به اندازه پنجاه هزار سال دنیاست(معارج/3) بنابراین چنانچه سالهای عبادت شیطان اخروی باشد از حاصل ضرب این دو، عدد یاد شده به دست می آید.
8- نور/21
9- انعام/121 ونیز بنگرید : کهف/63
10- در تفسیر آیه 48 از سوره انفال برخی از مفسران قائلند به اینکه شیطان درقادر است درقالب اجسام نیز تمثل یابد؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن3، صص 109-108
11- ابراهیم/22
12- اسراء/24
13- تفسیر برهان جلد 2 ذیل آیات سوره حجر در داستان خلقت آدم .
14- پیشین
15- پیشین
16- نحل/100ونیزناس/5
17- اعراف/16

yamahdi
04-30-2010, 06:23 AM
ویروسی در همین نزدیکی ها

آیا تا به حال درباره خطرناکترین ویروس دنیا چیزی شنیده اید؟ آیا می دانید هوشمندترین ویروس دنیا چه نام دارد؟ از نحوه فعالیت این ویروس چقدر مطلعید؟
این روزها تا کسی سخن از"ویروس" به میان می آورد نا خود آگاه همه ذهنشان به سوی ویروسهای کامپیوتری و یا ویروسهای زیست شناسی معطوف می شود.
نمی گویم این ویروسها خطرناک نیستند و نباید آنها را شناخت، بلکه از هر ویروسی خواه مضر یا مفید، خطرناک یا بی خطر باید برحذر بود؟
اصل صحبت من این است که در دنیای پیرامون ما ویروس و ویروسهای دیگری هم وجود دارند که به هیچ روی نباید آنها را دست کم گرفت چرا که یک آن غفلت ازآنها چه بسا داغ حسرتی ابدی بر دل انسان بگذارد. درست به همین دلیل، شناخت این موجودات موذی و خطرناک بیش از هر پدیده دیگری ضرورت دارد.
میان این ویروس و ویروسهای دیگری که تا کنون شناخته ایم البته وجوه اشتراک و اختلاف فراوانی است؛ ویروسهای کامپیوتری به عنوان مثال:
- تحفه تکنولوژی و جزء لاینفک دست آوردهای زندگی امروزی در هزاره دوم هستند و رهایی از آنها بیشتر به یک رؤیا شباهت دارد تا واقعیت. همینطور ویروس مورد بحث ما نیز بخش حتمی و جدایی ناپذیر زندگی بشری در روی زمین است و رهایی از آن خیالی خام بیش نیست.
- همه ویروسها و از جمله ویروسی که منظور نظر ماست به هنگام حمله، یک سلسله علایم هشدار دهنده با خود به همراه دارند که پس از آگاهی از آنها می توان با به کار گرفتن آنتی ویروس مناسب، یک پوشش مناسب ایمنی در مقابل آنها ایجاد و از این طریق حمله آنها را دفع و خنثی نمود.
- هر یک از ویروسهای یادشده انواع و اقسامی دارند؛ ویروسهای کامپیوتری به طور کلی سه نوعند:
1- terojan horse
2- worm
3- bomb
ویروس مزبور نیز به دو نوع انسی و جنی تقسیم می شود.(1)
- ویروسهای رایانه ای اسامی متعددی دارند از جمله Melissa، RTM و...
- ویروس مورد نظر ما نیز اسامی و اوصاف بسیاری دارد از جمله:
ابلیس (نام خاص وی)، شیطان( نام عام وی)، خنّاس، رجیم، عزازیل، حارث، صاغر، مذئوم، مدموره، غوى، عفریت، مارد، ابومره، ابوخلاف، ابولبین، وهار، نائل و ابو الجان(2)

- ویروس‌های کامپیوتری معمولاً از قطعه نرم‌افزار كوچك تشكیل شده‌اند كه بر دوش یك برنامهء حقیقی حمل می‌شود و با الصاق در کنار هر برنامه ای می توانند دستورات تخریبی خاص خود را دنبال کنند.
این ویروس دردسر ساز نیز گاه بر دوش یک فعل پسندیده دینی و در لباس یک رفتار اخلاقی با ظاهری کاملاً موجه می کوشد که به اهداف شوم و پلید خود دست یابد.
- ویروسهایی از نوع نخست این قابلیت را دارند که می توانند به راحتی در شبکه ای وسیع تکثیر و توزیع شوند.
ساختار خلقت و ماهیت آفرینش ویروس یاد شده نیز این امکان را برای وی فراهم می سازد که از طریق زاد و ولد به تکثیر و تولید نسل خود بپردازد.(3)
- هر دو می توانند باعث رشد و ترقی شوند. ویروسهای دسته اول، با عملکرد مخرب خود عیوب سیستم عاملها را آشکارمی کند و برنامه نویسان با شناخت این نقاط ضعف می توانند سیستم عاملهای مترقی تری به دست دهند. ویروسهای دسته دوم نیز وسیله ابتلا و آزمایش انسان‌انند كه با خواسته‏ها و دعوت‏هاى خود به سوی ‏شر و پلیدى، هویت وجودی آدمی را می نمایانند و انسانها را به سوی کمال سوق می دهند.
- گاه برای پاک کردن آلودگیهای ناشی از ویروسهای کامپیوتری چاره ای جز فرمت و یا نصب دوباره ویندوز وجود ندارد، در مورد این ویروس ناشناخته نیز برای جبران صدمات و آلودگیهای ناشی از عملکرد پیدا و پنهان این موجود گاهی به یک پالایش جدی نیاز دارید و می یایست که با یک عزم جدی به تصفیه روح، روان، اندیشه و رفتارخود بپردازید.
از نقاط اشتراک که بگذریم برخی تفاوتها نیز میان این دو وجود دارد. از جمله:
- این ویروس برخلاف ویروس های کامپیوتری که فقط دیتا و داده ها را از میان می برد، صرفاً در حوزه فکر و اندیشه اثر نمی گذارد بلکه، ذهن و زبان، روح و روان، قلب، وجدان، اخلاق و رفتار انسان را آلوده و آسیب پذیر می سازد.
- ویروسهای از نوع اول تنها در فضای مجازی وب و کامپیوتر به سراغ انسان می آیند ولی این ویروس فوق پیشرفته نه تنها در فضای مجازی اینترنت و کامپیوتر که در فضای حقیقی زندگی نیز به مراتب بیشتر انسان را تهدید می کند.
- در اغلب موارد ویروسهای کامپیوتری در پیوست ها و ضمایم یک برنامه کاربردی وجود دارند و به خوبی قابل رصد و مشاهده اند اما این ویروس کینه توز کاملا نامرئی است و همراه با اعوان و انصارش درست از آنجایی که شما آنها را نمی بینید، شما را می بینند و می پایند.(4)

- ویروسهای کامپیوتری اغلب عمر شان زیاد دوام پیدا نمی کند و بالاخره امروز و فردا آنتی ویروس از بین برنده آنها توسط متخصصان وارد بازار می شود اما کسی به درستی نمی داندکه عمر این ویروس غدّار و ایمان خوار، تا کی دوام خواهد داشت؟ تا روز قیامت؟ روز آخر دنیا ؟ نفحه اول؟ نفحه دوم؟ زمان رجعت؟ زمان ظهور حضرت مهدی(عج)؟
و الله اعلم!(5)
سایت تبیان
ابوالقاسم شکوری


پی نوشت ها:

1- سوره ناس/6.
2- بنگرید به: صالحى حاجى آبادى، نعمت الله، شیطان در کمین گاه
3- کهف/50
4- اعراف/27
5- حجر/38

yamahdi
04-30-2010, 06:26 AM
http://pnu-club.com/imported/2010/04/1810.jpg


گرگ ایمان خوار


اینكه ابلیس چگونه موجودی است، آیا از مَلَك است یا نه، علل رانده شدنِ او از درگاه حق، روشهای او در فریب بندگان خدا چیست؟ و راه‏های مقابله با دسایس او چگونه است؟ سؤالهایی است كه به ذهن خطور می‏كند. در این مقاله سعی شده است به‏طور فشرده به این سؤالها پاسخ داده شود.
قبل از هرچیز جا دارد این نكته یادآوری شود كه لفظ «ابلیس» یازده بار در قرآن مجید آمده و عجیب این است كه درست به همین تعداد هم لفظ «استعاذه» (پناه بردن به خدا از او) در قرآن ذكر شده است.
در كتاب «مفردات راغب» پیرامون این لفظ چنین آمده:
«بَلَسَ، الإبلاس: الحُزن المعترض مِن شدّةِ البَأْس یُقال اَبْلَسَ، و مِنه اشتُقَّ اِبلیسُ...»1.
«بلس: مأیوس و غمناك شد. الإبلاس: حزن و اندوهی كه از شدت یأس و نومیدی حكایت كند. كه به او «اَبْلَسَ» گفته می‏شود. و ابلیس از آن مشتق شده است.
ریشه و مفهوم واژه ابلیس

مراد از این كلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مكلّف، نامرئی، فریبكار و... كه از امر خداوند سرپیچید و به آدم سجده نكرد، در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. او در قرآن غالبا به نام شیطان خوانده شده است، اما این كه آیا این كلمه عَلَم شخص و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یأس از رحمت خدا به او ابلیس گفته شده؟ محل بحث است.
می‏توان احتمال دوم را ترجیح داد؛ زیرا همان‏طور كه از مفردات راغب نقل شد، ریشه ابلیس از «بَلَسَ» است به معنی «مأیوس شد» چنانكه در قرآن مجید درباره گنهكاران آمده است: «یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یُبْلِسُ المُجْرِمُونَ»2. «روزی كه قیامت برپا شود گنهكاران مأیوس شوند».
در تفسیر مجمع‏البیان آمده است: ابلیس نام غیر عربی است و گروهی گفته‏اند كه عربی است و از ابلاس مشتق است و در كتاب صحاح و قاموس، آن را عربی و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمی بودن آن نیز محتمل شمرده شده است اگر -چنانكه نقل شده -ثابت شود كه اسم اصلی او «عزازیل» و كلمه ابلیس عربی است، صفت بودن آن بهتر به نظر می‏رسد، در كتاب «تفسیر صافی» از حضرت رضا علیه‏السلام نقل شده كه نام او «حارث» بوده است، ابلیس نامیده شد زیرا كه از رحمت خدا مأیوس گردید3.

آیا ابلیس از فرشتگان بود؟

حال باید پرسید: آیا او مَلَك و از فرشتگان بود یا خیر؟
در قرآن به صراحت ذكر شده كه او از جِنّ بوده آنجا كه می‏فرماید:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا اِلاّ اِبْلِیسَ كانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...»4.
«چون به فرشتگان گفتیم آدم را سجده كنید، همه سجده كردند مگر ابلیس كه از جنّیان بود و از فرمان پروردگارش بیرون شد...».

رانده شدن ابلیس از درگاه الهی

ابلیس كه به فرموده مولا علی علیه‏السلام، خدا را شش هزار سال عبادت كرد و باز بنا به گفته خود امام: «لا یُدری أَمِنْ سِنیِ الدنیا‌ام مِن سنی الآخرة»5.«معلوم نیست آیا از سالهای دنیا بوده یا از سالهای آخرت كه هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنیا است». چرا از درگاه خداوند رانده شد؟
پاسخش را نیز خود امام می‏فرمایند: «عَنْ كِبرِ ساعةٍ واحدَةٍ» «به جهت كبر و سركشی یك ساعت»6.
قرآن هم این موضوع را چنین بیان می‏فرماید:
«...قالَ أَناَ خَیْرٌ مِنهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»7.
«ابلیس» گفت: من از او(آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل».
روش ابلیس در فریب بندگان خدا و راه مقابله با او
پس از آن كه ابلیس از بهشت رانده شد، به خدا عرض كرد:
«...فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ»8.
«به عزتت سوگند كه همه بندگانت را گمراه می‏كنم مگر آن بندگانِ مخلص تو».
طبق این آیه، خداوند از قول ابلیس می‏فرماید كه همه بندگان در معرض اِغوای شیطان هستند مگر بندگان با اخلاص.
در سوره حشر، خداوند روش ابلیس در گمراه كردن بندگان را این‏گونه بیان می‏فرماید:
«كَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلإنْسانِ اكْفُرْ فَلَمّا كَفَرَ قالَ اِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنْكَ اِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ العالَمِینَ»9.
«همانند شیطانكه به انسان گفت كافر شو، چون كافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خدا، آن پروردگار جهانیان می‏ترسم».10
یعنی شیطان، خوب كه انسان را فریب داد و او را به كفر واداشت، از او بیزاری می‏جوید.
باز در جای دیگر خداوند می‏فرماید كه تسلّط شیطان تنها بر آنهاست كه او را دوست دارند و كسانی كه بر خدای عالمیان شرك بورزند:
«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلیَ الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»11.
«اگر آدمی از یاد خدا سربتابد، خداوند شیطانی را بر او می‏گمارد كه همواره با اوست و قرین و همنشین با او می‏گردد».
«وَ مَنْ یَعْشُ عِنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»12.
«و هركس از یاد خدا روی‏گردان شود، شیطان را به سراغ او می‏فرستیم پس همواره قرین اوست».
چرا كه ابلیس دارای اعوان و عفریتهایی از جنّ و انس است كه هر لحظه آماده اِغوای آدمیان هستند.
در كتاب «المیزان» بنا به نقل امالی صدوق از امام صادق علیه‏السلام روایت كرده كه وقتی آیه:«وَ الَّذِینَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ...»13.
«كسانی كه وقتی كار زشتی مرتكب می‏شوند و یا به خود ستم می‏كنند به یاد خدا می‏افتند و از گناهان خود استغفار می‏كنند» نازل شد، ابلیس به بالای كوهی در مكه رفت كه آن را كوه «ثویر» می‏نامند و به بلندترین آوازش عفریتهای خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسیدند: ای بزرگ ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندی؟ گفت: این آیه نازل شده، كدام یك از شما است كه اثر آن را خنثی سازد؟ عفریتی از شیطانها برخاست و گفت: من از فلان راه آن را خنثی می‏كنم، شیطان گفت: نه این كار از تو برنمی‏آید، عفریتی 14 دیگر برخاست و مثل راهی را گفت كه اوّلی گفته بود؛ و مثل آن پاسخ را شنید. وسواس خنّاس گفت: این كار را به من واگذار، پرسید از چه راهی آن را خنثی خواهی كرد؟ گفت: به آنان وعده می‏دهم، آرزومندشان می‏كنم تا مرتكب خطا و گناه شوند وقتی در گناه واقع شدند، استغفار را از یادشان می‏برم، شیطان گفت: آری تو؛ به درد این كار می‏خوری و او را تا روز قیامت موكّل بر این مأموریت كرد15.
پس بهترین راه شیطان برای فریب انسان این است كه او را از یاد خدا دور نماید و به او وعده و وعید بدهد و توفیق استغفار كردن را از او بگیرد و بهترین راهِ آدمی هم برای فرار از وساوس او و ذُریّه‏اش این است كه همواره به یاد خدا باشد و پیوسته بگوید:
«وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ»16.«پروردگارا از وسوسه‏های شیاطین به تو پناه می‏برم».
و به قول مرحوم آیت‏الله طالقانی قدس‏سره فقط در روشنی ایمان و معارف عالیه و هدایت قرآن می‏توان عوامل و آثار و تحریكات آنها(شیاطین) را شناخت و هشیار بود و در پناه ربّ‏العالمین و «مَلِك النّاس و اِلهِ الناس» می‏توان راه نفوذ وسوسه‏ها را بست و دریچه انوار الهامات را گشود: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذكِّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»17.
«كسانی كه تقوا پیشه كنند، چون از شیطان وسوسه‏ای به آنها برسد، خدا را یاد می‏كنند و در دم بصیرت می‏یابند».
و اگر آدمی از خود غافل شود و خدا را از یاد بَرَد قرین شیطان می‏گردد... و شیطان بر او چیره می‏شود و جزء حزب او می‏گردد:«اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَاللّهِ اُولئِكَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الخاسِرُونَ»18.
«شیطان بر آنها چیره شده و نام خدا را از یادشان برده است، ایشان حزب شیطانند، آگاه باشید كه حزب شیطان زیان كنندگانند».
محمد باقر عارف دارابی


پاورقیها:

1. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 60
2. روم: 12.
3. قاموس قرآن، سید علی اكبر قرشی، ج1، ص 226 و 227.
4. كهف: 50.
5. ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام، ج4، ص 779.
6. همان.
7. همان.
8. صاد: 82
9. حشر: 16.
10. این كلمه به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع(شیاطین) 18 بار در قرآن مجید آمده است، و به معنی «دور شده» و «متمرّد» می‏باشد. (قاموس قرآن، سید علی اكبر قرشی، ج4، ص 32).
11. نحل: 100.
12. زخرف: 36.
13. آل عمران: 135.
14. عفریت یعنى گردنكش وخبیث
15. المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبائی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج20، ص 910.
16. مؤمنون: 97.
17. اعراف: 201
18. مجادله: 19. تفسیر پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی، ج1 و 2، قسمت دوم از جزء
سی‏ام، ص 315.


تنظیم برای تبیان: شکوری

yamahdi
04-30-2010, 06:30 AM
کید شیطان ضعیف است


اوصاف شیطان در خطبه قاصعه

امام علی علیه السلام می فرماید: ای بندگان خدا، از دشمن خدا پرهیز کنید، مبادا شما را به بیماری خود مبتلا سازد و با ندای خود شما را به حرکت درآورد و با لشکرهای پیاده و سواره خود بر شما بتازند! به جانم سوگند شیطان تیر خطرناکی برای شکار شما به چلّه کمان گذارده و تا حدّ توان کشیده و از نزدیکترین مکان شما را هدف قرار داده است... پس شیطان بزرگترین مانع برای دینداری و زیانبارترین و آتش افروزترین فرد برای دنیای شماست! شیطان از کسانی که دشمن سرسخت شما هستند و برای درهم شکستنشان کمر بسته اید خطرناکتر است. مردم، آتش خشم خود را بر ضد شیطان بکار گیرید و ارتباط خود را با او قطع کنید به خدا سوگند شیطان بر اصل و ریشه شما فخر فروخت و بر حسب و نسب شما طعنه زد.1
راه نجات از سلطه شیطان
نقل شده است وقتی شیطان به خدای متعال گفت: لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لایتنهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم: من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین می کنم، سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ آنها به سراغشان می روم فرشتگان پرسیدند شیطان از چهار سمت بر انسان مسلط است. پس چگونه انسان نجات می یابد؟ خداوند فرمود: راه بالا و پایین باز است راه بالا نیایش و راه پایین سجده و بر خاک افتادن است.2
کید شیطان ضعیف است.
تعبیر قرآن کریم این است: ان کید الشیطان کان ضعیفا 3 یعنی مکر و کید شیطان از اول ضعیف بود.
نه اینکه حالا ضعیف شده باشد، بلکه ماهیتاً ضعیف است. لیکن این ضعیف به حساب آمدن در رابطه با خداست، نه کسانی که زیر مجموعه و تابع اوامر و وسوسه های او هستند.4
تأکید بر تلاوت سوره حمد
تلاوت آن به انسان، روح و ایمان می بخشد، او را به خدا نزدیک می کند، صفای دل و روحانیت می آفریند و اراده انسان را نیرومند و تلاش او را در راه خدا و خلق افزون می سازد و میان او و گناه و انحراف فاصله افکند به همین دلیل در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:
رن ابلیس اربع رنات، اولهن یوم لعن و حین اهبط الی الارض و حین بعث محمد صلی الله علیه و آله علی حسن فتره من الرسل و حین انزلت ام الکتاب . "شیطان چهاربار فریاد کشید و ناله سرداد، نخستین بار روزی بود که از درگاه خدا رانده شد، سپس هنگامی بود که از بهشت به زمین تنزول یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد صلی الله علیه و آله بعد از فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانی بود که سوره حمد نازل شد."5
انشاء الله که خداوند ما را از مجاهدان در راه حق قرار دهد، هر نوع جهادی که شایسته ماست و بر مقتضای ماست و انشاء اله که ما بتوانیم دامن خود را به گناهان آلوده نکنیم چراکه امام علی علیه السلام می فرمایند:
ماالمجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف 6
آن کس که در راه خدا جهاد کند و شربت شهادت بنوشد، بلند مقام تر از آن کس نیست که توانایی بر گناه داشته باشد و دامن خود را آلوده نکند.
و ما بتوانیم نفس خود را نگه داشته و آلوده نکنیم زیرا شیطان گفته که من در سه جا حضور پیدا می کنم:
1- در میدان جنگ که مجاهد را به یاد خانواده اش می اندازم.
2- در دعوا و عصبانیت و خشم میان دو نفر نقش مهمی را ایفا می کنم.
3- زمانی که دو جنس مخالف در خلوت هم حضور پیدا می کنند.
سواره نظام و پیاده نظام ابلیس

در قرآن مجید چهارده مورد است که خدای تعالی شیطان را برای آدمی دشمنی آشکار ذکر کرد. و در هر مورد خصوصیاتی از آن را یاد آورد و دلیل خصومت او را بیان کرد. و چون شیطان از ابعاد گوناگون برای فریب انسان اقدام می کند در موارد متعددی به انسان هشدار داده می شود. مثلاً می فرمایند:
یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالاً طیباً و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین 7
ای مردم بخو از این معنا برمی آید که خدای تعالی تنها چیزهایی را غیر طیب خوانده است که حرمت آنها را صراحتاً مقرر فرموده است هچنان که خمر، مسکرات و خون و نجاست، همچنانکه در شأن نزول همین آیه آمده است که بعضی از طوائف عرب از قسمتی از انواع زراعت و حیوانات را بدون دلیل بر خود حرام کرده بودند که اصل همین عمل کار شیطان و اطاعت از امر او یا پیروی از او و یا قدم گذاری به جای قدم او می باشد.

و خداوند پیروی نکردن از شیطان را برای خطاب عمومیت داده و عداوت از شیطان را برای پیروی نکردن به جهانیان هشدار داده و از این جهت در پیرو همین آیه می فرمایند:
انما یأمرکم بالسوء و الفحشاء و ان تقولوا علی الله مالاتعلمون
همانا که شیطان شما را وادار می کند که از روی نادانی نسبتهایی به خداوند بدهید.
در تفسیر مجمع البیان، در ذیل آیه شریفه آورده است، بعضی گفته اند: شیطان انسان را حقیقتاً به معصیت امر می کند و گاهی انسان این معنا را درک می کند و می بیند که انجام بعضی از طاعتها بر او سنگین و او بر بعضی از معاصی میل دارد و این همان «امر شیطان» و وسوسه های شیطان است زیرا وسوسه چیزی جز صوت آهسته نیست و شیطان اعمالی را با صوت بسیار آهسته در گوش انسان می خواند.
اگر سؤال شود که فرق میان وسوسه های شیطان و آنچه که نفس انسان را دعوت می كند چیست و چگونه انسان می تواند این دو را تشخیص دهد؟
در جواب می گوییم: عدم قدرت ما به تشخیص این دو از یکدیگر اشکالی به مطلب نمی رساند زیرا هر زمانی که در خاطر انسان میل به فعل معصیت و ترک عبادت و اطاعت پدید آمد احتمال می دهد که این از وسوسه های شیطان باشد.8
صدر المتألهین شیرازی می گوید: خانواده طاغوت، (سرکشان و یاغیان) و دوستان شیطان، در معصیت کاران و عاصیان کسانی هستند که از یاد خدا و ملکوت او که منشأ ثواب و سعادت و خوشبختی است. روی گردان شده و به سوی دنیا و خواسته ها، لذات و شهوات آن که منشأ گناه و فساد و بدبختی است روی آورده اند.9
لذا در رابطه با معاصی و گناهکاران به آن گروه از کسانی افسار گسیخته به سوی گناه و معصیت می شتابند می گویند: «سواره نظام شیطان هستند» و به آن گروه از کسانی که ذره ذره خود را به گناه و معصیت آلوده می كنند، گفته می شود، «پیاده نظام شیطان»
امام صادق علیه السلام می فرمایند: هنگامی که مردم در راه نافرمانی خداوند عزوجل می روند، پس اگر سواره روند (و در گناه و معصیت تندروی کنند) از سواره نظام شیطانند، و اگر پیاده روند (و در معصیت به آرامی حرکت کنند و اندک اندک گناه انجام دهند) از پیاده نظام ابلیس خواهند بود.10
تهیه و تنظیم: حمیده محدث
پی نوشت ها:

1- کتاب مفردات قرآن.
2- همان.
3- سوره نساء ، آیه 76.
4- آیت الله جوادی آملی، خلسه و عرفان ، مرکز نشر اسراء، ص 107.
5- تفسیر نمونه، ج1، چاپ 18، ص 6، به نقل از نور الثقلین ج1، ص 4.
6- کلیدهای زندگی، مجموعه ای موضوعی از احادیث، ادعیه و زیارات، مؤسسه فرهنگی دار الذکر، ص 86، به نقل از نهج البلاغه، حکمت 474.
7- سوره بقره، آیه 168.
8- شیطان کیست و آیات شیطانی چیست؟ ، ص 62.
9- محسن غفاری، قصه های شیطان یا ابلیس نامه ، ج2، ص 55 به نقل از مفاتیح الغیب ، ترجمه خواجوی، ص 403.
10- بحار الانوار، ج70، ص 357.
منبع:
پایگاه مدرسه علمیه حضرت نرجس
ورید از آنچه در زمین حلال و طیب و پاکیزه است از گامهای شیطان پیروی نکنید.
من ازسایت تبیان گرفتم.

yamahdi
04-30-2010, 06:57 AM
مناطق ممنوعه شیطان کجاست؟
قلمروی شیطان «تشریع‏» است نه «تکوین‏» یعنی قلمروی شیطان فعالیتهای تشریعی و تکلیفی بشر است و ‏شیطان فقط در وجود بشر می‏تواند نفوذ کند نه افعال او.
قلمروی شیطان در وجود بشر نیز محدود است‏ به نفوذ در اندیشه او و بدن او.
نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است‏ به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن.
قرآن این معانی را با تعبیرهای «تزیین‏»، «تسویل‏»، «وسوسه‏» و امثال اینها بیان می‏کند و اما اینکه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینی بر بشر داشته باشد یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است

تسلط شیطان بر بشر محدود است‏ به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد:
إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (1)
«همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتکا می‏کنند تسلطی ندارند تسلط او منحصر است‏به اشخاصی که خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و می‏پذیرند.»
قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل می‏کند که در جواب کسانی که به او اعتراض می‏کنند و او را مسوول گمراهی خویش می‏شمارند می‏گوید:
مَا كَانَ لِی عَلَیكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ (2)
«من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم حدود قدرت من فقط «دعوت‏»بود. من شما را به سوی گناه خواندم وشما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید ارتباط من با شما صرفا در حدود «دعوت‏» و «اجابت‏» بوده و بس‏».
فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر،«اختیار» انسان است. مرتبه وجودی انسان ایجاب می‏کند که حر و آزاد و مختار باشد. موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا کمال و فعلیت‏خویش را که منحصرا از راه «اختیار» و «انتخاب‏» بدست می‏آید تحصیل کند.

از جهان دو بانگ می‏آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد
آن یکی بانگش نشور اتقیا و آن دگر بانگش نفور اشقیا
در جهان بینی اسلامی هیچ موجودی، نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن برای هیج موجودی استقلال قابل نیست و هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است.
قرآن برای فرشتگان نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند؛ آنچنانکه در اوستا اهریمن خالق مستقلی است در برابر آهورا مزدا.

کلمه شیطان مرادفی در فارسی ندارد و باید عین لفظ در ترجمه بیاید.
شیطان ازنظر قرآن به هیچ وجه قطبی درمقابل خداوند نیست‏حتی قطبی برابر فرشتگان که به اذن پروردگار دست اندرکار خلقت‏اند و مجری مشیت الهی در آفرینش اشیاء نیز نیست.
به طور کلی تصور مردم ما از «جن‏» با تصویری که قرآن از جن می‏دهد متفاوت است جن در قرآن موجودی است مانند انسان و مکلف به تکالیفی ماننند تکالیف انسان ولی موجودی نامرئی؛ اما جن در تصور عامه مردم موجودی است در ردیف فرشته، قرآن جن را با انس (انسان) ردیف می‏کند و عامه مردم با فرشته.
شیطان به نص قرآن از نوع جن است. در جهان بینی اسلامی فرشتگان نقشی اجرائی در نظام تکوین دارند برخلاف جن که از این نظر هیج نقشی ندارد.
شیطان از نظر قرآن مصداق الذی احسن کل شی‏ء خلقه. (3) و همچنین مصداق رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (4) است.
وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است و به موجب همان حکمت و مصلحت‏شیطان شر نسبی است نه شر حقیقی و واقعی و مطلق.
از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن خدا خودش به شیطان پست‏«اضلال‏» و «گمراه سازی‏» را اعطاء فرموده است. در این باره قرآن کریم می‏فرماید:
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یعِدُهُمُ الشَّیطَانُ إِلَّا غُرُورًا (5)
دراینجا خدا شیطان را مخاطب ساخته به وی فرمان می‏دهد که:
«هر که از فرزندان آدم می‏توانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت‏بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده؛ شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمی‏دهد.
گوئی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال اعلام می‏دارد آنجا که می‏گوید:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ. (6)
«به این سبب که مرا گمراه ساختی بر سر راه ایشان خواهم نشست آنگاه از پیش رو و از پشت‏سرشان و از راست و از چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.»
البته معنی و مفهوم اضلال و قلمروی شیطان در این پس همان است که قبلا اشاره شد و نه بیشتر یعنی هیچگونه اجبار و الزامی نسبت‏به بشر در کار نیست هر چه هست «وسوسه‏» است و «دعوت‏» است و «تزیین‏» است و «تسویل‏».
تذکر این نکته لازم است که مقصود ما از اینکه تکوین از قلمروی شیطان خارج است این نیست که شیطان هیچ نقشی در تکوین ندارد .
شیطان نه در نظان عرضی جهان، خالق مستقل بخشی از موجودات قطبی در برابر خداوند است و نه در نظام طولی جهان مانند فرشتگان نقشی از تدبیر و اداره کائنات به او سپرده شده است، و نه تسلطش بر بشر در حدی است که بتواند او را به آنچه می‏خواهد مجبور نماید.
آری! قرآن برای شیطان و جن نقشی در تکوین قائل است اما مجموعا از نقش انسان برتر و بالاتر نیست.
مقصود اصلی ما از این بحث این است که قرآن مساله شیطان را به شکلی طرح کرده است که کوچک‏ترین خدشه‏ای بر توحید ذاتی و اصل لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ (7) همچنین بر توحید در خالقیت و اصلأَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ (8) ، قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَیءٍ (9) وَلَمْ یكُنْ لَهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ (10) وارد نمی‏سازد. (11)

---------------------
1- نحل / 99 و 100
2- ابراهیم / 22
3- سجده / 7
4- طه / 50
5- اسراء / 64
6- اعراف / 16 و 17
7- شوری / 11
8- اعراف / 54
9- رعد / 16
10- اسراء / 111
11- برای بحث‏شیطان رجوع شود به تفسیر «المیزان‏» جلد8 صفحات 34 - 58 ذیل آیات اول سوره اعراف؛ و به کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران‏» تالیف نگارنده این کتاب
منبع:
مجموعه آثار جلد 1، مطهری، مرتضی


فرآوری: گروه دین و اندیشه تبیان_شکوری