PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ستاره‌های کاغذی با قراردادهای نجومی !



pnugirl
04-25-2010, 05:54 PM
«قراردادهای نجومی با بازدهی پایین» شاید بهترین جمله‌ای باشد که بتوان در مورد بعضی از بازیکنان سرشناس لیگ برتر به کار برد. آنهایی که قرارداد میلیونی بستند، چند بازی بیشتر انجام ندادند و در پایان پولی چاق و چله به جیب زدند. لیگ نهم هم سرشار بود از این طیف بازیکنان که باعث استیصال مدیران باشگاه و البته هواداران تیم‌های لیگ برتری شده‌اند.»

«قراردادهای نجومی با بازدهی پایین» شاید بهترین جمله‌ای باشد که بتوان در مورد بعضی از بازیکنان سرشناس لیگ برتر به کار برد. آنهایی که قرارداد میلیونی بستند، چند بازی بیشتر انجام ندادند و در پایان پولی چاق و چله به جیب زدند. لیگ نهم هم سرشار بود از این طیف بازیکنان که باعث استیصال مدیران باشگاه و البته هواداران تیم‌های لیگ برتری شده‌اند.

اسم و رسم دلیلی واضح برای هزینه کردن و تخصیص بودجه‌های آنچنانی به بازیکنان ستاره‌شان بود اما همین اسم و رسم‌‌دارها در تیم‌های باشگاهی خود جایی بهتر از نیمکت یا سکوی ورزشگاه‌ها را اشغال نکردند تا خیلی‌ها غبطه بخورند به پولی که آنها به جیب مبارک خود وارد می‌کنند. می‌خواهیم ناکام ترین بازیکنان این فصل لیگ برتر را با توجه به قیمت نجومی‌شان معرفی کنیم، ستاره‌هایی که بیشتر وقت خود را روی نیمکت تلف کردند تا درون زمین.

1- اشپیتیم آرفی: مسوولان پرسپولیس آنقدر برای آمدن آرفی بوق و کرنا کردند که کمتر کسی فکر می‌کرد این مهاجم 2 ملیتی نتواند روزهای موفقی را در پرسپولیس سپری کند، آیا می‌توان اشپیتیم آرفی این روزها را با مهاجمی که در پیام در رشته گلزنی شاگرد اول بود مقایسه کرد؟ حیف 400 میلیونی که پرسپولیس امسال برای او دور ریخت.

2- مجتبی جباری: اول فصل حدود 390 میلیون از استقلال طلب کرد، 390 میلیون برای چند دقیقه حضور مختصر. جباری امسال را هم مثل دو سه سال گذشته در فیزیوتراپی فعالیت کرد تا تمرین و بازی‌های استقلال. هافبک استقلال که به او لقب زیدان ایرانی داده‌اند شاگرد اولی کلاس مصدوم‌ها را به خود اختصاص می‌داد.

3- فریدون زندی: وقتی برای بازی به استیل‌آذین آمد همه حضور زندی را به فال نیک گرفتند. عده‌ای قبل از آغاز لیگ آرزو می‌کردند که ای کاش زندی زودتر از اینها پا به لیگ برتر ایران می‌گذاشت. هفته‌ها که گذشت همین عده معدود هم از حرف‌های خود پشیمان شدند و این صحبت‌ها را به زبان آوردند: «واقعا زندی 600 میلیون می‌ارزید؟!»

4- حسن رودباریان: 300 میلیون از تراکتورسازی گرفت تا اجازه ندهد مهاجمان حریف رنگ گلزنی را به خود ببینند. اوایل که اضافه وزن داشت اما بعدها که چربی‌های اضافه را آب کرد آنقدر اشتباه محرز انجام داد تا به نیمکت تراکتور تبعید شد. این روزها رودباریان حتی جایی در لیست 18 نفره تراکتور هم ندارد. با یک حساب سرانگشتی آیا حضور او 30 میلیون برای هر بازی، می‌ارزد؟

5- ناصر شکرون: اوایل حضور یاوری در شاهین به بوشهر رفت تا گره‌گشای خط حمله مردان دیار تنگستان شود. یک گل در 20 بازی آماری مفتضحانه بود برای ناصر شکرون، 180 میلیون هزینه برای یک گل. شکرون دست آخر هم با تماشاگران درگیر شد و یکی دو بازی لباس شاهین را به زمین کوبید تا هم پول خود را تمام و کمال بگیرد و هم از باشگاه اخراج شود.

6- عرفان اولروم: 280 میلیون پول گرفت که یا قهر کند یا موقعیت‌های گلزنی از دست بدهد. اولروم نمونه کاملی است از بازیکنانی که یک سال تلاش می‌کنند تا از آن به عنوان پشتوانه‌ای برای قراردادهای سال‌های آینده خود استفاده بهینه کنند. یک سال در ابومسلم آقای گل شد تا از کنار آن با قراردادهای نجومی در تیم‌های لیگ‌برتری فعالیت کند.

7- میثم منیعی: به جز سه چهار باری که اوایل فصل برای مس بازی کرد دیگر خبری از میثم منیعی در ترکیب نارنجی‌های کرمان نشد. چپ‌ پای سابق استقلال حدود 270 میلیون از مسوولان مس گرفت تا فقط نظاره‌گر بازی‌های این تیم از روی سکوها باشد.

به نظر شما با پرداخت این مبالغ نجومی به بازیکنان کم اثر حق به حقدار رسیده؟

pnugirl
06-13-2010, 03:50 PM
1 ) آغاز فصل نقل و انتقالات در فوتبال ايران، آغاز يک دوران رنج و حسرت طولاني هم براي بسياري از مردم کشورمان است. به اعتباري مي توان فاصله پايان بهار تا اواسط تابستان را به واسطه مطرح شدن ارقام محيرالعقولي که به فوتباليستهاي ايراني پيشنهاد مي شود، دوره جنگ تمام عيار فوتبال عليه اعصاب و روان ملت قلمداد کرد؛ روزهاي گرم و کشداري که شهرونداني با حداقل درآمد- و شايد هم در زمره 20 -درصد بيکار بدون درآمد! - مجبور مي شوند هر روز صبح، براي دقايقي شرايط سخت زندگي خودشان را فراموش کنند و غم ستاره هايي را بخورند که به خاطر تقليل پيدا کردن مطالبه 700 ميليون توماني شان براي يک سال بازي به 600 ميليون تومان ناقابل، زانوي غم بغل گرفته و شهر را به هم ريخته اند.
اين روزهاي لعنتي فصل نقل و انتقالات است که آبستن رد و بدل شدن حيرت انگيزترين ارقام بين بازيکنان و مديران مي شود و رهگذر آن موجي از اندوه و سرخوردگي را براي جامعه اي که زير خط فقر است به جاي مي گذارد. آيا واقعاً اين عددهاي نجومي، برازنده بازيکنان ايراني است؟ نمي شود با ترديد به اين موضوع نگاه نکرد!
2 ) روزگاري ناصر حجازي عقيده داشت تنها ثمره «حرفه اي» شدن فوتبال ايران، تغيير شماره بازيکنان از زبان فارسي به انگليسي است! دير زماني اما به طول نينجاميد تا حرفه اي شدن آثار ديگرش را هم در فوتبال ما نشان داد. بازيکنان چند ميليوني ديروز، با اتکا به همين اصل کذايي پايان دوران آماتوريسم، ناگهان ارزش چند صد ميليوني پيدا کردند و فوتبال ايران هم که انگار سري ناسازگار با افسانه «خصوصي سازي» دارد، مجبور شد به حکم ماهيت دولتي اش، هر چه بيشتر گلوي بيت المال ملت را بفشارد تا بتواند نازها و نيازهاي آقايان ستاره را برآورده کند. بله؛ اگرچه سوپراستارهاي حرفه اي شده امروز برخلاف اسلاف غيرحرفه اي خود از خيلي اصول تکنيکي و جذابيتهاي فني بي بهره اند، اما در عوض طي چند سال زيستن در اين فضا، ميلياردها تومان پول به جيب مي زنند تا مثل آنها مجبور نباشند روزگار بازنشستگي را با مسافرکشي و اجاره نشيني سرکنند.
اگر يک دهه فوتبال حرفه اي در ايران باعث شد روند صادرات لژيونرهاي موفق به اروپا متوقف شود يا حضور ايران در جام جهاني 2006 ، آن فروغ آماتورهاي 1998 را نداشته باشد و يا اگر طي همين سالهاي کذايي ميانگين حضور تماشاگران در استاديوم به شکل چشمگيري کاهش يافت، چه باک؟ چه باک که به تلافي اين همه مصيبت، جيب ستاره ها چنان گشاد شده است که حالا زير ميليارد هم آن را سيرآب نمي کند! به به از اين حرفه اي شدن!
3 ) بله؛ شکي نيست که فوتبال حرفه اي «پول» لازم دارد و بخش چشمگيري از نقدينگي سرسام آور فوتبال نوين، بايد صرف دستمزد ستاره ها شود. ايراد کار اما، همين جاست که بسياري از فوتباليستهاي کنوني کشورمان که ارقام چند صد هزار دلاري را حق طبيعي خودشان مي دانند و يک ريال هم تخفيف نمي دهند، پول حرفه اي را در شرايطي مي گيرند که نوع تفکر و سبک زندگي اکثر آنان به شدت آماتور است!
دريافتي بازيکنان درجه يک و حتي بعضي از فوتباليتسهاي درجه دوي ايران، درحالي با دستمزد مهره هاي درجه دو و سه فوتبال اروپا برابري مي کند که بسياري از آن بخت برگشتگان مجبورند قوانين شبه نظامي و به شدت سختگيرانه باشگاه را مو به مو اطاعت کنند، زود بخوابند، به اندازه کافي بخوابند، رژيم غذايي وحشتناکي داشته باشند و ده ها ساعت در ماه، تحت فشار تمرينات طاقت فرساي مربيان قرار گيرند.
حالا مقايسه کنيد روزگار آنان را با شرايط تعداد کثيري از بازيکنان ايراني که شکم دارند، از هيچ چيز پرهيز نمي کنند، قبل از سپيده صبح نمي خوابند، قليان يا ... تشريف دارند و حتي يک لحظه را هم از دست جواني کردن و ... بر نمي دارند! گمان مي کنيم هنوز خيلي از بازيکنان غير ممتاز اروپايي، بهشتي مثل ايران را نشناخته اند که تن به شلاق مرگبار اردوهاي متعدد آماده سازي مي دهند، وگرنه به اين جا مي آمدند تا با دريافت پول بيشتر، از «همه» مواهب و لذايذ روزگار استفاده کنند و تازه منتش را هم بر سر مردم بگذارند!
4 ) درد اينجاست، اينجا که پولش را بدون نظارت و سختگيري، دولت از جيب ملت مي دهد و در عوض فوتباليست آماتور کم ارزش، انبان گشادش را پر مي کند تا بهتر به حاشيه هايش برسد. اگر ليونل مسي در يک فصل براي بارسا 47 گل مي زند، ريشه را بايد آنجا جستجو کرد که ابتداي فصل، دو هفته زودتر از برنامه اي که باشگاه برايش درنظر گرفته بود به تمرينات بدن سازي بارسا اضافه مي شود تا براي فصل سخت پيش رو آماده تر باشد.
ما اما، اينجا بازيکني داريم که وقتي در تيم ملي حاضر مي شود، آنقدر ... است که حتي معني کلمه پاسپورت را هم نمي فهمد !