PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تصویری از قیامت بر مبنای قرآن



moo2010
04-18-2010, 08:56 PM
در بسیاری از آیات قرآن, تصویری روشن از قیامت ترسیم شده است. برای مثال در سوره تکویر که در پایین آورده شده است. لازم به ذکر است که تصاویر زیر تماما نمادین بوده و به هیچ وجه نشاندهنده عظمت این واقعه نیستند


سوره التكوير (http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=81&ayat=1&user=far)
به نام خداوند رحمتگر مهربان

و آنگاه كه كوهها به
رفتار آيند

http://pnu-club.com/imported/2010/04/1373.jpg (http://www.parsquran.com/articles/box/lava.jpg)

و آنگه كه ستارگان همی ‏تيره شوند

http://pnu-club.com/imported/2010/04/1374.jpg (http://www.parsquran.com/articles/box/web8.jpg)

آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد

http://pnu-club.com/imported/2010/04/1375.jpg (http://www.parsquran.com/articles/box/web.jpg)

http://pnu-club.com/imported/2010/04/1376.jpg (http://www.parsquran.com/articles/box/boil.jpg)
وقتى شتران ماده وانهاده شوند
و آنگه كه وحوش را همى ‏گرد آرند
درياها آنگه كه جوشان گردند

و آنگاه كه جانها به هم درپيوندند

http://pnu-club.com/imported/2010/04/1377.jpg (http://www.parsquran.com/articles/box/web6.jpg)
پرسند چو زان دخترك زنده به‏ گور
به كدامين گناه كشته شده است
و آنگاه كه نامه ‏ها زهم بگشايند
و آنگاه كه آسمان زجا كنده شود

http://pnu-club.com/imported/2010/04/1378.jpg (http://www.parsquran.com/articles/box/web2.jpg)
و آنگه كه جحيم را برافروزانند
و آنگه كه بهشت را فرا پيش آرند
هر نفس بداند چه فراهم ديده
نه نه سوگند به اختران گردان

http://pnu-club.com/imported/2010/04/1379.jpg (http://www.parsquran.com/articles/box/Sunset.jpg)
كز ديده نهان شوند و از نو آيند
سوگند به شب چون پشت گرداند
سوگند به صبح چون دميدن گيرد
كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است






منبع : تصویری از قیامت بر مبنای قرآن (http://www.parsquran.com/articles/day.htm)

moo2010
04-18-2010, 10:07 PM
اسامی قیامت در قرآن کریم

در قرآن کریم به فراوانی از قیامت یاد شده‌است، این یادآوری گاه با برهان و گاه با آوردن مثالها بوده و سعی برآن بوده تا فهم آن را به ذهنها نزدیک سازد.
اِنّ الذین آمنوا والذینَ هادوا والنّصاری والصائبین مَنْ آمَنَ باللهِ والیومِ الآخِرِ و عَمِلَ صالِحاً فلهم اجرُهم عند رَبِّهم و لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون (بقره/۶۲)
«کسانی که ایمان داشتند و یهودیان و مسیحیان و ستاره پرستان و فرشته پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد....»
در قرآن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86) کریم با اسامی مختلفی از قیامت یاد شده‌است که در ادامه برخی از آنها را نام می‌بریم.


قیامت

«یوم القیامه» در آیات ۱۲ انعام (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%85)، ۱۴ و۳۶ مائده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%A6%D8%AF%D9%87)، ۱۳ اسرا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7)، ۹ و۱۷حج (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%AD%D8%AC)، ۳۲ اعراف (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%81)، ۱۶ مومنون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%D9%88%D9%86)، ۲۵ نحل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AD%D9%84) و برخی آیات دیگر آمده‌است. به معنای برانگیخته شدن پس از مرگ. قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند و روز قیامت؛ روزی است که خلایق همه برای محاسبه محشور شوند.


آخرت

و الدار آلاخره خیر للذین یتقون (اعراف/۶۹)


معاد

به قیامت، «معاد» گفته می‌شود، از آن جهت که «محل بازگشت» است؛ بازگشتن به جایی که قبلاً آنجا بود. معاد نزد اهل کلام حشر را گویند و آن دو قسم است: جسمانی و روحانی. مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی. یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته‌است همان مساله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می‌آورند. متکلمان که بحث و تحقیق آنها خارج از حدود مذاهب و شرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگ اند. بطور کلی درمساله معاد سه نظر و فرض اظهار شده‌است:
الف - دهریان و لامذهبان و یا بی خدایان که منکرزندگی بعد از مرگ می‌باشند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود می‌شود و آنچه باقی می‌ماند اجزاء وموادی است که تبدیل به اشیاء و موجودات دیگر می‌شود.
ب - کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود می‌دانند.
ج - صاحبان ادیان که قائل به معاد جسمانی بوده و گویند همانطور که خدای متعال دربدو امر انسان را آفریده‌است با همین بدن مجدداً می‌آفریند و ثواب و عقاب و کیفر و پاداش عاید به همین بدن مادی می‌شود. فلاسفه مسأله معاد جسمانی را مورد بررسی قرار داده و با اشکالاتی برخورد کرده‌اند که از جمله اصل مسلم نزد آنهاست که «المعدوم لایعاد» یعنی آنچه معدوم شود قابل اعاده و بازگشت نیست از این جهت باتوجه به تسلیم به دلایل عقلی متوسل به راه‌های حل دیگری شده‌اند. متشرعان و عده‌ای از متکلمان گویند خدا قادر است که همانطور که در ابتدا بندگان را آفریده‌است مجدداً بیافریند. فلاسفه مسأله را از نظر فلسفی مورد توجه قرار داده و هر یک نظر خاصی اظهار کرده‌اند بعضی قائل به معاد روحانی شده‌اند و بعضی قائل به تناسخ شده‌اند. قطب الدین گوید: و معدوم را اعادت نکندبعینه یعنی با جمیع عوارضی که مشخص او باشد که میان معاد و مستأنف الوجود فرقی است. شیخ الرئیس گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و قسمتی از آن مدرک به عقل و قیاس و برهان است که سعادت و شقاوت ثابته برای نفس باشد و بعد از توضیح تفسیر مفصلی که در مورد سعادت و شقاوت داده بیان کرده‌است که سعادت و شقاوت و لذات بدنی مورد توجه حکما و اولیاء اﷲ و مقربین نیست و کمال مطلوب مقربین خیر و وصول به لذت حقیقی و خیر مطلق بوده و توجهی به لذات مادی بدنی ندارند و بنابراین معاد روحانی است و معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه‌است از راه عقل نمی‌توان ثابت کرد. ابوالبرکات بغدادی در این مورد بعد از ذکر مقدمات و بیان عقاید و نظریات مختلف و ادله منکرین معاد جسمانی، خود نتیجه گرفته‌است که معاد جسمانی است و ارواح مجدداً به ابدان بازگشت می‌کنند. شیخ اشراق گوید: اما اشقیاء مخلد در عناصر جسمانی و حجب ظلمانی می‌باشند و در آنجا معذب به عذاب دردناکند و سعداء و اولیأاﷲ در حضرت ربوبی و عالم عقول متنعم به لذات روحانی اند و نفوس متوسطان به مثل معلقه بازگشت کنند و معاد آنها همین است. نفوس انسانی بعد از مفارقت از بدن بر پنج قسم اند زیرا که انوار اسفهبدیه یا آنکه در دو جنبه حکمت علمی‌و عملی کاملند و یا متوسط و میانه‌اند و یا در قسمت عمل کامل بوده و در قسمت علم ناقص اند و یا برعکس در جنبه علم کاملند و در جنبه عمل ناقص و یا در هر دو جنبه ٔ علم و عمل ناقص اند. نفوسی که از نوع اول باشند کامل در سعادتند و ازسابقین مقربین اند و نفوسی که از نوع دوم و سوم و چهارمند از متوسطان در سعادتند و هر چهار قسم از اصحاب یمین اند و قسم پنجم کامل در سعادت بوده و از اصحاب شمال اند. صدرالدین شیرازی سعی کرده‌است. مسأله را به همان طریق که شرایع بیان کرده‌اند به نحوی خاص به آن جنبه فلسفی دهد به طوری که نه قواعد فلسفی بر هم خورد و نه در اصول شرایع خللی وارد آید. او نه تنها برای انسان قائل به معاد وحشر است بلکه گوید تمام موجودات اعم از حیوانات و نباتات و جمادات و حتی هیولای اولی دارای معادند. وی اعتقاد به معاد را بر آن وجه که عامه مردم قائلند و جهال می‌گویند خوب است و اعتقاد به آن برای نظم اجتماعی مفید است زیرا بشر میل دارد که با همین وضعی که هست بدون کم و کاست مجدداً زنده شود و از نعم و لذایذمادی استفاده کند و اما اهل معارف و حقایق توجه به امور مادی و لذایذ حسی آن ندارند. وی برای اثبات معاد جسمانی بر آن نحو که خود گوید اصولی ذکر کرده‌است که خلاصه آن چنین است:
۱- وجود در هر چیزی اصل در موجودیت است.
۲- تشخص و مابه الامتیاز. هر چیزی عین وجود خاص آن چیز است.
۳- طبیعت وجود قابل شدت و ضعف است بنفس ذات بسیطه خود.
۴- هر مرکبی به صورت خود «هوهو» است و فعلیت هر مرکبی به صورتش می‌باشد نه به ماده اش.
۵- وحدت شخصیه در هر موجودی بر وتیره و درجه واحده نیست مثلا وحدت شخصیه در مقادیر متصله عین متصلیت و امتداد است.
۶- هویت بدن و تشخص آن به نفس است نه به جرم آن و از این جهت است که تشخص ابدان با وجود تغییرات و تبدلات همواره باقی‌اند.
۷- قوت خیالی جوهر قائم بذات است نه حال در بدن و نه در اعضای آن و مجرد از این عالم طبیعی است و واقع در عالم جواهر و متوسط میان مفارقات عقلیه و طبیعیات است.
۸- صور خیالیه قائم به نفس خودند مانند قیام فعل به فاعل نه قیام مقبول به قابل.
۹- صور مقداریه و اشکال و هیآت جرمیه همانطور که از فاعل به مشارکت ماده قابله به حسب استعدادات و انفعالات آنها حاصل می‌شوند همانطور هم گاه از جهات فاعلیت و حیثیات ادراکیه حاصل می‌شوند بدون مشارکت ماده مانند وجود افلاک و کواکب از مبادی عقلی بر سبیل اختراع به مجرد تصورات و صور خیالیه صادره از نفس بواسطه قوت مصوره.
۱۰- اجناس عوالم و نشآت آن با وجود کثرت آنها که به شمار و حصر در نمی‌آیند منحصر به سه عالمند: صور طبیعیة کائنه فاسده و صور ادراکیه حسیه مجرده از ماده و صور عقلیه و مثل الهیه، و نفس انسان را نیز این سه اکوان هست مثلاً انسان را دربدو کودکی وجود طبیعی است و بعد متدرجاً صفا یابد و لطیف شده و او را کون دیگری نفسانی حاصل می‌شود که کون انسان نفسانی اخروی است و در هر سه نشأت وحدت شخصیه او محفوظ می‌باشد و همان نشأت و کون نفسانی اخروی است که صالح برای بعث در قیامت است و او را اعضای نفسانیه‌است و کون دیگر، کون عقلی است که او را اعضای عقلی است و کون سوم است و ماحصل کلام آنکه قوت خیالیه آخرین کون انسان است در عالم طبیعت و اولین کون اوست در عالم آخرت.



دیگر اسامی قیامت در قرآن که با کلمه یوم آغاز می‌شود

یَوم الدین؛ روز جزا (۲ حمد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%85%D8%AF)، ۳۵ حجر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%AC%D8%B1)، ۲۰ صافات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA)، ۱۲ ذاریات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AA)، ۱۵ و ۱۷ و۱۸ انفطار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B7%D8%A7%D8%B1)، ۸۲ شعرا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D8%A7)، ۵۶ واقعه، ۷۸ ص و...)
یَوم یَنظر المَراء ماقَدَّمَتْ یَداه؛ روزی که انسان به کارهای از پیش فرستاده‏اش می‏نگرد (نباء (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%A1&action=edit&redlink=1) آیه ۴۰)
یَوم تُبْلی السرائِر؛ روزی که پرده‏ها کنار می‏رود و اسرار فاش می‏شود (۹ طارق (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%A7%D8%B1%D9%82))
یَوم یکون الناسُ کالفَراش المَبْعوث؛ روزی که مردم همانند پروانه‏های پراکنده مبهوتند (۴ قارعه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A7%D8%B1%D8%B9%D9%87))
یَوم المَوعُود؛ روز موعد (۲ بروج (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC))
یَوم یَفِرُّ المرء مِن اَخیه و اُمّهِ وَاَبیه؛ روزی که انسان از برادر و مادر و پدرش می‏گریزد (۳۴ عبس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B3))
یَوم الفَصْل؛ روز جدایی (۲۱ صافات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA)، ۴۰ دخان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86)، ۱۷ نبا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A8%D8%A7)، ۳۸ مرسلات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA) و...)
یَوم لایَنْطِقون؛ روزی که کس سخن نمی‏گوید (۳۵ مرسلات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA))
یَوم عَسیر علی الکافرین غیر یسیر؛ روز بسیار سخت و دردناک برای کافران نه آسان (۹ مدثر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AF%D8%AB%D8%B1))
یوم عسر؛ روز دشوار (۸ قمر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%85%D8%B1))
یَوم یَخرجُونُ مِن الاَجداث سِراعاً؛ روزی که مردم از گور شتابان بیرون می‏آیند (۴۳ معارج (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%AC))
یَومُ التغابُن؛ روزی که مردم در می‏یابند که در دنیا باخته‏اند (۹ تغابن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%BA%D8%A7%D8%A8%D9%86))
یَومُ لاتملک نفسٌ لنفْس شَیئاً؛ روزی که هیچ کس مالک چیزی نیست (۱۹ انفطار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B7%D8%A7%D8%B1))
یَومُ لایُخْزی اللَّهُ‏النَّبی والذین آمنوا معه؛ روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان را خوار نمی‏کند (۸ تحریم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85))
یَومُ الجَمع؛ روزی که مردمان گرد می‏آیند (۷ شوری)
یَوم تَری المؤمنین و المؤمنات یَسمی‏ نورهم بین اَیْدیهم؛ روزی که زنان و مردان با ایمان برای اعمال شایسته‏شان با نور خویش که در پیش آنان است، حرکت می‏کنند (۱۲ حدید)
یَوم معلوم؛ روزی که قطعی و حتمی است (۳۸ شعرا)
یَوم مشهود؛ روزی که جملگی در آن حاضر شوند (۱۰۳ هود)
یَوم یُدَعّون اِلی نارِجَهنّم دَعّا؛ روزی که تکذیب کنندگان معاد با شدّت و عنف به دوزخ پرتاب می‏شوند (۱۳ طور)
یَوم الخروج؛ روزی که از گورها بیرون می‏آیند قبر (۴۲ ق)
یَوم یسمعون الصیحة؛ روزی که فریاد رستاخیز را می‏شنوند (۴۲ ق)
یَوم الخلود؛ روز جاودانگی (۳۴ ق)
یَوم الخروج؛ روز رستاخیز (۴۲ ق)
یَوم الوعید؛ روز تهدید (۲۰ ق)
یَوم عظیم؛ روز بسیار بزرگ (۱۵ انعام، ۱۵ یونس، ۱۳ زمر، ۳۷ مریم، ۵۹ اعراف، ۲۱ احقاف، ۱۳۵ و ۱۵۶ و ۱۸۹ شعرا)
یَوم عقیم؛ روز بدفرجام (۵۵ حج)
یَوم الیم؛ روز بسیار دردناک (۶۵ زخرف)
یَوم التَنّادِ؛ روزی که مردم یکدیگر را می‏خوانند (۳۲ غافر)
یَوم الحساب؛ روزی که به حسابها می‏رسند (۱۶ و ۲۶ ص)
یَوم یقوم الحساب؛ روز محاسبه (۴۱ ابراهیم)
یَوم یقوم الناس؛ روز رستاخیز مردم (۶ مطففین)
یَوم التَّلاق؛ روز ملاقات (۱۵ غافر)
یَوم الازفة؛ روزی که نزدیک است (۱۸ غافر)
یَوم الحَسَرة؛ روزی که حسرت‏ها دارد (۳۹ مریم)
یَوم یَقوم الاشهاد؛ روزی که گواهان برای گواهی بر می‏خیزند (۵۱ غافر)
یَوم یقوم الروح و الملائکه صفا؛ روزی که روح و ملائکه به صف می‌ایستند (۳۸ نبا)
یَوم لابیع فیه و لاخُلَّه؛ روزی که داد و ستدها و روابط سودی ندارد (۲۴۵ بقره)
یَوْمَ تبیضُّ وجوه و تَسودّ وجوه؛ روزی که چهره‏هایی سپید و چهره‏هایی سیاه گردد (۱۰۶ آل عمران)
یَوم تقوم الساعه؛ روزی که رستاخیز برپا شود (۱۲ و ۱۴ و۲۶ و ۵۵ روم، ۲۷ جاثیه)
یَوم البعث؛ روز رستاخیز (۵۶ روم)
یَوم الوقت المعلوم؛ روز و وقت معلوم (۳۸ حجر، ۸۱ ص)
یَوما ثقیلا؛ روز گرانبار (۲۷ انسان)
یَوم تشخص فیه الابصار؛ روز خیره شدن دیدگان (۴۲ ابراهیم)






به نقل از ویکی

منابع

۱- قرآن کریم
۲- لغت نامه دهخدا
۳- فرهنگ علوم عقلی تألیف دکترسجادی
۴- کشاف اصطلاحات الفنون

moo2010
04-18-2010, 10:25 PM
دین و دعوت
جمال اسماعیلی


قرآن کریم، بعد از توحید، ایمان به روز قیامت را در بالاترین درجه‌ی اهمیت قرار می‌دهد به طوری که در بسیاری از آیات ایمان به آخرت را بعد از اقرار به وحدانیت خداوند ‌آورده است.
مثلاً هنگام وصف مؤمنان چنین می‌فرماید:
«لیس البرّ ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکنّ البرّ من امن بالله و الیوم الاخر...»[1]


هم‌چنین:
«ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله و الیوم الاخر...»[2]

و باز می فرماید:
«لقد کان لکم فی رسول‌الله اسوة حسنة لّمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکرالله کثیراً»[3]

و یا در مورد کفار چنین آمده:
«قاتلوا الذین لایؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر...»[4]

و یا در شأن منافقین خداوند متعال می‌فرماید:
«و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخر و ما هم بمؤمنین»[5]
«والذین تنفقون اموالهم رئاءِ الناس و لا یؤمنون بالله ولا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قریناً فساءِ قرینا»[6]

بنابراین نتیجه می‌گیریم که ایمان به روز واپسین به گونه‌ای اصلی واساسی در ارتباط با ایمان به خدا قرار دارد و اعتقاد به آخرت، ایمان به خدا را کامل می‌کند.

هم‌چنین پیامبر اکرم(ص) نیز هنگام شمردن ارکان ایمان، ایمان به روز قیامت را پنجمین مورد معرفی کرده است: «الایمان ان تؤمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله والیوم الآخر و تؤمن بالقدر خیره و شره...» یا در بسیاری از احادیث شریف به هنگام ترغیب و ترهیب مردم می فرمایند اگر شما به خدا و روز آخرت ایمان دارید (من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر) فلان کار را انجام ‌دهید یا از فلان عمل دوری ‌جویید.



«ضرورت ایمان به جهان آخرت»

ایمان به آخرت نه تنها در دین اسلام بلکه در تمام ادیان آسمانی به عنوان یکی از اصلی‌ترین ارکان ایمان شمرده شده است و حتی می‌توان گفت که اعتماد به جهان ابدیت یکی از نیازهای فطری انسان به حساب می‌آید. برای این مطالب مثالی می زنیم: اگر از کسی بخواهیم که کاری را انجام دهد، اولین سؤالی که به ذهن خطور می‌کند این است که انجام دادن این کار چه نفعی برایم دارد و عدم انجام آن چه ضرری برایم خواهد داشت؟

چنین شخصی اگر کوچک‌ترین تردیدی در بی فایده بودن آن کار داشته باشد، مسلماً رغبتی برای انجام آن نخواهد داشت. مسأله‌ی آخرت نیز چنین است. می‌دانیم که جهان کنونی ما گنجایش پاداش همه کارهای نیک و یا سزای همه کارهای بد را ندارد و اصولاً این دنیا، جهان امتحان و آزمایش است.ممکن است شخص نتیجه‌ی بعضی اعمالش را به صورت خیلی جزئی (بنا به حکمت خداوندی و به خاطر درس عبرت دیگران) در این دنیا ببیند اما حساب و کتاب اصلی در آن دنیا صورت خواهد گرفت.

با توجه به این مطلب در می‌یابیم که تفاوت عملکرد انسان‌ها از کجا ناشی می‌شود. انسان مؤمن به روز قیامت، تمام اعمال و اقوال خود را زیر نظر چشم‌های تیزبین و دقیق نگهبانان غیبی خداوندی می‌بیند و هیچ زمان و مکانی را خالی از این نظارت و دوربین‌های مخفی الهی نمی‌شناسد. بنابراین هر لحظه مواظب است که سخنی یا عملی غیر از آنچه مورد رضای خدا باشد، از او سر نزند.

اما کسی که ایمانش ضعیف است یا اصلاً ایمانی به آخرت ندارد، دنیا را هدف و مقصد نهایی خود قرار می‌دهد و در هر کاری قبل از هر چیزی نفع و سود خود را جست‌وجو می‌کند. بنابراین واضح است که در نزد چنین شخصی ارتکاب به هر نوع گناهی برای رسیدن به مقاصد زودگذر دنیایی، قابل توجیه است. زیرا برای او دست یافتن به هدف مهم است و حال هیچ تفاوتی ندارد از چه راهی و با چه ابزارهایی بدان رسیده است. به بیان دیگر به چه بهایی تمام شده، چندین نفر کشته شده یا بی‌خانمان گشته‌اند یا چند زن و کودک مظلوم و بی‌دفاع بیوه، یتیم یا قربانی شده اند!!

ارتکاب گناهانی چون دزدی، خیانت، دروغ، تهمت، رشوه، ظلم و انواع گناهان کبیره‌ی دیگر، برای چنین افرادی ــ منکرین آخرت یا معتقدین اهل غفلت و اسیر نفس ــ معنایی ندارد.



«درجات ایمان به روز رستاخیز»

با توجه به عملکرد انسان‌ها می‌توانیم درجات ایمانی و میزان اهمیت و ارزش روز رستاخیز را در بینش مردم به سه گروه تقسیم نماییم:

1ـ دسته‌ای از مردم که بعد از انجام عمل زشت و کار ناپسند، به یاد آخرت و محکمه‌ی عدل الهی می‌افتند و تصمیم می‌گیرند که دیگر مرتکب چنین کاری نشوند لذا توبه می‌کنند.

2ـ گروهی که در حین انجام کارِ خلاف شرع، ناگاه آخرت را به یاد می‌آورند و محکمه‌ی عدل الهی را در برابر چشمان خود مجسم می‌کنند که از رشوه، پارتی، واسطه‌گری و چرب‌زبانی خبری نیست. حتی زن و فرزندانی که به‌خاطر آن‌ها خود را به گناه آلوده‌اند، نیز از اعمالشان بی‌زاری می‌جویند. آن‌گاه خوف و هراس تمام وجود آن‌ها را دربر می‌گیرد. این‌جاست که سخت به خود می‌آیند و به توبه و استغفار می‌پردازند.

3ـ عده‌ای هم هستند که قبل از انجام هر کار زشتی، آخرت را به یاد می‌آورند و خود را در پیشگاه محکمه‌ی عدل الهی تصور می‌کنند و این احساس مسؤولیت، آنها را حتی از فکر کار خلاف نیز باز می‌دارد، چه رسد به نزدیکی و ارتکاب آن!!

باید دانست که گروه سوم، مطلوب‌ترین حالت بندگی است و تنها کسانی به این مقام نایل می‌شوند که برای زدودن هرگونه ناپاکی از دل، با نفس اماره مبارزه می‌کنند، بدون آن‌که نفس را بکشند و تارک دنیا شوند؛ بلکه آن را رام نموده به فرمان خود در می‌آورند. آنان انگار نعمت‌های بهشتی و عذاب جهنم را به صورت آشکار و عیان جلو چشم خود نظاره‌گر هستند:

«فهم والجنة کمن رآها و هم والنار کمن رآها»

گروه نخست، دارای ایمانی ضعیف‌تر و کم ‌رنگ‌تر از دو دسته‌ی دیگر هستند. ولی به هر حال آن قدر از ایمان به روز قیامت و حساب و کتاب برخوردارند که حداقل بعد از ارتکاب گناه، اقدام به توبه می‌کنند. یادآوری این نکته نیز لازم است که اگر شخصی هیچ یک از این سه مرتبه ایمانی نسبت به قیامت را نداشته باشد به صرف این‌که بداند قیامتی هست و بهشت و دوزخی در کار است سودی برای او نخواهد داشت. زیرا همان طور که قبلاً هم اشاره شد، ایمان به آخرت باید در انسان احساس مسؤولیت ایجاد کند و انسان را به گونه‌ای پرورش دهد که همیشه خود را مسؤل اعمال و اقوال خویش بداند و ایمان داشته باشد که تمام وعده‌های خدا و پیامبر بر حق است. در این صورت دل‌ها آرام می‌گیرند و در برابرش تسلیم و خاضع می‌گردند. چنین صاحب دلانی که دل‌هایی لبریز از خوف خدا دارند و با موعظه و نصیحت هراسان می‌گردند و مرتکب گناه و ستم نمی‌شوند مؤمن خوانده می‌شوند.

«یک سریال شگفت انگیز»

برخلاف سایر سریال‌های موجود در جهان فیلم و نمایش، سریالی نیز وجود دارد که علی‌رغم فراموشی بسیاری از مردم و غفلت آن‌ها، این سریال موجود است و قابل تماشا. قسمت‌های مختلف این سریال به این شرح است:

1ـ یوم الحصاد (روز درو): اولین پرده‌ی این نمایش از زمانی آغاز می‌شود که داس تیز و برنده‌ی مرگ، انسان‌ها را همانند ساقه‌های زرد و ضعیف پاییزی درو می‌کند و یکی یکی از صحنه هستی پاک می‌کند ... در چنین روزی ــ که البته هیچ انسانی از آن مستثنی نیست ــ جان به گلو می‌آید و اعضای بدن سرد و خاموش شده و سکرات مرگ هجوم می‌آورد و انسان به خواب ابدی فرو می‌رود. آن را می‌توان روز فریاد نیز نامید، زیرا فریاد اطرافیان و نزدیکان بلند می‌شود ... .

2ـ یوم الرقاد (روز خواب طولانی): منظره‌ی دوم از این نمایش سلسله‌وار، روزی است که خواب طولانی آدمی شروع می‌شود و در آغاز این خواب ابدی، قصه‌ی دو فرشته‌ی مأمور خداوندی وجود دارد... پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: مردگان در قبرها مورد سؤال قرار خواهند گرفت و در جواب این سؤال، فرد مؤمن پاسخ می‌دهد که، حضرت محمد(ص) به سوی ما با حجت‌های آشکار از سوی خداوند مبعوث شد و ما به او ایمان آوردیم و تصدیقش کردیم. بنابراین به او گفته خواهد شد که راحت بخواب، ما قبلاً هم می‌دانستیم که تو فرد مؤمنی هستی. اما شخص منافق یا کافر پاسخ می‌دهد که: نمی‌دانم مردم چیزهایی می‌گفتند من هم تکرار می‌کردم... فرشتگان خواهند گفت: نه فهمیدی و نه ایمان آوردی. (این فهم و ایمان تو قابل قبول نیست.) سپس با گرزی آهنین ضربه‌ای بر صورت او کوبیده می‌شود واز درد آن، چنان ناله و فریادی سر می‌دهد که همه‌ی موجودات آن را می‌شنوند غیر از دو موجود سنگین گوش (یعنی انسان و جن)... از این فریاد تمام کرم‌ها بیدار می‌شوند و به یک‌باره هجوم می‌آورند و صورت، چشم، گوشت و پوست او را تکه پاره کرده و به استخوان لخت و عریان تبدیل می‌کنند... .

3ـ روز حساب و کتاب: آخرین قسمت این سریال مستند، روزی است که بعد از یک انتظار طولانی، همه‌ی انسان‌ها با زنده شدن دوباره در پیشگاه عدل الهی قرار می‌گیرند، همان روزی که مال و فرزندان به حال انسان سودی ندارند و فقط ایمان و عمل صالح افراد ملاک است و بس. در چنین روزی بسیاری از افراد حسرت خواهند خورد که چرا ایمان نیاوردیم و عمل صالحی انجام ندادیم و چه بسا خیلی از مردم نیز آرزو کنند که ای‌ کاش به زندگی دنیا باز می‌گشتیم و گذشته را جبران می‌کردیم. اما انسان خوشبخت در آخرت، کسی است که در این دنیا عبرت بگیرد و از همین حالا به فکر فردای خود باشد و توشه‌ای فراهم کند.

از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو

دل‌ها در دست و سلطه‌‌ی خداوند هستند.

بیشتر مردم فراموش کرده‌اند که تمام دل‌ها در قبضه‌ی قدرت خداوندند و هر وقت و هر طور بخواهد ، آن‌ها را منقلب می‌نماید. مردم سعی می‌کنند رضایت بندگان خدا را به‌دست آورند و با این کار دل‌هایشان را می‌میرانند، در حالی که انسان نه‌تنها مالک قلب دیگران، بلکه مالک قلب خود هم نیست. با این کار خود را از رضایت خدا بی‌بهره می‌سازد.

امّا صاحبان آخرت، آن‌هایی که هدف خلقت را درک کرده‌اند، دنیا را گذرگاهی برای آخرت قرار می‌دهند و خود را در عبادت خدا فنا می‌سازند و از زمان سبقت می‌گیرند تا لحظه‌ای را بدون ذکر خدا سپری نکنند. این‌ها راه را کوتاه کرده‌اند و خود را بیهوده با مردم خسته نکرده‌اند، بلکه مستقیماً به مالک دل‌ها روی آورده‌اند، در نتیجه خدا آن‌ها را محافظت نموده و حقوق آن‌ها را نزد مردم نگه داشته است.

آن‌ها چنین معادله‌ای را درک کرده‌اند که برای اغلب مردم قابل درک نیست. امام ابن القیم جوزی این معادله را این‌طور خلاصه می‌نماید که عاقل کسی است که جانب خدا را بگیرد، هر چند مردم هم از او عصبانی بشوند؛ و هر کسی که جانب مخلوق را مراعات نموده و حقّ خالق را ضایع گرداند، خداوند قلبش را برمی‌گرداند و بر او غضبناک می‌شود، امّا برعکس، هر کسی جانب حقّ و راستی را مراعات نماید، خداوند از او راضی می‌شود.



«بیایید به قرآن باز گردیم»


یا رب ز دو کَـوْن بی‌نــیازم گــردان
از افــسر فـقــــر سـرفــرازم گــردان

در راه طلـب تــو مــحرم رازم کــن
راهی که نه سوی توست بازم گردان

خواهران و برادران ایمانی، همه‌ی ما مسافریم و سوار بر قطار زندگی، معلوم نیست این قطار چه زمانی و کجا می‌ایستد تا ما را پیاده کند. پس چه بهتر قبل از این‌که تمام راه‌ها بسته شود و فرصت‌ها از دست برود، فکری به حال خودمان بکنیم. زاد و توشه‌ی لازم برای این سفر سخت و طولانی را فراهم نماییم. زاد و توشه‌ای که بتوان به وسیله‌ی آن مسیر را طی کرد. زاد و توشه‌ی این سفر شناخت، ایمان و تقوی است. مهم‌ترین و اولین منبع قرآن کریم است تا زاد خود را از آن برگیریم چرا که بهترین وسیله‌ی شناخت و کسب ایمان و تقوی می‌باشد. با خواندن، تفکر و تدبر در آن می‌توان به این زاد دست یافت. زاد و توشه‌ای که منجر به آگاهی، آرامش خاطر و وجدان پاک و سلیم می‌شود. آرامش وجدان پاکی که غیر از کانال قرآن، صادر نمی‌شود.

آری برادران و خواهران ایمانی و جویای حقیقت؛ باید در این مسیر، شناخت و آگاهی را سرلوحه‌ی کار خود قرار دهیم چرا که خداوند می‌فرماید: «از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی. بی‌گمان (انسان در برابر کارهایی که چشم و گوش و دل و سایر اعضای دیگر انجام می‌دهند) مورد پرس‌وجوی قرار می‌گیرد...»[7]

در واقع هیچ راهی، حتی اسلام نباید بدون آگاهی پیموده شود چون خداوند از ما می‌خواهد آگاهانه در مسیر او گام برداریم. در غیر این‌صورت وسایل و امکاناتی که خداوند برای شناخت و کسب ایمان و تقوی از قبیل چشم، گوش و دل در اختیار ما قرار داده است تعطیل کرده‌ایم. از طرف دیگر گمراه می‌شویم و از مسیر عبودیت پروردگاری خارج می‌گردیم. نتیجه‌ی آن سقوط در درّه‌ی هولناک بدبختی و سرگردانی است. پس بیایید با تفکر و تدبر در مخلوقات خداوند به صفات خدا پی ببریم تا تعظیم و تقدیس خداوند در وجودمان ایجاد شود. زیرا ایمان به خدا و پرهیزگاری، در این مسیر قرار دارد.

قرآن کریم ما را به اطاعت و پیروی از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) دعوت می‌کند. هم‌چنین از ما می‌خواهد به امر به معروف و نهی از منکر بپردازیم روز جزا و حساب را یادآوری می‌نماید و مژده‌ی بهشت و برخورداری از نعمت‌های بی‌پایان الهی می‌دهد. چه بهتر به قرآن برنامه‌ی زندگی برگردیم و آن را به عنوان چراغی فراروی خود قرار دهیم و راه خود را از بین تاریکی‌ها به وسیله‌ی آن روشن نماییم. راه راستی را برگزینیم که در پرتو ایمان و تقوی است.

خداوند می‌فرماید: «این راه (که من برای‌تان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است (و منتهی به سعادت هر دو جهان می‌گردد پس) از آن پیروی کنید و از راه‌های (باطلی که شما را از آن نهی کرده‌ام) پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف) و پراکنده می‌سازد. این‌ها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید (و از مخالفت با آن‌ها بپرهیزید)»[8]

هرکس این راه را پیمود حتماً به سرمنزل سعادت و خوشبختی رسیده است. اقوام عرب جایی که غرق در فساد و بی‌بندوباری و خرافات بودند، چگونه تغییر کردند؟ چه چیزی باعث شد ملتی از آن‌ها سر برآورد که برای هدایت مردم دنیا برگزیده شوند؟ اگر با دیدی واقع‌بینانه بنگریم می‌بینیم عامل مؤثر، همان قرآنی بود که جبرئیل امین از طرف خداوند بر حضرت محمد مصطفی(ص) نازل کرد.

عرب خود را به نور مصطفی سوخت
چراغ مــــرده‌ی مشرق برافـــروخت

پیامبر اکرم(ص) نیز آن را در نهایت امانت و صداقت به مردم ابلاغ نمود. کسانی هم‌چون ابوبکر، عمر، عثمان، علی، بلال، سلمان، ابوذر، عبدالرحمن بن‌عوف و... به وسیله‌ی آن تربیت شدند. کسانی که شهرت و آوازه‌ی آن‌ها تا قیام قیامت باقی خواهد ماند و مسلمانان به نیکی از خدمات شایسته‌ی آن‌ها تجلیل می‌کنند. هم‌اینان بودند که نور قرآن را در دنیا پراکندند و مردمان زیادی را از گمراهی به سوی سعادت رهنمون شدند. نوری که هنوز در اقصا نقاط جهان می‌درخشد و قلب انسان‌ها را منور می‌گرداند و روز‌به‌روز درخشان‌تر و گسترده‌تر می‌شود. این نور در عصر ما بعد از هزار و پانصد سال هنوز روح تقوی، فداکاری، ایثار، صداقت، سخاوت، جهاد و شهادت در وجود مؤمنان خداوند روشن می‌کند و کسی توان خاموشی آن را ندارد. «می‌خواهند نور خدا را با دهان‌های‌شان خاموش گردانند ولی خدا نور (آیین) خود را کامل می‌گرداند هرچند کافران دوست نداشته باشند.»[9]

آری خواهران و برادران ایمان‌دار، اولین کسانی که ایمان آوردند وقتی که قرآن خوانده می‌شد با تمام وجود در برابر آن تعظیم می‌کردند و به آن احترام می‌‌گذاشتند. با حضور قلب و تدبر و تعمق کامل آن را می‌شنیدند. از پند و اندرزهای آن متأثر می‌شدند. با رضایت کامل و بدون شک و تردید در اجرای فرامین آن دقت می‌نمودند. یعنی در واقع صحابه و یاران پیامبر(ص) قرآن‌های زنده‌ای بودند که بر روی زمین گام برمی‌داشتند. به طور عملی حافظ و مجری قرآن بودند. هرجا می‌رفتند دین حق را تبلیغ می‌کردند و از گفتن حرف حق ابایی نداشتند. و به گفته‌ی علامه اقبال لاهوری:

فقیران تا به مسجد صف کشیدند
گــــریبــان شهنشاهان دریدند

چون آن آتش درون سینه افسرد
مسلمانان به درگاهـان خزیدند

پس این‌چنین است برادر و خواهرم، امروز تمام گرفتاری و مشکلات درونی و بیرونی ما مسلمانان ناشی از دوری و فراموشی قرآن است. اگر به قرآن و سنت پاک پیامبر(ص) برگردیم اکثر مشکلات ما حل خواهد شد. هنوز دیر نشده است بیایید با تصمیم قاطعانه‌ی خود و برگزیدن راه درست شیطان را ناراحت و رحمان را از خود خوشنود و راضی گردانیم. قبل از این‌که پیامبر(ص) در حضور خداوند از ما شکایت کند که: «و پیامبر (شکوه‌کنان از کیفیت برخورد مردم با قرآن) عرض می‌کند، پروردگارا! قوم من این قرآن را (که وسیله‌ی سعادت دو جهان بود) رها و از آن دوری کرده‌اند (و از ترتیل، تدبر و عمل بدان) غافل شده‌اند.»[10] به راه راست برگردیم و از خداوند طلب عفو و بخشش نماییم چون خداوند بخشنده‌ی مهربان است از گذشته‌ی ما در می‌گذرد و با آغوش باز ما را می‌پذیرد به شرطی که ما راست بگوییم و صداقت داشته باشیم.

او خیلی نزدیک است بیایید در این فرصت باقی‌مانده از عمرمان دست به دعا به سوی ذات پروردگار بلند کنیم و هم‌نوا با پیر هرات از او بخواهیم ما را به راه راست هدایت کند و دستمان را بگیرد.

«الهی به حرمت ذاتی که تو آنی، به حرمت صفاتی که چنانی و به حرمت نانی که تو دانی به فریاد رس که می‌توانی.»[11]


پاورقی‌ها:
-------------------------------
[1] - (بقره/177)
[2] - (بقره/232)
[3] -(احزاب/21)
[4] - (توبه/29)
[5] -(بقره/8)
[6] - (نساء/38)
[7]- اسراء/36
[8]- انعام/153
[9]- صف/8
[10]- فرقان/30
[11]- خواجه عبدالله انصاری



منبع : ایمان به قیامت در قرآن کریم :: پایگاه اطلاع رسانی اصلاح :: (http://www.islahweb.org/html/modules.php?op=modload&name=News&file=article&sid=792&mode=thread&order=0&thold=0)