PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مردي كه حماسه اي ماندگار به يادگار گذاشت



MIN@MAN
04-08-2010, 03:14 PM
مردي كه حماسه اي ماندگار به يادگار گذاشت


اشاره
براي ثبت تاريخ حماسه هاي رزمندگان اسلام و انتقال آن به مردم جامعه هر تلاش و فعاليتي كه انجام شود ستودني است و از آن ميان انتشار « تمبر يادبود » يكي از ارزشمندترين آنهاست . اخيرا تصوير يكي از سلحشوران دوران دفاع مقدس به نام سردار شهيد مهندس محمدرضا پوركيان به صورت تمبر ياد بود منتشر گرديده است . او اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران در دفاع مقدس مي باشد كه در خطه دلاور خيز خوزستان در نبرد تن با تانك و در تاريخ 59 7 23 به درجه رفيع شهادت نائل آمد و حماسه اي ماندگار را براي نسل امروز و فرداي ايران اسلامي به يادگار گذاشت .
صفحه جبهه و جنگ كه پيش از اين نيز ـ در چهارم دي ماه سال 1385 ـ از اين سردار وفادار و ايثارگر ياد كرده است ضمن ستودن اين اقدام مروري كوتاه بر زندگي و جهاد مقدس او را براي جوانان و دانشجويان عزيز ضروري و لازم مي داند.
روز بيست و سوم شروع جنگ كه صداي غرش تانك هاي م***** دشمن در دشت خوزستان به گوش رسيد. و خيانت ها از ستون پنجم در همكاري با آنها آشكار شد حماسه اي در دفاع از سوسنگرد شكل گرفت و اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دانشجوي پاسدار محمدرضا پوركيان دلاورانه نبرد تن با تانك را تاريخي نمود و نداي ارجعي شنيد و دعوت حق را لبيك گفت .
محمدرضا در سال 1338 در شهرستان آغاجاري ـ اميديه استان خوزستان متولد شد . پدرش يكي از مقلدان امام خميني محسوب مي شد . به همين علت او نيز از همان آغاز خردسالي با عشق به خميني كبير(ره ) پرورش يافت . سال 1344 به مدرسه رفت و ضمن آموختن علوم جديد قرائت قرآن را فرا گرفت به طوري كه عليرغم سن كم حافظ كل قرآن و بخش زيادي از نهج البلاغه گرديد. اواخر دوره دبيرستان تمام وقت خود را صرف فعال نمودن مسجد جامع اميديه دعوت از روحانيون تاسيس كتابخانه اسلامي و جذب جوانان به مسجد و آوردن كتابهاي ممنوع مذهبي به كتابخانه كرد. نوشتن مقالات و شعارهاي اسلامي برعليه حكومت يكي ديگر از اقدامات او بود . پوركيان در سال 1354 به علت نوشتن مقاله اي در خصوص ماهيت رژيم و وابستگي او به آمريكا مورد تعقيب قرار گرفت و مدتي بعد در خوزستان بازداشت و در زندان شكنجه گشت . تا اينكه يكي از افسران ارتش با وساطت بسيار او را از اعدام قطعي نجات داد و محمدرضا به آغوش خانواده بازگشت وي همزمان با فعاليت هاي سياسي ديپلم رياضي را در اهواز گرفت و در آزمون ورودي دانشگاه در چند رشته پذيرفته شد. او رشته مهندسي عمران دانشگاه اهواز را انتخاب كرد و به همراه دوستانش تشكل دانشجويي را سازمان داد. وي نقش عمده اي در اعتصابات ادارات به خصوص شركت نفت و راهپيماييها ايفا نمود. بعد از پيروزي انقلاب به همراه سردار رضايي و دريابان شمخاني در تشكيل سپاه پاسداران نقش بسزايي ايفا كرد. مسئوليت ستاد فرماندهي و قائم مقام سپاه پاسداران اهواز را پذيرفت . سپس براي رسيدگي به نابساماني شهرستان رامهرمز و تاسيس سپاه به آنجا رفت و نقش مهمي در تشكيل هسته هاي مقاومت بسيج خواهران و برادران و اخراج عناصر منافق و دستگيري عناصر وابسته به طاغوت ايفا نمود. آنگاه با گروههاي منافق كه درصدد تجزيه استان خوزستان بودند به مبارزه برخاست و در زمان جنگ تحميلي به عنوان فرمانده سپاه سوسنگرد معرفي شد. او سرانجام در جاده سوسنگرد ـ حميديه طي يك نبرد نابرابر به محاصره دشمن درآمد. اما توانست نيروهايش را از چنگال آنها نجات دهد و 5 دستگاه تانك آنها را منهدم سازد . پوركيان در هنگام مقابله با دشمن بر اثر اصابت گلوله به پيشاني به شهادت رسيد
دكتر محسن رضايي فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مورد محاصره سوسنگرد و شهادت شهيد پوركيان مي گويد : در اوايل جنگ در نزديكي حميديه عراقيها جاده حميديه سوسنگرد را تهديد مي كردند در آنجا من بيادم دارم كه برادر شهيدم « پوركيان » وقتي فهميده بود كه جاده حميديه سوسنگرد مورد خطر قرار گرفته به اتفاق 15 نفر از برادران با دو ماشين به سمت عراقيها حركت مي كنند . عراقيها كه اين دو ماشين را مشاهده مي كنند سوار بر تانكها و نفربرها شده و با سرعت به سويشان حركت مي كنند برادرها هم از ماشين پياده مي شوند و در شيارها و جويها سنگر مي گيرند. تانك ها مي آيند تا به 25 متري اينها مي رسند . تعدادي از برادرها در اينجا شهيد مي شوند و 5 تانك را نيز مي زنند از طرف ديگر تمام فشنگهايشان تمام مي شود . (چون اينها احتمال درگيري طولاني نمي دادند.) وقتي فشنگها تمام مي شود برادرمان « پوركيان » به ديگران مي گويد برگرديد! خودش دو نارنجك را مي كشد و آماده مي شود كه اگر عراقيها نزديكش آمدند اقدام كند. آنها هم حركت مي كنند و به ستون يك عقب نشيني مي كنند.... برادرمان « پوركيان » با دو نارنجك خود يك تانك ديگر عراقي را ناقص مي كند و خودش هم شهيد مي شود و در همان جا مي ماند. او يكي از فرماندهان سپاه در خوزستان بود كه ماموريت سوسنگرد به او محول شده بود.
همچنين امير دريابان « علي شمخاني » فرمانده وقت سپاه خوزستان در اين باره اظهار مي دارد :
ايشان ابتدا در اسفند ماه 57 با تشكيل كميته انقلاب اسلامي در اهواز به عضويت آن كميته و پس از آن در فروردين سال 58 با تشكيل اولين دوره آموزشي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عضويت سپاه درآمدند و به واسطه ويژگي هاي معنوي و اخلاقي خاص ايشان به سمت معاون فرمانده سپاه پاسداران استان خوزستان در اهواز منصوب گرديدند. و در شكل گيري سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آن برهه خاص در كنار اينجانب نقش موثر و بسيار ارزنده و مفيدي ايفا نموده است . ايشان در بحبوحه اخلال و تشنج در خوزستان و بمب گذاري توسط عوامل خودفروخته آمريكا و دشمن بعثي و بلواي گروهك خلق عرب و همچنين اعزام نيرو به كردستان يكي از فرماندهان شاخص در مبارزه با ضدانقلاب بوده و در استقرار امنيت در اهواز و شهرستان هاي تابعه نيز نقش بسزايي داشتند. نامبرده در همان سال در جهت سازماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي رامهرمز به سمت فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي رامهرمز منصوب و با جديت زائدالوصف به سازماندهي و جذب و استقرار جوانان غيور و برقراري امنيت و سركوب نمودن عوامل رژيم ستمشاهي و ضدانقلاب در منطقه عشايري اهتمام ورزيدند . با هجوم دشمن بعثي در 31 شهريور 59 به دليل شخصيت متمايز و توانايي هاي فراوان ايشان به فرماندهي سپاه پاسداران سوسنگرد منصوب و در محاصره تاريخي اين شهر با مقاومتي مثال زدني ضمن نجات ساير همرزمانش در تاريخ 1359 7 23 خود به درجه رفيع شهادت نايل گرديده و در زمره حماسه آفرينان مدافعين سوسنگرد نخستين فرمانده شهيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در جنگ تحميلي دفاع مقدس محسوب مي گردند.