PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخــــــــچه شب یلدا



ATHENA
01-29-2010, 06:04 PM
شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ایرانیان نزدیك به چند هزار سال است كه شب یلدا آخرین شب پاییز و آذر ماه را كه درازترین و تاریك ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در كنار یكدیگر خود را سرگرم می کنند
تا اندوه غیبت خورشید و تاریكی و سردی روحیه آنان را تضعیف نكند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یك شب طولانی و سیاه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند.

مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت كه در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت كلیسا، كریسمس (مراسم میلاد مسیح) را ?? دسامبر قرار دادند كه چهار روز و در سال های كبیسه سه روز بیشتر از یلدا (شب ?? دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یكی است.

از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.

آراستن سرو و كاج در كریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریكی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می كردند كه تا سال بعد یك نهال سرو دیگر كشت كنند.


پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یكم دی ماه) را خور روز و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتاً به این لحاظ از كار دست می كشیدند كه نمی خواستند احیاناً مرتكب بدی كردن شوند كه میترائیسم ارتكاب هر كار بد كوچك را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد.

هرمان هیرت، زبان شناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبیقی زبان های آریایی را نوشته است كه پارسی از جمله این زبان ها است نظر داده كه دی- به معنای روز- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشید است.

باید دانست كه انگلیسی یك زبان گرمانیك (خانواده زبانهای آلمانی) و از خانواده بزرگ تر زبان های آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه دی گان به دنیا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می كرد.


فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (كیانیان كه از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده

و در این زمینه از جمله گفته است:


كه ما را ز دین بهی ننگ نیست

به گیتی، به از دین هوشنگ نیست

همه راه داد است و آیین مهر

نظر كردن اندر شمار سپهر


آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نكرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شكست تاریكی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید كه بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا كه به زعم آنان در این شب، تاریكی و سیاهی در اوج خود است.


واژه یلدا، از دوران ساسانیان كه متمایل به به كارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به كار رفته است. یلدا- همان میلاد به معنای زایش- زاد روز یا تولد است كه از آن زبان سامی وارد پارسی شده است.


باید دانست كه هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه مركب شب چله (?? روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می شود?


خور روز (دی گان)- یكم دی ماه- در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان ها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یكسان به نظر آیند و كسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و كارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ كردن و خونریزی، حتی كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود.


این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می كردند و خونریزی موقتاً قطع می شد و بسیار دیده شده كه همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود.

ATHENA
01-29-2010, 06:06 PM
شب چله - شب یلدا


روز از آذرماه برابر با 30 آذر در گاهشماری ایرانی

می ستاییم مهر را
آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن
با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد
نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد
آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند

(اوستا - مهر یشت)


«شب چله»(یلدا) یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زادن دوباره ی خورشید و آغاز فصل زمستان است که یادگاری هفت هزار ساله و ارزشمند از نیاکان فرهیخته ی مان به شمار می آید. ایرانیانی که هزاران سال پیش دریافتند که گاه‌شماری بر پایه ی ماه نمی‌تواند گاه‌شماری درستی باشد. پس به پژوهش درباره ی حرکت خورشید پرداختند و گاه‌شماری خود را بر پایه ی آن قرار دادند.
ایشان حرکت خورشید را در برج‌های آسمان اندازه‌گیری کردند و برای هر برجی نام خاصی گذاشتند و دریافتند هنگامی که برآمدن خورشید با برآمدن برج «بره» در یک زمان باشد، بهار است و دریافتند که در ابتدای پاییز و بهار روز و شب برابر است و در ابتدای تابستان روز بلندتر از شب است.
ایرانیان باستان گاه‌شماری خود را بر اساس چله (چهل روز) تقسیم کردند و 9 چله (ماه) داشتند.

می دانیم که در فرهنگ ایرانیان عدد چهل مانند عدد هفت و دوازده قداست خاصی دارد. واژه‌های «چله نشستن»، «چل چلی» و در طبرستان واژه‌های «پیرا چله،‌ گرما چله» نشانه ی اهمیت این عدد در میان فرهنگ ایرانی است.



امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود، اما می‌دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است و جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.


در گاهشماری ایرانی که دقیق ترین ِگاهشماری ها و سازگارترین ِآن ها با تقویم طبیعی است، همواره و در همه ی سال‌ها، شب چله و انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یکم دی‌ماه است.



شب چله در آیین مهر


همان گونه که در پیش آمد، شب چله زاد روز ایزد مهر یا میترا است. نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامه ی گاهشماری میترایی است و حدود چهار سده پس از مبدا میلادی به وجود آمده، ادامه می‌دهد. کیش مهر (میتراییسم) تاثیر گذارترین آیینی است که پس از مهاجرت آریاییان در زمان فریدون به اروپای کنونی رفت و ردپای آن را در همه ی ادیان جهان می توان مشاهده کرد.


کلمه ی یلدا واژه ای سریانی است و به معنای تولد یا میلاد است. در برخی منابع آمده است که پس از مسیحی شدن رومیان، چهارسد سال پس از تولد عیسی مسیح، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان دقیق تولد وی معلوم نبود. در واقع یلدا یک جشن آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان به سایر جهان منتقل شد در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی روز 21 دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می شد ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباه محاسباتی، این روز به 25 دسامبر انتقال یافت و از سوی مسیحیان به عنوان روز کریسمس جشن گرفته شد. از این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس و کلاه مُغان ظاهر می شود و درخت سرو و ستاره ی بالای آن هم یادگاری از کیش مهر و فرهنگ ایرانی است.
ابوریحان بیرونی، مبدا سالشماری تقویم کهن سیستانی را از آغاز زمستان ذکر کرده و جالب این که نام نخستین ماه سال در تقویم سیستانی نیز «کریست» بوده است.


منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار - خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (که هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌کرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.



آیین های برگزاری جشن شب چله


ایرانیان همواره شیفته ی شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند. آن ها خورشید را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، طلوع خورشید و سپیده دم را انتظار می کشند تا خود شاهد دمیدن خورشید باشند و آن را ستایش کنند.

در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است که یکی از آن ها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمه‌های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.

از جمله آیین های این شب می توان به دورهم نشینی، فراهم کردن تنقلات و آجیل(لرک) و میوه های خشک، قصه گویی، فال حافظ، فال کوزه، و شعرخوانی (بیتو خوانی) اشاره کرد.

شب چله در ادبیات



کرده خورشید صبح ملکت تو روز همه دشمنان شب یلدا ؟


مسعود سعد سلمان


نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست شب فراق تو هرگه که هست یلداییست


سعدی


تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا


معزی


سخنم بلند نام از سخن تو گشت و شاید که دراز نامی از نام مسیح یافت یلدا


سیف اسفرنگی


نور رایش تیره شب را روز نورانی کند دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند

منوچهری



چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه خال رخ رنگی بربایی شب یلدا



عنصری


روز رویش چون بر انداخت نقاب ااز سر زلف گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست


سعدی




هست چون صبح آشکارا، کاین صبح چند را بیم صبح رستخیز ست از شب یلدای من


خاقانی

ATHENA
01-29-2010, 06:06 PM
یلدای ِ بانو خورشید شراب نوشان باد

دکتر احمد پناهنده





زمستان سنبل مرگ و میرایی ِ طبیعت است و با تیغ ِ سرما و بلعیدن نور، تاریکی و ظلمت را بر جان ِ طبیعت، فزون می کند.
جدال نور با ظلمت در این فصل ِ مرگبار به آنجا راه می برد که جبهه ی نور هر چه ضعیف تر و کوتاه تر می شود و شب در بلندای زمان و وسعت ِ خود، نیشتر ِ جهالت و تیرگی را بر جان ِ بی رمق ِ نور فرود می آورد.

روز، بیمار، اما باردار، نطفه ی بهار را در بطن وُ جان خود می پروراند و فرسودگی ِ شب را، به نگاهی در انتظار، نظاره گر است که عربده ی دیو سرشت ِ خود را، کف بر دهان، در فضای ِ ظلمت، نعره می کشد.

یلدا تقابل و نقطه عطف ِ جشن ِ مرگ ِ شب و تولد ِ نور است.

پایان ِ پایداری ظلمانیت ِ شب و آغازگر ِ اقتدار ِ روز است.

جشن ِ تاج گزاری ِ خورشید و پادشاهی نور است

از این جهت است که ما ایرانیان، چنین شبی را به انتظار می نشینیم تا مرگ ِ شب و تولد ِ فزونی نور را جشن بگیریم.

در شب یلدا نیاکانمان با بر افروختن ِ آتش، قلب تیرگی ِ ظلمت را می دریدند و به تماشای ِ بر افتادن جنازه ی شب، با نوشیدن ِ شراب ِ ارغوانی و شکستن آجیل و خوردن انار و هندوانه و... لحظات ِ شورانگیز مرگ ِ اهریمن ِ تیرگی و چیرگی نور را شادکامی ِ مستانه می بخشیدند.

شادمانی و شادخواری و شاد خوانی و شادگویی و شاد رقصی در این شب ِ زایش میترا و مهر یا زایش خورشید، تو دانی چه شور و شیدایی برانگیزد و چه رسوایی را در سرسرای هر خانه و کاشانه ای و در رخسار هر جنبنده ای آواز می دهد؟

و چه شیرین منظری است که در کنار خم و شراره های آتش بنشینیم و با شراب ِ
ارغوانی، گونه های ِ انارگون ِ مستان ِ شب را جلوه ای از یکرنگی و نشاط ِعاشقانه ببینیم.

آه!
چه می گویم و چه حالی مرا به آن سرای ِ دل و جان در پرواز است؟

من گم شده در این غربت ِ غریب ِ غمگین ِ غرب آرزوی ِ یلدای ِ رهایی وطنم را به درازای سی سال به انتظار نشسته ام و با اهریمن ِ شب طولانی ِ فرود آمده بر جان ِ جامعه ام با چنگ وُ نی وُ می وُ قلم و قدم در ستیزم تا مرگ شب ِ وطن را به نظاره ی رها شدن ِ نور سحر کنم.

و چه عاشقانه به زلالی ِ عشق ِ کبوتری که گردن فراز، معشوق ِ جگرسوزش را چرخشی مستانه می زند و در ظلام شب ِ تاریک وُ از خود بیگانگی، نور را در شریان جانش جاری و عشق را در سرسرای هر منزلی ساری می کند.

جان می بخشد و جانان به جای جای ِ جامعه، جار می زند تا عشق سپید ِ پیروزی ِ نور را به تماشا بنشیند.

ما جبهه فرو رفتگانیم و با رمق ِ حرکت بیمار اما تبدار و باردار بر فرسودگی شب می تازیم تا بر افتادن جنازه اش را در بیکرانسرای ِ ایران، سرزمین جاوید ِ جانان به تماشای ِ شورانگیز ِ مستان، گریان اشکی شوق انگیز اما گل چهره ای خندان بنشینیم.

یلدا زایش است و تولد نور. و چه چشم نواز است که این زایش از پس اهریمن شب رخ نماید و روشنایی و امید و رعنایی را در هر بام خانه ای آواز دهد و شادابی و شادکامی را در رخسار و کام هر جنبنده ای، شور و شیدایی و شیرینی ِ شکربار بنشاند.

چرا به شب ِ اول ِ زمستان، شب چله می گویند؟

شب اول زمستان را به این دلیل " شب چله " می گویند، که آغازین شب ِ چله ی بزرگ وُ سرد است. زیرا در پندار نیاکانمان، چهل روز و چهل شب ِ آغاز ِ زمستان را چله ی بزرگ می نامیدند که تا روز ِ کشف آتش توسط هوشنگ شاه، از پادشاهان ِ پیشدادی در دهم بهمن ماه ( سده ) ادامه داشت. به عبارت ِ دیگر فاصله ی اول دی تا دهم بهمن ماه چهل روز و چهل شب است و این چهل روز و شب ِ اول زمستان را نیاکانمان چله بزرگ می گفتند. پس از آن چله کوچک شروع میشود که بیست روز از بهمن ماه و بیست روز از اسفند ماه را شامل می شود که نسبت به چله ی بزرگ سرمایش کمتر است.

بد نیست بدانیم که در فرهنگ مردم عامیانه بیست روز آخر ماه بهمن به چله کوچک معروف است. یعنی بیست روز و بیست شب که روی هم چهل می شود.

از نظر نجومی در کوتاهترین روز سال، خورشید در دورترین نقطه جنوبی از استوا قرار می گیرد و شب در بلندای وسعت ِ تیرگی ِ خود، میدان دار جهالت است. به باور نیاکان ما در شب چله که بلند ترین و تاریک ترین شب ِ سال است، نبرد سنگینی میان نور و تاریکی در می گیرد که سر انجام به شکست تاریکی و زایش دوباره ی نور منتهی می گردد. بطوریکه امروز در ادبیات شعری ما این ضرب المثل برای نبرد ِ ظفرنمون ِ نور رایج است
" پایان شب ِ سیه سپید است ".

زیرا در فردای ِ این نبرد ِ زندگی بخش ِ طبیعت ِ جان، روز با دمیدن خورشید ِ روشنایی آفرین، بزرگ و بزرگتر می شود و تابش نور ایزدی افزون تر می گردد تا در تولد ِ بهار به تعادل دلخواه برسد و طبیعت را نشو نمایی از بر انگیختگی ِ زندگی، در مداری نوین فرا بگیرد. به همین منظور است که نیاکان ِ مان شب ِ آخر پائیز را شب ِ زایش ِ مهر و یا زایش خورشید می نامیدند و به یمن آن جشن باشکوهی بر پا می کردند.
و در این شب رسم بر این بود که پیران و پاکان ِ نیاکان ِ ما به تپه ای می رفتند و با لباس نو، طی مراسمی از آسمان می خواستند که آن " رهبر بزرگ " را برای رهایی آدمیان گسیل دارد. زیرا باور داشتند که نشانه ی شب یلدا، ستاره ای است که بالای کوهی بنام کوه پیروزی پدیدار خواهد شد و بعد همراه موبد بزرگ دعایی می خواندند که هنوز قسمتی از آن در کتاب " بهمن یشت " برجای مانده است.

آن شب که سرورم زاید

نشانه ای از ملک آید

ستاره از آسمان ببارد

همانگونه که رهبرم در آید

ستاره اش نشان نماید

چرا به شب ِ چله، شب ِ یلدا می گویند؟

از نظر لغوی، یلدا واژه ای است سریانی که به معنای تولد و یا زاده شدن است که ابوریحان بیرونی آن را " شب زادان " که همان شب ِ چله است، ترجمه کرد ه است.

جالب است بدانیم که رومیان پس از گرویدن به دین مسیحیت تا سیصد سال، روز مشخصی را برای تولد عیسی مسیح نمی شناختند تا اینکه کلیسا، جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت. دلیل اینکه امروز بابا نوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر می شود و همچنین برپا داشتن درخت سرو و ستاره بالای آن در ایام کریسمس همگی یادگار و یادمان و یاد آور جشن مهر و مهربانیها و مهرورزی هاست.

به عبارت دیگر روز 25 دسامبر روز واقعی زاده شدن عیسی مسیح نیست، بلکه روز تولد میترا یا مهر است. تا امروز هم محققین جهان مسیحیت و غیره نتوانستند تاریخ دقیق تولد مسیح را پیدا کنند. دلیل اینکه روز تولد میترا را برای زادروز عیسی مسیح انتخاب کردند، دلیلی است تاریخی که آئین میترائیسم قبل از ظهور مسیح و حتی تا سال 354 میلادی آئین غالب امپراتوری رم بود.

زیرا یک قرن پیش از تولد مسیح آیین تازه ای قدرتمندانه وارد امپراتوری پهناور رم شد و به اصطلاح فرانتس کومون میترا شناس بلژیکی ِ معروف قرن نوزدهم، چون فتیله باروتی سرتاسر امپراتوری را از رود دانوب گرفته تا اقیانوس اطلس و از بریتانیا گرفته تا صحرای آفریقا درنوردید. این آیین تازه ی ایرانی، مهر ( میترا ) بود. به نوشته همین محقق گسترش این کیش ایرانی با سرعتی چنان شگفت آور انجام گرفت که حتی امروز هم درک علل آن به صورت کامل دشوار است.

میترا ایزد بزرگ آریایی، روشنایی، دادگستری، پای بندی به پیمان، دوستی و پیروزی بود. در دوران حکومت پانصدساله ی پارت ها ( اشکانیان ) آیین میترا، کیش ِ برتر ِ این امپراتوری بود. پادشاهان متعددی از خاندان اشکانی به همین مناسبت مهرداد نام گرفتند. و در بیرون از امپراتوری ِ پارت نیز شاهان مختلفی میتریدات ( نام یونانی شده مهرداد ) نامیده شدند که سرشناس ترین آنها میتریدات کبیر حریف قدرتمند امپراتوری رم در قرن پیش از میلاد است.

به نوشته پلوتارک آیین میترا به وسیله لژیون های رومی که با پارت ها می جنگیدند. در سال 71 پیش از میلاد مسیح به امپراتوری رم آورده شد و تدریجاً از منطقه دانوب به سراسر امپراتوری، شامل ایتالیا و فرانسه و انگلستان و اسپانیا و بالکان و افریقای شمالی و خاور نزدیک امروزی گسترش یافت.امر استثنایی این بود که چندین تن از امپراتوران رم شخصاً بدین آیین گرویدند و بطوری که از طرف سه تن از آنها ( دیو کلسین، گالرین و لیسینین ) معبد با شکوهی در نزدیکی شهر وین کنونی ( اتریش ) به افتخار او با عنوان " خدای نگاهبان امپراتوری " بر پا شد. در خود شهر رم نیز، در تپه مقدس کاپیتول، پرستشگاهی برای میترا با عنوان خورشید جاودانی ساخته شد و این امری بود که تا آن وقت در امپراتوری رم سابقه نداشت.

نیروی بنیادی میترائیسم زیربنای بزرگ اخلاقی آن بود. زیرا از نظر پیروان این آیین، زندگی، مبارزه دائم در راه پاکی و سازندگی بود، از طریق فضیلت های والای برادری، وفاداری، راستی، جوانمردی، مردانگی و میهن پرستی و همه اینها ویژگی هایی بود که جاذبه ای پر قدرت بر رومیان داشت.

استیلای کیش میترا در امپراتوری رم، چهار قرن تمام ادامه یافت تا اینکه کنستانتین امپراتور رم آیین مسیحت را به عنوان کیش رسمی امپراتوری اعلام کرد و از آن پس مخالفت با آیین میترایی شروع شد.

اما این کیش جدید نتوانست حتی با حمایت امپراتوری بر نفوذ چهارصد ساله میترائیسم خاتمه دهد و در نهایت کوشید به جای جنگیدن با این کیش با آن به تعامل و همزیستی روی آورد. به همین منظور به جای تدوین سالروزها و سنتهای جدید کوشید همان سالروزها و سنت های شناخته شده و آشنای میترایی را به مسیحیت منتقل کند که معروفترین آنها تعیین روز تولد عیسی مسیح در 25 دسامبر است. و این همان روزی است که از صدها سال پیش از آن به عنوان روز تولد مهر ( خورشید ) در امپراتوری رم جشن گرفته می شد.

همین سازشکاری در مورد روز مقدس مسیحیت ( یکشنبه ) صورت گرفت که قبلاً روز مقدس میترا ( مهر ) بود و به همین مناسبت روز خورشید نامیده می شد که هنوز هم عنوان روز خورشید را در زبان آلمانی و انگلیسی تحت نام " زون تاگ " و " سان دی " حفظ کرده است.

آثار بنیادی دیگری از کیش میترا در مسیحیت باقی مانده است که همه آنها نیز توسط خود پژوهشگران جهان مسیحی ارزیابی شده اند از مهمترین آنها می توان از نظریه تولد عیسی از مادری باکره یاد کرد که یادآور تولد میترا از آناهیتا باکره است.

یا از تولد عیسی در یک طویله که یادآور تولد میترا در یک غار است.

و یا از رفتن مغان ِ سه گانه به محل تولد عیسی به راهنمایی یک ستاره که یاد آور رفتن چوپان به غار ِ زایش میترا به راهنمایی ستاره ای است.

یا از مراسم تعمید مسیح که عیناً یاد آور مراسم تعمید میترایی است
.
و یا تقسیم نان و شراب در مراسم " عشای ربانی " مسیحیت که یاد آور همین مراسم در شاگرد پذیری میترایی است و رسم آواز خوانی کلیسائی که یاد آور موسیقی ها و آواز های میترایی است و نماد علامت صلیب که به توارد در میترائیسم وجود دارد.

همچنین کلاه بلند پاپ ها که میتر نامیده می شود و کلاه " فریگی " که " ماریان " است و سمبل جمهوری فرانسه هر دو یاد آور کلاه سنتی میترا هستند.

ورمازرن برجسته ترین پژوهشگر معاصر میترائیسم، فهرستی از بقایای 125 مهرابه را در خاک فرانسه کنونی و 68 مهرابه را در انگلستان به دست داده است که بسیاری از کلیساهای کنونی بر فراز آنها ساخته شده اند و نتردام معروف پاریس یکی از آنها است. ( 1 )

*****

در شب یلدا نیاکانمان در کنار آتش گرد آمده و به ترانه خوانی و پایکوبی می پرداختند. امروز هم ایرانیان در گوشه و کنار ِ پهن دشت ِ بی کران سرای ِ ایران زمین، آئین شب یلدا را به خوردن آجیل ِ مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های خشک و تر ِ دیگر در پرتو روشنایی شمع و یا نور چراغ، با شکوه هرچه تمامتر در سرسرای ِ خانه و کاشانه شان مشغول می شوند، جشن می گیرند و به رقص و آواز و پایکوبی می پردازند.

در غربت غریب غرب و شرق هم، ایرانیان باورمند و عاشق به آداب و رسوم زندگی بخش ِ نیاکانمان که سراسر شاد خواری و شاد خوانی و شاد رقصی و شاد گویی بوده است، با جمع شدن در هیئت یک کنسرت و یا محفل ِ رقص و آواز، این شب نبرد نور با اهریمن شب را تا صبح به پایکوبی مشغول می شوند و با نوشیدن خون رگ ِ تاک، گونه ها را به رنگ ِ ارغوانی عاشقانه نقش می زنند. با هم این رباعی را که از دل بر آمده است، بخوانیم:

امشب ز شراب ِ شهر ِ یاران، مستم

با یار نشستم و به او، دل بستم

ای! می! تو گواه باش که من از دل و جان

از شوق ِ وصال ِ رخ ِ یار سر مستم

در پایان ِ این نوشته جشن گون، شما را به یکی از روستاهای شهر " ملایر " به نام " دره میانه " می برم و مراسمی را در این شب به تماشا می نشینیم و شادی و شادخواری خودمان را با روستاهیان دیار یاران وُ جانان تقسیم می کنیم.

در این روستا دو سه روز پیش از شب چله به خانه تکانی و شستشوی ظرف و وسائل خانه می پردازند تا شب چله که آن را چله ی پائیز یا شب چله زری می نامند، فرا رسد. در این روز مردمان رخت های نو یا شسته خود را می پوشند.

نزدیک های غروب ِ آفتاب، کدبانوی هر خانه جامی از آب چشمه پر کرده و در تاقچه ی اتاق می نهد. پس از صرف شام همه ی اهل خانه به دور کرسی که روی آن یک سینی با دو بشقاب پر از نقل های رنگارنگ گذاشته شده است، گرد می آیند. سپس هر یک از اهل خانه به این باور که تا سال دیگر هم چون شمع روشن بمانند، شمعی روشن کرده، درون سینی جای می دهند.

بخش بسیار زیبای مراسم، گزینش دختری است از میان دختران شوهر نکرده ی روستا که پس از گزینش، زنان با کل زدن و هلهله به همراه نوازندگان محلی، این ترانه را می خوانند:

چله زری، چله زری امسال و سال دگری

اروس کیه، اروس کیه چله زری می باشد

چو ماه تابان رخش چهره پری می باشد

چشمش چو چشم آهو چه میگه تاق ابرو

دختر به نام زری ابروی او یک وری

چله زری، چله زری عزیزم ماه تابان

مبارک، مبارک شب چله مبارک

سپس چله زری را همچون اروس، رخت سپید پوشانیده بر تختی که روی پشت بام نهاده شده، می نشانند و هر خانواده به سهم خود شمعی در کنار تختی که اروس روی آن نشسته است، روشن می کنند. مردان و زنان با گرمای شمع دستان خود را گرم کرده به صورت می کشند و می خوانند:

زردی من از تو سرخی تو از من ( این نغمه در جشن چهارشنبه سوری هنگام پریدن از روی بوته های آتش که جلوه ای از شرارهای شفق گون آتش را در رخسار ِ پرنده نقاشی می کند، شور و شیدایی دیگری را آواز می دهد. )

جشن با نقل پاشون بر سر چله زری ادامه می یابد، چله زری نقل هایی که روی سر و دوربرش ریحته شده است، جمع می کند و یک دانه نقل به زن و یک دانه به مرد می دهد. زن نقلش را به مردش می دهد و مرد نیز نقل را به زنش. سپس دو زن، چله زری را از روی تخت بلند می کنند، پدر چله زری در سمت جلو و برادرش در پشت سر و مادرش در سمت چپ، چله زری را رو به سوی خانه اش می برند و نوازندگان می نوازند و مردم پایکوبان می روند تا به خانه چله زری برسند. در خانه، پدر اناری به دست چله زری می دهد. چله زری انار را دون می کند، نخست خود چند دانه می خورد. باور چنین دارند که دختر شوی نکرده اگر یک دانه از این انار به نیت شوهر کردن بخورد، حتماً در سال آینده به خانه ی بخت خواهد رفت...

این مراسم در واقع یک جشن نور است که با رقص و پایکوبی و خواندن ترانه:

چله زری نشونه
اروس کهکشونه
میون گلرخونه

تاوسون او دخوره
زمستون او وتوره
زمستون او وروده

تا ایسیه او خو کرده
چله زری دکاره
پشت سرش بهاره

ادامه پیدا می کند ( 2).

همانطوریکه تاریخ باستان ایرانیان گواهی می دهد، سراسر زندگی مردم پهن دشت ایرانزمین بر بستر شاد خوانی و شاد خواری و شاد گویی و شاد رقصی، سفره شادمانی پهن کرده بود و غم را در سرسرای کاشانه نیاکانمان مکانی نبوده است و حتی در مرگ عزیزان خود لباس سفید می پوشیدند و باور داشتند که شادمانی فروخفته در عزیز از دست رفته را باید در زندگان شکوفا کرد. به همین مناسبت سراسر ایام سال را با جشن و سرور بدرقه می کردند.

اما افسوس و صد افسوس با حمله تازیان به ایران، اعراب بیابان گرد ِ مهاجم، این فرهنگ غنی شاد را به ماتم و ناله و لابه و عزا تبدیل کردند. بطوریکه سکان دار این فرهنگ عزا از طایفه تازی شده، امام محمد غزالی در کیمیای سعادت سفارش می کند که:

" ایرانیان جشن نوروز و سده را نگیرند! چراغانی نکنند! لباس نو نپوشند! بر عکس عزاداری کنند تا مجوس از بین برود!"

اما بر خلاف خواست او مردم فرهنگ دوست ایرانی، آن جشن ها را به کوری چشمان ِ ذلت پرست و عزا خو، زنده نگاه داشتند. بویژه از جشن های ملی، سه جشن نوروز، مهرگان و سده امروز هم با شکوه هر چه تمامتر در پهن دشتِ بی کرانسرای ایران زمین برگزار می شود و در کنارشان جشن های سوری و یلدا با جلوه های خیره کننده چشمان در هر سرا و مکانی از ایرانیان، با شادی و شادمانی و شادخواری برگزار می شود.


( 1 ) بر گرفته از نوشته دانشمندانه استاد دکتر شجاع الدین شفا در کیهان ( چاپ لندن ) شماره 1087

( 2 ) بر گرفته از کتاب انجوی شیرازی در باره جشن و آداب زمستان، جلد دوم، رویه ۱۵۳ از انتشارات امیرکبیر سال ۱۳۵۴ بهره جسته اند.

*** همچنین برای غنا بخشیدن به این نوشته از کتاب پر بار دکتر فرهنگ مهر تحت عنوان " فلسفه زرتشت " یا " دیدی نو از دین کهن " بهره جسته ام.

ATHENA
01-29-2010, 06:06 PM
شوش به پيشواز شب يلدا مي‌رود



شوش به پيشواز شب يلدا مي‌رود



امروز بعدازظهر اعضاي انجمن دوستداران ميراث فرهنگي شوش با برگزاري همايشي به پيشواز شب يلدا مي روند.

به گزارش ميراث آرياchtn)) با توجه به همزماني شب يلدا با ماه محرم و براي احترام به اين ماه، اعضاي انجمن دوستداران ميراث فرهنگي شوش مراسم پيشواز شب يلدا را زودتر برگزار مي‌کنند.

اين همايش با حضور دانشجويان رشته باستان شناسي، کارشناسان و صاحب نظران در سالن امور تربيتي شهر شوش برگزار مي‌شود.

برگزاري اين همايش در راستاي ثبت آئين شب يلدا به شماره هشت در فهرست ميراث ناملموس و نيز لزوم توجه مردم به اهميت اين موضوع در دستور کار اعضاي انجمن دوستداران ميراث فرهنگي شوش قرار گرفت.

"شب يلدا" يا "شب چله" نخستين شب دي، شب پيش از نخستين روز زمستان و طولاني‌ترين شب سال است. ايرانيان و بسياري از ديگر اقوام آن را مبارک مي‌دارند و اين شب را جشن مي‎گيرند.

آئين‌هاي شب يلدا پس از نوروز، نيمه شعبان، روز قدس، آيين‌هاي ماه رمضان، اذان مؤذن زاده اردبيلي، رديف‌هاي موسيقي و يادمان‌هاي دفاع مقدس به عنوان هشتمين ميراث ناملموس و معنوي ايرانيان در فهرست ميراث معنوي ثبت ملي شده است.


میراث فرهنگی "

ATHENA
01-29-2010, 06:07 PM
واژه یلدا واژه ایست سریانی به معنای تولد. به باور کیش مهرپرستی یلدا شب زایش مهر میباشد.البته در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» به نقل از دکتر مهرداد بهار می‌خوانیم: «شب یلدا، تولد مهر یا میترا نیست، بلکه تولد خورشید است. مهر با خورشید تفاوت‌هایی دارد».


http://pnu-club.com/imported/2010/01/1089.jpg

واژه یلدا واژه ایست سریانی به معنای تولد. به باور کیش مهرپرستی یلدا شب زایش مهر میباشد.البته در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» به نقل از دکتر مهرداد بهار می‌خوانیم: «شب یلدا، تولد مهر یا میترا نیست، بلکه تولد خورشید است. مهر با خورشید تفاوت‌هایی دارد». از نظر تقویم مردم ایران باستان،شب یلدا، شب تولد خورشید است و حال آن‌که بر اساس اسطوره‌ها خورشید و مهر ارتباط نزدیکی دارند ولی یکی نیستند. به هر حال آنچه که به نظر میرسد آنست که این شب ارتباط تنگاتنگی با دین مهرپرستی دارد. ایزد مهر نه تنها در ایران بلکه در هند هم وجود داشته و در وداها ستایش شده است البته باید بین ایزد مهر در ایران ,هند و روم تفاوت قائل شد . شاید بیشترین اطلاعات ما درباره دین مهر از قرن دوم پیش از میلاد تا قرن چهارم میلادی است . البته ما آنچنان که باید از دین مهرپرستی اطلاع دقیقی نداریم چون این دین , یک دین اسرارآمیز و مخفی بوده است و شاید به همین دلیل است که مهرابه هارا در زیر زمین و مخفی میساخته اند.

مهرپرستان چون شب یلدا را شب تولد ایزد مهر «میترا» می‎‎پنداشتند و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند. آنها گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باز زاییده‌شدن خورشید می‌نشستند و برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است.

در برهان قاطع زیر واژه (یلدا) چنین آمده است: یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جدی و آخر قوس باشد، و آن درازترین شبهاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، افتاب به برج جدی تحویل می‌کند، و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک است.به باور کیش مهرپرستی یلدا شب زایش مهر میباشد.



پیدایش شب یلدا از زبان نجوم:

اما چرا یلدا بلندترین شب سال است؟زمین در همان حال كه به دور خورشید می‌گردد بارها و بارها یعنی تقریباً در هر 24 ساعت یكبار به دور خود نیز می‌چرخد. اما محور چرخش زمین بر صفحه دایره البروج كه همان مسیر حركت زمین به دور خورشید است ,عمود نیست و زاویه‌ای برابر 45/23 درجه می‌سازد. همین تمایل محور زمین باعث می‌گردد كه در زمستان شعاع نور خورشید خیلی مایل و در تابستان تقریباً به صورت عمودی باشد. بنابراین گرمای تابستان و نیز سرمای زمستان در نیمكره شمالی هیچ ارتباطی به دوری یا نزدیكی خورشید به زمین نداشته زیرا همزمان كه نیمكره شمالی در فصل تابستان بوده در همان هنگام در نیمكره جنوبی زمستان و بالعكس است. در شش ماه از سال قطب شمال به طرف خورشید و شش ماه دیگر قطب جنوب به طرف خورشید و در اول فروردین و مهر قطب شمال و جنوب همزمان به طرف خورشید قرار می‌گیرند.
اگر محور زمین كج نبود و بر صفحه مدار گردش انتقالی خود (دایره البروج) عمود بود همیشه در همه جای كره زمین 12 ساعت روز و 12 ساعت شب وجود داشت. همچنین اگر محور چرخش زمین همواره به طرف خورشید بود نیز همواره در نیمی از كره زمین روز و نیمی دیگر همواره شب بود. اما محور چرخش زمین بین این دو حالت قرار دارد و همان طور كه گفته شد زاویه 45/23 درجه می‌سازد، لذا تعداد ساعات روز بین صفر تا 24 ساعت در تغییر است.
اگر كره آسمان را توسط خط فرضی به نام استوای سماوی به دو نیمكره شمالی و جنوبی تقسیم كنیم این خط فرضی با دایره البروج زاویه‌ای می‌سازد كه در دو نقطه از سال یكدیگر را قطع كرده و در دو نقطه دیگر به بیشترین كشیدگی از یكدیگر خواهند رسید.در ابتدای فروردین و ابتدای مهر ماه، كه نقاط تقاطع این دو خط فرضی می‌باشند میزان تابش نور خورشید به دو نیمكره یكسان و تعداد ساعات شب و روز مساوی است.
از اول فروردین ماه (اعتدال بهاری) میل خورشید به تدریج افزایش پیدا كرده و در پایان خردادماه به 45/23 درجه می‌رسد در تمام طول این سه ماه میل خورشید شمالی است بنابراین بیشترین مدت تابش نور خورشید را در اول تیرماه در نیمكره شمالی خواهیم داشت. یعنی بلندترین روز سال. (انقلاب تابستانی)
از اول تیرماه میل خورشید به تدریج كاهش پیدا نموده و در اول مهرماه به صفر درجه می‌رسد. (اعتدال پاییزی)
از اول مهرماه میل خورشید باز هم به تدریج افزایش و در پایان آذرماه به 45/23 درجه می‌رسد. در تمام طول این سه ماه میل خورشید جنوبی است. بنابراین در این زمان كمترین مدت تابش نور خورشید را در نیمكره شمالی زمین خواهیم داشت كه این سبب ایجاد بلندترین شب سال در ابتدای دی‌ماه می‌گردد. (انقلاب زمستانی)
در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده كه یكی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر كاشان است پس امروزه نیز می‌توان تولد خورشید را آنگونه كه پیشینیان به نظاره می‌نشسته‌اند، تماشا كرد.

یلدا در دیگر اقوام:

در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «دوباره زاییده ‌شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌است.

در یونان قدیم نیز , اولین روز زمستان روز بزرگداشت خداوند خورشید بوده‌است و آن را خورشید شکست‌ ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند(که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی اش , میلاد و تولد است). ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.

در قسمت‌هایی از روسیه‌ی جنوبی , هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌کنند. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند.

یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینان نیزگرامی و بزرگ شمرده می‌شد و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد میشد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگزار می‌شد. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.

جشن یلدا در ایران:

آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند . به احتمال بسیار زیاد انار و هندوانه نشانه هایی هستد از خورشید.در این شب، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است و در رسمی دیگر باشندگان در این مراسم با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.

در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خنچه‌ای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

سفرهٔ مردم شیراز همانند سفرهٔ نوروز زیبا و چشم نواز است: مرکبات , هندوانه ,خرما و رنگینک و... . حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست.

همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود.

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

در گیلان هندوانه را حتما فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس ازگیل در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می‌خورند.

مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.

به نقل از بانک مقالات و اطلاعات فارسی

ATHENA
01-29-2010, 06:08 PM
http://pnu-club.com/imported/2010/01/1090.jpg

ATHENA
01-29-2010, 06:08 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg